دامغان

معرف

دامغان،# شهرستان و شهری در استان سمنان.
متن
دامغان، شهرستان و شهری در استان سمنان.1) شهرستان. این شهرستان مشتمل بر دو بخش است به نامهای مرکزی و امیرآباد و چهار شهرِ دامغان، کلاته، دیباج و امیریه (ایران. وزارت کشور. معاونت سیاسی، 1390ش، ذیل «استان سمنان»). شهرستان دامغان از شمال با استان مازندران، از مغرب با شهرستانهای سمنان و مهدی‌شهر، از جنوب با استان اصفهان، و از مشرق با شهرستان شاهرود همسایه است. در قسمت شمالی آن، رشته‌کوههای البرز با قللی به ارتفاع بیش از سه هزار متر قرار دارند. کوه ورودی (سرچشمة دامغان‌رود)، کوه امامزاده با غار زروام به طول پنجاه متر در دهستان تویه‌دَرْوار، و غار اورگت‌آمنده به طول سی متر در نزدیکی تنگة دشتبو در شمال این شهرستان واقع‌اند. دشت کویر* نواحی جنوبی شهرستان را دربرگرفته است (جعفری، ج 1، ص30، 76، 185، 546؛ فرهنگ جغرافیائی آبادیها، ج 29، ص 65).منابع آب دامغان را چشمه‌ها و قناتها تشکیل می‌دهند. معروف‌ترین چشمة آن، چشمه‌علی، در سی کیلومتری شمال‌غربی شهر دامغان است (جعفری، ج 2، ص 214؛ فرهنگ جغرافیائی آبادیها، ج 29، ص 64) و آب آن در محلی به نام آبْپخشان در یک کیلومتریِ شمال شهر به سه بخش تقسیم می‌شود؛ یک بخش برای مصرف شهر و دو قسمت دیگر برای آبادیهای اطراف آن (حقیقت، ص 326). در سر راه آب این چشمه، بندی قدیمی در پای تپه‌ای قرار داشته که روستای آهوانو روی آن بنا شده‌است. هنوز آثاری از این بند باقی است (عدل، ص 13). از قناتهای قدیمی متعدد این شهرستان، امروزه فقط 150 رشته دایر است (فرهنگ جغرافیائی آبادیها، همانجا). کتیبة مورخ 815 امامزاده‌جعفر، در مرکز شهر دامغان، مربوط به قناتهای دیهو/ دهو و امیرآباد است که شاید قدیم‌ترین مرجع دربارة تقسیم آبهای قنات دامغان باشد (← کشاورز، ص90ـ94).بادی که از مسیر دهکده عوض‌آبادِ قهابِ صَرصَر، در جنوب شهر دامغان، معمولاً در ماههای تیر و مرداد، شبانه‌روز، می‌وزد و خسارت زیادی به بار می‌آورد، معروف است و در منابع تاریخی از آن یاد شده‌است (← ابودُلف خزرجی، ص 81 ؛ یاقوت حموی، ذیل مادّه؛ حمداللّه مستوفی، ص 161، 277؛ کلاویخو ، ص 302؛ نیز ← کشاورز، ص 21). آب‌وهوای قسمتهای کوهستانی شهرستان سرد و ییلاقی، در قسمتهای دامنه، معتدل و در دشت کویر، گرم است (حقیقت، ص 232).اقتصاد شهرستان دامغان بر پایة صنایع‌غذایی، مصالح ساختمانی، صنایع‌دستی (از قبیل بافت قالی، گلیم، جاجیم، کرباس و بافته‌های پشمی)، کشاورزی (مانند کشت گندم، جو، آفتابگردان، چغندرقند)، باغداری (با محصولاتی چون پسته، گلابی، زردآلو، گردو و انگور) و دامداری با روش سنّتی (با محصولاتی از نوع پوست، پشم و لبنیات) است. صادرات آن بیشتر پسته، پنبه، چغندرقند، خشکبار و اندکی فراورده‌های دامی است (فرهنگ جغرافیائی آبادیها، ج 29، ص 65ـ66، 69).راه اصلی شهرستان، یعنی راه سمنان ـ دامغان ـ شاهرود که جادة کوهپایه‌های جنوب البرز است، بخشی از جادة ابریشم محسوب می‌شود (عدل، ص 15). این راه، که 116 کیلومتر از سمنان تا دامغان و 77 کیلومتر از دامغان تا بسطام مسافت داشته، به سه منزل تقسیم می‌شده‌است که در 1010، هنگامی که شاه‌عباس برای زیارت، پیاده از اصفهان به مشهد رفت (← اسکندرمنشی، ج 2، ص610ـ611)، با دقت اندازه‌گیری شد (عدل، ص 17). از دامغان راهی از طریق دره گیوتنگه/ تنگ‌گیو و گردنه لَلو و نِرس‌تنگه به شهر ساری، و راه دیگری از درة رودبار و گردنه شمشیربر به شهر گرگان می‌رسد (حقیقت، ص 234). همچنین، راه‌آهن تهران ـ مشهد از جنوب این شهرستان می‌گذرد (همانجا).