دِحیَةبن خلیفه کَلبی، معروف به دحیه کلبی، صحابی مشهور. براساس سلسلهنسبی که برای او در منابع ذکر شدهاست، نسب وی به زیداللات میرسد (← ابنسعد، ج 4، ص 249؛ ابنعبدالبرّ، قسم 2، ص 461؛ ابنعساکر، ج 17، ص 201، 205ـ206). ابنعبدالبرّ (همانجا) و ابنعساکر (همانجا) او را از تیرة کَلببن وَبَره* از قُضاعه معرفی کردهاند. کلمة دحیه به صورتهای مختلف ضبط شده، اما ضبط دِحْیَه به معنای لغوی سالار، سرور و امیر است (← ازهری؛ جوهری، ذیل «دحا»؛ مِزّی، ج 8 ، ص 473). اطلاع خاصی دربارة زندگی وی در منابع ذکر نشده جز آنکه بهگفتة حمداللّه مستوفی (ص 225) وی بیشتر از شصت سال زیستهاست. دحیه پیش از جنگ بدر اسلام آوردهاست (← ابنسعد، ج 4، ص 249ـ250). وی در این جنگ حاضر نشد (ابنعبدالبرّ، همانجا؛ ابنعساکر، ج 17، ص 205)، ولی در جنگ احد و نبردهای پس از آن حضور داشت (ابنسعد، ج 4، ص 251؛ ابنعبدالبرّ، همانجا). ابنحجر عسقلانی (ج 1، ص 473) نخستین نبردی را که دحیه در آن حضور داشته، جنگ خندق (احزاب) دانستهاست. ابنعساکر ضمن نقل خبری دربارة اسلامآوردن دحیه در دوران ابوبکر (ج 17، ص 215)، به نادرستی آن اشاره کردهاست (← ج 17، ص 215ـ216).منابع به رخسار نیکوی دحیه اشاره کردهاند و بنابر گزارشی، پیامبر او را در زیبایی به جبرئیل مانند کردهاست (← ابنسعد، ج4، ص250؛ ابنعبدالبرّ، قسم2، ص462؛ مزّی، ج 8 ، ص474؛ نیز ← ابنسعد، ج 3، ص 422، ج 4، ص 249). همچنین در برخی نقلها آمدهاست که جبرئیل گاهی به صورت دحیه کلبی بر پیامبر ظاهر میشد (برای نمونه ← صنعانی، ج 5، ص370؛ ابنسعد، ج 3، ص 488، ج 4، ص250؛ ابنطاووس، ص 129ـ 130، 147ـ148، 162ـ163، 219).دحیه در سال ششم مأمور رساندن نامة پیامبر و ابلاغ رسالت ایشان به فرمانروای روم شرقی شد (ابنسعد، ج 1، ص 259، ج 4، ص 251؛ برای متن نامه و منابع آن ← ابنعساکر، ج 17، ص 209؛ احمدی میانجی، ج 2، ص390ـ 392). عبدالرزاق صنعانی (ج 5، ص 344ـ345) روایت مفصّلتری از ملاقات میان دحیه و قیصر آوردهاست (تاریخ این مأموریت به خطا در برخی منابع سال پنجم ذکر شدهاست ← ابنعساکر، ج 17، ص 208؛ مزّی، ج 8 ، ص 474). بهنوشتة ابنسعد (ج 4، ص 251) پیامبر فرمان داده بود که دحیه نامة ایشان را به بزرگِ شهر بُصری و او نامه را به قیصر برساند. ابنسعد (همانجا) سپس بدون تفصیل افزوده که این دیدار در شهر حِمص روی داده و نامة پیامبر به قیصر رسیدهاست. دحیه در راه بازگشت، گرفتار راهزنانی شد که هدایای قیصر را ربودند (واقدی، ج 2، ص 555 ـ557؛ ابنسعد، ج 2، ص 88). همچنین وی مأمور رساندن نامهای دیگر از پیامبر به اسقفی مسیحی شده بود (برای متن نامه ← ابنسعد، ج 1، ص 276). ابنعساکر (ج 2، ص 38ـ41، 92ـ94) اخباری نقل کرده که یکی از اسقفان دحیه را در رساندن پاسخ مکتوب قیصر به پیامبر همراهی میکرده که البته اصالت این خبر محل تأمل است.دحیه پس از رحلت پیامبر به شام مهاجرت کرد و در روستای مِزَّه سکونت گزید (ابنعساکر، ج 17، ص 201ـ202؛ مزّی، ج 8 ، ص 475؛ قس ابنحِبّان، ج 3، ص 118 و ابنعساکر، ج 17، ص 206 که از اقامت وی در مصر خبر دادهاند). او در سال سیزدهم در نبرد یَرموک فرماندهی گروهی را برعهده داشت (طبری، ج 3، ص 396؛ ابنعساکر، ج 17، ص 201). شرححالنگاران، به اتفاق، از حیات او تا روزگار معاویه سخن گفتهاند (برای نمونه ← ابنسعد، ج 4، ص 251؛ابنعبدالبرّ، قسم 2، ص 461؛ مزّی، ج 8 ، ص 474). به گفتة یاقوت حموی (ج 4، ص 522) قبر او در مزّه است.