داراب، شهرستان و شهری در استان فارس.1) شهرستان. این شهرستان در جنوب شرقی استان فارس واقع شده و از شمال به شهرستانهای نیریز و استهبان، از شرق به شهرستان حاجیآباد در استان هرمزگان، از جنوب به شهرستان زریندشت در استان فارس، و از غرب به شهرستان فَسا محدود (← نقشة تقسیمات کشوری ایران) و مشتمل است بر سه بخش مرکزی، رُستاق و فُورگ؛ دوازده دهستان به نامهای بالش، قلعهبیابان، پاسْخَن، فَسارود، قَرْیَةُالخَیْر، نَصْرُوان، هَشیوار، بَخْتاجِرْد، رستاق، کوهستان، آبشور و فورگ؛ و سه شهر داراب (مرکز بخش و شهرستان داراب)، جَنّتشهر و دوبُرجی (← ایران. وزارت کشور. معاونت سیاسی، 1390ش، ذیل «استان فارس»).در نواحی شمالی شهرستان، کوههای نسبتاً بلندی قرار دارند که ادامة رشتهکوه زاگرساند و از شمالغربی به جنوبشرقی امتداد یافتهاند، از جمله: کوه مروارید (بلندترین قله 025،3 متر)، کوه بَرفداند (بلندترین قله 000،2 متر)، کوه بالش (بلندترین قله 750،2 متر) و کوه پنجشاه (بلندترین قله 350،1 متر؛ ← جعفری، ج 1، ص 93، 101، 140، 510). رود دائمی کُل با مسیر جنوبشرقی به طول حدود 360 کیلومتر در این شهرستان به نامهای رودبال/ رودبار، رستم، رود شور داراب و تنگچرخی جریان دارد (همان، ج 2، ص 397ـ399).بنیان اقتصادی شهرستان بر کشاورزی، دامداری و تولید صنایعدستی استوار است. نوع کشت بیشتر آبی است و به صورت مکانیزه انجام میشود و منابع آب کشاورزی آن چاههای عمیق و نیمهعمیق، کاریز، چشمه و رود است. تنوع آب و هوایی شهرستان داراب موجب شده که در آن محصولات کشاورزی از نوع گرمسیری و سردسیری به عمل آید. محصولات زراعی داراب عبارتاند از: گندم، پنبه، جو، برنج، ذرت، گلسرخ، محصولات جالیزی و ترهبار. داراب همچنین از فراوردههای باغی، انگور، بادام، زردآلو، سیبترش، انجیر، خرما و مرکّباتی مانند پرتقال، نارنگی و دارابی دارد (فرهنگ جغرافیائی آبادیها، ج 113، ص 25ـ27؛ سازمان مدیریت و برنامهریزی استان فارس، ص 223؛ فارسنامه دوم، ج 1، ص 299). داراب یکی از مراکز مهم دامداری استان فارس است. از صنایعدستی حصیربافی، قالیبافی، گلیمبافی، بافت گیوه، گلدوزی و کوزهگری در این شهرستان رواج دارد. همچنین در این شهرستان از معادن نمک، گچ، و مرمریت بهرهبرداری میشود (فارسنامه دوم، ج 1، ص 300ـ301؛ فرهنگ جغرافیائی آبادیها، ج 113، ص 25).در سرشماری 1385ش، جمعیت شهرستان داراب 938،177 تن گزارش شدهاست که از این تعداد 903،66 تن شهرنشین، 577،108 تن روستانشین و 458،2 تن غیرساکناند (← مرکز آمار ایران، ذیل «استان فارس»).