در 1311ش، مسعود کیهان (ج 2، ص 208) سمنان و دامغان را یک ایالت نامیده و یکی از شهرهای مهم آن را دامغان ذکر کرده‌است. در آبان 1316، سمنان و دامغان شهرستانی از استان شمال شد (ایران. قانون تقسیمات کشوری آبان 1316، چاپ اول، ص 5). در بهمن همان سال، دامغان یکی از بخشهای شهرستان سمنان در استان دوم منظور گردید (همان، چاپ دوم، ص 1). در 1325ش، بخش دامغان از شهرستان سمنان مجزا و به شهرستان تبدیل شد (ایران. وزارت کشور. معاونت سیاسی، 1382ش، ذیل «استان سمنان»). رزم‌آرا در حدود 1329ش شهرستان دامغان را، با جمعیت حدود 000،58 تن، در شمار شهرستانهای استان دوم (به مرکزیت ساری) آوردهاست (ج 3، ص 115). از 1355ش، شهرستان دامغان در شمار شهرستانهای استان سمنان درآمد (ایران. وزارت کشور، ذیل «استان سمنان»).جمعیت این شهرستان براساس سرشماری 1385ش، حدود 000،82 تن برآورد شده‌است (← مرکز آمار ایران، ذیل «استان سمنان»). اهالی آن به فارسی با گویش دامغانی سخن می‌گویند و پیرو مذهب شیعة دوازده امامی‌اند (فرهنگ جغرافیائی آبادیها، ج 29، ص 65).2) شهر. شهر دامغان، مرکز شهرستان دامغان، واقع در ارتفاع متوسط 170 متری، در دشت وسیعی در شمال شهرستان قرار دارد که تا شعاع پانزده کیلومتریِ آن، کوه و ناهمواری مهمی وجود ندارد. دامغان‌رود، با جهت شمال‌غربی به جنوب‌شرقی، نزدیک شهر جریان دارد (فرهنگ جغرافیائی آبادیها، ج 29، ص 68). آب‌وهوای آن معتدل و خشک، بیشترین درجة حرارت آن گاهی در تابستانها به ْ8 ر42 و کمترین آن در زمستانها به ْ2- می‌رسد. میزان بارش سالیانة آن 4ر59 میلیمتر است (سازمان هواشناسی کشور، ص 533).جمعیت شهر دامغان در 1385ش، حدود 000،41 تن بوده‌است (مرکز آمار ایران، همانجا). این شهر بر راه اصلی تهران ـ مشهد قرار گرفته‌است و ایستگاهی در مسیر راه‌آهن تهران ـ مشهد دارد (فرهنگ جغرافیائی آبادیها، ج 29، ص 70).پیشینه. در مورد وجه تسمیظ دامغان گفته‌اند که آن را مُغها (روحانیان زردشتی) آباد کردند و بر آن نام «ده‌مغان» گذاشتند که بر اثر کثرت استعمال به دامغان بدل شده‌است (حکیم، ص 312). بنای این شهر را به هوشنگ پیشدادی نیز نسبت داده‌اند و گفته شده که گشتاسب پسرش، اسفندیار، را در دزگنبدان یا گردکوه دامغان زندانی کرده بود (← مجمل‌التواریخ و القصص، ص 39، 52؛ مرعشی، ص 86).بلاذری هنگام گزارش فتوح اسلامی در دورة خلیفة دوم (13ـ23)، صراحتاً از دامغان نام برده و از گشودن دروازه‌ها (که نشان می‌دهد حصار دامغان از دورة ساسانیان وجود داشته) و تسلیم بدون کشتار و ویرانی دامغان سخن گفته‌است (← ص 445). در اواخر سدة سوم، یعقوبی (البلدان، ص 276) دامغان را شهری از قومِس نام برده و مردم آن را عجم و آن را اولین شهر از خراسان دانسته‌است که عبداللّه‌بن عامربن کُرَیز در دورة عثمان (23ـ35) فتح کرد. او مهارت مردم دامغان را در تولید پوشاک پشمیِ گران‌قیمت ستوده و خراجش را 000، 500،2 درهم تخمین زده‌است. ابن‌رُسته نیز در همین سالها، دامغان را مرکز قومس ذکر کرده و آن را با شهر قومس متفاوت دانسته و نوشته است از دامغان تا قومس راه هموار است. او از مهارت بافندگان پوشاک و طیلسان آنجا یاد کرده‌است (← ص170). در اوایل قرن چهارم، قدامة‌بن جعفر (ص 244) دامغان را شهر و قومس را ناحیه‌ای در شمال ری ذکر کرده‌است.دامغان از شهرهای زلزله‌خیز بود، چنان‌که در زلزله شعبان 242، شمار زیادی از مردم شهر کشته شدند (← یعقوبی، تاریخ، ج 2، ص 491؛ مسعودی، ص 49). اصطخری (ص210) شهر دامغان را جدا از شهر قومس و آن را بزرگ‌ترین شهرِ ناحیة قومس و در جای دیگر (ص 206)، همراه با سمنان و بسطام، در حوالی قومس ذکر کرده‌است. ابودُلف خزرجی (ص 81) دامغان را شهری زیبا با میوة فراوان وصف کرده و سیب بسیار عالی و سرخ آن، به نام قومسی، را ستوده و از صادراتش به عراق سخن گفته‌است. ابن‌حوقل (ص380) دامغان را بزرگ‌ترین شهر قومس دانسته‌است. مؤلف حدودالعالم (ص 146) ضمن اشاره به کم‌آبی شهر دامغان، از علمای آن به نیکی یاد کرده‌است. مقدسی (ص 354ـ356) دامغان را قصبه‌ای از کوره قومس در ریگزاری با پیرامون مخروبه، با گرمابه‌های بد و بازارهای زشت وصف کرده‌است. به نوشتة وی (همانجا)، دامغان سه دروازة ری، خراسان و دروازة دیگری داشته که نام آن را ذکر نکرده‌است.در دورة آل‌زیار (316 ـ ﺣ 483) و دیالمه (ﺣ 320ـ447)، دامغان بین امرای زیاری و دیلمی دست‌به‌دست می‌گشت تا سرانجام، غزنویان (ﺣک : 366ـ583) بر آن مسلط شدند (موسوی، ص 39). براساس کتیبة منارة مسجدجامع دامغان، «امیراَجَلّ بختیاربن محمد» معروف به ابوحرِب، منارة مسجد تاری‌خانه* را در 417 برپا کرد. برج مقبرة پیر علمدار که مقبرة پدر وی، محمدابراهیم (حاکم ایالت قومس در دورة سلطان مسعود غزنوی)، است نیز، در 417 به فرمان او ساخته شد (حقیقت، ص 313؛ نیز ← پیر علمدار*). به نوشتة ابن‌اثیر (ج 9، ص 167)، در 426 ترکان غُز، سمنان، دامغان، خوار و برخی از روستاهای ری را تاراج کردند. طغرل سلجوقی در 433 دامغان را زیر سلطه گرفت و پسرعمویش، قُتلُمِش، را به ولایت‌داری گرگان و دامغان رساند (راوندی، ص 104؛ شبانکاره‌ای، ج 2، ص 98). در دورة سلجوقیان (429 ـ اوایل قرن هشتم) اسماعیلیه، دامغان و اطراف آن را صحنة آشوب کردند، جمعی از اهالی دامغان را کشتند و بر حصار آن آب بستند و باره‌اش را ویران کردند (جوینی، ج 2، ص 278). اسپهبد رستم‌بن علاءالدوله باوندی، معروف به شاه غازی، در حدود 537، برای خاتمه دادن به نفوذ اسماعیلیه در این ناحیه سرتاسر ولایت بسطام و دامغان را تصرف کرد (مرعشی، ص 42ـ43). در 571، در نبرد شدید قزل‌ارسلان (اتابک آذربایجان) و طغرل‌بن ارسلان سلجوقی در دامغان، این شهر ویران و قسمتی از آن متروکه شد (ابن‌اسفندیار، ج 1، ص 115؛ مرعشی، ص 181، 185، 188).یاقوت حموی در 613 دامغان را دیده و آن را شهری بزرگ و قصبة قومس خوانده‌است (← ذیل مادّه). در دورة ناصرلدین‌اللّه (575ـ622)، سی‌وچهارمین خلیفة عباسی، لشکر خلیفه تا گرگان و ازجمله دامغان را فتح کرد (رشیدالدین فضل‌اللّه، ج 1، ص 401). در حدود 615، سُبُتای، از سرداران چنگیزخان، در تعقیب سلطان‌محمد خوارزمشاه به دامغان رسید. اهل شهر به گردکوه پناه بردند و تسلیم نمی‌شدند تا اینکه جمعی از آنها به قتل رسیدند (جوینی، ج 1، ص 115).در آشوبهای به سلطنت رسیدن تگودار احمد (ﺣک : 680ـ 683)، اولین ایلخان مسلمان، نیز صدمات بسیاری به شهر دامغان وارد شد (وصّاف‌الحضره، ص 76ـ77). در 18 ربیع‌الاول 683، ارغون‌خان دامغان را غارت و مردم آن را شکنجه کرد. او خراسان و مازندران و قومس و ری را به فرزند خردسال خویش، غازان، و یکی از امرا سپرد (رشیدالدین فضل‌اللّه، ج 2، ص 1155).حمداللّه مستوفی در 740 دامغان را دارای هوای گرم و آب آن را از رود و گلابی را بهترین میوه آن دانسته‌است (← ص 161). در پی آشفتگیهای پس از مرگ ابوسعید بهادر (متوفی 736)، ایلخان مغول، دامغان چند بار میان مدعیان جانشینی وی، چون طغاتیمورخان، و سربداران دست‌به‌دست شد (خوافی،ج 3، ص 59ـ60، 85 ؛ عبدالرزاق سمرقندی، ج 1، ص 300ـ301، 306ـ307).در حدود 850 ، میرزاعبداللطیف، پسر اُلُغ‌بیگ تیموری، شهر دامغان را تصرف و غارت کرد و آتش زد (عبدالرزاق سمرقندی، ج 2، ص 884). در وقایع حدود 861 ، جهانشاه‌میرزا قره‌قوینلو به دامغان لشکر کشید و آن را محاصره و ویران کرد (طهرانی، ص 343ـ346). در حدود 913، ازبکان به سرکردگی محمدخان شیبانی معروف به شیبک‌خان، دامغان را تصرف کردند و داماد وی، احمدسلطان، حاکم دامغان شد. سه سال بعد، در پی حمله شاه‌اسماعیل صفوی به دامغان، احمدسلطان دامغان را ویران کرد و خود به هرات گریخت (عالم‌آرای صفوی، ص 261ـ262؛ عالم‌آرای شاه‌اسماعیل، ص 312، 315ـ316؛ نیز ← شاه‌اسمعیل صفوی، ص 134). به گزارش اسکندرمنشی (ج 1، ص 53)، در دورة حکومت طهماسب‌میرزا (بعدها شاه‌طهماسب، ﺣک : 930ـ984) بر خراسان، ازبکان در قلعة دامغان تحصن کردند و عمّال حکومتی شهر را تصرف کردند و تمام ازبکان متحصن در شهر را کشتند. افغانها در 1142 در مهماندوست دامغان از افشارها شکست خوردند (حکیم‌الممالک، ص 81). فتحعلی‌خان قاجار (متوفی 1139)، از امرای قزلباش و رئیس ایل قاجار، در جدال بین افغانها و طهماسب‌میرزا، شهر دامغان را در پی محاصره‌ای طولانی از ذوالفقارخان سمنانی گرفت (لاکهارت ، ص 281). در شورش حسینقلی‌خان جهانسوز، پسر محمدحسن‌خان قاجار و حاکمِ کریم‌خان (ﺣک : 1164ـ1193) بر دامغان، نیز سپاه زندیه شهر دامغان را قتل و غارت کرد. پولاک در 1274 محصولات دامغان چون پسته و پنبه، و صنایع آن مانند کرباس خیمه‌ای را ستوده‌است (← ص 369ـ370). در سالهای 1276 و 1277، دامغان چهار محله به نامهای دباغان، شاه، قلعه و خوریاب و 140 دکان، نُه مسجد، دو مدرسه، چهار حمام، پنج تکیه، ده امامزاده و 550 خانه داشت (میرزاابراهیم، ص 24ـ26). در 1301، محیط شهر دامغان 700 ،8 زرع بود و بارة آن دارای 166 برج و پنج دروازه به نامهای عراق، خراسان، شامان، زرچوب و سرآوری داشت (اعتمادالسلطنه، ج 3، ص 267).حسین‌بن محمد دامغانی*، فقیه حنفی سدة پنجم از مشاهیر و علمای دامغان بوده‌است (برای دیگر مشاهیر منسوب به دامغان ← دامغانی*، خاندان).منابع: ابن‌اثیر؛ ابن‌اسفندیار، تاریخ طبرستان، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران ?]1320ش[؛ ابن‌حوقل؛ ابن‌رسته؛ ابودُلف خزرجی، سفرنامة ابودلف در ایران، با تعلیقات و تحقیقات ولادیمیر مینورسکی، ترجمة ابوالفضل طباطبائی، تهران 1354ش؛ اسکندرمنشی؛ اصطخری؛ محمدحسن‌بن علی اعتمادالسلطنه، مطلع‌الشمس، چاپ سنگی تهران 1301ـ1302، چاپ تیمور برهان لیمودهی، چاپ افست تهران 1362ـ1363ش؛ ایران. قانون تقسیمات کشوری آبان 1316، قانون تقسیمات کشور و وظایف فرمانداران و بخشداران، مصوب 16 آبان ماه 1316، چاپ اول، تهران ]بی‌تا.[؛ همان، چاپ دوم، تهران ]بی‌تا.[؛ ایران. وزارت کشور، تقسیمات کشور شاهنشاهی ایران، تهران 1355ش؛ ایران. وزارت کشور. معاونت سیاسی. دفتر تقسیمات کشوری، عناصر و واحدهای تقسیمات کشوری ایران: تیر 1390، تهران 1390ش؛ همو، نشریه تاریخ تأسیس عناصر تقسیماتی به همراه شماره مصوبات آن، تهران 1382ش؛ بلاذری (بیروت)؛ یاکوب ادوارد پولاک، سفرنامه پولاک، ترجمة کیکاوس جهانداری، تهران 1361ش؛ عباس جعفری، گیتاشناسی ایران، تهران 1368ـ1379ش؛ جوینی؛ حدودالعالم؛ عبدالرفیع حقیقت، تاریخ قومس، تهران 1362ش؛ محمدتقی‌بن محمدهادی حکیم، گنج دانش : جغرافیای تاریخی شهرهای ایران، چاپ محمدعلی صوتی و جمشید کیانفر، تهران 1366ش؛ علینقی‌بن اسماعیل حکیم‌الممالک، روزنامة سفر خراسان، تهران 1356ش؛ حمداللّه مستوفی، نزهة‌القلوب؛ احمدبن محمد خوافی، مجمل فصیحی، چاپ محمود فرخ، مشهد 1339ـ1341ش؛ محمدبن علی راوندی، راحة‌الصدور و آیة‌السرور در تاریخ آل‌سلجوق، به سعی و تصحیح محمد اقبال، بانضمام حواشی و فهارس با تصحیحات لازم مجتبی مینوی، تهران 1364ش؛ رزم‌آرا؛ رشیدالدین فضل‌اللّه؛ سازمان هواشناسی کشور، سالنامة آماری هواشناسی: 76ـ 1375، تهران 1378ش؛ شاه‌اسمعیل صفوی: اسناد و مکاتبات تاریخی همراه با یادداشتهای تفصیلی، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران 1368ش؛ محمدبن علی شبانکاره‌ای، مجمع‌الانساب، چاپ میرهاشم محدث، تهران 1363ـ1381ش؛ ابوبکر طهرانی، کتاب دیار بکریه، چاپ نجاتی لوغال و فاروق سومر، آنکارا 1962ـ1964، چاپ افست تهران 1356ش؛ عالم‌آرای شاه‌اسماعیل، چاپ اصغر منتظر صاحب، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب،1349ش؛ عالم‌آرای صفوی، چاپ یداللّه شکری، تهران: اطلاعات، 1363ش؛ عبدالرزاق سمرقندی، مطلع سعدین و مجمع بحرین، ج 1، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران 1353ش؛ شهریار عدل، «شرحی بر جغرافیای تاریخی دامغان»، ترجمة اصغر کریمی، در مجموعه مقالات دومین کنگره تاریخ معماری و شهرسازی ایران: 25ـ29 فروردین ماه 1378، ارگ بم ـ کرمان، به کوشش باقر آیت‌اللّه‌زاده شیرازی، ج 4، تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور، 1380ش؛ فرهنگ جغرافیائی آبادیهای کشور جمهوری اسلامی ایران، ج 29: شاهرود (گرگان)، تهران: ادارة جغرافیائی ارتش، 1367ش؛ قدامة‌بن جعفر، کتاب الخراج، چاپ دخویه، لیدن 1889، چاپ افست 1967؛ علی‌اصغر کشاورز، تاریخ و جغرافیای دامغان: صد دروازه، تهران 1370ش؛ روی گونثالث د کلاویخو، سفرنامه کلاویخو، ترجمة مسعود رجب‌نیا، تهران 1344ش؛ مسعود کیهان، جغرافیای مفصل ایران، تهران 1310ـ1311ش؛ مجمل‌التواریخ و القصص، چاپ محمدتقی بهار، تهران: کلاله خاور، 1318ش؛ ظهیرالدین‌بن نصیرالدین مرعشی، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، چاپ عباس شایان، تهران 1333ش؛ مرکز آمار ایران، سرشماری عمومی نفوس و مسکن :1385 نتایج تفصیلی کل کشور، 1385.Retrieved March 13, 2013, from http://www.sci.org.ir/ public/census85/ census85.natayej/census85. faces/ portal/ rawdata;مسعودی، التنبیه؛ مقدسی؛ احمد موسوی، «تاریخ شهر دامغان»، در بناها و شهر دامغان، تهران: نشر فضا، 1368ش؛ میرزاابراهیم، سفرنامة استرآباد و مازندران و گیلان و...، چاپ مسعود گلزاری، تهران 1355ش؛ وصّاف‌الحضره، تحریر تاریخ وصّاف، به قلم عبدالمحمد آیتی، تهران 1346ش؛ یاقوت حموی؛ یعقوبی، البلدان؛ همو، تاریخ؛Laurence Lockhart, The fall of the Safavıdynasty and the Afghan occupation of Persia, Cambridge 1958.هنر و معماری. معروف‌ترین محوطة پیش از تاریخ دامغان تپه‌حصار است که بزرگ‌ترین محوطة باستانی در جنوب البرز نیز محسوب می‌شود و تا دورة ساسانی تداوم زیستی‌فرهنگی داشته‌است. در 1310 و 1311ش، هیئت باستان‌شناسی ایران و امریکا به سرپرستی اریک اشمیت ، براساس بررسی مقدماتی هرتسفلد ، کاوشهایی در این محل انجام داد. اشمیت به بخشهای برجسته و متنوع محوطه، نامهای تپة اصلی، تپة سرخ، تپة جنوبی، تپة گنج، پهنة سفال منقوش، پهنة شمالی، تپة دوقلو و کاخ ساسانی داد (نگهبان، ص390، 393؛ روستایی، ص 8 ، 11). او تمام این محوطه یازده هزار مترمربعی را کاوش کرد. در 1355ش نیز هیئتی مشترک از دانشگاههای پنسیلوانیای امریکا و تورین ایتالیا و مرکز باستان‌شناسی ایران به سرپرستی رابرت هنری دایسون در تپه‌حصار کاوشهایی انجام دادند.براساس این مطالعات، تپة جنوبی مرکز اصلی ساخت اشیای سنگی و تپة دوقلو محل تولید اشیای مفرغی بوده است. علاوه‌براین، در دشت دامغان 155 محوطة باستانی از هزارة پنجم قبل از میلاد تا سده‌های متأخر اسلامی شناسایی شد. در 1351ش، گرازیا بولگارلی و در 1354ش، ژان دئی بررسیهایی در این محوطه‌ها انجام دادند. در 1385ش، هیئتی از پژوهشکده باستان‌شناسی سازمان میراث فرهنگی به‌منظور تعیین عرصة تپه‌حصار کاوشهایی انجام داد که به کشف گورستانی از دورة آهن در آنجا منجر شد (روستایی، ص 11ـ 14).براساس نتایج به‌دست آمده از حفاریهای اشمیت، تپه‌حصار دارای سه دورة فرهنگی پیش از تاریخ است. دورة اول، از هزارة پنجم تا 3600 پیش از میلاد را دربرمی‌گیرد، که هزارة نخست آن عصر مسْ سنگی (کلکولتیک ) خوانده شده‌است. دورة دوم، از 3600 تا 2400 پیش از میلاد که قابل مقایسه با عیلامی آغازین است و دورة سوم، حدود 2400 تا 1600 پیش از میلاد را شامل می‌شود. شناسایی عصر مفرغ درشمال‌شرقی ایران نیز به‌طور عمده از تحلیلِ یافته‌های تپه‌حصار صورت گرفتهاست (طلائی، 1385ش، ص 115؛ روستایی، ص 15؛ ) فرهنگ باستان‌شناسی( ، ذیل "Hissar, Tepe"). خانه‌های حصار دورة اول از خشت و چینه به‌صورت نامنظم ساخته شده‌اند. دیوارها با کاهگل اندود شده و خانه‌ها شامل یک اتاق اصلی، حیاط و انباری است. دفن اجساد در زیر کف خانه‌ها رایج بودهاست. خانه‌سازی حصار در دورة دوم شبیه دورة قبل است، اما در آن از خشت مستطیل‌شکل نیز استفاده شدهاست. از دورة سوم، بنای مهمی به نام ساختمان سوخته با آثار سوختگی و آتش‌سوزی به‌دست آمدهاست. مساحت این بنا حدود 270 مترمربع و شامل اتاق اصلی، انبار، ورودی بنا، اتاق گندم، اتاق سردابی‌شکل، آشپزخانه و آبریزگاه است (ملک شهمیرزادی، ص 91ـ92؛ روستایی، ص 21ـ22).سفالهای دورة اول حصار دست‌ساز و چرخ‌ساز و به رنگهای قرمز مایل به قهوه‌ای، سیاه و نخودی و بیشتر محصولات آن به شکل کاسه و سبوی پایه‌دار با نقوش گیاهی، هندسی، انسانی و حیوانی با اشکال شاخص پلنگ و بزکوهی با شاخهای پیچ‌خورده است. سفال خاکستری ساده و بدون نقش با سطحی صاف و صیقلی به شکل ظروف پایه‌بلند، از مشخصه‌های فرهنگ دورة دوم حصار بوده و سفال قرمزرنگ منقوش در این دوره کمتر دیده شدهاست (ملک شهمیرزادی، ص 97؛ روستایی، ص 15ـ19). ظروف سفالی دورة سوم حصار شبیه قبل بوده، اما سفالهای داغدار و خاکستری با خطوط متقاطع و هاشورهای نامنظم نیز تولید می‌شدهاست (طلائی، 1374ش، ص 17ـ18).در تپه‌حصار، اشیای گوناگونی از گل پخته، سنگ و استخوان و در برخی دوره‌ها طلا و مفرغ ساخته می‌شد. از سنگ، تیغه و ابزار برنده، تبر، دستة هاون، سنگ وزنه و انواع مهره‌های تزیینی و از گل پخته، اشیایی نظیر دوک، پیکرکهای حیوانی و مهره‌های دکمه‌ای می‌ساختند. در دورة اول، از مس و گاه از طلا، سوزن و مهره‌های تزیینی و در دوره‌های بعد با کشف نقره، مفرغ و آهن، ظروف فلزی، سرگرز، انگشتر، دستبند و پلاکهای تزیینی به شکل نیم‌تنه انسان، بز کوهی، گراز، آهو و یا اشکال نمادین می‌ساختند (روستایی، ص 17ـ19). در دورة سوم، اشیایی با تزیینات بسیار را با مردگان دفن می‌کردند، که در میان آنها دستبند و پابند برای زنها و کمربند برای مردان جالب توجه است (نگهبان، ص 393). تولید و استخراج مس در تمدن حصار، عامل ثروت و به‌همراه سفال‌سازی، موجب رونق و توسعة تجارت در میان اهالی آن منطقه شد (افشارفر، ص30ـ33). شهرت تپه‌حصار علاوه بر آثار باستانی، به‌سبب تأسیس خط آهن در 1315ش است که از وسط این محوطه می‌گذشت. در 1374ش، خط دوم راه‌آهن تهران ـ مشهد را در کنار خط قبلی کشیدند و پیش از آن، کاوشهایی به سرپرستی احسان یغمایی منجر به کشف گِل‌نوشته‌هایی به خط میخی شد (← روستایی، ص 10، 14).مهم‌ترین محوطة دورة تاریخی دامغان شهر چهارگوش هکاتوم پیلوس / پولیس (صد دروازه) در قومس* است که مدتی پایتخت اشکانیان بوده و در حدود سی کیلومتری مغرب شهر دامغان و در جنوب‌شرقی روستای قوشه واقع است. ظاهراً اسکندر مقدونی پس از کشتن داریوش سوم هخامنشی (331ق‌م) در مناطق شمالی شهر دامغان، برای مدتی به هکاتوم‌پیلوس رفت (عدل، ص 11؛ کشاورز، ص 10ـ11؛ فرخ‌نیا، ص 39؛ هانسمان و استروناخ ، ص 29). اگرچه در مورد محل این شهر هنوز تردید هست (← اعوانی، ص 24ـ 25)، اما مطالعات و کاوشهای بعدی تا حدود بسیاری بر وجود آن در کنار دامغان صحه گذاشته‌است. آلبرت هوتم شیندلر ویرانه‌های نزدیک دامغان را صد دروازه دانسته و جکسون نیز آن را تأیید کرده‌است (شیندلر، ص 208؛ هانسمان و استروناخ، ص 31؛ موسوی، ص 13ـ17). این محوطة وسیع را جان هانسمان در 1344ش کشف کرد و آن را شهر صد دروازه دانست. این منطقه با وسعت حدود 8 ر4 در 1ر2 کیلومتر، چهار بار (1345ش، 1349ش، 1354ش و 1356ش) به‌سرپرستی مشترک هانسمان و استروناخ و با همکاری علی‌اکبر سرفراز، حفاری و در آن چند بنای بزرگ کشف شد (هانسمان و استروناخ، ص 29، 32، 34ـ35؛ فرخ‌نیا، همانجا) که عبارت‌اند از یک ساختمان مسکونی، چند ساختمان با کاربری مذهبی و نقشه خاص چلیپایی (قابل‌مقایسه با معبد نوشیجان تپة ملایر از دوران مادها)، ساختمان ذخیرة آذوقه و دیگر لوازم شهر، آثاری از دوران سلجوقی و مغول، و یک نقاره‌خانه (هانسمان و استروناخ، ص 36ـ40، 43، 50ـ54؛ فرخ‌نیا، ص40ـ41).در بناهای این شهر، آثار اولین نمونه‌های طاقهای سردابه‌ای و قوسی به‌دست آمده و ساخت‌مایة بناها چینه و خشت است (← هانسمان و استروناخ، ص 36 و تصاویر VIII-VII؛ فرخ‌نیا، ص 40). آثار مکشوفة صد دروازه بیشتر متعلق به دورة اشکانی (اواسط قرن سوم پیش از میلاد ـ اواسط قرن سوم میلادی) و شامل ظروف سفالی، سرپیکان مفرغی، مهره‌ها و پیکره‌های سفالی است (معصومی، ص 539ـ540). سفالهای صد دروازه چرخ‌ساز، منظم، با خمیر فشرده و مخلوط با خرده‌های آهک به رنگهای نارنجی، صورتی، قرمز و قهوه‌ای، و ظروف سفالی آن شامل پیاله، کاسه، کوزه لبه‌دار و قمقمه است (هرینک ، ص 198). در این شهر، یک سفال‌نوشته و هفت سکه از اُرُد اول اشکانی (ﺣک : ﺣ 57ـ37ق م) به‌دست آمده‌است (← هانسمان و استروناخ، تصویر (b-c) IX؛ فرخ‌نیا، ص 41ـ42).