خوزستان، استانی در جنوبغربی ایران، که درگذشته ناحیهای تاریخی بوده است. استان خوزستان از شمال و شمالغربی به استانهای لرستان و ایلام، از مشرق و جنوبشرقی به استانهای چهارمحال بختیاری و کهگیلویه و بویراحمد، از جنوب به خلیجفارس و استان بوشهر و از مغرب و جنوبغربی به عراق محدود است (رجوع کنید به نقشة تقسیمات کشوری ایران). این استان به مرکزیت شهر اهواز، شامل 24 شهرستان، 56 بخش، 130 دهستان و 62 شهر است (رجوع کنید به ایران. وزارت کشور. معاونت سیاسی، ذیل «استان خوزستان»).آب و هوای خوزستان از نوع آبوهوای نیمهصحرایی نواحی کمعرض جغرافیایی است و میزان متوسط گرمای آن سالانه از ْ18 کمتر نمیشود (گنجی، ص 109). بادهای غبارآلودی که در تابستانها از صحرای عربستان و خلیجفارس به خوزستان میوزد، در این مناطق هوای شرجی ایجاد میکند (مریدی شوشتری، ص 14ـ15). در چنین آبوهوایی، گونههای گیاهی ماندابی مانند حَرّا و چَندَل (صندل) در تالابها، کُنار، زیروک، گلگندم، شکر تیغال، گلرنگ و استیپا در تپهها، پَدِه، گز درختچهای، تاجریزی، چندینگونه اکالیپتوس و چندگونه آکاسیا در بیشهزارها، نی در حواشی رودها و درختانی مانند خطمیدرختی، زیتون و انجیر وحشی، مورْد، و بید در قسمتهای جنگلی رشد میکند (رجوع کنید به کِنِشلو، ص 24ـ35؛ مریدی شوشتری، ص 23).خوزستان به دو منطقة کوهستانی و دشتی تقسیم میشود. رشتهکوه زاگرس میانی در شمال و مشرق آن امتداد دارد و منطقة دشتی در جنوب و مغرب آن واقع است (رجوع کنید به بهرامی، ص 458؛ بدیعی، ج 3، ص 212، 215، 225). خوزستان از استانهای پرآب ایران است و رودهای پرآب کارون*، کرخه*، جَرّاحی*، هندیجان*، مارون*، بهمنشیر*، دز* و اروندرود* در آن جاریاند. در قسمتهایی از جنوب خوزستان، به سبب جریان رودها، باتلاقهای وسیعی به نام هور پدید آمده که دارای آب دائمی و نیزار است و بزرگترین آنها هورالعظیم یا هورالهویزه نام دارد (حاجعلی رزمآرا، ص 26ـ27).در عهد پهلوی اول، در 1316ش، خوزستان ابتدا نام یکی از شهرستانهای «استان غرب» بود و سپس با اصلاحاتی در قانون تقسیمات کشور، بیشتر شهرهای آن مانند اهواز و خرمشهر تابع استان ششم (خوزستان و لرستان) شد (ایران. قوانین و احکام، ص 62ـ63، 81 ـ82).در سالهای بعد، با ایجاد شهرستانهای جدیدی مانند آبادان (در دی 1321) و دزفول (در دی 1325)، تعداد شهرستانهای خوزستان بیشتر شد و در حدود 1330ش، خوزستان شامل شهرستانهای آبادان، اهواز، خرمشهر، دزفول، دشتمیشان و شوشتر بود. سرانجام، در اواخر عهد پهلوی دوم (ﺣﮑ : 1320ـ 1357ش)، خوزستان که خود استان مستقلی شده بود، یازده شهرستان به نامهای اهواز، آبادان، خرمشهر، دزفول، مسجدسلیمان، بهبهان،بندرماهشهر، دشتمیشان، شوشتر،ایذه و رامهرمز داشت (رجوع کنید به ایران. وزارتکشور، ذیل «استان خوزستان»).در سرشماری 1385ش، جمعیت استان خوزستان 598،192،4 تن بوده است که از این تعداد، 282، 536،2 تن یعنی حدود 61% شهرنشین بودهاند (رجوع کنید به مرکز آمار ایران، 1385ش، ذیل «استان خوزستان»).امروزه، تیرههای مختلفی در خوزستان سکونت دارند، از جمله لرهای سَگْوَند، ساکی، لیراوی، عمله، آغاجَری، باوی و جاکی. همچنین دستههایی از کولیهایی که به هندیان یا غربتیها نیز معروفاند، ساکن خوزستاناند، از جمله کابلیها که در ماهشهر کهنه، هندیجان و جایزان ساکناند و سیهکلونها، معروف به غلامزادگان جابر، که در شوشتر بهسر میبرند (رجوع کنید به سیادت، 1374ش، ص 95ـ100).ایلات و طوایف کوچنده استان خوزستان و نواحی کوچ آنان عبارتاند از: ایل بختیاری* در شهرستانهای ایذه، بهبهان، دزفول، رامهرمز، شوشتر، مسجدسلیمان و لالی؛ ایل قشقایی* در شهرستانهای بهبهان و رامهرمز؛ ایل بویراحمد سفلا در شهرستان بهبهان؛ ایل طَیّبی در شهرستانهای امیدیه، ایذه و بهبهان؛ ایل بهمئی در شهرستانهای امیدیه، ایذه و بهبهان، باغ ملک و رامهرمز؛ ایلهای ترک یارمطاقلو و ترکاشوند در شهرستانهای اندیمشک و شوش؛ ایلهای حسنوند، دریکوند و بیرانوند در شهرستان اندیمشک؛ طوایف مستقل چنانه و حضرج در شهرستانهای اهواز، شادگان و دشت آزادگان؛ طوایف فرهانی، ظهیری، صالحی و کولیوند در شهرستان شادگان؛ طایفة بغلانی در شهرستانهای اهواز و شادگان؛ طایفة خفاجیه بدوی در شهرستانهای دشتآزادگان و شادگان؛ و طایفة بنیصالح در شهرستانهای اهواز و دشت آزادگان (رجوع کنید به مرکز آمار ایران، 1378ش، ص 72ـ79).دستههایی از مردم عرب نیز از دیرباز تا دوران معاصر به خوزستان آمدهاند؛ مثلاً عرب بنیحَنظَله*، در زمان ساسانیان بههمراه اسرای رومی به خوزستان آورده شدند. پس از فتح خوزستان بهدست مسلمانان، روند مهاجرت عربها به این منطقه سرعت گرفت، اما بیشترین مهاجرت آنان در دورة صفوی و حاکمیت مشعشعیان* بود (رجوع کنید به جزایری، ج 1، ص 6؛ پورکاظم، ج 1، ص 31ـ32). عربزبانان خوزستان همچنان ساختار اجتماعی درونی و سنّتی خویش را حفظ کردهاند که عبارت است از: بیت، کوچکترین واحد شامل چند خانوار از یک نیا؛ حموله، مجموعه چند بیت با نیای مشترک؛ عشیره، مجموعه چند حموله نه لزوماً از یک نیای واحد؛ طایفه، شامل چند عشیره؛ و قبیله، مجموع چند طایفه (قیّم، ص 47ـ 48).