خویی، ابوالقاسم، مرجع تقلید شیعیان، فقیه و اصولی مبرِّز و رجالی صاحبنام معاصر و دارای آثاری برجسته در فقه، اصول، رجال و علوم قرآنی. او به گفته خود (1403، ج 22، ص17)، در 15 رجب 1317 (1278ش) در خوی در خانوادهای روحانی به دنیا آمد. نسبش به امام موسیبن جعفر علیهالسلام میرسد؛ ازاینرو در معجم رجالالحدیث (همانجا)، خود را موسوی خویی نامیده و در موارد دیگر نیز با همین عنوان امضا کرده است. برخی منابع، نجفی را نیز به این عنوان افزودهاند (رجوع کنید به امین، ج 6، ص 55؛ آقابزرگ طهرانی، 1404، قسم 1، ص 71؛ مشار، ج 1، ستون 240).پدرش، سیدعلیاکبر، فرزند سیدهاشم (نخستین فرد این خاندان که در خوی اقامت گزید) در 1285 در خوی به دنیا آمد و در 1307 برای آموختن علوم دینی به عتبات عراق رفت. وی در نجف نزد استادانی چون محمدبن فضلعلی شرابیانی* (فاضل شرابیانی) و محمدحسن مامقانی* درس خواند. در 1315 به خوی بازگشت. در پی ماجراهای پس از مشروطه، در 1328 به نجف هجرت کرد و از اطرافیان سیدمحمدکاظم طباطبائی یزدی* شد. سیدعلیاکبر خویی در 1346 به ایران بازگشت و در مسجد جامع گوهرشاد مشهد به اقامه نماز جماعت پرداخت. در 1314ش در پی خیزش مردم مشهد در اعتراض به جریان کشف حجاب، خیزشی که او نیز از سردمداران آن بود، تبعید شد. او پس از برکناری رضاشاه دوباره امام جماعت مسجد گوهرشاد شد. سیدعلیاکبر در 1331ش، هنگامی که برای زیارت به نجف رفته بود درگذشت و در همانجا به خاک سپرده شد. تقریرات درس اصول شرابیانی از آثار اوست (آقابزرگ طهرانی، 1404، قسم 4، ص 1609ـ1610؛ انصاری قمی، ص 54ـ55؛ نیز رجوع کنید به خویی، 1403، همانجا).زندگینامه. سیدابوالقاسم در خوی درسهای مقدماتی را فراگرفت، سپس به همراه برادرش، سیدعبداللّه (عالم دینی و از مدرّسان مقیم کربلا)، و سایر اعضای خانواده در 1330 به پدرش در نجف پیوستند (خویی، 1403، همانجا). در نجف پس از تکمیل دروس مقدماتی و آموزش ادبیات عرب متون فقهی و اصولی و نیز فلسفه را نزد استادان بسیاری، از جمله پدرش، میرزاعلیآقا شیرازی (رجوع کنید به شیرازی، ص 17؛ انصاریقمی، ص 56) و عبدالکریم زنجانی (خانمحمدی، ص 37) آموخت. در 1338 دروس خارج فقه و اصول را آغاز کرد و نزد استادان ممتاز نجف درس خواند. او در زندگینامه خودنوشتش در معجم رجالالحدیث (ج 22، ص 17ـ21، ذیل «ابوالقاسمبن علیاکبر») از ملافتحاللّه شریعت اصفهانی* (مشهور به شیخالشریعه)، مهدی مازندرانی، آقاضیاءالدین عراقی*، محمدحسین اصفهانی* (مشهور به محقق اصفهانی) و محمدحسین نائینی* به عنوان شاخصترین و تأثیرگذارترین استادان خود در دوره خارج نام برده و تصریح کرده که نزد دو نفر اخیر بیشتر درس خوانده و از هریک از آن دو، یک دوره کامل اصول فقه و چندین مبحث فقهی را فراگرفته است (نیز رجوع کنید به حسینیهمدانی، ص37؛ جعفریهمدانی، ص28).خویی علاوه بر فقه و اصول، به فراگیری علوم دیگر نیز پرداخت. او در زندگینامه یاد شده فقط از استادان ممتازش در فقه و اصول نام برده است، ولی قطعآ محمدجواد بلاغی*، استاد وی در کلام، تفسیر و علوم قرآنی و فن مناظره (انصاریقمی، ص 56؛ نیز رجوع کنید به سبحانی، ص 46ـ47)، بسیار بر او تأثیر گذاشته است تا آنجا که شاید بتوان بخش مهمی از دو کتاب البیان و نفحاتالاعجاز را عصاره آموختههای خویی از بلاغی به شمار آورد. او در البیان (برای نمونه رجوع کنید به ص 28، 68، 71، 219، 303) و نفحاتالاعجاز (برای نمونه رجوع کنید به ص 7، 29، 42، 44)، بارها از بلاغی و اثر مهم او، الهدی الی دین المصطفی، یاد کرده است. برخی تعابیر او در البیان (ص 68، پانویس 1، ص 71، پانویس 1) به شاگردی وی نزد بلاغی اشاره دارد. شماری از دیگر استادان خویی عبارتاند از: سیدابوتراب خوانساری* در رجال و درایه؛ سیدحسین بادکوبی* در حکمت و فلسفه؛ سیدعلی قاضی و شیخمرتضی طالقانی و سیدعبدالغفار مازندرانی در اخلاق و سیر و سلوک؛ و سیدابوالقاسم خوانساری* در ریاضیات قدیم (سبحانی، ص 47؛ انصاریقمی، همانجا؛ حسینی همدانی، ص 36، 48ـ49؛ صغیر، ص280). گفته شده استعداد خویی در زمینه هندسه فوقالعاده بوده است (رجوع کنید به شاکری، 1418ـ 1424، ج 3، ص 53).خویی (همانجا) گفته است که به چند طریق، اجازه روایت کتب اربعه و دیگر جوامع حدیثی شیعه را دارد که یکی از این طرق از استادش نائینی آغاز میشود. از دیگر مشایخ روایی او سیدعبدالحسین شرفالدینِ عاملی* است که از طریق او آثار عالمان اهل سنّت را نیز روایت کرده است (انصاریقمی، ص 58). در فاصله سالهای 1310ش تا 1312ش بسیاری از عالمان طراز اول نجف، از جمله نائینی، محمدحسین اصفهانی، آقاضیاءالدین عراقی، محمدجواد بلاغی، میرزاعلی شیرازی و سیدابوالحسن اصفهانی اجتهاد خویی را تأیید کردند (رجوع کنید به حکمی، 1371ش، ص 61).خویی از سالهای نخست تحصیل به تدریس نیز اهتمام فراوان داشت (رجوع کنید به انصاریقمی، ص 59ـ60؛ حسینی همدانی، ص 54) و قطعآ در دهه چهارم زندگی، مدرّس عالیرتبه حوزه نجف شد و حدود شصت سال این کرسی را در اختیار داشت. او در این مدت چند دوره اصول فقه و یک دوره کامل ابواب فقهی را تدریس کرد (رجوع کنید به ادامه مقاله) که امری نادر است (رجوع کنید به سعید شریف، 1990، ص 1003؛ مددی، ص 227؛ ایروانی، ص 228). مجموعه شاگردان خویی به چند نسل تعلق دارند (رجوع کنید به حسینی میلانی، ص 107ـ108؛ قائینی، ص 222). به گزارش منابع، در نخستین دوره درس خارج اصول خویی کسانی چون محمدتقی ایروانی، سلمان خاقانی، سیدمحمد روحانی*، علی خاقانی (مشهور به صغیر) و سیدمحمد کلانتر حضور داشتند. درباره تعداد شاگردان این دوره اختلافنظر وجود دارد (برای نمونه رجوع کنید به صغیر، ص 299ـ302؛ مددی، همانجا). محمدتقی بهجت نیز از شاگردان متقدم خویی بوده است (سبحانی، ص 35؛ قائینی، همانجا). به گزارش محمد صغیر (ص 265، پانویس 2) خویی حدودآ در 1323ش، به دعوت حاجآقا حسین قمی، مرجع بزرگ مقیم کربلا، برای تدریس به کربلا رفت و سه سال در آنجا ماند و پس از درگذشت قمی (1325ش) به نجف بازگشت. جعفری همدانی (ص 33ـ34) نیز این رویداد را با تفاوتهایی گزارش کرده است.خویی همچنین در سالهای 1310ش و 1328ش، برای زیارت مرقد امام رضا علیهالسلام، به ایران آمد و در قم و تهران نیز توقف کرد. در سفر اول در قم بر امام خمینی، که در آن زمان از مدرّسان و فضلای حوزه جدید قم بود، وارد شد و به عنوان یکی از شاگردان برجسته نائینی محلّ توجه علمای قم قرار گرفت (آیتاللّه سیدموسی شبیری زنجانی، یادداشت مورخ 21 خرداد 1390). در سفر دوم، نیز که همزمان با زعامت بروجردی بود، مورد توجه علما و فضلای حوزه قرار گرفت و با بزرگان حوزه، از جمله بروجردی* و محقق داماد* دیدار کرد (رجوع کنید به شبیری زنجانی، ج 2، ص 323؛ نیز رجوع کنید به شریفرازی، 1332ـ 1333ش، ج 2، ص 25ـ26). براساس برخی گزارشها، خویی مقام علمی بروجردی را ستوده است. خویی خود از این دو سفر و نیز تشرفش به حج در 1313ش یاد کرده است (رجوع کنید به 1403، همانجا).پس از درگذشت نائینی در 1315ش و محقق اصفهانی و آقاضیاء عراقی در 1321ش، مجلس درس خویی یکی از درسهای مهم حوزه نجف و بهتدریج پررونقترین محفل علمی و درسی شد. حتی با وجود مراجع و استادانی چون سیدعبدالهادی شیرازی*، سیدمحمود شاهرودی* و سیدمحسن حکیم*، درس خویی در حوزه نجف محوریت یافت و تعطیل یا برقرار شدن درس او، اثری آشکار بر جریان درسی حوزه میگذاشت (رجوع کنید به شریف رازی، 1332ـ1333ش، ج 2، ص 28، 294ـ295؛ یثربی، ص 226؛ انصاریقمی، ص 61، 75). بعدها خویی به «زعیم حوزه علمیه» ملقب شد که گفتهاند مورد تأیید آیتاللّه حکیم هم قرار گرفت (رجوع کنید به موسوی خلخالی، ص 221؛ داوری، ص 223؛ ایروانی، ص 228ـ229).