داوودپوتره ، ]طایفة حاکم بر بهاولپور* و شکارپور* در سدههای یازدهم تا سیزدهم[.این طایفه و طایفة رقیبش، کَلهوره (که مدتی حاکم سند بودند)، دو شاخه از یک قبیلهاند و هر دو خود را از نسل عباسبن عبدالمطلب، عموی پیامبر صلیاللّهعلیهو آلهوسلم، میدانند ]قانع، ج 3، بخش 1، ص 429ـ 430[. انتساب آنها به خاندان پیامبر براساس منابع معتبر اثبات نشدهاست و دقت در شجرهنامههای آنها نشان میدهد که با عجله تمام و به دستور شاهان وقت فراهم شدهاست. ]در برخی منابع، این دو طایفه را از قوم بلوچ دانستهاند (برای نمونه ← همان، ج 3، بخش 1، ص 430ـ 431؛ خدادادخان، ص 117؛ شکارپوری، تعلیقات عبدالحی حبیبی، ص 782، 789)[.نام جدّ مشترک این دو طایفه، محمدچَنّیخان بهصورت چَیْنَی/ چینا/ جِیهنه/ چینهخان نیز ضبط شدهاست. گفتهشدهاست که پدر چنیخان، مدتها قبلاز ورود غزنویان به شبهقاره، در حوالی 259 از ایران و از راه مُکران به سِند مهاجرت کرده بود. از بین چند فرزند چنیخان، محمدمهدی (جدّ کلهوره) و داوودخان (جدّ داوود پوتره) مشهورتر بودند] ← قانع، ج 3، بخش1، ص429ـ 430[.داوودخان بر اثر مناقشات خانوادگی، از سرزمین پدریاش به نزدیکی شهر ناشناخته وانجی رفت و محلهای برای طایفة خود احداث کرد. پس از وی، پسرش، محمودخان و نوهاش، پوتا محمدخان ریاست طایفه را برعهده گرفتند. در دورة ریاست داوودخان ثانی، پسر محمدخان، جمعیت این طایفه فزونی یافت و وی به فکر تصاحب منطقة بزرگتری افتاد. اخلاف داوودخان ثانی به داوودپوتره مشهور شدند، چه آنهایی که واقعاً فرزندان وی بودند و چه کسانی که انتساب معنوی به او داشتند. برخی از خاندانهای اصیل سندی که پارچهبافاند و در مناطق شکارپور و دادو در مغرب پاکستان ساکناند، هنوز هم با افتخار خود را داوودپوتره میدانند. از بین هشت نفری که پس از داوودخان ثانی به ریاست این طایفه رسیدند، بهادرخان دوم که شهر شکارپور را در 1026 احداث کرد، مهمتر به نظر میرسد ←] خدادادخان، ص 119[.در دورة اورنگزیب*، در 1114 مبارکخان اول (از سرداران داوودپوتره) در عملیات سرکوب شورش بلوچهای دیرهغازیخان شرکت نمود و در عوض، شهرهای شکارپور، بختیارپور و خانپور را بهعنوان جاگیر* دریافت کرد و از آن پس، شکارپور مقرّ داوودپوتره شد ]صمصامالدوله شاهنوازخان، ج 1، ص 827[. بیشتر دورة ریاست مبارکخان به جنگ با یارمحمدخان، رئیس طایفة کلهوره، سپری شد. جنگ سختی به مدت یک هفته بین این دو طایفه درگرفت و تلفات زیادی به طرفین، بهویژه داوودپوتره، وارد شد و آنها را واداشت تا تقاضای آتشبس کنند. در نهایت، رؤسای دو طایفه دربارة محدودة قلمرو خود به توافق رسیدند. هرچند، در نبردهای بعدی، داوودپوتره بخش عمدهای از قلمرو خود را از دست داد.مبارکخان در 1136 به نفع فرزندش صادقمحمدخان از حکومت کناره گرفت. صادقمحمدخان اول حاکمی قدرتمند بود و توانست اوچ و سپس بخشی از صَوبة مُلتان و قلعة دیراور را به متصرفات خود بیفزاید، ]اما در جنگ با یارمحمدخان، بخشی دیگر از قلمرو داوودپوتره به دست طایفة کلهوره افتاد و شماری از داوودپوترهها آواره شدند (← صمصامالدوله شاهنوازخان، همانجا؛ قانع، ج 3، بخش 1، ص 445)[. هنگام حملة نادرشاه افشار* به هند (1152)، صادقمحمدخان اول در دیرهغازیخان به او پیوست و لقب نواب گرفت. نادر علاوه بر متصرفات پیشین صادقخان، پَرگَنَه*های سیوستان و لارکانه را نیز به او واگذار کرد.