دربند(1)، شهری تاریخی در جمهوری خودمختار داغستان* در ساحل شمالغربی دریای خزر. نام دربند (بهارمنی چورا/ چور) نخستین بار گویا در سدة هفتم میلادی/ سدة اول هجری در کتاب منسوب به موسی خورِنی آمدهاست (← ص 149، 178؛ نیز ← آخوندف ، 2012؛ رضا، ص 165؛ قس د. ایرانیکا، ج 7، ص 13، که از کاربرد عین واژة دربند در این کتاب سخن گفتهاست؛ برای نامها و وجوه نامگذاری ← بابالابواب*). میان نامهای متعدد این شهر، نام دربند و سپس بابالابواب از همه پرکاربردتر است، چنانکه دو تکنگاری معروف دربارة این شهر تاریخالباب/ بابالابواب (سدة چهارم)، و دیگری دربندنامه (تحریر سدة یازدهم/ هفدهم) به همین دو نام مشهورند (← مینورسکی ، ص 2ـ10) و افراد منسوب به این شهر به بابی یا دربندی شهرت یافتهاند (← یاقوت حموی، ذیل «بابالابواب»، «دربند»). برخی از نامهای دربند بهعلت شباهت با نامهای مکانهای دیگر، مورخان و محققان را گاه به اشتباه انداختهاست؛ از جمله نام چور/ چول/ صول ناحیهای در شمال گرگان (← نولدکه، ص 153؛ نفیسی، ج 1، ص 145)، یا تیمور/ تمورقَهَلْغَه/ بابالحدید/ درآهنین/ درباهنین نام گذرگاهی در ماوراءالنهر در حوالی بدخشان* (← یعقوبی، البلدان، ص 290؛ ابنحوقل، ص 507؛ اصطخری، ص 239، 269؛ رشیدالدین فضلاللّه، ج 1، ص 73، 209؛ شرفالدین علی یزدی، ج 1، ص 268).کاوشهای باستانشناسی حکایت از مسکون بودن محل ساخت دربند از هزارة هفتم و ششم پیش از میلاد دارد. درواقع، استحکامات دربند، دارای موقعیت ممتاز سوقالجیشی بوده و اهمیت و تأثیر بسزایی در دفاع از ساکنان سرزمینهای جنوب رشتهکوههای قفقاز در مقابل تاختوتازهای صحرانوردانی چون سکاها، سَرمَتها، هونها، آلان*ها، خزرها*، گوکترکها و بهطور کلی ترکان داشتهاست (د.آ.، ج 3، ص 417؛ رئیسنیا، بخش 2، ص 598). با وجود این احتمال که سابقة ایجاد استحکامات برای مسدود کردن گذرگاههای قفقاز به دورة هخامنشیان برمیگردد، استحکامات دربند و دروازههای متعدد آنجا با نامهای شاهان ساسانی چون یزدگرد دوم (ﺣک : 438ـ457م) و خسروانوشیروان (ﺣک : 531ـ579م) پیوند خوردهاست (مینورسکی، ص 13ـ14؛ نیز ← بابالابواب*). بر این اساس، شاید بتوان تاریخ بنای این شهر را به قرن پنجم میلادی رساند (← بابالابواب*).چون ایرانیان از خزرها و ترکانی که در آن سوی قفقازمیزیستند، آسیب دیده بودند، آنان را همان یأجوج و مأجوج* مذکور در قرآن (← کهف: 93ـ94) دانسته و اسکندر مقدونی را با ذوالقرنین* و استحکامات دربند را با سد ساخته شده به فرمان او تطبیق دادهاند (← ابنعبری، ص 97؛ قزوینی، ص 596ـ599؛ نیز ← نفیسی، ج 1، ص 142ـ143؛ صفوی، ص 332، حاشیة 4). لیکن بعضی دیگر منکر وجود ارتباطی واقعی بین دربند و اسکندر شدهاند (← حاجیخلیفه،ص 377ـ 378؛ اعتمادالسلطنه، ج 1، ص 204ـ 205).بازسازی و تکمیل استحکامات را در اواخر فرمانروایی ساسانی و بهاحتمال قوی در دورة سلطنت انوشیروان، میتوان ناشی از قدرتگیری و توسعة نفوذ توکیو / گوکترکهای غربی (← گروسه ، ص156ـ161؛ رئیسنیا، بخش2، ص 535ـ 551) در سرحدات شمالغربی قلمرو ساسانی و نفوذ خزرها، که در حال تشکیل اتحادیه طایفهای خود بودند، دانست (نفیسی، ج1، ص 145؛ رئیسنیا، بخش 2، ص 601). در توقیعات کسری انوشیروان که گویا براساس پاسخهای انوشیروان به پرسشهای موبدان و دستوران در زمان جانشین او، هرمزبن انوشیروان، تدوین و از پهلوی به عربی و از عربی به فارسی ترجمه شده (← مقدمة نخجوانی، ص 21ـ22)، در پاسخ به پرسش راجع به «کثرت مصارف و مخارج حراستِ» دربند خزر یا دربند آهنین به عوامل مذکور اشاره شدهاست (← ص 149ـ151).اطلاعات مندرج در آثار دورة اسلامی نیز با این آگاهیها همخوان است (← بلاذری، ص 194ـ196؛ یاقوت حموی، ذیل «بابالابواب»؛ بابالابواب*). حمزه اصفهانی (ص40) نوشتهاست که طول دیوار بیست فرسنگ و پهنای آن چندان بودهاست که بیست سوار میتوانستند در بالای آن از کنار یکدیگر بگذرند (ابنفقیه، ص 291؛ یاقوت حموی، همانجا). خاقانی شروانی که در اوایل نیمة دوم قرن ششم در دربند بهسر میبرد (← کندلی هریسچی، ص 143، 295، 363ـ366)، باروی دربند را دارای «چهل برج آسمانی» دانستهاست (← ص 188). بنابر تحقیقات جدید، طول دیوار سنگی ساختهشده از تختهسنگهای بسیار بزرگ چهل کیلومتر و ارتفاع آن هجده تا بیست متر بوده با سی برج و سه دروازه آهنی که یکی از آنها به دریا گشوده میشدهاست (← رضا، ص 165). اریش کتنهوفن (← د.ایرانیکا، ج 7، ص 13) اطلاعات تفصیلی و دقیقتری دربارة ابعاد و مشخصات استحکامات دربند در دوران ساسانی دادهاست. به نوشتة وی (همانجا) شهر دو دیوار موازی داشتهاست، که طول دیوار شمالی 650،3 متر و طول دیوار جنوبی 500،3 متر و فاصله آنها از یکدیگر بین 350 تا 450 متر بوده و آن دو در خاور دربند را دربرمیگرفتهاند. دیوار شهر در جنوبغربی به دیوار کوه متصل بوده که بیش از چهل کیلومتر (بنابه منابع عربی هفت فرسنگ) در درون بیشهزار و کوههای دشوارگذار در جهت غرب پیش رفته و دارای هفت دروازه بودهاست. ضخامت دیوار شمالی شهر چهار متر و ارتفاعش هجده تا بیست متر بودهاست. همین دیوار دارای 73 برج چهارگوش و استوانهای به فاصلهای در حدود هفتاد متر از یکدیگر و با استحکامات جنبی در نقاط سوقالجیشی بودهاست. دیوار جنوبی 27 برج استوانهای به فواصل 170ـ 200 متر از یکدیگر داشتهاست. چنان مینماید که دیوار شمالی شهر و دژ پیش از بخشهای دیگر و برای تأمین امنیت ساکنان از تجاوزات شمال ساخته شده بودند. پی و بنیاد آنها عمیقتر بوده و به همین سبب دیوار مذکور هنوز هم تا حدودی پابرجاست؛ درحالیکه فقط بخشی از دیوار جنوبی ماندهاست. دیوار شمالی پس از تعقیب درهای ژرف و پرپیچوخم در غرب، با نزدیک شدن به ساحل حالت مستقیم به خود میگیرد؛ در حالی که دیوار جنوبی روی هم رفته بدون پیچوخم است.