خوی، شهرستان و شهری در استان آذربایجان غربی.1) شهرستان خوی، به مرکزیت شهر خوی، در شمال استان آذربایجان غربی واقع است. این شهرستان از شمال به شهرستانهای چایپاره و چالدران، از مشرق به شهرستان مرند (در استان آذربایجان شرقی)، از جنوب به شهرستانهای شبستر (در استان آذربایجان شرقی) و سلماس و از مغرب به کشور ترکیه محدود میشود (رجوع کنید به صدراییخویی، 1373ش، ص 23؛ استانداری آذربایجان غربی، 1390ش، نقشه؛ استانداری آذربایجان شرقی، 1390ش، نقشه؛ ایران. وزارت کشور. معاونت سیاسی، 1390ش، ذیل «استان آذربایجان غربی») و مشتمل است بر چهار بخش مرکزی، ایواوغلی، صفائیه (به مرکزیت شهر زَرآباد) و قُطور و شش شهر خوی، فیرورَق، ایواوغلی، دیزَج دیز، زرآباد و قطور (ایران. وزارت کشور. معاونت سیاسی، همانجا).شهرستان خوی بر دشت خوی و در منطقهای نیمهکوهستانی ـ نیمهدشت قرار گرفته و اطراف آن را کوه احاطه کرده است. چون دشت خوی در محلی پست واقع شده و ارتفاع آن از دشتهای مجاور و حتی دریاچه ارومیه پایینتر است، در اصطلاح محلی آن را خوی چوخوری مینامند که به معنای گودال خوی است. کوههای مرتفع مغرب و شمال این منطقه دنباله کوه آتشفشانی آرارات و کوهستانهای کم ارتفاع مشرق آن ادامه رشته کوههای میشوداغ و مورو است (صدراییخویی، 1373ش، ص 27؛ نصیری، 1381ش، ص 4، 7، 12). کوههای مهم این شهرستان عبارتاند از: اورین بزرگ (ارتفاع 650، 3 متر)، بلندترین کوه آذربایجان غربی؛ اورین کوچک (ارتفاع 417،3 متر) در 33 کیلومتری مغرب شهر خوی؛ زکیداغ (ارتفاع 345،3 متر) در 35 کیلومتری مغرب شهر خوی؛ آردیچ (ارتفاع 023،3 متر) در 35 کیلومتری شمال غربی شهر خوی؛ گیربُران (ارتفاع 120،3متر) در 55 کیلومتری مغرب خوی. در دامنههای این کوهها رودهای جاری و مراتع سرسبز وسیعی وجود دارد (رجوع کنید به جعفری، ج 1، ص 57، 84، 289، 489؛ برای تفصیل بیشتر رجوع کنید به نصیری، 1381ش، ص 7ـ11).از مهمترین رودهای شهرستان خوی، قُطورچای به طول دویست کیلومتر است که از کوه هیرابیتداغی ترکیه سرچشمه میگیرد و پس از پیوستن رودهایی چون زُنوزچای و آقچای به آن، در شانزده کیلومتری شمالغرب جلفا به رود ارس میپیوندد. رود اَلَند نیز به طول 53 کیلومتر از دامنههای جنوبی کوه حاجیبیک در 52 کیلومتری شمالغربی شهر خوی سرچشمه میگیرد و با جهت عمومی جنوب شرقی در پنج کیلومتری مغرب شهر خوی به رود قطور میپیوندد (رجوع کنید به جعفری، ج2، ص110، 325؛ نیز رجوع کنید به صدراییخویی، 1373ش، ص 29ـ 30؛ نصیری، 1381ش، ص 12ـ16). از منابع مهم دیگر آب این شهرستان، آبهای زیرزمینی شامل چاههای عمیق، نیمه عمیق و قنات، چشمهسارهای متعدد مانند چشمه رازی، دسته دره، زلزله بولاغی (که بر اثر زلزله از زمین جوشیده)، جینلر بولاغی (چشمه جنّیان) و زرگر بولاغی (چشمه زرگر) است (رجوع کنید به کیهان، ج2، ص161ـ162؛ صدراییخویی، 1373ش، ص 30ـ32؛ کریمزاده تبریزی، ص 11؛ نصیری، 1381ش، ص 13، 18ـ22).آب و هوای شهرستان خوی به سبب وجود کوههای اطراف آن، در قیاس با دیگر نقاط استان تا حدی گرم و نسبتآ معتدل است. میانگین بارش سالیانه این شهرستان بیش از دویست میلیمتر است (رجوع کنید به سازمان هواشناسی کشور، ص 196؛ صدرایی خویی، 1373ش، ص 28ـ29؛ یکانی زارع، ص 114). به سبب شرایط طبیعی از جمله فراوانی آب و بارشها، پوشش گیاهی و حیات جانوری شهرستان خوی، به ویژه منطقه حفاظتشده مارکان در شمال شرق شهرستان، در خور توجه است (ریاحی، 1372ش، ص19ـ20؛ صدراییخویی، 1373ش، ص36ـ38).اقتصاد شهرستان خوی بر پایه کشاورزی، دامداری و باغداری است. از محصولات مهم کشاورزی آن، گندم، جو، تخمه آفتابگردان، کدوی آجیلی، چغندرقند و سیبزمینی است که حجم بزرگی از صادرات خوی به تخمه آفتابگردان و تخمه کدو اختصاص دارد. سیب، گردو، آلبالو، گیلاس و انگور مهمترین محصولات باغی خوی است. این شهرستان حدود ده درصد عسل ایران را تأمین میکند. تولید صنایع دستی به ویژه قالیبافی و جاجیمبافی از فعالیتهای مهم مردم شهرستان است (افشار سیستانی، ج 2، ص 875، 885ـ886، 896، 937؛ صدراییخویی، 1373ش، ص 39ـ40، 44؛ نصیری، 1381ش، ص 27؛ یکانیزارع، همانجا). فرش خوی، بهویژه با طرح ماهی، سابقهای کهن و شهرتی جهانی دارد و امروزه یکی از اقلام صادراتی ایران است (رجوع کنید به جعفرزاده چهراقی، ص 287، 299). خوی همچنین دارای معادن سنگ مرمر و سنگ نمک است (افشار سیستانی، ج 2، ص 898).از نظر سابقه تقسیمات کشور، در آبان 1316، خوی شهرستانی در استان شمال غرب (رجوع کنید به ایران. قوانین و احکام، ص 63) و در بهمن همان سال، شهرستانی از استان چهارم بود (ایران. قانون تقسیمات کشوری آبان 1316، ضمیمه 3، ص 2). با تشکیل استانهای آذربایجان شرقی و آذربایجان غربی در 1337ش، خوی از مهمترین شهرستانهای استان آذربایجان غربی شد (شهرستانی، ص 284). در 1355ش، شهرستان خوی مشتمل بر یک بخش حومه به مرکزیت شهر خوی و دو شهر خوی و فیرورق بود (ایران. وزارت کشور، ص 21؛ برای تفصیل بیشتر درباره تقسیمات کشوری خوی در سده اخیر رجوع کنید به شهرستانی، ص 281ـ285).در 1385ش، جمعیت این شهرستان بیش از 500،365 تن بوده است که افزون بر 58% آن شهرنشین و بقیه روستانشین و اقلیتی نیز عشایرند (رجوع کنید به مرکز آمار ایران. ذیل «استان آذربایجان غربی»). ایل سنّیمذهب مَمکانلو از عشایر شهرستان خوی محسوب میشوند که ییلاقشان در الند و قشلاقشان در قطور است و از طریق دامپروری امرار معاش میکنند (افشار سیستانی، ج 2، ص 555). اهالی شهرستان خوی به زبان ترکی سخن میگویند (صدراییخویی، 1373ش، ص 65).برخی از مهمترین آثار تاریخی شهرستان خوی عبارتاند از: پل خاتون بر رود قطور که در اواخر قرن دوازدهم به دستور احمدخان دُنبُلی تعمیر و یا به جای پل قدیمی بازسازی شده است (ریاحی، 1372ش، ص 210ـ211؛ نیز رجوع کنید به صدرایی خویی، 1373ش، ص 133ـ135؛ نصیری، 1381ش، ص140ـ 141)؛ کلیسای مَهْلَهزان در روستایی به همین نام در هفده کیلومتری شمال شرقی خوی، ظاهرآ از قرن هفتم و دوره ایلخانیان (رجوع کنید به ریاحی، 1372ش، ص 70)؛ کاروانسرای خان در دره قطور بازمانده از دوره صفوی و ساختمانی در قله کوه مارکان که قدمت آن به دوره ماد میرسد (رجوع کنید به صدرائی، ص 136ـ139؛ صدراییخویی، 1373ش، ص 138).2) شهر خوی. در ارتفاع 1140 متری و در حدود 135 کیلومتری شمال شهر ارومیه واقع است (رجوع کنید به صدراییخویی، 1373ش، ص 17ـ18، 23؛ نصیری، 1381ش، ص 4؛ نقشه راهنمای استانهای آذربایجان شرقی ـ غربی و اردبیل). شهر خوی در جلگهای واقع است که رودهای قطورچای و الند آن را آبیاری میکنند (رجوع کنید به نقشه راهنمای استانهای آذربایجان شرقی ـ غربی و اردبیل). بر اساس آمار رسمی 1385ش، جمعیت شهر خوی حدود 000،179 تن بوده است (مرکز آمار ایران، همانجا).درباره وجه تسمیه خوی نظرهای گوناگونی وجود دارد (رجوع کنید به نصیری، 1381ش، ص 44ـ50). به عقیده ریاحی (1372ش، ص 22، 28) این نام با دو واژه در پیوند است: یکی، جزء آخر نام شهر اولخو که 2700 سال پیش در مکان شهر خوی قرار داشته است؛ دیگری، نام ساردویخورد، دژی که ساردوی، یکی از پادشاهان اورارتو ، در کنار شهر اولخو ساخته بوده است. همچنین از آنجا که خَوی در زبان ایران باستان و کردی به معنای نمک است، برخی احتمال دادهاند این شهر به سبب وجود معادن نمک در اطراف آن به این نام مشهور شده باشد (رجوع کنید به شیروانی، ص 274؛ آقاسی، ص 6ـ7؛ یغما، سال 19، ش 8، آبان 1345، ص 444، به نقل از عباس زریاب، همان، ش 10، دی 1345، ص 554ـ555، به نقل از مصطفی کیوان؛ نیز رجوع کنید به بنتان ، ص 111). این احتمال که نام خوی از کلمهای ارمنی به معنای قوچ گرفته شده باشد، صحیح به نظر نمیرسد زیرا در منابع ارمنی، نام این شهر هیر ضبط شده است (کسروی، 1353ش، ص 165؛ آقاسی، ص 8؛ ریاحی، همانجا). وجه دیگری نیز که برای معنای واژه خوی ذکر شده و با موقعیت جغرافیایی این شهر سازگار است، جلگه و زمین پست است (رجوع کنید به مسگرنژاد، ص 368ـ369).پیشینه. قدمت خوی به حدود سه هزار سال پیش میرسد. در دوران باستان، خوی مانند همه سرزمین آذربایجان، از دوره مادها تا پایان دوره ساسانیان تحت حاکمیت پادشاهان ایرانی بود. پیش از مادها، شهر کنونی خوی جزئی از ناحیه باستانی سانگیبوتو و بخشی از سرزمین اورارتو بوده است (رجوع کنید به دیاکونوف ، ص 85؛ ریاحی، 1372ش، ص 15، 21، 27، 30ـ31، 33). ذکر نام خوی به صورت خُوَیّ در آثار قدیمترین جغرافینگاران مسلمان، مانند ابنخرداذبه (ص 119ـ120، 123، 213)، یعقوبی (ص 272) و اصطخری (ص 181، 194) مؤیدی بر وجود شهر خوی در دوره ساسانیان است (ریاحی، 1372ش، ص 22ـ23).