خَیربن نُعَیم حَضرمی، محدّث و قاضی مصری قرن دوم. از تولد و سوانح حیات او اطلاع زیادی در دست نیست ولی از لقب حضرمی برمیآید که وی اصالتاً از حضرموت*، بوده است (کندی، ص 425). وی بهسبب انتساب به بطن اُحْدوث از تیرة ناهض در حضرموت، اُحدوثی هم خوانده شده است (← ابناثیر، ج 1، ص30). در برخی منابع نام او به اشتباه جریربن نعیم یا جبیربن نعیم ضبط شده است (← وکیع، ص637؛ طبری، ج30، ص 169، 172؛ ابنکثیر، ج 1، ص277). در منابع، کنیههای ابونعیم، ابواسماعیل مصری و ابوالخیر برای او ذکر شده است (برای نمونه ← ابنماکولا، ج 2، ص 18؛ مِزّی، ج 5، ص530؛ ابنحجر عسقلانی، قسم 1، ص 226).در اسناد احادیث منقول در مجامع حدیثی اهل سنّت نام خیربن نعیم مشاهده میشود (برای نمونه ← احمدبن حنبل، ج 3، ص 327، 339ـ440؛ مسلمبن حجاج، ج 2، ص 208؛ نسائی، ج 1، ص 448، ج 2، ص 452). او از سَهلبن مُعاذ، شِیَیمبن بَیتان قتبانی، عبداللّهبن هُبَیره سبائی، عطاءبن ابیرَباح، ابوزُبیر محمدبن مسلم مکی و شماری دیگر از تابعین حدیث نقل کرده است. همچنین لیثبن سعد، بکربن عمرو مَعافری، حیاةبن شُرَیح، سعیدبن ابوایوب، عمروبن حارث و یزیدبن ابوحبیب از او حدیث نقل کردهاند (← ابنابیحاتم، ج 3، ص 404؛ ابنماکولا، همانجا؛ سمعانی، ج 1، ص 88).رجالیان اهل سنّت خیربن نعیم را ثقه شمردهاند. بخاری (ج 3، جزء2، قسم 1، ص 229) از یزیدبن ابوحبیب نقل میکند که در میان قاضیان مصر، فقیهتر از خیربن نعیم وجود ندارد (نیز ← کندی، ص 348). ابنابیحاتم (همانجا) نیز ضمن نقلقولهایی، احادیث او را موثق و معتبر دانسته و ابنحِبّان در کتابالثقات خود (ج 6، ص 277) نام او را آورده است.خیربن نعیم در اواخر حکومت امویان و اوایل دورة عباسی چند بار به منصب قضا رسید. ابتدا مدت کوتاهی در بَرقه به قضاوت پرداخت (سمعانی؛ مزّی، همانجاها؛ قس ذهبی، ج 1، ص 377). سپس حَنْظلةبن صَفْوان کَلْبی* که از سوی هشامبن عبدالملک والی مصر بود، او را در سال 120 یا 121 به منصب قضای مصر برگزید و تا ابتدای سال 128 که حَوثرةبن سُهَیل باهلی از سوی مروان والی مصر شد، در این سمت بود. در این سال، حوثره اشراف مصر را کشت و خیربن نعیم را از منصبش عزل کرد (ابنعبدالحکم، ص400؛ کندی، ص 348، 352؛ سیوطی، ج 2، ص 121). وی در 133 دوباره به همان منصب برگزیده شد. در 135 بر اثر اختلافش با حاکم وقت دربارة حکمِ جلب یکی از لشکریان، از این منصب کنارهگیری کرد. خیربن نعیم در اواخر 136 یا ابتدای 137، بر اثر بیماری جذام درگذشت (← وکیع، همانجا؛ کندی، ص 356؛ ابنحجر عسقلانی، قسم 1، ص 229ـ230، 232).گفته شده که خیربن نعیم در احکام قضائی خود گاهی از آرای فقهی ربیعةبن ابیعبدالرحمان* (فقیه مدینه، متوفی 136) اقتباس میکرد، با زبان قبطیان مصر آشنایی داشت و با آنان به زبان خودشان سخن میگفت و در دعاوی، شهادت آنان را میپذیرفت و بر پایة آن حکم میکرد. همچنین او شهادت (گواهی) کودکان را در پارهای دعاوی میان خودشان و نیز شهادت اهل ذمه (یعنی یهودیان و مسیحیان) را که در دین خود عادل محسوب میشدند، برای خود آنان میپذیرفت. گفتهاند برای مسلمانان، در مسجد و برای مسیحیان، بعد از نماز عصر در بیرون از مسجد و گاهی در خانههای آنان قضاوت میکرد (← کندی، ص 351، 390؛ ابنحجر عسقلانی، قسم 1، ص230ـ232؛ نیز برای نمونههایی از قضاوتهای او ← کندی، ص 349ـ352). به نوشتة کندی (ص 355) خیربن نعیم، نخستین صاحبمنصبی بود که اموال یتیمان را در نظام بیتالمال وارد کرد. وی اموالِ هر طفلی که یتیم میشد، و نیز ازدیاد و نقصان آنها را در دفتری ثبت میکرد.منابع : ابنابیحاتم، کتاب الجرح و التعدیل، حیدرآباد، دکن 1371ـ1373/ 1952ـ1953، چاپ افست بیروت ]بیتا.[؛ ابناثیر، اللباب فی تهذیب الانساب، بیروت 1414/1994؛ ابنحِبّان، کتاب الثقات، حیدرآباد، دکن 1393ـ1403/ 1973ـ1983، چاپ افست بیروت ]بیتا.[؛ ابنحجر عسقلانی، رفعالإصْر عن قضاة مصر، چاپ حامد عبدالمجید، محمدمهدی ابوسنه، و محمداسماعیل صاوی، ]قاهره ?1376/ 1956[؛ ابنعبدالحکم، کتاب فتوح مصر و اخبارها، چاپ محمد حجیری، بیروت 1420/2000؛ ابنکثیر، تفسیرالقرآن العظیم، بیروت 1412؛ ابنماکولا، الاکمال فی رفع الارتیاب عن المؤتلف و المختلف من الاسماء و الکنی و الانساب، چاپ عبدالرحمانبن یحیی معلمی یمانی، حیدرآباد، دکن 1381ـ1406/ 1962ـ1986؛ احمدبن حنبل، مسندالامام احمدبن حنبل، بیروت: دارصادر، ]بیتا.[؛ محمدبن اسماعیل بخاری، کتاب التاریخ الکبیر، ]بیروت ?1407/ 1986[؛ محمدبن احمد ذهبی، الکاشف فی معرفة من له روایة فی الکتب الستة، چاپ محمد عوامه و احمد محمد نمر خطیب، جده 1413/1992؛ سمعانی؛ عبدالرحمانبن ابیبکر سیوطی، حسن المحاضرة فی اخبار مصر و القاهرة، چاپ علی محمد عمر، قاهره 1428/2007؛ طبری، جامع؛ محمدبن یوسف کندی، کتاب الولاة و کتاب القضاة، چاپ رفن گست، بیروت 1908، چاپ افست بغداد ]بیتا.[؛ یوسفبن عبدالرحمان مِزّی، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، چاپ احمدعلی عبید و حسن احمدآغا، بیروت 1421/2000؛ مسلمبن حجاج، الجامعالصحیح، بیروت: دارالفکر، ]بیتا.[؛ احمدبن علی نسائی، کتاب السنن الکبری، چاپ عبدالغفار سلیمان بنداری و سیدکسروی حسن، بیروت 1411/1991؛ محمدبن خلف وکیع، اخبارالقضاة، چاپ سعید محمد لحّام، بیروت 1422/2001.