از معدود استنادات فقهی که در کتابهای اهل سنّت از دحیه نقل شده، عمل وی در شکستن روزة خود بعد از گذر از حد ترخّص بودهاست (برای نمونه ← ابوداوود، ج 2، ص 319؛ بیهقی، ج 6، ص 275). ابنعبدربّه (ج 2، ص 306ـ307) گزارشی نقل کرده که نشاندهندة انحراف دحیه از علی علیهالسلام و سرسپردگی او به معاویه است. مزّی (همانجا) به نقل از ابنبرقی اشاره کرده که تنها دو حدیث از دحیه نقل شدهاست (نیز ← ابنعساکر، ج 17، ص 201 که گفته وی روایات اندکی از پیامبر نقل کردهاست). از او خالدبن یزید، عامر شعبی و چند تن دیگر روایت کردهاند (برای فهرست این راویان ← مزّی، همانجا). تمثل جبرئیل به صورت دحیه پرسشهایی میان متکلمان مسلمان برانگیخته است. علمالهدی (متوفی 436؛ ج 4، ص 25ـ26) در ضمن جوابات المسائل المصریات به برخی از این پرسشها پاسخ گفتهاست. عارفان مسلمان ظهور جبرئیل در صورت دحیه کلبی را نمونهای از ظهور و تجلی موجوداتی دانستهاند که در جهان مادی صورتی ندارند (← ابنعربی، سفر2، ص 273ـ275؛ قیصری، ص 101). به نوشتة ابنعساکر (ج 17، ص 206) گروهی ساکنِ بقاع در نزدیکی دمشق، خود را از نسل دحیه معرفی میکردهاند.منابع:ابنحِبّان، کتاب الثقات، حیدرآباد، دکن 1393ـ1403/ 1973ـ1983، چاپ افست بیروت ]بیتا.[؛ ابنحجر عسقلانی، کتاب الاصابة فی تمییز الصحابة، مصر 1328، چاپ افست بیروت ]بیتا.[؛ ابنسعد (بیروت)؛ ابنطاووس، الیقین باختصاص مولانا علی (علیهالسلام) بامرةالمؤمنین، چاپ ]محمدباقر و محمدصادق [انصاری، قم 1413؛ ابنعبدالبرّ، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، چاپ علی محمد بجاوی، قاهره ]1380/ 1960[؛ ابنعبدربّه، کتاب العقد الفرید، چاپ احمد امین، احمد زین، و ابراهیم ابیاری، ج 2، قاهره 1389/1969؛ ابنعربی، الفتوحاتالمکیة، سفر2، چاپ عثمان یحیی، قاهره 1405/1985؛ ابنعساکر، تاریخ مدینة دمشق، چاپ علی شیری، بیروت 1415ـ1421/ 1995ـ2001؛ سلیمانبن اشعث ابوداوود، سنن ابیداود، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، ]قاهره، بیتا.[، چاپ افست بیروت ]بیتا.[؛ علی احمدیمیانجی، مکاتیب الرسول (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم)، تهران 1419؛ محمدبن احمد ازهری، تهذیباللغة، ج 5، چاپ عبداللّه درویش، قاهره ]بیتا.[؛ احمدبن حسین بیهقی، السنن الکبری، بیروت 1424/2003؛ اسماعیلبن حماد جوهری، الصحاح: تاجاللغة و صحاحالعربیة، چاپ احمد عبدالغفور عطار، قاهره 1376، چاپ افست بیروت 1407؛ حمداللّه مستوفی، تاریخ گزیده؛ عبدالرزاقبن همام صنعانی، المصنَّف، چاپ حبیبالرحمان اعظمی، بیروت 1403/1983؛ طبری، تاریخ (بیروت)؛ علیبن حسین علمالهدی، رسائلالشریف المرتضی، چاپ مهدی رجائی، قم 1405ـ1410؛ داوودبن محمود قیصری، شرح فصوصالحکم، چاپ جلالالدین آشتیانی، تهران 1375ش؛ یوسفبن عبدالرحمان مِزّی، تهذیبالکمال فی اسماء الرجال، چاپ بشار عواد معروف، بیروت 1422/2002؛ محمدبن عمر واقدی، کتاب المغازی، چاپ مارسدن جونز، لندن 1966؛ یاقوت حموی.