صادقمحمدخان در 1159 در حملة خدایار، خان کلهوره، به شکارپور کشته شد و ریاست داوودپوتره به محمدبهاولخان اول رسید. او در ایام حکومت خود شهرهای بسیاری احداث کرد، از جمله بهاولپور در شمال سند که بعدها نام آن بر کل آن ایالت اطلاق گردید. او نهرهایی در ناحیة بهاولپور حفر کرد. افزونبراین، قدرت طایفه داوودپوتره را افزایش داد.پس از مرگ محمدبهاولخان اول در 1163، محمدمبارکخان دوم به ریاست داوودپوتره رسید. او در 1165 پس از دفع حملة سپاهیان احمدشاه دُرّانی به بهاولپور، اعتبار و شهرت یافت. ]هرچند در حدود 1167، نتوانست مانع تصرف شکارپور به دست دُرّانیها گردد و احتمالاً بهدنبال این شکست، تابعیت درّانیها و پرداخت خراج به آنان را پذیرفت (← فرهنگ، ج 1، ص 157)[. محمدمبارکخان در حدود 1172 و با حمایت نظامی از عِطرخان کلهوره، در اختلافات داخلی وی و برادرانش بر سر ریاست این طایفه مداخله کرد ](شکارپوری، همان تعلیقات، ص 782، 786)[. درنتیجه، غلامشاه کلهوره به بهاولپور حمله کرد و محمدمبارکخان ناچار عطرخان را به وی تحویل داد.پس از مرگ محمدمبارکخان در 1186، محمدجعفرخان، خواهرزادة دوازده سالة وی، باعنوان بهاولخان دوم رئیس داوودپوتره شد. از وقایع مهم ایام حکومت وی، جنگ با سیکها* در 1191 بود که به پیروزی سیکها و جدایی ملتان از قلمرو داوودپوتره انجامید. در 1194، شاهعالم دوم، پادشاه بابری، به بهاولخان خلعت و القاب رکنالدوله، نصرتجنگ، و حافظالملک اعطا کرد. در 1200، تیمورشاه درانی* به قلمرو بهاولخان حمله کرد و بهاولپور را تسخیر و تخریب کرد. شاه درّانی پس از اشغال قلعه مرزی دیراور، عدهای از سپاهیان درانی را در آنجا مستقر کرد و فرزند بهاولخان (شاهزاده مبارکخان) را گروگان گرفت. سپس، بهاولخان را برکنار و مبارکخان را به ریاست داوودپوتره گماشت. بهاولخان زیربار این تغییرات نرفت و تا 1203 به جنگ با درّانیها ادامه داد. پس از دفع خطر حملة درّانیها، بهاولخان با تسخیر مناطق مجاور بهاولپور، متصرفات خود را گسترش داد. اقدامات توسعهطلبانه وی با مخالفت روحانی پرنفوذ ساکن اوچ، مخدومحامد گنجبخش، روبهرو شد. مخدومحامد امرای منطقه را علیه وی متحد کرد و در 1214 بر آن شد تا شاهزاده مبارکخان را بهعنوان نواب بهاولپور برگزیند. بهاولخان شورش مخالفان را بهسختی سرکوب کرد. مخدومحامد بار دیگر در 1221، به تحریک شاهشجاع درّانی، علیه بهاولخان شورش کرد، اما این بار نیز سرکوب شد. بهاولخان دو سال بعد، با حکومت انگلیسی هند معاهدة دوستی امضا کرد. بهدنبال آن، امنیت به قلمرو داوودپوتره بازگشت و شماری از مردم لاهور، دهلی، دیرهغازیخان و ملتان که از حکومت سیکها و ناامنیهای هند احساس خطر میکردند، به بهاولپور مهاجرت کردند.بعد از مرگ بهاولخان، عبداللّهخان پسر کوچکتر وی، با لقب صادقمحمدخان دوم جانشین پدر شد. بیشتر دورة حکومت پانزده سالة او، صرف دفاع از قلمروش در برابر حملات امرای منطقه سند و نیز سرکوب امرای شورشی شد. ]او نیز همچون برخی دیگر از رؤسای پیشین داوودپوتره، به درّانیان* حاکم بر افغانستان، خراج میداد (شکارپوری، ص 36)[. در 1234 شاهشجاع درانی با کمک نیروهای صادقمحمدخان دوم، دیرهغازیخان را تسخیر کرد. در سال بعد، رنجیتسینگ ، حاکم لاهور، دیرهغازیخان را فتح کرد اما در عوض دریافت مبلغی بهصورت سالانه، آن را به صادقمحمدخان سپرد. در دورة ریاست جانشین صادقمحمدخان، رحیمیارخان ملقب به محمدبهاولخان سوم (ﺣک : 1240ـ1268)، دیرهغازیخان، مظفرگره و ملتان ضمیمة قلمرو رنجیتسینگ گردید. محمدبهاولخان در 1264 سپاهی 000،23 نفری در اختیار انگلیسیها گذاشت تا به کمک آن ملتان را تصرف کنند.پس از مرگ بهاولخان سوم، سعادتیارخان ملقب به صادقمحمد سوم به حکومت رسید. مراسم تاجگذاری وی را مخدومِ اوچ برگزار کرد که نشاندهندة مصالحة خاندان حاکم با قویترین سلسله روحانی ایالت بهاولپور بود. رفتار خشن صادقمحمدخان با برادرانش، به شورش برادر بزرگش حاجیخان و دستگیری و تبعید صادقمحمدخان انجامید. آنگاه، حاجیخان باعنوان فتحخان (ﺣک : 1269ـ 1275) حکومت را در دست گرفت، اما در ایام ریاستش، با نارضایی و شورش گسترده شماری از داوودپوتره روبهرو شد. پس از مرگ فتحخان، رحیمیارخان ملقب به محمد بهاولخان چهارم (ﺣک : 1275ـ1283) بر داوودپوتره حکومت کرد. او نیز با رقابتها و توطئههای خانوادگی روبهرو شد و براثر یکی از این توطئهها به قتل رسید. پس از او، فرزند خردسالش باعنوان صادقمحمدخان چهارم به حکومت رسید. در دورة خردسالی وی، بهاولپور را حاکم انگلیسی پنجاب اداره میکرد. زیرا این ایالت در 1265 به پنجاب ملحق شده بود. از 1296 که صادقمحمدخان چهارم به سن بلوغ رسید، حکومت انگلیسی هند اختیارات کامل حکمرانی بر بهاولپور را به وی اعطا کرد. او در آغاز حکومت، با شورش وسیع داوودپوتره روبهرو شد که بهسختی آن را سرکوب کرد. گفته شدهاست که صادقمحمدخان نزد مردم محبوب بود و صبح صادق خوانده میشد. همچنین بهسبب احداث بناهایی چون صادقگَره و نورمحل، او را شاهجهانِ خاندان حاکم بر بهاولپور مینامیدند.در 1317، مبارکخان ملقب به محمدبهاولخان پنجم، جانشین نواب صادقمحمدخان چهارم شد. این شاهزادة شانزده ساله که در یکی از کالجهای لاهور تحصیل کرده بود، نخستین نواب تحصیلکرده بهاولپور محسوب میشد. او در 1325 درگذشت و فرزند سهسالهاش، صادقمحمدخان پنجم، جانشین وی گردید. ادارة امور بهاولپور را در دورة وی شورای نیابت سلطنت برعهده داشت. بهاولپور در 1366، ضمیمة خاک پاکستان شد. بااینحال، تا 1375 استقلال سیاسی خود را حفظ کرد و سپس در تشکیلات سیاسی و اداری پاکستان غربی ادغام شد. در جریان تجزیة شبهقاره هند و تشکیل کشورهای هند و پاکستان، مهاجران مسلمان و آوارهشده از هند، در بهاولپور از خدمات بسیاری بهرهمند شدند.منابع:]خانبهادر خدادادخان، لُبِّ تاریخ سند، چاپ نبیبخشخان بلوچ، کراچی 1378/ 1959[؛ دولترای، مرآت دولت عباسیه، چاپ سنگی دهلی 1850؛ عطامحمد شکارپوری، تازه نوای معارک، چاپ عبدالحی حبیبی، کراچی 1959؛ ]صمصامالدوله شاهنوازخان، مآثرالامرا، کلکته 1888ـ 1891[؛ عزیزالرحمان، صبح صادق، بهاولپور 1943؛ ]میرمحمدصدیق فرهنگ، افغانستان در پنج قرن اخیر، تهران 1385ش؛ غلامعلیشیربن عزتاللّه قانع، تحفةالکرام، ج 3، بخش 1، چاپ حسامالدین راشدی، حیدرآباد، سند 1971[؛ غلام رسول مهر، تاریخ سند (عهد کلهره)، کراچی 1958، ج 1، ص 42، 48ـ60، 100ـ119 و جاهای دیگر؛Herbert Benjamin Edwardes, A year on the Punjab frontier, in 1848-49, London 1851, II, 314, 319, 344, 377; Gazetteer of the Bahawalpur State, Lahore 1908.برای صورت کامل منابع ←EI2, s.v. "Dāwūdpōtrās".