دانش، تقی، دولتمرد و ادیب معاصر ایرانی، ملقب به ضیاء لشکر و مستشاراعظم، متخلصبه دانش و معروف به حکیم سوری. وی در 1288 در تفرش بهدنیا آمد و در تهران پرورش یافت. پدرش، میرزاحسینخان تفرشی، که ناصرالدینشاه به دلیل سیهچردگی او را به کنایه بلور لقب داده بود، وزیر ناصرالدینشاه، حاکم تهران و رئیس قورخانه بود (دانش، 1308ش، ص 97؛ اسحاق، ج 2، ص 195؛ قس مشیرسلیمی، ص 345: متولد 1288 در تهران؛ نیکوهمت، ص 66ـ67 :متولد 1278 در تفرش؛ د.ایرانیکا، ذیل مادّه: متولد 1278 در تبریز).وی از جوانی به نگارش و ادب بسیار علاقهمند بود و با بسیاری از افاضل عصر حشر و نشر داشت (← دانش، 1308ش، ص 97ـ 98). ادبیات و الهیات را نزد میرزاابوالحسن جلوه* و ملاعبدالصمد یزدی و خوشنویسی را نزد میرزاعلیمحمد صفا آموخت (طنزسرایان ایران، ج 1، ص 302).آغاز خدمات دولتی او مستوفیگری و منشیگری نزد میرزایوسف مستوفیالممالک در تهران بود. مدت ده سال نیز نزد محمودخان ناصرالملک همدانی تا زمان وفات وی در کرمانشاه، کردستان و خراسان بهسر برد (دانش، 1308ش، ص 103؛ مرسلوند، ج 3، ص 176؛ احتشامی، ص 107). دانش در جلسات ملکمخان* ناظمالدوله و میرزاعلیخان امینالدوله* و ناصرالملک، دربارة لزوم اصلاحات و قانون، شرکت میکرد و نتیجه جلسات را مخفیانه مینوشت. پس از درگذشت ناصرالملک، مدتی در خدمت علیاصغر امینالسلطان بود و پس از آن نایبالایاله یزد شد (دانش، 1308ش، ص 103). دانش تا زمان مرگ امینالسلطان اتابک در 1325، منشی او بود. معارضة او با قوامالسلطنه، منشی عینالدوله، به تبع اختلافاتِ امینالسلطان و عینالدوله، از حوادث مهم زندگی او در آن دوره بود (مرسلوند، همانجا).بهگفتة احتشامی (ص 109) دانش به فرمان مظفرالدینشاه (ﺣک : 1313ـ1324)، قانون اساسی مشروطه را به خط خود نوشت. پس از مدتی، در زمان محمدعلیشاه قاجار (ﺣک : 1324ـ1327) به اصرار آقابالاخانِ سردار افخم، حاکم رشت، نایبالحکومة رشت شد؛ اما، در پی هجوم روسها به ارگ دولتی و کشته شدن سردار افخم، از رشت گریخت (دانش، 1308ش، ص 105؛ احتشامی، ص 108). پس از سقوط محمدعلیشاه در 1327 به شیراز رفت و ریاست عدلیة فارس را برعهده گرفت. سپس رئیس دفتر ایالتی شیراز، سه سال ریاست بلدیه و یک سال نیز ریاست ادارة اوقاف فارس را برعهده داشت (دانش، 1308ش، ص 108ـ109؛ طنزسرایان ایران، همانجا). دانش، بهعلت سرودن قصیدهای با مطلع «ای مردم ایرانی گریید بر این ایران/ ایران نتوان گفتن گویید بر این ویران»، هفت ماه خانهنشین شد (← نیکوهمت، ص 71). وی در زمان رضاشاه (ﺣک : 1304ـ1320ش) از فارس به تهران بازگشت و سالهای آخر عمر را در این شهر بهسر برد (دانش، 1337ش، مقدمه حکمت، ص الف).دانش دبیر و نویسندهای توانا بود، خط نستعلیق را بسیار خوب مینوشت. وی از کودکی خطی خوش داشت و در نه سالگی توانست دیوان حافظ را به خط خود بنویسد. وی در تاریخ و جغرافیا، و زبان و ادبیات عربی نیز تبحر داشت و عضو پیوستة فرهنگستان اول ایران از آغاز تأسیس آن (1314ش) بود (مشیرسلیمی، ص 345؛ احتشامی، ص 107). وی شاعری را از کودکی شروع کرد، یازده ساله بود که قصیدهای هفتاد بیتی سرود که سبب شهرتش گردید (برقعی، ج 2، ص 1333). دانش در قالبهایی چون قصیده، غزل، مثنوی و قطعه، اشعاری با موضوعات تاریخی، عرفانی و فلسفی، سیاست و میهندوستی، طنز و مدیحه میسرود (دانش، 1337ش، مقدمة همائی، ص ﻫ ـ و، مقدمة حکمت، ص ب). وی در قصیدهسرایی پیرو قدما، بهویژه انوری، ظهیر فاریابی و خاقانی، بود. در