داعی شیرازی، شهرت نظامالدین محمودبن حسن حسنی، عارف و شاعر سدة نهم. او از سادات حسنی شیراز بود که نسبش به حسنبن قاسم (← داعی شیرازی، 1339ش، بخش 1، پیشگفتار دبیرسیاقی، ص 35) مشهور به داعیصغیر (ﺣک :304ـ316)از فرمانروایان علوی طبرستان و آمل و جرجان و ری میرسید (مرعشی، ص 150ـ151، 153). تاریخ تولد داعی، بنابر اشارات صریح وی در آغاز دیوان (←1339ش، بخش 2، دیباچه، ص 33) و آغاز و پایان برخی آثارش (برای نمونه← همان، بخش 1، بیت 5454)، 810 است. در منابع، به محل تولد او اشارة صریح نشدهاست. پسر وی میرقاسم، در هنگام حیات داعی به جمعآوری دیوان وی پرداخت و داعی در مقدمة مجموعة آثارش با عبارت «فرزندی ارجمند» از او یاد کردهاست (← همان، بخش 2، دیباچه، ص 33). اطلاع دیگری که از خانواده داعی در دست است، ترکیببندی است که در سوگ همسرش سروده و مبیّن حزن و اندوه او در فراق وی است (← همان، بخش 2، بیت 3383ـ3431). او به لقبهای شاه داعی، داعیالیاللّه و نظامالدین مشهور است (همان، بخش 1، پیشگفتار دبیرسیاقی، ص 35). افزون بر داعی، تخلص دیگر او در شعر، نظامی بوده که از لقبش نظامالدین اخذ شده (← همان، بخش 1، بیت 565ـ571) و برای تمایز از نظامی گنجوی، گاه به صورت نظامی ثانی آمدهاست (← همان، بخش 1، بیت 3016).در دیوان داعی قصیدهای به زبان عربی در مدح ابنحجر عسقلانی*، محدّث و فقیه شافعی، موجود است (← همان، بخش 2، بیت 2850ـ2895) که گویا داعی با وی نامهنگاری کرده و در فن حدیث از او تعلیم گرفته بود (هدایت، 1344ش، ص 109؛ همو، 1382ش، ج 2، بخش 1، ص 57). آنچه مسلّم است، او تعالیم مقدماتی را نزد شیخ مرشدالدین ابواسحاق بهرامی (متوفی 841) فراگرفت و سپس به هدایت استادش عازم کرمان شد (عبدالرزاق کرمانی، ص 82؛ هدایت، 1344ش، همانجا) و دو ماه را در خدمت شاه نعمتاللّه ولی* (متوفی 834) گذراند و از وی خرقه گرفت. در این سفر برادر بزرگش سیدسراجالدین یعقوب و چند تن دیگر او را همراهی کردند. شرح واقعات و کرامات این سفر دشوار را عبدالرزاق کرمانی (ص 82 ـ 86) به تفصیل آوردهاست. داعی در این هنگام بیش از 24 سال نداشتهاست. وی پس از آن به شیراز نزد شیخ مرشدالدین بازگشت و پس از وفات او بر مسند شیخ نشست و تا هنگام مرگ در این شهر به وعظ و ارشاد مشغول بود، هر چند آرزوی دیدار خراسان و خطة البرز را در سر داشت (← داعی شیرازی، 1339ش، بخش 2، بیت 5016ـ5020). در دیوان داعی، اشعاری در مدح شاه نعمتاللّه (برای نمونه← همان، بخش 2، بیت 937ـ941) و همچنین ابواسحاق بهرامی (برای نمونه ← بخش 2، بیت 2668ـ2718) وجود دارد. او اشعاری نیز در ستایش کسانی مانند شیخ روزبهان بقلی شیرازی (← همان، بخش 2، بیت 224ـ230)، شیخ کبیر ابوعبداللّه محمدبن خفیف شیرازی (بخش 2، بیت 196ـ202)، محمدخلیفه (بخش 2، بیت 3338ـ3381) و احمد اطعمه (بخش 2، بیت 3432ـ 3459)، سرودهاست. شاه داعی مریدانی داشته که از نام همة آنها اطلاع نداریم؛ ظاهراً مهمترین آنان ابوالوفاء شیرازی بوده که داعی به خواهش وی به شرح مثنوی مولوی پرداختهاست (هدایت، 1344ش، ص 110؛ معصوم علیشاه، ج 3، ص 50ـ51).