خوراک ← غذاNNNNخورجین، محفظهای برای نگهداری و حمل وسایل و بار. خورجین در برخی گویشهای مرکزی ایران بهصورت خوْرج، در میان لُرها حور یا حوراسبون، در میان بختیاریها هورژین (قاضیانی، ص 88)، در میان کردها خورجی (صفیزاده، ج 1، ص 577)، و در میان ترکمنها قارچین تلفظ میشود. بهنظرنگارنده علیرغم نظر فرهنگنامهنویسان که خورجین را مثنّای خورج عربی به معنی کیسه دانستهاند (← ابنمنظور، ذیل «خرج»؛ دهخدا، ذیل مادّه)، خورجین با هدف حمل غذا ابداع شده و این واژه باید از دو بخش «خورج» از ریشه خوردن و «ین» تشکیل شده باشد. به خورجین «بارجامه» و «باردان» (← همانجا) و در قفقاز «کایت» و در ترکیه، «هِیبَه» گفته میشود (هال و لوچیک ـ ویووسکا ، ص330).جنس خورجین معمولا از پشم است که بیشتر در دسترس ایلات و قابل شستشوست (همان، ص 329). از چرم* نیز برای تهیه خورجین استفاده کردهاند (← آلمانی ، ج 2، ص 412).بهویژه ترکش (تیردان) دوزها در دوخت نوعی خورجین چرمیِ ترکی به نام «قُبُل» مهارت داشتند (ویلز ، ص 229).خورجین را بهصورت دو کیسه که از یک سو به هم وصل است، میبافند و اغلب یک سر آن بلندتر است. خورجین یک تکه و طویل بافته میشود و بافندگان دقت میکنند تا قسمتهای خارجی، پشتی و میانی آن را در ابعاد و جهات صحیح ببافند (هال و لوچیک ـ ویووسکا، ص330). دو سر انتهایی در کیسه خورجین معمولا سوراخهایی دارد که طناب بافته شده با سر بلندتر از آنها میگذرد و در خورجین را میبندد. گاه در میان ایلات و هنگام حمل بار در کوچ بر بَندینک آخری قفل میزنند (← قاضیانی، همانجا؛ پرهام و آزادی، ج 2، ص 15). مجموعه حلقههای دهانه خورجین را قفل، و بند میان آن را کلید میگویند (پرهام و آزادی، همانجا). گاه چفت و بست و دور خورجین چرمی است (ویلز، ص 139).خورجین را روی حیوانات باربر مانند اسب، الاغ و شتر (هال و لوچیک ـ ویووسکا، همانجا) یا بر دوش (تناولی، 1380ش، ص 23) و در سالهای اخیر روی موتورسیکلت و دوچرخه میاندازند. به همین دلیل دو طرف نمایان آن زیباتر و اغلب از جنسی بهتر بافته میشود. در سالهای اخیر انباشتن خورجین با پنبه و اسفنج و ابر و کاربرد آن به عنوان پشتی میان شهرنشینان رواج یافته است (پرهام و آزادی، ج 2، ص 2).خورجین بافتهای گوناگون دارد از جمله شِیشه دِرمِه (نوعی بافت جاجیمی)، گلیم* بیچاک و چاکدار، وَرْنی (بافت نوارهای پیچباف با پود اضافه بر زمینه ساده)، سوماخ (سوزنی* یا سوزندوزی)، و قالی (همان، ج 2، ص2، 93، تصویر 170؛ )قالیچههای شرقی( ، ج 1، ص370ـ371). نقش و بافت خورجین کموبیش با درخواست بازار مطابقت دارد (هال و لوچیک ـ ویووسکا، ص 329)، ضمن آنکه سنّتهای دستبافتهای عشایری نیز در آن بیتأثیر نیست.خورجین در میان شاهسونها بهصورت گلیم یا گلیم و وَرْنی یا سوماخ، در بین کردها (به ویژه سنجابیها و جافها) قالی و گلیم، و در میان لرها و بختیاریها یک طرف سوماخ و طرف دیگر گلیم یا پلاس یا شال بافته میشود، اما ته خورجین از قالی است که بیشک برای دوام بیشتر آن است (برای اطلاع بیشتر درباره انواع بافت خورجین در میان بختیاریها ← قاضیانی، جاهای متعدد). درگذشته خورجینهای سیستانی (← حصوری، ص120، 163) نیز بسیار زیبا و ظریف و متنوع بود که از آن میان نوع خاصی بهنام سکه جیزی/ جهیزی (همان، ص 72)، شهرت داشت و بسیار خوشبافت بود.اندازه خورجینها بنابر کاربرد آنها تغییر میکند. کوچکترین آنها برای حمل غذای نیمروز چوپانها بهکار میرود (هال و لوچیک ـ ویووسکا، ص330). نوع بزرگتر آن جوال نامیده میشود و تفاوت عمده آن با خورجین آن است که طول خورجین عمودی و طول جوال افقی است (قس تناولی، 1380ش، ص 24 که جوال را نیمخورجین بزرگ دانسته است). جوال یا چنانکه در ترکیه آن را جلار، چورال و توربا مینامند، برای نگهداری پوشاک، لوازم خواب و آشپزخانه بهکار میرود و جز بر پشت حیوان باربر در گوشه چادر نیز آویزان میشود. قبایل تکه و یُموت ترکمن، ازبکهای منطقه میمنه و بلوچهای غرب افغانستان و کردهای خراسان مهارت بسیاری در بافت جوال دارند (هال و لوچیک ـ ویووسکا، ص 331، 333، تصویر 575). برای جوال واژههای کهنتر و غیرمعرّبی نظیر گاله و در برخی گویشها، مثلا کردی، گُوال بهکار میرود. گوال اساسآ از پوست گاو است. قارچین که میان ترکمنها رواج دارد، نوعی خورجین بزرگ برای شتر، و بسیار شبیه گاله است. یک روی قارچین، قالی بسیار ظریفی است که گاه تک بافته آن برای پشتی استفاده میشود. مفرش یا رختخوابپیچ نیز نوعی خورجین دانسته شده است (پرهام و آزادی، ج 2، ص 3). نوع بسیار کوچک خورجین که خورجینک نامیده میشود (خورجینه ← همانجا) و بختیاریها به آن هورژ میگویند (قاضیانی، ص90)، صرفآ برای حمل و نگهداری وسایل کوچک بهویژه برای بانوان، مناسب است (پرهام و آزادی، ج 2، ص 29). نیمخورجین و نوع کوچک آن را چنته نیز مینامند (تناولی، 1380ش، ص 24ـ25، تصویر 57). در آذربایجان نیز با جاجیم*بافی خورجین بسیار کوچکی بهنام هِیْبَه میبافتند و شکاف وسط آن را به قاچزین میانداختند. اساسآ گونهای خورجین که به آن تک خورجین گفته میشود برای حمل اشیای کوچکتر استفاده میشد و انواع گوناگونی از جمله قلیاندان یا جاقلیانی و نمکدان داشت (پرهام و آزادی، ج 2، ص 3، پانویس 11، برای اطلاع بیشتر درباره نمکدانها ← تناولی، 1370ش).نقوش روی خورجینها نیز بسیار متنوع است. مثلا بختیاریها نقشهای ویژهای مانند نیلوفر، پرنده و ماهی (هال و لوچیک ـ ویووسکا، ص 332، تصویر 570) و نقوش هندسی (قاضیانی، ص 89) یا نشانهای قومی باستانی را روی خورجین میبافند. حال آنکه نقش دلخواه شاهسونها نگاره مکرر چیچک لحه (گل و بوته) است (تناولی، 1380ش، ص 24، برای دیگر نقوش ← همان، تصاویر 25ـ62). بر روی خورجینهای قشقایی نشان قومی آنان به شکل میان ترنج شاخکدار بافته میشود که این نقش را اقوام دیگر، به ویژه ایل عرب، از ایلات خمسه استان فارس، تقلید کردهاند. نقشمایههای گردونه خورشید، مرغی، پرستشگاه باستانی از جمله نقشهای خورجین قشقاییاند (پرهام و آزادی، ج 2، ص 4، 9ـ10). قشقاییها در فاصله شکافهایی که برای گذراندن بندها تعبیه شده است نیز نقشمایههای چهارپرهای مانند چرخ فلک و پرههای آسیاب بادی میبافند (همان، ج 1، ص 133). کردهای خراسان نیز برخی نقشمایههای خورجین سیستانی را در خورجینهای خود بهکار میبرند (حصوری، ص 53). با وجود وسواس در آراستن انواع خورجین، نقش دو لنگه خورجین به ندرت قرینه است (پرهام و آزادی، ج 2، ص 2، برای نمونه بارز این عدم تقارن در نقش ← همان، ج 2، ص 16).بافندگان خورجین اساسآ کوچنشینان و سپس روستاییاناند و چون دارایی عمده خانوادهها در ایل در خورجین حمل میشود، ثروت هر خانواده با شمار خورجینهای آنان تخمین زده میشود (هال و لوچیک ـ ویووسکا، ص 329). در میان عشایر ایران شاهسونها، قشقاییها، ایلات خمسه، لرها، بختیاریها و کردها تولیدکنندگان خورجین هستند. خورجین کوچکی با تاروپود پشمین ناخنریس که بافته قشقاییها است، ریزبافترین دستبافت در سراسر استان فارس محسوب میشود (پرهام و آزادی، ج 1، ص 198). خورجینبافی در میان سیستانیها، افشارها و عشایر دیگر از جمله ایلهای ساکن کرمان کمتر است و به ندرت خورجینهای بافت برخی از روستاهای ایران دیده میشود که چندان اهمیتی ندارد. در این میان روستاهای منطقه ورامین استثنا هستند. زیرا عشایر اسکانیافته در این منطقه در بافت انواع محفظه از جمله خورجین پیشینه و مهارت بسیار دارند. ساختار و اندازه خورجینهای ورامینی متنوع است و از آن میان خورجینهای بافت لرها، کردها، شاهسونها و عربهای ورامین اهمیت بیشتری دارد (تناولی، 1380ش، ص 23ـ24). خورجینهای نفیس و قدیمی ایران به عنوان آثار هنری در مجموعههای هنری موجود است (برای نمونه ← پرهام و آزادی، ج 2، ص 32).دیگر کشورهای مسلمان نظیر ترکیه (قونیه و ملطیه) و سوریه (حلب) از جمله نواحی بافت خورجین محسوب میشدند (← هال و لوچیک ـ ویووسکا، ص 332، تصاویر 571ـ573).منابع : هانریرنه د آلمانی، از خراسان تا بختیاری، ترجمه غلامرضا سمیعی، تهران 1378ش؛ ابنمنظور؛ سیروس پرهام و سیاوش آزادی، دستبافتهای عشایری و روستایی فارس، ج 2، تهران 1371ش؛ پرویز تناولی، دستبافتهای روستایی و عشایری ورامین، تهران 1380ش؛ همو، نان و نمک، تهران 1370ش؛ علی حصوری، فرش سیستان، تهران 1371ش؛ دهخدا؛ صدیق صفیزاده، فرهنگ بورهکهیی کردی ـ فارسی، تهران 1380ش؛ فرحناز قاضیانی، بختیاریها: بافتهها و نقوش، تهران 1376ش؛ چارلز جیمز ویلز، ایران در یک قرن پیش: سفرنامه دکتر ویلز، ترجمه غلامحسین قراگوزلو، ]تهران[ 1368ش؛ الستر هال و خوزه لوچیک ـ ویووسکا، گلیم: تاریخچه، طرح، بافت و شناسایی، ترجمه شیرین همایونفر و نیلوفر الفت شایان، تهران 1377ش؛Oriental rugs, vol.1: Caucasian, [by] Ian Bennett, [Woodbridge, Suffolk]: Oriental Textile Press, 1981.