دُرّاج ، پرندهای از راستة گالیان/ماکیانسانان، تیرة تذروها (= قرقاولها/ ماکیانیان)، با نام علمیFrancolinus francolinus L.دراج تیرهرنگ است و جثهای کوچک به طول 31ـ35 سانتیمتر و بالهای کوتاه و گرد دارد. جنس نر این پرنده خشکیزی کمی بزرگتر از ماده و دارای سیخک در پاهاست. دراجها معمولاً جفتجفت و گاه، غیر از فصل زاد و ولد، در دستههای کوچک سه، چهار و دوازدهتایی دیده میشوند. این پرنده از پرندگان گوشهگیر است که بهسختی میتوان آنها را به پرواز وادار کرد. دراج از بذر گیاهان و حشرات تغذیه میکند و زیستگاهش علفزارها و تالابهاست. آشیانه را روی زمین و لابهلای انبوهی از گیاهان میسازد. این پرنده صدایی خاص دارد که غالباً تنها با شنیدن آن میتوان به وجودش پیبرد. این پرنده شش زیرگونه دارد که سه زیرگونة آن، یعنیF.f. francolinus، F.f. arabistanicus، F.f. bogdanovi در نقاط مختلف خاورمیانه از جمله سوریه،فلسطین، عربستان، عراق و مناطقی از ایران، نیز هند، پاکستان و افغانستان یافته میشوند. دراج از پرندگان وحشیِ حفاظتشده است (اسکات و همکاران، ص 114؛ حبیبی و راعی، ج 4، ص 366ـ371؛ دانشنامة پرندگان، ص 155، 180؛ فیروز، ص 258؛ منصوری، ص 106ـ 108؛ ریچاردسون، ص 168؛ او و اچکوپار ، ص 220ـ222؛ سیاهة سرخگونههای حفاظتشدة اتحادیة جهانی حفاظت طبیعت و منابع طبیعی ؛ ذیل"Francolinus francolinus"؛ حقانی، ص 9).واژگان. در ترجمة عربی آثار ارسطو، معادل یونانی واژة دراج به دو صورت (ص 533) و در ترجمة انگلیسی آن (506، ب 19ـ23، 509 الف2ـ3، 536 الف 25ـ27) و در واژهنامههای یونانی (← لیدل و اسکات، ص 1257) به Quail به معنای بلدرچین* ترجمه شدهاست. در عربی، همچون فارسی، آن را دراج و نر آن را حَیْقُطان (حَیْقُظان) میگویند (← جوهری، ذیل «درج»؛ ابنسیده، ج 2، ص 344؛ دمیری، ج 2، ص 194، 351؛ قس زمخشری، قسم 1، ص 474، که آن را با تذرو خَلط کردهاست؛ برای تفصیلات دربارة خلط آن با تذرو ← تذرو*)؛ این پرنده را در هندی تیتَر (← عقیلی علوی شیرازی، ص 418)، در ترکی تُراج (برهان، ذیل «تُراج»)؛ در شیرازی، کَبْکِ کَرْ (انصاری شیرازی، ص 163)؛ در گویش کرمانشاهی، پور و در سایر گویشهای کردی، زَرَج یا واژههایی مشابه آن مینامند (← مکری، ذیل «زرج»).پیشینه. در متون جانورشناسی قدیم یونانی به ویژگیهای مختلف دراج اشاره شدهاست: ویژگیهای تشریحی(آناتومی)؛ نوع صدا و تفاوت آشکار آن در دو جنس نر و ماده؛ تخمگذاری آنها در لابهلای گیاهان و روی خاک؛ مهاجرت آنها، بهویژه در پاییز (درصورت مساعد بودن هوا فقط برخی از آنها در مکانهای گرم میمانند) و حساسیت آنها به تغییر هوا؛ جفتگیری؛ نحوة آشیانهسازی برای تخمگذاری؛ مواظبت آنها، بهویژه پرندة مادر، از تخمها؛ و شکار آن با باز (برای نمونه ← ارسطو، ترجمة عربی، ص 85 ، 93، 193، 242، 331ـ332، 391ـ394، 396؛ همان، ترجمة انگلیسی، 597الف 18ـ597 ب 20).در منابع اسلامی نیز این پرنده وصف شده، از جمله جاحظ که به تمایز جنس نر و ماده و زیباتر بودن پرنده نر و هوشمندی جوجههای دراج اشاره کردهاست (← ج 2، ص 359، ج 5، ص 209، 473، نیز ← ج 3، ص 170، 184، 186، ج 6، ص 353، ج 7، ص 186). ابنسیدَه (همانجا) آن را پرندهای با خالهای سیاه و سفید، منقار کوچک و پاها و گردن قوی وصف کردهاست. قزوینی (ص 433) به جوجههای بسیار این پرنده اشاره کرده و نوشتهاست که دراج با وزش باد شمال، فربه و با باد جنوب، ضعیف و ناتوان از پرواز میشود. وی همچنین در نقل ماجرایی، نحوة استتار دراج در پس بوتههای خار برای دفاع از خود برابر باز را ذکر کردهاست (نیز ← حمداللّهمستوفی، ص 151). دمیری (ج 2، ص 351) آن را پرندهای سیاه با بالهای خاکیرنگ وصف کردهاست. از حکمای اسلامی، انطاکی (ج 1، ص 173) دراج را به اشتباه، بلدرچین (سُمان/ سُمانی)، میداند (نیز ← عقیلی علوی شیرازی، همانجا). همچنین در متون قدیم به استفاده از دراج بهعنوان طعمه برای تربیت پرندگان شکاری اشاره شدهاست (نَسَوی، ص 93، 163، پانویس149، مقدمة غروی، ص 59ـ60، 64؛ عباسی، ص 40، 42، 46، 73ـ74؛ جهانگیر، ص 198ـ 199؛ حسامالدوله، ص 28). به نوشتة سیلوا ای فیگروآ (ص 146)، فراوانی دراج در باغهای شیراز بهسبب درامانبودن آنها از شکار بودهاست. ظلالسلطان در خاطرات خود از آسانبودن شکار دراج (← ج1، ص 103)، وجود دراج در نقاط مختلف ایران و وفور آن بهویژه در لرستان (← ج 2، ص 610، 612، 747ـ748) سخن گفتهاست. نقوشی از دراج بر گچکاریهای تیسفون (← بالتروشایتس ، ص 614؛ )بررسی هنر ایرانی( ، ج 7، لوحة172)، ظروف فلزی ساسانی (آکرمن ، 1977ب، ص 714؛) بررسی هنر ایرانی(، ج7، لوحة216؛ نیز ← آکرمن، 1977الف، ص 809)، سفالینههای دورة اسلامی (پوپ ، 1977الف، ص1511؛ )بررسی هنر ایرانی(، ج9، لوحةB588) و همچنین آثار نقاشان ایرانی دورة اسلامی وجود دارد (← پوپ، 1977ب، ص32؛ ) بررسی هنر ایرانی(، ج10، لوحة899 ؛ ورما ، تصویر1، نیز← ص 41، 125، 129، 149). تشخیص اینکه پیشینیان کدامیک از زیرگونههای دراج را میشناختهاند مشکل است، اما با توجه به وصف ابنسیده (همانجا) و دمیری (همانجا) شاید پرندة مورد نظر زیرگونة F.f. francolinusباشد.ادبیات، احکام و باورها. پیشینیان دراج را پرندهای مبارک و بشارتدهندة فصل بهار و فراوانی نعمت و آواز آن را نوعی شکرگزاری برای تداوم نعمتها میدانستند (← قزوینی، همانجا؛ دمیری، ج 2، ص 350). در ادبیات فارسی به ویژگیهای مختلف این پرنده، از جمله آواز، رنگارنگی پرها، مطبوع بودن گوشت، و شکار آن توجه شدهاست (← منوچهری، ص 59، بیت 870 ، ص 109، بیت 1430، ص 175، بیت 2226، ص 182، بیت 2294، ص 187، بیت 2334؛ نظامی، ص 553، 918؛ فردوسی، ج 7، ص 289، بیت446). در مَثَلهای عربی نیز خواست ناممکن را به شکار غیرممکنِ دراج از بیشه شیر تشبیه کردهاند (← جاحظ، ج 1، ص 229؛ دمیری، ج 2، ص 352). دیدن دراج در خواب به کسب مال و امثال آن تعبیر شدهاست (← ابنسیرین، ص237؛ دمیری، ج 2، ص 353؛ نیز ← شهمردان ابنابیالخیر، ص484).طبع و خواص. گوشت دراج را در درجة دوم و گاه سوم گرم و خشک میدانستند (هروی، ص 292؛ حمداللّه مستوفی؛ انطاکی؛ عقیلی علوی شیرازی، همانجاها) که در خواص دارویی بهتر از گوشت دیگر پرندگان همنوعش، از جمله کبک و فاخته، است. خشکی و گرمیاش کمتر از گوشت تذرو و لطیفتر از آن و در افزایش قوای فهم مفید است (ابنسینا، ج 1، کتاب 2، ص 481). گوشت دراج در درمان تب یک روزه ناشی از غم به کار میرفتهاست (اخوینی بخاری، ص 654). گوشت آن سبکتر و زودگوارتر از دیگر ماکیان دانسته شده و شکم را میبندد، زَهره آن قویتر از دیگر پرندگان و در درمان آبریزش چشم سودمندتر از آنهاست و بعد از ماکیان و چند پرندة دیگر بهترین تخم را دارد (هروی، ص 291ـ292، 294، 328). بهنظر ابنبطلان (ص87) اثربخشی زرشکبا (آش زرشک) با گوشت دراج برای گرممزاجان و صفراویان بیشتر است (نیز← ص 97؛ قس انطاکی؛ عقیلی علویشیرازی، همانجاها، که آن را برای گرممزاجان زیانآور دانستهاند). پیه آن آرامبخش درد گوش (دمیری، همانجا) و گوشتش مصلح دوران نقاهت (انصاریشیرازی، همانجا) ذکر شدهاست. گوشت آن برای سردمزاجان مفید و خون، کیسه صفرا و سرگین آن در بهبودی جای زخم مفید دانسته شدهاست (انطاکی، همانجا). عقیلی علوی شیرازی (همانجا) پس از شرح کوتاهی از چهار نوع مختلف آن در هند، آن را مقوی معدة سرد و انواع ترشیها را مصلح مضرت آن برای محروران ذکر کردهاست. بهمنظور نرم شدن گوشت دراج، آن را در ابتدای شب ذبح میکردند (جاحظ، ج 1، ص 299). در آشپزی قدیم نیز از گوشت دراج در تهیة انواع غذاها استفاده میشد (← باورچی بغدادی، فهرست خوراکیها، ذیل «دراج»). دربارة خواص دراج در از بین بردن خشم، رهایی از غم و ناراحتی قلبی احادیثی از معصومین علیهمالسلام نقل گردیدهاست (←مجلسی، ج 62، ص 43ـ 45).منابع : ابنبطلان، تقویمالصحة، ترجمة فارسی از مترجمی نامعلوم (اواخر قرن پنجم/ اوایل قرن ششم)، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران 1366ش؛ ابنسیده، المُخَصـَّص، بیروت 1417/ 1996؛ ابنسیرین، تفسیرالاحلام الکبیر، بیروت 1409/ 1988؛ ابنسینا؛ اخوینی بخاری؛ ارسطو، طباعالحیوان، ترجمة یوحنابن بطریق، چاپ عبدالرحمان بدوی، کویت 1977؛ درک ا. اسکات، حسین مروج همدانی ، علی ادهمی میرحسینی، پرندگان ایران، تهران 1354ش؛ علیبن حسین انصاریشیرازی، اختیارات بدیعی (قسمت مفردات)، چاپ محمدتقی میر، تهران 1371ش؛ داوودبن عمر انطاکی، تذکرة اولیالالباب ]و[ الجامع للعجب العُجاب، ]قاهره[ 1416/ 1996؛ محمدعلیبن بوداق باورچی بغدادی، کارنامه در باب طباخی و صنعت آن، در کارنامه و مادةالحیوة: متن دو رساله در آشپزی از دورة صفوی، چاپ ایرجافشار، تهران : سروش، 1360ش؛ محمدحسینبن خلف برهان، برهان قاطع، چاپ محمد معین، تهران 1361ش؛ عمروبن بحر جاحظ، کتابالحیوان، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر ?]1385ـ 1389/ 1965ـ 1969[، چاپ افست بیروت ]بیتا.[؛ اسماعیلبن حماد جوهری، الصحاح: تاجاللغة و صحاح العربیة، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت ]بیتا.[، چاپ افست تهران 1368ش؛ جهانگیر، امپراتور هند، جهانگیرنامه ]یا [توزک جهانگیری، چاپ محمد هاشم، تهران 1359ش؛ طلعت حبیبی و محمدمهدی راعی، جانورشناسی عمومی، ج 4، تهران 1380ش؛ تیموربن حسینعلی حسامالدوله، بازنامه ناصری، ]بیجا، بیتا.[؛ مهری حقانی، «کوچ تا همیشه»، ایران، ش 3990، 12 مرداد 1387؛ حمداللّه مستوفی، کتاب نزهتالقلوب، چاپ سنگی بمبئی ] 1311[؛ دانشنامه پرندگان: کلیات و اقلیمشناسی، گردآورنده و ویراستار: علی ادهمی میرحسینی، تهران: بنیاد دانشنامة بزرگ فارسی، 1384ش؛ محمدبن موسی دمیری، حیاةالحیوانالکبری، چاپ ابراهیم صالح، دمشق 1426/ 2005؛ کولن ریچاردسون، طیورالامارات، ترجمة ساعد محمد عوضی، ]دبی [1992؛ محمودبن عمر زمخشری، پیشرو ادب، یا، مقدمةالادب، چاپ محمدکاظم امام، تهران 1342ـ1343ش؛ گارسیا د سیلوا ای فیگروآ، سفرنامه دن گارسیا د سیلوا فیگوئروآ، سفیر اسپانیا در دربار شاهعباس اول، ترجمة غلامرضا سمیعی، تهران 1363ش؛ شهمردانبن ابیالخیر، نزهتنامه علائی، چاپ فرهنگ جهانپور، تهران 1362ش؛ مسعودمیرزابن ناصر ظلالسلطان، خاطرات ظلالسلطان، چاپ حسین خدیوجم، تهران 1368ش؛ خدایارخان عباسی، ]قوانین الصیاد[، چاپ داگلاس کریون فیلات، کلکته 1908؛ عقیلی علوی شیرازی؛ ابوالقاسم فردوسی، شاهنامة فردوسی، ج 7، چاپ م.ن. عثمانوف، مسکو 1968؛ اسکندر فیروز، حیاتوحشایران: مهرهداران، تهران 1378ش؛ زکریابن محمد قزوینی، عجایب المخلوقات و غرائب الموجودات (تحریر فارسی)، چاپ نصراللّه سبوحی، ]تهران[1361ش؛ مجلسی؛ محمد مکری، فرهنگ نامهای پرندگان در لهجههای غرب ایران: لهجههای کردی، تهران 1361ش؛ جمشید منصوری، راهنمای صحرائی پرندگان ایران، تهران 1379ش؛ احمدبن قوص منوچهری، دیوان، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران 1347ش؛ علیبن احمد نَسَوی، بازنامهها، چاپ علی غروی، تهران 1354ش؛ الیاسبن یوسف نظامی، کلیات خمسه حکیم نظامی گنجوی، مقدمه و شرححال از شبلی نعمانی، چاپ م. درویش، تهران 1366ش؛ هروی؛Phyllis Ackerman, "sāsānian seals", in A Survey of Persian art, ed. Arthur Upham Pope, vol.2, Tehran: Soroush, 1977a; idem, "Textiles through the Sāsānian period", in ibid, 1977b; Aristoteles, The complete works of Aristotle, ed. Jonathan Barnes, Princeton, N. J. 1995; Jurgis Baltrušaïtis,"Sāsānian Stucco. A: Ornamental", in A Survey of Persian art, ibid; François Hüe and R.D. Etchécopar, Les oiseaux du proche et du Moyen Orient de la Méditerranée aux contreforts de L'Himalaya, Paris 1970; International Union for the Conservation of Nature and Natural Resources (IUCN), The IUCN Red List of threatened species, IUCN 2011. Retrieved Feb. 29, 2012 from http://www.iucnredlist. org; Henry George Liddell and Robert Scott, A Greek- English Lexicon, Oxford 1977; Arthur Upham Pope, "The ceramic art in Islamic times: the history", in A Survey of Persian art, vol.4, ibid, 1977a;idem ,"The significance of Persian art", in ibid, vol. 1, 1977b; A Survey of Persian art, ed. Arthur Upham Pope, Tehran: Soroush, 1977; Som Prakash Verma, Mughal painter of flora and fauna: Ustād Mansūr, New Delhi 1999.