در منابع مختلف از اهمیتی که شاهان ساسانی به پاسداری از این مهمترین نقطه نظامی و بازرگانی بین قفقاز شمالی و سرزمینهای گسترده در جنوب قفقاز (← یکتائی، ص 202) و استوارترین شهرهای مشرق زمین (زنو، ص260)، و کلید دروازه آهنین شاهنشاهی ایران (اولئاریوس، ص360) میدادهاند سخن رفتهاست. بنابه نوشتة حمزه اصفهانی (همانجا) امیری از سپاه برای نگهبانی هر ناحیه از سد دربند گماشته و آنجا به اِقطاع به وی و اولادش داده میشد. این امیران که عنوان شاه مییافتند، به نام محل امارتشان، با القابی چون بَغرانشاه، شروانشاه، فیلانشاه و الّانشاه خوانده میشدند (نیز ← باکیخانوف، ص40ـ43).شاهان ساسانی بهدلیل اهمیت حیاتی پاسداری از دروازههای قفقاز برای شاهنشاهی ساسانی و امپراتوری رومشرقی، خواستار همیاری در تأمین هزینه سنگین آن بودند و این مسئله به قراردادهای بین دو دولت راه یافته و حتی به درگیریهایی نیز میان آنها منجر شده بود (← پیگلوسکایا ، ص 183، 682؛ نفیسی، ج 1، ص 144).سرانجام بهرغم تمام تلاشها، دربند در اوایل سدة اول/ هفتم بهدست سپاهیان روم شرقی افتاد. سقوط دربند گذشته از آنکه ریشه در ضعف و انحطاط عمومی فزایندة دولت ساسانی داشته، از اعتماد غافلانة فرماندهی سپاه ایران به استحکامات دربند و ناچیز شمردن خطر قبایل صحرانورد پراکنده در جنوب قفقاز و دریای خزر (رضا، همانجا) یا به ضعف گراییدن نیروی دفاع مرزی ایران در نتیجه جنگهای طولانی با رومشرقی و انتقال بخشی از سپاهیان دربند به منطقه عملیات رزمی ناشی میشد (کالسنیکوف ، ص 245)؛ این درحالی بود که در همان ایام پیمان اتحادی بین فرمانروای خزرها و خاقانِ گوکترک غربی، که اولی وابسته دومی بودهاست، با امپراتوری رومشرقی بسته شده بود. در چنین اوضاع و احوالی بود که دربند محل تاختوتاز نیرویی متشکل از خزرها و جنگاوران گوکترک شد و آنان گذشته از درنوردیدن قفقاز جنوبی به جنوب ارس نیز میتاختند (← کریستنسن ، ص 448؛ دیاکونوف ، ص 467ـ468؛ رئیسنیا، بخش 2، ص 577ـ580).مسلمانان دربند را در سال 22 تصرف کردند، اما این امر بههیچرو به معنای تثبیت سلطه آنها بر این ناحیه نبود و درگیریها میان مسلمانان با حاکمان محلی و اقوام ترک و خزر تا بیش از حدود یک قرن تداوم داشت (← بابالابواب*). از آن پس هم امویان و عباسیان با ساکن کردن قبایل عربی در بابالابواب و ایجاد محلات عربنشین و نیز بنای اماکن اسلامی چون مساجد (← بلاذری، ص 205؛ یعقوبی، تاریخ، ج 2، ص 371ـ372؛ مسعودی، مروج، ج 1، ص210؛ بلعمی، ج 4، ص 944) کوشیدند تا بافت جمعیتی دربند و ساخت فرهنگی آن را به نفع مسلمانان تغییر دهند.