دایره (نوعی ساز) ← دفNNNNدایرةالبروج، مسیر حرکت ظاهریِ مستدیر خورشید بین ستارگان در گذر از بروج دوازدهگانه، طی یک سال از دید ناظر زمینی (نیز ← برج*؛ زایچه*؛ طالع*). براساس شواهد متعدد، پیشینة شناخت مفهوم دایرةالبروج و تقسیم آن به بروج دوازدهگانه به نجوم بابِلی و شاید تمدنهای کهنتر بینالنهرین همچون اَکِدیها در 2000 پیش از میلاد بازگردد (← آلن ، ص 1، به نقل از سایس ؛ نیز ← برج*). پژوهشها نشان میدهد یونانیها برجهای دوازدهگانه را از بابلیها اقتباس و در مواردی تغییراتی در آن اعمال کردند (← واردن ، ص 216ـ218).به نوشتة واردن (ص220)، وجود جدولهای قدر خورشیدگرفتگی در نجوم بابلی که بر مبنای عرض دایرةالبروجی ماه تنظیم میشدند، تلویحاً حاکی از آگاهی بابلیها از حرکت خورشید بر دایرةالبروج است.نقاط تقاطع دایرةالبروج با استوای سماوی را به ترتیب اعتدال بهاری و اعتدال پاییزی (اعتدالین) و نقاطی را که دایرةالبروج به فاصلة بیشینة شمالی و جنوبی نسبت به استوای سماوی میرسد، بهترتیب انقلاب تابستانی و انقلاب زمستانی (انقلابین) مینامند (برای آگاهی از حرکت آهستة نقاط اعتدالین در خلاف توالی بروج ← تقدیم اعتدالین*).به نظر میرسد هزیود (شاعر یونانی قرن هشتم پیش از میلاد) با مفهوم اعتدالین و انقلابین آشنا بوده، هرچند در تعبیری نادرست آغاز فصل بهار را شصت روز پس از انقلاب زمستانی دانستهاست (← هیث، ص xii ؛ اونز ، ص 4، 56).منجمان یونانی در آغاز از چگونگی حرکت ظاهری خورشید بر دایرةالبروج تصور دقیقی نداشتند، چنانکه آرای ائودوکسوس، ریاضیدان و منجم قرن چهارم پیش از میلاد، با دو فرض نادرست همراه بود. نخست آنکه تغییرات آنومالی(ناهنجاری) خورشید در حرکت طولی آن نادیده گرفته میشد. دوم آنکه حرکت خورشید نه دقیقاً بر دایرةالبروج بلکه همراه با تغییرات عرض دایرةالبروجی آن (شامل تغییر مکان خورشید به بالا یا پایین دایرةالبروج) در نظر گرفته میشد (واردن، ص 225). البته بعدها در نجوم یونانی بر مبنای شواهد رصدی مشخص شد حرکت ظاهری خورشید بر دایرةالبروج منطبق است (← بطلمیوس ، ص 46، 63)؛ بهنوشتة پلینیوس/ پلینی اکبر ، طبیعیدان رومی، نخستینبار آناکسیماندروس(فیلسوف یونانی قرن ششم پیش از میلاد) در سالهای 548 تا 545 پیش از میلاد، در زمان برگزاری المپیک پنجاه و هشتم به تمایل منطقةالبروج پی برد (برای مفهوم تمایل منطقةالبروج یا تمایل دایرةالبروج ← ادامة مقاله). سپس کلئوستراتوس برجهای آن را شناساند که با حمل آغاز میشود (← ج 1، کتاب 2، ص 189).بطلمیوس در مجسطی هیچجا از واژة یونانی ó (بهمعنای مفهومی مرتبط با گرفتهای ماه و خورشید) برای نامیدن دایرةالبروج استفاده نکردهاست (بطلمیوس، تعلیقات تومر ، ص20). امروزه این واژة یونانی در زبانهای اروپایی برای نامیدن دایرةالبروج بهکار میرود (در انگلیسی: ecliptic و در فرانسه: écliptique). به نظر میرسد مفهوم دایرةالبروج تحتتأثیر ترجمة آثار یونانی، بهویژه مجسطی بطلمیوس، به نجوم علمی دورة اسلامی راه یافته باشد (← ادامة مقاله). از موضوعات جالبتوجهی که بر این امر دلالت میکند، کاوش در ریشهشناسی واژة دایرةالبروج در مجسطی بطلمیوس و معادل ترجمهشده آن از یونانی به عربی در دورة اسلامی است. بطلمیوس (همانجا) عبارت «دایرة گذرنده از میان منطقةالبروج» یا صورت کاملتر «دایرة متمایل گذرنده از میان منطقةالبروج» را بهکار بردهاست. فَرغانی، منجم قرن سوم، در جوامع علمالنجوم (ص 16) عبارت «دایرة وسط فلکالبروج» را در تبیین دایرةالبروج بهکار برده که ترجمة تحتاللفظی عبارت نخست بطلمیوس است.به نوشتة نالینو (ص 138)، عرب عصر جاهلی مفهوم بروج و بالطبع دایرةالبروج را نمیشناختند. آنها به علم اَنواء یعنی اوقات برآمدن و فرو شدن ستارهها توجه نشان میدادند که در جهتیابی و زمانسنجی کاربرد داشت (برای تفسیر واژة برج در قرآن ← برج*). از قرن سوم هجری بحث دربارة بروج دوازدهگانه در کتابهای انواء دورة اسلامی دیده میشود؛ چنانکه ابنقتیبه (ص120ـ122) آنها را با منازل قمر و قواعد احکام نجومی پیش از اسلام تطبیق دادهاست. هرچند در این آثار نیز همچنان از دایرةالبروج ــ که مبیّن مفهومی صرفاً هندسی است ــ سخنی به میان نیامده زیرا در نجوم نادقیق عامیانة اعراب کاربردی نداشتهاست.در منابع دورة اسلامی، از دایرةالبروج بیشتر با اصطلاحاتی چون دایرة فلکالبروج، منطقةالبروج (توسعاً بهمعنای دایرةالبروج)، فلکالبروج، نِطاقالبروج (برای نمونه ← ابوریحان بیرونی، 1362ش، ص 72؛ الغبیک، ص 347) و بهندرت دائرةالشمسیة و دایرة بروج (مسعودیمروزی، ص 38؛ نصیرالدین طوسی، مجموعه رسائل ریاضی و نجومی، ص 212) یاد شدهاست. در نجوم دورة اسلامی، فلکِ بروج نام دیگر فلک ثوابت بودهاست. زیرا ستارگان برجهای دوازدهگانه نیز جزو ستارگان فلک ثوابت بهشمار میآمدند (← گنابادی، باب 3، ص 45؛ نیز ← نویگه باوئر ، ج 3، ص 1079). ظاهراً در دورة معاصر در پی آشنایی مسلمانان با نجوم جدید و آگاهی از نادرستی مفهوم فلک، اصطلاح دایرةالبروج تداول یافتهاست (← تعلیمی، ص 131؛ عماد مجاهد، ص 166).در نجوم یونانی به رصدهای گذر خورشید از نقاط اعتدالین و انقلابین توجه میشد، زیرا این رصدها در تعیین طول دقیق سال اعتدالی کاربرد داشتند. در یونان کهنترین رصدها را متون (منجم یونانی قرن پنجم پیش از میلاد) و ائوکتمون انجام دادهاند. آنها در 431 پیش از میلاد گذر خورشید از انقلاب تابستانی را رصد کردند (← بطلمیوس، ص 137ـ 138). در نجوم دورة اسلامی، رصدهای اعتدالین و انقلابین گسترش یافت و منجمان مسلمان به نتایج دقیقتری دست یافتند (برای تحلیل رصدهای منجمان مسلمان در اینباره ← سعید و استفنسون ، ص 117ـ132). محاسبات امروزی نشان میدهد دقت متوسط اخترشناسان مسلمان در تعیین اوقات اعتدالین و انقلابین به 2ر1 ساعت میرسید (← همان، ص130).یکی از مفاهیم مهم مرتبط با دایرةالبروج دستگاه مختصات دایرةالبروجی بوده که تا به امروز برای تعیین مواضع اجرام آسمانی کاربرد داشتهاست. این دستگاه شامل دو مؤلفة طولی و عرضی به مبدأ نقطة اعتدال بهاری است. طول دایرةالبروجی را بر دایرةالبروج، از مغرب به مشرق یعنی در جهت توالی بروج (بین ْ0 تا ْ360)، و عرض را بر دایرههای عمود بر دایرةالبروج (بین ْ90 تا ْ90-) اندازه میگیرند که همة این دوایر در دو قطب دایرةالبروج تلاقی دارند. پیشینة شناخت و بهکارگیری این دستگاه مختصات ظاهراً به نجوم بابلی در 500 پیش از میلاد (← نویگه باوئر، ج 2، ص 593) و در نجوم یونانی به سدة چهارم پیش از میلاد بازمیگردد. ائودوکسوس صریحاً به تغییر مکان خورشید در طول و عرض دایرةالبروجی اشاره کردهاست (← بوئن ، ص 55، به نقل از سیمپلیکیوس). هوپسیکلس ، ریاضیدان و منجم یونانی قرن دوم پیش از میلاد، در رسالة )دربارة طلوعها( به تقسیم دایرةالبروج به 360 جزء یا کمان برابر اشاره کردهاست که امروزه آنها را درجه مینامیم و کهنترین سند از اخترشناسی یونان باستان دربارة تقسیمبندی (طول) دایرةالبروج به 360 جزء است (← )قطعات روشنگر تاریخ ریاضیات یونان( ، ج 2، ص 395ـ397). البته کاربرد این دستگاه عملاً در مجسطی بطلمیوس توسعه و نمود یافته است (← بطلمیوس، تعلیقات تومر، همانجا، نیز ← ص 339ـ340). در دورة اسلامی نیز اندازهگیری و بیان مواضع اجرام آسمانی براساس همین دستگاه مختصات بود و گاهی از عرض دایرةالبروجی باعنوان میلِ ثانی یاد میشد (← نصیرالدین طوسی، زیج ایلخانی، گ 59پ؛ نیز ← کندی ، 1374ش،ص 74). هرگاه منجمان مسلمان مختصات ستارهها را از جدولهای مجسطی اخذ میکردند، برحسب فاصلة زمانی میان تدوین جدولهایشان با جدولهای مجسطی، بهسبب تقدیم اعتدالین مقدار تعدیل ثابتی را به مقادیر طول دایرةالبروجی ستارهها میافزودند (برای نمونه ← صوفی، ص 2ـ7؛ خازنی، گ 191پ ـ 192ر؛ نیز ← تقدیم اعتدالین*).دیگر مفهوم مهم مرتبط با دایرةالبروج، میل کلی یا میل اعظم (در نجوم جدید تمایل دایرةالبروج نسبت به استوای سماوی) بوده که مقدار تقریبی آن 5ر23 درجه است (برای ریشة آن در نجوم یونانی ← سطور پیشین). بطلمیوس (ص 63 و پانویس 75) این مقدار را 23 درجه و 51 دقیقه و 20 ثانیه به دست آورد که امروزه مشخص شده اندازهگیری وی چندان دقیق نبودهاست (← بریتون، ص30ـ32). منجمان مسلمان قرنهای دوم و سوم هجری، براساس منابع مختلف یونانی و هندی، سه مقدار متفاوت از این مشخصه را در اختیار داشتند (← گلدستاین ، ص 85)، اما نخستینبار به دستور مأمون عباسی (ﺣک : 198ـ 218)، و سرپرستی یحییبن ابیمنصور (متوفی ﺣ 216) رصدهایی برای اندازهگیری این مشخصه، براساس اندازهگیری ارتفاع نصفالنهاری خورشید در لحظة گذر از انقلابین، صورت گرفت (← ابوریحان بیرونی، 1413، ص 89 ـ90). در دورة اسلامی، علاوه بر روش مذکور (که برگرفته از مجسطی بطلمیوس بود)، روشهای رصدی و محاسباتی دیگری نیز برای اندازهگیری این مشخصه ابداع شد (← گلدستاین، ص 86؛ نیز ← میل*). ابوریحان بیرونی در کتاب تحدید نهایات الاماکن (ص 89 ـ111) و ابنیونس در الزیج الکبیر الحاکمی (ص 222ـ223) مجموعهای از رصدهای میل کلی را از اخترشناسان مسلمان گزارش کردهاند.دانستن مقدار این مشخصه، صرفنظر از مفهوم علمی، در محاسبة عرض جغرافیایی مکانها نیز کاربرد داشت. اخترشناسان مسلمان در دقیقسازی این مشخصه بسیار مؤثر بودهاند، چنانکه دقت رصدهای آنها در حد چند دقیقه کمانی بوده و تا پیش از رصدهای تیکو براهه ، منجم دانمارکی (متوفی1601/1010)، چنین دقتهایی در اندازهگیری این مشخصه در غرب بیسابقه بودهاست (کندی، 1973، ص 37؛ گلدستاین، ص 87).دایرةالبروج از دوایر مهم سماوی بود که آن را بر صفحة اسطرلاب رسم میکردند و به صورت نوار مدور فلزی نمایش میدادند و بر آن بروج دوازدهگانه را با نام، مشخص و مدرج میکردند (← ابوریحان بیرونی، 1380ش، ص 6ـ8). نوار پهن منطقةالبروج از طریق بازوهایی به عنکبوت وصل میشد (← همان، ص 61ـ63؛ نیز ← اسطرلاب*). در نجوم دورة اسلامی (تحتتأثیر نجوم یونانی و تاحدی هندی) دایرةالبروج مفهومی پرکاربرد در طراحی توابع گوناگون هیئت بهشمار میرفت، چنانکه تعریف مفاهیمی چون طالع، مطالعِ بلد، سِعَت مشرق، و عرض اقلیمالرؤیه با دایرةالبروج پیوند داشت (برای آگاهی از ریشههای برخی از این مفاهیم در نجوم یونانی ← بطلمیوس، ص 75ـ130؛ برای آگاهی از کاربرد برخی از این کمانها در نجوم دورة اسلامی ← کندی، 1374ش، ص 73ـ76). قطبهای دایرةالبروج نیز در تبیین برخی مفاهیم نجومی کاربرد داشتهاند (← جُدَی*؛ خورشید*).در نجوم جدید، دایرةالبروج تصویر صفحة مداری زمین بر کرة آسمان تعریف میشود (← ) فرهنگ نجوم(، ذیل "ecliptic"). امروزه مشخص شدهاست که مرکز قرص خورشید در مسیر حرکت ظاهریاش بر دایرةالبروج نوسانات ناچیزی در عرض دایرةالبروجی در حد 2ر1 ثانیه قوسی دارد (← میوس ، ص 152). در نجوم قدیم، پهنای منطقةالبروج دقیقاً تعریف نشدهاست، اما در نجوم جدید منطقةالبروج را همچون کمربندی به پهنای 16 درجه فرض میکنند که دایرةالبروج در میان آن قرار دارد و در طول، آن را به دو نیم تقسیم میکند ()← فرهنگ نجوم(، ذیل "zodiac").منابع : ابنقتیبه، کتاب الانواء، حیدرآباد، دکن 1375/1956؛ ابنیونس، الزیج الکبیر الحاکمی، نسخه خطی کتابخانه لیدن، ش 143or.، نسخة عکسی کتابخانة بنیاد دایرةالمعارف اسلامی؛ ابوریحان بیرونی، استیعاب الوجوه الممکنة فی صنعة الاصطرلاب، چاپ محمداکبر جوادی حسینی، مشهد 1380ش؛ همو، کتاب التفهیم لاوائل صناعةالتنجیم، چاپ جلالالدین همائی، تهران 1362ش؛ همو، کتاب تحدید نهایات الاماکن لتصحیح مسافات المساکن، چاپ پ. بولجاکوف، در الجغرافیا الاسلامیة، ج 25، چاپ فؤاد سزگین، فرانکفورت: معهد تاریخ العلوم العربیة و الاسلامیة، 1413/1992؛ الغبیک، زیج الغبیگ، چاپ سدیو، پاریس 1847؛ محمد تعلیمی، ستارگان و سپهرنوردی، تهران 1348ش؛ عبدالرحمان خازنی، الزیج المعتبر السنجری، نسخة خطی کتابخانة واتیکان، ش 761.Arab ، نسخة عکسی کتابخانة بنیاد دایرةالمعارف اسلامی؛ عبدالرحمانبن عمر صوفی، کتاب صورالکواکب، چاپ عکسی از نسخة خطی کتابخانة بودلیان، ش 144Marsh. ، فرانکفورت 1406/ 1986؛ عماد مجاهد، اطلس النجوم، بیروت 1997؛ احمدبن محمد فرغانی، جوامع علم النجوم و اصول الحرکات السماویة، چاپ یاکوبوس گولیوس، آمستردام 1669، چاپ فؤاد سزگین، چاپ افست فرانکفورت 1406/1986؛ ادوارد استوارت کندی، پژوهشی در زیجهای دورة اسلامی، ترجمة محمد باقری، تهران 1374ش؛ مظفربن محمدقاسم گنابادی، شرح بیست باب ملامظفر (دربارة رسالة بیست باب در معرفت تقویم اثر عبدالعلیبن محمد بیرجندی)، چاپ سنگی ]بیجا[ 1276؛ محمدبن مسعود مسعودیمروزی، جهان دانش، چاپ جلیل اخوان زنجانی، تهران 1382ش؛ کارلو آلفونسو نالینو، تاریخ نجوم اسلامی، ترجمة احمد آرام، تهران ?] 1349ش[؛ محمدبن محمد نصیرالدین طوسی، زیج ایلخانی، نسخة خطی کتابخانة مجلس شورای اسلامی، ش 181؛ همو، مجموعه رسائل ریاضی و نجومی خواجه نصیرالدین طوسی، چاپ فرید قاسملو، تهران 1389ش؛Richard Hinckley Allen, Star names: their lore and meaning, New York 1963; Alan Bowen, "Simplicius' commentary on Aristotle, De Caelo 2.10-12: an annotated translation