خولَنجان(2)، نام دو گونه گیاهی مختلف از جنس آلپینیا متعلق به تیره زنجبیل که از ساقه زیرزمینی (ریزوم ) آنها استفاده دارویی و ادویهای میشود. یکی از گونههای خولنجان، گیاه آلپینیا اُفیسینارُم است که در منابع اروپایی آن را خولنجان کوچک/ کوچکتر ذکر میکنند. این گونه، گیاهی است پایا و دارای ساقه زیرزمینی استوانهایشکل که از آن ساقههای هوایی متعدد خارج میشود، برگهای متناوب غلافدار بدون کرک، گلآذین خوشهای با گلهای سهتایی، میوه پوشینهای و دانههای بسیار است. ساقه زیرزمینی آن پس از خرد و خشک کردن، به صورت قطعاتی به رنگ قهوهای قرمز، آجری یا زنگاری درمیآید که بویی معطر و قوی و طعمی تند و سوزاننده دارد. این گیاه در نواحی جنوبی چین و در فُرمُز میروید و در هند و برخی نقاط چین نیز پرورش مییابد. گونه دیگر خولنجان، آلپینیا گالانگااست که خصوصیات ریختاری آن تقریبآ شبیه گونه قبلی است. این گیاه در هند و سیلان میروید و به علت زیبایی خاصی که دارد آن را به عنوان گیاه زینتی پرورش هم میدهند. هیچ کدام از این دو گونه در ایران نمیرویند (رجوع کنید به زرگری، ج 4، ص 559ـ560).واژگان و تاریخچه. چینیها برای خولنجانها واژههایی با تلفظ kaon-leang-keang و liang-keang (دایماک و همکاران، ج 3، ص 437) یا Liang-Jiang (رجوع کنید به شرکت گیاهان داروئی و طب سوزنی به شیوه قدیمی ، 2010، ذیل "Chinese herbs") را به کار میبرند. عربها واژههای خولنجان و خاوْلنجان را از kaon-leang-keangبرگرفتهاند. هندیها واژه خولنجان را از عربها گرفتهاند و به صورت Kulinj(a/kulanj(a تلفظ میکنند (رجوع کنید به دایماک و همکاران، همانجا). کاربرد واژه خسرودارو (منسوب به خسرو انوشیروان) برای گیاه خولنجان در فرهنگ ایرانی حاکی از پیشینه استفاده از این گیاه در ایران است (برای نمونه رجوع کنید به ابوریحان بیرونی، ص 249؛ برهان، ذیل «خالولنجان»). ظاهرآ شهرت واژه خسرودارو کمتر از خولنجان نبوده، تا آنجا که ابنماسّه (قرن دوم و سوم) خاولنجان را همان خسرودارو دانسته است (رجوع کنید به ابوریحان بیرونی، ص 233؛ قس ابنسینا، القانون فیالطب، ج 1، ص 777، به نقل از ماسرجویه). احتمالا ایرانیان از طریق مسیر تجاری آسیای میانه به این گیاه دسترسی پیدا کرده بودند. تاتارها هم از این گیاه برای معطر کردن چایشان استفاده میکردند (دایماک و همکاران، همانجا). در منابع مختلف، خاوْلَنجان (ابوریحان بیرونی، همانجا)، خاوَلِنجان (نفیسی، ذیل «خاولنجان»)، خالولِنجان (برهان، همانجا)، همچنین نامهایی چون خَسْرودار (ابنفضلاللّه عمری، سفر20، ص 145)، قرهقاف (در ترکی؛ برهان، ذیل واژه)، فاشرا (نفیسی، ذیل «خسرودارو»)، سفیدتاک و کَرْمة البیضاء (دهخدا، ذیل «خسرودارو») را برای این گیاه آوردهاند.برخی مؤلفان به اشتباه خولنجان را بیخ درخت تنبل/ تامول هند دانستهاند (رجوع کنید به هروی، ص 133، پانویس 3؛ عقیلی علوی شیرازی، ص 407) و این خطا به فرهنگهایی چون آنندراج (رجوع کنید به شاد، ذیل واژه) و فرهنگ نفیسی (ذیل واژه) راه یافته است. این اشتباه از آنجا ناشی شده که نام درختچه تنبل/ تامول (با نام علمی پیپر بتل متعلق به خانواده فلفل ) در هندی، پان است و از سوی دیگر، صورت دیگر نام خولنجان در هند پانکیجراست (رجوع کنید به دایماک و همکاران، ج 3، ص 183، 437).انطاکی (ج 1، ص 168) از دو نوع خولنجان نام برده است : یکی گرهدارتر و کم حرارت با نام قَصَبی (احتمالا گونه آ. گالانگا) و دیگری باریک و عقربمانند به نام عقاربی (احتمالا گونه آ. افیسینارم). در منابع بعدی، گونه آلپینیا افیسینارم را خولنجان کوچکتر/ کوچک، خولنجان چین، خولنجان صغیر چینی، خولنجان هندی/ مصری و گونه آلپینیا گالانگا را خولنجان بزرگتر/ بزرگ و خولنجان جاوه نامیدهاند (رجوع کنید به دایماک و همکاران، ج 3، ص 437، 440؛ قهرمان، ج 4، ص 520).کاربرد. در بین منابع عربی گیاهداروشناسی و کشاورزی موجود، الفلاحة النبَطیة، منسوب به ابنوحشیه (سدههای سوم و چهارم)، که به ادعای وی مطالب آن از مآخذ قدیم کَسْدانی (آسوری) نقل شده، قدیمترین منبعی است که در آن کاربردهای این گیاه به صورت ادویه برای پخت قُنّبیط (کلمِ گل؛ رجوع کنید به ج 2، ص 873) و بادنجان (ج 2، ص 881) آمده است. ابنماسّه آن را گرم و یابس در درجه سوم دانسته است (رجوع کنید به رازی، ج 7، جزء20، ص 162؛ قس ابنبیطار، ج 2، ص 79). برای خولنجان خواص فراوانی قائل بودهاند، از جمله: مفید برای معده، خوشبوکننده دهان، مؤثر در درمان قولنج و درد کلیه و بهبود کارکرد کلیه و مثانه، مؤثر در درمان عرقالنساء، صرع، صداع ناشی از سردی، سرطان، خنازیر و دردهای بلغمی و سوداوی (رجوع کنید به رازی، همانجا؛ حکیم میسری، ص 136ـ137؛ اخوینی بخاری، ص 378ـ379، 497؛ هروی، ص 133؛ ابنسینا، الرسالة الالواحیة، ص 57؛ جرجانی، ص 31، 154ـ155؛ ابنبیطار، ج 2، ص 79ـ80؛ انصاری شیرازی، ص 155ـ156؛ قس ابوریحان بیرونی، همانجا). بدل خولنجان پوست قرنفل یا دارچینی است (ابنسینا، القانون فیالطب؛ ابنبیطار، همانجاها).انصاری شیرازی (ص 155) بهترین نوع خولنجان را نوع کمگره آن (احتمالا گونه آ. افیسینارم) دانسته است. امروزه از هر دو گونه خولنجان به عنوان ادویه غذا و دارو استفاده میشود. از جمله مواد مؤثر مهم گیاه آ. افیسینارم، کمفرید (= دیاوکسی متیل فلاوونول ) و گلانژین (= دیاکسی فلاوونول ) است. این گیاه به عنوان محرک، دارای اثر نیرودهنده مشابه زنجبیل (با نام علمی زینجیبر افیسیناله ) است. ساقه زیرزمینی گیاه آلپینیا گالانگا نیز اثر مقوی بدن، اشتهاآور، مدر و بادشکن دارد. ساقه زیرزمینی این گیاه غالبآ به صورت مخلوط با ساقه زیرزمینی گونه قبلی در بازارهای دارویی عرضه میشود ولی اثر درمانی آن کمتر از گونه قبلی است (رجوع کنید به زرگری، ج 4، ص 559ـ560).منابع : ابنبیطار؛ ابنسینا، الرسالة الالواحیة، چاپ محمد سویسی، ]تونس[: الدارالعربیة للکتاب، ]بیتا.[؛ همو، القانون فیالطب، چاپ ادوارقش، بیروت 1408/1987؛ ابنفضلاللّه عمری، مسالک الابصار فی ممالک الامطار، سفر20، چاپ عکسی از نسخه خطی کتابخانه طوپقاپیسرای استانبول، مجموعه روانکوشکی، ش 1668، چاپ فؤاد سزگین، فرانکفورت 1409/1989؛ ابوریحان بیرونی، کتاب الصیدنة فی الطب، چاپ عباس زریاب، تهران 1370ش؛ اخوینی بخاری؛ علیبن حسین انصاریشیرازی، اختیارات بدیعی (قسمت مفردات)، چاپ محمدتقی میر، تهران 1371ش؛ داوودبن عمر انطاکی، تذکرة اولیالالباب ]و[ الجامع للعجب العُجاب، ]قاهره[ 1416/1996؛ محمدحسینبن خلف برهان، برهان قاطع، چاپ محمد معین، تهران 1361ش؛ اسماعیلبن حسن جرجانی، یادگار در دانش پزشکی و داروشناسی، چاپ مهدی محقق، تهران 1381ش؛ حکیم میسری، دانشنامه در علم پزشکی، چاپ برات زنجانی، تهران 1366ش؛ دهخدا؛ محمدبن زکریا رازی، الحاوی فیالطب، چاپ محمد محمد اسماعیل، بیروت 1421/2000؛ علی زرگری، گیاهان داروئی، ج 4، تهران 1369ش؛ محمدپادشاهبن غلام محییالدین شاد، آنندراج: فرهنگ جامع فارسی، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران 1363ش؛ عقیلی علوی شیرازی؛ الفلاحةالنبطیة، الترجمة المنحولة الی ابنوحشیه، چاپ توفیقفهد، دمشق 1993ـ1998؛ احمد قهرمان، کورموفیتهای ایران: سیستماتیک گیاهی، ج 4، تهران 1373ش؛ علیاکبر نفیسی، فرهنگ نفیسی، تهران 1355ش؛ هروی؛Ancient Way Acupuncture & Herbs, Inc. Retrieved March 2, 2010, from http://www.ancientway.com; William Dymock, C.J.H. Warden, and David Hooper, Pharmaco graphia Indica, London 1890-1893, repr. Karachi 1972.