اوضاع اقتصادی و اجتماعی. گزارشهای مندرج در آثار جغرافینویسان و مورخان مسلمان افزون بر اشتمال بر اطلاعات تفصیلی از وضع سیاسی و نظامی (← بابالابواب*) حاوی آگاهیهایی دربارة وضع اقتصادی و اجتماعی آنجاست. از این گزارشها چنین برمیآید که اراضی دربند برای کشاورزی مساعد بودهاست (← اصطخری، ص 157؛ ابنحوقل، ص 339). در میان شهرهای کرانة خزر فقط دربند بندرگاهی مصون از توفانهای دریایی و هجوم دشمنان داشتهاست (بارتولد ، ص70؛ مینورسکی، ص 127) و هرگاه باد موافق میوزیده، تنها یک هفته لازم بوده تا کشتی از دربند به طبرستان برسد (د.اسلام، چاپ اول، ذیل مادّه). از همین روی است که اصطخری (همانجا) دربند را بندرگاه خزر، سریر، گرگان، طبرستان و دیلمان شمردهاست. در پرتو چنین موقعیتی بود که این شهر تا حد یکی از مراکز عمده تجارت بینالمللی ارتقا یافت (د.ایرانیکا، ج 7، ص 16).دامنة مناسبات تجاری دربند در جنوب تا شهرهای ایران، عراق، سوریه، هندوستان، در شمال تا امپراتوری خزرها، امیرنشینهای روس، رومشرقی و ممالک اروپایی و در خاور تا سرزمینهای آسیای مرکزی و چین میرسیدهاست (د.آ.، ج 3، ص 417). از تولیدات صادراتی دربند جامه کتان و زعفران ــ که در کنارههای دریای خزر میروییدــ بود (اصطخری، همانجا؛ ابنحوقل، ص 339ـ340، 388؛ ابوالفداء، ص 390). اما سودآورترین کالای تجاری ظاهراً بردگان بودند (← مینورسکی، همانجا) که از سرزمینهای مجاور (← حدودالعالم، ص 433) و به عبارت دیگر از بلاد کفر (← ابنحوقل، ص 339ـ340) به دربند آورده و از آنجا به مناطق دیگر صادر میشدند (← دانلپ ، ص 227). اولئاریوس که در 1047/ 1638 چند ماهی در آنجا اقامت داشته، از بردگان کودک و بزرگسال تاتار، ترک و روستباری یاد کردهاست که به اسارت درآمده و برای فروش و صدور به جاهای دیگر به دربند آورده شده بودند (← ص 361). همة صادرات قفقاز شمالی از طریق دربند صورت میگرفتهاست، از جمله پوست روباه سیاه بُرطاس، واقع در کنار رود ولگا، که مرغوبترین و گرانترین نوع پوست به شمار میآمد و ملوک و بزرگان ایرانی مشتریان پوستین و کلاه دوختهشده از آن بودند (← مسعودی، التنبیه، ص 63ـ64؛ همو، مروج، ج 1، ص 215؛ نیز ← مینورسکی، ص 127ـ128؛ د. اسلام، همانجا).با حملات مغول به دربند در نیمة اول سدة هفتم (← رشیدالدین فضلاللّه، ج 1، ص 209، 534) و لشکرکشیهای متقابل مکرر سلاطین ایلخانی و اردوی زرین، یا خاندانهای هولاکوخان* و برکهخان* (← ابوالفداء، همانجا؛ نیز ← باکیخانوف، ص 71) از طریق دربند به قلمروهای یکدیگر در طی چندین دهه (← رشیدالدین فضلاللّه، ج 1، ص 739، 746، ج 2، ص 1044ـ1047، 1164، 1302، 1486) و لشکرکشیهای بعدی تیمور گورکان* و توقتمش* (← باکیخانوف، ص 75ـ79؛ بارتولد، ص 361ـ365) ضربات فلجکنندهای بر اقتصاد و تجارت این شهر فرود آمد، چنانکه مسافری که در اوایل قرن هفتم/ چهاردهم، از دربند میگذشته، آنجا را شهرکی قریهمانند دیدهاست (← ابوالفداء، ص 405). بهنوشتة کنتارینی ونیزی هم که در اوایل ربع آخر قرن نهم/ پانزدهم نزدیک به شش ماه در دربند بهسر برده، تنها دژ و بخشی نزدیک به آن، حدود یک ششم مساحت شهر مسکون بوده و بخشهای دیگر آن تا ساحل دریا کاملاً متروکه بودهاست (← ص 167؛ نیز ← د.