دایه

معرف

زنی که به‌جای مادر، نگهداری و پرورش نوزاد را برعهده می‌گیرد و معمولاً او را با شیر خود تغذیه می‌کند
متن
دایه، زنی که به‌جای مادر، نگهداری و پرورش نوزاد را برعهده می‌گیرد و معمولاً او را با شیر خود تغذیه می‌کند. با آنکه نگهداری نوزاد و شیردهی به او عملاً و نیز از لحاظ حقوقی، دو کار مجزا تلقی می‌شده، همواره ترجیح این بوده‌است که دایه، مُرضِعه نوزاد نیز باشد (بلدی، ص 187ـ188). واژة فارسی دایه از ریشة دای اوستایی به‌معنای نگهداری، پرستاری، قیمومت و پشتیبانی (بارتولومه ، ستون 724؛ نیز ← د. ایرانیکا، ذیل واژه)و بیشتر دربارة زنان به‌کار رفته، ولی خود واژه دلالت جنسیتی ندارد، چنان‌که بر پرستار و قیمِ مذکر نیز اطلاق شده‌است. مثلاً، در شاهنامة فردوسی (ج 3، ص10، ج 6، ص 346) این واژه دربارة رستم به‌کار رفته‌است. دایه در متون فارسی و اردو بر پرستار و خدمتکار زن و قابله نیز اطلاق شده (برای نمونه ← فردوسی، ج 7، ص 322ـ323؛ واصفی، ج 2، ص 20؛ دهخدا، 1377ش، ذیل «دایه» و «دایه‌گری»؛ فیروزالدین، ذیل واژه) و در قاموسهای عربی، بیشتر در کنار مُرضِعَه، به‌عنوان معنا و موضّح واژة ظُئْرَة آمده‌است (برای نمونه ← ازهری؛ ابن‌منظور، ذیل «ظأر»). در عربیِ متأخر، بیشتر واژة حاضِنَه برای نگهدارنده و پرورش‌دهندة کودک به‌کار می‌رود (←ابن‌منظور؛ شرتونی، ذیل «حضن»). در عربی گاه دایه را به‌معنای قابله به‌کار برده‌اند (← شرتونی، ذیل «دای»؛ نیز ← لحد خاطر، ج 1، ص 312؛ حریز ، ص 111ـ112). در ترکی نیز دایه/ طایه در کنار سوت‌آناسی، باکیجی و دادی بر همه معانی پیش‌گفته اطلاق می‌شود ()← دایرة‌المعارف استانبول( ، ذیل "Daya , Daye"؛ کانار ، ذیل واژه؛ برای واژه‌های دیگر ← دهخدا، 1377ش، ذیل واژه).استخدام دایه از گذشته‌های دور و پیش از اسلام در جوامع شرقی معمول بوده‌است. در ادب فارسی شواهد بسیاری از حضور دایه و نقش ویژة او، دست‌کم در خانواده‌های اشرافی، وجود دارد (برای نمونه ← فردوسی، همانجا؛ نیز برای دایگان روشنک، دختر داریوش سوم(ﺣک : 336ـ330قم)، و دایگان بهرام گور ساسانی (ﺣک : 421ـ 438 یا 439م) در قصرِ مُنذَر در حیرَه ← همان، ج 7، ص 7، 269؛ درباره یزدگرد سوم ساسانی (ﺣک : 632ـ651م) که زندگی خود را مدیون دایه‌اش بوده‌است ← ابن‌بلخی، ص 111).در میان مردم عرب نیز از دورة جاهلی، استخدام دایه، به‌ویژه از میان زنان بادیه‌نشین، از سنّتهای اشراف مکه محسوب می‌شد (جوادعلی، ج 4، ص 643ـ644؛ گیلعادی ، 1999،ص 106؛ دربارة دایة پیامبر اکرم ← ام‌ایمن*؛ حلیمة سعدیه*).امضای سنّتِ استخدام دایه در اسلام و تصریح آیة 6 سورة طلاق مبنی‌بر اعطای مزد به زنان در ازای شیردادن به کودکان، در کنار شماری از علل و انگیزه‌های خانوادگی، اجتماعی و فرهنگی، رسم استخدام دایه را در سراسر سرزمینهای اسلامی تثبیت کرد. زایمانهای مکرر مادران (شیر به شیر) و نیز سوءتغذیه مانع از آن می‌شد که نوزاد، به‌نحو مقتضی از شیر مادر استفاده کند؛ برخی پزشکان قدیم توصیه می‌کردند که مادر در روزهای نخست پس از زایمان، تا زمانی که از لحاظ مزاجی به حالت تعادل بازگردد از شیر دادن به نوزاد خودداری کند (← ابن‌سینا، ج 1، کتاب 1، ص200؛ جرجانی، کتاب3، بخش 2، ص 276). باوجوداین، معمولاً تأکید می‌شد که نوزاد باید با شیر مادر (← ابن‌سینا، همانجا) یا دست‌کم با شیر همنوع (شمس‌الائمه سرخسی، ج 15، ص 129) پرورش یابد نه شیر دیگر پستانداران؛ مثلاً برخی عوام معتقد بودند شیر گاو ضمن سردبودن، موجب انتقال خلق‌وخوی گاو به نوزاد می‌شود(کتیرائی، ص 56)، گو اینکه در اساطیر و افسانه‌ها دربارة نوزادان خارق‌العاده‌ای که جانوران آنها را پرورده‌اند اشاراتِ بسیار هست، از جمله فریدون (← فردوسی، ج 1، ص 57ـ 58)، زالِ سام (همان، ج 1، ص 141ـ142) و کورش (برای اطلاع و نقد ← شهبازی، ص 49، 57ـ58). برخی دیگر از علل و انگیزه‌های استخدام دایه عبارت بودند از: مرگ و میر بسیاری از مادران به هنگام زایمان و پس از آن، طلاق یا مسافرت، تمایل والدین به حضور نداشتن نوزاد در منزل و حتی عدم تمایل زنان طبقات مرفه به شیردادن نوزاد با انگیزة حفظ تناسب اندام یا آزادی عمل بیشتر (← مستوفی، ج 1، ص 154؛ شهری‌باف، 1367ـ 1368ش، ج1، ص 519 ـ520؛ همو، 1381ش، ج 3، ص 170).گزارشهای مفصّل و توأم با جزئیاتی در باب شرایط دایة مطلوب در دست است. سن مطلوب دایه را غالباً بین 25 تا 35 دانسته‌اند (← ابن‌جزّار، ص 56؛ بلدی، ص 188؛ ابن‌سینا، ج 1، کتاب 1، ص 201؛ جرجانی، همانجا؛ قس عریب‌بن سعید، ص 55 : بیست تا سی سال). از لحاظ ظاهری و جسمی، دایه باید بدنی عضلانی، قامتی متوسط، سینه و گردنی قوی و از نظر فربهی و لاغری، هیکلی معتدل داشته‌باشد. شکل سینه (هیأة‌الثَدْی) دایه باید به‌گونه‌ای باشد که نوزاد به‌راحتی بتواند از آن تغذیه کند (ابن‌جزّار، ص 57؛ بلدی، ص 189؛ ابن‌سینا، همانجا؛ جرجانی، کتاب3، بخش 2، ص 276ـ 277). شیر او نیز باید سفید، خوش‌طعم، خوشبو با غلظتی مناسب باشد (ابن‌جزّار، ص 58ـ59؛ عریب‌بن سعید؛ ابن‌سینا، همانجاها؛ برای اطلاع بیشتر دربارة روشهای ارزیابی کیفیت شیر ← همانجاها). تغذیة دایه باید به گونه‌ای باشد که کیفیت و کمّیت شیر او را بهبود بخشد (← ابن‌جزّار، ص 60ـ61؛ عریب‌بن سعید، ص 55ـ 56؛ جرجانی، کتاب 3، بخش 2، ص 277). در فرهنگ عامه، به‌ویژه به خوردن انواع شیرینیها نظیر سوهان، گز، باقلوا و پشمک تأکید شده‌است (کتیرائی، همانجا). همچنین هم‌زمان با رشد کودک، برنامة غذایی دایه نیز می‌بایست تغییر می‌یافت (← ابن‌جزّار، همانجا).به‌سبب اعتقاد به آموزه‌های دینی که حاکی از تأثیر شیر در خصلتهای شخصیتی کودک است (← ابن‌بابویه، ج 5، ص151ـ 152؛ شمس‌الائمه سرخسی، ج 15، ص 119؛ نصیرالدین طوسی، ص 195؛ و در میان عوام ← هدایت، ص 116؛ کتیرائی، همانجا)، به ویژگیهای اخلاقی، اعتقادی، وضع زندگی عاطفی و حتی زیبایی و سلامت ظاهری دایه نیز همواره توجه شده (← ابن‌جزّار، ص 57ـ58؛ ابن‌بابویه، همانجا؛ بلدی، ص190؛ ابن‌سینا، همانجا؛ مجلسی، ص 91)، چنان‌که زندگی و رفتار جنسی دایه نیز موضوع بحثها و توصیه‌هایی بوده‌است (برای نمونه ← عریب‌بن سعید، ص 56؛ بلدی، ص 193ـ194؛ جرجانی، همانجا). به‌هرحال، داشتن زندگی آرام و به دور از احساسات و عواطف منفی نظیر خشم، غم و ترس برای بانوی شیرده، چه دایه و چه مادر، لازم بوده و مؤکداً توصیه شده‌است که از شیردادن به کودک درحال «شیرجوش» بپرهیزند (شهری‌باف، 1367ـ1368ش، ج 6، ص 47؛ طباطبائی اردکانی، ص 445).باورها و اعتقادات مذهبی دایه نیز موضوع مباحثی بوده و ظاهراً فقها به استخدام دایة غیرمسلمان چندان حساسیتی نشان نمی‌داده‌اند (برای نمونه ← ابن‌بابویه، ج 5، ص152ـ 153؛ شمس‌الائمه سرخسی، ج 15، ص 122؛ مجلسی، همانجا). باوجوداین، محدودیتها و موانعی در استخدام دایة کافر، به‌ویژه در میان عوام وجود داشت (برای نمونه ← شهری‌باف، 1367ـ 1368ش، ج 6، ص 46ـ47). غیرمسلمانان نیز برای استخدام دایه‌های مسلمان با محدودیتهایی مواجه بوده‌اند، مثلاً به گزارش دیولافوا (ص 451ـ452) در شیراز در دورة ناصری، یک پزشک مسیحی انگلیسی به زحمت و تنها با اجازة امامجمعه و مجتهد شیراز توانسته بود برای شیردادن و دایگی کودکانش که مادر خود را از دست داده‌بودند، زنی مسلمان استخدام کند. بااین‌حال، به گزارش لیدی‌شیل(ص 205ـ206) در همان دوره زنان مسلمان بسیاری همراه شوهرانشان ظاهراً برای کسب حمایت سفارت انگلیس، نزد وی می‌آمدند و خواهان دایگی فرزندان او بودند.دامنة شرایط و توصیه‌ها دربارة دایه، گاه فرزند وی را نیز دربرمی‌گرفت چنان‌که برخی پسر بودنِ فرزندِ دایه (← بلدی، ص 188؛ جرجانی، همانجا) و برخی دیگر دختر بودن فرزند او را ترجیح می‌دادند (← ابن‌جزّار، ص 57؛ عریب‌بن سعید، ص 55).حساسیت شغل دایه به‌سبب حضور وی در خصوصی‌ترین محافل خانوادگی و نفوذِ گاه پایدارش بر کودک و نیز اختصاص کامل این حرفه به زنان، تدوین و تنظیم شرایط کار، نحوه و میزان پرداخت دستمزد آنان و دیگر شروط را ضروری می‌ساخت؛ چنان‌که در منابع اصلی فقهی مذاهب اسلامی، باب مستقل و فقرات پراکنده‌ای به «اجارة ظئر» اختصاص یافته‌است (برای نمونه ← شمس‌الائمه سرخسی، ج 15، ص 118ـ129؛ نیز ← گیلعادی، 1999، ص 106ـ 107؛ رضــاع*).معمولاً قرارداد دایه، میان پدر کودک و همسر دایه بسته می‌شد و اگر همسر دایه احساس می‌کرد که حقوق زناشویی وی درصورت رفتن همسرش به خانة دیگری برای دایگی یا آوردن کودک به خانه به همین منظور، در معرض آسیبهای مختلف قرار خواهد گرفت، می‌توانست قرارداد را فسخ کند (شمس‌الائمه سرخسی، ج 15، ص120؛ گیلعادی، 1999، ص 107ـ108).در قرارداد دایگی که معمولاً با مهر ملّا یا معتمد محل به ثبت می‌رسید (کتیرائی، ص 57)، مواردی که به نحوی ممکن بود جان و تغذیه کودک را دچار کاستی و مخاطره کند، در نظر گرفته می‌شد، ازجمله مواقعی که اهمال و سهل‌انگاری دایه موجب حادثه‌ای منجر به مرگ یا صدمه کودک می‌شد، مانند سقوط طفل از آغوش دایه، ربودن طفل توسط دایه یا خفگی نوزاد زیرسینه دایه (← ابن‌بابویه، ج 5، ص 557ـ558؛ نیز ← شهری‌باف، 1367ـ1368ش، ج 6، ص 48ـ49؛ گیلعادی، 1992، ص 71؛ همو، 1999، ص 113). از مُفاد مهم این قرارداد، محل خدمت دایه بود که محل سکونت طفل یا خانة دایه بود؛ هرچند والدین معمولاً ترجیح می‌دادند که دایه در خانة آنها از کودکشان پرستاری کند (← شمس‌الائمه سرخسی، ج 15، ص 119؛ گیلعادی، 1999، ص 112).گاه تعهدات دیگری برای والدین کودک در قرارداد ملحوظ می‌شد مانند تهیة لباس دایه در طول سالهایی که به کودک شیر می‌داد (شمس‌الائمه سرخسی، همانجا؛ برای نمونه ← دیولافوا، ص 452)؛ تعیین هدایای خاص برای دایه در هنگام از شیر گرفتن نوزاد؛ همچنین توافق دربارة این نکته که وظیفة دایه فقط شیردهی است یا مواظبت کلی از نوزاد مانند حمام کردن نوزاد، شستن لباسهای او و پختن نخستین غذاها برای کودک (← شمس‌الائمه سرخسی، ج 15، ص 121؛ نیز ← گیلعادی، 1999، ص108، 112؛ شهری‌باف، 1367ـ1368ش، همانجا)؛ هرچند، گاهی همه خدمتهای لازم برای کودک از وظایف دایه شمرده می‌شد (محمد عبدالهادی جمال، ص 472). مدت قرارداد دایه معمولاً مطابق با توصیة قرآنی برای مدت شیردهی به اطفال (← بقره: 233) دو سال بود (← شمس‌الائمه سرخسی، ج 15، ص 119؛ قس لحد خاطر، ج 1، ص 319ـ 320 که مدت شیردادن به نوزاد مذکر و مؤنث را متفاوت ذکر کرده‌است).دایه‌ها معمولاً عضو ثابت و گاه مجریِ مراسم مختلفی چون ختنه بودند و این همراهی گاه حتی تا زمان نوجوانی و بزرگسالی کودک، مثلاً به هنگام تحصیل در مکتب، در مسافرتها، ازدواج، شب زفاف و تولد فرزندان نسل بعد نیز ادامه می‌یافت و ازهمین‌رو، دایه‌ها به اندازة مادران و گاه بیش از آنها اهمیت و احترام می‌یافتند و به‌طور کلی دارای جایگاه اجتماعی نسبتاً معتبر و مؤثری بودند (← دیوه‌جی، ص 177؛ حریز، ص 111ـ 112؛ طباطبائی‌اردکانی، ص 358)؛ به‌ویژه، در خانواده‌های مرفه، دایه را بسیار گرامی می‌داشتند و با القاب احترام‌آمیز می‌خواندند (← دیوه‌جی، همانجا؛ شهری‌باف، 1367ـ 1368ش، ج 6، ص 47؛ ناطق، ص 39ـ41). شواهد بسیاری از موقعیت ممتاز دایگان خلفا و سلاطین و نفوذ آنها یا فرزندانشان در دستگاه حکومت در دوره‌های مختلف اسلامی دردست است، ازجمله دایة مکتفی، خلیفة عباسی (ﺣک : 289ـ 295)، که اموال بسیار در اختیار داشت (← صابی، ص 28ـ29)؛ دایة اکبرشاه از پادشاهان گورکانی هند (ﺣک : 963ـ1014) که چندین مسجد و مدرسه در هندوستان بنا کرد (د. اسلام، چاپ دوم، ج 5، ص 1135، نیز ← ج 7، ص330)؛ و دایة سلطان‌محمد فاتح (ﺣک : 855 ـ 886) که بانی ساخت مساجد و بناهای بسیار از جمله مسجد دمیرقاپو در استانبول بود که به نام خود او مسجد دایه‌خاتون نیز خوانده می‌شود ()دایرة‌المعارف استانبول(، ذیل "Daye Hatun"؛ برای نمونه‌های دیگر در تونس و هند ← شیمل ، ص 93؛ میلانی ،ص 187، پانویس 31؛ حاجی‌مراد*).شخصیت چاره‌اندیش، تدبیرگر و گاه نیرنگ‌باز دایه‌ها در ادبیات غنایی و داستانهای عامیانه، در جهان اسلام موردتوجه برخی پژوهشگران قرار گرفته‌است که از نقش پراهمیت دایه‌ها به‌ویژه به‌عنوان واسطه و پیام‌گزار و رازدار روابط پنهانی قهرمانِ اصلی در این روایات حکایت می‌کند (برای نمونه ← میلانی، ص 181ـ201؛ محمدی، ص 62ـ64). در نمایشهای خیمه‌شب‌بازی نیز، دایه/ طایه‌ای به نام «طیاره‌خانم» از شخصیتهای فرعی و محبوب بوده‌است (← بیضایی، ص 108، پانویس 1؛ همچنین برای برخی مثلها در باب دایه ← دهخدا، 1352ش، ج 3، ص 774ـ775).رواج تغذیة نوزاد با شیشة شیر و شیرخشک، تا حد زیادی از رونق کار دایه‌ها کاسته است و پرستارانِ کمابیش تحصیل‌کرده کودکان، چه در منزل و چه در مهدهای کودک، از لحاظ کارکرد و تأثیرگذاری، با دایگان سنّتی، مشابهتی ندارند.منابع : ابن‌بابویه، کتاب مَن لایـَحضُرُه الفقیه (ترجمه و متن)، ترجمة محمدجواد غفاری، صدر بلاغی، و علی‌اکبر غفاری، قم 1367ـ 1369ش؛ ابن‌بلخی؛ ابن‌جزّار، کتاب سیاسة الصبیان و تدبیرهم، چاپ محمد حبیب هیله، بیروت 1404/1984؛ ابن‌سینا؛ ابن‌منظور؛ محمدبن احمد ازهری، تهذیب‌اللغة، ج 14، چاپ یعقوب عبدالنبی، قاهره ]بی‌تا.[؛ احمدبن محمد بلدی، کتاب تدبیرالحُبالی و الاطفال و الصِبیان و حفظ صحتّهم و مداواة الامراض العارضة لهم، چاپ محمود حاج قاسم محمد، ]بغداد[ 1980؛ بهرام بیضایی، نمایش در ایران، تهران 1344ش؛ اسماعیل‌بن حسین (حسن) جرجانی، کتاب ذخیره خوارزمشاهی، چاپ محمدرضا محرری، تهران 1380ش‌ـ ؛ جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت 1976ـ 1978؛ علی‌اکبر دهخدا، امثال و حکم، تهران 1352ش؛ همو، لغت‌نامه، زیرنظر محمد معین و جعفر شهیدی، تهران 1377ش؛ ژان راشل ماگر دیولافوا، ایران، کلده و شوش، ترجمة علی‌محمد فره‌وشی، چاپ بهرام فره‌وشی، تهران 1364ش؛ سعید دیوه‌جی، «صناعات النساء فی‌الموصل»، التراث الشعبی، سال 2، ش 9 (ربیع‌الاول 1391)؛ سعید شرتونی، اقرب الموارد فی فُصح العربیة و الشوارد، قم 1403؛ محمدبن احمد شمس‌الائمه سرخسی، کتاب المبسوط، بیروت 1406/1986؛ علیرضا شاپور شهبازی، کورش بزرگ، شیراز 1349ش؛ جعفر شهری‌باف، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، تهران 1367ـ1368ش؛ همو، طهران قدیم، تهران 1381ش؛ مری‌لئونورا شیل (وولف)، خاطرات لیدی‌شیل : همسر وزیرمختار انگلیس در اوائل سلطنت ناصرالدین‌شاه، ترجمة حسین ابوترابیان، تهران 1368ش؛ هلال‌بن مُحَسِّن صابی، الوزراء، او، تحفة‌الامراء فی تاریخ‌الوزراء، چاپ عبدالستار احمد فراج، ]قاهره[ 1958؛ محمود طباطبائی‌اردکانی، فرهنگ عامه اردکان، تهران 1381ش؛ عریب‌بن سعید، کتاب خلق‌الجنین و تدبیر الحبالی و المولودین، چاپ نورالدین عبدالقادر و هنری جاهیه، الجزایر 1375/ 1956؛ ابوالقاسم فردوسی، شاهنامة فردوسی، چاپ برتلس و دیگران، مسکو 1963ـ1971؛ فیروزالدین، فیروز اللغات اردو جامع، لاهور: فیروز سنز، ]بی‌تا.[؛ محمود کتیرائی، از خشت تا خشت، تهران 1378ش؛ لحدخاطر، العادات و التقالید اللبنانیة، بیروت 2002؛ محمدباقربن محمدتقی مجلسی، کتاب حلیة‌المتقین، قم 1369ش؛ محمد عبدالهادی جمال، الحرف و المهن و الانشطة التجاریة القدیمة فی الکویت، کویت 2003؛ هاشم محمدی، «نقش دایه‌ها در داستانهای عاشقانه ایرانی»، کیهان فرهنگی، ش 181 (آبان 1380)؛ عبداللّه مستوفی، شرح زندگانی من، یا، تاریخ اجتماعی و اداری دورة قاجاریه، تهران 1377ش؛ هما ناطق، «سندی دربارة آیین ملک‌داری، و زن‌داری در قرن نوزده»، نامة علوم اجتماعی، دورة 2، ش 1 (بهار 1355)، محمدبن محمد نصیرالدین طوسی، اخلاق ناصری، چاپ ادیب تهرانی، تهران 1346ش؛ محمودبن عبدالجلیل واصفی، بدایع‌الوقایع، چاپ الکساندر بلدروف، تهران 1349ـ1350ش؛ صادق هدایت، نیرنگستان، تهران 1342ش؛Christian Bartholomae, Altiranisches Wörterbuch, Strasbourg 1904, repr. Berlin 1961; EIr., s.v. "Dāya" (by Mahmoud Omidsalar and Theresa Omidsalar); EI2; s.vv. "Madrasa. II: in Muslim India" (by Munibur Rahman), "Mughals.7: architecture" (by Ebba M. Koch); Avner Gil´adi, Children of Islam: concepts of childhood in medieval Muslim society, New York 1992; idem, Infants, parents and wet-nurses: medieval Islamic views onbreastfeeding and their social implications, Leiden 1999; Sayyid Hamid Hurreiz, Folklore and folklife in the United Arab Emirates, London 2002; İstanbul ansiklopedisi, İstanbul 1958- ; Mehmet Kanar, Büyük Farsça-Türkçe sözlük, İstanbul 1993; Farzaneh Milani, "The mediatory guile of the nanny in Persian romance", Iranian studies, v.32, no. 2 (spring 1999); Annemarie Schimmel, My soul is a woman: the feminine in Islam, tr. Susan H. Ray, New York 1999.
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 17
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده