داوود طائی، شهرت داوودبن نُصَیر، صوفی، فقیه و محدّث قرن دوم. کنیهاش ابوسلیمان است. سال ولادتش معلوم نیست. اما به گزارش ذهبی (1401ـ1409، ج 7، ص 422) تولدش قبل از سال 100 نبودهاست. داوود طائی به قبیلة طیّ* منسوب است (سمعانی، ج 4، ص 35ـ36). او در کوفه به دنیا آمد و به بغداد نیز سفر کرد، اما بیشتر عمر خود را در کوفه گذراند، به همین سبب او را کوفی نیز خواندهاند (← مستملی بخاری، ربع 1، ص 204؛ خطیب بغدادی، ج 9، ص 311؛ قس زرکلی، ج 2، ص 35 که وی را خراسانیالاصل دانستهاست).خانی خالدی نقشبندی (ص 271) از اشتغال داوود طائی به خرازی (مهرهفروشی) خبر دادهاست. به گزارش تذکرهها داوود طائی پیش از گوشهنشینی یک سال در مجلس درس ابوحنیفه حاضر میشد، اما در گفتگوی علمی شرکت نمیکرد (برای نمونه ← ابونعیم اصفهانی، همانجا؛ قشیری، ص 121؛ ذهبی، همانجا). در نظر داوود طائی این سکوت یک ساله، اثری سی ساله بر حیات عرفانی وی داشتهاست (← عطار، ص 264). او پس از آن تا پایان عمر انزوا گزید و فقط برای اقامة نماز جماعت از منزل خارج میشد و دیگران را نیز به دوری از دنیا و کنارهگیری از مردم سفارش میکرد؛ شاید به همین سبب همسری اختیار نکرد (ابونعیم اصفهانی، ج 7، ص 342ـ343، 345؛ ذهبی، همانجا). به گزارش ابنسعد (ج 6، ص 367) این دوره عزلت، بیست سال به طول انجامید. برخی عزلت او را واکنشی در برابر فساد اخلاقی جامعه آن روز دانستهاند (← مستملی بخاری، همانجا؛ حاج علی، ص 125). برخی نیز سبب زهد و انزوای وی را استماع بیت یا ابیاتی دانستهاند (← ابنقتیبه، ج 1، ص 325؛ قشیری، ص 422). البته در این باب اقوال دیگری نیز وجود دارد (← ابونعیم اصفهانی، ج 7، ص 341ـ342؛ قشیری؛ ذهبی، همانجاها؛ مُناوی، ج 1، جزء1، ص 192).داوود طائی در دورة خلفای عباسی مهدی (ﺣک : 158ـ 169)، هادی (ﺣک : 169ـ170) و هارونالرشید (ﺣک : 170ـ 193) میزیستهاست (ابنسعد، همانجا؛ ابنخلّکان، ج 2، ص 259، 261). او همنشینی با حکام را موجب نقصان در دین میدانست، از این رو به خلفا بیاعتنا بود و از پذیرش صله آنان خودداری میکرد. در اینباره حکایتی از او نقل کردهاند که گویی حتی از اقامت در شهری که مهدی عباسی در آنجا بود اکراه داشت. البته او یک بار به اصرار مادر خود، هارون عباسی را به حضور پذیرفت و او را موعظه کرد (مستملی بخاری، ربع 1، ص 205؛ حاجعلی، ص 107). شاید بتوان بنابر روایتی داوود طائی را مخالف امر به معروف و نهی از منکر امرا و سلاطین دانست (← ابونعیم اصفهانی، ج 7، ص 358؛ ابنجوزی، ج 3، ص 142).به گزارش عطار (ص 14)، داوود طائی در ملاقات با امامصادق علیهالسلام از ایشان تقاضای نصیحت کرد و امام صادق او را زاهد زمانه خطاب نمود. طوسی (1415، ص 201) وی را از اصحاب امامصادق، به معنای عام، دانسته و به تبع آن مامقانی (ج26، ص 288) طائی را از امامیه برشمردهاست. برخی از داوود طائی به واسطة یکی از اصحاب، حدیثی با عنوان حدالمحارب از امامصادق نقل کردهاند (← کلینی، ج 7، ص 248؛ طوسی، 1401، ج 10، ص 135). البته شوشتری (ج 4، ص 268) معتقد است، حتی اگر نقلِ با واسطة حدیث، گواه ارادت داوود طائی به امامصادق باشد، نمیتوان آن را دلیل محکمی برای امامی بودن وی دانست.داوود طائی در طریقت، مرید حبیب عجمی بودهاست (← هجویری، ص 167؛ عطار، ص 263؛ قس ذهبی، حوادث و وفیات 241ـ250 ﻫ .، ص 184 که حبیب عجمی را استاد طائی ندانستهاست). وی را از شاگردان ابوحنیفه و از برجستهترین یاران وی دانستهاند (مستملی بخاری، ربع 1، ص 204). او همچنین از محمدبن عبدالرحمانبن ابیلیلی، حبیببن ابیعَمْره، عبدالملکبن عُمَیْر، اسماعیلبن ابیخالد، حمیدالطویل و عروةبن هشام و سلیمان اَعمَش حدیث روایت کرده و گفته شده که بیشتر احادیث را از اعمش روایت کردهاست (ابونعیم اصفهانی، ج 7، ص 361؛ ابنخلّکان، ج 2، ص 259). اگرچه گزارشی از خانی خالدی نقشبندی (ص 271) بیانگر امتناع طائی از روایت حدیث است، ابونعیم اصفهانی (ج 7، ص 361ـ367) به برخی احادیث اشاره کرده که داوود طائی در سلسله سند آن ذکر شدهاست. این احادیث دربردارندة موضوعاتی در فقه، اخلاق، معارف و سیرة نبوی است. در بین آنها حدیثی با مضمون «مؤمنی که با مردم مراوده میکند و بر آزار و اذیت آنها صبر مینماید بهتر از مؤمنی است که با مردم مراوده ندارد و بر آزارشان صبر نمیکند»، دیده میشود که البته به ظاهر، با عزلتگزینی او سازگار نیست. زافربن سلیمان، مصعببن مِقدام، فضلبن دکین* و اسماعیلبن عُیَیْنَه (متوفی 193) از داوود طائی حدیث روایت کردهاند (ابونعیم اصفهانی، ج 7، ص 361؛ ابنخلّکان، همانجا).داوود طائی حافظ قرآن و آگاه به سنّت رسولاللّه بود و از علوم بهره فراوان داشت، چنان که به معاملات و حقایق عرفانی آگاه و بر فقه مسلط بود و به علم نحو و وقایعنگاری احاطه داشت (ابنسعد؛ هجویری، همانجاها؛ ذهبی، حوادث و وفیات 241ـ 250ﻫ .، ص 179). او شعر نیز میسرود و ابیاتی از او بر جای ماندهاست (← ابونعیم اصفهانی، همانجا).داوود شیخ عرفانی معروف کرخی* بوده و ابوعلی دَقّاق نیز معروف کرخی را از مریدان طائی دانستهاست (← قشیری، ص 297؛ ابنمُلَقَّن، ص 493، 504، 528؛ قس ذهبی، حوادث و وفیات 241ـ 250ﻫ .، ص 184 که طائی را استاد کرخی ندانستهاست). البته سُلَمی (ص 85) معروف کرخی را از مصاحبان داوود معرفی کردهاست. فُضَیلبن عیاض* و ابراهیمبن ادهم* از معاصران طائی بودهاند (هجویری؛ عطار، همانجاها).تصوف داوود طائی مبتنی بر زهد، عزلت و حزن بودهاست. او نه تنها از مردم، بلکه از علما و عرفا کناره میگرفت، چنان که به ملاقات عرفایی همانند فضیلبن عیاض و سفیان ثوری رغبت چندانی نداشت و نیز از پذیرش هدایای دوستان و دریافت صله در قبال تعلیم خودداری میکرد (← ابونعیم اصفهانی، ج7، ص336، 353؛ ابنجوزی، ج 3، ص 131، 136).به نظر داوود طائی، دنیا و آخرت حجاباند و همة فراغتها به ترک علاقه از آن دو بستگی دارد. به گفتة معروف کرخی هیچکس به اندازه داوود دنیا را خوار نشمرد (← هجویری، ص 167ـ168؛ عطار، ص 266ـ267). در تکریم وی گفته شده که «اگر داوود طائی در امتهای گذشته زندگی میکرد هر آیینه خداوند از او در کتابش نام میبرد» (خطیب بغدادی، ج 9، ص 318).داوود طائی در کوفه درگذشت. گفتهاند که وی پس از قرائت مکرر آیهای که در آن از آتش جهنم سخن گفته شدهاست، درگذشت (← ابونعیم اصفهانی، ج 7، ص 340؛ ابنجوزی، ج 3، ص 143). تاریخ وفات او را به اختلاف 160 (← ابنحِبّان، ص 169)، 162 (صفدی، ج 13، ص 496؛ ابنعماد، ج 1، ص 256)، 165، 170 یا 171 (ابنسعد، همانجا؛ انصاری، ص 165) ذکر کردهاند. در خاکسپاری وی جمعیت بسیاری شرکت کرده بودند و ابنسمّاک و ابوبکر نَهْشِلی خطبه خواندند و فضائل او را برشمردند (← ابنقتیبه، ج 1، ص 339ـ340؛ ابونعیم اصفهانی، ج 7، ص 339ـ 340). از داوود طائی به جز نقلقولهای پراکنده، اثر و تألیفی نماندهاست. شاید بتوان گفت آثارش به همراه کتابهایی که او دفن کرده، یا در آب فرات انداخته، از بین رفتهاست (ذهبی، حوادث و وفیات 241ـ250ﻫ .، ص 178؛ ابنکثیر، ج 10، ص 145).منابع : ابنتغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، قاهره ?]1383[ـ1392/?]1963[ـ1972؛ ابنجوزی، صفةالصفوة، چاپ محمود فاخوری و محمد رواس قلعجی، حلب 1389ـ1393/1969ـ 1973؛ ابنحِبّان، کتاب مشاهیر علماءالامصار، چاپ م. فلایشهمر، قاهره 1379/1959؛ ابنخلّکان؛ ابنسعد (بیروت)؛ ابنعماد؛ ابنقتیبه، کتاب عیونالاخبار، بیروت: دارالکتاب العربی، ]بیتا.[؛ ابنکثیر، البدایة والنهایة، بیروت 1411/1990؛ ابنمُلَقَّن، طبقاتالاولیاء، چاپ نورالدین شریبه، بیروت 1406/1986؛ ابونعیم اصفهانی، حلیةالاولیاء و طبقات الاصفیاء، چاپ محمدامین خانجی، بیروت 1387/1967؛ عبداللّهبن محمد انصاری، طبقاتالصوفیه، چاپ محمد سرور مولایی، تهران 1386ش؛ عصام حاجعلی، داودبن نصیرالطائی: الفقیهالزاهد، بیروت 1414/1994؛ عبدالمجیدبن محمد خانی خالدی نقشبندی، الکواکب الدریة علی الحدائقالوردیة فی اجلاءالسادة النقشبندیة، چاپ محمدخالد الخرسه، ]دمشق ?1996[؛ خطیب بغدادی؛ محمدبن احمد ذهبی، تاریخالاسلام و وفیاتالمشاهیر والاعلام، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، حوادث و وفیات 241ـ250ﻫ .، بیروت 1414/1994؛ همو، سیراعلام النبلاء، چاپ شعیب ارنووط و دیگران، بیروت 1401ـ1409/1981ـ1988؛ خیرالدین زرکلی، الاعلام، بیروت 1999؛ محمدبن حسین سلمی، طبقاتالصوفیة، چاپ نورالدین شریبه، حلب 1406/ 1986؛ سمعانی؛ شوشتری؛ صفدی؛ محمدبن حسن طوسی، تهذیبالاحکام، چاپ حسن موسوی خرسان، بیروت 1401/1981؛ همو، رجالالطوسی، چاپ جواد قیومی اصفهانی، قم 1415؛ محمدبن ابراهیم عطار، تذکرةالاولیاء، چاپ محمد استعلامی، تهران1378ش؛ عبدالکریمبن هوازن قشیری، الرسالة القشیریة فی علم التصوف، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطهجی، دمشق 1408/1988؛ کلینی؛ عبدالله مامقانی، تنقیحالمقال فی علم الرجال، چاپ محییالدین مامقانی، قم 1423ـ ؛ اسماعیلبن محمد مستملی بخاری، شرحالتعرف لمذهبالتصوف، چاپ محمد روشن، تهران 1363ـ1366ش؛ محمد عبدالرووفبن تاجالعارفین مُناوی، الکواکبالدریة فی تراجم السادةالصوفیة، أو، طبقاتالمناوی الکبری، چاپ عبدالحمید صالح حمدان، قاهره ] 1994[؛ علیبن عثمان هجویری، کشفالمحجوب، چاپ محمود عابدی، تهران 1383ش.