در تقسیمات کشوری 1316ش، داراب یکی از بخشهای شهرستان فَسا بود (← ایران. قوانین و احکام، ص 89)، در اوایل دهة 1330ش بخش داراب (به مرکزیت شهر داراب) دارای نه دهستان بود و 133 روستا داشت (← رزمآرا، ج 7، ص 95). در اردیبهشت 1337، داراب شهرستان شد (← ایران. وزارت کشور. معاونت سیاسی، 1382ش، ذیل «استان فارس»). در تقسیمات کشوری 1355ش، شهرستان داراب یک بخش به نام حومه، سیزده دهستان و یک شهر داشت (← ایران. وزارت کشور، ذیل «استان فارس»). در مرداد 1368، بخش رستاق و در تیر 1370 بخش فورگ در شهرستان داراب تشکیل گردید و در اسفند 1372 جنّتشهر به شهر تبدیل شد. با تشکیل شهرستان زریندشت در اسفند 1378، دهستانهای خسویه و ایزدخواست از داراب منتزع و ضمیمه آن شدند (← ایران. وزارت کشور. معاونت سیاسی، 1382ش، همانجا).آثار تاریخی شهرستان داراب عبارتاند از: 1) نقش رستم*؛ 2) قلعة دارابگرد، معروف به قلعة درب، قلعة دحیه یا قلعة دهنا (← دارابگرد*)؛ 3) آتشکدة آذرجو، درحدود دوازده کیلومتری شمال شهر داراب در نزدیکی کوه شاهیجان با بنای گنبدی و آجری به ارتفاع تقریبی دوازده متر که بر بالای سکویی مربعشکل و عریض، ساخته شده از سنگ و گچ، قرار دارد. بیشتر آتشکده ویران شده است (مصطفوی، ص 92؛ نحوی، ص 31)؛ 4) قصر بهرام، که در 26 کیلومتری شمال شهر داراب قرار دارد و گفته شده استراحتگاه بهرام گور در فصل شکار گورخر بوده است. در مقابل این قصر به فاصلة حدود دو کیلومتر، دو برج تراشیدهشده از سنگ دیده میشود که ظاهراً برای دیدهبانی احداث شده بوده است (فارسنامه دوم، ج 1، ص 317)؛ 5) قصر آیینه یا قصر دختر، در هشت کیلومتری آبادی رستاق (همانجا)؛ 6) قصر کیامرث، در نزدیک آبادی نصیرآباد در 94 کیلومتری جنوبشرقی شهر داراب، در بخش فورگ که شامل ساختمانی گلی و آجری است (همانجا).فورگ با ضبطهای فُرْج، پُرگ، برک و فرگ آمده است (← اصطخری، ص 109؛ ابنبلخی، ص 129؛ حمداللّه مستوفی، ص 138؛ فسائی، ج 1، ص 239). در سدة چهارم، اصطخری (همانجا) از وجود منبر در شهر فرج یاد کرده است در سدة ششم، ابنبلخی (ص 129ـ130) آن را به همراه تارم، دو شهرک معرفی کرده است که هر دو سرحد کرمان بودهاند. این شهرها دارای هوای گرمسیری بودند، و به این سبب خرما و غله آنها معروف بوده و در هر دو شهرک جامع و منبر وجود داشته است. فرج بزرگتر از تارم بود و قلعهای محکم نیز داشت. در دورة ناصری (ﺣک : 1264ـ1313) یکی از نواحی بلوک سبعه فارس بود (← فسائی، همانجا).2) شهر. این شهر مرکز شهرستان داراب است و در ارتفاع حدود 120،1 متری و در حدود 270 کیلومتری جنوبشرقی شهر شیراز در مسیر گهکم ـ مقاری (که دو راه سیرجان ـ بندرعباس و سیرجان ـ شیراز را به یکدیگر مرتبط میکند) قرار دارد. شهر در محل تلاقی کوهستان و دشت گسترده شده است (ضرابی و فتوحی، ص 27؛ نیز ← اطلس جامع ایران و تهران). شهر داراب از شرق به کوههای نمک و برفداند و از شمال به کوه نورو محدود است (فرهنگ جغرافیایی کوههای کشور، ج 3، ص 236، 314). آب و هوای آن معتدل خشک است و بالاترین دمای آن ْ5ر44 در اواخر تیر و کمترین آن ْ0 در اواسط دی ماه است. میزان بارش سالانة آن 2ر335 میلیمتر ضبط شدهاست (سازمان هواشناسی کشور، ص 199). داراب در اردیبهشت 1337 شهر شد (← ایران. وزارت کشور. معاونت سیاسی، 1382ش، همانجا). طبق سرشماری 1385ش، جمعیت شهر 032،56 تن بوده است (← مرکز آمار ایران، همانجا).پیشینه. نام شهر داراب از نام شهر باستانی دارابگرد گرفته شده است (برای اطلاع از وجه تسمیه آن ← دارابگرد*). دلیل ویرانی شهر باستانی دارابگرد و کوچ اهالی آن به شهر داراب کنونی در منابع مشخص نیست (ضرابی و فتوحی، ص 23). بنا بر اظهارات فسائی (ج 2، ص 1314) شهر دارابگرد تا زمان استیلای اتابکان شبانکاره* (ﺣک : 448ـ756) آباد بود. ظاهراً این شهر در جریان جنگهای پیاپی، بهویژه جنگ مغولان با امرای شبانکاره در سدههای ششم و هفتم، آسیب بسیار دید و بهتدریج ویران شد و ساکنان آن، شهر جدید داراب را احداث کردند (نیز ← دارابگرد*)؛ اما احتمالی هم وجود دارد که اهالی شهر باستانی دارابگرد در حدود سالهای 440 تا 448 در کنار آتشکدة آذرخش شهری به نام جَنَّت احداث کرده و سپس در حدود 786 مجدداً در محل داراب کنونی ساکن شده باشند (آزما، ص 47).در 1136 شخصی به نام سیداحمد با تهیة فرمان جعلشدهای به مهر شاهطهماسب، خود را حاکم فارس خواند و داراب، جهرم و نیریز را تصرف کرد (← استرآبادی، ص 15ـ16، 22). او همچنین در 1140 در قلعة حسنآباد داراب هشت ماه با افغانها جنگید، اما شکست خورد (← گلستانه، ص 480ـ483).ظاهراً در زمان لطفعلیخان زند (ﺣک : 1203ـ1209) احداث راه شیراز ـ بندرعباس، که از داراب میگذشت، باعث رونق شهر شده بود (← سامی، ص 498). در 1208، همزمان با شکست لطفعلیخان زند از آقامحمدخان قاجار، حکومت داراب به میرزاجانی شیرازی مشهور به فسائی، عموی نگارندة فارسنامه ناصری، رسید (← فسائی، ج 2، ص 1314). در 1270 میرزاعلیمحمدخان قوامالملک، حاکم داراب و خمسة فارس، در کنار شهر داراب، قلعه و برج و بارو احداث کرد و در داخل قلعه ایوان، تالار و دیوانخانه ساخت. همچنین در ناحیة فسارود داراب، قلعه و قناتی به نام فیضآباد بنا کرد. در حدود 1301 فرزندش محمدرضاخان نیز قناتی به نام خیرآباد در نزدیک شهر داراب حفر کرد (همانجا). خورموجی بلوک دارابگرد را در حدود 1296 تا 1298، فضایی دلگشا در هجده فرسخ (هر فرسخ معادل شش کیلومتر) طول و سه تا پنج فرسخ عرض دانسته که دارای مرغزاری با ریاحین و شقایق، معدن نمک هفت رنگ، مرقشیشا (جوهری با کاربرد دارویی برای چشم) بوده است. او قصبة آن را دارابجرد (داراب کنونی) با 1500 خانه نام برده است (← ص 92ـ93).در دورة ناصری از داراب بهعنوان بلوکی با 62 آبادی از جمله خسو، فسارود و هربدان یاد شده است که در این بلوک محصولاتی شامل گندم، جو، باقلا، پنبه، کنجد، ذرت، تنباکو، نخود و ماش به عمل میآمد و مرغزار و چمنزار داشت. در قسمت کوهستانی داراب آبادیهایی به نام «معادن داراب» وجود داشتند که مویز و گل سرخ آن به هندوستان صادر میشد (← فسائی، ج 2، ص 1306ـ1307، 1316ـ1318). در این دوره داراب 1500 خانوار داشت (← اعتمادالسلطنه، ج 4، ص 2185ـ2186).بهنوشتة محمدنصیر فرصت شیرازی (متوفی 1339؛ ج 1، ص 153) داراب یک فرسخ دورتر از شهر قدیم دارابگرد بوده و اگرچه در منطقهای گرمسیر قرار داشته هوایش معتدل بوده، چنانکه هم میوة گرمسیری و هم میوة سردسیری داشته است. مرکّبات آن بسیار بوده، آبش از رود رودبال، چشمه و قنات تأمین میشده و محصولاتش غله و تنباکو و پنبه و خرما بوده است؛ دارای معدن مومیایی، نمک، مس و شکارگاههای متعددی بوده و چهارهزار خانه داشته است. در نخستین سالهای دورة پهلوی (ﺣک : 1304ـ1357ش)، بلوک دارابگرد یکی از چهارده بلوک ولایات خمسة فارس بود و حدود سی هزار تن جمعیت داشت. مرکز این بلوک شهر داراب، با جمعیت هشت هزار تن و شهرت آن به تجارت انجیر، پشم، تنباکو و گل خشک (گلسرخ) بود (← کیهان، ج 2، ص 236ـ237).حسینعلی رزمآرا در حدود 1330ش، داراب را قصبة بخش داراب از توابع شهرستان فسا با جمعیتی بالغ بر 386،6 تن معرفی کرده است که صنعت عمده آن قالیبافی بوده و اهالی آن به ترکی و فارسی گفتگو میکردهاند (ج 7، ص 95ـ96). به گفتة وی (همانجا) در جنوب ناحیة داراب و حوالی شهر داراب ایلات عرب و ایل باصری قشلاق میکردند و ایلات بهارلو و اینالو تختهقاپو شده بودند. شهر داراب از لحاظ سبک ساختمان و استحکام بناها بسیار درخور توجه بوده است.برخی از آثار قدیم شهر داراب اینهاست: آتشکدة آذرخش یا مسجد سنگی. واقع در دامنة شرقی کوه پهنا/ پهنو، در حدود هفت کیلومتری شهر داراب، که محوطهای به طول حدود 420 مترمربع در کوه تراشیده شده است. این بنا از دورة ساسانی به جا مانده و نقشه آن کمی شبیه تالار بزرگ کاخ شاپور اول است که در ویرانههای شهر بیشابور کشف شده است، اما گفته شده آتشکده به دستور دختر دارابشاه احداث گردیده است. این بنا در دوران اسلامی مسجد شده است. در شاهنشین سمت قبله نیز محرابی وجود دارد که در تاریخ 652 و به دستور اتابک ابوالمظفر ابوبکربن اتابک سعد زنگی سلغری احداث شده است. مسجد شامل راهرویی عریض، رواق، شاهنشین و حیاط است و در 1314ش در شمار آثار ملی بهثبت رسیده است. در نزدیکی مسجد سنگ آسیای کهنی نیز وجود دارد (مصطفوی، ص 91ـ92؛ آزما، ص 107)؛ مسجدجامع شهر داراب که به همراه مسجد خواجه در زمان صفویان (ﺣک : ﺣ 906ـ1135) ساخته شده و پیش از 1204 بازسازی شده است (نحوی، ص 54ـ55)؛ مدرسة علمیة داراب که در 1318 به همت فردی به نام میرزا زینالعابدین فسایی احداث شد و پس از ورود سیدمحمدعلی نَسّابه در 1332ش به شهر داراب رونق گرفت و طلاب بسیاری در آنجا پرورش یافتند. سیدمحمدعلی نسابه نقش فعالی در مبارزات مردم منطقة داراب برضد رژیم پهلوی داشت (همان، ص 55؛ برای اطلاع بیشتر ← همان، ص 132ـ135).برخی از مشاهیر داراب عبارتاند از: محمدبن محمد دارابی*، حکیم و عارف سدة یازدهم؛ ملاعباس دارابی شیرازی*، نویسندة تحفةالمراد در شرح قصیدة میرفندرسکی در سدة سیزدهم؛ میرزامحمدعلی شیخالاسلام (متوفی پس از 1250) از سلسلة شیخالاسلامی که در شعر بهار تخلص میکرد؛ شیخ محمدصادق دارابی (متوفی پس از 1250) که سالها در شیراز به نشر علوم پرداخت (← فسائی، ج 2، ص 1315ـ1316).منابع : حسین آزما، شهر من داراب، ]شیراز[ 1370ش؛ ابنبلخی؛ محمدمهدیبن محمدنصیر استرآبادی، جهانگشای نادری، چاپ عبداللّه انوار، تهران 1341ش؛ اصطخری؛ اطلس جامع ایران و تهران: نقشة راههای ایران، ]تهران[: مرکز اطلاعرسانی ایران، 1388ش؛ اعتمادالسلطنه؛ ایران. قوانین و احکام، مجموعه قوانین سال 1316، تهران: روزنامة رسمی کشور شاهنشاهی ایران، ?]1316ش[؛ ایران. وزارت کشور، تقسیمات کشور شاهنشاهی ایران، تهران 1355ش؛ ایران. وزارت کشور. معاونت سیاسی. دفتر تقسیمات کشوری، عناصر و واحدهای تقسیمات کشوری ایران: تیر 1390، تهران 1390ش؛ همو، نشریه تاریخ تأسیس عناصر تقسیماتی به همراه شماره مصوبات آن، تهران 1382ش؛ عباس جعفری، گیتاشناسی ایران، تهران 1368ـ1379ش؛ حمداللّه مستوفی، نزهةالقلوب؛ محمدجعفربن محمدعلی خورموجی، نزهتالاخبار: تاریخ و جغرافیای فارس، چاپ علی آلداود، تهران 1380ش؛ رزمآرا؛ سازمان مدیریت و برنامهریزی استان فارس، آمارنامه استان فارس 1379، ]شیراز[ 1380ش؛ سازمان هواشناسی کشور، سالنامه آماری هواشناسی: 76ـ1375، تهران 1378ش؛ علی سامی، شیراز: شهر جاویدان، شیراز 1363ش؛ اصغر ضرابی و صمد فتوحی، «بررسی علتهای مهاجرت مردم از شهر دارابگرد به مکان فعلی شهر داراب از دیدگاه ژئومورفولوژی»، رشد آموزش جغرافیا، دورة 20، ش 3 (بهار 1385)؛ فارسنامة دوم: شناختی تاریخی، فرهنگی، اقتصادی، به کوشش عبدالمحمد طاهری، شیراز: امیدواران، 1381ش؛ محمدنصیربن جعفر فرصت شیرازی، آثار عجم، چاپ منصور رستگار فسائی، تهران 1377ش؛ فرهنگ جغرافیائی آبادیهای کشور جمهوری اسلامی ایران، ج 113: داراب، تهران: اداره جغرافیائی ارتش، 1367ش؛ فرهنگ جغرافیایی کوههای کشور، تهران: سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح، 1379ش؛ حسنبن حسن فسائی، فارسنامه ناصری، چاپ منصور رستگار فسائی، تهران 1367ش؛ مسعود کیهان، جغرافیای مفصل ایران، تهران 1310ـ1311ش؛ ابوالحسنبن محمدامین گلستانه، مجملالتواریخ، چاپ مدرس رضوی، تهران 1356ش؛ مرکز آمار ایران، سرشماری عمومی نفوس و مسکن :1385 نتایج تفصیلی کل کشور، 1385ش.Retrieved Nov. 5, 2011, from http://www.sci.org.ir/portal/faces/public/census85/census85.natayej/census85.rawdata;محمدتقی مصطفوی، اقلیم پارس، تهران 1343ش؛ سیفاللّه نحوی، سیمای داراب، ]قم[ 1373ش؛ نقشة تقسیمات کشوری ایران، مقیاس 000، 250،1:2، تهران: گیتاشناسی، 1390ش؛ نقشة تقسیمات کشوری جمهوری اسلامی ایران، مقیاس 000، 500،1:2، تهران: سازمان نقشهبرداری کشور، 1383ش.