داعیالاسلام، محمدعلی، نویسنده، روزنامهنگار و مبلّغ مذهبی. او فرزند سیدفضلاللّه حسنی بود. در 1295، در نیاک لاریجان متولد شد. نسبش با 31 واسطه به امامحسن مجتبی علیهالسلام میرسید. او از پنج سالگی در آمل به مکتب رفت. سپس در مدرسة مسجدجامع زبان عربی آموخت و بعد از فراگیری علوم مقدماتی به تهران عزیمت کرد. ابتدا در مدرسة قاجار و بعد در مدرسة سپهسالار حجره گرفت. در 1316، برای بهرهمندی از محضر آخوندملامحمد کاشی و جهانگیرخان قشقایی* به اصفهان رفت و در مدرسة صدر حجره گزید. او نزد شیخ محمدتقی معروف به آقانجفی (← اصفهانی*، خاندان)، فقیه نامور حوزة علمیة اصفهان، مراتب عالی فقه و اصول را فراگرفت. همچنین در محفل ادبی سلیمانخان رکنالملک شیرازی، نایبالحکومة متدین و ادیب اصفهان، شرکت جست (داعیالاسلام، 1325ش، ص 24). در این هنگام، شخصی به نام سنت کلر تیسدال با گروهی از مبلّغان عیسوی از اروپا به اصفهان آمد و کتاب ینابیعالاسلام را در رد اسلام منتشر نمود (وحید دستگردی، ص 398)، او در این کتاب مدعی شده بود که مسلمانان بهرغم دعوتهای ما در مناظره شرکت نمیکنند و بر نقدها و ردّیههایمان بر اسلام جواب نمینویسند (← صدرهاشمی، ج 1، ص 233). بدینسبب آقانجفی و برادرش، حاجآقا نوراللّه، و رکنالملک برای چارهجویی با گروهی از علما و تجار متدین در منزل رکنالملک انجمنی تشکیل دادند و خواستار تشکیل ادارة دعوت اسلامیه شدند. به دستور حاجآقا نوراللّه و به کمک رکنالملک، ادارة دعوت اسلامیه بهنام صفاخانه اصفهان در جمادیالاولی 1320 در جلفای اصفهان دایرگردید و سیدمحمدعلی که جلسات مناظره عیسویان را تا آن زمان در حجرة خود برگزار میکرد، از طرف جامعة روحانیان اصفهان رسماً مأمور مناظره با مبلّغان مسیحی در صفاخانه شد (همان، ج 1، ص 234، 240، پانویس 1). وی با آموختن زبانانگلیسی و عبری و خواندن کتب عهدعتیق و عهد جدید، در اندک زمانی آمادة مباحثه با تیسدال و سایر مبلّغان مسیحی گردید. گزارش مباحثات آنان در مجله الاسلام (نخستین مجله دینی در ایران)، به مدیریت سیدمحمدعلی، منتشرمیشد (داعیالاسلام،1325ش، ص 25). مجلة الاسلام پس از نشر شماره اول توقیف گردید و مدت پنج ماه انتشار آن به تأخیر افتاد تا اینکه سرانجام بهدستور اتابک دوباره منتشر شد (صدرهاشمی، ج 1، ص 236ـ 237). پس از نشر این مجله و مباحثه جدّی و پیگیر سیدمحمدعلی و تأثیر مطلوب آن در مردم، رکنالملک به واسطة ظلالسلطان، حاکم اصفهان، از مظفرالدینشاه درخواست یک جُبة ترمه و لقب داعیالاسلام برای سیدمحمدعلی نمود و او به داعیالاسلام ملقب شد (همان، ج 1، ص 241).چندیبعد(1324)، سیدمحمدعلی عازم سفر حج شد و سه تن را برای ادارة امور مجله تعیین کرد که نامشان در شماره نهم مجله مندرج است. وی مطالب دو شماره را هم آماده کرد و در شمارة دهم نوشت که اگر قرار باشد مناظرههایی را که از زمان آغاز تأسیس صفاخانه با عیسویان داشتیم در این روزنامه به چاپ برسانیم، سالها طول میکشد. بعد از داعیالاسلام، این مجله دو سال دیگر منتشر شد (شمارة اول تا سوم سال چهارم آن در کتابخانة مرکزی دانشگاه تهران موجود است← قاسمی، ص 170ـ 172).داعیالاسلام در راه برگشتن از مکه، از طریق مصر بههندوستان رفت. او به دعوت ایرانیان مقیم بمبئی که از مباحثاتش با مسیحیان آگاه شده بودند، دو سال در آنجا ماند و به مناظره با مبلّغان مسیحی ادامه داد. زبان اردو را فراگرفت (نیکوهمت، ص 438) و با کمک و راهنمایی آقامیرزامحمد امینالتجار که مایل به تأسیس انجمن دعوةالاسلام برای مقابله با تبلیغات ضداسلامی مبشران عیسوی بود، جلسهای با حضور مسلمانان علاقهمند تشکیل داد. پنج نفر از بزرگان حاضر در آن جلسه عضویت انجمن را پذیرفتند و این شورای پنج نفره مسئولیت ادارة دعوةالاسلام و گردآوری کمکهای مردم را به عهده گرفت. همچنین، مجله دعوةالاسلام، به مدیریت داعیالاسلام، به شیوة مجلة الاسلام اصفهان چاپ شد که اغلب مندرجات آن مباحثات داعیالاسلام با دیگران در دفتر مجله بود (صدرهاشمی، ج 2، ص 291).اولین شمارة مجلة دعوةالاسلام به دو زبان فارسی و اردو منتشر گردید و از همان ابتدا توجه مسلمانان هند و سایر ممالک اسلامی را جلب کرد و حکمی از جانب مراجع بزرگ شیعه در عراق و آخوند ملامحمدکاظم خراسانی مبنی بر تشویق مسلمانان به کمک کردن به مجله و نیز تشکر از داعیالاسلام صادر شد و داعیالاسلام شهرتی بسزا یافت (همانجا). این مجله دو سال منتشر شد.داعیالاسلام با معرفی کنسول ایران در بمبئی در دانشکدة حیدرآباد دکن به تدریس ادبیات فارسی مشغول شد و در همان اوان، برخی از زبانهای باستانی از جمله پهلوی، اوستا و سنسکریت را نیز آموخت (داعیالاسلام، 1325ش، ص 23). او دریافت که ایرانیان مقیم هند به فرهنگ جامعی به زبان فارسی نیاز دارند و برای برآوردن این نیاز تلاش کرد. به دستور عثمان علیشاه، پادشاه مسلمان دکن که به زبان فارسی هم علاقهمند بود، ادارة فرهنگ نظام به ریاست داعیالاسلام تأسیس گردید. در 1308ش که وی به تهران آمد، جلد اول فرهنگ نظام را با خود آورد (وحید دستگردی، ص 399ـ400).داعیالاسلام بعد از چند ماه توقف در ایران، به حیدرآباد برگشت و به کار تدریس در دانشگاه و تألیف فرهنگ نظام ادامه داد. او این فرهنگ را پس از نوزده سال در پنج جلد به پایان رساند. از امتیازات فرهنگ نظام، ضبط بسیاری از لغات متداول در شهرهای ایران است. خصوصیت دیگر آن توجه نویسنده به اشتقاق کلمات فارسی است. در این اثر، نویسنده از ذکر وجه اشتقاقهای عامیانه فرهنگنویسان قدیم دوری جسته و کوشیده است تا با استفاده از کتابهای لغت سنسکریت و اوستا و پهلوی، اشتقاق کلمات را مشخص کند، اما متأسفانه مأخذ خود را ذکر نکردهاست. او به هر لغتی با دید انتقادی نگریسته تا کلمات تصحیف شده به فرهنگ راه نیابد. وی به درستی از آوردن لغات زند و پازند و واژههای مجعول دَساتیری که در بعضی فرهنگهای قدیمتر وجود دارد، خودداری کردهاست (تفضلی، ص 163؛ نیز ← فرهنگنویسی*).به نظر داعیالاسلام (1347، ص 2ـ5، 7) فرهنگهای پیشین زبان عصر خود را بهطور کامل ضبط نکردهاند و بیشتر به زبان شعر توجه کرده و از زبان نثر و تکلم غافل ماندهاند. او فرهنگ خود را واجد همة وجوه تکلمی، نثری و نظمیِ زبان فارسی میداند.داعیالاسلام برای بار دوم در 1321ش به ایران آمد. پس از چهار سال مجدداً به حیدرآباد برگشت و تا پایان عمر همانجا به سر برد و سرانجام در 26 آبان 1330 در 75 سالگی درگذشت. وی در زندگینامة خود (ص 23ـ24)، بازگشتِ شکوه ملت ایران را در گروِ تعلیمات عمومی و هماهنگی رهبری دینی و رهبری سیاسی (به تعبیر او سلطنت معنوی و سلطنت ظاهری) دانستهاست. او شعر نیز میسرود و «داعی» تخلص میکرد و دوستار سبک هندی بود (← نیکوهمت، ص 438ـ439).از آثار وی اینهاست: اقبال و شعر پارسی (حیدرآباد، دکن 1346)، ترجمة وندیداد، یا، شریعت زردشت و اوستا (حیدرآباد، دکن 1327)، خط آسان برای تعلیم عمومی (حیدرآباد، دکن بیتا.)، خط داعی (حیدرآباد، دکن 1352/ 1312ش)، خط لاتین برای فارسی (حیدرآباد، دکن 1348)، سه مسمَّط (تهران 1322ش)، شعر و شاعری عرفی شیرازی (حیدرآباد، دکن 1345)، فارسی جدید (بمبئی 1334)، فرهنگنویسی فارسی (حیدرآباد، دکن 1347).منابع : احمد تفضلی، «]درباره[ فرهنگ نظام»، آینده، سال 12، ش 1ـ3 (فروردین ـ خرداد 1365)؛ محمدعلی داعیالاسلام، «سوانح زندگانی سیدمحمدعلی داعیالاسلام»، آئین اسلام، سال 3، ش 14 (3 تیر 1325)؛ همو، فرهنگنویسی فارسی، حیدرآباد، دکن 1347؛ محمد صدرهاشمی، تاریخ جراید و مجلات ایران، اصفهان 1363ـ 1364ش؛ فرید قاسمی، «نخستین نشریه اسلامی ایران»، کلک، ش 84 (اسفند 1375)؛ احمد نیکوهمت، «داعیالاسلام»، دانش، سال 2، ش 8 (آذر 1330)؛ حسن وحید دستگردی، «داعیالاسلام»، ارمغان، سال 10، ش 7 (مهر 1308).