در دوره فتوحات اسلامی، خوی که شهری کوچک بود، در حدود سال 20 به همراه شماری از شهرهای آذربایجان به تصرف مسلمانان درآمد (رجوع کنید به بلاذری، ص 323). خوی تا سده چهارم همچنان شهری کوچک اما آباد و پرنعمت و با باغهای فراوان بود. در این سده، گرداگرد شهر را باروی آجری بلندی احاطه کرده بود (رجوع کنید به ابنحوقل، ص 336). همچنین در این سده، صنایع دستی مانند زیلوبافی، قالیبافی و نیز صنعت چوب رونق داشت و بازرگانان بسیاری به تجارت مشغول بودند (رجوع کنید به حدودالعالم، ص 419؛ نیز رجوع کنید به ریاحی، 1372ش، ص 38؛ برای آشنایی با تاریخ خوی در دوران اسلامی تا حمله مغول رجوع کنید به ریاحی، 1372ش، ص 33ـ63). بنا به حدودالعالم (همانجا)، خوی در سده چهارم از شهرکهای ارمینیه (ارمنستان) به شمار میآمد. در زمان هجوم مغولان به ایران، آنها دو بار در 618 و 628 خوی را غارت کردند و خسارت بسیاری بدانجا وارد ساختند (رجوع کنید به ابناثیر، ج 12، ص 495ـ496، 502؛ میرخواند، ج 5، ص 100). محمدبن احمد نسوی، منشی مقرب سلطان جلالالدین خوارزمشاه، در 628 از خوی عبور کرده و از آنجا به «خرابآباد خوی» تعبیر کرده و شرحی درباره خرابیهای آن آورده است (رجوع کنید به ص 93ـ101). با این همه، حدود نیم قرن بعد قزوینی آن را از شهرهای آباد آذربایجان دانسته است (رجوع کنید به ص 527). بهگفته او (همانجا) در خوی پارچه دیبایی موسوم به جولَخ میبافتند. در منابع دیگر نیز از پارچههای متنوع خویی با نام کلی دیبای خوییجی و خویی یاد شده است (رجوع کنید به یاقوتحموی، ذیل مادّه؛ ابناثیر، ج 12، ص 502؛ قزوینی، همانجا؛ نیز رجوع کنید به د.اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه) و حتی ابنفارِض (ص 15) نیز در اشعارش به آن اشاره کرده است.حمداللّه مستوفی نیز در نیمه نخست قرن هشتم، با تأکید بر آبادی شهر، محیط شهر را 500،6 گام نوشته است. او مذهب مردم خوی را سنّی و نژادشان را خَتایی دانسته و گفته است به همین سبب خوی را ترکستان ایران میخوانند (رجوع کنید به ص 84ـ85؛ نیز رجوع کنید به هیئت، ص 170؛ قس کلاویخو ، ص 148، که افزون بر نیم سده بعد از حمداللّه مستوفی، نژاد غالب اهالی خوی را ارمنی شمرده است).خوی در قرن نهم بنا بر گزارش باربارو که از این شهر بازدید کرده است، شهری خراب با چهارصد خانه بوده است (رجوع کنید به ص 51).پس از دوره شاهطهماسب اول (حک : 930ـ984)، خوی میان صفویان و عثمانیان دست به دست میگشت؛ مثلا از 985 تا 1012 خوی در اشغال عثمانی بود تا اینکه شاهعباس اول (حک : 996ـ1038) به این اشغال خاتمه داد؛ اما باز هم عثمانیان حمله کردند تا اینکه شاهصفی (حک : 1038ـ1052) معاهده صلح قصرشیرین را در 1049 با سلطان مراد چهارم منعقد کرد و بدین ترتیب، خوی تا پایان دوره صفوی از هجوم عثمانیها در امان ماند. در سراسر این دوره، این شهر متحمل خسارتهای فراوان شد، از جمله ویرانی خوی به دست سلطانمراد در 1045 (رجوع کنید به ریاحی، 1372ش، ص 25، 93ـ99، 102ـ104، 110، 137).اولیا چلبی که مدعی است در 1057 به خوی سفر کرده، گزارشی مبسوط و بسیار متفاوت با سایر منابع تاریخی میدهد. به نوشته او (ج 2، ص 277)، محیط شهر خوی سیزده هزار گام بوده است. وی از هفت هزار خانه و هزار دکان و نیز هفتاد باب مسجد در شهر خوی یاد کرده که یازده باب آن مسجدجامع بوده است.با سقوط دولت صفوی، خوی وارد یکی از سختترین دورانهای حیات خود شد. در 1136، عبداللّهپاشا کوپرولوزاده که از جانب دولت عثمانی مأمور تصرف آذربایجان شده بود، پس از 57 روز محاصره، خوی را به تصرف درآورد. در این جنگ حاکم شهر، شهبازخان دنبلی، و هزاران نفر از اهالی کشته شدند (استرآبادی، ص 18؛ ریاحی، 1372ش، ص 137ـ143؛ منصوری، 1387ش، ج 1، ص 172ـ173). حضور اشغالگران عثمانی تا ظهور نادرشاه افشار ادامه یافت. نادر در 1146، عثمانیان را از خوی بیرون کرد و حکومت چورْس (واقع در نزدیک قَرَه ضیاءالدین کنونی) را به فرزند شهبازخان دنبلی، مرتضیقلیخان، واگذار کرد. در این زمان خوی بر اثر خرابی، از توابع چورس بود. اما به زودی خوی بار دیگر رو به آبادی نهاد، چنان که در دوره سی ساله فرمانروایی احمدخان دنبلی، پسر مرتضیقلیخان، و در سایه آرامش دوره کریمخان (حک : 1164ـ1193)، کوششهای فراوانی برای آبادسازی شهر به عمل آمد. شهر کنونی خوی در واقع یادگار همین سالهاست و احمدخان آن را در 1171 در محلی متفاوت با موضع قدیم شهر ساخت. دوره حکومت احمدخان و سپس پسرش، حسینقلیخان، سالهای طلایی علم و ادب و فرهنگ در خوی بود و در این دوره برخی از شاعران و دانشمندان به خوی مهاجرت کردند، از جمله میرزاحسن طسوجی شیخالاسلام، آقاابراهیم ایروانی شیخ الاسلام، حریف جندقیخویی و میرزاعبداللّه برقیخویی (رجوع کنید به ریاحی، 1372ش، ص 21، 26، 145ـ146، 159، 161ـ162، 216ـ245؛ خویی، ص 57).