خوری، گویش، گویش مردم منطقه خور و بیابانک، از شاخه گویشهای مرکزی ایران و زیرشاخه گویشهای دشت کویر. بهسبب موقعیت کویری و دورافتاده خور و بیابانک*، زبان و فرهنگ کهن آن کمتر دستخوش تغییر و تحول شده (رضائی باغبیدی، ص 3ـ4؛ عباسی، ص 2)، بهطوری که برخی از واژههای آن به شکل رایج در دوران هخامنشیان باقی مانده است (فرهوشی، پیشگفتار، ص نه).گویشهای مرکزی ایران در زمره زبانهای ایرانی شمالغربی بهشمار میآیند. این زبانها از لهجههای باستانیِ سرزمینهای ماد و پارت ریشه میگیرند. مرزهمگویی زبانهای ایرانی شمالغربی و جنوبغربی که تمایز zو d است، میتواند دلیل مناسبی برای شمالغربی بودن گویش خوری باشد، مانند zun-مادّه مضارع فعل «دانستن» در این گویش، در تقابل با da(n-فارسی که از گویشهای جنوبغربی است (اورانسکی ، ص330ـ332).گویش خوری به غیر از شهر خور که مرکز بخش خور و بیابانک است، در برخی روستاهای منطقه، چون فرّخی و مِهرجان به گونههای متفاوت رواج دارد (عباسی، همانجا). یغمای جندقی*، شاعر معروف قرن سیزدهم، قطعهای به گویش خوری سروده است. علاوه بر وی، نوهاش میرزامحمدحسن خان کیوان (متوفی 1325) و از میان معاصران، احمد امینی و فرشاد تقوی نیز اشعاری به این گویش سرودهاند. گویش خوری توجه محققان به خصوص غیرایرانیان را جلب کرده است. ولادیمیر ایوانوف محقق روسی، ریچارد فرای ایرانشناس امریکایی، ژرژ ردار و گئورگ مورگنستیرنه زبانشناسان سویسی و نروژی به تحقیق درباره این گویش پرداختهاند (همان، ص 2ـ3). از میان پژوهشهای جدیدتر میتوان به آثار فرهوشی و مهدی عباسی اشاره کرد.گویش خوری دارای 25 همخوان است. در این گویش، برخلاف زبان فارسی، میان همخوان q (ق) و (غ) تمایز وجود دارد، مانند: qalam (قلم) و alif (غلیف= دیگ کوچک). علاوه بر این، در گویش خوری همخوان غلت و دو لبی w وجود دارد که زبان فارسی فاقد آن است (همان، ص 6).در این گویش، پنج واکه پیشین (/، i، e(، e، /a و پنج واکه پسین u(/، u، o(، o، /a( وجود دارد (لوکوک ، ص 324). عباسی (ص 6ـ 7) واکههای این گویش را شامل چهار واکه پیشین i/، e، ، /aو چهار واکه پسین u/، o، (، /a( دانسته است. پدیده کشش در این گویش سبب تمایز معنایی میگردد: s(os((شُش) و s(o(s((شِش).در گویش خوری، گرایش به این است که همخوانهای خیشومی m)و(n در پایان واژه حذف گردند و واکه پیش از آنها خیشومی شود، مثلاbu( (بام؛ همان، ص 7؛ فرهوشی، ص 37). نکته مهم در مورد واجهای گویشخوری، یکی وجود واج /g/ به جای /b/ در برخی از واژههاست، که از این نظر به بلوچی شباهت دارد، مانند ga( بهمعنای باد و ga(run بهمعنای باران (فرهوشی، ص30). دیگری، تحول آوای [xw] میانه به [f] است، مانند fa(rبهمعنای خواهر وfa(ndo( بهمعنای خواندن (همان، ص 6، 49؛ نیز ← بلوچ و بلوچستان*، زبان بلوچی).گویشخوری غنی از واژههایی است که به نظر میرسد، مختص همین گویش باشند، مانند gahigun (عروسی)، kaij (کفش)، os(nou(عطسه) و ongosur (انگشتر؛ غلامرضائی، ص 374).از سوی دیگر، تنوع واژگانی این گویش برای برخی از مفاهیم جالب توجه است، مانند نمونههای متعدد واژه خرما (← فرهوشی، ص 22، 56) یا واژه شتر که در این گویش حدود پانزده واژه دارد (← همان، ص 12ـ13).در گویش خوری، اعداد اصلی همانند فارسی پیش از اسم واقع میشوند (همان، ص 13) و تفاوت زیادی با اعداد فارسی ندارند، جز در برخی موارد که تفاوت آوایی محسوس است، مانند s(o(s( (شِش)، ha(f(هفت)، howde(هفده)، gis (بیست). برای بیان اعداد مرکّب، بین اجزای آن حرف ربط "o"قرار میگیرد: gis o do(بیستودو؛ همان، ص 5).علامت جمع در گویش خوری -un، -gun یا -o(است که گاه بهصورت [on]تلفظ میشود، مانند gac(gon(بچهها)، mogun (درختان خرما؛ غلامرضائی، ص 372) و mi-v-o((موها؛ (لوکوک، ص 324).پسوند تصغیر در گویش خوری -u است. اگر شیء مورد نظر خیلی کوچک باشد، به آن پسوند -ak نیز اضافه میشود، مانند : meda(d-u( (مداد کوچک) و meda(d-u-v-ak (مداد خیلی کوچک؛ میرزادی، ص 134ـ135). پسوند -gu هم میتواند مفهوم «خیلی کوچک» را برساند، مانند dod-u-gu (دختر خیلی کوچک؛ فرهوشی، ص 67). در این گویش، پسوند -agaنشانه بزرگ بودن شیء است، مثلا اگر کتابی بیش از اندازه بزرگ باشد، میگویند : keta(baga (میرزادی، ص 135). تکواژ صفت تفضیلی و صفت عالی در گویش خوری، همانند زبان فارسی، -tarو -tarinاست (فرهوشی، ص 68).ضمایر فاعلی در این گویش، mo (من)، ta((تو)، ev(او)، ama (ما)، s(ema (شما) و e(vun(آنها) است (همان، ص70؛ لوکوک، همانجا). عباسی (ص20) این ضمایر را به صورتmo( ، t(، e(v، am، s(emو evu(آوانویسی کرده است، که دقیقتر به نظر میرسد.در گویش خوری، ضمایر فاعلی و مفعولی شکل یکسان دارند و ضمایر مفعولی بدون حرف نشانه (مانند «را» در زبان فارسی) به کار میروند: mo( t( deginama (من تو ]را [میبینم؛ همان، ص 16). ضمیر انعکاسیِ خود در این گویش دو تکواژگونه دارد: feh-و fah-، مثال: faha(m (خودم) و fehe (خودش؛ لوکوک، همانجا؛ فرهوشی، ص 58). ضمایر اشاره در این گویش ((n (این)، (( nheno((اینها)، a(n(آن) و a(nheno( (آنها) هستند (لوکوک، همانجا). ترکیب صفت و موصوف و مضاف و مضافٌالیه در خوری همانند فارسی است (فرهوشی، ص 3، 69)، اما در این گویش گاه مضاف مستقیمآ و بدون تکواژ اضافه -e به مضافٌالیه میپیوندد: nema(s(um (نماز عشاء؛ لوکوک، همانجا).شناسههای فعلی یا ضمایر متصل فاعلی با توجه به لازم یا متعدی بودن افعال در دو گروه مجزا جای میگیرند: گروه اول، شناسههایی که برای صرف همه زمانهای افعال لازم و فقط زمانهای حال افعال متعدی بهکار میروند و صورتهای صرف شده فعل «بودن» به شکل متصلاند: -((m، -i، i/(برای سوم شخص مفرد در زمانهای گذشته)، e(m، -i، -a((nd)؛ مثلا de-suz(-i بهمعنای میسوزی (عباسی، ص 16ـ19).گروه دوم، شناسههایی که برای صرف زمانهای گذشته افعال متعدی بهکار میروند و ضمایر ملکی گویش خوری محسوب میشوند: -(((m)،-a(t) ، -e، -mu((n)، -tu((n)، -u((n)؛ مثلا be-di-y-u(، یعنی دیدند. در اینجا، y واج میانجی است (همانجا). ویژگی دودستهایبودن شناسههای فعلی در گویش خوری این گویش را در زمره زبانهای ارگتیو قرار میدهد (همان، ص 16). در این گویش، هرگاه عناصری چون مفعول و قید و غیره در جمله ذکر شود، شناسههای گروه دوم به این عناصر که قبل از فعل واقع میشوند، متصل میگردند. به عبارتی فعل در زمان گذشته صرف نمیشود و ستاک گذشته به طور یکسان در همه صیغهها ظاهر میشود. مثال: m(( e(v-(( bedi یعنی من او ]را[ دیدم و t( e(v-a bedi یعنی تو او ]را[ دیدی(همان، ص 20).در گویش خوری، علامت مصدر پسوند -o( (n) است که به ستاک گذشته افزوده میشود؛ مانند goft + o() gofto( بهمعنای بافتن (همان، ص 14). در این گویش، صفت مفعولی با افزودن پسوند ستاکساز -a( به ستاک گذشته همه افعال ساخته میشود؛ مانند Kos(t + a( ) kos(ta( بهمعنای کشته. صفت مفعولی در ساختمان زمانهای ماضی نقلی، ماضی بعید، ماضی التزامی و افعال مجهول بهکار میرود؛ برای مثال kos(ta( bedi یعنی کشته شد. بهنظر میرسد، این ساخت تحت تأثیر ساخت مجهول در فارسی پدید آمده باشد (همان، ص 15ـ16). در بسیاری موارد که گویشور خوری میتواند از ساخت مجهول استفاده کند، ساخت معلوم را بهکار میبرد و از فاعل نامعیّن سوم شخص جمع استفاده میکند، مثلا tala(-y-( bedozza( یعنی طلا را دزدیدند (همان، ص 52).فعل در خوری براساس دو زمان حال و گذشته، وجوه اِخباری، التزامی و امری و نیز نمود مستمر ساخته میشود (همان، ص 42). پیشوند نمود در صرف زمان حال و گذشته استمراری de- و در صرف فعل ماضی ساده، ماضی نقلی و ماضی بعید افعال be-است. این پیشوند برای صورتهای التزامی و امری هم بهکار میرود (همان، ص 23)، مثلا صرف فعل s(e-y-(((رفتن) در زمان حال بدینصورت است: mo des(am(من میروم)، ta des(i (تو میروی)، ev des(u (او میرود)، ama des(e( (ما میرویم)، s(ema des(i(شما میروید)، e(vun des(an(آنها میروند) و صورتهای مختلف صرف این فعل برای اول شخص در زمانها و وجوه مختلف فعلی چنین است: des(am(میروم)، des(eha (میرفتم)، bes(eha (رفتم)، bes(iyaha((رفتهام)، bes(iya beha(رفته بودم)، bes(a(بروم)، bes(iya beha((رفته باشم؛ فرهوشی، ص 71ـ72).صورتهای ماضی و مضارع مستمر با فعل کمکی داشتن ساخته میشود، که هم فعل کمکی و هم فعل اصلی در آن صرف میشوند، مانند dera(n des(a(n(دارم میروم) و da(s(ta( des(eha( (داشتم میرفتم؛ مثالها از همان، ص 72ـ73). در گویش خوری، ساختی مستقل برای زمان آینده وجود ندارد و گویشور خوری برای بیان آن از زمان حال استفاده میکند (عباسی، ص 42).تکواژ نفی ne است که در حال و گذشته استمراری بهجای پیشوند نمود (de-)میآید و در مورد ماضی ساده، نقلی و بعید و وجه التزامی و امری پس از پیشوند (be-)ظاهر میشود، مانند : ne-s(a(m(نمیروم)، ne-s(eha((نمیرفتم) در مقابل benas(aha( (نرفتم)، bene(s(iyaha((نرفتهام؛ مثالها از فرهوشی، ص 71؛ عباسی، ص 24).در خوری، وجه امری دو صیغه دارد: دوم شخص مفرد و دوم شخص جمع. فعل امر مفرد، شناسه ندارد اما صیغه جمع آن دارای شناسه -a( است، مثال: be-goz- یعنی بدو، be-gaz-a( یعنی بدوید (عباسی، ص 19). در گویش خوری، اگر فاعل جاندار باشد، فاعل و فعل غیر از شخص، از نظر شمار نیز با هم مطابقت میکنند و اگر فاعل بیجان باشد، در هر حال فعل آن به صورت مفرد میآید: d'rbassa((در بسته ]است[)، dru( bassa( (درها بسته ]است[)، d(r hebendeha( (در بسته شد) و dru( hebendeha( (درها بسته شد؛ همان، ص 23).منابع : یوسیف میخائیلوویچ اورانسکی، مقدمه فقهاللغه ایرانی، ترجمه کریم کشاورز، تهران 1358ش؛ حسن رضائی باغبیدی، معرفی زبانها و گویشهای ایران، تهران 1380ش؛ مهدی عباسی، «توصیف دستگاه فعل در گویش خوری»، مجله زبانشناسی، سال 10، ش 2 (پاییز و زمستان 1372)؛ محمدناصر غلامرضائی، «نکاتی چند درباره لهجه خوری»، در مجموعه سخنرانیهای دومین کنگره تحقیقات ایرانی: مشهد، 11 تا 16 شهریور ماه 1350، ج 1، به کوشش حمید زرینکوب، مشهد: دانشگاه مشهد، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، 1351ش؛ بهرام فرهوشی، واژهنامه خوری، تهران 1355ش؛ محمود میرزادی، «دو نکته دستوری در لهجه خوری»، آینده، سال 17، ش 1ـ 4 (فروردین ـ تیر 1370)؛Pierre Lecoq, "Les dialectes du centre de l'Iran", in Compendium linguarum Iranicarum, ed. R(diger Schmitt, Wiesbaden: DR. Ludwig Reichert Verlag, 1989.