داروغه

معرف

عنوان صاحب‌منصبی نظامی، و حاکمان منصوب شده از طرف خانهای مغول و جانشینانشان بر شهرهای تسخیرشده، در کنار حاکم محلی
متن
داروغه، عنوان صاحب‌منصبی نظامی، و حاکمان منصوب شده از طرف خانهای مغول و جانشینانشان بر شهرهای تسخیرشده، در کنار حاکم محلی. از دورة صفویه (ﺣ 906ـ1135) به بعد، حاکمان شهرها و نیز رؤسای برخی مشاغل و اصناف، داروغه خوانده شدند. داروغه واژه‌ای است ترکی ـ مغولی، به‌معنای رئیس (← دورفر ، ج 1، ص 319؛ میرزا سمیعا ، 1980، تعلیقات مینورسکی، ص 141). این واژه اولین‌بار در دورة ایلخانان (ﺣ 654ـ ﺣ 750) به‌کار رفته است (← رشیدالدین فضل‌اللّه، 1358ش، ص 133؛ نیز ← لمتون ، ص 1). خانهای مغول پس از تصرف شهرها، فردی با عنوان داروخه‌چی در کنار حاکم محلی می‌گماشتند. او نمایندة خان مغول بود و وظایفی چون سرشماری ساکنان، سربازگیری از مردم بومی، سازمان دادن به ارتباطات پستی و خبررسانی و جاسوسی و گردآوری مالیاتها و ارسال آن به دربار را برعهده داشت (← بارتولد ، ص 401). در منابع دورة مغولان و ایلخانان، اغلب واژة باسْقاقْ و گاه شَحنه*، به‌جای داروغه، استفاده شده است (برای نمونه ← جوینی، ج 1، ص 32، 70، 83 ، 86 ، ج 2، ص220، 227؛ رشیدالدین فضل‌اللّه، 1373ش، ج 2، ص 1387، 1395، 1415، 1430، 1445). صاحبان این منصب، که اغلب از میان خویشانِ وفادارِ خان برگزیده می‌شدند و مقامشان موروثی بود، نمایندة تام‌الاختیار خان بودند و نقش فئودالهای نظامی را داشتند (← ولادیمیرتسوف ، ص 165،226ـ227، 261).تیمور (متوفی 807)، برخلاف مغولان، منصب داروغگی را به نزدیکان و ملازمان خویش نمی‌سپرد و ترجیح می‌داد آنها در لشکرکشیها همراهش باشند. از این‌رو، داروغه‌ها در دورة وی اغلب از اعضای قبیلة بَرلاس، امیران قوچین و خراسان بودند (منز، ص 121، 126). نزدیکان و خویشانِ تیمور در صورت انتصاب به داروغگی، به هنگام لشکرکشی، شهر را به نایب منتخب خویش می‌سپردند و خود با تیمور همراهی می‌کردند (← شرف‌الدین علی یزدی، ج 1، ص 559، ج 2، ص 266؛ روملو، ج 1، ص 107؛ مستوفی بافقی، ج 1، ص 161ـ162). به‌علاوه در این دوره، داروغگی برای مدتی طولانی و به صورت موروثی در اختیار افراد یک خاندان نبود و تیمور پیوسته داروغگان را عوض می‌کرد (منز، ص 124). داروغه نخستین کارگزار رسمی حکومت تیموری به‌شمار می‌رفت. او مسئول حفظ نظم و امنیت، سرکوب شورشها و ناآرامیها، برقراری دیوان‌سالاری محلی و گاه سامان‌دادن به اوضاع ویران‌شده کشاورزی، زندگی شهری، تأمین رفاه و آسایش مردم بود (← شرف‌الدین علی یزدی، ج 2، ص 327، 335، 454ـ455؛ منز، ص 112، 114ـ115، 170). گاه تیمور فردی را به عنوان مأمور ضبط اموال در کنار داروغه به کار می‌گمارد (← شرف‌الدین علی یزدی، ج 2، ص 379). به همین دلیل، به نظر می‌رسد داروغه در این دوره مسئول گردآوری مالیاتها نبوده است (← منز، ص 170). منصب قضا نیز از اختیارات داروغه بیرون بود (← شرف‌الدین علی یزدی، ج 1، ص 176). هرچند در فرمانهایی «اقامت مراسم عدل و دادگستری» به داروغگان توصیه شده‌است (← همان، ج 2، ص 454)، با این حال، مقام داروغه پایین‌تر از حاکمان محلی، که اغلب از بزرگان و شاهزادگان بودند، قرار داشت (منز، همانجا). داروغه‌ها سپاهیانی در اختیار داشتند که در صورت لزوم، آنها را به یاری حکومت مرکزی می‌فرستادند (← شرف‌الدین علی یزدی، ج 1، ص560).