اسلام، همانجا). فدوت کتوف روس که در 1032/1623 گذارش به دربند افتاده، آنجا را شهری مستحکم با جمعیتی اندک وصف کردهاست (← یکتائی، ص 214). اولیا چلبی که از دمیرقپو/ دربند دیدن کرده و به تفصیل از دیدهها و شنیدههای خود سخن گفتهاست، نوشتهاست که بخش سوم قلعه که در سمت دریا قرار گرفته، چندان آباد نیست (← ج 2، ص 306ـ312). با این همه، وی (ج 2، ص 311) ضمن وصف بقایای بناهای عمده، از آمدورفت صدها هزار بازرگان از دیارهای مصقو (مسکو)، چین و ماچین، خَطای، خُتن و غیره در هر سال به دربند و عایدات فراوان گمرکی آن شهر سخن میگوید و خاطر نشان میکند که عایدی سالانة عثمانیان، پیش از بیرون رانده شدن از آنجا در 1016، سالانه 247 بار آقچه (سکه نقرهای) بودهاست. گمرک و باجِ راهگیری از دیرباز از درآمدهای قابل توجه فرمانروایان این شهر بودهاست، چنانکه در دورة لشکرکشیهای سرداران اموی به داغستان، مغلوبان موظف به فرستادن باج و خراج مقرر به بابالابواب بودهاند (← باکیخانوف، ص 51؛ مینورسکی، ص 101ـ102). به گزارش کلاویخو (ص 205) نیز دربند سالانه مبالغ هنگفتی باج و عوارض راهداری به خزانه تیمور گورکان میدادهاست.در هرحال، درنتیجة حملات مذکور و دستبهدست شدنهای دربند که با لشکرکشیهای شیخحیدر و شاهاسماعیل (← زنو، ص 261؛ آنجوللو ، ص 325، 340ـ341؛ سفرنامه بازرگان ونیزی در ایران، ص 428ـ429، 435ـ436؛ باکیخانوف، ص90ـ91؛ هینتس ، ص 97ـ108؛ نیز ← داغستان*) ادامه یافت، دربند اهمیت و رونق خود را بهعنوان بزرگترین بندر تجاری، بهتدریج از دست داد و بندر باکو جای آن را گرفت (← د.ا.د.ترک، ذیل مادّه). شاهاسماعیل پس از تصرف دربند باروهای آن را تعمیر کرد و به قولی با کوچاندن یکی از قبایل روملو از عراق، آنها را به دربند اسکان داد. شاهعباس اول (ﺣک : 996ـ1038) هم پس از بیرون راندن نیروهای عثمانی از دربند به تحکیم استحکامات آنجا و بازسازی ادامه دیوارهای شهر در درون آب که براثر کوبش امواج به مرور تخریب شده بودند، همت گماشت (← اسکندرمنشی، ج 2، ص 734ـ736؛ نیز ← باکیخانوف، ص 117؛ د.آ.، ج 3، ص 418). چون انگیزة بازسازی دیوارهای درون آب، جلوگیری از عبور شبانة کاروانیان از طریق آب کمعمق ساحل دریا، بهجای عبور از دروازه دربند، بوده (اسکندرمنشی، ج 2، ص 735)، میتوان حدس زد که هدف از این اقدام افزایش عایدات گمرکی بودهاست. در دورة صفویها محافظت از دربند به طوایف افشار و استاجلو سپرده شده بود (د.آ.، همانجا).در دورة ضعف دولت صفوی، دربند در 1134/ 1722 به اشغال نیروهای روسی درآمد و به قلعة روسی تبدیل شد (← اعتمادالسلطنه، ج 1، ص 205). دربند اندکی بعد به تصرف نادرشاه افشار (ﺣک : 1148ـ1160) درآمد. پس از کشته شدن نادر دربند هم به یکی از خاننشینهای قفقاز تبدیل شد و سرانجام با افزایش نفوذ روسیه از اواخر قرن دوازدهم/ هجدهم، دربند در 1121/ 1806 به تصرف دائم روسیه درآمد (← د.اسلام، همانجا؛ نیز ← داغستان*).در اواخر قرن سیزدهم و اوایل قرن چهاردهم لنگرگاه دربند چنان نامساعد بود که کشتیهای تجاری نمیتوانستند در آنجا لنگر بیندازند (← اعتمادالسلطنه، همانجا). از سوی دیگر، به لحاظ اقتصادی نیز اگرچه تجارت ریشه روناس در دورة استیلای روسیه بر آنجا همچنان فعال بود و حتی در اواسط قرن سیزدهم/ نوزدهم رونق بیشتر هم گرفت، با به بازار آمدن رنگ مصنوعی آلیزارین در اواسط نیمة دوم قرن سیزدهم/ نوزدهم و با کاهش سریع تقاضا برای آن کالای عمدة صادراتی، شهر و ساکنانش دستخوش بحران اقتصادی شدیدی شدند. با اینحال، در دهههای بعد و بهویژه با کشیده شدن راهآهن باکو ـ دربند پتروفسک / مخاچقلعه* و تأسیس ایستگاه راهآهن دربند در درون شبکه راهآهن سراسری روسیه و به هم پیوستن ایالات قفقاز جنوبی آسیایی با روسیه اروپایی از طریق این شبکه در پایان سدة سیزدهم/ نوزدهم و آغاز سدة چهاردهم/ بیستم، زمینة مساعدی برای پیشرفت اقتصادی و اجتماعی آن شهر بندری و اطرافش فراهم آمد (← د.اسلام؛ د.ا.د.ترک، همانجاها). وجود خاک حاصلخیز و باغستانها و تاکستانها و دریا و ماهیگیری و معادن نفت و گاز طبیعی نیز از عوامل رشد و توسعة صنایع غذایی چون کارخانههای کنسرو و کارخانة نخریسی براساس تولیدات محلی بهشمار میروند (← د.اسلام، همانجا؛ ) دایرةالمعارف بزرگ شوروی( ، ج 8 ، ص 141).دربند امروزه دومین شهر بزرگ صنعتی و فرهنگی داغستان پس از مخاچقلعه بهشمار میرود (← د.اسلام؛ )دایرةالمعارف بزرگ شوروی(؛ د.ا.د.ترک، همانجاها).جمعیت شهر براساس آمار 2012، حدود 083،115 تن برآورد شدهاست (← فرهنگ جغرافیایی جهان ، 2012). میزان حضور اقوام و ادیان مختلف در ترکیب جمعیت دربند در سالهای نیمة نخست سدة چهاردهم/ بیستم از این قرار گزارش شدهاست: مسلمانان 57%، روسها 18%، یهودیها16%، ارمنیها 7% (د.اسلام، همانجا). اولئاریوس در 1047/ 1638 تنها از وجود مسلمانان و یهودیان در شهر خبر میدهد (ص 361)، در حالی که اولیا چلبی ده سال بعد اهالی آنجا را سنّی شافعی معرفی کردهاست (ج2، ص310). اما اعتمادالسلطنه در اوایل قرن چهاردهم اهالی آنجا را تاتار ارمنی دانستهاست (همانجا). مجید یکتائی در اوایل دهة 1350ش اظهارنظر کردهاست که بیشتر مردم آن تات*اند و زبانشان فارسی و دینشان یهودی است، بقیه نیز لزگی و آذربایجانی و مسلماناند (ص 218). امروزه اکثر مردم دربند شیعهاند و از مراجع تقلید در ایران و عراق تقلید میکنند (← کاظمزاده، ص 67).آثار تاریخی. بخشهایی از باروهای شهر، بهویژه باروی جنوبی دربند، بهعلت توسعة شهر در دورة استیلای روسها از میان رفتهاست. اگرچه استحکامات شهر در نیمة دوم قرن سیزدهم/ نوزدهم تخریب شد، باروهای قدیمی بهسبب اینکه یادگارهایی از گذشتههای دور به شمار میآمدند، تعمیر شدند (د.اسلام، همانجا). گذشته از باروها و برجها و دروازهها، آثار تاریخی دیگری نیز هنوز پابرجاست، از جمله: چند کاروانسرای قدیمی کمابیش سالم و بقایای شبکه آبیاری شهر، گورستانهای تاریخی چون مزارستان شهیدان (فاتحان عرب دربند) و زیارتگاه جبل اربعین یا قیرقْلار (چهلتنان) و زیارتگاه درة خورخوط (← اولیا چلبی، ج 2، ص 311ـ312) و چند مسجدِ ساخته شده در قرنهای دوازدهم و سیزدهم. جمعه مسجد (مسجدجامع) نیز از مهمترین آثار تاریخی دربند است که مقدسی (ص 376) بدان اشاره کرده و در قرن هشتم، گویا براثر زلزله خراب و سپس بازسازی شدهاست (← د.ا.ترک، ج 3، ص 535). اعتمادالسلطنه (همانجا) آن را مسجدی بسیار عالی وصف کردهاست. این مسجد امروز جزو مسجدهای شیعیان است (یکتائی، همانجا؛ کاظمزاده، ص 68؛ برای نقشه و تعیین محل آثار تاریخی آن ← مینورسکی، ص 87 ؛ یکتائی، همانجا).منابع:جوان ماریا آنجوللو، سفرنامه آنجوللو، در سفرنامههای ونیزیان در ایران: شش سفرنامه، ترجمة منوچهر امیری، تهران : خوارزمی، 1381ش؛ ابنحوقل؛ ابنعبری، تاریخ مختصرالدول، چاپ انطون صالحانی، لبنان 1403/1983؛ ابنفقیه؛ اسماعیلبن علی ابوالفداء، کتاب تقویمالبلدان، چاپ رنو و سلان، پاریس 1840؛ اسکندرمنشی؛ اصطخری، ترجمة فارسی؛ اعتمادالسلطنه؛ اولیا چلبی؛ آدام اولئاریوس، سفرنامة آدام اولئاریوس: بخش ایران، ترجمة احمد بهپور، تهران 1363ش؛ واسیلی ولادیمیروویچ بارتولد، گزیده مقالات تحقیقی، ترجمة کریم کشاورز، تهران 1358ش؛ عباسقلیآقا باکیخانوف، گلستان ارم، چاپ عبدالکریم علیزاده و دیگران، باکو 1970؛ بلاذری (لیدن)؛ محمدبن محمد بلعمی، تاریخنامة طبری، چاپ محمد روشن، تهران 1366ش؛ نینا ویکتوروونا پیگولوسکایا، اعراب حدود مرزهای روم شرقی و ایران در سدههای چهارم ـ ششم میلادی، ترجمة عنایتاللّه رضا، تهران 1372ش؛ توقیعات کسری انوشروان: سئوالات مؤبدان و دستوران از انوشروان و جواب آنها، ترجمة از پهلوی به عربی در زمان قدیم و از عربی به فارسی در زمان شاهعباس ثانی بهقلم محمد جلالالدین طباطبائیزواری، چاپ حسین نخجوانی، تهران: شفیعی، 1387ش؛ مصطفیبن عبداللّه حاجیخلیفه، جهاننما، چاپ ابراهیم متفرقه، استانبول 1145/ 1732؛ حدودالعالم؛ حمزةبن حسن حمزه اصفهانی، کتاب تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء علیهمالصلوة والسلام، برلین 1340؛ بدیلبن علی خاقانی، دیوان، چاپ ضیاءالدین سجادی، تهران 1368ش؛ میخائیل میخائیلوویچ دیاکونوف، تاریخ ایران باستان، ترجمة روحی ارباب، تهران 1346ش؛ رشیدالدین فضلاللّه؛ عنایتاللّه رضا، ایران و ترکان در روزگار ساسانیان، تهران 1365ش؛ رحیم رئیسنیا، آذربایجان در سیر تاریخ ایران، تبریز 1368ش؛ کاترینو زنو، سفرنامة کاترینو زنو، در سفرنامههای ونیزیان در ایران، همان؛ سفرنامة بازرگان ونیزی در ایران، در همان؛ شرفالدین علی یزدی، ظفرنامه، چاپ سعید میرمحمد صادق و عبدالحسین نوایی، تهران 1387ش؛ حسن صفوی، اسکندر و ادبیات ایران و شخصیت مذهبی اسکندر، تهران 1364ش؛ زکریابن محمد قزوینی، آثارالبلاد و اخبارالعباد، بیروت 1998؛ حامد کاظمزاده، «داغستان: مرزبان شمالی ایران زمین، گزارشی از مطالعات میدانی در قفقاز شمالی»، فروزش، دورة جدید، ش 2 (بهار 1388)؛ الی ایوانوویچ کالسنیکوف، ایران در آستانة یورش تازیان، ترجمة م.ر. یحیایی، تهران 1357ش؛ آمبروجو کنتارینی، سفرنامه آمبروزیو کنتارینی ، در سفرنامههای ونیزیان در ایران، همان؛ غفار کندلیهریسچی، خاقانی شروانی: حیات، زمان و محیط او، ترجمه میرهدایت حصاری، تهران 1374ش؛ رنه گروسه، امپراطوری صحرانوردان، ترجمة عبدالحسین میکده، تهران 1365ش؛ مسعودی، التنبیه؛ همو، مروج (بیروت)؛ مقدسی؛ موسی خورنی، تاریخ ارمنیان، ترجمه، مقدمه، حواشی، پیوستها: ادیک باغداساریان، تهران 1380ش؛ سعید نفیسی، تاریخ تمدن ایران ساسانی، تهران 1331ش؛ تئودور نولدکه، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان، ترجمة عباس زریاب، تهران 1378ش؛ والتر هینتس، تشکیل دولت ملی در ایران: حکومت آققوینلو و ظهور دولت صفوی، ترجمة کیکاوس جهانداری، تهران 1346ش؛ یاقوت حموی؛ یعقوبی، البلدان؛ همو، تاریخ؛ مجید یکتائی، «شهر باستانی دربند و حصار آن»، مجله بررسیهای تاریخی، سال 7، ش 1 (فروردین ـ اردیبهشت 1351)؛Davud Akhundov, "Caspian gates: Albanian gates", Caucasian Albania, 2012. Retrieved July 22, 2012, from http://www.bakililar.az/ca/eng/history/caspian.html; Āzarbāyjān Sāvet ensiklopediyās, Baku 1976-1987; Arthur Emanuel Christensen, L'Iran sous les Sassanides, Copenhagen 1944; Ruy Gonzalez de Clavijo, Embassy to Tamerlane 1403-1406, tr. Le Strange, London 1928; D. M. Dunlop, The history of the Jewish Khazars, New York 1967;EIr. s.v. "Darband" (by Erich Kettenhofen); EI1, s.v. "Derbend" (by W. Barthold); Great Soviet encyclopedia, New York 1973-1983, s.v. "Derbent"; İA, s.v. "Derbend" (by W. Barthold); Vladimir Fedorovich Minorsky, A history of Sharvān and Derbend in the 10th-11th centuries, Cambridge 1958; TDVİA, s.v. "Derbend" (by Aliyev Salih Muhammedoğlu); World Gazetteer, 2012. Retrieved July 16, 2012, from http://world- gazetteer.com.