دانش، احمد مخدوم، نویسنده، شاعر و مورخ مشهور تاجیک. نام کامل وی احمد مخدومبن میربن یوسف حنفی صدیقی بخاری و مشهور به «احمد کلّه» و «مهندس» بود. در 1242 در بخارا به دنیا آمد. پدرش امام یکی از مساجد بخارا بود (نمونه ادبیات تاجیک، ص 287؛ عینی، ص 342). خواندن و نوشتن را نزد مادرش آموخت. سپس پدرش وی را برای قرائت و حفظ قرآن به مکتبخانه سپرد. بهسبب آنکه لکنت داشت، ملای مکتب بهجای قرائت قرآن، او را به حفظ قرآن واداشت. علاقة وی به قصهخوانی باعث شدهبود از هر فرصتی برای فرار از مدرسه و رفتن به معرکة قصهخوانان استفاده کند (← عینی، ص 342ـ343). پس از مکتب، به مدرسه رفت. پس از مدتی، در خطاطی و نقاشی تبحر یافت و برخلاف روش مدارس بخارا، آموختن هندسه، هیئت و موسیقی را آغاز کرد. در این زمان، با کتابت و خطاطی و تذهیب کتابها ارتزاق میکرد و علاقهاش به باخبرشدن از آینده باعث شد به آموختن نجوم و احکام آن بپردازد (← همان، ص 343ـ344). پس از اتمام تحصیلات در حدود 1266، به دربار امیرنصراللّه مَنْغیت (ﺣک : 1242ـ1277) معرفی و خطاط و نقاش آن دربار شد. پس از روی کارآمدن امیرمظفر، پسر نصراللّه، دانش به همکاری خود با وی ادامه داد. برخی علمای دربار امیرمظفر دانش را بهسبب نوشتههای تجددخواهانهاش، کژدین مینامیدند. بااینحال، او بهسبب فضل و دانشش نزد وی محترم بود و امیرمظفر به او عنوان «اوراقی» داد؛ لقبی که امیران بخارا به طبقهای از علما میدادند (صدرضیا، ص 301؛ مسلمانیان قبادیانی، ص 113).دانش یکبار در 1274 در دورة امیرنصراللّه و دوبار در 1286 و 1290ـ1291 در دورة امیرمظفر از طرف دولت بخارا به پترزبورگ، پایتخت روسیة تزاری، سفر کرد. این سفرها باور او را بر عقیده به عقبماندگی آسیای میانه و ضرورت اصلاحات و تجددخواهی استوارتر کرد (صدرضیا، ص 299؛ ریپکا، ج 2، ص 913؛ مسلمانیان قبادیانی، ص 111). وی چندینبار به امیرمظفر و امیرعبدالاحد، فرزند وی، ضعفها و کاستیهای حکومت را گوشزد کرد و کوشید آنها را متقاعد کند تا شیوة حکومتداری خود را اصلاح کنند. بههمینسبب، رساله در نظم تمدن و تعاون را تألیف کرد که بخشی از نوادرالوقایع، اثر اصلی و مهم وی، بود که آن را میان 1292 تا 1300 بهاتمام رساند (← ادامة مقاله). دانش در این رساله، اصول اساسی حکومت مجلسمحور و آموزش نوین را مطرح میکند (صدرضیا، ص 296؛ د. ایرانیکا، ذیل «دانش، احمد»). مناسبات دانش با دربار و شخص امیرمظفر رفتهرفته تیره شد تا اینکه او را در منصب قضا به شهرهای دور فرستادند. وی پس از استعفا از سمت قضا به کتابخانهداری مدرسه جعفر خواجه منصوب شد و بیشتر درآمدش از خطاطی و کتابت و نقاشی بود. در این دوره، برای تألیف نوادرالوقایع و آثار دیگرش، با اهل ادب تاجیک دیدار میکرد؛ چنانکه منزل وی میعادگاه اهل ادب و ذوق بخارا شد (عینی، ص 346؛ د.ایرانیکا، همانجا). او در 1314 در بخارا درگذشت (نمونه ادبیات تاجیک، ص 289).احمد دانش رهبر و پایهگذار معارفپروری در ماوراءالنهر است. در نیمة دوم قرن سیزدهم، وی و گروهی از سخنوران تصمیم گرفتند ادبیات را با زندگی واقعی مردم همراه کنند. آنان، که به معارفپروران معروف شدهاند، ادبیاتی را پایهریزی کردند که هم بهلحاظ مضمون و هم بهلحاظ سبک و زبان، نو و تازه بود و سخنوران دورة بعدی توانستند این ادبیات را به کمال برسانند (مسلمانیان قبادیانی، ص 97، 99؛ شکوری، ص 76؛ نیز ← جدیدها*، نهضت).ویژگی اصلی آثار احمد دانش و پیروان او حقیقتنگاری و سادگی در سبک و زبان است. او چه در نظم و چه در نثر زبانی ساده و نزدیک به زبان گفتار به کار گرفتهاست. با اینکه وی بیدل دهلوی* را شاعری بزرگ میدانست، با تقلید از سبک او مخالف بود. با تشویق و راهنماییهای دانش بسیاری از شاعران از پیروی از سبک بیدل دست کشیدند و به سادهگویی روی آوردند (نمونه ادبیات تاجیک، همانجا؛ ریپکا، ج 2، ص 905، 915؛ شکوری، ص 77).