دجله، رودی طولانی در جنوبغربی آسیا، که با گذر از ترکیه و مرز شرقی سوریه با عراق، پس از پیوستن به فرات در جنوب عراق به خلیجفارس میریزد (کولارز و میچل ، ص 4؛ میلر، ص 5).سومریها دجله را ایدیگنا/ ایندیگنا (بهمعنای رودخانة تند) و اَکدیها آن را ایدیگلات مینامیدند (← مشکور، ص 188؛ کولارز و میچل، ص 6؛ میلر، همانجا). نام دجله در کتیبههای آشوری دگلت و در عهد عتیق حدّقل ذکر شدهاست (فرهوشی، ص 77). واژة رنگها/ اَرنگ (= اروند) در اوستای نو و اساطیر ایرانی احتمالاً نام دیگر دجله است (← اوستا، ج 2، ص 993؛ بهار، ج 1، ص 79)، چنانکه اروندرود در متون ساسانی و پهلوی نیز به همین رود اشاره دارد (فرهوشی، ص 77ـ78). در کتیبة داریوش در بیستون کرمانشاه، نام دجله در متن فارسی باستان، تیگرام (Tigrâm) و در متن عیلامی، تیگر (Tigrâ) آمدهاست (شارپ ، ص 38). در یونان این رود را تیگریس نامیدهاند، این واژه از یونانی به دیگر زبانهای اروپایی راهیافته و در زبانهای انگلیسی و فرانسه بهصورت Tigreدرآمدهاست (فرهوشی، ص 77). واژة دجله در متون عربی نیز احتمالاً تغییریافتة تیگر باشد (← همان، ص 79ـ80). یاقوت حموی (ذیل مادّه) از حمزه اصفهانی (ادیب، لغوی و مورخ ایرانی سدة چهارم) نقل کرده که دجله معرب کلمة دیلد و دو نام دیگر آن، آرنک روذ و کودک دریا (بهمعنای دریاچه) است (برای تلفظ دجله در زبانهای گوناگون قدیم ← مشکور، همانجا).در میان رودهای مشهور سرزمینهای اسلامی، دجله اهمیتی چندگانه دارد، از جمله اینکه جزو معدود رودهای بسیار طویل است و دیگر آنکه بهموازات و تقریباً نزدیک رود طولانی فرات جریان دارد چنانکه در بسیاری از منابع، از این دو رود توأمان نام برده شدهاست (← جاحظ، ج 5، ص 196؛ ابوالفرج اصفهانی، ج20، ص 227؛ ابوریحان بیرونی، ص 261؛ خطیب بغدادی، ج 1، ص 358). شاخابهها و کانالهای میان دجله و فرات و نیز رودهای پرآبی که از شرق دجله بدان میریزند، این حوضة آبریز را به منطقهای با شبکههای آبیاری گسترده، بسیار حاصلخیز و آبادان و به محل شکلگیری تمدنهای بسیار کهن از دورة پیش از تاریخ تا دورة اسلامی تبدیل کردهاست. بینالنهرین، که به دلالت لفظی سرزمینهای میان دجله و فرات را شامل میشود، و توسعاً از مغرب تا شام، از مشرق تا کوههای زاگرس، از جنوب تا خلیجفارس و از شمال تا کوههای آنتیتوروس در ترکیه امتداد دارد، نیمی از رونق و اشتهارش را مدیون دجله و منشعبات آن است (← بینالنهرین*). راهداشتن دجله به خلیجفارس و کشتیرانی در این رود و شاخههای متعدد آن رونق اقتصادی آبادیهای مسیر را دوچندان کردهاست. از سوی دیگر، طغیانها و سیلابهای این رود ویرانیهایی نیز بهبار آوردهاست. این سیلابها موجب تغییر مسیر دجله یا شاخههای اصلی آن شده و بر محدودة شهری و بافت شهرها و روستاهای پیرامون تأثیر گذاشتهاست. مجموع این ویژگیها بههمراه برخی روایات، که به دجله جنبهای از تقدس بخشیده (← تَنّوخی، ج 1، ص 92؛ مرزوقی اصفهانی، ص 448؛ خطیببغدادی، ج 1، ص 359ـ 361)، موجب شدهاست واژة دجله با راهیابی به دیوانهای شاعران و نویسندگان عرب و ایرانی، دستمایة پرورش مضامین و تشبیهات و استعارات شود (← تنّوخی، همانجا؛ نیز ← دهخدا، ذیل مادّه).سرچشمة دجله، که بهگفتة یاقوتحموی (همانجا) در مکانی به نام هَلورَس به فاصلة دو روز و نیم راه از شهر آمِد* (مرکز دیاربکر) و در شمال آن واقع بود، کمابیش با سواحل شمالی دریاچة وان* (در مشرق دجله) همعرض بودهاست (لسترنج، نقشة مقابل ص 87). ظاهراً نخستین رود مهمی که به دجله میپیوست نهرالکِلاب بود که از کوههای نزدیک شِمْشاط (در ساحل جنوبی فرات شرقی) سرچشمه میگرفت (← یاقوت حموی، همانجا). نویسندگانی چون مقدسی (ص 124، 144ـ145) و یاقوتحموی (همانجا) از رودهای کوچکی نام بردهاند که به دجله میریختند و امروزه تشخیص و تطبیق آنها آسان نیست. به هر رو دجله پس از دریافت آب رودخانههای مسیر، به آمد در ساحل غربی آن میرسید (بکری، ج 1، ص 234؛ یاقوتحموی، ذیل «دجله» و «دیاربکر»). در اندک فاصلهای پس از آمد، دجله با یک زاویة قائمه به مشرق میپیچید و بهموازات، اما برخلاف جهت فرات شرقی، جریان داشت (لسترنج، همانجا). در این مسیر، چند رود از شمال بدان ملحق میشد که بزرگترین آنها، رودخانة ساتیدما/ ساتیدماد (امروزه بَطمان*)، از شمال مَیّافارِقین* سرچشمه میگرفت (سهراب، ص 205؛ بکری، همانجا؛ یاقوتحموی، ذیل «ساتیدما»). بین مصب این رودخانه و رودخانهای دیگر در ساحل جنوبی دجله شهر حِصنْکَیفا* قرار داشت (← سهراب، ص 127؛ حمداللّه مستوفی، ص 214). در قرن هفتم، حصنکیفا تا سواحل شمالی دجله نیز توسعه یافتهبود و پلی بزرگ و طاقدار، این دو قسمت را بههم میپیوست (← یاقوتحموی، ذیل «حصنکیفا»). دجله پس از حصنکیفا، در ادامة مسیر شرقی، از ساحل جنوبی شهر تلّفافان میگذشت و رود بِدلیس*، که از کوههای جنوبغربی دریاچة وان سرچشمه میگرفت، در شمال تلّفافان به دجله میپیوست. زیر ملتقای این رودخانه با دجله امکان کشتیرانی وجود داشت (ابنفقیه، ص 364؛ یاقوتحموی، ذیل مادّه).در محدودة تلّفافان، دجله به سمت جنوب میپیچید. در مسیر آن، بهویژه نزدیک جزیرة ابنعمر*، نهرهای متعددی از ساحل چپ دجله بدان میریخت که مشهورترین آنها باعَیْناثا*/ باسانْفا نام داشت (سهراب، ص 126؛ یاقوتحموی، همانجا). پس از باعیناثا و بهموازات آن، رودخانة خابور کوچک بدان میپیوست (← خابور*). در این مسیر طولانی که جهت آن بهسمت جنوبشرقی بود، آبادیهای زیادی قرار داشت که مهمترینشان موصل*، مرکز دیار ربیعه، بود. شهر موصل در دورة اموی (ﺣک : 41ـ132) از طریق پلی قایقی به بخش قدیمی شهر در قسمت شرقی متصل بود (← پل*). کمی پس از موصل، تقریباً یک فرسخ مانده به ملتقای زاب کبیر / علیا با دجله، شهر حَدیثه/ حدیثه دجله واقع بود. زاب کبیر از غرب ایران سرچشمه میگرفت و پس از پیوستن به دیاله به دجله میریخت (یاقوتحموی، ذیل «زاب»؛ نیز ← زاب*). به موازات زاب کبیر، زاب صغیر نیز در کنار سِنّ (از نواحی موصل) به دجله میریخت (یاقوتحموی، ذیل مادّه؛ نیز ← زاب*). بهنوشتة حِمْیَری (ص 282)، با پیوستن رودهای زاب کبیر و صغیر به دجله، حجم آب آن تا بیش از یکونیم برابر افزایش مییافت. در چهل میلی جنوب سنّ، دجله پس از مشروبکردن آبادیها و شهرهای مسیر به تکریت میرسید (ادریسی، ج 2، ص 658). در تکریت*، شاخة اصلی هرماس (از شعب رود خابور بزرگ) با گذر از وادی ثَرثار به دجله میریخت (یاقوتحموی، ذیل «الهِرماس»).پس از تکریت (که آخرین شهر جزیره و در مرز آن با عراق واقع بود)، برای استفادة بهینه از آب دجله در احیا و مشروبکردن جلگههای اطراف، آبراهههای مصنوعی در دو سوی این رود و آبراهههایی برای پیوستن رود فرات به دجله ایجاد شد. این آبراههها، که شبکهوار بههم متصل بودند، در توسعة کشاورزی در سرزمین عراق سهم اساسی داشتند. مهمترین آنها نهروان* نام داشت که در جنوب شهر تکریت و جنوب قریة دُور از سمت چپ دجله انشعاب و به موازات آن جریان مییافت و پنجاه میل مانده به واسط بار دیگر به دجله میپیوست. آبراهة نهروان، که در زمان انوشیروان (ﺣک : 531ـ 579م) حفر شدهبود، قاطول کسروی نیز خوانده میشد (سهراب، ص127ـ 128؛ نیز ← لسترنج، ص57ـ61؛ نهروان*). این آبراه در آبیاری نواحی شرقی دجله تأثیر بسزایی داشتهاست، ازجمله در آبیاری طسوجهای ناحیة نهروان علیا و وسطی و سفلا، اِسکاف بنیجُنَید، جَرجَرایا*، بادَرایا (بَدرَه*) و باکُسایا*، همگی از نواحی کوره (استان) بازیجان خسرو (← ابنخرداذبه، ص 6) یا به نقل از قدامةبن جعفر (ص 124) استان اَرَندین کَرْد. بهتصریح ابنحوقل (ص 242)، درختان و نهرهای جانب شرقی دارالخلافه از آب نهروان و تامَرّا مشروب میشدند و رود دجله (شاخه اصلی) تأثیر چندانی در عمران و آبادانی این نواحی نداشتهاست.یکی از نهرهای منشعب از جانب راست دجله، اسحاقی منسوب به اسحاقبن ابراهیم (رئیس شرطة بغداد از دورة مأمون تا متوکل) بود. این نهر، در زمان انتقال پایتخت عباسیان از بغداد به سامرا (در سال 220)، برای انتقال آب دجله به بخش غربی این شهر حفر شد. نهر اسحاقی از محلی در جنوب تکریت، در هشتاد میلی شمال سامرا آغاز میشد و مزارع و آبادیهای مسیر خود را در مغرب دجله مشروب میساخت و پس از گذر از کنار یکی از قصرهای معتصم معروف به قصرالجصّ، و باغهای هفتگانه در مغرب سامرا در ناحیة قریة مَطِیْرَه ــ در حدود پنج میلی جنوب سامرا ــ دوباره به دجله میریخت (یعقوبی، ص 364؛ سهراب، ص 127؛ حافظابرو، ج 2، ص 29؛ نیز ← لسترنج، ص 57).جز نهر اسحاقی، سایر آبراهههای مشهور از شمال بغداد به بعد حفر شدهبود. دُجَیل، از اولین این نهرها، در آغاز بین فرات* و دجله جریان داشت، اما در اوایل سدة چهارم، آن قسمت از نهر که به فرات منتهی میشد، انباشته از گلولای بود و فقط در بخش شرقی آن، که به دجله میریخت، آب جریان داشت و علت آن اتصال به آبراهههای جدید بود که در جنوب قادسیه از دجله جدا میشد و در مقابل عُکْبَرا در شمالغربی بغداد دوباره به دجله میپیوست. این نهر آبادیهای ناحیة دجیل چون حَربی، مَسکَن، بَلَد و مطیره را آبیاری میکرد (سهراب، ص 127ـ128؛ یاقوتحموی، ذیل «دجیل»، «عکبرا»، «مسکن»؛ نیز ← لسترنج، ص 52).بیشترین بهرهبرداری از آب دجله، با ایجاد شبکة تودرتو و گستردهای از آبراههها در محدودة بغداد صورت پذیرفت. بهنوشتة سهراب (ص 129ـ134)، که این نهرها را جداگانه وصف کرده، این رودها، که شمارشان بسیار بوده، در محلات مختلف بغداد شرقی و غربی جاری بودهاند. نام شماری از این رودها در مسیر جریان خود، تغییر مییافت. برخی از رودهای مشرق بغداد اینهاست: عسکرمهدی؛ موسی که نهرهای بیّن، مَعْلی و عَلی از شعبههای آن بودند؛ خالص که رود فضل/ شمّاسیه از آن منشعب میشد؛ جعفریّه و مهدیّه که از نهر فضل، و نهر سور که از جعفریّه منشعب میشدند. برخی از نهرهای غربی بغداد صراط، خندق، کرخایا، رزین، عمود، دجّاج، کلاب، دکانالابناء، قلایین و بطاطیا است.در جنوب شهرِ مدوّر بغداد، که در 148 در ساحل غربی دجله ساخته شدهبود، نهر عیسی (که از فرات جدا شدهبود) به دجله میریخت (حدودالعالم، ص 48؛ ابنفقیه، ص 332؛ مقدسی، ص 124). حدود دو فرسخ پایینتر از بغداد و چهار فرسخ مانده به مداین، در مسیر راه بغداد به کوفه، صرصر (سومین نهر بزرگ جداشده از فرات) در کنار شهری به همین نام به دجله میپیوست (ابنحوقل، ص 233؛ مقدسی، همانجا؛ حافظابرو، ج 1، ص 153). دجله در حدود هفت فرسخی جنوب بغداد، از بین شهرهای مداین (مداین سبعه) میگذشت، شهر تیسفون* (بهگزارش یعقوبی، ص 321: اسبانیر) در کرانة شرقی دجله و بَهُرَسیر* در کرانة غربی آن واقع بود (همانجا). سه فرسخ پایینتر از مداین، نهر ملک (که مقابل فلّوجه از فرات جدا میشد) به دجله میریخت. شهر نهر ملک، که در دو سوی این نهر واقع بود و پلی قایقی دو سوی شهر را بههم میپیوست، گذرگاه کسانی بود که از بغداد به کوفه میرفتند (ابنحوقل، ص 243). دیگر نهر جداشده از فرات، کُوثی بود که هفت فرسخ پایینتر از مصب نهر ملک به دجله میریخت. این نهر و شاخههایش روستای کوثی در ولایت اردشیر بابکان و روستای نهر جوبَر را آبیاری میکرد. در برخی منابع روایت شده که نمرود ابراهیم را در کوثی به آتش انداخت (همان، ص 245؛ قدامةبن جعفر، ص 161). دجله بالاتر از مصب نهر ملک از کنار شهرهای کوچک سَیْبِ بنی کُوما و دیرقُنی و دیرالعاقول عبور میکرد (سهراب، ص 118). ظاهراً در سدة هفتم، مسیر رود دجله در محدودة دیرالعاقول کمی به جانب مشرق منحرف شد و ازاینرو دیرالعاقول دیگر شهر ساحلی نبود (← یاقوتحموی، ذیل «دیرالعاقول»؛ نیز ← دیرالعاقول*).