بقایای کاخ ساسانی در دویست متری جنوب‌غربی تپه‌حصار، از دیگر یافته‌های اشمیت و شامل یک تالار ستوندار، یک اتاق اصلی در پشت، یک فضای باز در جلوی تالار و حدود چهار اتاق در شمال و مغرب اتاق اصلی است. ساخت‌مایة بنا خشت و تزیینات آن گچ‌بری است که بخشی روی ستونها و بقیه به‌صورت الواح گچ‌بری یا با نقوشی به شکل نیم‌تنه انسانی، بز کوهی، گراز، آهو و اشکال نمادین اجرا شده‌اند. اشمیت این بنا را به‌سبب کشف سکه قباد اول (ﺣک : 488ـ531م)، متعلق به دوران زمامداری این پادشاه دانسته‌است. قطعاتی از نقاشی دیواری نیز در این کاخ به‌دست آمده‌است (روستایی، ص 28ـ29).از شهر دامغان در متون قبل از اسلام نامی برده نشده و احتمالاً با افول صد دروازه، رو به توسعه گذاشته و در دورة ساسانی رونق یافتهاست. در دورة اسلامی، مسجد تاری‌خانه* روی آتشکدة ساسانی قرار گرفتهاست (اعوانی، ص 27). تاری‌خانه تا سدة پنجم قلب و هسته مرکزی شهر دامغان بوده‌است (پاکزاد، ص 182). رشد دامغان در این دوره از نظر شهرسازی و معماری و سایر هنرها چشمگیر و تأثیرگذار بوده‌است. رشد شهر در این دوره در امتداد نهر زرجوی، که راه ارتباطی به روستاهای نواحی شمالی و جنوبی منطقه بود، ادامه یافت و بازار نیز در امتداد محور شرقی ـ غربی شکل گرفت. به‌تدریج، شهر رشدی غیرخطی در حول دو محور پیش‌گفته پیدا کرد. یک محور نشان‌دهندة مسیر آبرسانی و محور دیگر، بازار و راه مهم ارتباطی مشرق و مغرب بود (همانجا). در دورة سلجوقی (قرن پنجم ـ نهم)، محدودة شهر گسترش یافت و مسجدجامع دیگری در امتداد بازار ساخته شد. خوریا که محله‌ای نزدیک مسجد دامغان بود، مرکز شهر شد (همان، ص 281). آثار شهر در این دوره عبارت‌اند از: 1) بقایای دیوارِ دژ سنگی و کوچک لَبْرود بر فراز کوه لَبْرود. 2) دژ مهرنگار بر قله‌کوهی به ارتفاع تقریبی دویست متر، در کنار راه باستانی قومس ـ گرگان و در حوالی چشمه‌علی، که در قرن پنجم مِهْرین نام داشته و آثار حدود ده برج سنگیِ آن باقی است (رضایی، ص 468ـ471، 480). 3) دژ آسیابادباد (اَسْتْویهاد، دیومرگ) در جنوب جادة دامغان ـ گرگان در درة آهوانو که بقایای دیوارهای خشتی آن برجاست (همان، ص 477ـ480). 4) دژهای گردکوه و منصورکوه (کشاورز، ص30ـ33،50ـ51). 5) مقبرة مربع‌شکل شاهرخ‌میرزا افشار (متوفی 1037) در ضلع شمال‌شرقی صحن امامزاده جعفر با گنبدی کوچک (حقیقت، ص320ـ321). 6) برج آجری چهل‌دختران در همین صحن به ارتفاع حدود پانزده متر. 7) بقعة امامزاده جعفر، با طاق و گنبد و صندوق منبت‌کاری‌شده وسط بنا و کتیبه‌های کاشی و سنگی بسیار. 8) بقعة امامزاده محمد، در کنار امامزاده جعفر. 9) پیر علمدار*. 10) مدرسة فتحعلی‌بیگ (پامنار) در محلة قیصریه، با کتیبه‌ای به خط ثلث، که تاریخ ساخت بنا در آن 1118 ذکر شده و در حال حاضر در اختیار حوزة علمیه شهر است (زنده‌دل، ص 93). 11) مدارس موسویه و مطلب‌خان از دورة قاجار (کشاورز، ص 124ـ125). 12) برج مهماندوست در جنوب قریة مهماندوستِ دامغان، با گنبد دوازده تَرک مخروطی و مقرنسهای آجری و کتیبه‌های کوفی بنّایی. 13) رباط شاه‌عباسی، نزدیک بقعة امامزاده جعفر به تاریخ 1091 (حقیقت، ص 328). 14) و مولودخانه (محل تولد فتحعلی‌شاه قاجار) در شمال‌غربی دامغان (کشاورز، ص 73ـ74؛ حقیقت، ص 315ـ319؛ اقبال یغمائی، ص 49ـ56). بازار قدیمی شهر هنوز با مشاغل سنّتی فعال است و آسیاب قدیمی در زمینهای کشاورزی شمال شهر پابرجاست (← فلامکی، ص 171).در کنار ساختار معماری امروز، خانه‌های سنّتی دامغان یک یا دو طبقه است و از بیرون دید ندارد و هشتی، دالان، حیاط و سقفهای بلند از ویژگیهای آنهاست (سادات اشکوری، ص 149ـ151؛ نیز ← دادخواه، ص 204ـ215؛ خانه*، بخش 2، قسمت الف: در ایران). از خانه‌های قدیمی مهم دامغان می‌توان به عمارت و تفرجگاه چشمه‌علی (← چشمه*)، خانه‌های ابراهیمی، تقوی، صدیقی، طاهری و نادری اشاره کرد (زنده‌دل، ص 61). معماران دامغان در طراحی و ساخت بناهای بزرگی چون مجموعه بایزید بسطامی در بسطام نیز دست داشته‌اند (زارعی، ص460).