قریحة ادبی داعی که از اوان جوانی او را به سرودن شعر برانگیخت (← داعی شیرازی، 1339ش، بخش 2، دیباچه، ص 33) با پختگی اندیشة او در میانْسالی و وجد و حال عارفانهاش همراه شد و آثار وی حاصل این هماهنگی است. قصد اصلی وی در هنگام سرایش و نگارش، بیان مفاهیم والا و شرح مبانی عرفان و اصول تصوف برای سالکان طریق بوده و از همینرو به معنا بیش از صورت و آراستگی کلام توجه کردهاست (برای نمونه ← همان، بخش 2، بیت 3823ـ3829، 3914ـ3918، نیز ← بخش 1، مثنویهای ششگانه).او هر چند بنا بر مذهب خود معتقد به فضیلت خلفای چهارگانه و صحابه پیامبر بود (برای نمونه ← همان، بخش 2، بیت 845 ـ851)، ارادت وافری نیز به اهلبیت علیهمالسلام داشت (← همو، 1340ش، ص 98ـ99) چنانکه در دیوان وی اشعار بسیاری در مدح و ستایش ایشان (برای نمونه← 1339ش، بخش 2، بیت 165ـ171، 184ـ188) و نیز ترجیعبندی در منقبت امام علی علیهالسلام (← بخش 2، بیت 853ـ891) وجود دارد. او اهل بیت را «حاملان ولایت باطنه» و امامحسین و ائمه معصومین علیهمالسلام را «سرّ ولایت باطنه» میدانست (← همو، 1340ش، همانجا)؛ همچنین حضرت مهدی علیهالسلام را که از نسل حضرت فاطمه علیهاالسلام است، «امام قائم و صاحبالزمان» و «خاتمالولایه» میخواند (← همان، ص 101ـ102). به اعتقاد داعی (1340ش، ص 3)، اختلاف بین مذاهب، موجب رحمت و سبب گشایش مشکلات شریعت است. او ضمن اظهار ارادت مکرر به شاه نعمتاللّه ولی، به دیگر طریقههای صوفیان نیز توجه میکرد و خود را احمدی و مرشدی و قادری میخواند (← 1339ش، بخش 2، بیت 845). داعی با آنکه در طریق سیر و سلوک به ریاضت و مراقبه میپرداخت با گوشهنشینی و رهبانیت مخالف بود و توجه هماهنگ به آداب ظاهر و عمارت باطن را لازم میدانست (همو، 1340ش، ص 4). به اعتقاد او (1340ش، ص 7) برای وصول به حقیقت، ناگزیر باید از منزل شریعت و طریقت گذر کرد. داعی تحت تأثیر آموزههای شاهنعمتاللّه ولی ــ که خود از شارحان آثار ابنعربی و نظریه وحدت وجود او بودــ به اندیشههای ابنعربی توجه داشت و رسالهای از وی را باعنوان رساله شیخ (در موضوع حقیقت و تحصیل آن) به فارسی ترجمه کرد (همان، ص 133ـ138).تاریخ وفات داعی را به اختلاف 867 ، 869 (← هدایت، همانجا؛ معصومعلیشاه، ج 3، ص 51)، یا 870 (فرصت شیرازی، ص 486) آوردهاند. این تاریخ آخر که در مقایسه با سایر اقوال صحیحتر به نظر میرسد (داعی شیرازی، 1339ش، بخش 1، همان پیشگفتار، ص 39)، بر سنگ مزار او نیز حک شدهاست. آرامگاه داعی در جنوب شیراز زیارتگاه مردم است. بنای آن در زمان کریمخان زند (ﺣک : 1164ـ1193) به سبک معماری آن زمان بازسازی شده (فرصت شیرازی، ص 485)،سپس در 1299 یکی از تجار شیراز آن را مرمت کرده و به صورت کنونی در آوردهاست (فسائی، ج 2، ص 1203). در کنار آرامگاه داعی مقبرة پسرش میرقاسم (متوفی 920) قرار دارد (فرصت شیرازی، ص 489).از شاه داعی آثار فراوانی به جاماندهاست. تذکرهنویسان به دلیل در دسترس نبودن بعضی آثار یا تفاوت در شیوة شمارش به صورت مجموعه یا منفرد، در تعداد آنها اختلاف نظر دارند؛ به بعضی رسالهها نیز به دلیل اختصار بسیار، توجه نشدهاست (برای نمونه ← هدایت، 1344ش، ص 109ـ110؛ معصوم علیشاه، ج 3، ص 50؛ منزوی، ج 1، ص 403ـ423). بهنوشتة منزوی در فهرست نسخههای خطی کتابخانه گنجبخش (همانجا) داعی نزدیک به هشتاد اثر دارد. این آثارِ منظوم و منثور به زبانهای فارسی و عربی نگاشته شدهاست. از جمله آثار منظوم فارسی وی دیوان اوست. این دیوان در بخشهای قدسیات، واردات، صادرات، سخن تازه و فیض مجدد تنظیم شده و بیشتر در قالب غزل و اغلب در بیان توحید و لطایف عارفانه، دقایق اصول سیر و سلوک، وعظ و اخلاق است. هفت ترجیعبند با نام عرایسالترجیع و هفت قصیده با نام سبعه سیّاره نیز در این دیوان آمدهاست (← داعی شیرازی، 1339ش، بخش 2، ص 208ـ270). او در مقدمه دیوان خود (1339ش، بخش 2، ص 33) آورده که در 865 تصمیم گرفت آنچه را در عرض چهل سال سروده بود در یک مجموعه جمعآوری کند، پس با مدد فرزندش، این آثار پراکنده گرد آمد. از دیگر اشعار درخور توجه داعی، دو اثر کان ملاحت و سهگفتار مثنوی، به گویش شیرازی است که در بخش صادرات در دیوان او (بخش 2، ص 374ـ442) آمده و شرح فارسی آن با نام نوید دیدار به همت محمدجعفر واجد در 1353ش به چاپ رسیدهاست. غزل مثلث داعی (← همان، بخش 2، ص 282ـ283) نیز بهطور مجزا در 1348ش، در نشریة دانشکده ادبیات و علوم انسانی تبریز (سال 21، ش 1، ص 3ـ8)، به همت محمدجعفر واجد شرح و چاپ شدهاست. محمد دبیرسیاقی تمام آثار منظوم شاهداعی را تصحیح و همراه مقدمهای مفصّل در 1339ش به چاپ رساندهاست.از دیگر آثار منظوم داعی، ستّة داعی شامل شش مثنوی است به نامهای مَشاهد، شامل هفت مشهد در بیان مراحل سیر و سلوک؛ گنج روان در اخلاق و عرفان؛ چهل صباح، در خلقت عالم و آدم و منازل سلوک در چهل منزل؛ چهار چمن در معنای حقیقت به شیوة داستانی خیالی؛ چشمة زندگانی در معرفت خداوند و حیات عرفانی انسان شامل هفت رشحه و عشقنامه در مراتب عشق حقیقی آمیخته با حکایات عرفانی. در ابیات پایانی هر مثنوی به سال سرایش آن یا سن شاعر اشاره شدهاست و بر این اساس، این مجموعه باید در سالهای 836 تا 856 سروده شده باشد. آنچه سبب تمایز مثنویهای داعی از دیگران شده افزودن اشعاری در قالبهای غزل یا ترجیعبند یا قصیده به پایان بخشهایی از این مثنویهای ششگانه است (برای نمونه ← همان، بخش 1، ص 15، 236).اشعار داعی از دو جنبة ادبی و عرفانی تحتتأثیر سرودههای پیشینیان و همعصران وی قرار گرفتهاست، تضمین ابیاتی از حافظ (برای نمونه ← همان، بخش 2، بیت 6117، 6131) و مولوی (برای نمونه← همان، بخش 1، بیت 3837) و استفاده از مضامین شعر سعدی (برای نمونه← همان، بخش 2، بیت 7333، 7562) از این مقوله است. همچنین داعی در تأکید کلام خود در اثنای رسالاتش، از شاعران و عارفان دیگر نقل میکند، از جمله شاهنعمتاللّه ولی (1340ش، ص 40)، فخرالدین عراقی (همان، ص 41)، سیدقاسم انوار (همانجا)، حافظ (همان، ص 40، 43)، مولوی (همان، ص 29)، سعدی (همان، ص 31) و سنایی (همو، 1363ـ1364ش، ج 1، ص 194). او پنج مثنوی از ستّة داعی را نیز بر وزن پنج منظومة نظامی سروده و مثنوی ششم (عشقنامه) را بر وزن مثنوی مولوی آوردهاست (منزوی، ج 1، ص 407ـ409).آثار منثور داعی عبارتاند از: نسایم گلشن که شرحی بر منظومه هزار بیتی گلشن راز* شیخ محمود شبستری است. داعی در مقدمة این کتاب ضمن اظهار ارادت فراوان به شیخ، به بیان مقصود خود از شرح گلشن راز پرداخته و نقد مختصری بر آن آوردهاست. او در این شرح ــ که بنای آن را بر ایجاز گذاردهاست ــ به نقل اقوال گوناگون در ذیل بعضی ابیات پرداخته و چون با مبانی عرفان نظری آشنا بوده به مطالبی در این زمینه اشاره کردهاست (داعی شیرازی، 1377ش، مقدمة داکانی، ص 99). این شرح دوبار به چاپ رسیدهاست، بار نخست در اسلامآباد (1362ش) و بار دوم در