خَوْلانی، ابوادریس عائذاللّهبن عبداللّه، محدّث، فقیه و قاضی شام در قرن اول که از تابعین بود. نام او در برخی منابع عیّذاللّه آمده است. او به قبیله خَوْلانبن عمروبن مالک منسوب است که در اصل یمنی بودند و به سرزمین شام مهاجرت کرده بودند (رجوع کنید به ابناثیر، 1414، ج 1، ص 472؛ ذهبی، 1401ـ 1409، ج 2، ص 272؛ کحّاله، ج 1، ص 365ـ366). پدرش، عبداللّهبن عمرو (ادریس) خولانی، را صحابیِ پیامبر صلیاللّهعلیهوآلهوسلم شمردهاند (رجوع کنید به بخاری، کتاب التاریخ الکبیر، ج 3، قسم 1، ص 37؛ ابنابیحاتم، ج 5، ص 206) و ابنحِبّان در کتاب الثقات (ج 3، ص 24) نام او را ذکر کرده است. ابوادریس در سال هشتم هجرت متولد شد. از دوران کودکی و جوانی او اطلاعی در دست نیست. ولی نقل شده که از بسیاری از صحابه حدیث شنیده است، از جمله عبادهبن صامت، ابوذر غفاری، ابوالدّرداء، شدّادبن اوس، عبداللّهبن مسعود، عبداللّهبن عباس، مُغیرةبن شعبه، ابوثعلبه خُشَنی، حُذَیفهبن یمان، معاویهبن ابوسفیان، عمربن خطّاب، عُقبةبن عامر و عوفبن مالک (رجوع کنید به ابنسعد، ج 7، ص 448؛ بخاری، کتاب التاریخ الکبیر، ج4، قسم1، ص83؛ ذهبی، 1401ـ1409، ج 2، ص272ـ 273؛ ابنحجر عسقلانی، ج 4، ص 175). درباره حدیث شنیدنِ او از مُعاذبن جبل اختلافنظر وجود دارد؛ در حالی که گزارشهایی از دیدار خولانی با معاذ و نقل حدیث از او در منابع آمده، روایات معارضی هم وجود دارد و به علاوه، برخی گفتهاند که باتوجه به سال وفات معاذبن جبل (سال هجدهم هجری) روایت مستقیم او از معاذ بعید است. شماری نیز بر آناند که اگر خولانی حدیثی از معاذ نقل کرده باشد، این نقل به واسطه یزیدبن عمیره بوده است (رجوع کنید به بخاری، کتاب التاریخ الکبیر، همانجا؛ ابنابیحاتم، ج 7، ص 37؛ ابنحِبّان، 1393ـ1403، ج 5، ص 277؛ ابنحجر عسقلانی، ج 4، ص 175ـ177).راویان بسیاری از خولانی حدیث شنیدند، از جمله بُسْربن عبیداللّه، ربیعهبن یزید، یونسبن میسره، ابومسلم هُذَلی معروف به مکحول، محمدبن مسلم زُهْری، و ولیدبن عبدالرحمان (رجوع کنید به بخاری، کتاب التاریخ الکبیر، همانجا؛ ابناثیر، 1970ـ1973، ج 6، ص 8؛ ابنحجر عسقلانی، ج 4، ص 175). خولانی در شام میزیست و با معاویه و دیگر خلفای اموی مناسبات نزدیکی داشت و حامی آنان بود (برای نمونه رجوع کنید به ابنحِبّان، 1414، ج 2، ص 336ـ337). او در عصر یزیدبن معاویه، مروانبن حکم و عبدالملکبن مروان، قاضیِ شام بود و در برخی مقاطع، متولی قصص نیز بود (رجوع کنید به مسعودی، ص 265، 306ـ307، 312، 316؛ ابواسحاق شیرازی، ص 69؛ ذهبی، 1410، حوادث و وفیات 61ـ80ه .، ص 544؛ درباره این منصب رجوع کنید به قصاص*). به نقلِ احمدی میانجی (ج 1، ص 626، 629ـ630) او به پیروی از دیدگاه عمربن خطّاب مبنی بر ممنوعیت کتابت حدیث، نوشته فرزندش را از میان برد.رجالشناسان اهل سنّت، خولانی را ثقه معرفی کردهاند. او از بزرگان تابعین و از فقها و قاریان اهل شام خوانده شده و برترین عالم شام پس از ابوالدّرداء* به شمار رفته است. خولانی در سال 80 در دمشق درگذشت (رجوع کنید به خلیفةبن خیاط، ص 563؛ ابنابیحاتم، ج 7، ص 38؛ ابنحِبّان، 1393ـ1403، ج 5، ص 277؛ ابناثیر، 1414، همانجا؛ ذهبی، 1410، حوادث و وفیات 61ـ80ه .، ص 543).فقها و محدّثان بزرگ اهل سنّت، مانند احمدبن حنبل (ج 4، ص 194ـ195) و محمدبن اسماعیل بخاری (صحیح، ج 4، ص 178، ج 5، ص 197، ج 6، ص 223، 230، ج 8، ص 15، 93) احادیث منقول از طریق خولانی را ذکر کردهاند (برای نمونههای دیگر رجوع کنید به دارمی، ج 2، ص 84ـ85؛ مسلمبن حجاج، ج 1، ص 144؛ بیهقی، ج 6، ص 93، ج 9، ص 238). محتوای این احادیث فقهی و کلامی و در بسیاری موارد دربردارنده مفاهیم و راهبردهای اخلاقی است.منابع : ابنابیحاتم، کتاب الجرح و التعدیل، حیدرآباد، دکن 1371ـ1373/ 1952ـ1953، چاپ افست بیروت ]بیتا.[؛ ابناثیر، اسدالغابة فی معرفةالصحابة، چاپ محمدابراهیم بنا و محمد احمد عاشور، قاهره 1970ـ1973؛ همو، اللباب فی تهذیب الانساب، بیروت 1414/1994؛ ابنحِبّان، صحیح ابنحبّان بترتیب ابنبلبان، ج 2، چاپ شعیب ارنؤوط، بیروت 1414/1993؛ همو، کتاب الثقات، حیدرآباد، دکن 1393ـ1403/ 1973ـ1983، چاپ افست بیروت ]بیتا.[؛ ابنحجر عسقلانی، کتاب تهذیبالتهذیب، چاپ صدقی جمیل عطار، بیروت 1415/1995؛ ابنسعد (بیروت)؛ ابواسحاق شیرازی، طبقاتالفقهاء، چاپ خلیل میس، بیروت ]بیتا.[؛ احمدبنحنبل، مسندالامام احمدبن حنبل، بیروت: دارصادر، ]بیتا.[؛ علی احمدی میانجی، مکاتیبالرسول (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم)، تهران 1419؛ محمدبن اسماعیل بخاری، صحیحالبخاری، ]چاپ محمد ذهنیافندی[، استانبول 1401/1981؛ همو، کتاب التاریخ الکبیر، دیاربکر : المکتبة الاسلامیة، ]بیتا.[؛ احمدبن حسین بیهقی، السنن الکبری، بیروت : دارالفکر، ]بیتا.[؛ خلیفةبن خیاط، کتاب الطبقات، روایة موسیبن زکریا تستری، چاپ سهیل زکار، بیروت 1414/1993؛ عبداللّهبن عبدالرحمان دارمی، سنن الدارمی، چاپ محمد احمد دهمان، دمشق 1349؛ محمدبن احمد ذهبی، تاریخالاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، حوادث و وفیات 61ـ80 ه .، بیروت 1410/1990؛ همو، سیر اعلام النبلاء، چاپ شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت 1401ـ1409/ 1981ـ1988؛ عمررضا کحّاله، معجم قبائل العرب القدیمة و الحدیثة، بیروت 1402/1982؛ مسعودی، التنبیه؛ مسلمبن حجاج، الجامع الصحیح، بیروت: دارالفکر، ]بیتا.[.