در دورة صفویه، به‌طور کلی به حاکمان شهرها داروغه می‌گفتند. هرچند در اواخر این دوره، این لقب در انحصار حاکم پایتخت قرار گرفته بود (← میرزا سمیعا، 1980، همان تعلیقات، ص 141، که با استناد به گفتة روملو (ج 3، ص 1531) داروغه را به معنای حاکم دانسته است). داروغگی از مناصب مهم دورة صفوی بود و داروغه به همراه افراد تحت نظرش، که میرشب/ اَحداث/ اَحداس/ عسس (← عسس*) خوانده می‌شدند، ادارة امور شهر را در دست داشت و در واقع حکمران مستقل شهر بود (← اسکندرمنشی، ج 1، ص 200، 353، ج2، ص 46؛ میرزاسمیعا، 1368ش، ص 48ـ49؛ تاورنیه ، ص576؛ کمپفر ، ص 131؛ سانسون، ص 42؛ میرزا سمیعا، 1980، همان تعلیقات، ص 149). چگونگی مناسبات داروغه، به عنوان حاکم شهر، با حاکم ایالتی که شهر در آن واقع بود، روشن نیست. گاه داروغه از جانب حاکمِ ایالت برگزیده می‌شد و زیرنظر دیوان‌بیگی* آن ایالت انجام وظیفه می‌کرد (← تاورنیه، همانجا؛ لمتون، ص2). ظاهراً مدت تصدی منصب داروغگی دو سال بوده است (← شاردن ، ج 2، ص 401؛ قس دلاواله، ج 1، ص632، که دربارة تغییر داروغه‌ها در هر نوروز سخن گفته است).داروغگی اصفهان یکی از معتبرترین و بانفوذترین مناصب حکومتی این دوره بود و داروغة این شهر از کارگزاران دارالسلطنه و در ردیف صاحب‌منصبان مهمی چون وزیر و مستوفی‌الممالک و نقیب شمرده می‌شد (← میرزاسمیعا، 1368ش، ص 44ـ49). داروغة اصفهان را، که به‌ویژه در اواخر دورة صفوی بیشتر از شاهزادگان گرجی بود، مستقیماً شاه برمی‌گزید و زیر نظر او کار می‌کرد (← میرزا رفیعا، ص 249؛ شاردن، ج 5، ص 285ـ286؛ کمپفر، همانجا). گروهی قورچی*، غلام، تفنگچی و توپچی تحت فرمان داروغه بودند. وظیفة اصلی وی حفظ نظم و آرامش پایتخت و مقابله با ظلم، دزدی، نزاع و ارتکاب منهیّات شرعی و محافظتِ شبانه از محله‌های شهر بود (میرزاسمیعا، 1368ش، ص48). به‌علاوه، در اختلافات مالی مردم (تا مبلغ حداکثر دوازده تومان) حق قضاوت داشت و به برخی از جرائم رسیدگی می‌کرد و گاه به جریمة نقدی یا تنبیه بدنی مجرمان حکم می‌داد (همانجا؛ کمپفر، ص80 ـ81 ، 131). رسیدگی به اختلافات مالیِ بیش از این، برعهدة دیوان‌بیگی بود (میرزاسمیعا، همانجا؛ میرزا رفیعا، ص250). داروغة اصفهان در تشریفات رسمی، اغلب در کنار شاه حضور داشت و گاه مأموریتهای مهمی چون استقبال از سفیران خارجی به وی محول می‌شد (← اسکندرمنشی، ج 3، ص 1026؛ میرزا رفیعا، ص 251؛ کمپفر، ص190، 205). مقایسة مواجب و رسوم داروغة اصفهان، که بین سیصد تا پانصد تومان بود (میرزا سمیعا، 1368ش، ص 58)، با سایر کارگزاران دارالسلطنه، حاکی از جایگاه ممتاز داروغة اصفهان در دربار صفوی است.در دورة صفوی، به منشیانی که در بخشهای گوناگون دیوان‌سالاری دولتی، سرپرستی سایر منشیان و کارکنان را برعهده داشتند نیز داروغه گفته می‌شد (همو، 1980، همان تعلیقات، ص 141)؛ برای مثال داروغة دفترخانه، مستوفی و حسابرس دربار بود و نظارت بر دخل‌وخرج درباریان و صاحب‌منصبان و مجازات مقصران مالیاتی را برعهده داشت و داروغة فراشخانه، سرپرست فراشخانة دربار و خدمتکاران بود و بر تحفه‌ها و پیشکشهای تقدیم‌شده به شاه نظارت می‌کرد (← اسکندر منشی، ج 2، ص 459؛ میرزاسمیعا، 1368ش، ص 36، 59؛ میرزا رفیعا، همانجا؛ تاورنیه، ص 593). همچنین رؤسای برخی اصناف چون بازاریان، سلّاخان، کله‌پزان و مرغ‌فروشان، داروغه خوانده می‌شدند (← اسکندر منشی، ج 1، ص 208؛ میرزا سمیعا، 1368ش، ص 55). برخی اقوام و گروههای دینی، چون ترکمانان و زردشتیان، نیز داروغه داشتند (← روملو، ج 3، ص 1338؛ اسکندر منشی، ج 1، ص 30، 177؛ مشیزی، ص 344).در میان خاندانهای حکومتگر پس از صفویه نیز، منصب داروغگی با اختلاف اندکی در برخی وظایف وجود داشت (←مروی، ج2، ص470، ج3، ص953، 1172؛ برای تفصیل وظایف داروغه‌ها پس از دورة صفویه ← لمتون، ص 4ـ7). یکی از مناصب مهم در این دوره داروغگی بازار بود. وظیفة اصلی داروغة بازار، در کنار وظایفی که داروغگان دوره‌های پیشین برعهده داشتند، نظارت بر بازارها، تعیین قیمت اجناس، نظارت بر خریدوفروش مایحتاج عمومی و برخورد با متخلفان بود (← مروی، ج 2، ص630، ج 3، ص 953؛ فرانکلین ، ص 44ـ45).منصب داروغگی در حکومت بابریان هند (932ـ1274)، به پیروی از صفویان، کاربرد گسترده‌ای یافت. رؤسا و سرپرستان ادارات دولتی و نیز مشاغل گوناگون، عنوان داروغه داشتند. در منابع این دوره، به مناصبی چون داروغگی دارالضرب، داروغگیِ فیل‌خانه، داروغگیِ قراولان، داروغگیِ توپخانه، داروغگیِ عمارت، داروغگیِ نقارخانه و داروغگیِ داغ و تَصحیحه بسیار اشاره شده‌است (برای نمونه ← بیات، ص 373؛ بَکَّری، ج 2، ص 409؛ لاهوری، ج 2، ص 491، 502، 637، 647، 683؛ بختاورخان، ج 1، ص230).منابع: اسکندرمنشی؛ محمد بختاورخان، مرآة‌العالم: تاریخ اورنگزیب، چاپ ساجده س. علوی، لاهور 1979؛ فریدبن معروف بَکّری، ذخیرة‌الخوانین، چاپ معین‌الحق، کراچی 1961ـ1974؛ بایزید بیات، تذکره همایون و اکبر، چاپ محمد هدایت حسین، کلکته 1360/1941؛ ژان باتیست تاورنیه، سفرنامه تاورنیه، ترجمه ابوتراب نوری، چاپ حمید شیرانی، تهران 1363ش؛ جوینی؛ پیترو دلاواله، سفرنامه‌ی پتیرو دلاواله، ترجمة محمود بهفروزی، تهران 1380ش؛ رشیدالدین فضل‌اللّه، جامع‌التواریخ، چاپ روشن و مصطفی موسوی، تهران 1373ش؛ همو، سوانح‌الافکار رشیدی، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه، تهران 1358ش؛ حسن روملو، احسن‌التواریخ، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران 1384ش؛ شرف‌الدین علی یزدی، ظفرنامه: تاریخ عمومی مفصل ایران در دوره تیموریان، چاپ محمد عباسی، تهران 1336ش؛ ویلیام فرانکلین، مشاهدات سفر از بنگال به ایران در سالهای 1787ـ1786 میلادی، ترجمه محسن جاویدان، تهران 1358ش؛ عبدالحمید لاهوری، بادشاه‌نامه، چاپ کبیرالدین احمد و عبدالرحیم، کلکته 1867ـ1868؛ محمدکاظم مروی، عالم‌آرای نادری، چاپ محمدامین ریاحی، تهران 1364ش؛ محمدمفیدبن محمود مستوفی بافقی، جامع مفیدی، چاپ ایرج افشار، تهران 1340ـ1342ش، چاپ افست 1385ش؛ میرمحمدسعیدبن علی مشیزی، تذکره صفویه کرمان، چاپ محمدابراهیم باستانی پاریزی، تهران 1369ش؛ میرزا رفیعا، دستورالملوک میرزا رفیعا، به کوشش و تصحیح محمداسماعیل مارچینکوفسکی، ترجمه علی کردآبادی، تهران 1385ش؛ میرزا سمیعا، تذکرة‌الملوک، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران 1368ش؛ باریس یاکوولیویچ ولادیمیرتسوف، نظام اجتماعی مغول، ترجمة شیرین بیانی، تهران 1365ش؛Vasily Vladimirovich Barthold, Turkestan down to the Mongolinvasion, [English translation], London 1977; Jean Chardin, Voyages du Chevalier Chardin en Perse et autres Doerfer, Gerhard Paris1811; ed.L.Langlés, l'Orient, de lieux Türkische und Mongolische Elemente im Neupersischen, Wiesbaden 1963-1975; Engelbert Kaempfer, Am Hofe des persischen Grosskönigs (1684- 85), ed. and tr. Walther Hinz, Leipzig 1940; Ann Katharine Swynford Lambton, "The evolution of the office of darugheh",;مجلة مردم‌شناسی، دوره 3، ش 1ـ6 (فروردین ـ شهریور 1338) Beatrice Forbes Manz, The rise and rule of Tamerlane, Cambridge 1991; Mīrzā Samī̕ā, Tadhkirat al-Mulūk: a manual of Safavid administration (Circa 1137/1725), translated and explained by V. Minorsky, Cambridge 1980; Fran(ois Sanson, Estat présent du royaume de , Paris 1694. Perse
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 16
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده