داءالاشراف ← نقرس

معرف

داءالاشراف ← نقرس#
متن
داءالاشراف ← نقرسNNNNداءالثَعْلَب ، به همراه داءالحَیَّه ، از بیماریهای ریزش مو و پوست. داءالثعلب به انواعی از ریزش تکّه تکّه مو اطلاق می‌شد و در پزشکی جدید به انواع گوناگونی تقسیم شده است (← شلیمر ، ص 27؛ دورلند ، ذیل "Alopecia")، و داءالحیّه را برای ریزش مو همراه با پوسته‌شدن پوست به کار برده‌اند. شلیمر (ص 322) داءالحیّه را معادل ایکتوز دانسته است در حالی‌که پزشکی جدید آن را از اقسام ایکتوز با نام علمی i. serpentinaبه حساب می‌آورد (← دورلند، ذیل "Ichthyosis"). علت این نام‌گذاری را از آنجا دانسته‌اند که داءالثعلب در روباه به وفور رخ می‌دهد و داءالحیّه مانند پوست‌ریزی مار است (← اخوینی بخاری، ص 205ـ210؛ ابن‌جزّار، ج 1، ص 67؛ طبری، قسم 1، ص 55، 58؛ ابن‌سینا، ج 3، کتاب 4، ص 2188؛ جرجانی، ص 616؛ ابن‌ازرق، ص 88؛ انطاکی، ج 2، ص 99). محمداکبر شاه ارزانی، پزشک مسلمان فارسی‌نویس شبه‌قاره، نیز نام داءالحیّه را به‌سبب پوسته شدن پوستهای باریک چون مار دانسته‌است (ج 2، ص 173). داءالثعلب بر سر و صورت، و داءالحیّه بر پوست تمام بدن عارض می‌شود (اخوینی بخاری، ص 205). به گفتة احمدبن محمد طبری (متوفی ﺣ 375؛ قسم 1، ص 55)، داءالثعلب چنان رواج داشته که هومر (اومیروس) نیز در اشعارش آن را آورده است. به گفتة وی (قسم 1، ص 59) این دو بیماری اگر بر افراد کهن‌سال عارض می‌شد، درمانش بسیار دشوار بود.دیدگاه جالینوسیِ غالب بر پزشکی دورة اسلامی، هر دو بیماری را ناشی از به هم خوردن تعادل اخلاط یا رطوبتهای بدن دانسته است، با این تفاوت که خلطِ عاملِ داءالثعلب لطیف‌تر و عاملِ داءالحیّه تندتر از آن محسوب شده‌است (← رازی، 1421، ج 8، جزء23، قسم 2، ص 70، به نقل از یهودی؛ ابن‌زُهر، سفر1، ص 19). به گفتة جالینوس فقدان رطوبت تغذیه‌کنندة مو یا بدی کیفیت آن سبب این دو بیماری است (به نقل ثابت‌بن قُرّه، ص 10) . بُولُس (سدة اول هجری؛ به نقل رازی، 1421، ج 8 ، جزء23، قسم 2، ص 68) رطوبتهای بد را همان اخلاطِ باعث بیماری و ثابت‌بن‌قرّه (متوفی 288؛ ص 11) آمیختن رطوبت را با هر یک از اخلاط سبب بیماری دانسته‌اند؛ طبری (قسم1، ص55) داءالثعلب را به چهارگونة رطوبی، دَمَوی، سَوْداوی، و صَفراوی تقسیم کرده‌است. اخوینی‌بخاری (ص205ـ 208) و ابن‌سینا (همانجا) نیز به هم‌خوردن تعادل هر یک از چهار خلط را سبب داءالثعلب دانسته‌اند. رازی (1421، ج 8 ، جزء23، قسم 2، ص 64) باقی‌ماندن رطوبت بد در ریشة مو را سبب پوسته شدن پوست سر ذکر کرده‌است. به گفتة بولس نوع خلطِ فاسد را باید از رنگ پوست شناسایی و سپس پاک‌سازی کرد (به نقل رازی، 1421، ج 8 ، جزء23، قسم 1، ص 68). ابن‌جزّار (متوفی 369؛ ج 1، ص 67ـ68) اضافه بودن خلط تغذیه‌کنندة مو را سبب داءالثعلب دانسته، به باور او این بی‌تعادلی ممکن است در صفرا، خون، یا سودا باشد که با تفاوت رنگ پوست و برخی مشخصات دیگر تشخیص داده می‌شود. ابن‌سینا (همانجا) سبب داءالثعلب ]و داءالحیّه[ را مادّة بدی دانسته که در محل رویش مو جمع می‌شود و سبب فاسد شدن ریشة مو ]و پوست[ می‌گردد. انطاکی (همانجا) سوختن خلط و حرارت ناشی از آن را سبب این‌گونه ریزش مو ذکر کرده و چون حرارت تمایل به بالا دارد، این بیماری بیشتر برای موی سر رخ می‌دهد.درمان هر دو بیماری مشابه بوده است. در وهلة نخست پاک‌سازی بدن را از خلطهای بیماری‌زا توصیه می‌کردند. این پاک‌سازی با قی کردن و ایجاد اسهال با خوردن داروهای مرکّب، از جمله انواعی از ایارج (مُسْهِل) مثل ایارج روفُس یا ایارج فیقرا، حجامت و فصد، خصوصاً فصد کردن رگ باسلیق، و حمام کردن صورت می‌گرفت (← ثابت‌بن قرّه، ص 11؛ رازی، 1421، ج 8 ، جزء23، قسم 2، ص 64؛ همو، 1412، ص 44، 46؛ ابن‌جزّار، ج 1، ص 69؛ طبری، قسم 1، ص 56، 58؛ ابن‌سینا، ج 3، کتاب 4، ص 2188ـ2189) که پس از آن غذاهای ملایم را برای تعدیل بدن توصیه می‌کردند (← رازی، 1412، ص 48؛ ابن‌سینا، ج 3، کتاب 4، ص 2189). در گام بعدی، برخی درمانهای موضعی را به کار می‌بردند، از جمله تراشیدن موضع (بیشتر سر بیمار) و مالیدن موضع با پارچه‌ای زبر تا حد خون افتادن پوست و گذاردن انواع ضماد بر آن، از جمله سیر، پیاز، نوره یا ضماد خردل و سرکه، تریاق کبیر (← پادزهر*)، یا زِفت (← رازی، 1421، ج 8، جزء23، قسم 2، ص 66ـ70؛ همو، 1412، همانجا؛ ابن‌جزّار، ج 1، ص 69ـ70؛ طبری، قسم 1، ص 56ـ57؛ ابن‌سینا، ج 3، کتاب 4، ص 2189ـ2190؛ ابن‌ازرق، ص 88). رازی (1421، ج 8 ، جزء23، قسم 2، ص 69؛ همو، 1408، ص 237) پیازِ برخی از گیاهان را برای روییدن مو در این بیماری سودمندتر از سایر داروها دانسته است. مشابه همین درمانها در آثار پزشکان مسلمان متأخر نیز توصیه شده است (برای نمونه ← شاه‌ارزانی، ج 2، ص 173ـ 174؛ ناظم جهان، ج 4، ص 518ـ527). حارث‌بن کلده، به روایت طبری (همانجا) به نقل از ثابت، داءالثعلب را با بول پلنگ و گرگ و خاکستر استخوان برخی حیوانات درمان می‌کرده است. به گفتة طبری (قسم 1، ص 59) درمان این بیماریها مستلزم دانش و مهارت پزشک بوده و کم اطلاعی پزشک آثار بسیار ناگواری در پی‌داشته است.منابع : ابن‌ازرق، تسهیل‌المنافع فی‌الطلب و الحکمة، بیروت 1970؛ ابن‌جزّار، زادالمسافر و قوت‌الحاضر، چاپ محمد سویسی و دیگران، تونس 1999؛ ابن‌زُهر، کتاب‌التیسیر فی‌المداواة و التدبیر، چاپ میشیل خوری، دمشق 1403/1983؛ ابن‌سینا؛ اخوینی بخاری؛ داوودبن عمر انطاکی، تذکرة اولی‌الالباب ]و[ الجامع للعجب العُجاب، ]قاهره[ 1416/ 1996؛ ثابت‌بن قُرّه، کتاب‌الذخیرة فی علم‌الطب، چاپ صبحی، قاهره 1928؛ اسماعیل‌بن حسین (حسن) جرجانی، ذخیره خوارزمشاهی، چاپ عکسی از نسخه‌ای خطی، چاپ علی‌اکبر سعیدی سیرجانی، تهران 1355ش؛ ویلیام الگزاندر نیومن دورلند، فرهنگ پزشکی دورلند : انگلیسی ـ فارسی، ترجمة محمد هوشمند ویژه، تهران 1382ش؛ محمدبن زکریا رازی، تقاسیم‌العلل: کتاب‌التقسیم و التشجیر، تحقیق و ترجمة صبحی محمود حمامی، حلب 1412/1992؛ همو، الحاوی فی‌الطب، چاپ محمد محمد اسماعیل، بیروت 1421/2000؛ همو، المنصوری فی‌الطب، چاپ حازم بکری صدیقی، کویت 1408/1987؛ محمداکبربن محمد شاه‌ارزانی، کتاب طب اکبری، چاپ سنگی بمبئی 1271ـ1272، چاپ عکسی مشهد 1384ش؛ احمدبن محمد طبری، المعالجات البقراطیة، چاپ عکسی از نسخه خطی کتابخانه ملی ملک، ش 4474، چاپ فؤاد سزگین، فرانکفورت 1410/1990؛ محمداعظم ناظم جهان، کتاب اکسیراعظم، ج 4، چاپ سنگی کانپور 1289، چاپ افست تهران: مؤسسه مطالعات تاریخ پزشکی، طب اسلامی و مکمل، 1387ش؛J. L. Schlimmer, Terminologie médico-pharmaceutique et , litho.ed. Tehran 1874, anthropologique fran(aise-persane typo.repr. 1970.
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 16
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده