الدُرّالمنثور فیالتفسیر بالمأثور، تفسیر روایی کل قرآن، تألیف جلالالدین سُیوطی*. نام کتاب به صورت مشابه الدرالمنثور فیالتفسیر المأثور نیز ضبط شده (← شاذلی، ص175؛ حاجیخلیفه، ج 1، ستون 733؛ کحّاله، ج 5، ص 128) اما در اکثر گزارشها و چاپهای گوناگون، الدرالمنثور فیالتفسیر بالمأثور آمدهاست (← سیوطی، 1421، صفحه عنوان؛ نیز ← بغدادی، ج 1، ستون 538؛ عبدالسلام محمد ابوالنیل، ص 259). سیوطی در وجه تسمیة کتاب توضیح خاصی نداده، هرچند بخش دوم نام کتاب ناظر به تفسیر روایی است و عبارت الدرالمنثور نیز پیش از سیوطی به عنوان نام کتاب سابقه داشتهاست (برای نمونههایی از این دست ← بغدادی، ج1، ستون 449ـ450؛ آقابزرگ طهرانی، ج 8، ص77).سیوطی، در مقدمة مختصر بر این کتاب (1421، ج 1، ص 5)، آن را خلاصة کتاب دیگر خود، ترجمانالقرآن معرفی کردهاست. ترجمانالقرآن که اکنون در دسترس نیست، بنابر توضیح سیوطی در الاتقان (ج 4، ص 222)، تفسیر مأثور مفصّلی مشتمل بر چندین هزار حدیث مرفوع و موقوف در چهار مجلد بودهاست. گویا سیوطی براساس بازتاب انتشار ترجمانالقرآن به این نتیجه رسید که با مختصر کردن سلسله راویان و حذف سندها، تفسیری ساده و کوتاهتر به خوانندگان عرضه کند (← سیوطی، 1421، همانجا). به این ترتیب، الدرالمنثور در دورة کاری متأخر سیوطی، بعد از تفسیرالجلالین* و تفسیر مفقود ترجمانالقرآن و الإتقان فی علومالقرآن*، در 898 نگاشته شدهاست (← همو، 1314، ج 6، مؤخرة غمراوی، ص 424؛ شاذلی، ص 175، پانویس 3). این تفسیر به لحاظ علمی از تفسیرالجلالین که سیوطی نیمی از آن را نگاشته، به دو جهت برتر است؛ نخست اینکه جامعتر است و دربارة تمام آیهها به طور کامل روایات موجود را جمعکرده و اسباب نزول و مباحث کلامی را به تفصیل آوردهاست؛ دوم اینکه کل این تفسیر را سیوطی به طور مستقل نگاشته، لذا به خوبی نشاندهندة روش تفسیری و آرای خاص وی است.تفسیر الدرالمنثور با نظر سیوطی در الاتقان (← ج 4، ص 244) دربارة تفسیر قرآن، مبنی بر اینکه تفسیر باید جامع بر تمام وجوه معنایی آیه باشد، مطابقت کامل دارد. در این کتاب، پس از مقدمه مختصر، به لحاظ ساختاری، دوگونه مطلب آمدهاست: نخست، بخشهایی که آیه یا آیههایی از هر سوره نوشته شده تا تفسیر آنها بیان شود و عموماً با عبارت «أما قولُهتعالی» آغاز شدهاست؛ دوم، بخش روایتهای تفسیری که همگی با عبارت «أَخْرَجَ فلانٌ عَن فلانٍ» آغاز شدهاند. در این تفسیر، در ابتدای هر سوره، روایاتی دربارة نام سوره، تعداد آیهها، محل نزول و فضائل سوره نقل شدهاست. سپس در قسمت تفسیر سوره، تفسیر یک یا چند آیه به همراه سبب نزول آیه، قرائتهای مختلف، ریشه و معنای واژهها و معنای کلی آیه آمدهاست. در مواردی نیز از شعر استفاده شده که تفسیر را از حالت روایی محض خارج کردهاست (سیداحمد فرج، ج 2، ص 376ـ377، 386؛ برای نمونه ← سیوطی، ذیل بقره: 10، 18؛ واقعه: 37). ویژگی اصلی این تفسیر، صرف نقل روایات بدون هیچ افزوده و جرح و تعدیل و شرح و رأیی از جانب مؤلف است (← ذهبی، ج 1، ص 254؛ فاروق عبدالمعطی، ص 54؛ سیداحمد فرج، ج 2، ص 342).سیوطی با آنکه در زمان خود بزرگترین مفسر و عالم علوم قرآن بود (طبّاع، ص 109ـ110؛ سیوطی، 1421، ج 1، مقدمة عبدالرزاق مهدی، ص 16)، خود را در تفسیر صاحب درجه اجتهاد نمیدانست و تنها ادعای تبحر در آن داشت (← سیوطی، 1975، ص 203؛ برای فهرستی از سایر آثار تفسیری سیوطی ← شاذلی، ص 175ـ181؛ سیوطی، 1421، ج 1، همان مقدمه، ص17ـ 18). در عین حال، او (1975، ص 105) الدرالمنثور را در میان آن دسته از مصنَّفات بینظیر خود برشمرده که از جهت وسعت منظر و جامعیت دانش، از متقدمان و متأخران، کسی نتوانستهاست مانند آنها را تألیف کند. اهمیت کار سیوطی در این تفسیر کوشش فراوان او در جمع آثار و تتبع اخبار است به نحوی که او را برترین مؤلف تفسیر مأثور دانستهاند که بهترین روایتهای تفسیری را گرد آوردهاست (← طبّاع، ص 116؛ عبدالسلام محمد ابوالنیل، ص 272). سیوطی در نگارش این تفسیر، از هر نکته تفسیری موجود بهره برده و از تمامی کتب صحاح و آثار مفسران و محدّثان و حتی دانشمندان اخلاق و اهل زهد مانند ابنابیالدنیا و مُعاذبن جَبَل روایت آوردهاست (← سیداحمد فرج، ج 2، ص 376)؛ منابع وی در این تفسیر بالغ بر چهارصد عنوان بوده که شماری از آنها از بین رفته یا تاکنون به چاپ نرسیدهاست. گویا قدیمترین منابع او تفاسیر قرن دوم از ابنجُرَیج، مالکبن انس و سفیانبن عُیَیْنَه بوده و اثر ابنحجر عسقلانی، جدیدترین تفسیر آن روز، را نیز در اختیار داشتهاست (← طبّاع، ص 116؛ عبدالسلام محمد ابوالنیل، ص260ـ261، 268ـ269؛ برای فهرستی از منابع تفسیر سیوطی ← عبدالسلام محمد ابوالنیل، ص 260ـ265).به گفتة شاذلی، شاگرد سیوطی (ص 123)، او تفسیر را تنها در محدودة روایات و اخبار، مجاز میدانست. در الدرالمنثور، اهتمام سیوطی بر نقل هر حدیثی است که دربارة آیههای قرآن وارد شدهاست، بدون در نظر گرفتن صحت و سقم و اِسناد. البته در مواردی حکم حدیث به لحاظ درجة اعتبار با تعابیر قوی، مقارب، ضعیف، واهی، لیّن و امثال آن بیان شدهاست (سیوطی، 1421، همان مقدمه، ص24ـ28؛ شربجی، ص 276؛ عبدالسلام محمد ابوالنیل، ص 270ـ278؛ برای نمونه ← سیوطی، ذیل بقره: 37، 89). سیوطی چنان در نقل احادیث جدیت داشت که حتی روایاتی از اهلسنّت دربارة وجود قطعهها یا سورههایی افزون بر قرآن موجود را آوردهاست، چنانکه پس از تفسیر سورة ناس روایاتی دربارة دو سورة کوچک و دعاگونه در انتهای قرآن، به نامهای خلع و حفد، نقل کرده (← 1421، ج 8، ص 634ـ 637) که در تفسیرالجلالین و بخش پایانی الاتقان به آنها اشارهای نشدهاست (برای نمونه دیگر ← ذیل احزاب: 6؛ نیز ← بابایی، ص 66ـ68).اگرچه الدرالمنثور مجموعهای صرفاً حدیثی است و از مؤلف هیچ عبارتی در متن وجود ندارد، نمیتوان گفت که مؤلف فقط ناقل روایات بوده و دیدگاههای شخصی او در تألیف این مجموعه هیچ تأثیری نداشتهاست (سیداحمد فرج، ص 348ـ349). در واقع، سیوطی به روشهای گوناگون نتایج مورد نظر خود را در هر آیه، به خصوص آیههای چالشانگیز، دنبال کردهاست و خواننده با کمی دقت میتواند به رأی شخصی او پی ببرد. از مهمترین این روشها، رعایت ترتیب خاصی در نقل روایتهاست به نحوی که روایاتی که به عقیدة مؤلف تفسیر بهتری برای آیه بوده، در ابتدا و با تعداد نقلهای بیشتری ذکر شدهاست (برای نمونه ← سیوطی، ذیل آلعمران: 7، معنای محکم و متشابه؛ ج 7، ص 561ـ562، وجوب سجدة سورة نجم)؛ گاهی نیز روایتها به صورت مشخص دستهبندی شدهاست (برای نمونه ← همان، ذیل بقره: 223)؛ در مواردی نیز برای تأکید بر یک نظر، به ضعف دستهای از احادیث در برابر صحت دستهای دیگر تصریح شدهاست (برای نمونه ← همان، ذیل مائده: 3). علاوه بر اینها، برخی آرای علمی خاص نیز از روش و محتوای تفسیر استنباط میشود، چنان که اِسناد نهایی همة روایات به پیامبر، صحابه، تابعین و اتباع آنها نشاندهندة نظر خاص سیوطی دربارة تفسیر مأثور است (← سیداحمد فرج، ص 379) و ذکر روایتهای فراوان دربارة ریشة غیرعربی برخی از واژهها از اعتقاد سیوطی به وجود واژههای دخیل در قرآن حکایت دارد (همان، ص 363ـ364؛ برای نمونه ← سیوطی، ذیل رحمن: 54).در آیههای مشتمل بر احکام فقهی، روایتهای فقهی نیز به طور خاص نقل شدهاست (برای نمونه ← ذیل بقره: 222؛ نساء : 11؛ مائده: 6). در برخی از این آیهها که سیوطی علاوه بر حکم قرآن، به سنّت نیز استناد کردهاست، تأثیر مذهب شافعی و دیدگاههای نَووَی نیز دیده میشود (← د. اسلام، چاپ دوم، ج 9، ص 915؛ سیداحمد فرج، ص 321ـ322، 338). با اینکه فوزی عرفه (ص324) سیوطی را متفکر مستقلی میداند که تابع هیچ یک از فرق کلامی نبود، در موارد بسیاری میتوان تسلط مذهب اشعری را بر آرای او دریافت، ضمن آنکه وی بسیار تحت تأثیر زمخشری بود و به تفسیر او توجه خاصی داشت (← شاذلی، ص 125ـ136؛ برای نمونههایی از عقاید اشعری او در تفسیر ← سیوطی، ذیل اعراف: 54، قیامت: 22ـ23، نجم : 11ـ13؛ برای برخی آرای کلامی سیوطی ← محمد جلال ابوالفتوح شرف، ص 115؛ نیز ← سیوطی*، جلالالدین).احادیث حاکی از فضیلتهای اهل بیت در الدرالمنثور کم نیست (برای نمونه ← ذیل مائده: 67؛ شوری: 23؛ بینه: 7؛ عصر: 3). مؤلف ذیل آیه تطهیر* (احزاب: 33)، از طرق مختلف ماجرای حدیث کساء (← آلعبا*) را به اختصار نقل کرده و علاوه بر نقل روایاتی که نشان میدهد مراد از اهل بیت، حضرت علیبن ابیطالب و فاطمه و دو پسر ایشاناند، حدیثی به این معنا نیز آورده که گرچه اصطلاح اهل بیت بر همسران پیامبر هم اطلاق میشده، در این آیه منظور از اهل بیت کسانی است که صدقه (زکات) بر آنان حرام است و آنان آلعلی و آلعقیل و آلجعفر و آلعباس هستند (برای نمونههای دیگر ← ذیل مائده : 55؛ احزاب: 6؛ شوری: 23). وی همچنین روایاتی به نقل از امامان شیعه آوردهاست (برای نمونه ← ذیل بقره: 36، 152؛ اعراف: 145، 172، 180؛ اسراء: 45؛ زمر: 23).در میان روایتهای تفسیر الدرالمنثور، مضامینی یافت میشود که با توضیحات ظاهری قابل فهم نیست، مانند این روایت از پیامبر صلیاللّهعلیهوآلهوسلم که «من رسول شدم در حالی که آدم میان روح و جسد بود» (← ذیل احزاب: 7؛ شوری: 51). در این کتاب، دربارة حروف مقطعه، اقوال مختلفی نقل شده مانند اینکه اینها حروف قرآن یا فواتح سورههاست؛ حروفی مشتق از اسماء الهی یا اسمی از اسماء الهی یا اسم اعظم یا کلیدهای اسماء الهی است (← ذیل بقره: 1) و در برخی موارد نیز معانی لغوی و بررسیهای زبانشناختی ارائه شدهاست (← ذیل یس: 1؛ طه: 1). علاوه بر اینها، روایاتی نیز به چشم میخورد که به علوم غریبه و حساب جَفْر دربارة حروف مقطعه اشاره دارند (← ذیل بقره: 1).تعداد جالب توجهی از روایتهای الدرالمنثور، از اسرائیلیات* است. سیوطی از بزرگترین راویان روایات اسرائیلی مانند ابنسَلام، کَعبالاحبار، وَهْببن منبِّه و ابنجریج روایت نقل کردهاست (ذهبی، ج 1، ص 183؛ برای نمونه ← ذیل بقره: 30، دربارة خلقت آدم و تأکید بر نبوت داوود؛ بقره : 35، دربارة ماجرای خلقت حوا از پهلوی چپ آدم؛ ص: 21ـ25، دربارة همسران داوود؛ برای یک بررسی انتقادی در اینباره ← امین، ص 225ـ230؛ برای نمونههایی از اسرائیلیات در الدرالمنثور ← سیداحمد فرج، ج 2، ص 352ـ356). یکی از انتقادهای صاحبنظران به الدرالمنثور، وجود این دسته از روایتها به کثرت و بدون ذکر ضعف سند و نقد و ارزیابی راوی است (← عبدالسلام محمد ابوالنیل، ص 278؛ سیداحمد فرج، ج 2، ص 356ـ357). علاوه بر این اِشکال، به طور کلی انتقادهای عمومی به تفاسیر مأثور مانند حذف سند روایات و وجود احادیث مجعول و موضوع، بر این تفسیر نیز وارد است (← ذهبی، ج 1، ص 157؛ سیوطی، 1421، همان مقدمه، ص 24). به گفتة ذهبی (ج 1، ص 254)، این تفسیر که مؤلفش به جداسازی روایات صحیح از ضعیف اهتمامی نورزیده، نیازمند کار فراوان است تا روایات آن تصفیه شود.در مجموع از منظر صاحبنظران، این کتاب در موارد اختلافیِ تفسیر قرآن، مرجع و در تبیین اسباب نزول و فضائل سورهها، راهگشا و در مباحث علوم قرآنی، مصدری اصیل است (← سیوطی، 1314، ج 6، مؤخرة غمراوی، ص 424؛ فاروق عبدالمعطی، ص 54). به گفتة عبدالسلام محمد ابوالنیل (ص 272) اگر سیوطی در الدرالمنثور سلسله راویان و سندها را حذف نکرده بود، امروز کتابی در دست داشتیم که جامع تمام آثار تفسیر مأثور و بسیاری از کتابهای مفقود بود. نگارندگان تفاسیر بعدی همواره از این تفسیر بهره گرفتهاند از جمله در تفاسیر روحالبیان فی تفسیر القرآن* اسماعیل حقی بروسوی (← ذیل نساء: 158)، تفسیر مظهری (ذیل هود: 83 ؛ ابراهیم : 35؛ لقمان: 12)، فتحالقدیر شوکانی (ذیل مائده: 31؛ ابراهیم : 46؛ دخان: 3) و روحالمعانی فی تفسیر القرآن* آلوسی (ذیل کهف50:؛ ممتحنه: 1؛ بلد: 10). علمای شیعه نیز به این تفسیر توجه و از آن نقل قول کردهاند که یک نمونه چشمگیر آن نقل قولهای فراوان مجلسی در بحارالانوار* است (برای نمونه ← ج 76، ص 76، ج 89 ، ص 219، 272، ج 100، ص 56، 353ـ 354؛ برای نمونههای دیگر ← نوری، ج 5، ص 277، ج 15، ص 98؛ بلاغی، ذیل بقره: 61، 124؛ نساء: 24، 57؛ طباطبائی، ج1، ص148ـ150، ج4، ص383ـ 385، ج 15، ص168ـ169).الدرالمنثور فیالتفسیر بالمأثور به کوشش محمد زهری غمراوی در 1314 در قاهره با حاشیة تفسیر تنویرالمقباس منسوب به ابنعباس به چاپ رسید و پس از آن نیز به چاپهای مختلفی درآمد، از جمله تصحیح نجدت نجیب در 1421 در بیروت؛ در این چاپ، منبع اصلی هر روایت نیز در پانوشتها آمدهاست (برای برخی از چاپهای این کتاب ← شیبانی و خازندار، ص 216؛ عبدالسلام محمد ابوالنیل، ص 267؛ برای مشخصات برخی نسخههای خطی موجود از این کتاب ← عبدالسلام محمد ابوالنیل، ص 266ـ267). عمربن غرامه عمروی فهرستی از روایات کتاب با عنوان فهرس احادیث الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور (ریاض 1408) تهیه کردهاست.منابع : علاوه بر قرآن؛ آقابزرگ طهرانی؛ محمودبن عبداللّه آلوسی، روحالمعانی، بیروت: داراحیاء التراث العربی، ]بیتا.[؛ احسان امین، التفسیر بالمأثور و تطوره عند الشیعة الامامیة، بیروت 1421/2000؛ علیاکبر بابایی، «تأملی در الدرالمنثور فیالتفسیر بالمأثور و امتیازها و کاستیهای آن»، حدیث اندیشه، ش 13 (بهار و تابستان 1385)؛ اسماعیل بغدادی، ایضاحالمکنون، ج 1، در حاجیخلیفه، ج 3؛ محمدجواد بلاغی، آلاء الرحمن فی تفسیرالقرآن، قم 1420؛ حاجیخلیفه؛ اسماعیلبن مصطفی حقی، تفسیر روحالبیان، بیروت 1405/1985؛ محمدحسین ذهبی، التفسیر و المفسّرون، ج 1، قاهره 1381/1961؛ سیداحمد فرج، الوجیز فی علم تفسیرالکتابالعزیز، ج 2، منصوره 1426/2006؛ عبدالرحمانبن ابیبکر سیوطی، الاتقان فی علومالقرآن، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، ]قاهره 1967[، چاپ افست قم 1363ش؛ همو، الدرّالمنثور فیالتفسیر بالمأثور، ]چاپ محمد زهری غمراوی، قاهره 1314[، چاپ افست بیروت ]بیتا.[؛ همان، چاپ نجدت نجیب، بیروت 1421/2000؛ همو، کتاب التحدث بنعمةاللّه، چاپ الیزابت ماری سارتین، ]کیمبریج 1975[؛ عبدالقادربن محمد شاذلی، بهجةالعابدین، ترجمة جلالالدین سیوطی، چاپ عبدالاله نبهان، دمشق 1419/1998؛ محمدیوسف شربجی، الامام السیوطی و جهوده فی علومالقرآن، دمشق 1421/2001؛ محمد شوکانی، فتحالقدیر، بیروت: داراحیاء التراثالعربی، ]بیتا.[؛ محمد شیبانی و احمد خازندار، دلیل مخطوطات السیوطی و امکان وجودها، کویت 1416/ 1995؛ طباطبائی؛ ایاد خالد طبّاع، الامام الحافظ جلالالدینالسیوطی: معلمةالعلوم اسلامیة، دمشق 1417/1996؛ عبدالسلام محمد ابوالنیل، «السیوطی المفسر: مذهبه فیالتفسیر، میزة تفسیره، اثره فیالدراسات القرآنیة»، در الامام جلالالدین السیوطی : فقیهاً و لغویاً و محدثاً و مجتهدآً، بیروت: دارالتقریب بینالمذاهب الاسلامیة، 1422/2001؛ فاروق عبدالمعطی، جلالالدین السیوطی : امامالمجددین والمجتهدین فی عصره، بیروت 1413/1992؛ فوزی عرفه، «الجلال السیوطی و التفسیر»،مجلة الازهر، ج 33، ش 3 (ربیعالاول 1381)؛ عمررضا کحّاله، معجم المؤلفین، دمشق 1957ـ1961، چاپ افست بیروت ]بیتا.[؛ مجلسی؛ محمدجلال ابوالفتح شرف، جلالالدین السیوطی: منهجه و آراؤه الکلامیة، بیروت: دارالنهضةالعربیة، ]بیتا.[؛ محمد ثناءاللّه مظهری، تفسیر المظهری، چاپ احمد عزوعنایه، بیروت 1425؛ حسینبن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم 1407ـ1408؛EI2, s.v. "Al-Suyūtī, Abu' l-Fadl" (by E. Geoffroy).