خیوقی، شهابالدین ← شهابالدین خیوقیNNNNخیوه، شهری تاریخی در ولایت خوارزم. این شهر در ساحل غربی جیحون* و در حال حاضر در ایالت خوارزم ازبکستان واقع است. منابع عربی از آن معمولاً به خَیِوَق یاد کردهاند (← اصطخری، ص 299؛ یاقوت حموی، ذیل «خیوق»).از زمان شکلگیری خیوه اطلاعات چندانی در دست نیست و تحقیقات باستانشناسی نیز نظریات متفاوتی در اینباره بهدست میدهند، چنانکه گاه بنای آن را از اواخر سدة اول قبل از میلاد یا حوالی میلاد مسیح (← د. ازبکستان شوروی، ج 12، ص 304ـ 305؛ د.آ.، ج 10، ص 85) و گاه بین قرون ششم تا هشتم میلادی (د. اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه؛ مانزو ، ص 168) دانستهاند.در چند قرن نخستین دورة اسلامی، خیوه بیشتر شهری کوچک و تحت تأثیر آوازه شهر خوارزم بوده است (← د. اسلام، همانجا؛ مانکوفسکایا ، ص 260)؛ با این حال، گزارشهای منابع جغرافیایی نشاندهندة رونق خیوه و اهمیت استحکامات نظامی آن در این دوران است (برای نمونه ← اصطخری، ص 299ـ302؛ ابنحوقل، ص 479، 519؛ حدودالعالم، ص 123؛ مقدسی، ص 287ـ289، 344؛ جیهانی، ص 182، 198؛ ادریسی، ج 2، ص 696، 698؛ یاقوت حموی، همانجا؛ قزوینی، ص 355؛ حمداللّه مستوفی، ص 258). بهرغم رواج مذهب حنفی در بیشتر مناطق خوارزم، در خیوه اکثریت با پیروان مذهب شافعی بود (یاقوت حموی، همانجا). تصوف نیز در این شهر پیروانی داشت (← آکینر ، ص 285ـ286، 345) و صوفی مشهور شافعی، شیخ نجمالدین کبری* (540ـ618)، مؤسس طریقت کبرویه، خود زاده این شهر بود (سبکی، ج 8 ، ص 25ـ26؛ ابنقاضیشهبه، ج 2، ص 51).از وضع خیوه در سدههای متأخر گزارشهای بیشتری در دست است. در ابتدای سدة دهم، گروهی از ازبکان که شاخهای فرعی از شیبانیان یا خانهای عربشاهی بودند، قدرت را در خوارزم به دست آوردند و در اورگنج مستقر شدند (ابوالغازی بهادرخان، ص 198 به بعد؛ نیز ← لین ـ پول و همکاران، ج 2، ص 575؛ باسورث ، ص 289). خانهای عربشاهی حدود یک قرن بعد یعنی در 1008، پایتخت خود را به خیوه انتقال دادند و از آن پس، حکومت ایشان و در پی آنها، حکومت خانهای چنگیزی که تا اوایل سدة چهاردهم ادامه داشت، به جای خانات خوارزم، خانات خیوه* خوانده شد (← باسورث؛ د. اسلام، همانجاها).با وجود گزارشهایی، مبنی بر پیشرفت و آبادانی خیوه در سدة یازدهم (برای نمونه ← ابوالغازی بهادرخان، ص 195، 211، 223، 234،320، 334)، گسترش ناامنی و راهزنی در عهد خانات خیوه، راههای تجاری خیوه را بیرونق ساخت و موجب افول اوضاع اقتصادی و انزوای این شهر شد (د. اسلام، همانجا).در نیمة دوم سدة دوازدهم، نادرشاه به رویارویی نظامی با خانات خیوه پرداخت و حاصل لشکرکشی وی ویرانی بخشهایی از خیوه بود، چنانکه به نشانة پیروزی در خیوه، قسمتی از خاک قلعه نابود شده آن به حوالی ابیورد حمل شد و در آنجا قلعة خیوه آباد بنا گردید (گلستانه، ص 381؛ هدایت، ص 96؛ نیز ← خانات خیوه*).در قرن دوازدهم/ هجدهم، علاوه بر آسیبهای ناشی از سیاستهای توسعهطلبانة پترکبیر و نادرشاه، حملات ترکمانان چادرنشین یُموت نیز اوضاع خیوه را بسیار آشفته ساخت. بهرغم این مشکلات، ایناق محمدامین، خان قدرتمند خیوه، توانست در 1184 ضمن غلبه بر ترکمانان، ساخت شهر جدید خیوه را در محل شهر قدیم آغاز کند. در این بازسازی ابنیه جدیدی مانند مدرسة اللّهقلیخان (1835) بنا شد که همچنان پابرجاست (← د.اسلام، همانجا؛ وامبری ، ص 320ـ 321؛ آکینر، ص315ـ316).در دورة سلطنت ناصرالدین شاه قاجار، رضا قلیخان هدایت برای حل اختلافات سیاسی میان ایران و خانات خیوه، در 1268 به عنوان سفیر دولت ایران رهسپار خیوه شد (هدایت، پیشگفتار، ص بیستویک ـ بیستودو؛ کراچکوفسکی ، ص 431). هدایت در گزارش خود از این سفر، خیوه را یکی از آبادترین شهرهای خوارزم دانسته است (← ص 100ـ102). در این دوره، جمعیت شهر مرکّب از ازبک، ترکمن، قرهقالپاق، قزاق، قرقیز، سارت و ایرانی بود و همچنان از مراکز فروش برده محسوب میشد (همان، ص 97ـ98؛ وامبری، ص 329ـ345؛ آکینر، ص 316، 356؛ برای اطلاع بیشتر از تجارت در خیوه ← وامبری، ص 343ـ345).در نیمة اول قرن سیزدهم/ نوزدهم، حضور و قدرت فزاینده روسها در آسیای میانه، خیوه را تحتتأثیر قرار داد. پس از دورهای از کشمکش سیاسی و نظامی و تقابل خانات خیوه با روسیه (← دیدرل ، ص17)، سرانجام روسیه بر آن شد تا بهرغم مخالفت شدید انگلستان، در 1290/1873، در دورة حکومت سیدمحمد رحیمخان، خیوه را تصرف و براساس قرارداد صلح، خان آنجا را باجگذار خود کند و حق استفاده از شاخابهای از آمودریا را در انحصار خود درآورد (← د. اسلام، همانجا؛ کاظمزاده ، ص 19ـ20، 25ـ27؛ هاییت ، ص 101ـ 105).در نخستین سالهای پس از انقلاب کمونیستی در روسیه، در 1338/1920، خیوه جزئی از جمهوری خلق خوارزم و مرکز اداری آن شد و از آن پس تحت تأثیر تحولات سیاسی اتحاد جماهیر شوروی قرار گرفت (د. اسلام، همانجا؛ نیز ← آکینر، ص 444). پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و استقلال کشورهای آسیای میانه در 1368ـ1369ش/ 1989ـ1990، خیوه یکی از شهرهای جمهوری ازبکستان به شمار میآید (← احمدیان شالچی، ص 73).خیوه در دوران استقرار اتحاد جماهیر شوروی از نظر اقتصادی در تولید کتان، آجرپزی، تولید لبنیات و صنعت فرش فعال بود (← د.اسلام، همانجا). امروزه نیز کشاورزی، دامداری و تولیدات صنایعدستی در این شهر رونق دارد (← د. ترک، ذیل مادّه).براساس یکی از آخرین آمارها، جمعیت خیوه حدود چهلهزار تن گزارش شده است (← روبر ، ذیل "Khiva").