دُرّاعَه، از روپوشهای گشاد و غالباً جلوباز با آستینهای گشاد. واژة درّاعه در زبان عربی که در فارسی با تخفیف راء نیز تلفظ میشود (← دهخدا، ذیل «دراعة»)، احتمالاً از آرامی گرفته شدهاست (← رفائیل نخله، ص 181؛ رجب عبدالجواد ابراهیم، ذیل «الدراعة»). کاربرد دو واژة دِرْعْ و مِدْرَعَه در کنار دراعه، خلط و بحثهایی را میان لغویان موجب شدهاست؛ درع که در فارسی عمدتاً بهمعنای جامهای است که چون زره در جنگها میپوشیدند (دهخدا، ذیل «درع»)، در عربی بهمعنای قمیص*/ پیراهن است و تفاوت آن با قمیص روشن نیست، جز آنکه گفتهاند درع پیراهنی زنانه بودهاست (← ابنمنظور، ذیل «درع»؛ دوزی ، ص176ـ177؛ جبّوری، ص 132ـ133؛ قس ابوالفرج اصفهانی، ج 11، ص 171؛ جبّوری، ص134 : که در شواهد آنها درع را لباس مردانه هم دانستهاند). همچنین مدرعه صرفاً از جنس پشم تلقیشده (ابنمنظور، همانجا؛ دوزی، ص 181ـ 182)، هرچند ممکن است عملاً همان دراعه باشد (← دزی، همانجا؛ رجب عبدالجواد ابراهیم، ذیل «المدرع»). برخی دراعه را نوعی جُبه* جلوباز دانستهاند (← ابنمنظور، همانجا؛ دهخدا، ذیل «دراعة»؛ استیلمن، ص 47). بااینحال، در شعری از قرن ششم آمده که دراعه یا گونهای از آن را از سر بیرون میآوردهاند یعنی جلوبسته بودهاست (← انوری، ج 2، ص 622).در مغرب، دراعه با تلفظ دِراعَه به چادر یا روپوشی بزرگ گفته میشد (دوزی، ص 177). زنان بدوی عراق نیز پوشاکی بهنام دُراعه بر تن میکردند که آستینهای کوتاه داشت (ولید محمود جادر، ص 81). پوشیدنِ جامهای کوتاه بههمین نام نزد ساکنان برخی مناطق روستایی سوریه نیز رایج بوده (رجب عبدالجواد ابراهیم، ذیل «الدراعة»)، در حالی که دراعه متعارف لباسی گشاد و بلند است (← عبیدی، ص 259ـ260) و چون از لباسهای کاتبان نیز بوده (ابنحوقل، ص 289؛ مقدسی، ص 440) میبایستی آستینهایی بلند و گشاد داشته باشد تا کاتبان دفتر و قلم خود را در جیبهای آستینها بگذارند. دراعه لباسی مردانه ـ زنانه بوده و احتمالاً قول به زنانه بودنِ این لباس (← ولید محمود جادر، همانجا) ناظر به یکی انگاشتن آن با درع بوده است، چنانکه صالح احمد علی (ص 53) نیز چنین پنداشته و ظاهراً بهخطا رفتهاست (عبیدی، ص 255ـ256). همچنین گزارش مَقَّری (ج 3، ص 137) که بنابرآن، مسلمانان اندلس دراعههای بیآستر میپوشیدند نشان میدهد که دراعه متعارف روپوشی آستردار بودهاست (نیز ← دوزی، ص 179).معمولاً دراعه را روی لباسهای دیگر (← مقدسی، ص 328) و ظاهراً گاه چندین دراعه را بر روی هم میپوشیدند (طبری، ج 9، ص 196؛ دوزی، ص 181).جنس دراعه متنوع بود و آن را از پشم، مو، پنبه، کتان، کنف، ابریشم و خز تهیه میکردند (← ابراهیمبن محمد بیهقی، ج 2، ص 415؛ عبیدی، ص 257؛ ولید محمود جادر، ص80 ـ81 ؛ استیلمن، همانجا).