شبیه‌خوانی و نمایشهای مذهبی به‌ویژه تعزیه در دامغان سابقه‌ای طولانی دارد و به‌صورت مستمر در دامغان و روستاهای اطراف آن اجرا می‌شده‌است.در گذشته، گاه به صنایع‌دستی دامغان چون بافت دستارها و ساخت عَلَمها اشاره شده‌است (← حدودالعالم، ص 146). امروز در روستاهای دامغان، قالی‌بافی و گلیم‌بافی و نمدمالی رواج دارد و این صنایع‌دستی از فعالیتهای تولیدی مهم به‌شمار می‌روند. مسگری و دباغی محدود است، اما مهم‌ترین صنعت دستی این شهر قلمکاری* (چیت‌زنی) و بافت پارچه‌های نخی است و انواع رومیزی، پرده، سفره و محصولات قلمکار آن به خارج از کشور صادر می‌شود (امان‌اللّه یغمائی، ص 142؛ سادات اشکوری، ص 146).منابع: فریدون اعوانی، «تأملی نقدگونه بر سیر قومس»، فرهنگ قومس، سال 4، ش 2 و 3 (تابستان و پاییز 1379)؛ ناصر افشارفر، هزاره‌های تاریک تاریخ دامغان، تهران 1385ش؛ جهانشاه پاکزاد، تاریخ شهر و شهرنشینی در ایران از آغاز تا سلسه‌ی قاجار، تهران 1390ش؛ حدودالعالم؛ عبدالرفیع حقیقت، تاریخ قومس، تهران 1362ش؛ مهیار دادخواه، «گونه‌گونی خانة مسکونی در دامغان»، در بناها و شهر دامغان، تهران: نشر فضا، 1368ش؛ محمد رضایی، «دژهای باستانی کومش، حلقه اتصال اساطیر و تاریخ ایران»، در مجموعه مقالات سومین کنگره تاریخ معماری و شهرسازی ایران: 25ـ30 فروردین ماه 1385، ارگ بم ـ کرمان، به‌کوشش باقر آیت‌اللّه‌زاده شیرازی، ج 2، تهران: سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، 1384ش؛ کوروش روستایی، «تپه حصار»، در ویژه‌نامه همایش فرهنگ هفت هزار ساله‌ی حصار، تهران: سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، پژوهشکده‌ی باستان‌شناسی، ]1385ش[؛ محمدابراهیم زارعی، «معماران دامغانی در مجموعه بسطام ̕دوره ایلخانی،»، در مجموعه مقالات دومین کنگرة تاریخ معماری و شهرسازی ایران: 25ـ29 فروردین ماه 1378، ارگ بم ـ کرمان، به‌کوشش باقر آیت‌اللّه‌زاده شیرازی، ج 3، تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور، 1379ش؛ حسن زنده‌دل، استان سمنان، تهران 1376ش؛ کاظم سادات اشکوری، «نگرشی مردم شناختی به سکونت در دامغان امروزی»، در بناها و شهر دامغان، همان؛ آلبرت هوتم شیندلر، سفرنامه خراسان، در سه سفرنامه : هرات، مرو، مشهد، چاپ قدرت‌اللّه روشنی زعفرانلو، تهران: توس، 1356ش؛ حسن طلائی، باستانشناسی و هنر ایران در هزاره اول قبل از میلاد، تهران 1374ش؛ همو، عصر مفرغ ایران، تهران 1385ش؛ شهریار عدل، «شرحی بر جغرافیای تاریخی دامغان»، ترجمة اصغر کریمی، در مجموعه مقالات دومین کنگره تاریخ معماری و شهرسازی ایران، همان، ج 4، 1380ش؛ شراره فرخ‌نیا، «قومس در دوره‌های مختلف تاریخی»، فرهنگ قومس، سال 4، ش 2 و 3 (تابستان و پاییز 1379)؛ محمدمنصور فلامکی، «تأسیسات و تجهیزات شهری دامغان»، در بناها و شهر دامغان، همان؛ علی‌اصغر کشاورز، تاریخ و جغرافیای دامغان : صددروازه، تهران 1370ش؛ غلامرضا معصومی، تاریخچه علم باستان‌شناسی، تهران 1383ش؛ صادق ملک‌شهمیرزادی، «اشاره‌ای بر پیش از تاریخ دامغان»، در بناها و شهر دامغان، همان؛ احمد موسوی، «تاریخ شهر دامغان»، در همان؛ عطاءاللّه میوه‌ای، خورشید کاروان: تاریخچه شبیه‌خوانی و زندگینامه شبیه‌خوانان شهرستان دامغان، تهران 1381ش؛ عزت‌اللّه نگهبان، مروری بر پنجاه سال باستان‌شناسی ایران، تهران 1376ش؛ ارنی هرینک، سفال ایران در دوران اشکانی، ترجمة حمیده چوبک، تهران 1376ش؛ اقبال یغمائی، جغرافیای تاریخی دامغان، ]تهران [1326ش؛ امان‌اللّه یغمائی، «شاخص‌های اصلی اقتصادی دامغان»، در بناها و شهر دامغان، همان؛A Dictionary of archaeology, ed. Ian Shaw and Robert Jameson, Oxford: Blackwell Publishers, 2002; John Hansman and David Stronach, "Excavations at Shahr-i-Qūmis, 1967", Journal of the Royal Asiatic Society of Great Britain and Ireland , no.1 (1970).
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 17
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده