دارمی، عبداللّه بن عبدالرحمان، کنیهاش ابومحمد، محدّث قرن سوم و صاحبِ مُسند. نسبش به دارمبن مالکبن حنظلةبن زیده مَناةبن تمیم میرسد، اما احتمالاً این انتساب تنها از جهت ولاء بوده که در آن روزگار تداول زیادی داشته است. عربیتبار بودن او صحیح نیست و در اصل ایرانیتبار است (← خطیب بغدادی، ج 11، ص 209؛ ذهبی، 1401ـ1409، ج 12، ص 224). به گفتة خودش در سال وفات عبداللّهبن مبارک، یعنی 181، در سمرقند متولد شده است (← خطیب بغدادی، ج 11، ص 211؛ ذهبی، 1401ـ1409، ج 12، ص 228). از خانوادة او اطلاع چندانی در دست نیست. او نیز در آثارش از پدر خود چیزی نقل نکرده که نشان میدهد پدرش در دانش حدیث تخصصی نداشته و شاید در زمرة عالمان نیز نبوده است.دارمی تحصیلات خود را در سمرقند آغاز کرد و برای بهرهگیری از استادان متبحر به مراکز علمی در مشرق و مرکز جهان اسلام سفر کرد. او از شهرهای خراسان و ماوراءالنهر به بلخ، بخارا، مرو و هرات سفر کرد. از ری نیز دیدن کرد و در عراق از عالمان بغداد، کوفه، بصره، مدائن، واسط و در حجاز از محدّثان مکه و مدینه استفاده برد و به شهرهای مختلف جهان اسلام از جمله عراق، شام و مصر سفر کرد (← سمعانی، 1408، ج 2، ص 441؛ ذهبی، 1388ـ1390، ج 2، ص 535). خطیب بغدادی (ج 11، ص 209) او را از محدّثان پرسفر دانسته است (نیز ← ابنعساکر، ج 29، ص310؛ ذهبی، 1401ـ1409، ج 12، ص 224). ابنعساکر (همانجا) فهرست بلندی از مشایخ دارمی آورده که از آنها در دمشق حدیث سماع کرده است. براساس آثار بر جای مانده از او، 201 تن از استادان او شناخته شدهاند (برای فهرست این افراد ← غمری، ج 1، مقدمه، ص 17ـ27). شهرت و مقام علمی دارمی، شاگردان بسیاری را به محضر او کشانده است. از شاگردان او به نام چهل تن اشاره شده است که البته برخی همطبقة او بودهاند. در صدر این شاگردان باید از محدّثان نامآوری چون ابوزرعه رازی، ابوحاتِم رازی، بَقْیبن مَخْلد، عبداللّهبن احمدبن حنبل و نیز پنج تن از مؤلفان کتب ششگانة اهل سنّت، یعنی محمدبن اسماعیل بخاری، مسلمبن حجاج نیشابوری، تِرمِذی، نَسایی و ابوداود، نام برد که از موقعیت علمی او حکایت دارد (← خطیب بغدادی، همانجا؛ مِزّی، ج 1، ص 213؛ ذهبی، 1401ـ1409، ج 12، ص 224ـ225؛ برای تعداد روایات او در کتب ستّه ← غمری، ج 1، همان مقدمه، ص 33ـ78).رجالیان دارمی را توثیق کردهاند (برای نمونه ← ابنحِبّان، ج 8، ص 364؛ ابنعساکر، ج 29، ص 313ـ314؛ مزّی، ج 15، ص 213ـ216) و در مدح و وصف مرتبة علمی او اقوال زیادی از بزرگان اهل سنّت نقل شده است (← خطیب بغدادی، ج 11، ص 209، 211ـ213؛ سمعانی، 1408، ج 2، ص 441ـ442؛ ذهبی، 1401ـ1409، ج 12، ص 225ـ229). در تفسیر و فقه و حدیث نیز وی را ممتاز دانستهاند. ابنعساکر (ج 29، ص 314) و ذهبی (1401ـ1409، ج 12، ص 227)، از قول محمدبن ابراهیمبن منصور شیرازی، ضمن ستایش دارمی در فنون مختلف، او را مفسری کامل معرفی کردهاند. تفسیری به او نسبت داده شده که اثری از آن برجای نمانده و اطلاعی نیز از آن در منابع بعدی نیامده است و با توجه به اینکه در متون تفسیری نیز چیزی از وی نقل نشده، دربارة اینکه وی کتابی در تفسیر داشته است، تردید پدید میآید.