خَیثَمةبن عبدالرحمان، از راویان امامی قرن دوم. کنیهاش ابوعبدالرحمان است (طوسی، ص 133). نسبش به تیرة جُعفی از قبیلة مَذْحِج میرسد (ابنسعد، ج 6، ص 286) و ازاینرو به جعفی مشهور است (برقی، ص 15؛ طوسی، همانجا). جدش، ابوسَبْره یزیدبن مالک، اولین فرد از آنان بود که اسلام آورد و به عنوان فرستاده از جانب قبیلهاش با پیامبر اکرم بیعت کرد و دو پسرش، سبره و عزیز نیز همراه او بودند. او از یمن به کوفه مهاجرت کرد و در آنجا سکنا گزید (← ابنسعد، ج 1، ص 325ـ326، ج 6، ص 49؛ ابناثیر، ج 5، ص 206). پدر خیثمه، عزیز (قس ابناثیر، ج 3، ص 297، که جبّار و عبدالعزی نیز ذکر کرده) نام داشت که پیامبر نام وی را به عبدالرحمان تغییر داد (ابنسعد، ج 1، ص 325ـ326، ج 6، ص50، 286ـ287؛ احمدبن حنبل، مسند، ج 4، ص 178). کنیة عبدالرحمان ابوخیثمه است (← برقی، همانجا؛ طوسی، ص140؛ نیز ← ابناثیر، ج 3، ص 291، ج 5، ص 183؛ قس موحد ابطحی، ج 4، ص 145، که به استناد روایتی کنیة عبدالرحمان را ابوالحُصَیْن دانسته است).خاندان خیثمه از راویان امامی کوفه بودند که به بنو ابیسبره شناخته میشدند (نجاشی، ص110ـ111). علاوه بر جد و پدرش که صحابی بودند (← ابنعبدالبرّ، ج 2، ص 578)، برادرانش اسماعیل و جمیل و حصین و برادرزادگانش عمربن اسماعیل، محمدبن اسماعیل، مصقلةبن اسماعیل، محمدبن حصین، بسطامبن حصین و علیبن یونسبن عبدالرحمان و پسرش زیاد نیز در شمار اصحاب امام باقر و امام صادق علیهماالسلام ذکر شدهاند (← نجاشی، همانجا؛ طوسی، ص 124، 159، 172، 177، 191، 208، 252، 277، 281، 311؛ برای تفصیل بیشتر ← موحد ابطحی، ج 4، ص 141ـ 155) که به گفتة نجاشی (ص110) وجاهت اسماعیلبن عبدالرحمان از همه بیشتر است. چنانکه طوسی (ص 124، 159) او را تابعی، فقیه و از اصحاب امام باقر و امام صادق شمرده است و جماعتی از اصحاب موثق امام صادق علیهالسلام از او نقل روایت کردهاند، از جمله ابانبن عثمان، جمیلبن درّاج، حمادبن عثمان، اسحاقبن عمار و صفوانبن یحیی (← موحد ابطحی، ج 4، ص 149ـ150). اسماعیل در زمان حیات امام صادق علیهالسلام درگذشت (طوسی، ص 159) و مشمول دعای خیر آن حضرت شد (الاختصاص، ص 85ـ86؛ برای فهرست روایات وی در کتب اربعة شیعه ← اردبیلی، ج 1، ص 98). بسطامبن حصین نیز از اصحاب امام صادق علیهالسلام و صاحب کتاب است (نجاشی، ص 111).نام خیثمه در شمار اصحاب امام باقر (← برقی، همانجا؛ طوسی، ص 133) و امام صادق علیهماالسلام (طوسی، ص 199) آمده است. در بعضی روایات نیز با نام خیثمة جعفی (← کوفی، ص 78، 171، 191؛ عیاشی، ج 2، ص 3، 310؛ ابنبابویه، 1363ش، ج 1، ص 206، 331) یا خیثمةبن ابیخیثمه (← عیاشی، ج 2، ص 14؛ کلینی، ج 2، ص 38) از او یاد شده است. البته این فرد غیر از خیثمةبن ابیخیثمه بصری مکنّا به ابونصر است که در منابع رجالی اهل سنّت معرفی شده است (← ابنابیحاتم، ج 3، ص 394؛ ابنحِبّان، ج 4، ص214؛ مِزّی، ج 8، ص 369ـ370؛ نیز ← شوشتری، ج 4، ص 217ـ 218). نجاشی (ص154) از فردی بهنام خیثمه نام برده که صاحب کتاب بوده و محمدبن عیسیبن عبداللّه اشعری، از اصحاب امام رضا و امام جواد علیهماالسلام، کتاب وی را روایت کرده است. اما باتوجه به فاصله زمانی زیاد میان این دو، احتمالاً خیثمه صاحب کتاب غیر از خیثمةبن عبدالرحمان است (← امین، ج 6، ص 361ـ362؛ خویی، ج 7، ص80 ـ81؛ مامقانی، ج 26، ص 62، پانویس؛ قس شوشتری، همانجا). بنابراین، گفتة طُرَیحی (ص 66) که راه تشخیص خیثمةبن عبدالرحمان را روایت محمدبن عیسی از او دانسته، خطاست، بهعلاوه هیچ روایتی از این طریق نرسیده است (← مامقانی، ج 26، ص 72).رجالیان متقدم شیعه خیثمه را وجیه و فاضل دانستهاند (← نجاشی، ص110ـ111؛ ابنداوود حلّی، ص 89 ؛ علامه حلّی، ص 139). متأخران نیز باتوجه به وصف نجاشی دربارة خیثمه و روایاتی که از او نقل شده است، او را توثیق کردهاند (برای نمونه ← مامقانی، ج 26، ص 71ـ72؛ خویی، ج 7، ص 82). همچنین روایاتی از امامان متضمن مدح و تصدیق او نقل شده است (برای نمونه ← کوفی، ص 124، 191ـ192، 315؛ کلینی، ج 2، ص 38). مضمون روایات منقول از خیثمه متضمن اعتماد امام باقر و امام صادق علیهماالسلام به اوست (← کوفی، ص 171، 310، 489ـ490؛ حِمْیَری، ص 32؛ عیاشی، ج 2، ص 310؛ کلینی، ج 2، ص 175ـ176، 300) و روایاتی که از او در تبیین جایگاه امامت رسیده، حاکی از معرفت عمیق او در حق امامان شیعه است، از جمله حدیث غدیر (← حاکم نیشابوری، ج 3، ص 116) و روایاتی در باب فضائل امامان و ویژگیهای شیعیان (← صفّارقمی، ص 77، 83، 112، 125؛ کوفی، ص 417ـ 418؛ کلینی، ج 1، ص 221؛ ابنبابویه، 1357ش، ص 151؛ همو، 1363ش، همانجا). گفته شده که وی ولایت امامان و دشمنی با دشمنان ایشان را شرط اسلام میدانسته است (← کلینی، ج 2، ص 38). از خیثمه احادیثی تفسیری نیز از امام باقر و امام صادق علیهماالسلام در تفاسیر عیاشی (برای نمونه ← ج 1، ص10، 377، ج 2، ص 3، 14) و کوفی (برای نمونه ← ص 78ـ79، 124، 138ـ139) وارد شده است. کسانی چون ابوبصیر، ابنمسکان، علیبن عطیه، بکربن محمد و محمدبن عمروبن نعمان از او روایت کردهاند (← اردبیلی، ج 1، ص 299؛ خویی، ج 7، ص 79ـ80).رجالیان اهل سنّت نیز او را توثیق کردهاند (← عجلی، ج 1، ص 338؛ ابنابیحاتم، ج 3، ص 393ـ394؛ ابنحبّان، ج 4، ص 213). خیثمه سیزده تن از صحابة پیامبر را درک کرده (ابنسعد، ج 6، ص 287) و از پدرش، امام علی علیهالسلام، بَراءبن عازب، عبداللّهبن عباس، عبداللّهبن عمربن خطّاب، عبداللّهبن عمروبن عاص، عدیبن حاتم طائی و نعمانبن بشیر روایت کرده است (مزّی، ج 8 ، ص 371). همچنین او را از شاگردان عبداللّهبن مسعود دانستهاند (← نجاشی، ص110ـ111؛ قس احمدبن حنبل، کتابالعلل، ج 1، ص 144، که گفتة خیثمه از ابنمسعود روایتی نشنیده است؛ نیز ← شوشتری، ج 4، ص 221). ابراهیم نخعی، زرّبن حُبَیش، سلیمانبن مهران اَعمَش، طلحهبن مُصرّف، ابواسحاق عمروبن عبداللّه سبیعی، عمروبن مُرّه جَمَلی و قَتاده از او روایت کردهاند (مزّی، همانجا).وفات او را پس از نبرد جَماجِم (← دیرالجماجم*) و پیش از درگذشت ابووائل شقیقبن سلمه (متوفی 82) دانستهاند (← خلیفةبن خیاط، کتاب الطبقات، ص 265، 267؛ بخاری، ج 2، قسم 1، ص 216؛ ابنحبّان، ج 4، ص 213ـ214). هر چند خلیفةبن خیاط (تاریخ، ص 234ـ235) سال وفات او را 89 یاد کرده است. اما هیچیک از این اقوال دربارة سال وفات او با روایت وی از امام باقر و امام صادق علیهماالسلام سازگار نیست.منابع : ابنابیحاتم، کتاب الجرح و التعدیل، حیدرآباد، دکن 1371ـ1373/ 1952ـ1953، چاپ افست بیروت ]بیتا.[؛ ابناثیر، اسدالغابة فی معرفةالصحابة، بیروت: دارالکتاب العربی، ]بیتا.[، چاپ افست تهران ]بیتا.[؛ ابنبابویه، التوحید، چاپ هاشم حسینی طهرانی، قم ?] 1357ش[؛ همو، کمالالدین و تمامالنعمة، چاپ علیاکبر غفاری، قم 1363ش؛ ابنحِبّان، کتاب الثقات، حیدرآباد، دکن 1393ـ1403/ 1973ـ1983، چاپ افست بیروت ]بیتا.[؛ ابنداوود حلّی، کتابالرجال، چاپ محمدصادق آل بحرالعلوم، نجف 1392/1972، چاپ افست قم ]بیتا.[؛ ابنسعد (بیروت)؛ ابنعبدالبرّ، الاستیعاب فی معرفةالاصحاب، چاپ علی محمد بجاوی، بیروت 1412/1992؛ احمدبن حنبل، کتاب العلل و معرفةالرجال، چاپ وصیاللّه عباس، بیروت 1408/1988؛ همو، مسندالامام احمدبن حنبل، بیروت: دارصادر، ]بیتا.[؛ الاختصاص، ]منسوب به[ محمدبن محمد مفید، چاپ علیاکبر غفاری، قم: جامعة مدرسین حوزة علمیة قم، ]بیتا.[؛ محمدبن علی اردبیلی، جامعالرواة و ازاحة الاشتباهات عن الطرق و الاسناد، بیروت 1403/ 1983؛ امین؛ محمدبن اسماعیل بخاری، کتاب التاریخ الکبیر، دیاربکر: المکتبة الاسلامیة، ]بیتا.[؛ احمدبن محمد برقی، کتاب الرجال، در ابنداوود حلّی، کتاب الرجال، چاپ جلالالدین محدث ارموی، تهران 1383ش؛ محمدبن عبداللّه حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، و بذیله التلخیص للحافظ الذهبی، بیروت : دارالمعرفة، ]بیتا.[؛ عبداللّهبن جعفر حِمْیَری، قربالاسناد، قم 1413؛ خلیفةبن خیاط، تاریخ خلیفةبن خیاط، روایة بقیبن خالد ]مَخلَد[، چاپ سهیل زکار، بیروت 1414/1993؛ همو، کتاب الطبقات، روایة موسیبن زکریا تستری، چاپ سهیل زکار، بیروت 1414/1993؛ خویی؛ شوشتری؛ محمدبن حسن صفّار قمی، بصائرالدرجات الکبری فی فضائل آلمحمد (ع)، چاپ محسن کوچهباغی تبریزی، تهران 1362ش؛ فخرالدینبن محمد طریحی، جامعالمقال فیما یتعلق باحوال الحدیث و الرجال، چاپ محمدکاظم طریحی، تهران ?] 1374[؛ محمدبن حسن طوسی، رجالالطوسی، چاپ جواد قیومی اصفهانی، قم 1415؛ احمدبن عبداللّه عجلی، معرفةالثقات، چاپ عبدالعلیم عبدالعظیم بستوی، مدینه 1405/1985؛ حسنبن یوسف علامه حلّی، خلاصةالاقوال فی معرفةالرجال، چاپ جواد قیومی اصفهانی، ]قم[ 1417؛ محمدبن مسعود عیاشی، کتاب التفسیر، چاپ هاشم رسولی محلاتی، قم 1380ـ1381، چاپ افست تهران ]بیتا.[؛ کلینی؛ فراتبن ابراهیم کوفی، تفسیر فرات الکوفی، چاپ محمدکاظم محمودی، تهران 1410/1990؛ عبداللّه مامقانی، تنقیح المقال فی علم الرجال، چاپ محییالدین مامقانی، قم 1423ـ ؛ یوسفبن عبدالرحمان مِزّی، تهذیبالکمال فی اسماء الرجال، چاپ بشار عوّاد معروف، بیروت 1422/2002؛ محمدعلی موحد ابطحی، تهذیبالمقال فی تنقیح کتاب الرجال للشیخ الجلیل ابیالعباس احمدبن علیبن احمدبن العباس النجاشی، ج 4، قم 1412؛ احمدبن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنّفیالشیعة المشتهر ﺑ رجال النجاشی، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم 1407.