دارالعلوم دئوبند، از مهمترین مدارس و حوزههای علوم اسلامی اهل سنّت در شبهقاره هند. این مرکز را گروهی از علمای هند به سرپرستی محمدعابد حسین و مولانا محمدقاسم نانوتَوی* در 15 محرّم 1283 در شهر دئوبند*، در شمالشرقی دهلی، تأسیس کردند (رضوی، ص 75؛ ثبوت، ص 78) و چون نانوتوی خود اداره مدرسه را برعهده گرفت، از وی به عنوان بنیانگذار دارالعلوم یاد شده است و بهسبب اهمیت جایگاهش، برخی از دانشآموختگان این مدرسه شخصیت علمی خود را به وی منسوب کردهاند و حتی بعضی از آنان نامخانوادگی قاسمی را برای خود برگزیدند (ثبوت، همانجا).درنتیجه قیام سراسری مسلمانان هند بر استعمار انگلستان در 1273/ 1857 و تأثیر تعالیم دینی شاهولیاللّه دهلوی (محدّث و فقیه متکلم هندی) و فرزندش، شاهعبدالعزیز دهلوی، و نیز تأثیر حرکت جهادی سیداحمد بَریلوی*، گروهی از علمای مسلمان هند مصمم شدند مدارس دینی مستقل از حکومت انگلیسی هند تأسیس کنند. بعد از قیام 1273، نخستین مدرسهای که بر اثر این تصمیم ایجاد شد، دارالعلوم دئوبند بود. این مدرسه برای ترویج تعالیم مکتب شاهولیاللّه دهلوی تأسیس شد و در واقع ادامه مدرسه رحیمیه دهلی بود (رضوی، ص 13ـ14؛ ثبوت، ص 77؛ شمیم اختر ، ص 145).برای حفظ استقلال مدرسه و جلوگیری از اعمال نفوذ مستقیم یا غیرمستقیم حکومت انگلستان در آن، از همان ابتدا در اساسنامه مدرسه مقرر شد که این مدرسه نباید کوچکترین کمک مالی از حکومت بریتانیا دریافت کند و مسئولان آن فقط میتوانند از کمکهای مردم استفاده کنند (عبدالمنعم نمر،ص 32؛ گیلانی، ص 44ـ45؛ پیرسون ، ص 219ـ220).ازاینرو، وجود دارالعلوم دئوبند بهتدریج زمینهای برای ایجاد یک نهضت آزادیخواهی شد و فعالیتهای آن تحتالشعاع تأمین آزادی شبهقاره هند قرار گرفت و بر آموختن عربی بهعنوان زبانِ اصلی فراگیری علوم دینی تأکید شد (گریگوریان ، ص 44؛ عبدالحلیم ندوی، ص 4). برای پاسداری از فرهنگ اسلامی و بهواسطه توجه بسیار به علوم جدید در شبهقاره و تنزل و رکود دروس سنّتی، نانوتوی با آموزش علوم جدید در این مدرسه مخالف بود، اما با این حال، او قصد آموزش زبان انگلیسی در دارالعلوم را داشت که پیش از اجرای آن درگذشت (← گیلانی، ص 47ـ49؛ هاردی ، ص170).دارالعلوم در ابتدا بنای مستقلی نداشت و تدریس در مسجد کوچک و تاریخی دئوبند به نام چَتّا منحصرآ با یک دانشجو به نام محمودحسن* دئوبندی و یک استاد به نام مولوی قاری محمود دئوبندی آغاز شد و مولانا رشید احمد گَنگُوهی، که از وی نیز در کنار نانوتوی بهعنوان مؤسس دارالعلوم یاد شده است (← گیلیات ـ ری ، ص 85)، بر کار تدریس نظارت میکرد.محمودحسن بعدها خود مهمترین استاد و مدیر دارالعلوم ویکی از رهبران مبارزات آزادیخواهانه هند شد و شیخالهند لقب گرفت. او از 1291 تدریس در دارالعلوم را شروع کرد و پس از مهاجرت مولانا سیداحمد دهلوی به بهوپال، از 1308/ 1891 ریاست این مدرسه را عهدهدار شد. محمودحسن را پدر دارالعلوم نیز نامیدهاند (← رضوی، ص 55، 75، 146ـ150؛ ثبوت، ص 79؛ ظفر، ص 332ـ333؛ عبدالمنعم نمر، ص 32ـ33؛ حسنی لکهنوی، ج 8، ص 466ـ468).علاوه بر محمدقاسم نانوتوی و عابدحسین، اعضای نخستین هیئت امنای دارالعلوم عبارت بودند از: مهتابعلی دئوبندی، ذوالفقارعلی دئوبندی، فضلالرحمان عثمانی، نهال احمد دئوبندی و منشی فضل حق دئوبندی که همگی، به جز مولانا مهتاب علی و شیخ نهال احمد، در دومین هیئت امنا (تشکیلشده در 1291) نیز عضو بودند. رشیداحمد گنگوهی نیز به عضویت هیئت امنای دوم درآمد (رضوی، ص 125ـ126؛ ظفر، ص 335ـ336). گنگوهی پس از وفات نانوتوی، تا پایان عمر مدیریت دارالعلوم را برعهده داشت (قاسمی، ص 8).تعداد طلاب این مدرسه در پایان اولین سال به 78 تن رسید که 58 تن از آنان افغانی و پنجابی بودند (رضوی، ص 75). ازاینرو، مؤسسان دارالعلوم از اواخر 1292 به تهیه ساختمانی مستقل برای مدرسه اقدام کردند. ابتدا خانهای اجاره کردند، تا اینکه نخستین عمارت این مدرسه را احمدعلی سَهارَنپوری در 1293 (مادّه تاریخ: اشرف عمارات) بنیاد نهاد (علوی ، ص90؛ رضوی، ص 81ـ83؛ ظفر، ص 334ـ 335). مدرسه در کنار همان مسجد بهتدریج توسعه یافت و دارای عمارات متعدد شد، مانند دو مسجد، دارالحدیث، دارالتفسیر، دارالقرآن و دارالاقامه (برای سکونت طلاب)، و تعداد استادان، دانشجویان و کارمندان آن نیز افزایش یافت (رضوی، ص 55، 83ـ88؛ عبدالحلیم ندوی، ص 5). این مدرسه در دوران مدیریت چهلساله محمودحسن، اعتبار و شهرتی بینالمللی یافت و بعد از الازهر* در قاهره، بزرگترین مدرسه دینی عربیزبان اهل سنّت در جهان گردید و به ازهر هند، ازهر شرق و ازهر آسیا ملقب شد. دارالعلوم با ایجاد وضع مناسب چون تهیه مسکن، خوراک و لباس برای طلاب، پذیرای دانشجویان از سراسر شبهقاره و کشورهای گوناگون مانند ایران، روسیه، چین، مالزی، اندونزی، عراق، عربستان و بهویژه افغانستان شد. چنانکه با گذشت صد سال از تأسیس این مدرسه، شمار فارغالتحصیلان آن به بیش از 400،7تن رسید و مدارس فراوانی در سراسر هند تحت نظارت آن قرار گرفت (عزیز احمد، 1367ش، ص 20، 84؛ ثبوت، ص 79، 81؛ متکاف ، 1982، ص110ـ111؛ فیضی، ص 148؛ عبدالحلیم ندوی، ص 6ـ7؛ ابوالحسن علی ندوی، ص 129ـ130).دارالعلوم بهسرعت به یک الگو بدل شد، چنانکه مدرسه مظاهرالعلوم سهارنپور با تقلید از آن و فقط با فاصله شش ماه از تأسیس دارالعلوم تأسیس شد. ازاینرو، این مدرسه را خواهرخوانده دارالعلوم نامیدهاند (ابوالحسن علی ندوی، ص 131؛ متکاف، 1982، ص 107ـ108، 128). در پاکستان نیز مدارسی چون اشرفیه و مدنیه در لاهور و خیرالمدارس در ملتان تأسیس شد (د. اردو، ذیل «دیوبندی»). تا پایان قرن سیزدهم، مدارسی در لکهنو، بریلی، مرادآباد، امروهه، مظفرنَگر، دهلی، شاهجهانپور، فاتحپور، بنارس، کلکته، مدرس، پیشاور، لاهور و مناطق دیگر شبهقاره زیرنظر دارالعلوم دایر گردید (← متکاف، 1982، ص 126، 134؛ نیز ← خالد مسعود، ص 239). با توسعه بیش از پیش دارالعلوم، این مرکز برای تأمین هزینههای خود با مشکلاتی مواجه شد، اما برخی از امرا و سلاطین مسلمان کمکهای مالی شایانی به آن کردند، از جمله به پیشنهاد سیدجمالالدین اسدآبادی*، عبدالحمید دوم (حک : 1293ـ 1327)، سلطان عثمانی، مبالغ چشمگیری به دارالعلوم اهدا کرد (قاسمی، ص 11).در 1306ش/ 1927، برخی از استادان برجسته دارالعلوم مانند مولانا انورشاه کشمیری، شبیر احمد عثمانی و مولانا سراج احمد به دابِل در گجرات رفتند و ازاینرو، برای دورهای کوتاه مرکز علمی دابل بیشتر از دارالعلوم شهرت یافت (چشتی ، ص 926).در 1309ش/ 1930، محمدطیب قاسمی (نوه محمدقاسم نانوتوی) به ریاست دارالعلوم برگزیده شد و تا هنگام مرگش (1403/ 1362ش) در این سمت بود. در دوره ریاست وی، دارالعلوم پیشرفت بسیار کرد. از جمله اقدامات مهم قاسمی، سفر به افغانستان در 1318ش/ 1939 برای تحکیم مناسبات دارالعلوم با حکومت اسلامی این کشور بود (قاسمی، مقدمه، ص ب، و؛ رضوی، ص 173ـ176). بنابر گزارش وی (ص 8ـ 9)، در این سال ساختار تشکیلاتی دارالعلوم از این قرار بوده است: مجلس اعلی که قوانین حاکم بر دارالعلوم را تصویب میکرد، شورای انتظامی که نظارت بر طلاب و استادان و کارمندان را بر عهده داشت، دفتر مرکزی مدیریت که ناظر بر امور اداری و دفتری بود، شعبه تعلیمات و مجلس علمیه که مسئولکلیه تشکیلات آموزشی بود، و شعبه تنظیم و ترقی که فارغالتحصیلان دارالعلوم را برای خدمت به مسلمانان هند و دیگر کشورها سازماندهی میکرد (نیز ← رضوی، ص 126ـ 142). در دوره قاسمی، مدرسه دینی صولتیه و مدرسه علوم شرعیه بهعنوان دو شعبه دارالعلوم در مکه و مدینه فعال بودند (← قاسمی، ص10، پانویس).مؤسسان این مدرسه و ادامهدهندگان راه آنان پیرو فقه حنفی بودند (د. اردو، همانجا؛ عبدالحلیم ندوی، ص 12؛ ابوالحسن علی ندوی، ص130ـ131) و در کلام، از اشعریه و ماتُریدیّه پیروی میکردند (← سهارنپوری، ص 29ـ30؛ نیز ← )دایرةالمعارف جهانی عرفان و فرقههای عرفانی اسلامی( ، ذیل "Deobandi"). استادان، دانشجویان و کارکنان این مدرسه میبایست به مسلک دارالعلوم وفادار میبودند و نباید در مؤسسهای که با مسلک آن مخالف بود، عضو میشدند. برنامه درسی در این مدرسه برخلاف روش غربی تنظیم شده بود و علوم جدید آموزش داده نمیشد و بیشترین توجه به فقه، تفسیر و حدیث بود؛ فلسفه، کلام، منطق، هندسه، نجوم، طب، تاریخ اسلام، جغرافیا، ادبیات و دستور زبان عربی و فارسی نیز در آن تدریس میشد (عزیزاحمد، 1367ش، ص 83ـ84؛ جین ، ص 258؛ رضوی، ص 104، 109).دارالعلوم به فارغالتحصیلان خود سه نوع گواهی میداد :گواهی عالِمیت برای دانشجویانی که دوره حدیث و دیگر علوم را در هفت سال گذرانده باشند، گواهی فضیلت برای کسانی که علاوه بر دوره حدیث، دوره علوم قرآنی را نیز طی کرده باشند، و گواهی تخصص برای دانشجویانی که علاوه بر این دو دوره، دوره دو ساله ادبیات عرب و اصول فقه را نیز گذرانده باشند. مدارک دارالعلوم را دانشگاهها و مراکز علمی اسلامی مانند دانشگاه اسلامی علیگره*، دانشگاه مدینه منوره و دانشگاه الازهر معتبر دانستهاند (عبدالحلیم ندوی، ص 3ـ4).در حال حاضر، نظام آموزشی دارالعلوم نسبت به گذشته تغییر کرده و ضمن حفظ دروس سنّتی، علوم جدید نیز به آن راه یافته است. دانشجویان ابتدا دوره سطح را به همراه دروسی چون جغرافیای جهان اسلام و تاریخ هند، در هشت سال، میگذرانند و پس از طی این مرحله، میتوانند وارد دوره تحصیلات تکمیلی شوند و در رشتههایی مثل تفسیر، کلام، فقه، ادبیات عرب و ادبیات انگلیسی تخصص بگیرند (دارالعلوم دیوبند ـ الهند، 2011).در این مدرسه، عرفان و تصوف بهویژه تعالیم طریقتهای چشتیه*، نقشبندیه*، قادریه* و سهروردیه* (← سهارنپوری، ص 30؛ )دایرةالمعارف جهانی عرفان و فرقههای عرفانی اسلامی(، همانجا) و به تعالیم حاجی امداداللّه تهانوی* ــکه محمدقاسم نانوتوی، رشیداحمد گنگوهی و محمودحسن از مهمترین شاگردان وی بودندــ همواره توجه شده است (← حسنی لکهنوی، ج 8، ص 148ـ149، 465ـ466؛ نیز ← سهارنپوری، همانجا).برخی از مهمترین استادان این مدرسه عبارت بودند از : مولانا محمد یعقوب صدیقی حنفی نانوتوی از شاگردان امداداللّه تهانوی؛ محمد انورشاه کشمیری که پس از سفر محمودحسن به حجاز در 1333/ 1915، سیزده سال (تا 1346/ 1927) ریاست هیئت علمی در دارالعلوم را برعهده داشت و شاگردان برجستهای چون محمدشفیع عثمانی، مناظر احسن گیلانی و محمدادریس کاندهلوی را تربیت کرد (← بخاری، ص 25ـ28، 83ـ91)؛ حسین احمد مدنی؛ شَبیر احمد عثمانی، فرزند فضلالرحمان عثمانی؛ عزیزالرحمان عثمانی، مفتی دارالعلوم؛ حبیبالرحمان عثمانی؛ احمدحسن اِمروهوی (← همان، ص 54ـ60، 65، 77، 92، 100)؛ غلام رسولخان هزاروی، رسولخان سرحدی؛ وجیهالدین احمدخان؛ و محمدحسین بِهاری (ثبوت، ص80).شمار فارغالتحصیلان دارالعلوم در 1379ش/ 2000، به 213،43 تن رسید که از این میان، 975،41 تن از کشورهای حوزه شبهقاره (هند، پاکستان و بنگلادش) و بقیه از کشورهایی مانند مالزی، نپال و افغانستان بودند (دارالعلوم دیوبند ـ الهند،2011). مهمترین فارغالتحصیلان دارالعلوم، عبارتاند از: مولانا سیدمناظر احسن گیلانی که بعدها سرپرست بخش الهیات و معارف اسلامی دانشگاه عثمانیه* حیدرآباد شد (← گیلانی، ص 11)؛ عبیداللّه سندی* که از آیین سیک به اسلام گروید و شاگرد محمودحسن بود؛ عبدالعلی محدّث دهلوی؛ مولانا عبدالرزاق قاضیالقضات دولت افغانستان؛ مولانا خلیل احمد؛ و مولانا ابوالحسن علی ندوی (← رضوی، ص 101ـ103؛ عزیزاحمد ، 1967، ص 109).برخی از استادان و دانشجویان دارالعلوم نیز در علوم مختلف دینی سرآمد بودند، از جمله احمدعلی سهارنپوری، خلیل احمد سهارنپوری و محمدادریس کاندهلوی* در حدیث؛ اشرفعلی تهانوی*، شبیر احمد عثمانی و اخلاق حسین قاسمی در علوم قرآنی؛ رشیداحمد گنگوهی، مفتی محمد کفایتاللّه دهلوی* و اعزاز علی امروهوی در فقه؛ و محمدطیب قاسمی، حبیبالرحمان عثمانی و سیدمناظر احسن گیلانی در کلام و تاریخ (دارالعلوم دیوبند ـ الهند، 2011).در دارالعلوم، برای راهنمایی مردم در مسائل شرعی، دارالافتایی نیز تأسیس شده است (خالد مسعود، ص 239) که مفتیان آن بسیار فعالاند (← دارالعلوم دئوبند ـ الهند، 2011)؛ چنانکه شمار فتاوای آنان از 1329 تا 1370 (1330ش)/ 1911ـ1951 به حدود 000،150 فتوا رسید (عزیزاحمد، 1967، ص 105؛ هاردی، ص 234). مجموعه فتاوای دارالعلوم تاکنون چند بار منتشر شده است (← دارالعلوم دیوبند ـ الهند، 2011).کتابخانه دارالعلوم در حال حاضر، در حدود 000،250 جلد کتاب دارد و یکی از بزرگترین مجموعههای نسخ خطی در شبهقاره بهشمار میرود (← عبدالحلیم ندوی، ص 5؛ )سیری جهانی در دستنویسهای اسلامی( ، ج 1، ص 429) و فهرست نسخ خطی آن در دو جلد در 1349ش/ 1970 و 1352ش/ 1973 منتشر شده است (ظفیرالدین، ج 1، ص 3ـ7، ج 2، ص 3ـ5؛ برای تفصیل بیشتر ← دارالعلوم دیوبند ـ الهند، 2011)؛ بخش نشریات کتابخانه دارالعلوم نیز از نظر نگهداری نشریاتی به زبانهای اردو، عربی و انگلیسی حائز اهمیت است (عبدالحلیم ندوی، همانجا).