از خویی نقل شده است که وی در مقام تدریس، نخست تمام همت خود را بر اصول فقه متمرکز کرده بود تا یک دوره اصول را بهطور کامل و جامع، به اصحاب درس خود انتقال دهد و سپس به سراغ فقه رود (رجوع کنید به مددی، همانجا). تأمل در تاریخ نگارش و انتشار تقریرات گوناگون درسها و نیز تاریخ تقریظهای خویی بر این آثار (رجوع کنید به ادامه مقاله) نیز مؤید این مطلب است.خویی (همانجا) شش دوره کامل خارج اصول تدریس کرد و دوره هفتم، بهسبب اشتغال او به مرجعیت، تنها تا مبحث ضدّ ادامه یافت، ولی درس خارج فقه او به مدت شصت سال، پیوسته برقرار بود (صغیر، ص 266). مباحث دوره ششم درس خارج اصول و نیز بسیاری از مباحث فقهی او ضبط شده است. درس خارج اصول او به منزله شرح و نقادی کتاب کفایة الاصول* تألیف آخوند ملامحمدکاظم خراسانی* بود؛ وی نخست به بررسی آرای مؤلف میپرداخت و سپس آرای دانشمندانی را که نظرشان در این کتاب مطرح شده، بررسی میکرد، از جمله آرای محمدحسین اصفهانی صاحب فصول، محمدتقی اصفهانی صاحب هدایةالمسترشدین، میرزای قمی صاحب قوانین و شیخانصاری، آنگاه آرای معاصران و شاگردان برجسته آخوند و استادان خود از جمله نائینی، محقق اصفهانی و آقاضیاء عراقی را نقل میکرد و سرانجام رأی خویش را بیان میکرد (گرجی، ص 205؛ نیز رجوع کنید به موسوی اصفهانی، ص 45). در خارج فقه، خویی نخست بر محور مکاسب شیخانصاری و مصباحالفقیه حاجآقارضا همدانی و از 1336ش بر محور عروةالوثقی، اثر مشهور سیدمحمدکاظم طباطبائی یزدی، تدریس میکرد (خویی، 1403، ج 22، ص 18ـ19؛ گرجی، همانجا). به نظر غروی تبریزی ( 1430ب، ج 2، مقدمه، ص 1)، ازآنرو کتاب عروةالوثقی محور درس خویی قرار گرفت که مشتمل بر فروع مهم و مسائل فراوان و مورد ابتلا بود. خویی در درس فقه نیز پس از نقل دیدگاههای شماری از فقیهان متقدم و متأخر و نیز صاحب عروةالوثقی (اثر محور) و شروح و حواشی مهم آن، نظر برگزیده خود را بیان و مدلل میکرد (گرجی، همانجا).نخستین دوره درس خویی در مقبرهای در حرم امام علی علیهالسلام تشکیل شد، ولی پس از چند تغییر مکان بهسبب فزونی شاگردانش مسجد خضرا، در جوار حرم، محل ثابت تدریس و دیگر فعالیتهای علمی و اجتماعی و مذهبی او شد. در سالهای پایانی، مجلس درس فقه وی در مدرسه دینی دارالعلم که خود ساخته بود، تشکیل میشد (صغیر، ص 300ـ304). روش او این بود که پس از القای کامل درس، حدود یک ساعت به پرسشهای شاگردانش پاسخ میداد (انصاری قمی، ص 64).شاگردان خویی قدرت بیان و دانش لغوی و ادبی وی را ستودهاند. او درسهای خود را به عربی فصیح و روان القا میکرد (رجوع کنید به حسینی همدانی، ص 54ـ 55؛ گرجی، همانجا؛ حیدر حباللّه، ص 229). مطالب درس خویی دارای انسجام و نظم منطقی و استوار بود (گرجی؛ مددی، همانجاها؛ قائینی، ص 222). او به خوبی میدانست که مسائل دشوار و قواعد پیچیده را چگونه از زوایای گوناگون بررسی و تحلیل کند و این از مظاهر نبوغ فکری خویی بود (محمداسحاق فیّاض، 1414، ص 47).خویی در آموزش شاگردان، بسیار ماهر و مسلط بود. در تدریس چنان نظاممند عمل میکرد که شاگردانش علاوه بر یادگیری مطلب، روش استنباط را هم میآموختند و میتوانستند آن روش را در تحلیلهای خود به کار گیرند. در عین حال، روش تدریس او سهلالوصول و دور از پیچیدگی و ملالت بود (قائینی، ص 222ـ223)؛ در واقع، خویی در مباحثات علمی خود چهارچوب، روش تحقیق و مبانی مشخصی داشت و شاگردانش میتوانستند منظومه فکری او را به خوبی دریابند. به همین دلیل خویی به اصطلاح «صاحب مدرسه» به شمار میرفت (مددی، ص 227ـ228). او شاگردانش را به مقتضای قابلیتها و استعدادهایشان به فراگیری علوم دینی گوناگون راهنمایی میکرد (طراد حماده، ص 126). مبانی، شیوه و کیفیت درس خویی چنان بود که بسیاری از شاگردان او نیز به روش او در تدریس و تتبع پایبند بودند (قائینی، ص 222). بسیاری از فقیهان برجسته معاصر، در حلقه درس وی پرورش یافتند و با احراز کرسیهای تدریس در حوزههای نجف و قم، شیوه اجتهادی او را به شیوه مسلّط و مقبول چند دهه اخیر حوزههای علمیه شیعه تبدیل کردند (حیدر حباللّه، همانجا).بهرهگیری خویی از استادان برجسته و متعدد، با مشربهای فقهی و اصولی گوناگون و سبکهای متفاوت سبب شد تا خویی ضمن آشنایی با این مشربها و مبانی و ضوابط آنها، به وسعت نظر، ژرفنگری و دقت چشمگیری در اصول فقه دست یابد (فضلی، ص140ـ141). بهکارگیری این مبانی اصولی در فروع فقهی و توجه ویژه او به سند و دلالت احادیث از رهگذر علوم رجال و درایه و دانشهای مرتبط (رجوع کنید به ادامه مقاله)، فقهِ خویی را نیز بر جایگاه ممتازی نشاند و آرای او را از دقت و پختگی برخوردار ساخت (رجوع کنید به موسوی خلخالی، ص 221؛ ایروانی، ص 229؛ انصاری قمی، همانجا). خویی تا حد امکان از آمیختگی مباحث اصولی و فقهی با مطالب عقلی و فلسفی محض پرهیز میکرد (حیدر حباللّه، همانجا)؛ بنابراین فقه او تنها مستند به ادله فقهی مانند نصّ قرآن و احادیث بود. او بهویژه در سند احادیث و وثاقت و ضعف راویان بسیار تأمل میکرد (موسوی اصفهانی، ص 46؛ علیدوست، ص 219؛ نیز رجوع کنید به ادامه مقاله). همچنین در تبیین مطالب اعتدال را رعایت و از ایجاز مخلّ و اطناب مملّ پرهیز میکرد. یک دوره اصول او حدود شش تا هفت سال طول میکشید (مددی، ص 227).شماری از شاگردان ممتاز خویی هیئتاستفتای ویرا تشکیل میدادند و پاسخ استفتائات را با هماهنگی با وی بر پایه آرای فقهیاش تنظیم میکردند. برخی از اصحاب جلسه فتوای او در دورههای مختلف عبارتبودنداز : صدرا بادکوبهای،سیدمحمدباقر صدر*، میرزاجواد تبریزی، سیدعلی حسینیبهشتی، سیدمرتضی خلخالی، سیدعلی سیستانی، محمدجعفر نائینی و مرتضی بروجردی (انصاری قمی، ص 78، 93؛ صغیر، ص 297ـ298؛ داوری، ص 223). از دیگر شاگردان او باید از حسین وحید خراسانی، سیدعلی هاشمی شاهرودی، محمدتقی جعفری*، سیدمحمدحسین فضلاللّه*، بشیر نجفی پاکستانی، سیدموسی صدر*، حاجآقا تقی قمی و سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی نام برد (برای فهرست نام شاگردان او رجوع کنید به سعید شریف، 1414، ص677ـ695؛ صغیر،ص331ـ 335؛ انصاری قمی، ص65ـ 66). پدر خویی نیز یک بار در درس او شرکت کرد ولی او به احترام پدر درس را ادامه نداد (رجوع کنید به شبیری زنجانی، ج 2، ص322).درباره زمان آغاز مرجعیت خویی اظهارات مختلفی شده است (رجوع کنید به مرقاتی، ص 261؛ داوری، همانجا) ولی مسلّم این است که پس از درگذشت آیتاللّه بروجردی مرجعیت خویی بهطور جدّی مطرح و پس از درگذشت آیتاللّه حکیم، او مرجع برتر شناخته شد (رجوع کنید به شریف رازی، 1352ـ1354ش، ج 2، ص 3، 5؛ موسوی اصفهانی، همانجا؛ ایروانی، ص 228؛ شاکری، 1414، ص 253ـ254). در همان زمان، سیدیوسف حکیم نیز رسمآ وجوه شرعی برجای مانده از پدرش را به خویی، به عنوان مرجع، سپرد (صغیر، ص 277).خویی حافظهای قوی داشت (رجوع کنید به سبحانی، ص 34ـ35؛ منیر خباز، ص 116ـ117؛ انصاری قمی، ص 55، 59؛ مددی، همانجا) و بسیار پرکار و اهل نقد و بحث بود (رجوع کنید به سبحانی، ص 34؛ شبیری زنجانی، ج 2، ص 321ـ323؛ مددی، همانجا). او با عالمان اهل سنّت و علمای ادیان دیگر نیز درباره مسائل اختلافی مناظره میکرد (انصاری قمی، ص 63؛ برای نمونههایی از آن رجوع کنید به خویی، 1394، ص 538ـ539، 560ـ561؛ نیز رجوع کنید به محمدجواد مغنیه، ص 523، که گفته است خویی در مباحثات و مناظرات علمی روش سقراطی داشت).برخی از ویژگیهای اخلاقی خویی را، علاوه بر زندگی ساده و بیآلایش و رعایت زی طلبگی چنین برشمردهاند: بردباری، تواضع، احترام گذاشتن به مراجعهکنندگان، پیشی گرفتن در سلام کردن، تکریم بزرگان و عالمان، بهویژه مراجع تقلید معاصرش. او هر روز با دو تن از بزرگان نجف جلسه مشورتی تشکیل میداد (رجوع کنید به سبحانی، ص 48ـ49؛ انصاری قمی، ص 77ـ85؛ صغیر، ص280ـ285؛ قطری، ص 145ـ147). اهتمام به زیارت حرم امیر مؤمنان و امامحسین علیهماالسلام از دیگر ویژگیهای او بود (انصاری قمی، ص 83).خویی به تبلیغ دین، ترویج علوم اسلامی و یاری رساندن به نیازمندان بسیار اهمیت میداد؛ ازاینرو خدمات اجتماعی وی گسترده بود و مؤسسات خیریه زیادی به یادگار گذاشت، از جمله مدرسه دارالعلم نجف؛ شهرک مسکونی مدینةالعلم در قم ویژه طلاب علوم دینی؛ دارالعلم و مجتمع امام زمان علیهالسلام در اصفهان؛ مدرسه علمیه همراه با کتابخانه در مشهد؛ دارالایتام و هنرستان فنی و حرفهای در بیروت؛ صدها مسجد و حسینیه، مدرسه، کتابخانه، درمانگاه و بیمارستان و دارالایتام در دورترین نقاط کشورهای اسلامی و تأسیس مؤسسات بزرگ زنجیرهای در برخی کشورها (انصاری قمی، ص 95ـ96؛ «مؤسسة الامام الخوئی الخیریة»، ص 559ـ566؛ بحرالعلوم، ص 152ـ155؛ نیز رجوع کنید به خویی*، بنیاد).مشهورترین فرزندان خویی که از عالمان دینی بودند، عبارتاند از: سیدجمالالدین، سیدمحمدتقی، سیدعبدالمجید (رجوع کنید به ادامه مقاله) و سیدعلی.مواضع و فعالیتهای سیاسی. خویی با اینکه در دوره جوانی و میانسالی در حوزه مسائل سیاسی، فعال و گاهی دارای مواضع شدید بود (رجوع کنید به قائینی، ص 224؛ نیز رجوع کنید به ادامه مقاله)، پس از مرجعیتش بنای دخالت گسترده در مسائل سیاسی نداشت و میتوان گفت که از سیاست کناره گرفت. این تغییر رویکرد یا ازآنرو بود که بهطور خاص دخالت مرجعیت را در مسائل سیاسی، جز در حد ضرورت، به صلاح این نهاد نمیدانست (رجوع کنید به قائینی، همانجا)، یا ازآنرو بود که نظرش درباره نحوه دخالت عالمان دینی در حوادث سیاسی تغییر یافته بود. بااینهمه، ورود خواسته یا ناخواسته او به اوضاع سیاسی و اجتماعی عراق در ماههای پایانی عمر، بر حیات علمی و اجتماعیاش تأثیری انکارناپذیر گذاشت. او در برهههایی خاص درباره رویدادهای سیاسی ایران حساس بود. با بررسی تاریخی مواضع خویی درباره حوادث ایران پیش و پس از انقلاب اسلامی، میتوان این مواضع را به سه دوره تقسیم کرد :1) دوره اعتراض و واکنش شدید به رفتار حکومت وقت. نخستین موضعگیری مهم او، تلگرام به شاه در مخالفت با تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی در مهر 1341 بود که آن را مغایر شرع و قانون اساسی اعلام کرد (رجوع کنید به اسناد انقلاب اسلامی، ج 1، ص30ـ31). او همچنین در تلگرامی به آیتاللّه سیدمحمد بهبهانی* در بهمن 1341، مخالفت خود را با برگزاری همهپرسی به اطلاع وی رساند و آن را با قانون شریعت و مواد صریح قانون اساسی ناسازگار دانست و یادآور شد که خاموش کردن صدای ملت با قوه قهریه، دیری نخواهد پایید و تبلیغات عوامفریبانه، مشکلات را حل نمیکند و اقتصاد ورشکسته و ناخشنودی مردم را درمان نخواهد کرد (رجوع کنید به همان، ج 1، ص60). در پی حمله مأموران به مدرسه فیضیه در ابتدای سال 1342ش، او در تلگرامی به امام خمینی اندوه شدید خود را از آن حادثه ابراز کرد (رجوع کنید به همان، ج 1، ص 75) و در تلگرامی شدیداللحن به شاه با اشاره به حوادث جاری، از انحطاط مملکت اسلامی و خطمشی زمامدارانش بهشدت اظهار تأسف کرد (رجوع کنید به همان، ج 1، ص80). حدود یک ماه بعد نیز در پاسخ به نامه جمعی از علمای ایران، صلاحیت نداشتن حاکمان فاسد را اعلام کرد و وظیفه روحانیت را سنگین دانست و سکوت را ناروا شمرد (رجوع کنید به همان، ج 1، ص 101ـ105؛ نیز برای نامه مشابهی به تاریخ حدود شش ماه بعد رجوع کنید به همان، ج 1، ص 204ـ208).پس از قیام 15 خرداد 1342 و کشتار مردم، خویی با صدور بیانیهای دستگاه حاکم ایران را ستمگر خواند و همکاری با آن را تحریم کرد. شرکت در انتخابات دوره بیستویکم مجلس را نیز ممنوع کرد و چنین مجلسی را از درجه اعتبار ساقط دانست (رجوع کنید به همان، ج 1، ص 124ـ125، 181). همچنین هنگامی که خبر دستگیری و شایعه محاکمه امام خمینی را شنید، همراه تعدادی از شاگردانش به کوفه نزد آیتاللّه حکیم رفت و پس از مشورت، هر دو مرجع، جداگانه تلگرام شدیداللحنی در حمایت از امام خمینی به ایران فرستادند (انصاریقمی، ص 89). در پی انتصاب حسنعلی منصور به نخست وزیری، خویی در اسفند 1342 با ارسال تلگرامی از او خواست اشتباهات دولتهای پیشین را تکرار نکند و قوانین مخالف اسلام را ملغا و امام خمینی و آیتاللّه قمی را آزاد کند (رجوع کنید به اسناد انقلاب اسلامی، ج 1، ص 235). پس از شروع نخستوزیری هویدا نیز در تلگرامهایی به او از بین بردن نفوذ صهیونیستها، الغای قوانین مخالف شریعت، برگرداندن امام خمینی از تبعید (رجوع کنید به همان، ج 1، ص 283) و آزادی فوری مخالفان را خواستار شد (رجوع کنید به همان، ج 1، ص 285). او پس از اطلاع یافتن از رفتن امام خمینی به عراق (مهر 1344)، بیدرنگ شماری از اطرافیان خود و طلاب را به استقبال فرستاد و خود نیز دو بار به دیدن او رفت (انصاری قمی، همانجا؛ نیز رجوع کنید به داوری، ص 224؛ شبیری زنجانی، همان یادداشت؛ برای برخی دیگر از نامهها و پیامهای او در این دوره رجوع کنید به اسناد انقلاب اسلامی، ج 1، ص 85ـ86، 178، 212، 221ـ225، 272). نقل شده است که در این دوره، مواضع او در برابر حکومت گاه چنان تند و شدید بود که امام خمینی از او خواست از شدت و حدّت آن بکاهد (رجوع کنید به اطلاعات، ش 19685، 18 مرداد 1371، ص 2).2) دوره سکوت. این دوره حدود دوازده تا سیزده سال طول کشید و تقریبآ از زمان استقرار امام خمینی در نجف آغاز شد. در این دوره، نه تنها از بیانیههای شدید دوره نخست، خبری نیست بلکه اعتراضی نیز به حوادث گوناگون ایران حتی حوادث سالهای 1356 و 1357ش، دستکم به طور علنی، گزارش نشده است. این موضع، گاه انتقاداتی نیز در پی داشته است. به نظر میرسد یکی از دلایل سکوت او بیتأثیر دانستن اعتراض بوده است (رجوع کنید به اسناد انقلاب اسلامی، ج 1، ص 463). همزمان با اوجگیری انقلاب اسلامی ایران و اخراج امام خمینی از عراق فرح دیبا، همسر محمدرضا پهلوی، به قصد تخفیف حرکت دینی مردم ایران در مقابله با حکومت پهلوی، در 28 آبان 1357 (مصادف با عید غدیر 1398) به صورت ناگهانی و بدون تشریفات متعارفِ کسب اجازه، در منزل آیتاللّه خویی با ایشان ملاقات کرد. در پی این دیدار، خویی در برخی محافل مورد انتقاد قرار گرفت، ولی او در یادداشتی خطاب به بعضی علما، ضمن تأکید بر ناگهانی و ناخواسته بودن این ملاقات، نوشت که در این دیدار فرصت را مغتنم شمرده و خواستهای ملت ایران را گوشزد کرده و به حوادث ناگوار و فجایعی که در ایران رخ داده بهشدت اعتراض کرده است (رجوع کنید به همان، ج 1، ص 583).3) دوره همراهی با انقلابیون. او چند روز پس از ملاقات مزبور و در پی تشدید مبارزات مردم، درباره حوادث ایران و جنایات حکومت شاه بیانیهای خطاب به مراجع، علما و ملت ایران صادر کرد و از مردم خواست که با شجاعت و در عین حال با حفظ کامل موازین شرع قدم بردارند و در همه مراحل از مراجع تقلید و علما پیروی کنند (رجوع کنید به همان، ج 1، ص 588ـ591). او پس از پیروزی انقلاب نیز همین موضع را حفظ کرد چنانکه در جریان همهپرسی نظام جمهوری اسلامی، در فروردین 1358، مردم را به شرکت در همهپرسی و رأی دادن به جمهوری اسلامی فراخواند (رجوع کنید به اطلاعات، ش 15817، 9 فروردین 1358، ص 2) و از شاگردان خود خواست که در امور انقلاب مشارکت کنند. در جنگ عراق با ایران، بهرغم فشار شدید دولت عراق، ایستادگی کرد و کمترین حمایتی از آنان نکرد (رجوع کنید به داوری، همانجا؛ سبحانی، ص 49). حتی به جواز تصرف در وجوه شرعی برای تأمین ملزومات رزمندگان ایران فتوا داد. بسیاری از مقلدان او، که به اجبار حکومت عراق در جنگ شرکت کرده بودند، تحت تأثیر فتوای او، خود را به نیروهای ایرانی تسلیم کردند یا به نیروهای ایرانی شلیک نکردند (انصاری قمی، ص90ـ91).خویی درباره برخی رویدادهای سایر کشورهای اسلامی یا مربوط به مسلمانان نیز واکنشهایی داشته است. از جمله، فتوای منع پیوستن به حزب کمونیست (رجوع کنید به خویی، 1414، ص 36)، تقدیر از ملی شدن نفت عراق (اسناد انقلاب اسلامی، ج 1، ص 351)، بیانیهای درباره جنگ چهارم اعراب با اسرائیل (مهر 1352/ رمضان 1393) و یاری رساندن به سرزمینهای اسلامی (همان، ج 1، ص 361)، و تلگرام به هویدا در بیان ضرورت پشتیبانی کامل دولت ایران از فلسطینیان (روحانی، ج 2، ص 354ـ355).مهمترین اقدام سیاسی خویی پس از انتفاضه شیعیان عراق در اسفند 1369/ شعبان 1411 همزمان با آزادسازی کویت از دست نیروهای نظامی عراق رخ داد. او با صدور اعلامیهای در 14 اسفند/ 18 شعبان، مجاهدان را به رعایت احکام شرعی و اعتدال فراخواند و این حرکت مردمی را هدایت کرد و در 17 اسفند/ 21 شعبان، هیئتی نه نفره را برای اداره مناطق آزادشده تعیین کرد (رجوع کنید به شاکری، 1414، ص 255؛ ساعدی، ص 69ـ70). در پی حمله حکومت بعثی به شهرهای شیعهنشین و شکست انتفاضه، نیروهای جمهوری عراق در 29 اسفند 1369/ 3 رمضان 1411 به نجف هجوم آوردند و پس از محاصره منزل خویی و کشتن دهها تن در اطراف بیت او، صدها تن از علما و طلاب و نزدیکان او را دستگیر کردند. سپس خویی و شماری از بستگانش را با تهدید برای دیدار با صدام به بغداد بردند و از او خواستند تا در صفحه تلویزیون ظاهر شود و از مجاهدان بخواهد تسلیم شوند. با اینکه خویی از پذیرش این خواسته سر باز زد، دستگاههای تبلیغاتی صدام سخنان خویی را با تحریف نقل کردند (انصاریقمی، ص 91ـ92؛ سودانی، ص 131؛ نیز رجوع کنید به العراق بین الماضی و الحاضر و المستقبل، ص 725). پس از آن، خویی در کوفه در حصر خانگی قرار گرفت و به محدودیتهای گسترده، فشارها و اهانتهای حکومت صدام دچار شد. بیش از یکصد تن از شاگردان، نزدیکان و اعضای خانوادهاش، از جمله فرزندش سیدابراهیم و دامادش سیدمحمود میلانی، دستگیر و شماری از آنها اعدام شدند. مدرسه دارالعلم نیز تخریب شد (انصاری قمی، ص82، 92؛ شاکری، 1414، ص 254؛ نیز رجوع کنید به سبحانی، ص50).خویی بهسبب ناملایمات و کهولت دچار بیماری سختی شد، ولی دولت عراق با خروج وی از کشور برای درمان موافقت نکرد. او به بیمارستان بغداد منتقل و پس از مداوایی مرموز مرخص شد (سبحانی، همانجا). خویی سرانجام در 17 مرداد 1371/ 8 صفر 1413، در 96 سالگی درگذشت. پیکر او شبهنگام با حضور مأموران امنیتی عراق و با حضور معدودی از نزدیکانش، پس از نمازگزاردن آیتاللّه سیدعلی سیستانی بر پیکر وی، در مقبره خانوادگی مخصوصی که خود در غرفهای جنب مسجد خضرا آماده کرده بود، به خاک سپرده شد (صغیر، ص 265ـ266، 303). با انتشار خبر درگذشت خویی، در نجف و کوفه حکومت نظامی برقرار شد و در بغداد و سایر شهرهای شیعهنشین نیروهای نظامی به حالت آمادهباش درآمدند (انصاری قمی، ص 96). حکومت عراق از تشکیل مجالس سوگواری و بزرگداشت و حتی به بهانه تعمیر مسجد خضرا از رفتن بر سر مزار او جلوگیری کرد، ولی در ایران و دیگر کشورهای اسلامی مجالس متعددی در بزرگداشت او برگزار شد («الساعات الاخیرة فی حیاة الامام الراحل»، ص300ـ301؛ شاکری، 1414، همانجا). برخی از نزدیکان خویی با ذکر قراینی مرگ او را مشکوک دانستهاند (رجوع کنید به «الساعات الاخیرة فی حیاةالامام الراحل»؛ سبحانی، همانجاها؛ شهابی، ص 337ـ338). پیشتر، در 1400/1980 نیز در حادثهای مشکوک، اتومبیل خویی در مسیر کوفه به نجف منفجر شده بود ولی او بهطرز شگفتیآوری نجات یافته بود (شاکری، 1414، همانجا).آرا و دیدگاهها. خویی در مبانی اصول فقه امامیه دگرگونیهایی پدید آورد. او در این عرصه علاوه بر تبیین، تقویت و گسترش برخی از دیدگاههای استادانش یا اصولیان پیشین، با ابتکار خود به نظریات نوینی دست یافت، مانند نظریه تعهد در وضع لغوی، نظریه تفسیر انشا به ابراز امر اعتباری، نظریه جریان نیافتن استصحاب در شبهات حکمی و نظریه اماره بودن استصحاب (برای این موارد و دیگر نوآوریهای او در اصول فقه رجوع کنید به محمداسحاق فیّاض، 1414، ص 53ـ56؛ صغیر، ص 321ـ 327). از مهمترین شاخصهای اصولی خویی که پایه بسیاری از آرای فقهی وی را تشکیل میدهد، مخالفت او با شهرت فتوایی است که پیامدهای مهمی دارد. طبق نظر مشهور در میان اصولیان، در صورت اشتهار یک فتوا در میان فقیهان، روایت معتبری که با آن ناسازگار باشد حجت نیست. همچنین شهرت فتوایی موجب اعتبار روایت ضعیف سازگار با آن میگردد. بهاصطلاح، شهرت «جابرِ» ضعف سند و «کاسرِ» اعتبار سند است. همچنین به نظر مشهور، شهرت روایی یکی از مرجّحات باب تعارض، هنگام تعارض دو خبر به شمار میرود (رجوع کنید به کاظمی خراسانی، ج 3، ص 153؛ بروجردی، ج 4، قسم 2، ص 205ـ206؛ محمداسحاق فیّاض، 1414، ص 55)؛ ولی خویی شهرت روایی را از مرجّحات باب تعارض به شمار نیاورده است. همچنین به نظر او، شهرت عملی (استناد شهرت به روایت در مقام افتا) هیچگاه ضعف خبر را جبران نمیکند، چنانکه اِعراض مشهور از خبر صحیح و موثق، موجب حجت نبودن و ضعف آن خبر نمیشود (رجوع کنید به واعظ الحسینی، ج 2، ص 159ـ162، 270ـ274). به نظر خویی، اولا شهرت فتوایی فقط در مواردی میتواند حجیت داشته باشد که از فقیهان متقدم، یعنی فقیهانی که به زمان اصحاب امامان نزدیک بودهاند، برآمده باشد، در حالیکه ما به آرا یا آثار اصحاب امامان علیهمالسلام دسترسی کامل نداریم. ثانیآ، شهرت فتوایی به خودی خود حجت نیست بلکه بر فرض سازگاری با روایت، حداکثر موجب ظن به صدور آن روایت از امام و بر فرض ناسازگاری با روایت، حداکثر موجب ظن به صادر نشدن آن روایت از امام است. در حالیکه برای حجیت اخبار، حاصل شدن «وثوق نوعی» لازم است (رجوع کنید به محمداسحاق فیّاض، 1414، همانجا؛ همو، 1377ش، ص 325ـ326؛ نیز رجوع کنید به موسوی اصفهانی، ص 45ـ46؛ برای تفصیل بیشتر رجوع کنید به واعظ الحسینی، ج 2، ص 162ـ165).برخلاف روش اصولی آیتاللّه بروجردی که بر ضرورت دستیابی و التزام به فتاوای قدما مانند شیخمفید و شیخصدوق بسیار تأکید داشت و برای این فتواها مانند احادیث، حجیت قائل بود، خویی نه خبر ضعیفِ هماهنگ با نظر مشهور قدما و نه فتوای قدما که مستند به دلیل معتبر نیست، را نمیپذیرفت. به همین دلیل تتبع در آرای دیگران برای خویی در درجه نخست اهمیت نبود، بلکه آنچه مهم بود دلیل و قوّت و ضعف سند بود نه شهرت عملی یا فتوایی (رجوع کنید به مددی، ص 227؛ قائینی، ص 224)؛ ازاینرو خویی بهویژه در دورههای اخیرِ تدریس خود به پژوهش درباره سند روایات و وثاقت راویان اهتمام خاصی داشت (حیدر حباللّه، ص 228ـ229).خویی، علاوه بر شهرت، حجیت اجماع ــچه اجماع محصَّل و چه اجماع منقول ــ را نیز نمیپذیرفت و بر این باور بود که بسیاری از اجماعات، حتی در میان فقیهان متقدم، مَدرکی است (یعنی مستند به ادلهای است که دلالت آنها بر موضوع خدشهپذیر است). البته او بنابر رعایت احتیاط، در فتاوای خود به اجماع توجه میکرد. نتیجه منطقی کماعتنایی به شهرت و اجماع در شیوه اصولی خویی، رجوع به اصول عملیه یا استناد به ادله فقهی عام یا مطلق است. همچنین خویی بهسبب آشنایی عمیق با ادبیات و زبان عربی به خوبی با مدلولها و لوازم عرفی نصوص و متون حدیثی و قرآنی آشنا بود و چهبسا در استنباط احکام از این توانایی خود بهره میگرفت (رجوع کنید به واعظ الحسینی، ج 2، ص 136، 140ـ141؛ حیدر حباللّه، ص 229؛ علیدوست، ص 220).خویی در فتوادادن شجاعت بسیار داشت و چهبسا بر پایه مبانی خود با بسیاری از فتواهای مشهور یا آرای فقهی غالب مخالفت کرد و فتوای دیگری داد؛ از جمله آرای اوست: جواز خارج شدن زن از خانه بدون اجازه همسر مگر در شرایطی معیّن؛ جواز سقط جنین برای زن به هنگام ترس از زنده ماندن خود؛ جواز ازدواج دائم مردان مسلمان با زنان اهل کتاب؛ مشروط نبودن جهاد ابتدایی به حضور امام معصوم؛ شرط نبودن اجتهاد در قاضی؛ واجب نبودن رعایت ترتیب شستن طرف راست و چپ در غسل؛ جایز نبودن معامله ربوی میان پدر و فرزند و میان زن و شوهر به احتیاط واجب؛ جواز خوردن ماهیهایی که در داخل تور و درون آب میمیرند و طهارت چرمهای وارد شده از کشورهای غیرمسلمان که ذبح شرعی آنها مشکوک است (رجوع کنید به آثار و رسالههای فتوایی خویی؛ برای برخی نوآوریهای فقهی او رجوع کنید به محمداسحاق فیّاض، 1414، ص 56ـ 58؛ حکمی، 1371ش، ص 60ـ61؛ گرجی، ص 206ـ207). او رؤیت هلال را در هر منطقه برای ثبوت شرعی آن در همه مناطقی که در شب بودن با آن منطقه مشترکاند، کافی میدانست (حکمی، 1371ش، ص 60؛ نیز رجوع کنید به خویی، 1397، ج 1، ص 294ـ300؛ برای آشنایی با فقه سیاسی خویی، بهویژه دیدگاه او درباره حکومت و اختیارات فقیه در عصر غیبت رجوع کنید به خویی، 1975ـ1976، ج 1، ص 224ـ227؛ غروی تبریزی، 1430الف، ج 1، ص 356ـ367؛ همو، 1430ج، ]ج 2[، ص 156ـ194؛ توحیدی، ج 5، ص 32ـ74؛ عارفی، ص 42 به بعد).از مهمترین شاخصهای فقه خویی، اعتماد به خبر صحیح و حجیت خبر ثقه است؛ ازاینرو وی بیش از فقهای پیش از خود در نجف به علم رجال توجه نشان داد. او به گزینش راویان و شناخت راویان ثقه و ضعیف و استوارسازی قواعد حدیث و ضوابط اعتماد بر حدیث صحیح در ابواب فقه پرداخت (موسوی اصفهانی، ص 45). مبانی و دیدگاههای اصولی وی در رویکرد رجالیاش نیز تأثیر گذاشت. او به تبع حجت ندانستن شهرت و اجماع منقول، به حجیت خبر ثقه (نه خبر موثوق) اعتقاد داشت و معیار حجیت حدیث را صرفآ وثاقت رجال سند میدانست. خویی ازآنرو که در بسیاری از دیدگاههای رجالی مبتنی بر ثقه شمردن راویان مناقشه کرده بود، در پذیرش روایات سختگیری میکرد. مثلا او توثیقات عام، مانند قول به وثاقت تمامی اصحاب امام صادق علیهالسلام، مذکور در رجال طوسی، وثاقت هر که وکیل امام معصوم بوده است، وثاقت مشایخ اجازه و وثاقت راویان کثیرالروایه از امام معصوم را نپذیرفت و ادله آنها را مخدوش دانست (رجوع کنید به خویی، 1403، ج 1، ص 55ـ80). از سوی دیگر، وی به استناد قول ابنقولویه، سالها بر این باور بود که راویان اسناد کتاب کاملالزیارات این محدّث متقدم، و نیز تفسیر علیبن ابراهیم قمی* همگی مورد وثوق و معتبرند ولی این نظر را در دهه پایانی حیات خویش مردود دانست (رجوع کنید به همان، ج 1، ص 49ـ50؛ خویی و تبریزی، ج 2، ص 457). این تجدیدنظر با توجه به کاربرد وسیع توثیق مذکور در آثار فقهی ـ استدلالی خویی، به تغییراتی اساسی در برخی آرای فقهی او انجامید.علاوه بر فقه و اصول و رجال، مهمترین حوزه فعالیت علمی خویی، دانش تفسیر و علوم قرآنی است. او چون احساس کرد که حوزه نجف از علوم قرآن و مسائل تفسیری به دور مانده است، از حدود 1330ش در روزهای تعطیل حوزه، درسی به عنوان تفسیر و علوم قرآن پیریزی کرد که به تألیف البیان فی تفسیرالقرآن* انجامید (سبحانی، ص 42؛ گرجی، ص 204ـ205). این اقدام خویی، شیوه جدیدی از مکتب اجتهادی علوم قرآنی و تفسیر را پدید آورد و آن را در حوزه نجف احیا کرد، ولی به دلایلی ادامه نیافت. بخش عمده تفسیر موجود، مباحث مقدماتی تفسیر است که حاوی نکتههای بسیار دقیق علمی در زمینه قواعد تفسیر و علوم قرآنی است. رویکرد اصلی او در این مقدمه، شبههشناسانه و پاسخ به اشکالات منتقدان است. خویی در این اثر، بحث تحلیلی و استنادی مبسوطی در دفاع از کیان و جایگاه قرآن و نشان دادن عظمت وحی و بیان اسرار هستی و اعجاز تشریعی دارد. او پیشتر نیز در اثر دیگر خود، نفحاتالاعجاز، به برخی از شبهات درباره اعجاز قرآن پاسخ داده بود. یکی از مهمترین دیدگاههای خویی در این عرصه تحریفناپذیری قرآن، نه به زیاده و نه به نقیصه است (رجوع کنید به خویی، 1394، ص 225ـ254؛ نیز رجوع کنید به تحریف*). خویی همچنین در موضوع مهم نسخ رهیافتی خاص داشت و پس از تحلیل و بررسی آیات متعدد، فقط منسوخ بودن آیه نجوا (رجوع کنید به مجادله: 12) را پذیرفت. او قرائات سبع را نیز فاقد اِسناد معتبر به پیامبر دانست، هرچند خواندن بر طبق هر یک از این هفت قرائت را در نماز جایز میشمرد (رجوع کنید به البیان فی تفسیر القرآن*؛ قرائات*؛ نسخ*؛ اعجاز قرآن*). روش اجتهادی و نقادانه خویی پس از او بر شماری از استادان برجسته علوم قرآنی اثر گذاشت (رجوع کنید به ایازی، ص 231).خویی هرچند در زمینه فلسفه و کلام، شهرت ندارد ولی در این عرصهها نیز تبحر داشت (رجوع کنید به حکمی، 1414، ص260ـ 261). با این همه، او جز یکی دو رساله، تألیف کلامی مستقل ندارد؛ البته در قالب مسائل اصولی نیز به کلام پرداخت و به عقاید مشهور امامیان وفادار و ملتزم بود (قائینی، همانجا). خویی به شعر هم علاقه داشت و گاهی شعر میسرود (رجوع کنید به مرقاتی، ص 261؛ ادامه مقاله). او در معماری نیز صاحب ذوق معرفی شده است (رجوع کنید به شبیری زنجانی، همان یادداشت).خویی در زمینه حفظ حوزه علمیه پرسابقه نجف و استمرار و گسترش حرکت علمی در آن و نیز اصلاح برنامهها و تغییر سنّتهای متداول آن بسیار مؤثر بود. یکی از کارهای مهم او در این عرصه، ترویج تقریرنویسی بود (رجوع کنید به ادامه مقاله). کثرت شاگردان و زعامت علمی او سبب شد تا تقریرنویسی در دیگر درسهای نجف و حتی حوزههای علمی دیگر نیز رایج شود (رجوع کنید به تقریرات*). ساماندهی تعطیلات حوزه یکی دیگر از کارهای اوست. قبلا درسهای رسمی حوزه نجف در تابستان برقرار بود، ولی خویی تعطیلات 45 روزه تابستانی را متداول کرد و از دیگر تعطیلات سال کاست (غروی، ص 236؛ نیز رجوع کنید به حوزه علمیه*، بخش :5 نجف).یکی از حوادث مهم در دوره زعامت و مرجعیت خویی در عراق، اخراج عالمان ایرانیتبار مقیم عراق بود که از اواخر دهه 1340ش رسمآ اجرا شد. با آنکه خویی از معدود کسانی بود که ملزم به خروج از عراق نشد، ولی اخراج بسیاری از شاگردانش، از رونق حلقه علمی او کاست و نیز ضربه روحی شدیدی به او وارد کرد (رجوع کنید به شریف رازی، 1352ـ1354ش، ج 2، ص 8ـ9). با وجود این، ورود بسیاری از شاگردان او به ایران و فعال شدن آنان در حوزههای علمی، بهویژه حوزه قم، سبب شد که اندیشههای او به نحو چشمگیری به این حوزهها سرایت کند. حوزه قم که تا حد زیادی از نظام فکری مؤسسش حائری یزدی* و بروجردی* و شاگردان آن دو اثر پذیرفته بود، میزبان گروهی از شاگردان خویی شد که در مکاتب فکری میرزای نائینی و محقق اصفهانی و آقاضیاء عراقی ریشه داشتند. حتی شماری دیگر از استادان مهاجر که شاگرد خاص خویی نبودند نیز در این زمینه تأثیری انکارناپذیر داشتند و با تشکیل جلسات درسی بزرگ، مکتب فقهی قم را متحول کردند. کسانی چون میرزاجواد تبریزی، میرزاکاظم تبریزی، سیدمحمد روحانی، سیدابوالقاسم کوکبی و حسین وحید خراسانی از این دو گروه استادان بهشمار میروند. علاوه بر اینها، توجه به استدلالها و آرای خویی در دروس فقیهانی که سابقه تحصیل در نجف نداشتند، مانند سیدمحمدرضا گلپایگانی، حسینعلی منتظری و محمد فاضل لنکرانی نیز بسیار چشمگیر است، چه در مقام ردّ و نقد و چه در مقام قبول و ابرام (رجوع کنید به علیدوست، ص 221؛ یثربی، ص 226؛ قائینی، ص 222).آثار. از خویی آثار متعددی در حوزههای گوناگون، بهویژه فقه، اصول، رجال، تفسیر و علوم قرآنی برجای مانده است که به چهار دسته تقسیم میشود: تقریرات درسهای استادانش؛ تقریرات درسهای خود او؛ تألیفات و رسالههای علمی؛ رسالههای عملیه و آثار فتوایی.1) تقریرات درسهای استادانش. در منابع از تقریرات او از درسهای فقه و اصول دو استاد اصلیاش، نائینی و محمدحسین اصفهانی یاد شده است (رجوع کنید به انصاری، ص 454ـ455، پانویس 2؛ انصاریقمی، ص 74). آقابزرگ طهرانی (1404، قسم 1، ص 71ـ72) از تقریرات درس آقاضیاء عراقی هم نام برده است. در این میان، مشهورترین آنها، تقریرات درس اصول نائینی به نام اجودالتقریرات است. این اثر که آخرین تقریرات اصول نائینی و از مهمترین مآخذ آرای اصولی او به شمار میرود، نخستین بار در زمان حیات نائینی در دو مجلد (سالهای 1348 و 1354)، در صیدا به چاپ رسید (رجوع کنید به آقابزرگ طهرانی، 1403، ج 1، ص 278؛ مشار، ج 1، ستون 241). خویی بعدها آن را بازنگاری کرد و تعلیقاتی هم بر آن نوشت (رجوع کنید به خویی، کتاب اجود التقریرات، ج 1، ص 2؛ نیز رجوع کنید به گرجی، ص 207) که جلد نخست آن در 1368 در تهران چاپ شد (سبحانی، ص40).2) تقریرات درسهای خود او. تشویق شاگردان به تقریرنویسی و طولانیبودن سالهای تدریس خویی و تربیت شاگردان فراوان سبب شد تا افراد بسیاری تقریرات درسهای او را تدوین کنند. بسیاری از این آثار را خویی خواند و بر آنها تقریظ نوشت و در زمان او چاپ شد. مهمترین تقریرات چاپ شده اصول فقه او، که خود (1403، ج 22، ص20) از آنها نام برده است عبارتاند از: دراسات فی الاصول اثر سیدعلی هاشمی شاهرودی (قس مشار، همانجا، که آن را، به اشتباه، اثر فرزند خویی معرفی کرده است)، تقریر کامل دوره سوم درس اصول خویی است که نخستین جلد آن در 1371 و دوره کامل آن در چهار جلد در 1419 چاپ شده است؛ مصباحالاصول به قلم سیدمحمدسرور واعظ حسینی بهسودی (چاپ اول در 1376 در نجف)؛ محاضرات فی اصولالفقه به قلم محمداسحاق فیاض که خویی آن را بسیار پسندیده (رجوع کنید به انصاری قمی، ص 68) و در تقریظ خود (1382) از آن تقدیر کرده است؛ مبانیالاستنباط نوشته سیدابوالقاسم کوکبی تبریزی؛ مصابیحالاصول به قلم سیدعلاءالدین بحرالعلوم، شامل نیمی از مباحث الفاظ؛ جواهرالاصول نوشته فخرالدین زنجانی؛ الرأی السدید فی الاجتهاد و التقلید به قلم غلامرضا عرفانیان خراسانی؛ رسالة فی الامر بینالامرین، درباره جبر و اختیار نوشته محمدتقی جعفری که در 1371 در نجف چاپ شد (مشار، همانجا). خویی این موضوع کلامی ـ فلسفی را به تبع آخوند خراسانی در کفایةالاصول، در مبحث اصولی «طلب و اراده» مطرح کرده و جعفری به گفته خود (ص 3)، مطالبی بر مباحث درس خویی افزوده است.مهمترین تقریرات چاپ شده درس فقه او یا به ترتیب مباحث مکاسب شیخانصاری یا بر محور عروةالوثقی است (رجوع کنید به خویی، 1403، ج 22، ص 19ـ20). از جمله تقریرات نوع اول عبارتاند از: مصباحالفقاهة فی المعاملات اثر محمدعلی توحیدی (متوفی 1395)، مشتمل بر دوره کامل مکاسب. جلد اول آن نخست در 1374 در نجف چاپ شد. خویی در تقریظ خود (1373) تتبع و تحقیق و تدقیق و وسعت آگاهی نویسنده از مصادر روایات را ستوده است؛ التنقیح فی شرح المکاسب به قلم علی غروی تبریزی؛ محاضرات فی الفقه الجعفری به قلم سیدعلی هاشمی شاهرودی، چاپ 1373 نجف (رجوع کنید به مشار، ج 1، ستون 241ـ242؛ مدرسی طباطبائی، ص 346).از تقریرات مبتنی بر عروةالوثقی اینها هستند: التنقیح فی شرح العروةالوثقی نوشته علی غروی تبریزی، در مباحث طهارت و اجتهاد و تقلید. در تقریظ خویی (1377)، به احاطه مؤلف بر دقایق مباحث اشاره شده است؛ المستند فی شرح العروةالوثقی به قلم مرتضی بروجردی، در مباحث صلوة، صوم و اعتکاف، زکات، خمس و اجاره؛ المعتمد فی شرح العروةالوثقی به قلم سیدرضا خلخالی، مشتمل بر مباحث حج. چون که مبحث حج عروةالوثقی کامل نیست، خویی بقیه مطالب را به ترتیب مناسک حج خود درس داد و خلخالی نیز این بخش از تقریرات را المعتمد فی شرح المناسک نامید؛ مبانی العروةالوثقی به قلم فرزندش محمدتقی خویی، مشتمل بر مباحث مضاربه، شرکت، مزارعه، مساقات، ضمان، حواله، نکاح و وصیت؛ تحریر العروةالوثقی اثر قربانعلی کابلی؛ دروس فی فقه الشیعة (مدارک العروة) به قلم سیدمهدی خلخالی، چاپ 1378 نجف (آقابزرگ طهرانی، 1403، ج20، ص240؛ مشار، ج 1، ستون 242)؛ الدرر الغوالی فی فروع العلم الاجمالی نوشته رضا لطفی، چاپ 1367 نجف (آقابزرگ طهرانی، 1403، ج 8، ص 129).شماری از دیگر تقریرات فقهی او عبارتاند از: فقه العترة فی زکاة الفطرة به قلم سیدمحمدتقی حسینی جلالی؛ رسالة فی احکام الرضاع به قلم محمدتقی ایروانی و سیدمهدی خلخالی، حاصل درسهای خویی در رمضان 1374 و 1375، چاپ 1412 نجف (رجوع کنید به ایروانی و موسوی خلخالی، مقدمه موسوی خلخالی، ص 15، پانویس 1، ص 16، پانویس 1)؛ رسالة فی حکم اوانی الذهب به قلم سیدمهدی حجازی شهرضایی و رسالة فی الارث نوشته محمد جواهری، شرحی بر مبحث ارثِ اثر فتوایی خویی، منهاجالصالحین (برای تقریرات دیگر فقهی و اصولی رجوع کنید به آقابزرگ طهرانی، 1403، ج 6، ص 219، ج 16، ص 16، ج 26، ص 31، 226).3) تألیفات و رسالههای علمی. خویی در زندگینامهاش (1403، ج 22، ص20ـ21) از این دسته آثار نیز نام برده است. آثار غیرفقهی وی عبارتاند از: البیان فی تفسیر القرآن در یک مجلد، شامل مقدمهای مهم و مبسوط درباره برخی مباحث علوم قرآنی و نیز تفسیر سوره حمد. البیان از آغاز انتشار ( 1375 در نجف؛ رجوع کنید به مشار، ج 1، ستون 241)، مورد توجه مجامع علمی و مبنای درسهای این رشته در حوزه و دانشگاه قرار گرفت (ایازی، ص 231). محمدصادق نجمی و هاشم هاشمزاده هریسی این اثر را با عنوان بیان در علوم و مسائل کلی قرآن و خلاصه آن را با عنوان شناخت قرآن به فارسی برگرداندهاند. فصل اعجاز آن را نیز جعفر سبحانی با عنوان مرزهای اعجاز به فارسی ترجمه کرده که در 1349ش چاپ شده است (برای سایر ترجمهها رجوع کنید به البیان فی تفسیر القرآن*)؛ رسالة فی نفحات الاعجاز (نجف 1342) اثری کلامی در دفاع از کرامت قرآن که آن را در 25 سالگی در پاسخ به کتاب حسن الایجاز فی ابطال الاعجاز (بولاق 1912) اثر فردی با نام مستعار نصیرالدین ظافر نوشته و جاودانگی قرآن را به عنوان معجزه خاتم پیامبران اثبات کرده است (آقابزرگ طهرانی، 1403، ج 24، ص 246)؛ اثر رجالی مهم او معجم رجالالحدیث*.آثار فقهی او با رویکرد استدلالی عبارتاند از: مبانی تکملة منهاجالصالحین، شرح استدلالی رساله عملیه تکملة منهاج الصالحین (رجوع کنید به ادامه مقاله) که به مبانی و ادله فتاوای خود در آن اثر پرداخته است. این اثر که به فقه جزا اختصاص دارد، از مهمترین و استوارترین متون فقهی امامی در زمینه حقوق کیفری و جنایی به شمار رفته است (رجوع کنید به گرجی، ص 208)؛ رسالة فی اللباس المشکوک، که به گفته خودش در ابتدای رساله (ص 3) آن را همزمان با تدریس این بحث نگاشته و نخستین بار در 1362 در نجف چاپ شده است (آقابزرگ طهرانی، 1403، ج 4، ص 437، ج 18، ص 293؛ مشار، همانجا؛ قس مدرسی طباطبائی، ص 346؛ انصاریقمی، ص 72، که تاریخ 1361 را ذکر کردهاند).برخی از این آثار فقهی و غیرفقهی خویی نیز منتشر نشدهاند (رجوع کنید به آقابزرگ طهرانی، 1403، ج 1، ص530، ج 2، ص 213، 354، ج 17، ص 13؛ نیز رجوع کنید به همو، 1404، قسم 1، ص 72؛ طریحی، 1414الف، ص 745ـ746).4) رسالههای عملیه و فتاوای او. این آثار با نامهای گوناگون به صورت مستقل یا حاشیه بر آثار دیگران یا به صورت مجموعههایی در پاسخ به استفتائات گوناگون به عربی یا فارسی تنظیم شده و برخی از آنها به زبانهای دیگر نیز ترجمه شده است. از شماری از آنها، آثار فشردهتری با عناوینی مانند منتخب و تلخیص استخراج شدهاست. برخی از آثار فتواییخویی، در مجموعههایی همراه با فتاوای مراجع دیگر به چاپ رسیده است (برای فهرستی از این آثار رجوع کنید به خویی، 1403، همانجا؛ انصاری قمی، ص 72ـ 74). یکی از این آثار، حاشیه او بر عروةالوثقی است. خویی نخست حاشیهای بر این کتاب فتوایی نوشت که در جلسه استفتا با حضور شاگردان زبدهاش تنظیم شده بود، ولی پس از تدریس دوره کامل عروة بار دیگر بر آن حاشیه زد که گفتهاند حدود یک سوم آن با حاشیه قبلی متفاوت است (مددی، ص 227).مهمترین اثر فتوایی خویی، منهاجالصالحین است. خویی در مقدمه آن نوشته است که این اثر را به درخواست جمعی از اهل علم و مؤمنین، نخست به صورت تعلیقه بر منهاجالصالحین سیدمحسن حکیم طراحی کرده است. سپس تعلیقههای خود را به جای آرای حکیم در متن گنجانده و با تغییر دادن برخی عبارات و ترتیب برخی مسائل، کتاب حکیم را بر پایه فتاوای خود بازنویسی کرده است. این اثر، نخست در 1390 در نجف به چاپ رسید و پس از آن بارها تجدید چاپ شد (رجوع کنید به صغیر، ص297). سیدتقی طباطبائیقمی منهاجالصالحین خویی را با عنوان مبانی منهاجالصالحین در ده جلد شرح کرده است. شماری از فقهای پس از خویی، بهویژه شاگردان او، با الهام گرفتن از روش خویی در تألیف این اثر فتوایی، رسالههای عملیه خود را با عنوان منهاجالصالحین تألیف کردهاند. باتوجه به اینکه در منهاجالصالحین حکیم ابواب قضا، شهادات، حدود، قصاص و دیات گنجانده نشده بود، خویی در مقدمه تکملة گفته است که بهسبب پرسشهای فراوان در این مباحث، آرای خود را در این ابواب، به روش فتوایی تدوین و کتاب تکملة منهاجالصالحین را تألیف کرده است. بنابراین منهاجالصالحین خویی و تکمله آن، همه ابواب فقهی (از طهارت تا دیات) را دربردارند.خویی منظومهای با مطالب گوناگون، بهویژه درباره امام علی و اهل بیت علیهمالسلام، در 163 بیت سروده است (قس صدراییخویی، ص 172، که این منظومه را دارای 900 بیت معرفی کرده). محمدمهدی موسوی خرسان این ارجوزه را با عنوان علیٌ امامُ البَرَرة شرح کرده که با مقدمه سیدعلی حسینی بهشتی به چاپ رسیده است (بیروت 1424/2003). خویی قصیدهای نیز در رثای دامادش سیدنصراللّه مستنبط سروده است (رجوع کنید به نصیراوی، ص 232ـ233).بسیاری از آثار پیشین، در مجموعهای با نام موسوعة الامام الخوئی در پنجاه مجلد گرد آمده است. از این میان 33 مجلد نخست، شامل تعدادی از تقریرات درس فقه خویی به ترتیب عروةالوثقی است. یک جلد نیز به فهرست این کتابها اختصاص دارد. شش مجلد بعدی، شامل دو اثر از تقریرات دوره متقدم درس فقه خویی به ترتیب مکاسب شیخ انصاری است : مصباح الفقاهة فی المعاملات (بخش مکاسب محرّمه، ج 35) و التنقیح فی شرح المکاسب (در بیع و خیارات، ج 36 تا 40). مجلدات 41 و 42 این مجموعه، شامل مبانی تکملة المنهاج خویی است. در این 42 مجلد، یک دوره کامل فقه استدلالی بهترتیب ابواب فقهی گنجانده شده است. مجلدات 43 تا 48، یک دوره کامل اصول فقه را دربردارد، یعنی محاضرات فی اصولالفقه (ج 43 تا 46) و مصباحالاصول (ج 47 تا 48). مجلد 49 با عنوان مجمعالرسائل، شامل سه رساله از تقریرات درسهای خویی (رسالة فیالارث، رسالة فیالامر بین الامرین، و رسالة فی احکام الرضاع)، دو رساله از آثار علمی او (رسالة فی اللباس المشکوک و رسالة فی نفحات الاعجاز) و مقدمه مبسوط معجم رجال الحدیث با عنوان رسالة فی کلیات علم الرجال است. البیان فی تفسیر القرآن نیز در مجلد پایانی این مجموعه آمده است.فرزندان. سیدجمالالدین، فرزند ارشد خویی در 1337 در نجف به دنیا آمد. پس از فراگیری دروس مقدماتی و متون فقهی و اصولی، دروس عالی و نیز منطق و فلسفه را نزد کسانی چون محمدباقر زنجانی و صدرا بادکوبهای فراگرفت. سیدجمالالدین سپس در دروس خارج پدرش شرکت کرد. او همچنین به تدریس متون گوناگون پرداخت. سیدجمالالدین بخش عمده وقتش را صرف امور زعامت و مرجعیت پدرش کرد. او در 1359ش/ 1980 به دستور حکومت بعثی، عراق را ترک کرد و ناگزیر مدتی را در دمشق اقامت کرد. حدود چهار سال بعد، به سرطان دچار شد و پس از مدتی در تهران ساکن شد. امام خمینی فرزندش سیداحمد را به عیادت او فرستاد. وی در 1363ش در ایران درگذشت و در حرم حضرت معصومه به خاک سپرده شد. آثار او عبارتاند از: شرح کفایةالاصول آخوند خراسانی، بحث فی الفلسفة و علمالکلام، توضیحالمراد فی شرح تجریدالاعتقاد، شرح منظومه اثر سبزواری، بحوث فی کتاب شرح نهجالبلاغة اثر ابنابیالحدید، تیسیر الدراسة النحویة، شرح دیوان المتنبی، دیوان شعر به فارسی و کشکولی شامل بسیاری از مباحث و تعلیقات علمی و ادبی و فلسفی و شواهد شعری (طریحی، 1414ب، ص 273ـ277؛ نیز رجوع کنید به امینی، ص 170).سیدمحمدتقی خویی در 1337ش در نجف به دنیا آمد. او دروس دوره سطح را نزد استادانی چون سیدعبدالصاحب حکیم فراگرفت و سپس در درس خارج پدرش شرکت کرد. پس از تأسیس بنیاد خویی در 1368ش، سیدمحمدتقی به عنوان دبیرکل آن برگزیده شد. پس از انتفاضه شعبان 1411 (1369ش)، وی عضو هیئت منتخب پدرش برای اداره مناطق آزاد شده بود. در پی سرکوب این قیام و قتلعام بسیاری از شیعیان، او به همراه پدرش در کوفه در حصر خانگی قرار گرفت و سرانجام در 30 تیر 1373 در حادثه رانندگی مشکوکی (در مسیر کربلا به نجف) جان سپرد. علاوه بر تقریرات درس فقه پدرش، کتاب الالتزامات التبعیة فی العقود (بیروت 1414/ 1993) از آثار مهم اوست (شاکری، 1414، ص 254، 256ـ 257؛ نیز رجوع کنید به خویی*، بنیاد).سیدعبدالمجید، فرزند دیگر خویی در انتفاضه 1411 عراق، نقشی اساسی داشت. او پس از شکست انتفاضه از عراق گریخت و به لندن رفت و پس از درگذشت سیدمحمدتقی در رأس بنیاد خویی قرار گرفت. او با همکاری عراقیان تبعیدی برای سرنگونی حکومت بعثی عراق بسیار کوشید. پس از حمله امریکا به عراق در 1382ش/ 2003 و سقوط صدام، عبدالمجید به عراق بازگشت و تلاش کرد در وقایع سیاسی عراق تأثیرگذار باشد، ولی اندکی بعد در یک عملیات تروریستی در نجف به همراه چند تن از همراهانش به شهادت رسید (رجوع کنید به خویی*، بنیاد).منابع: محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، چاپ علینقی منزوی و احمد منزوی، بیروت 1403/1983؛ همو، طبقات اعلام الشیعة: نقباء البشر فی القرن الرابععشر، مشهد، قسم 1ـ4، 1404؛ اسناد انقلاب اسلامی، ج 1، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1374ش؛ امین؛ محمدهادی امینی، معجم رجال الفکر و الادب فیالنجف خلالالف عام، نجف 1384/1964؛ مرتضی انصاری، زندگانیو شخصیت شیخانصاریقدسسره، قم1373ش؛ ناصرالدین انصاری قمی، «نجوم امت: حضرت آیتاللّه العظمی حاج سیدابوالقاسم خوئی (رضوان اللّه علیه)»، نور علم، دوره 4، ش 11 (مهر و آبان 1371)؛ محمدعلی ایازی، «چه کسانی مروج مکتب تفسیری آیتاللّه خوئی شدند؟»، مهرنامه، ش 12 (خرداد 1390)؛ باقر ایروانی، «مرجعیة الامام الخوئی (قدسسره): السمات و المعالم»، الموسم، ش 17 (1414)؛ محمدتقی ایروانی و محمدمهدی موسوی خلخالی، رسالة فی احکام الرضاع فی فقه الشیعة، تقریرات درس آیتاللّه ابوالقاسم خویی، در موسوعة الامام الخوئی، ج 49، قم: مؤسسة احیاء آثار الامام الخوئی، 1430/2009؛ محمد بحرالعلوم، «الامام الخوئی: و انجازاته العلمیة و مشاریعه العامة»، در یادنامه حضرت آیةاللّه العظمی آقای حاج سیدابوالقاسم خوئی، ]قم[ : مؤسسه خیریه آیتاللّه عظمای خوئی، 1372ش؛ محمدتقی بروجردی، نهایة الافکار، تقریرات درس آیتاللّه عراقی، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، ]1364ش[؛ محمدعلی توحیدی، مصباحالفقاهة فی المعاملات، تقریرات درس آیتاللّه ابوالقاسم خویی، بیروت 1412/1992؛ محمدتقی جعفری، رسالة فی الامر بین الامرین، تقریرات درس آیتاللّه ابوالقاسم خویی، در موسوعة الامام الخوئی، همان؛ غلامحسین جعفری همدانی، «مصاحبه با آیةاللّه میرزاغلامحسین جعفری همدانی»، حوزه، سال 9، ش 4 (مهر و آبان 1371)؛ فاضل حسینی میلانی، «المرجعیة المتمیزة للامام الخوئی»، الموسم، ش 17 (1414)؛ محمد حسینی همدانی، «مصاحبه با استاد آیتاللّه حسینی همدانی (نجفی)»، حوزه، سال 5، ش 6 (بهمن و اسفند 1367)؛ مرتضی حکمی، «الامام الخوئی و انطلاقةالعلامة الجعفری الفلسفیة»، الموسم، ش 17 (1414)؛ همو، «حضرت آیتاللّه العظمی حاج سیدابوالقاسم خویی: پیشوای حوزه علمیه و مرجع عظیمالشأن»، مسجد، سال 1، ش 5 (شهریور ـ مهر 1371)؛ حیدر حباللّه، «تأثیرات مکتب اجتهادی آیتاللّه خوئی»، ترجمه عبداللّه امینی، مهرنامه، ش 12 (خرداد 1390)؛ یوسف خانمحمدی، اندیشه سیاسی شیخعبدالکریم زنجانی، قم 1388ش؛ ابوالقاسم خویی، البیان فی تفسیرالقرآن، قم 1394/1974؛ همو، «]پاسخ به استفتائی درباره حزب کمونیست[»، الموسم، ش 17 (1414)؛ همو، رسالة فی اللباس المشکوک، در موسوعة الامام الخوئی، همان؛ همو، رسالة فی نفحات الاعجاز فی رد الکتاب المسمی حُسن الایجاز، در همان؛ همو، کتاب اجود التقریرات، تقریرات درس آیتاللّه نائینی، قم: کتابفروشی مصطفوی، ]بیتا.[؛ همو، مبانی تکملة المنهاج، نجف ]1975ـ 1976[؛ همو، معجم رجال الحدیث، بیروت 1403/ 1983، چاپ افست قم ]بیتا.[؛ همو، منهاجالصالحین، نجف 1397؛ ابوالقاسم خویی و جواد تبریزی، صراةالنجاة: استفتاءات لآیةاللّه العظمی الخوئی مع تعلیقة و ملحق لآیةاللّه العظمی التبریزی، قم 1416ـ1418؛ مسلم داوری، «الامام الخوئی زعیم الحوزة العلمیة»، الموسم، ش 17 (1414)؛ حمید روحانی، نهضت امام خمینی، ج 2، تهران 1376ش؛ «الساعات الاخیرة فی حیاة الامام الراحل»، الموسم، ش 17 (1414)؛ محمدرضا ساعدی، «خاطراتی از شیخ محمدرضا ساعدی از اعضای هیأت آیتاللّه خویی در ماجرای انتفاضه 1991 عراق»، شهروند امروز، سال 4، ش3 (25 تیر 1390)؛ جعفر سبحانی، «مرجعیت در شیعه»، در یادنامه حضرت آیةاللّه العظمی آقای حاج سیدابوالقاسم خوئی، همان؛ سعید شریف، «تلامذة الامام الخوئی»، الموسم، ش 17 (1414)؛ همو، «قبس من نور: تلامذة السید الخوئی دامظله»، همان، ش 7 (1990)؛ عبدالفلاح سودانی، «الامام الخوئی مدرسة فی التفسیر و الحدیث»، الموسم، ش 17 (1414)؛ حسین شاکری، «الامام السید الخوئی: سیرة و ذکریات»، در همان؛ همو، ذکریاتی، قم 1418ـ1424؛ موسی شبیری زنجانی، جرعهای از دریا، قم 1389ش ـ؛ محمد شریف رازی، آثار الحجة، یا، تاریخ و دائرةالمعارف حوزه علمیه قم، قم 1332ـ ]1333ش[؛ همو، گنجینه دانشمندان، تهران 1352ـ1354ش؛ سعید محمد شهابی، «رحیل الامام الخوئی: فصل آخر من فصول معاناة العراق»، الموسم، ش 17 (1414)؛ رضی شیرازی، «مصاحبه با آیةاللّه سیدرضی شیرازی»، حوزه، سال 9، ش 2 و 3 (خرداد ـ شهریور 1371)؛ علی صدراییخویی، سیمای خوی، تهران 1373ش؛ محمد صغیر، اساطین المرجعیّة العُلیا فی النجف الاشرف، بیروت 1424/ 2003؛ طراد حماده، «فکر الامام الخوئی (قدسسره) فیالتراث الاسلامی الشیعی المعاصر»، الموسم، ش 17 (1414)؛ محمدسعید طریحی، «الامام الخوئی: سیرة مشرقیة و آثار خالدة»، الموسم، ش 17 ( 1414الف)؛ همو، «السید جمالالدین الخوئی: 1337ـ1404ه »، در همان ( 1414ب)؛ محمداکرم عارفی، اندیشه سیاسی آیةاللّه خوئی، قم 1386ش؛ العراق بین الماضی و الحاضر و المستقبل، بیروت: مؤسسة الفکر الاسلامی، ]بیتا.[؛ ابوالقاسم علیدوست، «گفتوگو با حجتالاسلام و المسلمین ابوالقاسم علیدوست»، مهرنامه، ش 12 (خرداد 1390)؛ محمد غروی، الحوزة العلمیة فی النجف الاشرف، بیروت 1414/1994؛ علی غروی تبریزی، التنقیح فی شرح العروة الوثقی: التقلید، تقریرات درس آیتاللّه ابوالقاسم خویی، در موسوعة الامام الخوئی، ج 1، قم: مؤسسة احیاء الآثار الامام الخوئی، 1430الف؛ همان: الطهارة، تقریرات درس آیتاللّه ابوالقاسم خویی، در موسوعة الامام الخوئی، ج 2، قم: مؤسسة احیاء آثار الامام الخوئی، 1430ب؛ همو، التنقیح فی شرح المکاسب: البیع، تقریرات درس آیتاللّه ابوالقاسم خویی، ]ج 2[، در موسوعة الامام الخوئی، ج 37، قم: مؤسسة احیاء آثار الامام الخوئی، 1430ج؛ عبدالهادی فضلی، «معالم الشخصیة العلمیة عند الامام الخوئی»، الموسم، ش 17 (1414)؛ محمد قائینی، «گفتوگو با حجتالاسلام و المسلمین محمد قائینی»، مهرنامه، ش 12 (خرداد 1390)؛ منصور عبدالجلیل قطری، «ادب الاختلاف فی حیاة الامام الخوئی»، الموسم، ش 17 (1414)؛ محمدعلی کاظمی خراسانی، فوائدالاصول، تقریرات درس آیتاللّه نائینی، قم 1404ـ1409؛ ابوالقاسم گرجی، «نگاه کوتاهی به احوال و آثار آیةاللّه العظمی خویی»، تحقیقات اسلامی، سال 5، ش 1 و 2 (1369ش)؛ محمداسحاق فیّاض، «ابداعات الامام الخوئی فی الابحاث الاصولیة و الفقهیة»، الموسم، ش 17 (1414)؛ همو، «نوآوریهای اصولی و فقهی آیتاللّه خویی»، فقه، ش 17 و 18 (پاییز ـ زمستان 1377)؛ محمدجواد مغنیه، «زعیم الحوزة العلمیة»، الموسم، ش 6 (1410)؛ احمد مددی، «گفتوگو با آیتاللّه سیداحمد مددی»، مهرنامه، ش 12 (خرداد 1390)؛ حسین مدرسی طباطبائی، مقدمهای بر فقه شیعه: کلیات و کتابشناسی، ترجمه محمد آصف فکرت، مشهد 1368ش؛ جعفر مرقاتی، «الامام الخوئی»، الموسم، ش 17 (1414)؛ خانبابا مشار، مؤلفین کتب چاپی فارسی و عربی، تهران 1340ـ 1344ش؛ منیر خباز، «ملمح فی شخصیة الامام الخوئی (قدسسره): ملکات فکریة لاتتوفر الا للعباقرة»، الموسم، ش 17 (1414)؛ «مؤسسة الامام الخوئی الخیریة: فکرتها و مشاریعها»، الموسم، ش 6 (1410)؛ حسن موسوی اصفهانی، «دروس من اجلال الامام الخوئی (قدسسره) لاساتذته»، همان، ش 17 (1414)؛ محمدمهدی موسوی خلخالی، «السید ابوالقاسم الخوئی: الفقیه و الاصولی»، در همان؛ ابراهیم نصیراوی، «الامام الراحل: مشاهدات و ذکریات»، در همان؛ محمدسرور واعظ الحسینی، مصباح الاصول، تقریرات درس آیتاللّه خوئی، ]قم [1380ش؛ میرمحمد یثربی، «سرانجام مکتب دوگانه علامهوحید بهبهانی و شیخمرتضی انصاری چه شد؟» (مصاحبه)، مهرنامه، ش 12 (خرداد 1390).