دانش اشعار زیادی سرود، اما چون برایش اهمیت نداشت، اشعار خود را جمع نکرد. او در قالبهای رباعی، غزل، قطعه و قصیده طبعآزمایی کردهاست. آنچه از غزلهایش در دست است نشان از گرایش وی به سادهگویی و سادهنویسی دارد. قصیدهای که به امیرمظفر پیشکش کرده، علاوه بر سادگی در سبک، از مضامین رایج در قصیدههایی که برای حاکمان سروده میشود به دور است. او در این قصیده، ضمن برشمردن فضائل خود، میخواهد توجه حاکم را به اهمیت علم و دانش و بزرگداشت دانشمندان و سخنوران جلب کند (← نمونه ادبیات تاجیک، ص 289، 290، 295ـ297؛ ریپکا، ج 2، ص 915ـ 916).نوشتههای منثور احمد مخدوم دانش بیش از اشعارش اهمیت دارند. نثر دانش تصویری روشن از معیارهای فرهنگی و مادی آسیای میانه در روزگار او بهدست میدهد. در نوشتههای او، اندیشههای اجتماعی ـ سیاسی تجددخواهانه بسیاری وجود دارد که بر نسل پس از او تأثیرگذار بودهاست. او امیر و حاکم را خدمتکار مردم میدانست. دانش برای نخستینبار درونمایه دوستی تاجیک و روس را در ادبیات رواج داد (← ریپکا، ج 2، ص 912ـ913).مهمترین اثر دانش کتاب نوادرالوقایع است با حجمی حدود 750 صفحه که درواقع رساله سیاسی و فلسفی اوست و ظاهراً به تقلید از بدایعالوقایع واصفی نوشته شده، اما اندیشه و نگرش به مسائل در آن، بسیار مترقیتر است. در این کتاب، دانش از اهمیت آموزش و پرورش، فرهنگ و صنعت و ضرورت اصلاحات سخن میگوید (← همان، ج 2، ص 914؛ نیز ← د.ایرانیکا، همانجا). پس از تألیف نوادرالوقایع، مخالفان دانش در دربار به تکفیر وی حکم دادند (صدرضیا، ص 296). این کتاب در بسیاری از اندیشمندان و اهلفرهنگ تاجیک تأثیر گذاشت (برای نمونه ← عینی، ص 674ـ675) و نایاب شد. شمسالدین مخدوم متخلص به شاهین و از شاعران معروف بخارا (متوفی 1312؛ ← شاهین بخارایی*)، شعری در ستایش احمد مخدوم و این کتاب سروده که ملاعبدالمجید، شاعر و متخلص به مضطرب، آن را در قالب مخمس تضمین کردهاست (← نمونه ادبیات تاجیک، ص290؛ صدرضیا، ص 297ـ298).کتاب مهم دیگر دانش، که خود او عنوانی برای آن برنگزیده، به نامهای «رساله»، «تاریخچه» و «ترجمة حال امیران بخارای شریف» معروف است. دانش این کتاب را در اواخر عمر خود نگاشته و در آن بهسختی از خاندان مَنْغیتیان انتقاد کردهاست (← ریپکا، ج 2، ص 915).غالب نوشتهها و رسالههای احمد دانش بهچاپ نرسیدهاند. رسالة نظامیه، معیار تدین، ناموساعظم، مناظرالکواکب، و رساله در اعمال الکره از آثار اوست (همانجا؛ د.ایرانیکا، همانجا).کسانی نظیر شمسالدین مخدوم، محمدصدیق حیرت، تاش خواجه اسیری* (متوفی 1335) و صدرالدین عینی، مستقیم و غیرمستقیم تحتتأثیر اندیشه و سبک نوشتاری دانش بودهاند (← ریپکا، ج2، ص900، 908، 917، 920). نخستینبار صدرالدین عینی، در یادداشتها، احمد مخدوم دانش را به دنیای خارج از بخارا معرفی کرد.پس از تشکیل اتحاد جماهیر شوروی در 1355/ 1917، دولت میکوشید وی را از جمله معارفپروران نیمه مادّهگرایی معرفی کند که خواهان منضمشدن آسیای مرکزی به روسیه بودند. حال آنکه وی در آثارش آشکارا با مداخلة روسها مخالفت میکرد (برای نمونه ← ص 32ـ33، 37ـ38).منابع : احمد مخدوم دانش، رساله، یا، مختصری از تاریخ سلطنت خاندان منغتیه، چاپ عبدالغنی میرزایف، استالینآباد 1960؛ یان ریپکا، تاریخ ادبیات ایران، ترجمة ابوالقاسم سرّی، تهران 1383ش؛ محمدجان شکوری، «سیر ادبی صدرالدین عینی و مرحلههای آن»، نامة فرهنگستان، سال 3، ش 3 (پاییز 1376)؛ محمد شریفجان مخدوم صدرضیا، تذکار اشعار: شرححال برخی از شاعران معاصر تاجیکستان و نمونههایی از شعر آنان، بهتصحیح سحابالدین صدیق، بهکوشش محمدجان شکوریبخارایی، تهران 1380ش؛ صدرالدین عینی، یادداشتها، چاپ علیاکبر سعیدی سیرجانی، تهران 1362ش؛ رحیم مسلمانیان قبادیانی، زبان و ادب فارسی در فرارود، تهران 1376ش؛ نمونه ادبیات تاجیک: 300ـ1200هجری، جمعکننده: صدرالدین عینی، سمرقند ] 1926[؛EIr., s.v. "Danĕs,Ahmad" (by Vincent Fourniau).