خیشخانه، فضایی خنک برای تابستانها یا خانة تابستانی. خیش نوعی جامه و پارچة کتانی پشمی و پنبهای، معمولاً سفیدرنگ با تارهای ستبر تُنُکباف است (غیاثالدین رامپوری، ذیل «خیش» و «خیشخانه»). همچنین خیش را صورت دیگر واژة فارسی کیش دانسته و آن را پارچه یا پردهای گفتهاند که از سقف میآویختند و با ریسمانی که به آن بسته بود، آن را به حرکت درمیآوردند و اینگونه فضای داخل اتاق را تهویه و خنک میکردند (طبیب هروی، ذیل «الخیش»؛ بلوکباشی، ص 82) و خیشخانة فضایی خنک و مطبوع بود که به صورت موقت و برای گریز از گرما ساخته میشد (پیرنیا، ص 333؛ افشار سیستانی، ص 87؛ حاجی ابراهیم زرگر، ص 94ـ95). به هواکشهایِ مشبّک، در پوششهای گهوارهایِ بامِ بناها، در مناطق گرم مانند یزد، نیز خیشخان یا بادگیر حفرهای گفته میشد (← فلاحفر، ذیل «بادگیر حفرهای» و «خیشخان»).با توجه به مصالح به کار رفته در ساختار خیشخانه و نیز شکلهای آن، از آن با نامهای مختلفی یاد شده است، از جمله دارآفرین، کلبه، چهارطاقی حصیری (← چهارطاق*)، خیمه، خرگاه تابستانی (مقدسی، ص 449؛ پیرنیا؛ افشار سیستانی، همانجاها؛ بلوکباشی، ص 81 ـ84)، خارخانه، آدورخانه، آدوربند (باستانی پاریزی، ص 347؛ افشار سیستانی، همانجا؛ غراب، ضمائم، ص ] 204[، توضیح عکس)، خِسْخانه (شاد، ذیل واژه)، خیسخانه (داعیالاسلام، ذیل «خیش»)، خَشَنخانه (برهان، ذیل «خشنخانه»)، خرگاه خیش (افضلالدین کرمانی، ص 264) و در عربی قُبّةالخیش، بیوتالخیش و بیت مُخَیَّش (مقدسی، همانجا؛ احسن ، ص 181ـ182).این سازه از گذشته تاکنون تغییر و تحول چشمگیری نداشته، بدین سبب نخستین خیشخانهها و نوع نسبتاً جدید آن در روستاهای ایران، از جمله در سیستان، تقریباً یکساناند. خیشخانه از نخستین وسایل خنککننده یا تهویة مطبوع هوا بوده است و خاستگاه اولیة آن دقیقاً مشخص نیست. افشار سیستانی (همانجا)، مردم مناطق گرم ایران چون سیستان و بلوچستان را مُبدع خیشخانه دانسته و بعضی (← خاقانی، ص 91؛ پیرنیا، همانجا) آن را اختراع ایرانیان باستان دانستهاند. شاهان ایران اتاقی با دستههای بلند و انبوه نی با اندود گل میساختند و پارههای بزرگ برف را میان آنها یا سبدهای بافته شده قرار میدادند. امویان ساخت آن را ادامه دادند و در دورة عباسیان بهویژه منصور، نوع پیشرفتهتر خیشخانه به کار میرفته که از پارچة ضخیم کنف برای جذب رطوبت بیشتر یا بافتههای برگ خرما به جای گلاندود ساخته میشد و آن را بر بام نصب میکردند (← متز ، ج 2، ص 422؛ هندوشاه نخجوانی، ص 104ـ105). نیز ساخت خیشخانة کتان را به منصور عباسی نسبت میدهد. در دستگاه خلافت عباسی بودجة هنگفتی برای خرید و بهرهگیری از خیش در ساختمانهای کاخ، اختصاص مییافت و پادشاهان در جشنها از آنها استفاده میکردند (افضلالدین کرمانی، ص 434؛ متز، ج 2، ص 422ـ423؛ احسن، ص 182ـ183). خیشخانههای عضدوالدوله دیلمی در شیراز به صورت چهارطاقیهای حصیری بود (← مقدسی، همانجا) و مجللترین خیشخانه، از آنِ سلطان مسعود غزنوی در هرات احداث شده بود (بیهقی، ص 145). سادهترین شکل خیشخانه، فضاهای مکعبِ ساخته شده از شاخههای چوب یا حفرهای در زمین بوده که تمام دیوارها و سقف آن را با خار یا نی و بوریا و مصالح دیگر میپوشاندند (حاجیابراهیم زرگر، ص 94ـ95؛ پیرنیا، همانجا؛ باستانیپاریزی، ص 347، پانویس 2؛ رازجویان، ص 41). از این خیشخانههای ساده (خارخانه) عامة مردم استفاده میکردند، اما با تحول آن، به جای سرداب در خدمت بزرگان و اشخاص مرفّه قرار گرفت و رجال دولتی حتی در قایقهای خود خیشخانههایی با پوشش کرباسی داشتند. همچنین سپاهیان در اردوها و پادگانها از آن بهره میجستند (افضلالدین کرمانی؛ متز؛ احسن، همانجاها).به طور کلی در بیشتر سرزمینهای گرم در جهان اسلام، حتی هند، ساخت خیشخانه رواج داشته است (← شاد، همانجا). جز انواع خارخانهها که روی زمین به عنوان خیشخانه بنا میشده، نوعی خیشخانه از چادر و پارچة کتانی نیز در تابستانها بر روی بامها نصب میشده که به گنبد خیش معروف بوده است (بلوکباشی، ص 83).