دارمی فقیهی برجسته بود؛ کتاب مسند او که براساس ابواب فقهی سامان یافته است، به روشنی بر این امر دلالت دارد. وی بهرغم آنکه متأخر از ائمة مذاهب چهارگانة فقهی میزیسته است، مجتهدی مستقل تلقی میشود که نامش در شمار عالمان هیچیک از این مذاهب نیامده جز آنکه ابنابییَعلی (متوفی 526؛ ج 2، ص 23ـ24) از وی در شمار راویان احمدبن حنبل یاد کرده است، هرچند این مطلب بر حنبلی بودن دارمی دلالت ندارد (نیز ← غمری، ج 1، همان مقدمه، ص 88 ـ89).علم حدیث مهمترین حوزة تخصصی دارمی است. او را از برجستهترین محدّثان زمان خود و گاه برتر از برخی محدّثان مشهور همعصرش دانستهاند (← خطیب بغدادی، ج 11، ص 212ـ213؛ ذهبی، 1401ـ1409، ج 12، ص 226). برخی او را به برتری در حفظ، در مقایسه با کسانی چون احمدبن حنبل*، ابنراهویه* و ابنمَدینی*، ستودهاند (← خطیب بغدادی، ج 11، ص 212؛ ابنعساکر، ج 29، ص 316). همچنین از شهرت وی در مصر و شام اخباری نقل شده است (← ابنعساکر، ج 29، ص 317ـ318) که در پذیرش چنین اقوالی باید احتیاط کرد. محمدبن بشّار بُندار از وی در کنار مسلم، بخاری و ابوزرعه، به عنوان یکی از چهار حافظ دنیا، نام برده است (← ذهبی، 1401ـ1409، همانجا). دارمی به رجال و عللالحدیث آگاه بود. ابنحنبل او را در رجال، امام خوانده و به قول او اعتماد کرده است (← خطیب بغدادی، همانجا؛ مزّی، ج 15، ص 213ـ214). اگرچه دارمی در این حوزه نوشتة مستقلی ندارد، در ضمن مسند خود به داوریهای رجالی پرداخته است (برای نمونه ← غمری، ج 1، همان مقدمه، ص 79ـ87).وی در زمینة اعتقادات کتاب مستقلی تألیف نکرده، اما به نظر میرسد که مانند عموم محدّثان این دوره به قِدَم قرآن قائل بوده است، چنانکه اشاره احمدبن حنبل به دوری او از کفر (← خطیب بغدادی، ج 11، ص 211؛ ابنعساکر، ج 29، ص 316) ظاهرآ ناظر به این مطلب است. لالکائی (ج 1، جزء2، ص343) وی را در زمرة کسانی یاد کرده است که قائل به قدم قرآن بودهاند. ابنحبّان (ج 8 ، ص 364) نیز در اشاره به دیدگاههای دارمی گفته است که وی در شهر خود، سمرقند، شعار سنّت را زنده کرد و مردم را به آن فراخواند و به دفاع از حریم دین پرداخت که آن را نشاندهنده موضع دارمی در دفاع از اهل حدیث و مخالفت وی با معتزله و گروههای دیگر در سمرقند دانسته است (نیز ← ذهبی، 1401ـ1409، ج 12، ص 227).دارمی در عبادت، زهد و اخلاق شهره بود (← ابنحبّان، همانجا؛ خطیب بغدادی، ج 11، ص 209) و از پذیرش مسئولیت قضا که به اصرار به او تحمیل شده بود، پس از یک داوری کناره گرفت (خطیب بغدادی، همانجا). احتمالاً گفتة مشهور احمدبن حنبل دربارة وی که گفته است بر او دنیا را عرضه کردند و او آن را نپذیرفت (← همان، ج 11، ص 211؛ ابنعساکر، همانجا) اشارهای به این موضوع است. دارمی در ذیحجه 255 در سمرقند درگذشت (خطیب بغدادی، ج 11، ص 213ـ214؛ سمعانی، 1408، ج 2، ص 442؛ قس خطیب بغدادی، ج 11، ص 213؛ ذهبی، 1401ـ1409، ج 12، ص 228 که نقلی مبنی بر وفات دارمی در 250 آوردهاند). بر جنازة او احمدبن یحییبن اسدبن سلیمان نماز گزارد (ابنحبّان، همانجا). محمدبن اسماعیل بخاری* (متوفی 256) پس از شنیدن خبر درگذشت دارمی، محزون شد و بیتی در رثای او خواند (← ابنعساکر، ج 29، ص 318ـ319؛ مزّی، ج 15، ص 217؛ ذهبی، 1401ـ1409، ج 12، ص 228ـ229).خطیب بغدادی (ج 11، ص 209، 213) فقط از سه اثر دارمی به نامهای مسند، تفسیر و جامع سخن گفته، اما در منابع متأخر آثار دیگری نیز به او نسبت داده شده است (← بغدادی، ج 1، ستون 441؛ سزگین ، ج 1، ص 114ـ115). بیشک برخی از این آثار، مستقل نبوده و برگرفته از مسند و برخی از آنها نیز عنوانهای بدیل برای مسند است (← د.اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه). مثلاً ثلاثیات مجموعة مستقلی نیست و در واقع بخشی از مسند است که افراد مختلفی از جمله عیسیبن عمر سمرقندی، شاگرد دارمی و راوی مسند او (← ابنحجر عسقلانی، ص 42)، سُبْکی و ابننور هر کدام جداگانه از مسند دارمی استخراج کردهاند (← دارمی، ج 1، مقدمة غمری، ص 107ـ110). ثلاثیات دارمی در چند نسخه باقی است و علیرضا عبداللّه و احمد برزه نیز متن آن را در ضمن کتاب الثلاثیات (بیروت 1406/1986، ص 49ـ62) با تخریج کامل احادیث آن به چاپ رساندهاند. غمری نیز در مقدمة مفصّل خود بر تصحیح مسند دارمی، چاپ دیگر از این کتاب ارائه کرده است. از دارمی فقط یک مجموعه حدیثی بر جای مانده است. در اینکه این اثر کدام یک از سه مجموعه منتسب به اوست، اقوال گوناگونی وجود دارد که منشأ آنها بیشتر عدم تطابق عنوان مسند در معنای مصطلح آن بر کتاب موجود دارمی است که باعث شده در توجیه این مطلب، اثر موجود را، کتابی جز مسند دارمی معرفی کنند (← سیوطی، ج 1، ص140؛ غمری، ج 1، همان مقدمه، ص 103ـ106). با این همه، مجموعة برجای مانده از دارمی از دیرباز به مسند نامبردار بوده است (← سمعانی، 1395، ج 1، ص 612؛ ابنصلاح، ص 38؛ سیوطی، ج 1، ص 139) و در عین حال، به تنظیم موضوعی آن اشاره داشتهاند (← ابنحجر عسقلانی، ص 41؛ سیوطی، همانجا). برخی آن را به لحاظ علوّ اسنادش «المسند العالی» (← ذهبی، 1388ـ1390، ج 2، ص 535) و به لحاظ اعتبار روایاتش «المسند الصحیح» خواندهاند (سیوطی، همانجا). همین مجموعه، با در نظر گرفتن ساختار و طبقهبندی موضوعیاش، سنن نامیده شده (کتانی، ص 25) و مکرر با این نام به چاپ رسیده؛ همچنانکه با عنوان المسندالجامع نیز منتشر شده است. مسند دارمی برخلاف تمامی مسانید دیگر، نه به اعتبار تنظیم آن براساس راوی، بلکه بهسبب داشتن روایات با سلسله اِسناد، بدین عنوان خوانده شده است (سیوطی، ج 1، ص140).در چاپهای مختلف کتاب، تعداد روایات به صور مختلف شمارهگذاری شده که دلیل آن اختلاف محاسبه روایات مرفوع، موقوف و مقطوع است که به صورت مسند یا مرسل گزارش شدهاند (← همانجا). مسند دارای موضوعبندی روشنی است که با عناوین جزئی در بابهای متعدد آمده است، اما اثری از فصلبندیهای کلی در قالب «کتاب» در آن دیده نمیشود (← غمری، ج 1، همان مقدمه، ص 96) و بیست عنوان «کتاب» آن تقسیمی متأخر است.دارمی در مسند با مقدمهای مفصّل، ابتدا به اجمال به ویژگیهای رسول اکرم صلیاللّهعلیهوآلهوسلم و سپس با ذکر وفات آن حضرت، به موضوع پیروی از سنّت و علما و دوری از رأی و زمینههای مرتبط با آن میپردازد. موضوعات بعدی کتاب عموماً مباحث فقهی است که با بحث طهارت آغاز شده و با وصایا پایان میپذیرد. آخرین بخش کتاب به فضائلالقرآن اختصاص دارد. غیر از بخش مقدماتی و پایانی از فصلهای میانی، در کتاب رؤیا و سِیَر نیز به موضوعات غیرفقهی پرداخته شده است. دارمی در کتاب خود به گردآوری طرق مختلف یک روایت توجهی ندارد و در هر باب به مصادر استنباط فقهی اشاره میکند. تکرار روایت و تقطیع نیز در آن کم است. وی در کنار نقل روایات، بعضاً پارهای اطلاعات دربارة راویان یا نااستواریهای سندی را نیز گزارش میکند (برای نمونه ← مصطفی ابوزید رشوان، ص 41ـ45). مسند دارمی به علوّ اسناد ممتاز است. روایات ثلاثی آن (روایاتی که واسطه آن تا پیامبر اکرم سه نفرند) چهارده مورد است که با مواردی که در حکم ثلاثی هستند به 81 مورد میرسد؛ در حالی که ثلاثیات بخاری را 22 مورد دانستهاند (← همان، ص 36).دارمی شروط خود را برای نقل روایات نیاورده است، اما عالمان اهل سنّت، عموم روایات این مجموعه را صحیح و حسن دانستهاند (برای نمونه ← ابنصلاح، ص 37؛ سیوطی، همانجا). او اگرچه بعضاً روایات ضعیف را نقل کرده، از این موارد به عنوان شاهد و متابع یا در فضائل و ترغیب و ترهیب بهره برده است (غمری، ج 1، همان مقدمه، ص 93ـ94). روایات منکر و شاذ این مجموعه بسیار اندک است و بر همین اساس نیز ابنحجر عسقلانی مسند دارمی را بر سننِ ابنماجَه* برتری داده است (← سیوطی، همانجا). مسند دارمی تنها از طریق ابوعمران عیسیبن عمربن عباس سمرقندی (زنده به سال 320) به نسلهای بعدی منتقل شده است. از او اطلاع اندکی در دست است و ذهبی (1401ـ1409، ج 14، ص 487) او را صدوق دانسته است. کتاب مسند مورد توجه محدّثان بوده و در اغلب کتابهای مشیخه و فهرست در کنار دیگر آثار حدیثی، به این کتاب و طریق روایت آن نیز اشاره شده است (برای نمونه ← سمعانی، 1395، ج 1، ص 612؛ ابنحجر عسقلانی، ص 41ـ42؛ شوکانی، ص 218).نسخههای خطی مختلفی از کتاب دارمی موجود است (← سزگین، ج 1، ص 114؛ نجم عبدالرحمان خلف، ص 133). همچنین چاپهای مختلفی از کتاب مسند دارمی در دست است، از جمله چاپ حسین سلیم اسد دارانی (بیروت 1421/2000) و چاپ ابراهیم علی محمدعلی (قاهره 1420/2000؛ برای دیگر چاپهای این کتاب ← سزگین، همانجا؛ غمری، ج 1، همان مقدمه، ص 118ـ119).دربارة مسند دارمی تاکنون کار زیادی انجام نشده است. از جمله کارهای انجام گرفته، یکی شرح ابوعاصم نبیلبن هاشم غمری است که در 1419 با عنوان فتحالمنان در ده جلد نگاشته که در آن ضمن آنکه بخشهایی از متن کتاب شرح شده، متن نیز براساس چند نسخة خطی تصحیح شده است. صالح احمد شامی نیز در ضمن کتاب زوائدالسنن علی الصحیحین (دمشق 1418/1998) روایات مسند دارمی را که در صحیحین نیامده، در کتاب خود آورده است. همچنین بشّار عَوّاد معروف به همراه گروهی در کتاب المسندالجامع به گردآوری روایات کتابهای معتبر اهل سنّت از جمله مسند دارمی پرداخته است. ابنحجر عسقلانی نیز کتابی با عنوان الافرادالحسان مِنْ مسندالدارمی عبداللّهبن عبدالرحمن داشته است (مصطفی ابوزید رشوان، ص 45ـ46). مصطفی ابوزید رشوان نیز در کتاب زوائد رجال سننالامام الدارمی علی الکتب الستة (قاهره 1429/2008) رجالی را که نامشان در مسند دارمی آمده اما در صحیحین از آنها روایت نشده، استخراج کرده است. همو در کتاب زوائد سننالامام الدارمی علی الکتب الستة (قاهره 1429/2008) روایاتی را که در مسند دارمی آمده اما در صحیحین نیامده، استخراج کرده است. همچنین محمد عویضه رسالة دکتری خود را به بررسی زندگی و اهمیت کتاب سنن دارمی اختصاص داده که در دانشگاه الازهر از آن دفاع کرده است (نجم عبدالرحمان خلف، همانجا؛ برای دیگر آثار دربارة سنن دارمی ← همان، ص 134). احمدعبدالقادر رفاهی نیز در کتاب فهرس احادیث و آثار سننالدارمی (بیروت 1409/1998) فهرستی برای احادیث مندرج در کتاب سنن دارمی تهیه کرده است.منابع: ابنابییعلی، طبقاتالحنابلة، چاپ عبدالرحمانبن سلیمان عُثیمین، ریاض 1419/1999؛ ابنحِبّان، کتاب الثقات، حیدرآباد، دکن 1393ـ1403/ 1973ـ1983، چاپ افست بیروت ]بیتا.[؛ ابنحجر عسقلانی، المعجمالمفهرس، او، تجرید اسانید الکتب المشهورة و الاجزاء المنثورة، چاپ محمد شکور امریر میادینی، بیروت 1418/1998؛ ابنصلاح، علومالحدیث، چاپ نورالدین عتر، بیروت 1423/2002؛ ابنعساکر، تاریخ مدینة دمشق، چاپ علی شیری، بیروت 1415ـ1421/ 1995ـ2001؛ اسماعیل بغدادی، هدیةالعارفین، ج 1، در حاجیخلیفه، ج5؛ خطیب بغدادی؛ محمدبن احمد ذهبی، سیراعلامالنبلاء، چاپ شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت 1401ـ1409/ 1981ـ1988؛ همو، کتاب تذکرة الحفاظ، حیدرآباد، دکن 1388ـ1390/ 1968ـ1970؛ عبدالکریمبن محمد سمعانی، الانساب، چاپ عبداللّه عمربارودی، بیروت 1408/1988؛ همو، التحبیر فی المعجم الکبیر، چاپ منیره ناجی سالم، بغداد 1395/ 1975؛ عبدالرحمانبن ابیبکر سیوطی، تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی، چاپ احمد عمر هاشم، بیروت 1409/ 1989؛ محمد شوکانی، اتحافالاکابر باسنادالدفاتر، چاپ خلیلبنعثمان جبور سبیعی، بیروت1420/1999؛ نبیلبنهاشم غمری، فتحالمنان: شرح و تحقیق کتاب الدارمی ابیمحمد عبداللّهبن عبدالرحمن، المسمی ﺑ المسندالجامع، مکه 1419/1999؛ محمدبن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة لبیان مشهور کتب السنة المشرفة، قاهره: مکتبةالکلیات الازهریة، ]بیتا.[؛ هبةاللّهبن حسن لالکائی، شرح اصول اعتقاد اهل السنة و الجماعة: من الکتاب و السنة و اجماع الصحابة و التابعین من بعدهم، چاپ احمدبن سعد غامدی، ریاض 1415/1994؛ یوسفبن عبدالرحمان مِزّی، تهذیبالکمال فی اسماءالرجال، چاپ بشار عواد معروف، بیروت 1422/2002؛ مصطفی ابوزید رشوان، زوائد رجال سنن الامام الدارمی علی الکتب الستة، قاهره 1429/2008؛ نجم عبدالرحمان خلف، استدراکات علی تاریخالتراث العربی لفؤاد سزگین فی علمالحدیث، بیروت 1421/2000؛EI2, s.v. "Al-Dārimī" (by J. Robson); Fuat Sezgin, Geschichte des arabischen Schrifttums, Leiden 1967- .