دارالعلوم تاکنون کتابهای متعددی مانند مکتوبات ثلاثه (اثر رشیداحمد گنگوهی)، ایمان و عمل (اثر سیدحسین احمد مدنی)، و نزول عیسی اور ظهور مهدی (اثر محمدادریس کاندهلوی) منتشر نموده است (دارالعلوم دیوبند ـ الهند، 2011). این مدرسه دو مجله نیز منتشر میکند: مجله دارالعلوم به زبان اردو مشتمل بر مقالات دینی، و ماهنامهای به زبان عربی به نام الداعی که در آغاز دعوةالحق نام داشت (عبدالحلیم ندوی، ص 4ـ5؛ دارالعلوم دیوبند ـ الهند، 2011).هنگام جدایی پاکستان از هند، بین علمای این مدرسه درباره این ماجرا اختلاف پیش آمد. بیشتر آنان با تشکیل پاکستان مخالف بودند، چنانکه برای نمونه حسیناحمد مدنی، این طرح را نشئت گرفته از خواست استعمار بریتانیا به منظور پراکندگی و شکستن وحدت مسلمانان میدانست (عزیزاحمد، 1967، ص 237؛ ثبوت، ص 81؛ متکاف، 2006، ص30؛ نیز ← دئوبندی*)، اما محمدطیب قاسمی، اشرفعلی تهانوی، شَبیراحمد عثمانی و مفتی محمدشفیع دئوبندی طرفدار تشکیل پاکستان بودند و به نفع حزب مسلملیگ فعالیت میکردند (قاسمی، مقدمه، ص ز؛ د. اردو، همانجا؛ هاردی، ص 319).در این مدرسه، همواره با وهابیت و سلفیگری مخالفت میشد، برای نمونه، محمدانورشاه کشمیری و حسیناحمد مدنی از جدّیترین مخالفان افکار محمدبن عبدالوهاب بودند، اما از اواسط قرن چهاردهم/ نیمه دوم قرن بیستم با گرایش برخی از اخلاف شاهولیاللّه و شاهعبدالعزیز دهلوی به وهابیت و تسلط غیررسمی آلسعود بر دارالعلوم، فضای فکری این مدرسه تا اندازهای به وهابیت گرایش یافته است (← سهارنپوری، ص 45ـ47؛ ثبوت، ص 82ـ83؛ ابواسامه طالبالرحمان، ص 247ـ250، 252ـ260) و حتی شکلگیری گروه طالبان* در افغانستان را نیز متأثر از میراث فقهی دارالعلوم دئوبند دانستهاند (← ارشد عالم ، ص 176ـ177؛ احمد رشید ، ص 88 ـ91؛ نیز ← دئوبند*).منابع: ابواسامه طالب الرحمان، الدیوبندیة: تعریفها، عقائدها، ریاض 1419/1998؛ اردو دائره معارف اسلامیه، لاهور 1384ـ1410/ 1964ـ1989، ذیل «دیوبندی» (از ظهور احمد اظهر)؛ محمداکبر شاهبخاری، اکابر علماء دیوبند، لاهور: اداره اسلامیات، ]بیتا.[؛ اکبر ثبوت، مدارس اسلامی هند در طول تاریخ و جایگاه فرهنگ ایران در آنها، دهلینو 1375ش؛ عبدالحی حسنیلکهنوی، نزهةالخواطر و بهجةالمسامع و النواظر، ج 8، حیدرآباد، دکن 1402/1981؛ دارالعلوم دیوبند ـ الهند، 2011.Retrieved Apr.20, 2011, from http://www.darululoom- deoband.com;سیدمحبوب رضوی، تاریخ دیوبند، دیوبند ?] 1372[؛ خلیلاحمد سهارنپوری، المُهَنَّد علی المُفَنَّد، یعنی عقائد علما اهل سنت دیوبند، لاهور 1404/1984؛ محموداحمد ظفر، علماء میدان سیاست مین، لاهور ?] 1426/ 2005[؛ محمد ظفیرالدین، تعارف مخطوطات کتب خانه دارالعلوم دیوبند، دیوبند 1390ـ1393/ 1970ـ1973؛ عبدالمنعم نمر، کفاحالمسلمین فی تحریرالهند، ]قاهره[ 1990؛ عزیزاحمد، تاریخ تفکر اسلامی در هند، ترجمه نقیلطفی و محمدجعفر یاحقی، تهران 1367ش؛ محمدطیب قاسمی، گزارش سفر افغانستان: در پرتو پیوستگیهای دینی و عرفانی دارالعلوم دیوبند، ترجمه نذیر احمد سلامی، قم 1382ش؛ مناظر احسن گیلانی، سیری در زندگی امام مولانا محمد قاسم نانوتوی: مصلح و احیاگر قرن سیزدهم هجری و بنیانگذار دارالعلوم دیوبند، ترجمه و اقتباس صلاحالدین شهنوازی، زاهدان 1384ش؛ ابوالحسن علی ندوی، المسلمون فی الهند، دمشق 1420/1999؛ عبدالحلیم ندوی، مراکز المسلمین التعلیمیة و الثقافیة و الدینیة فی الهند، مدرس ?]1386/ 1967[؛Ahmed Rashid, Taliban: Islam, oil and the new great game in Central Asia, London 2000; S.M. Ziauddin Alavi, Muslim educational thought in the Middle Ages, New Delhi 1988; Arshad Alam, "Understanding Deoband locally: interrogating Madrasat Diya('al-`Ulu(m", in Islamiceducation, diversity and national identity: d(n( mada(ris in India, post 9/11, ed. Jan-Peter Hartung and Helmut Reifeld, New Delhi: Sage, 2006; Aziz Ahmad, Islamic modernism in India and Pakistan: 1857-1964, London 1967; Aaliya Chishti, "Maulana Anwar Shah Kashmiri (RA)", in Challenges to religions and Islam: a study of Muslim movements, personalities, issues and trends, pt.2, ed. Hamid Naseem Rafiabadi, New Delhi: Sarup & Sons, 2007; Asaf A. A. Fyzee, "Islamic law and theology in India: proposals for a fresh approach", in Cultural and religious heritage of India, ed. Suresh K. Sharma and Usha Sharma, vol.5, New Delhi: Mittal Publications, 2004; Sophie Gilliat-Ray, Muslims in Britain: an introduction , Cambridge 2010; Global encyclopaedia of Islamic mystics and mysticism, vol.1, ed. N.K. Singh, New Delhi: Global Vision Publishing House, 2009; Vartan Gregorian , Islam: a mosaic, not a monolith, Washington D.C. 2003; P. Hardy , The Muslims of British India, Cambridge 1972; Ranu Jain , "Educational backwardness among the Muslims in India: a case of misrepresentation?", in Religion, power and violence: expression of politics in contemporary times, ed. Ram Puniyani, New Delhi: Sage, 2005; Muhammad Khalid Masud, "Religious identity and mass education", in Islam in the era of globalization: Muslim attitudes towards modernity and identity, ed. Johan Meuleman, London: Routledge Curzon, 2002; Barbara Daly Metcalf, Islamiccontestations: essays on Muslims in India and Pakistan, New Delhi 2006; idem, Islamic revival in British India: Deoband, 1860-1900, Princeton, N.J. 1982; Harlan Otto Pearson, Islamic reform and revival in nineteenth - century India: the Tar(qah-i-Muhammad(yah, New Delhi 2008; Shamim Akhter, Faith and philosophy of Islam, Delhi 2009; World survey of Islamic manuscripts, ed. Geoffrey Roper, London: Al-Furqan Islamic Heritage Foundation, 1992-1994.