با استناد به گزارشهای تاریخی (برای نمونه ← بیهقی، همانجا) و خیشخانههای موجود پراکنده در مناطق گرم ایران، ساختمان خیشخانه و مصالح اصلی آن، معمولاً ساده و تجملات و تزیینات آن منحصر به درون خیشخانه بوده است. از جمله تزیینات و اسباب داخل خیشخانهها، گستردنیهایی از برگهای بید بوده و در برخی موارد فضای داخل آن با نقاشی تزیین میشده است (← همانجا؛ برهان، ذیل «خیشخانه»؛ شاد، همانجا). به سبب لزوم تأمین آب خیشخانه آنها را در سایه درختان و نزدیک منابع آب یا با تعبیه نظام آبرسانیِ مداوم میساختند. سادهترین روش دستیابی به آب مورد نیاز خیشخانهها، احداث آنها در کنار چشمه، قنات، رودخانه و چاه آب بود که با پاشیدن آب بر روی خیشخانه، محیط آن را پیوسته مرطوب نگه میداشتند (غراب، ضمائم، ص ] 204[، توضیح عکس؛ باستانیپاریزی، همانجا). عضدوالدوله دیلمی برای آبرسانی به خیشخانه خود که در طبقة بالا احداث کرده بود، کاریزی از دو فرسنگی کشیده بود که آب آن از روی بامها میگذشت و بر روی چهارطاقیهای حصیری پاشیده میشد (مقدسی، همانجا). این روش خنکسازی در بغداد نیز بسیار رواج یافت (متز، ج 2، ص 422). در خیشخانة سلطان مسعود غزنوی، آب حوض از پشت بام و از طریق لولههای مسین شیردار روی خیشها میریخت (بیهقی، همانجا). بر دیوارههای بعضی خیشخانهها نیز پارههای نمد آویخته میشد، سپس لولهای سوراخ سوراخ به طور افقی از بالای نمدها میگذراندند و وقتی در این خیشخانهها مینشستند، آب را در لولهها میانداختند و از طریق سوراخها به نمد میرساندند (بلوکباشی، ص 84).در دورة معاصر، برای آبرسانی به بالای دیوار خیشخانهها باگذاشتن ناودانهای سوراخدار آب را به طور مداوم با لولههای لاستیکی به درون ناودانها هدایت میکنند (حاجی ابراهیم زرگر، ص 95). امروزه با اختراع وسایل خنککنندة پیشرفته، کاربرد خیشخانه تقریباً منسوخ شده (بلوکباشی، ص 81) و تنها در میان صحرانشینان و روستاهای مناطق گرم و محروم از انرژی برق یا خانههای سنّتی و گلیِ مناطقی مانند یزد یا به عنوان نماد (مانند موزه مردمشناسی تفت) استفاده میشود (← رازجویان، ص 63).منابع : ایرج افشارسیستانی، نگاهی به سیستان و بلوچستان : سرزمین آزادگان سختکوش، ]بیجا[ 1363ش؛ احمدبن حامد افضلالدین کرمانی، سلجوقیان و غز در کرمان، تحریر محمدابراهیم خبیصی، چاپ محمدابراهیم باستانی پاریزی، تهران 1373ش؛ محمدابراهیم باستانی پاریزی، از پاریز تا پاریس: هفت شهر، هفتجوش، هفترنگ، ]تهران[ 1367ش؛ محمدحسینبن خلف برهان، برهانقاطع، چاپ محمد معین، تهران 1342ش؛ علی بلوکباشی، «خیشخانه: ابتداییترین شکل و وسیلة تهویة مطبوع در تاریخ معماری ایران»، معماری و فرهنگ، سال 1، ش 1 (تابستان 1378)؛ بیهقی؛ محمدکریم پیرنیا، آشنایی با معماری اسلامی ایران: ساختمانهای درونشهری و برونشهری، تدوین غلامحسین معماریان، تهران 1371ش؛ اکبر حاجی ابراهیمزرگر، درآمدی برشناخت معماری روستایی ایران، تهران 1384ش؛ بدیلبن علی خاقانی، دیوان، چاپ ضیاءالدین سجادی، تهران 1368ش؛ محمدعلی داعیالاسلام، فرهنگ نظام، چاپ سنگی حیدرآباد، دکن 1305ـ1318ش، چاپ افست تهران 1362ـ1364ش؛ محمود رازجویان، آسایش بوسیلة معماری همساز با اقلیم، تهران 1367ش؛ محمدپادشاهبن غلام محییالدین شاد، آنندراج: فرهنگ جامع فارسی، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران 1363ش؛ محمدبن یوسف طبیب هروی، بحرالجواهر، تهران 1288؛ کمالالدین غراب، بلوچستان: یادگار مطرود قرون، تهران 1364ش؛ محمدبن جلالالدین غیاثالدین رامپوری، غیاثاللغات، چاپ منصور ثروت، تهران 1363ش؛ سعید فلاحفر، فرهنگ واژههای معماری سنتی ایران، تهران 1379ش؛ آدام متز، تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، یا، رنساس اسلامی، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران 1364ش؛ مقدسی؛ هندوشاه نخجوانی، تجاربالسلف، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران 1357ش؛Muhammad Manazir Ahsan, Social life under the Abbasids, London 1979.