داهومی ← بنینNNNNدای، ]عنوان نایبالسلطنههای عثمانیان در تونس و الجزایر[. این واژه ترکی، که به معنای دایی است، احتمالاً در آغاز لقبی افتخاری بوده (قابل مقایسه با واژة «آلپ» نزد ترکان، درگذشته) که دستیابی به آن آسان نبوده، زیرا دارندة آن میبایست شایستگی خویش را در مأموریتهای منطقة دریای مدیترانه و سواحل آن به اثبات میرساندهاست (پاکالین ، ذیل واژه؛ ]نیز ← محمد خیرفارس، ص 69[).کاربرد دیگر این لقب افتخاری، در نشان دادن درجهای پایین، در میان سپاه ینیچری* بود. ]در 981/1573، سنانپاشا، سردار عثمانی، چهارهزار عضو ینیچری را در تونس باقی گذاشت و از بین آنان به چهل نفر رتبة فرماندهی داد که دای خوانده میشدند (← ابنابیالضَیّاف، ج 2، ص 31؛ حسین خوجه، ص 87، 89)؛ بنابراین، عنوان دای، ابتدا در تونس، سپس در طرابلس غرب و الجزایر رایج شد و تا زمان اشغال شمال افریقا به دست نیروهای فرانسوی استمرار یافت (ایلتر ،ص 117، 292ـ293؛ برای فهرستی از اسامی دایها در تونس ← ابنابیالضیّاف، ج 2، ص 32ـ88؛ حسین خوجه، ص 91ـ109؛ در طرابلس ← ایلتر، ص 117ـ143)[. دایها در 999/1591، از میان خویش، فردی را به فرماندهی سپاه برگزیدند. این دای کل، حداقل از 1002/1594 همة قدرت را در دورة نیابت سلطنتِ تونس در دست داشت ← ]ابنابیدینار، ص 201ـ204؛ محمدخیرفارس، همانجا[، هر چند اجازه میداد بیگلربیگیپاشا، اسماً در مقام خویش باقی بماند (دان ، ص 144ـ145). حمودةبن مراد، که در 1050/1640 به قدرت رسید، اجازه داد کاربرد این لقب ادامه یابد، ولی شخصی که این لقب را داشت، حتی اگر همچنان یکی از رجال بزرگ و عالیرتبه به شمار میرفت، دیگر نایبالسلطنه نبود.پس از 1117/1705 در میان القابی که حکمرانان دولت حسینیان ]1117ـ1376 (= 1336ش)/ 1705ـ 1957 [اعطا میکردند، لقب دای نبود، اما در میان سلسلهمراتب اداری این دوره، رتبة نهم، شخصی بود که لقب دای داشت ]و رسیدگی به همة جرائم بهجز قتل، و نیز حفظ آرامش شهر برعهده وی بود[ (← بیرمالخامس، ج 2، ص 424 ]برای برخی فعالیتهای عامالمنفعه دایها، از جمله احداث پل و مسجد ← ابنابیالضیّاف، ج 2، ص 38ـ39، 48؛ حسین خوجه، ص 118، 153، 158، 169، 173 و جاهای دیگر[). لقب دای، در اسناد سیاسی قرن دوازدهم/ هجدهم، بهویژه معاهدههای میان نایبالسلطنه تونس و فرانسویان، نیز به چشم میخورد.پس از 1082/1671، که ناخداهای دریازن بر آغاهای الجزایر غلبه یافتند، نایبالسلطنه الجزایر لقب دای داشت، اما در آغاز قرن یازدهم/ هفدهم و در زمان اقامت پییردان، از این واژه خبری نبود.لقب دای را در آغاز، رؤسای دریازنان و از 1100/1689 به بعد افسران ارتش برای خود برگزیدند. در فاصلة سالهای 1082 تا 1246/1671ـ1830، سی دای، یکی پس از دیگری، قدرت یافتند ]پاکالین، همانجا[. از لحاظ نظری، قدرت دایها را «دیوان» ینیچری محدود میکرد، اما در عمل، اگر دای شخصیتی مقتدر داشت، قدرت مطلق را فراچنگ میآورد ]← محمد خیرفارس، ص 72[.در شهر الجزیره، دای، نخست در قصر جَنینَه، اقامت داشت، اما پس از 1231/1816 در دژی به نام قَصَبَه اقامت گزید که بر شهر اسلامی مشرف بود. زندگی خصوصی دایِ حکومتگر بسیار منظم بود. او بهجز عصرهای پنجشنبه و پنجشنبهشب و جمعه که میتوانست در منزل شخصی خویش باشد، در زمانهای دیگر جدا از خانوادهاش زندگی میکرد. هیچ زنی جز برای بارعام حق نداشت به قصر او وارد شود (← همان، ص 73). دای فقط مجاز بود حقوق بیشتری از ینیچری دریافت کند و آذوقه و تدارکات به خویش اختصاص دهد. دای هدایایی نیز دریافت میکرد، به گونهای که برخی دایها، داراییهای زیادی فراهم میکردند. چهارده تن از دایها به مرگ نابههنگام گرفتار شدند (برای آگاهی بیشتر دربارة دایها ← ابنابیدینار، ص 201ـ227؛ ایلتر، ص 291ـ331؛ پاکالین، ذیل "Garp ocakları", "Dayı"؛ محمد خیرفارس، ص 69ـ73؛ د.ا.د.ترک، ذیل واژه).منابع: ]ابنابیالضَیّاف، اتحاف اهلالزمان باخبار ملوک تونس و عهدالامان، ج 2، چاپ محمد شمّام، تونس 1990؛ ابنابیدینار، المؤنس فی اخبار افریقیا و تونس، چاپ محمد شمّام، تونس 1387؛ عزیز سامح ایلتر، الاتراک العثمانیون فی افریقیا الشمالیة، ترجمة عبدالسلام ادهم، قاهره 1991؛ محمدمصطفی بیرمالخامس، صفوةالاعتبار بمستودع الامصار و الاقطار، ج 2، چاپ علیبن طاهر شنوفی، ریاض مرزوقی، و عبدالحفیظ منصور، تونس 1999؛ حسین خوجه، ذیل بشائر اهلالایمان بفتوحات آلعثمان، چاپ طاهر معموری، تونس 1395/1975؛ محمد خیرفارس، تاریخ الجزائر الحدیث من الفتح العثمانی الی الاحتلال الفرنسی، دمشق 1969[؛Pierre Dan, Histoire de la Barbarie et de ses corsaires, Paris 1937; Mehmet Zeki Pakalın, Osmanl tarih deyimleri ve terimileri sözlüğü, İstanbul 1971-1972; [TDVİA, s.v. "Dayı" (by Mehmet Maksudoğlu).