دجله در مسیر مستقیم به سمت جنوب، به جرجرایا در چهار فرسخی جنوبشرقی دیرالعاقول میرسید (مقدسی، ص 122؛ حافظابرو، ج 1، ص 157).آخرین نهر بزرگی که از فرات به دجله میریخت، نهر نیل بود که قسمت شرقی آن صَراة بزرگ/ صراة جاماسب نام داشت. در میانه راه این نهر به دجله، حجاجبن یوسف ثَقَفی* شهر نیل را ساخته بود. این نهر پس از مشروبکردن دهکدههای مسیرش، مقابل شهر نُعمانیه بهخور هول میرسید. در اینجا نهر زاب کبیر از آن جدا میشد و به دجله میپیوست. در چهار فرسخی جنوب جرجرایا، شهر نعمانیه (امروزه خرابههای تلّنعمان)، کرسی ولایت زاب کبیر، واقع بود (سهراب، ص125؛ مقدسی، ص124؛ یاقوتحموی، ذیل «زاب»؛ حافظابرو، ج 2، ص 75). شاخة اصلی نیل در اینجا اندکی بهموازات دجله به سمت جنوب پیش میرفت و در زیر شهر نهر سابُس (که با شهر واسط یک روز راه داشت) به دجله میریخت (سهراب، همانجا). ظاهراً این قسمت از رود را سهراب (همانجا) نهر سابس و یاقوتحموی (همانجا) زاب پایین خواندهاست. نام محدودة این نهر، ولایت زاب پایین و نهر سابس بزرگترین شهر آن بود. در مشرق دجله، بالای شهر مبارک (که مقابل شهر نهر سابس قرارداشت) شهر ماذَرایا (اقامتگاه اشراف ایرانی) واقع بود (یعقوبی، ص 158). در پنج فرسخی جنوب ماذرایا و هفت فرسخ مانده به واسط، نهر و شهر فَمُالصِّلْح قرارداشت (← سهراب، ص 118؛ یاقوتحموی، ذیل «ماذرایا»؛ حافظابرو، ج 2، ص 77).اهمیت ویژه ماذرایا (کمابیش محل کوت/ کوتالعماره* کنونی) در بستر دجله از آنروست که محل تغییر مسیر دجله در دورههای ساسانی (ﺣک : 226ـ652م) و اسلامی بودهاست. تا اواخر دورة ساسانی، دجله در محدودة ماذرایا به جانب شرق میپیچید و پس از طی مسیری طولانی، به سمت جنوب جریان مییافت و پس از پیوستن به فرات در قُرنَه کنونی، در شمال خلیجفارس به دریا میریخت (لسترنج، ص 26ـ27). بهنوشتة بلاذری (ص 286ـ287)، در زمان قباد اول (اواخر قرن پنجم میلادی)، براثر طغیانها و ایجاد شکافهایی در سربندهای دجله و سهلانگاری در ترمیم آنها رفتهرفته آب دجله زمینهای شیب جنوبی و جنوبغربی را فراگرفت. باوجود اقدامات مؤثر انوشیروان در ترمیم سدها، بار دیگر در زمان خسروپرویز (ﺣک : 590ـ628م) براثر طغیان دجله و فرات سدها شکستند و زمینهای اطراف را آب فراگرفت و در این زمینها، مردابهای وسیع بَطیحه* بهوجود آمد. در سالهای بعد، پس از سقوط ساسانیان آشفتگیها و ناتوانی دهقانان و اشراف ایرانی و صاحبان زمینهای کشاورزی در ترمیم بندها و نهرها موجب شد بر طول و عرض بطایح افزوده شود. از آن پس دجله بستری تازه پیدا کرد و بهجای پیچیدن به سمت مشرق، مستقیم به سمت جنوب جریان یافت و پس از عبور از واسط، راه خود را تا بطایح ادامه داد. دجله، در سرتاسر دورة عباسیان (ﺣک : 132ـ656) تا دهههای نخست قرن نهم، در این مسیر جدید