امروزه خوزستان جایگاه مهمی در اقتصاد ایران دارد. این منطقه بیشترین منابع نفت و گاز ایران را در خود جای داده است و بیشتر صنایع سنگین این استان را صنایع وابسته به نفت و گاز تشکیل میدهد، که از جمله مهمترین مراکز آن پالایشگاه نفت و مجتمع پتروشیمی آبادان، گاز بیدبلند، کارخانة تصفیة گاز اهواز، کارخانة دستگاه تقطیر مسجدسلیمان، مجتمع شیمیایی رازی، کارخانههای نورد و لوله اهواز و ذوب آهن گازی اهواز است (رجوع کنید به بدیعی، ج3، ص440، 459ـ460؛ عباسی شهنی، ص 273، 296). برخی از صنایع سبک خوزستان نیز شامل صنایع غذایی و کارخانههای بستهبندی خرما و صنعت تولید برق است. معادن سنگآهن، سنگ گچ، سنگ آهک، سنگساختمانی، سنگ نمک، نمک آبی، سولفات استرانسیوم، سنگ سیلیس، سولفات سدیم، فسفات، چشمههای گوگردی، قیر، شن و ماسه نیز در خوزستان فعالاند (برای نمونهرجوع کنید به فرهنگ جغرافیائی آبادیها، ج 69، ص126، و جاهای دیگر، ج80 ، ص271، و جاهای دیگر، ج90، ص1، و جاهای دیگر، ج 91، ص 51، 55، و جاهای دیگر).کشاورزی نیز در استان خوزستان رونق دارد و سدهای احداثشده بر دز، کارون، کرخه، مارون و زهره در این زمینه سهم مؤثری دارند (رجوع کنید به بهرامی، ص 458؛ بدیعی، ج 3، ص 212، 215، 225). بهطور کلی، خوزستان از نظر زراعی به سه قسمت تقسیم میشود: 1) قسمت شمالی که بهسبب شیب و شستهشدن دائم نمک، برای کشاورزی مساعدتر است؛ 2)قسمت مرکزی که دارای اراضی باتلاقی و نمکی است؛ 3)قسمت جنوبی که جلگهایِ پست است و بیشتر به پرورش نخل اختصاص دارد (بدیعی، ج 3، ص 139ـ141).نیشکر خوزستان از دیرباز در این منطقه کشت میشده است و شهرت فراوان دارد (رجوع کنید به نزاری قهستانی، ج 2، ص 595ـ 596؛ قوام فاروقی، ج1، ص406) و حتی برخی نام خوزستان را از خوز به معنای نیشکر و شکر دانستهاند (رجوع کنید به برهان، ذیل «خوز»، «خوزستان»؛ مشیرالدوله تبریزی، ص 51). امروزه نیز بهطور گسترده در این ناحیه نیشکر کشت میشود و در کنار گندم، جو، برنج، چغندرقند و خرما از محصولات این استان است (بدیعی، ج3، ص141؛ مرکز آمار ایران، 1384ش، ص 65ـ 70، 72، 123).اهالی خوزستان علاوه بر زراعت و باغداری، به پرورش انواع دام بهویژه گاومیش به شیوههای عشایری، روستایی و ماشینی و صید ماهی اشتغال دارند. همچنین صنایعدستی مانند موجبافی (پتوی شیمی)، بافت ملحفه، سجاده، چوخا/ چوقا، عبا، چفیه، مقنعه، جاجیم، قالی، گونی، سبد، حصیر و تور ماهیگیری و نیز خراطی و نازککاری چوب، نمدمالی، مشکدوزی، طلا و نقرهسازی، گیوهدوزی،ورشوسازی و سفالگری در این استان رواج دارد (پورکاظم، ج3، ص 117ـ 118؛ مریدیشوشتری، ص229).سالیانه مقدار چشمگیری کالا از شهرها و بندرهای مهم خوزستان از طریق راههای آبی، زمینی و هوایی صادر و وارد میگردد. بندرهای خرمشهر و امام خمینی از طریق راهآهن جنوب به اهواز و اندیمشک و تهران مرتبط میشوند و از این طریق، کالاهایی مانند مواد نفتی، غله، مواد معدنی، قند و شکر و نیز مسافران بسیار جابهجا میشوند. همچنین راههای اصلی، شهرهای مختلف این استان را به مرکز آن متصل میکنند. فرودگاههای بینالمللی اهواز و آبادان از دیگر مراکز مهم حملونقل در این استان است (رجوع کنید به سازمان مدیریت و برنامهریزی استان خوزستان، ص360ـ378، 396ـ401، و جاهای دیگر؛ نقشه کامل ایران امروز). حملونقل آبی نیز در خوزستان، بهویژه در بندرهایی که اسکلههای آنها برای پهلو گرفتن کشتیها و نفتکشها مناسب است (رجوع کنید به آبادان*؛ بندر امام خمینی*؛ بندر ماهشهر*) و نیز کارون رونق دارد (رجوع کنید به بهمنشیر*؛ کارون*).اکثر سکنة خوزستان را شیعیان دوازده امامی و سپس سنّیان تشکیل میدهند، اما صابئیان و منداییان نیز در برخی نواحی از جمله هویزه، سوسنگرد و شهر رفیع زندگی میکنند (رجوع کنید به قیّم، ص 51؛ فروزنده، ص 67ـ68).فارسی اصلیترین زبان رایج خوزستان است و پس از آن، به عربی و نیز در برخی مناطق به لری گفتگو میکنند (رجوع کنید به فرهنگ جغرافیائی آبادیها، ج90، ص1،57، و جاهایدیگر؛ قیّم، ص50). با این حال، صاحبنظران معتقدند در ادوار مختلف تاریخی در این منطقه زبانهای گوناگون رواج داشته است، چنان که بارتولد(ص 183) بر این باور است که در عهد باستان، اهالی خوزستان به سامی، آرامی و مادی سخن میگفتند. علاوهبر این، زبان خوزی نیز یکیاز زبانهای رسمی ایران باستان، با 113 حرف میخی بوده که در سنگنبشتههای پادشاهان هخامنشی آثاری از آن بهجا مانده و گویا بیش از دو هزار سال در خوزستان رواج داشته است (رجوع کنید به امام اهوازی، ص 123ـ124). این زبان در دورة اسلامی نیز رایج بوده و بزرگان و اشراف، به ویژه در مجالس انس بدان زبان سخن میگفتند (رجوع کنید به ابنمقفع، ص 196؛ خوارزمی، ص 138).پیشینه. ناحیة خوزستان در ادوار مختلف تاریخی به نامهای گوناگونی خوانده شده است. واژة سامیِ سوزیانا/ سوزیان، ظاهراً قدیمترین نام این ناحیه بوده است (رجوع کنید به گیرشمن ، ص30؛ کرزن، ج 2، ص 89؛ بارتولد، همانجا). پس از آن تا سدة سیزدهم پیش از میلاد، نام حالتامْتی یا سرزمین حالتامْها بر این ناحیه اطلاق میشد و از آن پس، آنجا را اَنْشان سوسونکا (کشور انشان و شوش) میگفتند. در حدود 640 پیش از میلاد که چیشپیش دوم، جدّ داریوش اول هخامنشی، انشان را تصرف کرد، نام این منطقه به اَنزان بدل شد. در این هنگام، بابلیها و آشوریها این ناحیه را که شامل شوش (پایتخت) و نواحی انشان و خووَج بود، عیلام میخواندند (کنعانی هندیجانی، ص 37). در کتیبة بهستان در تختجمشید نیز داریوش کبیر در ذکر سرزمینهای تحت فرمان خود، از این سرزمین با نام اووْجَ یاد کرده است (رجوع کنید به شارپ ، ص30؛ کنت ، ص 117)، که برخی پژوهشگران آن را به معنای سرزمین عیلام دانستهاند (رجوع کنید به نجفی، ص 24؛ بارتولد، همانجا؛ پیرنیا، ج 3، ص 2653). در منابع یونانی، خوز و خوزیان اوکس/ اوکسی و کیسیا نام دارد (رجوع کنید به استرابون ، ج 7، ص 173؛ هرودوت ، ص 358). در دورة اسلامی گاهی تمام خوزستان را اهواز یا هوجستان میخواندند و در مقابل، شهر اهواز که بازاریان در آن بودند، «هوجستان واجار» که معرب آن سوقالاهواز بود، نامیده میشد (رجوع کنید به حمزه اصفهانی، ص 33). بهرغم این اختلافات، در دورة اسلامی، چه در منابع لغوی عربی (برای نمونهرجوع کنید به ابندُرَید، ج 1، ص 596؛ ابنسیده، ذیل «خوز»، «هوز»؛ ابنمنظور، ذیل «خوز»؛ طریحی، ذیل «خوز»، «هوز») و چه در منابع ادب فارسی (برای نمونه رجوع کنید به فردوسی، ص 595، 605، 611، 778؛ نظامی، ص 423)، واژة خوزستان که در عهد ساسانیان نام رسمی این ناحیه بود (رجوع کنید به امام اهوازی، ص80)، بر آن اطلاق شده است و گزارشهای یاقوت حموی (ذیل «خوز»، «خوزستان») نیز این استعمال را تأیید کرده است. همچنین در این دوره، اشخاص بسیاری با نام خوزی بدین ناحیه منسوب بودند، که برخی از نامورترین آنان عبارتاند از : ابوایوب سلیمانبن ابیسلیمان مُخَلَّد موریانی* خوزی (متوفی 154)، وزیر منصور عباسی؛ سهلبن ساوربن سهل خوزی، از پزشکان معروف سدههای دوم و سوم و فرزندش، سابوربن سهل خوزی (متوفی 255)، رئیس بیمارستان جندیشاپور و صاحب کتاب اقراباذین؛ ابویوسف یعقوببن اسحاق معروف به ابنسکّیت* خوزی (متوفی 244)، لغوی و نحوی؛ و ابوحفص خوزی، از عارفان سده پنجم (رجوع کنید به قفطی، ص 196، 207؛ ابنخلّکان، ج 2، ص410، 414، ج 6، ص395ـ396؛ هدایت، ص 376).خوزستان و شهرهای کهن آن مانند شوش، از مناطق متمدن دنیای باستان بودهاند (رجوع کنید به اقتداری، 1353ـ1354ش، ج 1، بخش1، ص111). البته، علاوه بر ساکنان شهرهای متمدن، اقوام کوهستانی بدوی و نیمهبدوی نیز در این ناحیه بهسر میبردند (رجوع کنید به فرای ، 1976، ص 11؛ بارتولد، همانجا؛ گیرشمن، ص30). در دورة هخامنشی، خوزستان بخشی از مسیر جادة شاهی را در خود جای میداد و اهمیت بسیاری برای شاهان داشت و شهر ثروتمند شوش پایتخت آن بود (رجوع کنید به هرودوت، همانجا). پس از هخامنشیان، سلوکیان از 312 پیش از میلاد، این سرزمین را در اختیار گرفتند (پیرنیا، ج 3، ص 2038).خوزستان در دورة اشکانیان (ﺣ 250ق م ـ 226م)، حکومت مستقل داشت، اما پادشاهان آن هدایایی به شاهان اشکانی میدادند و تا زوال این دولت، خوزستان تقریباً به همین شکل، به صورت یکی از دولتهای دستنشانده اشکانیان، استقلال داخلی خود را حفظ کرد (پیرنیا، ج 3، ص 2651ـ2652؛ امام اهوازی، ص 59 ـ 60). چنانکه حتی استرابو در این دوره، شوش، اوکسی و الیمائی را از نواحی مستقل دانسته است (رجوع کنید به ج 7، ص 161، 173).خوزستان از اولین مناطقی بود که در پی جنگهای اردوان پنجم اشکانی و اردشیر اول ( ﺣﮑ : 226ـ241م)، بنیانگذار سلسلة ساسانی، در اختیار ساسانیان قرار گرفت (رجوع کنید به یعقوبی، ج 1، ص 159؛ نیز رجوع کنید به کریستنسن ، ص 87 ـ88). در این دوره، این ناحیه به نواحی شوش/ سوس، ایران فرهشاپور، هرمزد اردشیر، شوشتر و بیتلاپات یا جندیشاپور قسیمگردید(رجوع کنید به کالسنیکوف ، ص 263). در دورة اردشیر اول، الکساندر سوروس ، امپراتور روم، در 231 میلادی بهخوزستان لشکر کشید، اما شکست خورد (رجوع کنید به مشکور، ج1، ص388). اردشیر در آبادانی خوزستان کوشید و از جمله اقداماتش احداث نهر مَسرُقان، مرمّت و تجدید بنای شوشتر و اهواز و بنای ریو اردشیر (ریشهر) و دزفول بود (رجوع کنید به طبری، ج 1، ص 478ـ479؛ حمزه اصفهانی، ص 34؛ حمداللّه مستوفی، ص280). شاپور اول نیز پس از شکست دادن رومیان در 260 میلادی، هفتاد هزار اسیر رومی را، که برخی از آنها معمار و صنعتگر بودند، به خوزستان آورد و با به کار گرفتن آنها، بناهای متعدد از جمله چند پل و شهر احداث کرد (گیرشمن، ص269؛ فرای، 1976،ص242ـ243؛ آلتهایم و اشتیل ، ص24؛ نیزرجوع کنید به جندیشاپور*؛ برای سال وقوع نبرد و اختلاف میان محققانرجوع کنید به فرای، 1984، ص 297). تلاش کارُوس، امپراتور روم، در 282 میلادی که به دستیابی موقت وی بر قسمتی از خوزستان انجامیده بود (رجوع کنید به نولدکه ، ص 125)، سرانجامی موفقیتآمیز نداشت و پس از مرگ وی بر اثر برخورد صاعقه، سربازانش خوزستان را ترک کردند (امام اهوازی، ص 93).خوزستان از اولین مناطق فلات ایران بود که مسلمانان به آن روی آوردند. ابتدا در سال 14 هجری و در دورة خلافت عمر، سپاهی بهفرماندهی عُتبةبن غَزْوان* از نواحی اُبُلَّه و دشت میشان وارد خوزستان شد (رجوع کنید به طبری، ج 3، ص 591 ـ 595). سپس تا سال 17، شهرهای مهم آن مانند سوقالاهواز، سوس (شوش)، تُستَر (شوشتر)، و ایذَج (ایذه) فتح شدند (رجوع کنید به بلاذری، ص531، 534، 538). از جمله مهمترین حوادث خوزستان در دهههای اولیة اسلامی، آشوبهای مختلف خوارج بود که دستکم چند دهه به ناآرامیِ این منطقه (رجوع کنید به اماماهوازی، ص164) و حوادثی چون قیام خوارج و سرکوب آن انجامید (رجوع کنید به طبری، ج 5، ص228؛ خوارج*، بخش 3: در ایران). در پی شورش غلامان زنگباری در سالهای 256 تا 259، آشوب دیگری رخ داد که خساراتی مانند ویرانی و غارت شهرهای خوزستان و کشتار بسیاری از اهالی آن به دست شورشیان را به دنبال داشت و در 267، ابواحمد موفق، برادر خلیفه معتمد عباسی، آن را سرکوب کرد (رجوع کنید به ابنجوزی، ج 12، ص 152؛ ابناثیر، ج 7، ص 237ـ238، 260، 348ـ 350). اسماعیلیه نیز در خوزستان فعالیت داشتند و در 294 بر قلعه الناظر دست یافتند (صفا، ج 2، ص 173).بهرغم این حوادث، گزارشهای موجود نشان از استمرار رونق شهرهای متعدد خوزستان مانند سُوقالاهواز، نَهرتیری، تستر، سوس، جندیشاپور، رامهُرمُز*، ایذَج (ایذه*)، عَسْکَر مُکْرَم، دورق*، مَناذِر کبری و مَناذِر صغری و رونق کشاورزی آن در قرون اولیه و میانی اسلامی دارد (رجوع کنید به ابنخرداذبه، ص 42؛ ابنحوقل، ص249؛ اصطخری، ص88؛ حدودالعالم، ص137؛ مقدسی، ص402ـ 403). نگارندة حدودالعالم (ص 137ـ138) حتی به رونق بازارهای برخی شهرهای کوچک خوزستان مانند سمبیل، اَزم و جُبَّی (شهرکی در کنار رود شوشتر) تصریح دارد. در آن دوران، علاوه بر صادرات شکر بهعنوان محصول مهم کشاورزی، صنایعدستی مانند فرش، دیبا، خز و انواع پارچه، پوشاک و لنگ نیز در خوزستان تولید و بهمناطقی چون عراق، جبال و یمن صادر میشد (رجوع کنید به مقدسی، ص408ـ409، 416ـ417). این محصولات از راههایگوناگونتجاری بهمناطق مجاورشحملونقل میشدند؛ خوزستان از دو راه، یکی بصره و دیگری واسط، به عراق بهویژه بغداد متصل میگردید(رجوع کنید به ابنحوقل ،ص258؛ اصطخری، ص 95).از نیمة دوم سدة چهارم، آلبویه خوزستان را تحت نفوذ خود درآوردند و معمولاً برای ادارة آنجا والیانی انتخاب میکردند، چنانکه ابوعلی حسنبن استاد هرمز از طرف بهاءالدوله، حاکم بغداد، بر خوزستان گمارده شد (رجوع کنید به ابناثیر، ج 9، ص 75ـ76، 97، 103ـ104، 112ـ113، 133، 142، 150ـ152، 162). در سدة ششم و نیمة اول سدة هفتم، میان سلجوقیان، برخی حاکمان محلی مانند امیر شمله ترکمانی و فرزندش سُوسَیان و دستگاه خلافت عباسی بر سر تصاحب حکومت خوزستان درگیری بود (رجوع کنید به همان، ج 11، ص 46، 201، 423ـ424، ج 12، ص 104، 108ـ109، 289ـ290). شوشتر در عهد ایلخانان، چندی مرکز سیاسی خوزستان شد (رجوع کنید به حمداللّه مستوفی، ص 109ـ110).بهرغم ظهور دولت صفوی (ﺣﮑ : ﺣ 906ـ1135) در ایران، مُشَعْشَعیان که از 845 بر خوزستان حکومت داشتند (رجوع کنید به غیاثی، ص 273ـ276)، همچنان به تأیید صفویان به سلطة خود بر این ناحیه، بهویژه بر بخش غربی آن ــ که در آن زمان عربستان خوانده میشدــ ادامه دادند و فقط بخش شرقی خوزستان را، که شامل شوشتر، رامهرمز و دزفول بود و همچنان خوزستان نامیده میشد، شاهان صفوی به خاندان رعناشی سپردند (کسروی، ص 46ـ47، 50ـ51، 73).در دورة نادرشاه (ﺣﮑ : 1148ـ1160)، برخی اروپاییان این ناحیه را عربستان خواندند (برای نمونهرجوع کنید به لاکهارت ، ص 5، پانویس 3؛ سایکس، ص 245)، در حالیکه روملو (ج 3، ص 1265)، همچنان آن را خوزستان نامیده است. در دورة زندیه (ﺣﮑ : 1164ـ ﺣ 1208) و قاجار (ﺣﮑ : 1210ـ1344/ 1304ش)، گاه خوزستان را عربستان یا عربستانِ ایران میگفتند (رجوع کنید به نامی اصفهانی، ص 123؛ ظلالسلطان، ص 126).از دورة زندیه، مشعشعیان جای خود را به حاکمان محلی، از جمله رؤسای عربی قبیلة بنیکعب، دادند (رجوع کنید به قیّم، ص 34؛ نیزرجوع کنید به بنیکعب*). در سالهای پایانی سدة سیزدهم، به جای دزفول، شوشتر مرکز خوزستان شد (انصاری، ص 20). از همین دوره، دولت انگلستان به خوزستان، بهویژه به منظور جداسازی همه یا بخشهایی از آن از ایران، توجه نشان داد (سیادت، 1379ش، ج2، ص776). برای الحاق بندرهای آبادان و خرمشهر به خاک عثمانی، در جریان عهدنامه ارزروم (در 1263؛رجوع کنید به ارزروم*، عهدنامه)، استراتفورد کانینگ ، سفیر انگلستان در عثمانی، فردی به نام لایارد را به منظور جمعآوری اسنادی برای تعیین خط سرحدی جدید به خوزستان فرستاد (رجوع کنید به سپهر، ج2، ص890 ـ894؛ جعفریولدانی، 1367ش، ص43ـ48)، اما بهرغم این تلاشها این بندرها همچنان ضمیمة خوزستان و جزو ایران باقی ماندند (سیادت، 1379ش، ج2، ص986). ظاهراً اهمیت این منطقه از نظر دولت مرکزی ایران به حدی بود که در پی تسخیر هرات به دست قوای ایران در 1273، نیروهای انگلیسی برای وادار کردن دولت ایران به خارج ساختن نیروهای خود از هرات، خوزستان را اشغال کردند (رجوع کنید به سپهر، ج3، ص1334ـ1338، 1419ـ1427).در حدود 1299، بهدستور ناصرالدینشاه، هیئت ویژهای برای بررسی امکانات و آبراهههای خوزستان و برآورد هزینة احداث سد به این منطقه اعزام شد. در گزارشهای این هیئت، علاوه بر اطلاعات ارزندهای در باب شهرهایی چون خرمشهر، شوش، دزفول، شوشتر، رامهرمز و باغ ملک، جمعیت عربزبانان خوزستان حدود بیست هزار خانوار، طوایف هفتلنگ و چهارلنگ ساکن آن پنجاه هزار خانوار و لرهای آن منطقه چهار هزار خانوار ضبط شده است (رجوع کنید به نجمالدوله، ص 1، 38، 56ـ57، 91 به بعد). در این دوره، اهمیت طوایف خوزستان چنان بود که این ولایت به مرکزیت شوش در دست حسینقلیخان، ایلخان طوایف بختیاری، قرار داشت (رجوع کنید به ظلالسلطان، ص 128، 298). پس از دایرشدن تجارتخانه اسلحه در بوشهر در 1301، طوایف خوزستان به سلاحهایی حتی پیشرفتهتر از اسلحه قوای دولتی مجهز شدند و بر اهمیت نظامیشان نیز افزوده شد. به این ترتیب، بهرغم ایجاد زمینهای برای افزایش رفتوآمد تجار اروپایی به خوزستان در پی آزادشدن حق کشتیرانی بینالمللی در کارون در 1306، نبود امنیت و غارت کالاهای تجار، مانع تحقق رونق تجاری خوزستان بود. توان نظامی ایلات و طوایف، درگیریهای قبایل مختلف لر، بختیاری و عرب در سراسر خوزستان را نیز به همراه داشت (رجوع کنید به انصاری، ص28، 73؛ ویلسون ، ص265ـ266، 270).نفت از دیرباز در خوزستان وجود داشت و جیهانی در سده چهارم نیز بدان اشاره کردهاست (رجوع کنید به ص106)، اما اکتشاف صنعتی آن در 1327 در مسجدسلیمان، خوزستان را وارد دورهای جدید کرد که بخشیازآن نیز درگیریهای سیاسی بود.پساز احداث پالایشگاه نفتآبادان و کشیدن خط لولهنفت مسجدسلیمان به خلیجفارس، درگیری حکومت مرکزی به مسائل داخلی و نیز ضعف نظامیاش، دولتانگلیس را بر آن داشت تا بار دیگر توطئه تجزیه خوزستان را از سر بگیرد و از کمک شیخخزعل، که از 1317 ریاست طایفه عرب بنیکعب را در دست داشت (رجوع کنید به سایکس، ص 243، پانویس 1) و خود را امیر عربستان (خوزستان) میخواند و برای تشکیل عربستان آزاد تلاش میکرد، استفاده کند (رجوع کنید به عباسی شهنی، ص 97ـ98، 110ـ111؛ جعفری ولدانی، 1377ش، ص 91؛ ایوانوف، ص 64). در 1328، انگلستان طی قراردادی با شیخخزعل، حمایت از حکومت وی را در مقابل دولت مرکزی ایران بهعهده گرفت، اما پس از چندی، انگلستان به حمایت از رضاشاه پرداخت (رجوع کنید به جعفری ولدانی، 1377ش، همانجا؛ لورین ، ص60؛ نیز رجوع کنید به خزعل*).در این دوره، علاوه بر انگلستان، آلمان و عثمانی نیز متوجه خوزستان بودند و حتی به این منطقه نیرو میفرستادند. چنانکه در جنگ جهانیاول، دولتعثمانی در 1334 به خوزستان نیرو فرستاد که واکنشانگلستان را، به صورت اعزام نیروی بیشتر و استقرار در اهواز، به دنبال داشت (رجوع کنید به مابرلی ، ص 53، 65).سرانجام در پی قدرتمندشدن حکومت مرکزی در ایران، در 1302ش، دیگر بار نام خوزستان رسمآ بر این منطقه، به عنوان جزئی از خاک ایران، اطلاق شد (رجوع کنید به کسروی، ص 257).بهرغم تثبیت موقعیت خوزستان در جغرافیای سیاسی ایران، دولت عراق که پس از سقوط دولت عثمانی در منطقه عراق تشکیل شده بود، از همان ابتدا اندیشه تجزیه خوزستان (تحت نام عربستان) از ایران را دنبال کرد و کوشید تا اعراب خوزستان را ضدّ دولت مرکزی ایران تحریک کند. این سیاست در 1304 و 1307ش به شورشهای اعراب محلی در خوزستان انجامید (جعفری ولدانی، 1377ش، ص 92). روزنامههای منتشره در عراق نیز خوزستان را «امارت مستقله عربیّه» و شیخ آن را سلطان عربستان مینامیدند (کسروی، ص 233). بهرغم این فعالیتها، در 1315ش موافقت شد تا در قطعه 5ر6 کیلومتری از اروندرود، در مقابل بندر نفتی آبادان که در آن موقع در حال رشد و شکوفایی بود، خط تالوگ (خطالقَعر، قسمت عمیق رودخانه) مرز قرار گیرد (سیادت، 1379ش، ج 2، ص 986). با این حال، در پی سقوط رضاشاه و پس از اینکه در 1320ش، انگلستان به بهانه حفظ منافع خود در حوزه نفتی این منطقه (رجوع کنید به ایران در اشغال متفقین، ص 61ـ62) خوزستان را اشغال کرد، مجددآ زمینه برای فعالیتهای تجزیهطلبانه فراهم شد. بهطوریکه در 1325ش، بار دیگر توطئه تجزیه خوزستان را حزب استقلال عراق مطرح کرد (رجوع کنید به جعفری ولدانی، 1367ش، ص 218؛ لنچوفسکی ، ص380). در همین سال، حزب سعادت که عراق و انگلیس از آن حمایت میکردند، در خوزستان تشکیل شد. تقابل این حزب با حزب توده، که تحت حمایت اتحاد جماهیر شوروی بود، درگیریهایی در خوزستان ایجاد کرد (رجوع کنید به سیادت، 1379ش، ج 2، ص 832ـ833؛ آبراهامیان ، ص 299، 301، 305). بهدنبال ملی شدن صنعت نفت در 1329ش، دولت انگلیس مسئله ایجاد دولت مستقل عربی خوزستان را مطرح ساخت و ایلات بختیاری، قشقایی و عرب منطقه را علیه دولت مرکزی تحریک کرد و عمّال و جاسوسان شرکت نفت نیز به عشایر جنوب اسلحه رساندند؛ اما با سقوط دولت مصدق و گرایش دولت جدید به غرب و تأمین منابع نفتی آنها، تجزیه خوزستان ملغا شد (سیادت، 1379ش، ج 2، ص 784ـ785).پس از کودتای عبدالکریم قاسم* در عراق در تیر 1337، بار دیگر جنبشهای تجزیهطلبانه با حمایت دولت عراق در خوزستان پاگرفتند و در همان سال، جبهه آزادیبخش اهواز (یا جبهةالتحریر عربستان) با هدف مبارزه مسلحانه و تحت حمایت دولت عراق تشکیل شد (جعفری ولدانی، 1377ش، ص96؛ نیز رجوع کنید به مصطفی عبدالقادر نجار، ص 259). در 1343ش، در گردهمایی حقوقدانان عرب در بغداد نیز، مسئله تجزیه خوزستان مطرح شد که بلافاصله کانون وکلای ایران بیانیهای در رد آن صادر کرد. در سالهای 1342 تا 1344ش، علاوه بر عراق، مصر و سوریه نیز برای تجزیه خوزستان تلاش میکردند (رجوع کنید به جعفریولدانی، 1377ش، ص 97ـ98).در دوره حاکمیت حزب بعث در عراق، در 1347ش، دولت عراق در کتابها و نقشهها خوزستان را به عربستان، خرمشهر را به محمّره، آبادان را به عبّادان و اهواز را به الاحواز تغییر داد (همان، ص 98؛ نیز رجوع کنید به مصطفی عبدالقادر نجار، ص 36ـ37). با این حال در 1353ش، دولت ایران و عراق طی موافقتنامه مرزیِ الجزیره، مرز میان دو کشور را خط تالوگ اروندرود قرار دادند، مشروط بر اینکه دولت ایران از حمایت شورشیان کُرد در شمال عراق دست بردارد (سیادت، 1379ش، ج2، ص986ـ987).پس از انقلاب اسلامی در 1357ش، فعالیت عراق برای تجزیه استان خوزستان شدت گرفت و این دولت حوادث تاریخیِ مجعول مرتبط با این استان و نقشههای جغرافیایی جعلی را به تعداد زیادی چاپ و منتشر کرد. در این نقشهها، تمام دامنههای جنوبی زاگرس، خوزستان و نواحی اطراف آن از ایران جدا و ضمیمه عراق تصویر شده بودند. این اقدامات بغداد را به پایگاه جنبشهای تجزیهطلبانه خوزستان تبدیل کرد و علاوه بر این، اسلحه بسیاری نیز از عراق وارد خوزستان شد و ناآرامیهایی را به دنبال آورد (جعفری ولدانی، 1377ش، ص 99ـ100؛ نیز رجوع کنید به تحلیلی بر جنگ تحمیلی رژیم عراق علیه جمهوری اسلامی ایران، ج 1، ص 79ـ103).حمله زمینی عراق به ایران در 31 شهریور 1359، از استان خوزستان آغاز شد و قسمتهایی از نواحی غربی و جنوبغربی آن اشغال گردید (رجوع کنید به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، 1379ش، ص30؛ همو، 1380ش ب، ص10، 15).در ماههای اول جنگ، نیروهای عراقی بُستان، سوسنگرد، خرمشهر و هویزه را اشغال کردند و شهرهای مهم دیگری چون اهواز و آبادان، محاصره و در آستانه سقوط قرار گرفتند (همو، 1380ش ب، ص 24ـ25، 27، 40، 42ـ43؛ همو، 1381ش، ص 52، 59؛ روزشمار جنگ ایران و عراق، کتاب 5، ص 661). هرچند تا آذر 1360، بسیاری از این مناطق را نیروهای ایران آزاد کردند (رجوع کنید به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، 1380ش ب، ص16ـ 18، 26ـ27، 29؛ همو، 1380ش الف، ص 88؛ همو، 1381ش، ص 111)، اما تا پایان جنگ، خوزستان همچنان آسیب دید. چنانکه حتی پس از قطعنامه 598 و در آستانه آغاز مذاکرات صلح (رجوع کنید به جنگ عراق با ایران*) در 31 تیر 1367، بار دیگر عراق از محورهای کوشک و شلمچه، حدود سی کیلومتر از جاده اهواز ـ خرمشهر را اشغال کرد، ولی نیروهای ایران در مغرب کارون آنها را بهسوی مرز عقب راندند (سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، 1380شب، ص62ـ63). شهرها و مناطق آسیبدیده خوزستان پس از پایان جنگ بازسازی شدند (رجوع کنید به بازسازی*).آثار باستانی فراوانی در مناطق مختلف خوزستان برجای مانده است که برخی از آنان عبارتاند از: تپههای باستانی چُغامیش، مجموعه تاریخی ایوان کرخه و بنای هورمس در آن (رجوع کنید به اقتداری، 1353ـ1354ش، ج 1، بخش 1، ص 313ـ354؛ برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به دزفول*)؛ ویرانههای شهر باستانی شوش و آثار متعدد ناحیه شوش مانند مجموعه تاریخی چُغازَنبیل و آرامگاه دانیال نبی در شهر شوش (رجوع کنید به اقتداری، 1353ـ 1354ش، ج 1، بخش 1، ص 21ـ104، 117ـ 118، 153ـ 221؛ نگهبان، ص 33، 37؛ برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به چغازنبیل*؛ شوش*)؛ صفه سلیمانِ سرمسجد، بَردِ نشانده و هفتشهیدان در شهرستان مسجدسلیمان (رجوع کنید به اقتداری، 1359ش، ص 13، 29ـ 31، 37ـ38)؛ ویرانههای شهر قدیم اهواز و سدّ یا شادُروان اهواز در شهرستان اهواز (رجوع کنید به همان، ص 714ـ 716)؛ آثار متعدد تاریخی در شوشتر و داریان (رجوع کنید به مریدی شوشتری، ص 78ـ 105؛ برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به شوشتر*)؛ منطقه باستانی معروف به تل کافران و خرابههای ریüشهر در ماهشهر (کنعانی هندیجانی، ص 398؛ نیز رجوع کنید به بندر ماهشهر*)؛ آثار شهر آسَک و شهری دیگر (ظاهرآ دیرجان)، قلعه باسیف و تپه کَدوک در شهرستان هندیجان (رجوع کنید به کنعانی هندیجانی، ص 206، 257ـ259؛ نیز رجوع کنید به هندیجان*)؛ ویرانههایی معروف به منجنیق، پل ساسانی، قلعه دالون، ویرانههای معروف به کله سیر در شهرستان باغ ملک (رجوع کنید به اقتداری، 1359ش، ص 143ـ151)؛ پل ابوجُذَیح و پل نو در شهر خرمشهر (رجوع کنید به خرمشهر*)؛ گور هرمز، تل برمک یا تل برمی، قلعه داود یا قلعه داود دختر، قلعه یزدگرد یا قلعه تاشاری، ویرانههای شهر مختارک، طاق نصرت و اِشکَفت گموترگرد در شهرستان رامهرمز (رجوع کنید به اقتداری، 1359ش، ص190ـ202؛ نیز رجوع کنید به رامهرمز*)؛ محوطه باستانی شهر اَرَّجان* در شهرستان بهبهان* (گاوبه ، ص 15)؛ اِشکَفت سلیمان، کتیبه عیلامی کولفَرَه، آثار تاریخی شمی و قلعه تُل در شهرستان ایذه (رجوع کنید به اقتداری، 1359ش، ص 98ـ132؛ نیز رجوع کنید به ایذه*).منابع : فرانتس آلتهام و روت اشتیل، تاریخ اقتصاد دولت ساسانی، ترجمه هوشنگ صادقی، تهران 1382ش؛ ابناثیر؛ ابنجوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت 1412/1992؛ ابنحوقل؛ ابنخرداذبه؛ ابنخلّکان؛ ابندُرَید، کتاب جمهرةاللغة، چاپ رمزی منیر بعلبکی، بیروت 1987ـ1988؛ ابنسیده، المحکم و المحیط الاعظم، چاپ عبدالحمید هنداوی، بیروت 1421/2000؛ ابنمقفع، الادب الکبیر و الادب الصغیر، بیروت 1956؛ ابنمنظور؛ اصطخری؛ احمد اقتداری، خوزستان و کهگیلویه و ممسنی : جغرافیای تاریخی و آثار باستانی، تهران 1359ش؛ همو، دیار شهریاران، ]تهران[ 1353ـ1354ش؛ محمدعلی امام اهوازی، تاریخ خوزستان، بازنگاری و ویرایش ع. روحبخشان، تهران 1379ش؛ مصطفی انصاری، تاریخ خوزستان: 1878ـ 1925 (دوره شیخخزعل)، ترجمه محمد جواهرکلام، تهران 1377ش؛ ایران در اشغال متفقین: مجموعه اسناد و مدارک 24ـ 1318، بهکوشش صفاءالدین تبرّائیان، تهران: رسا، 1371ش؛ ایران. قوانین و احکام، مجموعه قوانین سال 1316، تهران : روزنامه رسمی کشور شاهنشاهی ایران، ?]1316ش[؛ ایران. وزارت کشور، تقسیمات کشور شاهنشاهی ایران، تهران 1355ش؛ ایران. وزارت کشور. معاونت سیاسی. دفتر تقسیمات کشوری، عناصر و واحدهای تقسیمات کشوری ایران: تیر 1390، تهران 1390ش؛ میخائیل سرگییویچ ایوانوف، تاریخ نوین ایران، ترجمه هوشنگ تیزابی و حسن قائمپناه، استکهلم 1356ش؛ ربیع بدیعی، جغرافیای مفصل ایران، تهران 1378ش؛ محمدحسینبن خلف برهان، برهان قاطع، چاپ محمد معین، تهران 1361ش؛ بلاذری (بیروت)؛ تقی بهرامی، جغرافیای کشاورزی ایران، تهران 1333ش؛ کاظم پورکاظم، مدخلی بر شناخت قبائل عرب خوزستان، ج 1، تهران 1374ش، ج 3، ]اهواز[ 1372ش؛ حسن پیرنیا، ایران باستان، یا، تاریخ مفصل ایران قدیم، تهران 1369ش؛ تحلیلی بر جنگ تحمیلی رژیم عراق علیه جمهوری اسلامی ایران، تهران : وزارت امورخارجه، دفتر حقوقی، 1361ـ1367ش؛ محمد جزایری، شجره مبارکه، یا، برگی از تاریخ خوزستان: در بیان انساب و احوال سادات نوریه (خاندان جزائری) و بزرگان خوزستان، ج 1، ]اهواز ? 1397[؛ اصغر جعفری ولدانی، بررسی تاریخی اختلافات مرزی ایران و عراق، تهران 1367ش؛ همو، کانونهای بحران در خلیجفارس، تهران 1377ش؛ ابوالقاسمبن احمد جیهانی، اشکالالعالم، ترجمه علیبن عبدالسلام کاتب، چاپ فیروز منصوری، ]مشهد[ 1368ش؛ حدودالعالم؛ حمداللّه مستوفی، نزهةالقلوب؛ حمزةبن حسن حمزه اصفهانی، کتاب تاریخ سنی ملوکالارض و الانبیاء علیهمالصلوة والسلام، برلین 1340؛ محمدبن احمد خوارزمی، مفاتیحالعلوم، چاپ ابراهیم ابیاری، بیروت 1404/1984؛ حاجعلی رزمآرا، جغرافیای نظامی ایران: خوزستان، تهران 1320ش؛ روزشمار جنگ ایران و عراق، تهران: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 1372ش ـ؛ حسن روملو، احسنالتواریخ، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران 1384ش؛ سازمان مدیریت و برنامهریزی استان خوزستان، سالنامه آماری استان خوزستان سال 1384، تهیهکنندگان: سیما آریننژاد و الهام حسینپور، ]اهواز[ 1385ش؛ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی. مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، اطلس جنگ ایران و عراق: فشرده نبردهای زمینی، 31 شهریور 1359 ـ 29 مرداد 1367، تهران، 1379ش؛ همو، خرمشهر در جنگ، تهران 1380ش الف؛ همو، خوزستان در جنگ، تهران 1380ش ب؛ همو، دشت آزادگان در جنگ، تهران 1381ش؛ محمدتقیبن محمدعلی سپهر، ناسخالتواریخ: تاریخ قاجاریه، چاپ جمشید کیانفر، تهران 1377ش؛ موسی سیادت، تاریخ جغرافیائی عرب خوزستان، تهران 1374ش؛ همو، تاریخ خوزستان از سلسله افشاریه تا دوران معاصر، قم 1379ش؛ ذبیحاللّه صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ج 2، تهران 1347ش؛ طبری، تاریخ (بیروت)؛ فخرالدینبن محمد طریحی، مجمعالبحرین، چاپ احمد حسینی، تهران 1362ش؛ مسعود میرزابن ناصر ظلالسلطان، تاریخ سرگذشت مسعودی: زندگینامه و خاطرات ظلالسلطان، همراه با سفرنامه فرنگستان، چاپ سنگی تهران 1325، چاپ افست 1362ش؛ دانش عباسی شهنی، تاریخ مسجدسلیمان: از روزگاران باستان تا امروز، تهران 1374ش؛ عبداللّهبن فتحاللّه غیاثی، التاریخ الغیاثی : الفصلالخامس من سنة 656ـ891ه / 1258ـ1486م، چاپ طارق نافع حمدانی، بغداد 1975؛ ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه فردوسی، چاپ محمد روشن و مهدی قریب، تهران 1374ش؛ مسعود فروزنده، «تلاش برای ماندن: تحلیلی بر ماندگاری صابئین مندایی در خوزستان»، در کتاب خوزستان: در زمینه تاریخ، فرهنگ، هنر و ادبیات خوزستان، ج 1، تهران: سلمان، ]بیتا.[؛ فرهنگ جغرافیائی آبادیهای کشور جمهوری اسلامی ایران، ج :69 دزفول، تهران: اداره جغرافیائی ارتش، 1370ش، ج:80 رامهرمز، تهران: سازمان جغرافیائی نیروهای مسلح، 1370ش، ج :90 آبادان، تهران: اداره جغرافیائی ارتش، 1365ش، ج :91 بهبهان، تهران : سازمان جغرافیائی نیروهای مسلح، 1370ش؛ علیبن یوسف قفطی، تاریخالحکماء، و هو مختصرالزوزنی المسمی بالمنتخبات الملتقطات من کتاب اخبارالعلماء باخبار الحکماء، چاپ یولیوس لیپرت، لایپزیگ 1903؛ ابراهیم قوام فاروقی، شرفنامه منیری، یا، فرهنگ ابراهیمی، چاپ حکیمه دبیران، تهران 1385ـ1386ش؛ عبدالنبی قیّم، «نگاهی جامعهشناختی به زندگی و فرهنگ مردم عرب خوزستان»، در کتاب خوزستان: در زمینه تاریخ، فرهنگ، هنر و ادبیات، ج 2، تهران : شادگان، 1383ش؛ الی ایوانوویچ کالسنیکوف، ایران در آستانه یورش تازیان، ترجمه م. ر. یحیایی، تهران 1357ش؛ احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، تهران 1362ش؛ هاشم کِنِشلو، نگرشی بر سیمای منابع طبیعی سواحل جنوب کشور، ]تهران [1377ش؛ عبدالحمید کنعانی هندیجانی، تاریخ و جغرافیای سرزمینی کهن با تمدنی دیرینه از ارجان تا قبان: هندیجان، بندر ماهشهر، شادگان، شیراز 1381ش؛ محمدحسن گنجی، 32 مقاله جغرافیائی، تهران 1353ش؛ جورج لنچوفسکی، غرب و شوروی در ایران: سی سال رقابت 1918ـ 1948، ترجمه حورا یاوری، تهران 1351ش؛ سرپرسی لورین، شیخخزعل و پادشاهی رضاخان، ترجمه محمد رفیعی مهرآبادی، تهران 1363ش؛ مرکز آمار ایران، سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچنده :1377 جمعیت عشایری دهستانها، کل کشور، تهران 1378ش؛ همو، سرشماری عمومی نفوس و مسکن :1385 نتایج تفصیلی کل کشور، 1385ش.Retrieved Nov.26, 2011, from http://www.sci.org.ir/portal/faces/public/census85/census85.natayej/census85. rawdata;همو، نتایج تفصیلی سرشماری عمومی کشاورزی :1382 استان خوزستان، تهران 1384ش؛ اکرم مریدی شوشتری، شوشتر یعنی خوبتر: بررسی جغرافیای طبیعی، ویژگیهای باستانی، تاریخ، جغرافیای انسانی و جغرافیای اقتصادی شهر شوشتر، اهواز 1377ش؛ محمدجواد مشکور، ایران در عهد باستان، ج 1، تهران 1363ش؛ جعفربن محمدتقی مشیرالدوله تبریزی، رساله تحقیقات سرحدیه، چاپ محمد مشیری، تهران 1348ش؛ مصطفی عبدالقادر نجار، التاریخ السیاسی لامارة عربستان العربیة: 1897ـ 1925، ]قاهره[ 1971؛ مقدسی؛ محمدصادق نامی اصفهانی، تاریخ گیتیگشا، با مقدمه سعید نفیسی، تهران 1363ش؛ محمدباقر نجفی، خوزستان در متنهای کهن، تهران 1380ش؛ عبدالغفاربن علی محمد نجمالدوله، سفرنامه خوزستان، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران 1341ش؛ سعدالدینبن شمسالدین نزاری قهستانی، متن انتقادی دیوان حکیم نزاری قهستانی، چاپ مظاهر مصفا، ج 2، تهران 1373ش؛ الیاسبن یوسف نظامی، کلیات خمسه حکیم نظامی گنجوی، مقدمه و شرححال از شبلی نعمانی، چاپ م. درویش، تهران 1366ش؛ نقشه تقسیمات کشوری ایران، مقیاس 000، 250،1:2، تهران: گیتاشناسی، 1390ش؛ نقشه کامل ایران امروز، مقیاس 000، 600،1:1، تهران: گیتاشناسی، 1390ش؛ عزتاللّه نگهبان، حفاری هفتتپه دشت خوزستان، تهران 1372ش؛ تئودور نولدکه، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان، ترجمه عباس زریاب، تهران 1378ش؛ رضاقلیبن محمدهادی هدایت، تذکره ریاضالعارفین، چاپ مهرعلی گرکانی، تهران ]1344ش[؛ یاقوت حموی؛ یعقوبی، تاریخ؛Ervand Abrahamian, Iran between two revolutions, Princeton, N.J. 1983; Vasily Vladimirovich Barthold, An historical geography of Iran, tr. Svat Soucek, Princeton, N. J. 1984; Arthur Emanuel Christensen, L'Iran sous les Sassanides, Osnabr(ck 1971; George N. Curzon, Persia and the Persian question, London 1892; Richard Nelson Frye, The heritage of Persia, London 1976; idem, The history of ancient Iran, Munich 1984; Heinz Gaube, Die s(dpersische Provinz Arrag(a(n/ Ku(h - G(lu(yeh von der arabischen Eroberung bis zur Safawidenzeit, Vienna 1973; Roman Ghirshman, L'Iran des origines (l'islam, Paris 1951; Herodotus, The histories, tr. Aubrey de S(lincourt, ed. A.R. Burn, Harmonldsworth, Engl. 1980; Roland Grubb Kent, Old Persian: grammar, texts lexicon, New Haven 1961; Laurence Lockhart, The fall of the S(afav( dynasty and the Afghan occupation of Persia, Cambridge 1958; Frederick James Moberly, Operations in Persia: 1914-1919, London 1987; Ralph Norman Sharp, The inscriptions in old Persian cuneiform of the Achaemenian emperors, [Tehran 1964]; Strabo, The geography of Strabo, with an English translation by Horace Leonard Jones, vol.7, London 1966; Percy Molesworth Sykes, Ten thousand miles in Persia, or, Eight years in Iran, New York 1902; Arnold Talbot Wilson, The Persian Gulf, London 1959.