گروهها و طبقات مختلف مردم دراعه بر تن میکردند، از جمله خلفا، سلاطین و وزیران آنها (← یعقوبی، ج 2، ص 285؛ مسعودی، ج 7، ص 134، 270؛ ابنحوقل، همانجا؛ مسکویه، ج 2، ص 15؛ ابنبطوطه، ج 11، ص 263؛ قلقشندی، ج 3، ص486؛ دوزی، ص177ـ178؛ عبیدی، ص256؛ احسن، ص39)، کاتبان، دبیران، خطیبان، قاضیان (مقدسی، ص 327، 440؛ ابنحوقل، همانجا؛ فقیهی، ص 638؛ دوزی، ص 179؛ عبیدی، همانجا) و نیز ملاحانی که وضع مالی مناسبی داشتند (طبری، ج 9، ص 128؛ فهمیسعد، ص 214؛ قس تنوخی،ج 5، ص 276:جبة ملاحان). احسن (همانجا)، با برداشتی نادرست از گزارشی از تنوخی (ج 8 ، ص 13) گفته که در زمان متوکل (ﺣک : 232ـ 247)، پوشیدن دراعه برای همة کسانی که خواهان بار یافتن به درگاه خلیفه بودند (بهجز قاضیان) اجباری شد، در حالیکه براساس این گزارش، برای بار یافتن به نزد خلیفه تنها پوشیدن قبا*، و بستن کمربند* و شمشیر اجباری بودهاست. ظاهراً دراعه لباس مورد استفادة روزانه بوده (← صابی، 1958، ص 264؛ د. اسلام، چاپ دوم، ذیل "Marāsim.1") و گاهی در برخی مراسم نیز بهکار میرفتهاست (← عبیدی، ص 259). انواع گرانبهای آن نیز بهعنوان خلعت* اهدا میشد، مثلاً مسترشد در 527، هفت دست دراعه از جنسها و رنگهای گوناگون از جمله به رنگ سیاه به مسعودبن محمد عطا کرد (حسینی، ص 102) و معتصم به افشین، سردار ایرانی، دراعهای زربفت از دیبای سرخ خلعت داد (مسعودی، ج 7، ص 127ـ 128). طایعللّه نیز به محمدبن بقیه، وزیر عزالدوله بویهی، دراعهای دَبیقی داد (صابی، 1406، ص 98؛ عبیدی، ص 257؛ قس دوزی، ص 178، که گفته است وزیران آلبویه دراعه بر تن نمیکردند؛ برای خلعت دادن دراعه نیز ← قرطبی، ص 43؛ ابنزبیر، ص 123؛ ابنفُوَطی، ص 38؛ عبیدی، ص 258).در گزارشی از تنوخی (ج 1، ص 51)، قیمت پارچهای که با آن برای علیبن عیسی وزیر یک دراعه و یک قمیص دوختهشد، بیست دینار ذکر شده (نیز ← فهمیسعد، ص 284) و ازاینرو، احسن (ص 72) قیمت معمول یک دراعه را در دورة عباسی، بین ده تا پانزده دینار حدس زدهاست. با این حال، برحسب جنس پارچه و نوع تزیین و حاشیهدوزیهای دراعه، قیمتهای بیشتری را باید برای این لباس در نظر گرفت، بهویژه آنکه گاه قسمت جلوی سینه دراعه را با یاقوت و جواهرات تزیین میکردند (← مسعودی، همانجا) و بنابر گزارش مقدسی (ص440) در شیراز زمان او، دراعه پربهاتر از طیلسان* بودهاست.دراعه در رنگهای مختلف تهیه میشدهاست. رنگهای سفید و سیاه معمولتر بود (← مسکویه، همانجا؛ محمدبن حسین بیهقی، ص 457؛ فقیهی، ص 639؛ ولید محمود جادر، ص80) و از دراعههای بنفش، سبز، زرد و زعفرانی و سرخ هم استفاده میشد (← ابوالفرج اصفهانی، ج 1، ص 46، ج 2، ص 281؛ جبّوری، ص134؛ دزی، ص 179؛ عبیدی، همانجا). دراعة زرد/ عسلی گاه بهعنوان پوشش ذمیان بهکار میرفت (← طبری، ج9، ص196؛ قس ابنعماد، ج2، ص91). دراعة حریرِ غالباً سرخرنگ گاه بهمنظور تحقیر و توهین زندانیان بهکار میرفت، مثلاً وقتی معتضد عباسی (ﺣک : 279ـ289) بر وصیف خادم و همراهانش دست یافت، بر آنها دراعهای از حریر سرخ یا زرد پوشاندند (مسعودی، ج 8 ، ص 198ـ199؛ دربارة پوشاندن دراعة حریر به سران قرامطه یا دیگر شورشیان در دورة عباسی ← قرطبی، ص12، 37، 56؛ متز، ج2، ص411؛ دربارة پوشاندن دراعه بر بابک خرّمدین و گرداندن او در شهر پس از دستگیری در زمان معتصم عباسی ← مسعودی،ج7، ص128؛ برای موردی مشابه در مورد عمرولیث صفاری در 288 ← همان، ج8 ، ص200ـ201).در کتابهای تعبیر خواب، پوشیدن دراعه را به زن، یا نجات از غم و اندوه تعبیر کردهاند و برای کاتبان دلیل بر آن دانستهاند که به زودی به خدمت پادشاه درمیآید و از فقر نجات مییابد (ابنسیرین، ص 168؛ نابلسی، ص 192).منابع: ابنبطوطه، رحلةابنبطوطه، چاپ محمد عبدالمنعمعریان، بیروت 1407/ 1987؛ ابنحوقل؛ ابنزبیر، کتاب الذخائر و التحف، چاپ محمد حمیداللّه، کویت 1959؛ ابنسیرین، تفسیر الاحلام الکبیر، بیروت 1409/ 1988؛ ابنعماد؛ ابنفُوَطی، الحوادث الجامعة و التجارب النافعة فی المائة السابعة، بغداد 1351؛ ابنمنظور؛ ابوالفرج اصفهانی؛ محمدبن محمد (علی) انوری، دیوان، چاپ محمدتقی مدرسرضوی، تهران 1364ش؛ ابراهیمبن محمد بیهقی، المحاسن و المساوی، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ?]1380/ 1961[؛ محمدبن حسین بیهقی؛ مُحَسّنبن علی تنوخی، نشوارالمحاضرة و اخبارالمذاکرة، چاپ عبود شالجی، بیروت 1391ـ1393/ 1972ـ1973؛ یحیی جبّوری، الملابس العربیة فی الشعر الجاهلی، بیروت 1989؛ علیبن ناصر حسینی، کتاب اخبارالدولة السلجوقیة، چاپ محمد اقبال، بیروت 1404/1984؛ دهخدا؛ رجب عبدالجواد ابراهیم، المعجمالعربی لاسماءالملابس : فی ضوءالمعاجم و النصوص الموثّقة من الجاهلیة حتی العصر الحدیث، قاهره 1423/ 2002؛ رفائیل نخله، غرائبالللغة العربیة، بیروت 1960؛ هلالبن مُحَسِّن صابی، رسومدارالخلافة، چاپ میخائیلعواد، بیروت 1406/1986؛ همو، الوزراء، او، تحفةالأمراء فی تاریخ الوزراء، چاپ عبدالستار احمد فراج، ]قاهره [1958؛ صالح احمد علی، «الالبسة العربیة فی القرن الاول الهجری : دراسة اولیة»، مجلة المجمع العلمی العراقی، ج 13 (1385/ 1966)؛ طبری، تاریخ (بیروت)؛ صلاح حسین عبیدی، الملابس العربیة الاسلامیة فی العصر العباسی الثانی، بغداد 1980؛ علیاصغر فقیهی، آلبویه و اوضاع زمان ایشان با نموداری از زندگی مردم در آن عصر، تهران 1357ش؛ فهمی سعد، العامة فی بغداد فی القرنین الثالث و الرابع للهجرة: دراسة فی التاریخ الاجتماعی، بیروت 1413/1993؛ عریببن سعد قرطبی، صلة تاریخ طبری، در ذیول تاریخالطبری، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره: دارالمعارف، ]بیتا.[؛ قلقشندی؛ آدام متز، تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، یا، رنسانس اسلامی، ترجمة علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران 1364ش؛ مسعودی، مروج (پاریس)؛ مسکویه؛ مقدسی؛ احمدبن محمد مَقَّری، نفحالطیب، چاپ احسان عباس، بیروت 1388/1968؛ عبدالغنیبن اسماعیل نابلسی، تعطیرالانام فی تعبیر المنام، چاپ معروف زریق، بیروت 1411/1991؛ ولید محمود جادر، الازیاء الشعبیّة فی العراق، ]بغداد 1979[؛ یعقوبی، تاریخ؛Muhammad Manazir Ahsan, Social life under the Abbasids, London 1979; Reinhart Pieter Anne Dozy, Dictionaire détaillé des noms des vêtements chez les Arabes, Amsterdam 1845, repr. Beirut [n.d.]; EI2, s.v. "Marāsim.1: Under the caliphate and the Fātimids" (by P. Sanders); Yedida Kalfon Stillman, Arab dress: a short history, from the dawn of Islam to modern times, ed. Norman A. Stillman, Leiden 2000.