جاری بود و مجرای شرقی دجله بهصورت بیابان درآمد. بهتصریح حافظابرو (ج 1، ص 133) در 820 ، دجله از واسط عبور میکرد و پل قایقی بزرگی دو سوی شهر را بههم میپیوست؛ هرچند بهگفتة حاجیخلیفه در جهاننما، که اوایل سدة یازدهم نوشته شده، واسط شهری در وسط بیابان بودهاست (ص 463). چند سال پیش از او جاننیوبری (جهانگرد انگلیسی) نیز در 989/ 1581 به همان مجرایی که تا اواخر دورة ساسانی بستر دجله بوده، اشاره کردهاست (← لسترنج، ص 28).در دورة عباسیان، از دجله (پیش از واسط) با فاصلههای نه چندان نزدیک، نهرهای بزرگی منشعب میشد که همه برای کشتیرانی مناسب بودهاند. نهرهای سمت راست مستقیم به بطیحه بزرگ میپیوستند، اما نهرهای سمت چپ، پس از طی مسافتی به سمت مشرق و سپس جنوب، به بطیحه بزرگ میریختند. شاخة اصلی دجله نیز در مسیری مستقیم به سمت جنوب و در محلی به نام قَطّر در 30 فرسنگی یا به قولی در 22 فرسنگی واسط به بطایح میریخت (← بطیحه*). گویا شاخههایی از آن، از کنار قَطّر و به موازات ضلع چپ بطیحه به سمت مشرق پیش میرفت و در مجرای نهر ابواسد، که خور محمدیه بدان منتهی میشد، جریان مییافت و در بالای قرنه به فرات میپیوست. در منابع، از این پیوستگاه به سمت جنوب، این رود را دجلة العَوْراء/ دجلة کور، فیض بصره، دجلة بصره (← بلاذری، ص 497)، و شطالعرب (ناصرخسرو، ص 153؛ حمداللّه مستوفی، ص210) خواندهاند. شطالعرب بعدها عنوان بستر مشترک دجله و فرات گردید اما از 1338ش، دولت ایران نام اروندرود را احیا کرد (جعفری ولدانی، ص 6؛ نیز ← اروندرود*). این رود پس از دریافت آب بطایح و نیز آب رود دجیل (کارون) در شمال آبادان/ عَبّادان، به خلیجفارس میریخت و گاه پهنای آن به یک فرسخ میرسید (سهراب، ص 135؛ دمشقی، ص 128ـ129؛ حافظابرو، ج 1، ص 134). امروزه، طول این رود 1700، 1840، 1900 و 2032 کیلومتر ذکر شدهاست (← کولارز و میچل، ص 6؛ میلر، ص 5؛ د. ایرانیکا، ذیل "Tigrisriver").سرچشمة دجله آبهای کوههای توروس* در مشرق ترکیه است. این آبها از طریق جویهای کوچک متعدد، در دریاچة حضر جمع میشود (تیلور، ص 37؛ کولارز و میچل، همانجا؛ میلر، ص 9). از اینجا شاخة اصلی دجله با نام دبنهسو از مسیری باریک از کنارههای مرز ترکیه و سوریه میگذرد و وارد عراق میشود (تیلور، همانجا؛ ماونتجوی ، ص 4). در شمال آبادیِ فَیْش خابور در شمال عراق رود خابور کوچک به دجله میریزد (← خابور*). در شمال موصل برای مهار سیلابها سدی بر رودخانه بستهاند (ماونتجوی، همانجا). دجله کمی پایینتر از موصل، و در محدودة اتصال زاب کبیر و سپس زاب صغیر به آن (کولارز و میچل، ص 4ـ5)، بهویژه در اوایل بهار، مستعد طغیان نو سیلهای فاجعهآمیز است (ماونتجوی، ص 5). پس از گذر دجله از تکریت، جلگهها و دشتهای شیبدار گستردهای در دو کران رود آغاز میشود و آبراههای پیچ در پیچ شکل میگیرد (همان، ص 4). دجله نزدیک سامرا وارد جلگة رسوبی عراق میشود (کولارز و میچل، ص 4؛ میلر، همانجا). این رود، در ادامة مسیر، از وسط بغداد میگذرد. در پایین بغداد، رود دیاله* نیز به دجله میریزد. دجله پس از عبور از عماره* (مرکز استان میسان) در حدود 180 یا 190 کیلومتری شمالغربی خلیجفارس در قرنه به فرات میپیوندد (میلر، همانجا؛ کولارز و میچل، ص 6).در سالهای اخیر بین کشورهای عراق، ترکیه و سوریه بر سر چگونگی و میزان بهرهبرداری از آبهای دجله اختلاف هست. چون سرچشمة دجله در ترکیه قرار دارد، این کشور بهرهبرداری از آب دجله و نیز فرات را حق خود میداند. این کشور برای آبیاری زمینهای کشاورزی جنوبشرقی آناطولی، که کمآب است، در 1362ش/ 1983 «طرح عمران آناطولی جنوبشرقی» و بهاختصار «گپ» (GAp> را آغاز کرد. از برنامههای این طرح، ساخت سیزده سد، ازجمله شش سد بر رود دجله، است. طرح گپ سبب نگرانی سوریه و عراق از خطر کاهش آتی آب و آسیبدیدن طرحهای کشاورزی و صنعتی این دو کشور شدهاست. جدیدترین طرح ترکیه در بهرهبرداری آب دجله، طرح 5ر1 میلیارد دلاری سد و نیروگاه برقآبی ایلیسو است که تا 1392ش/ 2013 با ظرفیت تولید سالانه 8 ر3 میلیارد کیلووات ساعت برق به بهرهبرداری خواهدرسید. دولت عراق اعلام کردهاست که با احداث این سد، مقدار آب ورودی به عراق به کمتر از نصف کاهش خواهدیافت و حدود هفتصد هزار هکتار از زمینهای کشاورزی، که از آب دجله مشروب میشوند، خشک خواهدشد. دولتهای سوریه و عراق معتقدند دولت ترکیه با این اقدامات استفاده از آب رودخانههای دجله و فرات را بهانحصار خود درمیآورد (← استار ، ص 28ـ31؛ کولارز و میچل، ص 8 ؛ مختاری هشی و قادری حجت، ص 63، 65؛ محمود وهیب سید، ص 68؛ «سد ایلیسو» ، ص 14).از عواقب فوری کاهش آب دجله در عراق، گسترش بیابانها و تپههای شنی، برخاستن غبار و جابهجایی گستردة ریزگردها، و آسیبدیدن مرتعداران و کشاورزان است که مشکل امروز کشورهای عراق، ایران، کویت و عربستان است.منابع: ابنحوقل؛ ابنخرداذبه؛ ابنفقیه، کتاب البلدان، چاپ یوسف الهادی، بیروت 1416/ 1996؛ ابوالفرج اصفهانی؛ ابوریحان بیرونی، الآثار الباقیة؛ محمدبن محمد ادریسی، کتاب نزهةالمشتاق فی اختراق الآفاق، بیروت 1409/1989؛ اوستا، اوستا: کهنترین سرودها و متنهای ایرانی، گزارش و پژوهش جلیل دوستخواه، تهران 1374ش؛ عبداللّهبن عبدالعزیز بکری، کتاب المسالک و الممالک، چاپ ادریان فانلیوفن و اندری فری، تونس 1992؛ بلاذری (بیروت)؛ مهرداد بهار، پژوهشی در اساطیر ایران، ج 1، تهران 1362ش؛ مُحَسّنبن علی تَنّوخی، نشوارالمحاضرة و اخبار المذاکرة، چاپ عبود شالجی، بیروت 1391ـ1393/ 1972ـ1973؛ عمروبن بحر جاحظ، کتاب الحیوان، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر ?] 1385ـ1389/ 1965ـ 1969[، چاپ افست بیروت ]بیتا.[؛ اصغر جعفریولدانی، «اهمیت استراتژیک اروندرود و پیشینه تاریخی آن»، اطلاعات سیاسی ـ اقتصادی، سال 1، ش10 (تیر 1366)؛ مصطفیبن عبداللّه حاجیخلیفه، جهاننما، چاپ ابراهیم متفرقه، استانبول 1145/ 1732؛ عبداللّهبن لطفاللّه حافظابرو، جغرافیای حافظابرو، چاپ صادق سجادی، تهران 1375ـ1378ش؛ حدودالعالم؛ حمداللّه مستوفی، نزهةالقلوب؛ محمدبن عبدالمنعم حِمْیَری، الروض المعطار فی خبرالاقطار، چاپ احسان عباس، بیروت 1984؛ خطیب بغدادی؛ محمدبن ابیطالب دمشقی، کتاب نخبةالدهر فی عجائبالبَرّ و البحر، بیروت 1408/ 1988؛ دهخدا؛ سهراب، کتاب عجائبالاقالیم السبعة الی نهایةالعمارة، چاپ هانس فون مژیک، وین 1347/1929؛ بهرام فرهوشی، «اروندرود»، مجله دانشکده ادبیات و علومانسانی دانشگاه تهران، سال 17، ش 1 (مهر 1348)؛ قدامةبن جعفر، الخراج و صناعة الکتابة، چاپ محمدحسین زبیدی، بغداد 1981؛ محمود وهیب سید، «ازمة توزیع میاه دجلة و الفرات... ازمة ذات اطراف و اتجاهات متعددة»، المستقبل العربی، ش 231 (می 1998)؛ حسین مختاریهشی و مصطفی قادریحجت، «هیدروپلیتیک خاورمیانه در افق سال 2025م، مطالعه موردی : حوضههای دجله و فرات، رود اردن و رود نیل»، فصلنامة ژئوپلیتیک، سال 4، ش 1 (بهار 1387)؛ احمدبن محمد مرزوقی اصفهانی، کتاب الازمنة و الامکنة، چاپ خلیل منصور، بیروت 1417/1996؛ محمدجواد مشکور، فرهنگ هزوارشهای پهلوی، تهران 1346ش؛ مقدسی؛ ناصرخسرو، سفرنامه حکیم ناصرخسرو قبادیانی مروزی، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران 1363ش؛ یاقوتحموی؛ یعقوبی، البلدان؛Encyclopaedia Iranica, s.v. "Tigris river" (by Daniel T. Potts). Retrieved Nov.12, 2012, from: http://www. iranicaonline.org; "Ilisu dam: downstream water impacts and Iraq, Report of Fact Finding Mission to Iraq, 29 March 2007", The Corner House, 2012. Retrieved Nov.6, 2012, from http://www. the cornerhouse.org.uk/resource/ ilisu-dam -downstream- water- impacts-and- iraq-0; John F. Kolars and William A. Mitchell, The Euphrates river and the Southeast Anatolia Development Project, Carbondale 1991; Guy Le Strange, The lands of the Eastern Caliphate, Cambridge 1930; Gary Miller, The Tigris and Euphrates: rivers of the fertile crescent, NewYork 2010; Shane Mountjoy, The Tigris & Euphrates rivers, Philadelphia 2005; Ralph Norman Sharp, Les inscriptions cunéiformes en ancien Persan des empereurs Achéménides, Tehran [n.d.]; Joyce R. Starr, "Water wars", Foreign policy, no.82 (Spring 1991); T.G. Taylor, "Notes of a visit to the sources of the Tigris: with an account of some of the ancient remains found in their neighbourhood", Proceedings of the Royal Geographical Society of London, vol.9, no.2 (1864-1865).