دایرة هندی، روشی رصدی در نجوم دورة اسلامی برای تعیین جهتهای اصلی برگرفته از نجوم هندی. در این روش نخست میلة نازکی را بهعنوان شاخص، عمود بر صفحهای تراز شده، در سطح افق نصب و دایرهای را با شعاع مشخص حول شاخص ترسیم میکردند. سپس یک بار پیش از عبور خورشید از نصفالنهار تغییرات سایة شاخص را تا لحظهای که نوک سایة آن به محیط دایره میرسید، تعقیب و این نقطه را با علامتی مشخص میکردند. با عبور خورشید از نصفالنهار، سایه به کوتاهترین اندازة خود میرسد. پس از گذر خورشید از نصفالنهار دوباره طول سایة شاخص افزایش مییابد، در نتیجه بعدازظهر دوباره نوک سایه به محیط دایره میرسد. این بار نقطة متناظر را در طرف مقابل بر محیط دایره مشخص میکردند. اگر این دو نقطه با خطی به هم وصل شود، این خط جهت شرقی ـ غربی را نشان میدهد. همچنین اگر خطی از وسط این پارهخط به پای شاخص وصل شود، جهت شمال ـ جنوب (یا جهت نصفالنهار) را بر افق ناظر نشان میدهد (یانو،ص 17ـ18، به نقل از منابع کهن هندی؛ ابوریحان بیرونی، 1373ـ1375، ج 1، ص 447ـ 448).تاریخچة ابداع روش دایرة هندی مبهم است. هر چند منجمان مسلمان این روش را دایرة هندی نامیدهاند، اما معلوم نیست که این روش را نخستینبار منجمان هندی ابداع کرده باشند (ابوریحان بیرونی، 1976، ج 2، شرح کندی، ص 80). البته بیتردید نخستینبار مسلمانان، از طریق ترجمة منابع نجوم هندی به عربی، با این روش آشنا شدند. به نوشتة ابوریحان بیرونی در رسالة اِفرادِالمَقال فی امرالظِلال، عمل (روش) معروف به دایرة هندی منسوب به هندیان است، چون نخستینبار مسلمانان از طریق ارکند (معرّب نام کهندکهادیکه ، اثری مهم در نجوم هندی) و برخی دیگر از زیجهای هندی از آن آگاه شدند (← 1367، ص 106).بر مبنای شواهدی، انتقال روشهای مبتنی بر سایة شاخص در جهتیابی و محاسبات نجومی از تمدنهای کهنتر به نجوم هندی محتمل است. مثلاً ویتروویوس پولیو، مهندس یونانی قرن اول پیش از میلاد (ص 52ـ53)، از کاربرد روش دایرة هندی (بدون ذکر نام روش) در بحث تعیین جهت مناسب در ساخت خیابانها در شهری جدید سخن گفتهاست. همچنین بُرُقْلس*،فیلسوف و ریاضیدان یونانی قرن پنجم، در کتاب هیپوتیپوسیس (ص 50ـ51) کاربرد روش دایرة هندی را برای تعیین جهت نصفالنهار وصف کردهاست. البته شاید هندیان از طریق علوم یونانی با این روش آشنا شدهباشند و بعدها این روش در نجوم هندی توسعه یافتهباشد (یانو، ص 17؛ نیز ← ویدمان ، ص 666ـ669؛ نویگهباور ، ص 214ـ 215). فرضیة دیگر این است که هندیان از طریق نجوم بابلی با کاربرد سایة شاخص در محاسبة طول روز و مفاهیم دیگر مرتبط با آن آشنا شدهاند (← پینگری ، ص 4، 6). البته در نجوم هندی استفاده از سایة شاخص نه فقط در تعیین جهات اصلی بلکه در اندازهگیری مختصات خورشید، عرض جغرافیایی ناظر و تعیین ساعت روز نیز کاربرد داشتهاست ()دایرةالمعارف تاریخ علم،...( ، ذیل "Gnomon in India").در نجوم هندی دو گروه از روشهای نجومی برای تعیین جهات اصلی به کار میرفته که یکی براساس رصد ستارهها و دیگری براساس رصد خورشید و سایة شاخص بودهاست. براساس اطلاعات موجود، نخستینبار شرح روش دایرة هندی در کاتیاینه سولباسوترا آمدهاست (← یانو، همانجا؛ اُهاشی ،ص 207).در این اثر توضیح کوتاهی دربارة روش کار آمده و تصریح شدهاست که شعاع دایرة ترسیمی باید برابر طول شاخص باشد (یانو، ص 18). شرح این روش در منابع متأخر نجوم هندی نیز با تفاوتهای اندکی دیده میشود، چنانکه در پانچاسیدهانتیکا(تألیف در قرن ششم میلادی) قطر دایرة ترسیمی چهار برابر طول شاخص (شعاع دو برابر طول شاخص) آمدهاست (وراهمیهیر ، ص 90؛ برای آگاهی از دیگر منابع هندی در اینباره ← ابوریحان بیرونی، 1976، ج 2، همان شرح، ص 81؛ نیز ← سوبارایاپا و سارما ، ص 182).در نجوم دورة اسلامی بیش از همه ابوریحان بیرونی* در آثار مختلف خود به بحث دایرة هندی پرداختهاست (← 1373ـ1375، ج 1، ص 448؛ همو، 1367، ص 105ـ115؛ همو، 1985، ص 293؛ همو، 1362ش، ص 64ـ65؛ بدون ذکر نام روش، نیز ← ص 175). او در رسالة افرادالمقال فی امرالظلال در بحث دایرة هندی ضمن توضیحات مبسوطی دربارة طول شاخص و شعاع دایرة ترسیمی در عرضهای جغرافیایی مختلف، نوشتهاست که عمربن فرّخان در زیجش برای هر عرض جغرافیایی طول معیّنی برای شاخص در نظر میگرفت (← 1367، ص 108ـ109). این تنها اشارة ابوریحان بیرونی به منبعی کهنتر در نجوم دورة اسلامی در بحث دایرة هندی است؛ اما وصف روش دایرة هندی در دو اثر موجود از دورة اسلامی (پیش از ابوریحان بیرونی)، یکی زیج حبش حاسب (تألیف ﺣ 240؛ گ 167پ) و دیگری الزیج الصابی (تألیف ﺣ 290) از بتّانی* نیز آمدهاست. بتانی در شرح این روش اصطلاح دایرة هندی را به کار نبرده، اما به ظرافتهای این روش رصدی توجه کردهاست؛ چنانکه به نوشتة وی (ص 34ـ35) شاخص باید چوبی نازک، نوکتیز و بدون اعوجاج باشد. همچنین او (ص 34) مانند آنچه در پانچاسیدهانتیکا آمده، بهترین اندازة طول شاخص را 4 1 قطر دایره دانستهاست.روش دایرة هندی در غرب جهان اسلام نیز شناخته شده بود. در فصل هجدهم زیج جیّانی ــ که ابناسحاق تونسی نقل کرده ــ روش دایرة هندی وصف شدهاست. اکنون فقط ترجمة لاتینی گراردوس کرمونایی از کل زیج بهجا ماندهاست (سامسو و میلگو ، ص 4). به نوشتة ابوریحان بیرونی (1985،همانجا) باید شیئی مدور (مانند کره) بر سر شاخص نصب کرد، زیرا اگر شاخص نوک تیز باشد، سایة آن هنگامی که ارتفاع خورشید کم است محو میشود.روش دایرة هندی به یک تصحیح جزئی نیاز دارد، زیرا نتیجة اندازهگیری در این روش، با فرض ثابت بودن میل خورشید صحیح است و تغییر میل خورشید (در نتیجه تغییر ارتفاع خورشید) میان رصد اول و دوم به خطایی، هرچند جزئی، در تعیین جهت نصفالنهار منجر میشود. در نجوم هندی روشهایی برای تصحیح این تغییر وجود داشتهاست (← یانو، ص 18ـ21؛ برای آگاهی از خطای یکی از روشهای هندی ← ابوریحان بیرونی، 1367، ص 112؛ همو، 1976، همان شرح، ج 2، ص84 ـ90). بتانی (ص 35) ضمن توجه به این موضوع نوشتهاست که رصد باید نزدیک به انقلاب تابستانی یا زمستانی صورت گیرد، زیرا در این زمان، تغییرات میل خورشید اندک و اندازهگیری دقیقتر است.ابوریحان بیرونی (1373ـ 1375، ج 1، ص 448ـ451) نیز با روشهایی محاسباتی به تصحیح این خطا پرداختهاست (نیز ← همو، 1367، ص 112ـ 115؛ همو، 1976، همانجا). به نظر میرسد روش دایرة هندی در نصب و تنظیم جهت ابزارهای رصدخانهای دورة اسلامی کاربرد داشتهاست. مثلاً مؤیدالدین عُرضی دمشقی، که در رسالة فی کیفیةالارصاد (ص 100) پیش از وصف ابزارهای رصدخانة مراغه دربارة ضرورت تعیین خط نصفالنهار سخن گفته، روش دایرة هندی را بهترین روش برای این منظور دانستهاست. ابوریحان بیرونی نیز در بحث استفاده از بربخ* در رؤیت هلال به تنظیم جهت این ابزار با استفاده از دایره هندی اشاره کردهاست (← 1373ـ1375، ج 2، ص 946).از دایرة هندی برای تعیین سمت قبله نیز استفاده میکردند (← خازنی، گ 47ر؛ کینگ ، ص 267، به نقل از مقدمة رساله قبلهنما از قاسم علی قائنی؛ حسنزاده آملی، ج 2، ص 614ـ660). شرح روش دایرة هندی در زیجهای متأخر دورة اسلامی مانند زیج ایلخانی (نصیرالدین طوسی، ص 202)، زیجالغبیگ (ص 365) و زیج بهادرخانی (جونپوری، ص 78ـ 79، در دو زیج اخیر بدون ذکر نام روش) نیز آمدهاست. در دورة اسلامی برخی منجمان رسائل مستقلی نیز دربارة کاربرد دایرة هندی نگاشتهاند (← روزنفلد و احسان اوغلو ، ص 239، 244ـ247، 310، 351، 378، 391، 393؛ منزوی، ج 1، ص 291؛ حائری، ج 23، بخش 1، ص 55ـ56). شاید مهمترین رسالة مستقل در اینباره تعیینالقبلة و استخراجُ خطِّ سَمْت مِن الدائرةالهندیة، احتمالاً اثر غیاثالدین جمشید کاشانی، باشد. عنوان این اثر نیز از اهمیت تاریخی روش دایرة هندی در امر قبلهیابی حکایت دارد (← اوکتایی، ج 3، ص 326). اثر مهم دیگر، رسالة فی کیفیة عملالدائرة الهندیة از شیخ بهائی است که تک نسخهای از آن موجود است (← قاسملو و پایروندثابت، ص 455). برخی از فقها و عالمان دینی نیز در بخشی از آثار خود به بحث کاربرد دایرة هندی در تعیین وقت نماز ظهر و قبلهیابی پرداختهاند (← مفید، ص 92؛ علامه حلّی، ج 4، ص 41ـ43؛ حسنزاده آملی، همانجا؛ برای آگاهی از دیگر روشهای تعیین جهت نصفالنهار براساس رصد سایة شاخص و ستارهها ← نصفالنهار*).منابع: ابوریحان بیرونی، رسائلالبیرونی، رساله 2: رسالة افراد المقال فی امرالظلال، حیدرآباد، دکن 1367/1948؛ همو، کتابالتفهیم لاوائل صناعة التنجیم، چاپ جلالالدین همائی، تهران 1362ش؛ همو، کتاب القانون المسعودی ، حیدرآباد، دکن 1373ـ 1375/ 1954ـ1956؛ الغبیگ، زیج الغبیگ، چاپ سدیو، پاریس 1847؛ عبدالعلی اوکتایی، فهرست کتب کتابخانة مبارکة آستان قدس رضوی، ج 1ـ5، مشهد 1305ـ1329ش؛ محمدبن جابر بتانی، کتابالزیج الصابی، تصحیحه و ترجمه الیاللغة اللاتینیة و علّق حواشیه کارلو آلفونسو نالینو، رم 1899ـ1907،چاپ افست هیلدسهایم 1977؛ غلامحسینبن ملافتحاللّه جونپوری، زیج بهادرخانی، چاپ سنگی بنارس 1855ـ1858؛ عبدالحسین حائری، فهرست کتابخانه مجلس شورای اسلامی، ج 23، ]بخش 1[، تهران 1376ش؛ احمدبن عبداللّه حبش حاسب، زیج، نسخة خطی کتابخانة ینیجامع استانبول، ش 784، میکروفیلم کتابخانة مرکزی دانشگاه تهران، ش 211؛ حسن حسنزاده آملی، دروس هیئت و دیگر رشتههای ریاضی، قم 1371ـ1372ش؛ عبدالرحمان خازنی، الزیج المعتبرالسنجری، نسخة خطی کتابخانة واتیکان، ش 761. Arab ، نسخة عکسی کتابخانة بنیاد دایرةالمعارف اسلامی؛ مؤیدالدین عُرضی دمشقی، رسالة فی کیفیة الارصاد، چاپ سویم تکلی، درAraştrma: Dil ve Tarih-Coğrafya Fakültesi Felsefe AraştrmalarEnstitüsü dergisi, VIII (1970);حسنبن یوسف علامه حلّی، منتهیالمطلب فی تحقیقالمذهب، مشهد 1412ـ1429؛ فرید قاسملو و فریبا پایروندثابت، فهرستواره مشترک نسخههای خطی ریاضی در کتابخانههای ایران، تهران 1388ش؛ محمدبن محمد مفید، المُقْنِعَة، قم 1410؛ منزوی؛ محمدبن محمد نصیرالدین طوسی، زیج ایلخانی، نسخة خطی کتابخانة دانشگاه کالیفرنیا، لسآنجلس، ش 1462؛Abū Rayhān Bīrūnī, The exhaustive treatise on shadows, translation & commentary by E. S. Kennedy, Aleppo 1976; idem, Kitāb maqālīd ‘ilm al-hay’a: la trigonométrie sphérique chez les Arabes de l'Est à la fin du xe siècle, ed. and tr. Marie-Thérèse Debarnot, Damascus 1985; Encyclopaedia of the history of science, technology, and medicine in non- Western cultures, ed. Helain Selin, NewYork: Springer, 2008, s.v. "Gnomon in India" (by George Abraham); David A. King, World - maps for finding the direction and distance to Mecca: innovation and tradition in Islamic science, London 1999; Otto Neugebauer, The exact sciences in antiquity, New York 1969; Yukio Ôhashi, "Development of astronomical observation in Vedic and post-Vedic India", Indian journal of history of science, vol.28, no. 3 (1993); David Pingree, "The Mesopotamian origin of early Indian mathematical astronomy", Journal for the history of astronomy, vol. 4, pt.1, no. 9 (Feb. 1973); Proclus, Hypotyposis, ed. K. Manitius, Leipzig 1909; Boris Abramovich Rozenfeld and Ekmeleddin İhsanoğlu, Mathematicians, astronomers, and other scholars of Islamic civilization and their works (7th - 19th c.), İstanbul 2003; Julio Samsó and Honorino Mielgo, "Ibn Ishāq al- Tūnisī and Ibn Mu`ādh al- Jayyānī on the Qibla", in Julio Samsó, Islamic astronomy and medieval Spain, Aldershot, Hampshire, Gt. Brit. 1994; B. V. Subbarayappa and K. V. Sarma, Indian astronomy: a source-book (based primarily on Sanskrit texts), Bombay 1985; Varāhamihira, Pañcasiddhāntikā of Varāhamihira, with translation and notes by T. S. Kuppanna Sastry, critically edited with Adyar, Madras Sarma, K.V. by appendices and introduction 1993; Vitruvius Pollio, Vitruvius, the ten books on architecture, tr. Morris Hicky Morgan, Cambridge 1914; Eilhard Wiedemann, "Über den indischern Kreis", Mitteilungen zur Geschichte der Medizin und Naturwissenschaften, II (1912), repr. in Eilhard Wiedemann, Gesammelte Schriften zur arabisch- islamischen Wissenschaftsgeschichte, vol. 2, Frankfurt am Main 1984; Michio Yano, "Knowledge of astronomy in Sanskrit texts of architecture (Orientation methods in the Iśānaśiv agurudevapaddhati)", Indo- Iranian journal, no. 29 (1986).