از آثار معماری بر جایمانده از دوران تمدن اسلامی در خیوة جدید، مقبرة سید علاءالدین (متوفی قرن هشتم) است (مانکوفسکایا، ص 244). همچنین از بناهای مشهور بهجا مانده از دورة حکمرانی خانات خیوه باید از آرامگاه و مجموعه یادبود پهلوان محمود خوارزمی مشهور به پوریای ولی* (متوفی 722)، منارههای اسلام خواجه، کالتا منار و مدارسی چون مدرسة محمدرحیمخان (1232)، کاخها و مقابر خانات خیوه نام برد (← وامبری، ص 322؛ مانزو، ص 168ـ172؛اخمیلنیتسکی، ص 444؛ برای انواع معماری و بقیة آثار ← مانکوفسکایا، ص 226ـ259).منابع : ابنحوقل؛ ابنقاضی شهبه، طبقاتالشافعیة، چاپ حافظ عبدالعلیمخان، بیروت: عالم الکتب، 1407/1987؛ ابوالغازی بهادرخان، شجرة ترک، چاپ پیتر د مزون، سنپترزبورگ 1287/1871، چاپ افست آمستردام 1970؛ نسرین احمدیان شالچی، دیار آشنا: ویژگیهای جغرافیایی کشورهای آسیای مرکزی، مشهد 1378ش؛ محمدبن محمد ادریسی، کتاب نزهة المشتاق فی اختراق الآفاق، بیروت 1409/1989؛ اصطخری؛ ابوالقاسمبن احمد جیهانی، اشکالالعالم، ترجمة علیبن عبدالسلام کاتب، چاپ فیروز منصوری، ]مشهد[ 1368ش؛ حدودالعالم؛ حمداللّه مستوفی، نزهةالقلوب؛ سلطان دیدرل، روسها و انگلیسها در آسیای مرکزی، ترجمة عباس اقبال آشتیانی، تهران 1308ش؛ عبدالوهاببن علی سبکی، طبقاتالشافعیة الکبری، چاپ محمود محمد طناحی و عبدالفتاح محمد حلو، ]قاهره[ 1964ـ] 1976[؛ زکریابن محمد قزوینی، کتاب آثارالبلاد و اخبارالعباد، چاپ فردیناند ووستنفلد، گوتینگن 1848، چاپ افست ویسبادن 1967؛ ایگناتی یولیانوویچ کراچکوفسکی، تاریخ نوشتههای جغرافیایی در جهان اسلام، ترجمة ابوالقاسم پاینده، تهران 1379ش؛ ابوالحسنبن محمدامین گلستانه، مجملالتواریخ، چاپ مدرس رضوی، تهران 1356ش؛ استنلی لینـ پول و همکاران، تاریخالدول الاسلامیة و معجمالأسرالحاکمة، نقله عنالترکیة بزیادات و تعلیقات احمد سعید سلیمان، قاهره ] 1972[؛ ژانپال مانزو، هنر در آسیای مرکزی، ترجمة محمدموسی هاشمی گلپایگانی، مشهد 1380ش؛ لییا یولیونا مانکوفسکایا، خیوة، تاشکند 1982؛ مقدسی؛ رضاقلیبن محمدهادی هدایت، سفارتنامه خوارزم، چاپ جمشید کیانفر، تهران 1385ش؛ یاقوت حموی؛Shirin Akiner, Islamic people of The Soviet Union, London 1983; Āzarbāyjān Sāvet ensiklopediyās, Baku 1976-1987; Clifford Edmund Bosworth, The new Islamic dynasties: a chronological and genealogical manual, Edinburgh 2004; Sergej Chmelnizkij, "The Shaybanids and the Khan princedoms: architecture" in Islam: art and architecture, ed. Markus Hattstein and Peter Delius, Königswinter: Könemann, 2004; EI2, s.v. "Khīwa" (by W. Barthold-[M. L. Brill]); Baymirza Hayit, Türkistan devletlerinin millî mücadeleleri tarihi, Ankara 1995; Firuz Kazemzadeh, Russia and Britain in Persia: 1864-1914, a Study in imperialism, New Haven 1968; Paul Robert, Le Robert encyclopédique des noms propres, ed. Alain Ray, Paris 2008; TA, s.v. "Hiva"; Uzbek Sāvet ensiklopediyāsi, Tashkent 1971-1980; Arminius Vambery, Travels in Central Asia, Lahore 1996.