خیرالنَّساج، محمدبن اسماعیل، کنیهاش ابوالحسن، صوفی و عارف قرن سوم و چهارم. او اهل سامرا بود، اما در بغداد ساکن شده بود (خواندمیر، ج 2، ص 298). به همین سبب وی گاهی سامری (← حمداللّه مستوفی، ص 469؛ ابنمُلَقَّن، ص 196، پانویس 2) و گاهی بغدادی (صفدی، ج 13، ص 444؛ یافعی، ج 2، ص 214؛ ابنعماد، ج 2، ص 294) خوانده شده است. خیرالنّساج لقب وی است و در شهرتش به خیرالنّساج آمده است که در سفر حج، شخصی به عمد یا به اشتباه وی را «خیر» و غلام خود خواند، او نیز از روی حسن ظنی که به مؤمن داشت و او را دروغگو نمیدانست، همراه او به کارگاهش رفت و به نساجی مشغول شد. خیر پس از مدتکوتاهی آزاد شد (← خطیب بغدادی، ج 8، ص 341؛ عطار، ص 545ـ546)، اما همچنان نام خیرالنّساج را بر خود نهاد زیرا بر این اعتقاد بود که شایسته نیست مسلمانی نامی بر وی نهد و او آن را تغییر دهد (معصوم علیشاه، ج 2، ص 468) ابناثیر (ج 7، ص 106) و ابنخلّکان (ج 2، ص 251) نیز نام او را خیربن عبداللّه نساج ضبط کردهاند. خیر مرید سرّیسقطی* بود (هجویری، ص 182؛ نیز ← سلمی، ص 322؛ انصاری، ص 345). او استادِ ابوالعباسبن عطا و ابومحمد جریری* (← عطار، همانجا) و از اقران ابوالحسن نوری (قشیری، ص 437) نیز بوده است و با اباحمزه بغدادی (← ابونعیم اصفهانی، ج10، ص 307؛ شعرانی، ج 1، ص 103) و جنید بغدادی* مصاحبت داشته است (هجویری، همانجا). جنید وی را محترم میداشته و دربارة او گفته است که «خیر بهترین ماست» (← معصوم علیشاه، ج 2، ص 466). خیرالنّساج در بغداد مجلس وعظ داشت (صفدی، همانجا) و بیان او در مخاطبان مؤثر بود، چنانکه شبلی و ابراهیم خوّاص در مجلس وی توبه کردند و به طریقت وارد شدند (عطار، ص 545). او همچنین اهل سماع بود (خطیب بغدادی، ج 8 ، ص 342).گفته میشود خیرالنّساج 120 سال عمر کرد و وفات وی را 322 ضبط کردهاند (← ابناثیر، همانجا؛ خواندمیر، ج 2، ص 297ـ298). مدفن او در گورستان کُهَنبر قزوین است (حمداللّه مستوفی، همانجا).جز سخنان پراکندهای نوشتهای از او در دست نیست (← سلمی، ص323ـ325؛ ابونعیم اصفهانی، ج10، ص 307ـ 308).منابع : ابناثیر؛ ابنخلّکان؛ ابنعماد؛ ابنمُلَقَّن، طبقاتالاولیاء، چاپ نورالدین شریبه، بیروت 1406/1986؛ ابونعیم اصفهانی، حلیةالاولیاء و طبقات الاصفیاء، چاپ محمدامین خانجی، بیروت 1387/1967؛ عبداللّهبن محمد انصاری، طبقاتالصوفیه، چاپ محمدسرور مولائی، تهران 1362ش؛ حمداللّه مستوفی، تاریخ گزیده؛ خطیب بغدادی؛ خواندمیر؛ محمدبن حسین سلمی، طبقاتالصوفیة، چاپ نورالدین شریبه، حلب 1406/1986؛ عبدالوهاببن احمد شعرانی، الطبقاتالکبری، بیروت 1408/1988؛ صفدی؛ محمدبن ابراهیم عطار، تذکرةالاولیاء، چاپ محمد استعلامی، تهران 1378ش؛ عبدالکریمبن هوازن قشیری، الرسالة القشیریة، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطهجی، بیروت 1408/1988؛ محمدمعصومبن زینالعابدین معصومعلیشاه، طرائقالحقائق، چاپ محمدجعفر محجوب، تهران 1339ـ1345ش؛ علیبن عثمان هجویری، کشفالمحجوب، چاپ و.ژوکوفسکی، لنینگراد 1926، چاپ افست تهران 1371ش؛ عبداللّهبن اسعد یافعی، مرآةالجنان و عبرةالیقظان، بیروت 1417/1997.