تهران (1377ش). اثر دیگر وی حواشی بر مثنوی مولوی است که در شرح و تفسیر شش دفتر مثنوی نگاشته شدهاست. شرح دفتر یکم از همه مفصّلتر و شرح دفتر ششم بسیار مختصر است. این شرح را مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان در دو مجلد (اسلامآباد 1363ـ1364ش) به چاپ رساندهاست. رساله جواهرالکنوز داعی، در شرح سی رباعی از شیخسعدالدین حموی*، با وجود ایجاز فراوان، برای شناخت آرا و تأویلات حروفی حموی حائز اهمیت است. این رساله را نجیب مایل هروی در مجلة معارف (دورة 3، ش 3، آذر ـ اسفند 1365، ص 79ـ108) به چاپ رساندهاست. کتاب مَحاضِرالسِیَر فی احوال سیدالبشر از دیگر آثار منثور داعی است که در احوال پیامبر اسلام (← منزوی، ج 1، ص 410) نوشته شدهاست. رساله تحفةالمشتاق در معنای عشق و اشتیاق (همان، ج 1، ص 415ـ416) و رساله جمال کمال شامل بحثی صوفیانه در معانی جمال و کمال (همان، ج 1، ص 414) نیز از آثار وی است. دو رساله در اصطلاحات صوفیه نیز به وی منسوب است: یکی رسالة فی اصطلاح الصوفیة الموحدةِ و غیرهم و دیگری رسالة فی تعریف اصطلاحات که نصراللّه پورجوادی آنها را در مجلة معارف (دورة 2، ش 3، آذر ـ اسفند 1364، ص 8 ـ17 و دورة 3، ش 2، مرداد ـ آبان 1365، ص 95ـ99) چاپ کردهاست. رسالة تینیّه در تحلیل تأویلی سورة تین شامل سیر نزولی انسان از اعلی به اسفل و قوس صعودی او تا رؤیت خداوند از دیگر رسالههای داعی است (داعی شیرازی، 1382ش، مقدمة ایرانزاده، ص 9، نیز ← ص 10ـ14؛ منزوی، ج 1، ص 418). بعضی رسالات او را محمد دبیرسیاقی در مجموعة شانزده رساله فراهم آوردهاست. آثاری به عربی شامل الاشعارالعربیة (← داعی شیرازی، 1339ش، بخش 2، ص 271ـ284) و چندین رساله عربی از جمله قلب و روح (← منزوی، ج 1، ص 412)، رساله مراشد (همانجا)، لمعه (همان، ج 1، ص 415) و رسالة التلویحات الحرمیة (همان، ج 1، ص 419) نیز از وی باقیماندهاست.منابع : نظامالدین محمود داعی شیرازی، رساله تینیّه، چاپ نعمتاللّه ایرانزاده، در دانش، ش 74ـ75 (پاییز و زمستان 1382)؛ همو، شانزده رساله از شاه داعی شیرازی: شاعر و عارف نامی قرن نهم هجری، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران 1340ش؛ همو، شرح مثنوی معنوی، چاپ محمد نذیر رانجها، اسلامآباد 1363ـ1364ش؛ همو، کلیات شاه داعی شیرازی، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران 1339ش؛ همو، نسایم گلشن، یا، شرح گلشنراز، چاپ پرویز عباسی داکانی، تهران 1377ش؛ عبدالرزاق کرمانی، تذکره در مناقب حضرت شاه نعمةاللّه ولی، در مجموعه در ترجمه احوال شاه نعمتاللّه ولی کرمانی، چاپ ژان اوبن، تهران: انجمن ایرانشناسی فرانسه در تهران، 1361ش؛ محمدنصیربن جعفر فرصت شیرازی، آثار عجم، چاپ سنگی بمبئی 1354؛ حسنبن حسن فسائی، فارسنامه ناصری، چاپ منصور رستگار فسائی، تهران 1367ش؛ ظهیرالدینبن نصیرالدین مرعشی، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، چاپ محمدحسن تسبیحی، تهران 1345ش؛ محمدمعصومبن زینالعابدین معصوم علیشاه، طرائق الحقائق، چاپ محمدجعفر محجوب، تهران 1339ـ1345ش؛ احمد منزوی، فهرست نسخههای خطی کتابخانه گنج بخش، اسلامآباد 1357ـ 1361ش؛ رضاقلیبن محمدهادی هدایت، تذکره ریاض العارفین، چاپ مهرعلی گرکانی، تهران ]1344ش[؛ همو، مجمعالفصحاء، چاپ مظاهر مصفا، تهران 1382ش.