بامرگ حسینقلیخان، جعفرقلیخان، برادر او، با اظهار اطاعت از دولت قاجار رسمآ حاکم خوی و آذربایجان شد (محمودمیرزا قاجار، ص 124ـ125؛ هدایت، ج 9، ص 309). جعفرقلی به توسعه شهر و بازسازی بناهای قدیم همت گماشت (بنتان، ص 112)؛ اما بر اثر نافرمانی، در 1214 عباسمیرزا، نایبالسلطنه، خوی را تصرف و محمودخان، نبیره شهبازخان دنبلی، را به حکومت آنجا منصوب کرد (مفتون دنبلی، ص 112ـ115؛ خویی، ص 64ـ65؛ محمودمیرزا قاجار، ص130؛ گزارشهای تلگرافی آخرین سالهای عصر ناصرالدینشاه، ص 263ـ264).عباسمیرزا با توجه به موقعیت نظامی و سوقالجیشی خوی، در 1227 قلعهای به «شیوه فرنگ» در کنار قلعه قدیم بنا کرد و خاکریز و خندقی بر گرد آن تعبیه نمود. وی همچنین با توجه به سابقه صنعت پارچهبافی در این شهر، یک کارخانه ماهوتبافی در آنجا دایر کرد. این کارخانه چندی بعد بر اثر جنگهای ایران و روس و پس از عزیمت عباسمیرزا به خراسان تعطیل شد. قلعه مذکور نیز در دوره پهلوی دوم تخریب شد (مفتوندنبلی، ص 212ـ213، 218؛ جهانگیر میرزا، ص 190ـ 191؛ آقاسی، ص 234ـ235؛ ریاحی، 1372ش، ص 203ـ 206، 309ـ316).پس از عقد عهدنامه ترکمانچای* بین دولت روس و ایران (5 شعبان 1243) و پرداخت هشت کرور به دولت روس، خوی و ارومیه پس از چهارده ماه اشغال به دولت ایران برگردانده شد و سردار روس، ایوان فیودورویچ پاسکویچ*، ارمنیان خوی، سلماس و ارومیه را که بیش از شش هزار خانوار بودند، به قفقاز انتقال و در اطراف ایروان، بهویژه قراباغ اسکان داد (جهانگیرمیرزا، ص110ـ111، 122ـ123، 125ـ126؛ ریاحی، 1372ش، ص 351ـ358؛ گزارشهای تلگرافی آخرین سالهای عصر ناصرالدین شاه، مقدمه محمدامین ریاحی، ص شانزده ـ هفده، بیستوهفت ـ بیستوهشت؛ قس منصوری، 1387ش، ج 2، ص 577، که نه هزار خانوار آورده است).گزارش زینالعابدین شیروانی (متوفی 1253؛ ص 274) در این سالها مبنی بر امامی بودن همه مردم خوی باید ناظر به وضع مذهبی شهر پس از کوچ ارمنیان باشد. بهعلاوه، تعبیر «همه مردم» خالی از مسامحه نیست، چراکه چند سال بعد به تصریح جهانگیرمیرزا (متوفی 1269؛ قزوینی، اضافات، ص 607ـ 608) اقلیتی سنّی در خوی و نواحی اطراف میزیستهاند.در دوره سلطنت محمدشاه قاجار (حک 1250:ـ1264) در 1259، خوی بر اثر زلزله خراب شد (اعتمادالسلطنه، 1363ـ1367ش، ج 3، ص 1672؛ نیز رجوع کنید به ریاحی، 1372ش، ص 370ـ371؛ صدراییخویی، 1373ش، ص 357؛ امبرسزو ملویل ، ص 61). در 1260 در پی اختلاف حدود سرحدات ایران و عثمانی، ابراهیم درویشپاشا*، نماینده دولت عثمانی، بلوک کردنشین قطور از توابع خوی را تصرف کرد و در دهنه شرقی آن مناری به عنوان علامت سرحد برپا کرد تا اینکه در 1295 بنا بر عهدنامه کنگره برلین این ناحیه به دولت ایران بازگردانده شد (مشیرالدوله تبریزی، ص 47ـ48؛ اعتمادالسلطنه، 1363ـ1367ش، ج 3، ص 1996؛ برای تفصیل بیشتر درباره اهمیت جغرافیای سیاسی دره قطور و دیگر بلوکهای سرحدی خوی در آن دوران رجوع کنید به مشیرالدوله تبریزی، ص 172ـ186؛ ریاحی، 1372ش، ص 374ـ379).در آخرین سال پادشاهی مظفرالدین شاه (1324)، اوژن اوبن ، سفیر فرانسه، در بازدید از خوی، این شهر را دارای برج و باروهای بسیار مستحکم با خندقهای عمیق بر دور آن برای جلوگیری از هجوم کردها، وصف کرده است. او شمار جمعیت خوی را چهارده هزار تن گزارش کرده است که شش هزار تن از آنها در داخل قلعه و هشت هزار تن دیگر در سه محله بیرون شهر، شهانق، امامزاده و رباط، ساکن بودهاند (رجوع کنید به ص 51؛ برای تفصیل بیشتر درباره سیمای خوی در آثار جهانگردان دوره قاجار رجوع کنید به سعیدی، 1370ش، ص 44ـ104؛ منصوری، 1389ش، ص 127ـ 151). در 1299 زلزله شدیدی خوی را لرزاند (اعتمادالسلطنه، 1363ـ1367ش، ج 3، ص 2040).در دوره مشروطه، مشروطهخواهان خوی، بهویژه یِکانیها به رهبری میرزا نوراللّهخان یکانیِ زارع، گرداننده نخستین روزنامه خوی با نام مکافات، این شهر را از دست عامل قاجار بیرون آوردند. در این سالها علاوه بر روزنامه مکافات، نشریاتی چون اصلاح، برید شمال، کارگر، شفق و نجات در خوی منتشر میشد (آقاسی، ص 573؛ نصیری، 1381ش، ص 59ـ60؛ یکانی زارع، ص 114). درباره اوضاع خوی در دوره مشروطه، رسالهای از عبدالامیر شیخالاسلام با عنوان سفرنامه هیئت مصلحه غائله خوی و ماکو در دو سند از انقلاب مشروطه ایران (تهران 1356ش، ص 17ـ79) به چاپ رسیده است.در سالهای جنگ جهانی اول (1914ـ1918)، روسها خوی را مرکز نیروهای خود در آذربایجان قرار دادند. در این سالها، روسها بارها شهر خوی را تاراج کردند، از جمله بازار خوی که پس از غارت سوزانده شد (کسروی، 1355ش، ص 610، 706؛ ریاحی، 1372ش، ص 489ـ495). با خروج روسها از ایران پس از انقلاب اکتبر 1917 در روسیه، حاکمان جمهوری تازه تأسیس ارمنستان (تأسیس شده در 7 خرداد 1297/ 28 مه 1918) قصد تصرف خوی را داشتند اما آندرانیک، فرمانده ارمنیان، در حمله به این شهر مغلوب مقاومت مردم خوی و سربازان عثمانی شد. عثمانیها پس از روسها در مدت شش ماه اشغال این شهر خسارات فراوانی به شهر وارد ساختند (ریاحی، 1372ش، ص488، 494، 507 ـ523؛ احمدی، ص204ـ 206).از مهمترین وقایع اواخر دوره قاجار،درگیریهای دولت مرکزی برای سرکوب اسماعیل آغا معروف به سیمیتکو (متوفی 1309ش)، رئیس ایل کرد شکّاک*، بود که خوی را محلی برای اردوی لشکریان خود کرده بود (کریمزاده تبریزی، ص 227، 271ـ273؛ سعیدی، 1389ش، ص 22ـ24؛ برای تفصیل بیشتر رجوع کنید به ریاحی، 1372ش، ص 525ـ547).در 1302ش خوی رسمآ شهر شد (رجوع کنید به ایران. وزارت کشور. معاونت سیاسی، 1382ش، ذیل «استان آذربایجان غربی»).در 1311ش، خوی یکی از گمرکهای مهم ورودی آذربایجان محسوب میشد (رجوع کنید به یکانی زارع، ص 111). بهطور کلی، در دوران پهلوی اول و دوم، بهرغم وجود معادن، نیروی انسانی و مواد اولیه کشاورزی در خوی، چندان به این شهر توجه نشد. ظاهرآ شهرت مذهبی مردم خوی، وجود حوزه علمیهای فعال (مدرسه نمازی ؛ رجوع کنید به ادامه مقاله) و حضور روحانیان بسیار در این شهر از علل بیتوجهی حکومت پهلوی به پیشرفت خوی بود (دادرسی، ص 129ـ130).از مهمترین آثار تاریخی خوی، مناره مقبره شمس تبریزی* در محله امامزاده در غرب شهر است که بیش از دوازده متر ارتفاع دارد و با شاخ قوچ تزیین شده است. این مناره بازمانده بنایی قدیمتر مشتمل بر سه مناره و یک گنبد بوده است (قزوینی، اضافات جهانگیر میرزاقاجار، ص 608؛ مظفرالدین قاجار، ص 14؛ صدرائی، ص 127ـ135؛ نصیری، 1377ش، ص 5ـ7؛ همو، 1381ش، ص 150ـ153؛ نیز رجوع کنید به )روایتی از سفرهای ایتالیائیها در ایران( ، ص 165). درباره نسبت این مناره به مزار شمس تبریزی اختلاف هست (رجوع کنید به ابوبکربن عبداللّه، مقدمه صالحی، ص 21، 22 و پانویس 1). با این همه، گزارشهای کمابیش قدیمی از وجود این مزار در خوی در دست است؛ ابوبکربن عبداللّه، مؤلف تاریخ عثمانپاشا که در 993 در خوی بوده، به وجود مزار شمس تبریزی در خوی اشاره کرده و خود به زیارت آن رفته است (رجوع کنید به ص 106). پیش از وی، سلطان سلیمان قانونی در ربیعالاول 942، مزار شمس را در خوی زیارت کرده بود (ریاحی، 1372ش، ص 94؛ برای تفصیل بیشتر درباره انتساب بنا به شمس تبریزی رجوع کنید به همان، ص 551ـ 560؛ همو، 1375ش، ص 28ـ38؛ صدراییخویی، 1373ش، ص 128ـ130).از دیگر آثار تاریخی خوی اینهاست :مسجد و مدرسه خان که در دهه اول سده سیزدهم به دستور حسینقلیخان دنبلی به عنوان محل تدریس میرزا محمدحسن زنوزی* متخلص به فانی بنا شد و در 1287 بازسازی شد (اعتمادالسلطنه، 1367ـ1368ش، ج4، ص2007؛ ریاحی، 1372ش، ص 206، 253، 387، 391). در اواخر 1310ش و اوایل 1311ش مدرسه را خراب و به جای آن، اداره نظمیه بنا کردند (صدراییخویی، 1376ش، ص 9 و پانویس 2). امروزه به جای مسجد مخروبه خان، مسجد و مجتمع علمی و فرهنگی امام خمینی احداث شده است (صدرائی، ص 109ـ110؛ نصیری، 1381ش، ص 97ـ100).مساجد تاریخی، از جمله مسجد مطلبخان از دوره ایلخانی، بازسازی شده در دوره قاجار (1255)؛ مسجد ملاحسن بازمانده از 1296؛ مسجد حاجیبابا بنا شده در 1260؛ و مسجد سیدالشهدا مربوط به 1327 (رجوع کنید به اعتمادالسلطنه، 1367ـ 1368ش، ج4، ص2008؛ ریاحی، 1372ش، ص206؛ صدرائی، ص 111ـ117؛ نصیری، 1381ش، ص 96ـ 97، 103ـ105، 107ـ110؛ برای آشنایی با دیگر مساجد تاریخی خوی رجوع کنید به نصیری، 1381ش، ص 100ـ103، 106ـ107).بازار خوی بازمانده از دوره شاهطهماسب صفوی، با آثاری از دورههای افشار تا پهلوی بهویژه دوران حکومت احمدخان دنبلی در خوی و دو حمام آن یعنی حمام محمدبیگ و حمام ایل (ریاحی، 1372ش، همانجا؛ صدرائی، ص 118ـ126؛ صدراییخویی، 1373ش، ص 133؛ نیز رجوع کنید به نصیری، 1381ش، ص 128ـ136، 144ـ145).دروازه سنگی خوی از دوره قاجار (نصیری، 1381ش، ص 146ـ147؛ قس صدراییخویی، 1373ش، ص 131، که قدمت آن را به ایلخانان رسانده است).کلیسای سورپ سرکیس که ظاهرآ در 576/ 1180 ساخته شده است (رجوع کنید به ریاحی، 1372ش، ص 67ـ70؛ نیز رجوع کنید به کریمزاده تبریزی، ص 23ـ24، 248؛ نصیری، 1381ش، ص 125ـ126).با توجه به پیشینه خوی و آثار تاریخی متعدد آن، در 1348ش موزهای در این شهر تأسیس شد (نصیری، 1381ش، ص 154). خوی، دستکم پس از حمله مغول، از مراکز ضرب سکه در ایران بود و سکههای ضرب شده در این شهر از دوره ایلخانیان، جلایریان، قراقوینلوها، صفوی، افشار، زند و قاجار تا زمان ناصرالدین شاه (حک : 1264ـ1313) موجود است (رجوع کنید به دقیقی، ص 69ـ77).در دوره قاجار به جهت خرّمی، زیبایی و آبادانی شهر خوی (رجوع کنید به تانکوانی ، ص 101؛ بنتان، ص 111ـ112؛ محمودمیرزا قاجار، ص 120) و وجود باغهای متعدد در آن، مانند قومسال و قوشاباغ، این شهر را دارالصفا لقب دادند (رجوع کنید به ریاحی، 1372ش، ص 26، 307ـ308؛ صدراییخویی، 1373ش، ص 21، 36؛ کریمزاده تبریزی، ص 25) و از آن به عروس شهرهای آذربایجان و ایران یاد میشد (رجوع کنید به جهانگیرمیرزا، ص 190؛ نیز رجوع کنید به بستانی، ذیل مادّه). باغ دلگشا، معروف به داغ باغی، مهمترین یادگار احمدخان دنبلی در 1191 ایجاد شد و در دوران پهلوی از بین رفت (ریاحی، 1372ش، ص 208؛ صدراییخویی، 1373ش، ص 103، 119؛ کریمزاده تبریزی، ص 24). تا حدود نیم قرن پیش پرورش کرم ابریشم در خوی معمول بود. از این رو، انواع درخت توت در خوی فراوان و توت خوی در آذربایجان معروف است (ریاحی، 1372ش، ص 24). گل سرخ خوی نیز شهرت دارد و ظهیر خونجی، از شاعران قرن ششم و هفتم، در یک رباعی اصل گل سرخ را از خوی دانسته است (خلیل شروانی، ص189؛ ریاحی، 1372ش، ص 23؛ نیز رجوع کنید به یکانی زارع، ص 107، 111).کثرت مساجد (بیش از سیصد مسجد) در کنار نه بقعه و چهار امامزاده حاکی از روحیه مذهبی مردم خوی است (رجوع کنید به دادرسی، ص 109ـ115؛ کریمزاده تبریزی خویی، ص 13؛ برای تفصیل بیشتر رجوع کنید به صدراییخویی، 1373ش، ص 109ـ118؛ نصیری، 1381ش، ص 118ـ123) و از همین رو آنجا را دارالمؤمنین نیز خواندهاند. قدیمترین مزار مذهبی شهر، امامزاده سید بهلول، در محله معروف به امامزاده واقع است (رجوع کنید به الوانساز خویی، ص 3ـ8؛ نیز رجوع کنید به صدراییخویی، 1373ش، ص 21، 109، 111ـ113؛ نصیری، 1381ش، ص 114ـ116). از مهمترین بقعههای شهر، مزار یکی از علمای سادات به نام آقامیر یعقوب کوهکمری (متوفی 1254)، در مرکز شهر واقع است که پس از مرگ، او را در منزلش دفن کردند که به مقبره شهرت یافت (مظفرالدین قاجار، ص 13؛ نیز رجوع کنید به الوانساز خویی، ص 45ـ54؛ دادرسی، ص 121) و در دوره ناصرالدین شاه، این مقبره محل تحصن مردم و نیز بستنشینی مجرمان و متهمان بود (رجوع کنید به ریاحی، 1372ش، ص 248؛ گزارشهای تلگرافی آخرین سالهای عصر ناصرالدینشاه، ص 67ـ68، 105ـ106، 210، مقدمه ریاحی، ص چهلوسه ـ چهلوپنج).مهمترین مرکز علمی ـ مذهبی خوی، مدرسه (حوزه علمیه) نمازی است که در حدود 1200، به عنوان محل تدریس شیخ محمد نمازی ایجاد گردید و در 1296 تجدید بنا و در 1361ش بازسازی شد و توسعه یافت و امروزه نیز فعال است. کتابخانه این مدرسه دارای 799 نسخه خطی و از مهمترین کتابخانههای آذربایجان است (رجوع کنید به دادرسی، ص 118ـ119؛ صدراییخویی، 1373ش، ص 71ـ72، 74ـ75؛ همو، 1376ش، ص 9ـ10؛ برای آشنایی با سابقه دیگر مدارس دینی خوی رجوع کنید به دادرسی، ص 117ـ118؛ صدرایی خویی، 1373ش، ص 72ـ73؛ برای آشنایی با سابقه مدارس جدید خوی رجوع کنید به عاشرزاده، ص 193ـ 200؛ عقلمند، ص320ـ324؛ نصیری، 1381ش، ص57ـ58).از خوی مشاهیر فراوانی برخاستهاند، از جمله حسامالدینِ خویی*، نویسنده و شاعر و منشی (سده هفتم)، میرزاحبیباللّه خویی*، فقیه و عالم امامی و شارح نهجالبلاغه (سده چهاردهم)؛ آیتاللّه سیدابوالقاسم خویی* (متوفی 1371ش)، مرجع تقلید شیعیان جهان؛ میرزاابراهیم دنبلیخویی*، عالم امامی سده چهاردهم؛ میرزاعلیقلی خویی*، نقاش دوره قاجار؛ میرزایحیی خویی* (امام جمعه خوی)، از علمای دوره مشروطه؛ محمدامین ریاحی* (متوفی 1388ش) و عباس زریاب* (متوفی 1373ش) دو پژوهشگر فقید معاصر.نصیری و عاشرزاده در فرهنگ نامآوران خوی، فهرستی از مردان و زنان نامی خوی از قرن اول تا قرن چهاردهم هجری و شرححال آنان را فراهم آوردهاند. کریمزاده تبریزی (ص 198ـ215) نیز شماری از هنرمندان خوی را معرفی کرده است (برای تفصیل بیشتر درباره مشاهیر و خاندانهای علمی خوی رجوع کنید به خویی، ص 67ـ129، مقدمه رفیعی علامرودشتی، ص 37ـ48؛ آقاسی، ص 459ـ569؛ صدراییخویی، 1373ش، ص54ـ59، 142ـ207؛ همو، 1389ش، ص85ـ 116؛ عقلمند، ص 324ـ423).منابع : مهدی آقاسی، تاریخ خوی، ]تبریز[ 1350ش؛ ابناثیر؛ ابنحوقل؛ ابنخرداذبه؛ ابنفارض، دیوان، بیروت 1382/1962؛ ابوبکربن عبداللّه، تاریخ عثمان پاشا: شرح یورش عثمانی به قفقاز و آذربایجان و تصرف تبریز، 993ـ986 قمری، چاپ یونس زیرک، ترجمه از ترکی عثمانی، مقدمه و توضیحات نصراللّه صالحی، تهران 1387ش؛ حسین احمدی، «صدمات وارده از سوی روسها و عثمانیها به خوی: 1918ـ1914، بر اساس اسناد وزارت خارجه ایران»، در خوی دیار باصفا: مجموعه مقالات در باب تاریخ و فرهنگ خوی، به کوشش علیرضا مقدم، تهران : مرکز خویشناسی، 1389ش؛ استانداری آذربایجان شرقی، 1390ش، نقشه.Retrieved Oct. 11, 2011, from http://www.ostan-as.gov.ir;استانداری آذربایجان غربی، 1390ش، نقشه.Retrieved Oct. 11, 2011, from http://www.ostan-ag.gov.ir;محمدمهدیبن محمدنصیر استرآبادی، جهانگشای نادری، چاپ عبداللّه انوار، تهران 1341ش؛ اصطخری؛ محمدحسنبن علی اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، چاپ محمداسماعیل رضوانی، تهران 1363ـ1367ش؛ همو، مرآةالبلدان، چاپ عبدالحسین نوائی و میرهاشم محدث، تهران 1367ـ1368ش؛ ایرج افشار سیستانی، نگاهی به آذربایجان غربی، تهران 1369ش؛ محمد الوانساز خویی، مزارات خوی، تهران 1389ش؛ اولیا چلبی؛ ایران. قانون تقسیمات کشوری آبان 1316، قانون تقسیمات کشور و وظایف فرمانداران و بخشداران مصوب 16 آبان ماه 1316، چاپ دوم، تهران ]بیتا.[؛ ایران. قوانین و احکام، مجموعه قوانین سال 1316، تهران: روزنامه رسمی کشور شاهنشاهی ایران، ?]1316ش[؛ ایران. وزارت کشور، تقسیمات کشور شاهنشاهی ایران، تهران 1355ش؛ ایران. وزارت کشور. معاونت سیاسی. دفتر تقسیمات کشوری، عناصر و واحدهای تقسیمات کشوری ایران: تیر 1390، تهران 1390ش؛ همو، نشریه تاریخ تأسیس عناصر تقسیماتی به همراه شماره مصوبات آن، تهران 1382ش؛ بطرس بستانی، کتاب دائرةالمعارف: قاموس عام لکل فن و مطلب، بیروت 1876 ـ1900، چاپ افست ]بیتا.[؛ بلاذری (لیدن)؛ شارل آگوست بنتان، سفرنامه اگوست بنتان، ترجمه منصوره اتحادیه (نظام مافی)، تهران 1354ش؛ ژ.م. تانکوانی، نامههایی درباره ایران و ترکیه آسیا: سفرنامه ژی.ام. تانکوانی، ترجمه علیاصغر سعیدی، تهران 1383ش؛ عزیز جعفرزاده چهراقی، «فرش خوی»، در خوی دیار باصفا، همان؛ عباس جعفری، گیتاشناسی ایران، تهران 1368ـ1379ش؛ جهانگیرمیرزا، تاریخ نو : شامل حوادث دوره قاجار از سال 1240 تا 1267 قمری، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران 1384ش؛ حدودالعالم؛ حسنبن عبدالمؤمن حسام خویی، تحفهی حسام: قدیمیترین لغتنامه منظوم فارسی به ترکی، چاپ ح.م. صدیق و پرویز زارع شهمرسی، تهران 1389ش؛ حمداللّه مستوفی، نزهةالقلوب؛ جمالالدین خلیل شروانی، نزهةالمجالس، چاپ محمدامین ریاحی، تهران 1366ش؛ محمدامین خویی، «دانشمندان گمنام خوی و سلماس همراه با مستدرک دانشمندان آذربایجان»، چاپ علی رفیعی علامرودشتی، در گنجینه شهاب: مجموعه رسالهها و مقالههای علمی در پاسداشت حضرت آیتالله العظمی مرعشی نجفی ره، زیرنظر محمود مرعشی نجفی، دفتر 3، قم: کتابخانه آیتاللّه العظمی مرعشی نجفی، 1381ش؛نقی دادرسی، انقلاب اسلامی در خوی، تهران، 1388ش؛ محمدقلی دقیقی، «تاریخچه ضرب سکه در خوی»، در خوی دیار باصفا، همان؛ ایگور میخائیلوویچ دیاکونوف، تاریخ ماد، ترجمه کریم کشاورز، تهران 1357ش؛ محمدامین ریاحی، تاریخ خوی، تهران 1372ش؛ همو، «تربت شمس تبریز کجاست؟»، کلک، ش 73ـ75 (فروردین ـ خرداد 1375)؛ سازمان هواشناسی کشور، سالنامه آماری هواشناسی : 76ـ1375، تهران 1378ش؛ علیاصغر سعیدی، «خوی و اروپائیان»، در یکی قطره باران: جشننامه استاد دکتر عباس زریاب خوئی، به کوشش احمد تفضلی، تهران: ]نشر نو[، 1370ش؛ همو، «نقش شهرستان خوی و مردمان آن در حفظ وحدت ملی و یکپارچگی جغرافیای ایران»، در خوی دیار باصفا، همان؛ حسین شهرستانی، «تقسیمات کشوری خوی در یکصد سال اخیر»، در همان؛ زینالعابدینبن اسکندر شیروانی، بستانالسیاحه، یا، سیاحتنامه، چاپ سنگی تهران 1315، چاپ افست ]بیتا.[؛ علی صدرائی، یادگارهای عصر صفوی در آذربایجان غربی، تهران 1384ش؛ علی صدراییخویی، سیمای خوی، تهران 1373ش؛ همو، «شیخالاسلام خویی سفیر فتحعلی شاه قاجار»، در خوی دیار باصفا، همان؛ همو، فهرست نسخههای خطی مدرسه نمازی خوی، تهران 1376ش؛ زهرا عاشرزاده، «تاریخ آموزش و پرورش نوین در خوی»، در خوی دیار باصفا، همان؛ پرویز عقلمند، مشاهیر علمی و فرهنگی آذربایجان غربی، تهران 1385ش؛ زکریابن محمد قزوینی، آثارالبلاد و اخبارالعباد، بیروت 1404/1984؛ همان، ترجمه با اضافات از جهانگیرمیرزا قاجار، چاپ میرهاشم محدث، تهران 1373ش؛ محمدعلی کریمزاده تبریزی، یادواره شهر خوی، تهران 1388ش؛ احمد کسروی، تاریخ هجده ساله آذربایجان، تهران 1355ش؛ همو، شهریاران گمنام، تهران 1353ش؛ مسعود کیهان، جغرافیای مفصل ایران، تهران 1310ـ1311ش؛ گزارشهای تلگرافی آخرین سالهای عصر ناصرالدین شاه: 1313ـ1309 هجری قمری، خبرهایی از خوی، چاپ شهرام ضرغام، ]بیجا [1369ش؛ محمودمیرزا قاجار، تاریخ صاحبقرانی: حوادث تاریخی سلسله قاجار، 1190ـ1248ق، چاپ نادره جلالی، تهران 1389ش؛ مرکز آمار ایران، سرشماری عمومی نفوس و مسکن :1385 نتایج تفصیلی کل کشور، 1385ش.from http://www.sci.org.ir/ portal/ 2011, Oct.10, Retrieved faces/public/census85/census85.natayej/census85.rawdata;جلیل مسگرنژاد، «از 'وَرِجم کرد، تا 'ورِمَزیار،»، در خوی دیار باصفا، همان؛ جعفربن محمدتقی مشیرالدوله تبریزی، رساله تحقیقات سرحدیه، چاپ محمد مشیری، تهران 1348ش؛ مظفرالدین قاجار، شاه ایران، سفرنامه مظفرالدینشاه از تبریز به خوی در هنگام ولایت عهدی، چاپ حافظ فرمانفرمائیان، در یغما، سال 16، ضمیمه ش 1 (فروردین 1342)؛ عبدالرزاقبن نجفقلی مفتون دنبلی، مآثر سلطانیه: تاریخ جنگهای اول ایران و روس، چاپ غلامحسین زرگرینژاد، تهران 1383ش؛ فیروز منصوری، «خوی در نگرش و نگارش جهانگردان دوره قاجار»، در خوی دیار باصفا، همان؛ همو، مطالعاتی درباره تاریخ، زبان و فرهنگ آذربایجان، تهران 1387ش؛ میرخواند؛ محمدبن احمد نسوی، نفثةالمصدور، چاپ امیرحسن یزدگردی، تهران 1343ش؛ بهروز نصیری، خوی در گذر زمان، خوی 1381ش؛ همو، شمس تبریزی و دارالصفای خوی، ]خوی[ 1377ش؛ نقشه تقسیمات کشوری جمهوریاسلامی ایران، مقیاس 000، 500،1:2، تهران: سازمان نقشهبرداری کشور، 1382ش؛ نقشه راهنمای استانهای آذربایجان شرقی ـ غربی و اردبیل، مقیاس 000،1:600، تهران: گیتاشناسی، ]بیتا.[؛ رضاقلیبن محمدهادی هدایت، ملحقات تاریخ روضةالصفای ناصری، در میرخواند، ج 8ـ10؛ جواد هیئت، سیری در تاریخ زبان و لهجههای ترکی، تهران 1365ش؛ یاقوت حموی؛ یعقوبی، البلدان؛ پرویز یکانی زارع، معرفی شهرهایی از آذربایجان، تبریز 1387ش؛Nicholas Nicholas Ambraseys and Charles Peter Melville, A history of Persian earthquakes, Cambridge 1982; Eug(ne Aubin, La Perse d'aujourd'hui: Iran, Me'sopotamie, Paris 1908; Josafa Barbaro, "Travels of Josafa Barbaro", in Travels to Tana and Persia, translated from the Italian by William Thomas and S. A. Roy, ed. Lord Stanley of Alderley, NewYork: Burt Franklin, 1873; Ruy Gonzalez de Clavijo, Embassy to Tamerlane 1403- 1406, tr. Le Strange, London 1928; EI2oKh, s.v. "(((" (by R. M.Savory); A narrative of Italian travels in Persia in the fifteenth and sixteenth centuries, tr. and ed. Charles Grey, in Travels to Tana and Persia, ibid.