شعر، دانش و گاه ضیاء تخلص میکرد. وی در نویسندگی بهشیوة منشیان و مترسلان نیمة دوم عهد قاجاری مینوشت (بامداد، ج 5، ص 45؛ دانش، 1337ش، مقدمة همائی، ص ﻫ ؛ طنزسرایان ایران، همانجا). دیوان اشعار او در 1337ش بههمت دخترش، آذرمیدخت، در تهران بهچاپ رسید (مشار، ج 2، ص2300؛ دانش، 1337ش، همان مقدمه، ص و). کلیات حکیم سوری، در وصف خوردنیها و آشامیدنیها و مشهورترین اثر دانش، برای او شهرت فراوانی به همراه آورد، بهگونهای که از آن پس، وی به حکیم سوری مشهور شد. این دیوان نخستین بار در 1319 در تهران بهچاپ رسید و پس از آن چندین بار در تهران و بمبئی تجدید چاپ شد (← مشار، ج 2، ص 2295؛ بامداد، همانجا).دانش، مثنویِ نوشین روان را در شرح سلطنت انوشیروان ساسانی سرود (نیکوهمت، ص 69؛ رشیدیاسمی، ص 48). بحر محیط، اثر دیگر او، در دوازده مجلد و حاوی مباحث اخلاقی و اخبار بود که با بخشی دیگر از آثارش، در حریقی که در اوایل مشروطیت در رشت اتفاق افتاد، از بین رفت. دانش آنچه را که باقی مانده بود، دوباره جمعآوری کرد و نام آن را باتوجه به اثر از میان رفته و مفصّل خود، بحر محیط، بُحَیْره گذارد (دانش، 1308ش، ص 105؛ رشیدیاسمی؛ نیکوهمت، همانجاها). از دیگر آثار اوست: مثنوی اکسیر اعظم؛ منظومهای به نام فردوس برین که آن را به سفیر کبیر دولت عثمانی در تهران تقدیم کرد (دانش، 1308ش، ص 107؛ نیکوهمت، ص 68، 70)؛ مجمع امثال، شامل امثال فارسی، که هر هفته در روزنامة کشکول در 1325 بهچاپ میرسید (دانش، 1355ش، ص 57)؛ بیان حقیقت که زندگینامة خودنوشت اوست؛ علم بدیع فارسی؛ لئالی شاهوار؛ مثنوی جنت عدن، به شیوة بوستان؛ وجوه تسامی؛ ن و القلم، در شرح احوال خطاطان؛ و تذکرة آش کشکیان (نیکوهمت، ص 68؛ رشیدیاسمی، همانجا).او مجموعة نفیسی از آثار خطاطان ایران، و نیز مجموعة ارزشمندی شامل پنجاه هزار قطعه عکس شخصیتهای مشهور ایران و جهان، گرد آورده بود (احتشامی، ص 109). وی به موسیقی و نقاشی نیز علاقه فراوان داشت و کتابخانهاش با آثار کمالالملک تزیین شده بود (مرسلوند، ج 3، ص 178).دانش در اواخر عمر نابینا و خانهنشین شد. وی در 25 اسفند 1326 درگذشت و در قم بهخاک سپرده شد (مشیرسلیمی، ص 349؛ مرسلوند، همانجا؛ قس نیکوهمت، ص :73 27 اسفند؛ د.ایرانیکا، همانجا: 5 اسفند 1327).منابع : ابوالحسن احتشامی، شکوفههای ذوق و ادب، ]تهران، بیتا.[؛ محمد اسحاق، سخنوران نامی ایران در تاریخ معاصر، ج 1 و 2، چاپ محمداسماعیل رضوانی، تهران 1371ش؛ مهدی بامداد، شرححال رجال ایران در قرن 12 و 13 و 14 هجری، تهران 1357ش؛ محمدباقر برقعی، سخنوران نامی معاصر ایران، قم 1373ش؛ تقی دانش، «بیان حقیقت»، وحید، دورة 14، ش 1 و 2 (فروردین و اردیبهشت 1355)؛ همو، دیوان قصائد، هزار غزل، مقطعات، تهران 1337ش؛ همو، «میرزاتقیخان دانش»، ارمغان، سال10، ش 2 و 3 (اردیبهشت و خرداد 1308)؛ غلامرضا رشیدیاسمی، ادبیات معاصر، تهران 1352ش؛ طنزسرایان ایران از مشروطه تا انقلاب، ج 1، به کوشش مرتضی فرجیان و محمدباقر نجفزاده بارفروش، تهران: چاپ و نشر بنیاد، 1370ش؛ حسن مرسلوند، زندگینامه رجال و مشاهیر ایران، ج 3، تهران 1373ش؛ خانبابا مشار، فهرست کتابهای چاپی فارسی، تهران 1350ـ1355ش؛ علیاکبر مشیرسلیمی، سخنوران نابینا، یا، کوران روشنبین، احوال و آثار 43 شاعر کور با تصاویرشان، ]تهران [1344ش؛ ا. نیکوهمت، «زندگانی و آثار 'دانش،»، ارمغان، سال 23، ش2 (اردیبهشت 1327)؛EIr., s.v. "Dāneš, Taqī " (by İraj Afšār).