خوجایف ← خواجه یف فیض الله

معرف

خوجایف ← خواجه‌یف، فیض‌اللّه#
متن
خوجایف ← خواجه‌یف، فیض‌اللّهNNNNخوجه، عنوان طبقه‌ای در هند مشتمل بر اسماعیلیان نِزاری و نیز گروهی از سنّیان و شیعیان اثناعشری که از آنان جدا شده‌اند. این واژه که از واژه فارسی خواجه گرفته شده است، همچنین با مسامحه برای تمام نزاریان هند به‌کار می‌رود که جوامع کوچک‌تری چون شَمسیان در منطقه مُلتان و برخی از مُومناها در شمال گُجَرات را هم دربرمی‌گیرد (د. اسلام، چاپ دوم، ذیل واژه؛ نیز ← نزاریه*).1) خوجه‌های اسماعیلی. عنوان خوجه را نخستین بار پیر صدرالدین*، از اولین داعیان نزاری در هند، به افرادی از طبقه لوهانه اطلاق کرد که به کیش نزاری درآمده بودند (نانجی ، ص 74). خوجه همچنین با واژه هندوی تاکور به معنای ارباب و صاحب، مطابقت می‌کند که لوهانه‌ها را به آن سبب که متعلق به طبقه کشتریا (طبقه جنگاوران) می‌دانستند، بدین عنوان خطاب می‌کردند (دفتری ، ص 479).جماعت خوجه در میان هندوان زندگی می‌کردند و نظام کاستی را ــکه از اسلاف هندویشان به آنها رسیده بودــ مدتها حفظ کردند. خوجه، خوجه متولد می‌شود و با تغییر کیش هم خوجه باقی می‌ماند. ازاین‌رو در جماعت خوجه‌ها سه گروه نزاری، اثناعشری و سنّی وجود دارد ()دایرة‌المعارف جهان اسلام آکسفورد( ، ذیل "Khojas").ارائه گزارشی جامع از گسترش دعوت نزاری در هند دشوار است، چرا که در گنان*ها، متون دینی جامعه نزاری هند، ارائه صرف گزارشهای تاریخی مراد نبوده است و از سوی دیگر اطلاعات موجود در منابع تاریخی دیگر نیز بسیار ناچیز است. البته با مقایسه تحلیلی شواهد و مدارک موجود در گنانها با دیگر منابع تاریخی طرحی کلی از اوصاف این دعوت ترسیم می‌شود (نانجی، ص50).در باب زمان و چگونگی آغاز دعوت نزاریان در هند نمی‌توان سخن قاطعی گفت و معلوم نیست از میان گروههای اسماعیلی هند که از دوره فاطمیان به اسماعیلیه گرویده بودند، پس از جدایی میان نزاریان و مستعلویان، گروهی به فرقه نزاری درآمده باشد. البته احتمالا دعوت نزاری هند در نیمه اول قرن هفتم یا شاید زودتر از آن و بنابر روایات این فرقه از طریق پیرانی که امام نزاری از ایران به هند فرستاده بود، پا گرفته است (دفتری، ص 414، 478).سَتگور نور یا نورالدین نخستین داعی اسماعیلی است که برطبق روایات موجود در گنانها از جانب مستنصر باللّه (خلیفه فاطمی مصر، حک : 427ـ487) به‌منظور تبلیغ برای فرزندش نِزاربن مستنصر* به هند فرستاده شد. براساس برخی دیگر از روایات وی از جانب حَسَن عَلی ذِکْرِه‌السلام (امام نزاری دوره الموت، متوفی 561) از دیلمان به گجرات آمده بود. همچنین ادعا شده است که ستگور نور همان امام محمدبن اسماعیل مکتوم* (متوفی 179) است. مقبره او در نوسری در گجرات واقع است. گفته‌اند ستگور نور نخست به پاتن آمد و مردم آن دیار و دو حاکم آن منطقه را ــکه یکی از آنها سیدهاراجا جایاسینگ (حک : 487ـ527) بودــ به کیش نزاری درآورد(نانجی، ص50ـ53، 57ـ58). اما منابع موجود نشان می‌دهد که سیدهاراجا تا پایان عمر بر کیش هندو باقی ماند. از طرف دیگر منابع طیبی نیز تغییر کیش این حاکم را به یکی از داعیان خود به نام عبداللّه نسبت می‌دهند. از این درون‌مایه مشترک برمی‌آید که هریک از سنّتهای نزاری و طیبی برای اثبات حقانیت دعوت خود این داستانها را درباره داعیان یا پیران خود نقل می‌کردند. از آنجا که دعوت اسماعیلی فاطمی در منطقه گجرات و دعوت نزاری بعدها بیشتر در سند فعال بود، روشن می‌شود که داعیان نزاری برای رقابت با دعوت طیبیهای گجرات باید به شخصیتهای پیش از جدایی نزاریان و مستعلویان تمسک کرده و نقطه آغاز فعالیت خود را به زمانی پیشتر بازگردانده باشند. این خود مؤیدی است بر اینکه ستگور نور از جانب حَسَن عَلی ذِکْرِهِالسلامُ به هند آمده‌باشد. همچنین یکی دانستن ستگور نور با امام محمدبن اسماعیل بیانگر آن است که دعوت نزاری همواره بر آن بوده که آغاز دعوت در هند را با اسلاف اسماعیلی پیوند زند. ستگور نور در سنّت نزاری هند شخصیتی مثالی است که اهداف این سنّت را به نمایش می‌گذارد و همچون پلی است که دعوت فاطمی در مصر را به دعوت الموت پیوند می‌دهد (همان، ص 58ـ61).دومین شخصیت مهم در پیدایی دعوت نزاری در هند، پیر شمس* یا شمس‌الدین است که احتمالا دوره فعالیت او بین سده‌های ششم تا هشتم بوده است. پیش از پیرشمس‌الدین از پیری دیگر به‌نام صلاح‌الدین نیز یاد شده است که گاهی او را پدر شمس‌الدین دانسته‌اند که از الموت برای دعوت به هند آمده بود (همان، ص 61). بنابر اطلاعات موجود در گنانها، پس از پیر شمس‌الدین به ترتیب پیر نصیرالدین و سپس پیر شهاب‌الدین (یا صاحب‌الدین) جانشین او شدند. درباره این دو هیچ اطلاعی در دست نیست، جز اینکه دعوت اسماعیلی را در هند به صورت سرّی هدایت می‌کردند. این دعوت سرّی شاید نتیجه هجوم تیمور به ایران و عزم او در ریشه‌کن ساختن اسماعیلیان آن دیار و نیز فعالیتهای فیروزشاه تغلق (حک : 752ـ790) باشد که سیاست مهار جلوه‌های افراطی فرقه‌های افراط‌گرا را در پیش گرفت. پس از این دو، شخصیت مؤثر در دعوت نزاری هند پیر صدرالدین (متوفی بین 770 تا 819) است (همان، ص70ـ72).درباره فرزند پیرصدرالدین، حسن کبیرالدین، اطلاعات مفصّلی در تذکره‌ها یافت می‌شود. او پس از پدر زمام امور را به دست گرفت و به تبلیغ علنی کیش نزاری پرداخت و احتمالا در 875 از دنیا رفت. مزار او در بیرون شهر اُچ در سند قرار دارد.حسن کبیرالدین هندوهای فراوانی را به کیش نزاری درآورد. او همچنین به سلسله سهروردیه متعلق بود که در آن زمان در ملتان رواج داشت (همان، ص 77ـ78).در تمام گنانها آمده است که پس از حسن کبیرالدین، برادرش تاج‌الدین از سوی امام وقت به عنوان پیر منصوب شد. براساس نسب‌نامه‌ها، وی جانشین حسن کبیرالدین شد. این اقدام به نارضایتی فراوانی در میان فرزندان حسن کبیرالدین انجامید. گفته‌اند که وقتی پیر تاج‌الدین با امام دیدار کرد و عُشریات را به او تحویل داد، در راه بازگشت برادرزاده‌هایش او را به دست‌یازی به عُشریات متهم کردند. این اتهام چنان بر وی گران آمد که خودکشی کرد، یا آنکه از غصه دق کرد و از دنیا رفت (همان، ص 79). درگذشت وی که امام‌شاهیان متأخر او را به عنوان پیر نمی‌شناسند، در اواخر قرن نهم در سند بوده است (دفتری، ص480).پس از تاج‌الدین، امام‌الدین عبدالرحیم‌بن حسن معروف به امام‌شاه، یکی از فرزندان حسن کبیرالدین، دیگر شخصیت مؤثر در سنّت نزاری هند است. از منابع مختلف چنین برمی‌آید که وی هیچ ادعایی برای ریاست نزاریان نداشته و دیدار او با امام بیشتر انگیزه‌های معنوی داشته است. او پس از دیدار با امام ساکن گجرات شد و همچون پیران پیش از خود، هندوان فراوانی را به کیش اسماعیلی درآورد. نام امام‌شاه در نسب‌نامه‌های پیران نزاری هند ذکر نشده است. در این فهرستها پس از تاج‌الدین، نام کتاب پندیات جوانمردی* آمده است. این امر می‌تواند واکنش مرکز امامت در ایران در برابر وضع پدید آمده در خاندان حسن کبیرالدین باشد. امام وقت در پی بروز اختلاف در این خاندان تصمیم گرفته بود که پس از مرگ تاج‌الدین انتصاب پیر به هند را با فرستادن کتاب راهنمایی به‌نام پندیات جوانمردی به‌جای پیر، به حالت تعلیق درآورد. البته شاه در 919 در شهر پیرانه از دنیا رفت (نانجی، ص 80ـ81).پس از امام‌شاه فرزند وی، نَر (نور) محمد، ادعا کرد که امام است و پیش از او پدرش امام بوده است. بدین‌دلیل از مُکی ها که وظیفه‌شان جمع‌آوری عشریات بود، خواست که از این پس عشریات را به‌جای امام نزاری در ایران به او تحویل دهند. او پس از چندی کشمکش در نهایت خود را مستقل از جریان اصلی دعوت اعلام داشت (همان، ص 84ـ85؛ دفتری، ص 481). نرمحمد مسئول اصلی جدا شدن شاخه امام‌شاهیان (ست پنتی ها) از جریان اصلی نزاری است. امام‌شاهیان بعدها مناسبات خود را با اسماعیلیه و جامعه خوجه‌ها قطع و اعلام کردند که پیران هند تا حسن کبیرالدین همگی شیعه اثناعشری بوده‌اند، هرچند امامان اسماعیلی را تا اسلام‌شاه، سیزدهمین امام نزاری قاسم‌شاهی، همچنان می‌پذیرفتند (دفتری، ص 481ـ482).در قدیم‌ترین نسب‌نامه‌های پیران نزاری، پس از پندیات جوانمردی نام پیر دادو آمده است، گاهی نیز نام هاشم‌شاه همراه یا به‌جای نام پیر دادو مشاهده می‌شود. پیر دادو را امام ابوذرعلی به سند فرستاد تا گرویدن اسماعیلیان آن دیار را به مذهب اهل سنّت پایان دهد. او مجبور شد به همراه برخی از اسماعیلیان مؤمن سند بگریزد و در گجرات ساکن شود. وی سپس به بوجنقل مکان کرد و در اوایل قرن یازدهم در همان شهر از دنیا رفت. دادو در تحول بعد از شکاف میان نزاریان و امام‌شاهیان هند بسیار مؤثر بود. او مناسبات میان نزاریان هند با ایران را تقویت و صدمات حاصل از آن جدایی را جبران کرد (نانجی، ص 86ـ89).در نسب‌نامه‌ها پس از دادو نام هیچ پیری نیامده است. با پایان یافتن سلسله پیران، نمایندگانی که وکیل یا «باوا» نامیده می‌شدند، از جانب امامان نزاری وظیفه پیران را به‌عهده گرفتند. لفظ باوا همان بابا در تلفظ خوجْکی (خطی خاص با حروف هندی برای انتقال گنانها) است. شاید بتوان آن را با لفظ «باب» هم یکی دانست. وکیل احتمالا دریافت عُشریات از مردم و تحویل آن به امام و رسیدگی به امور محلی نزاریان را برعهده داشته است. در این زمان کار دعوت را سادات ــکه تماس خود با امامان نزاری را حفظ کردندــ هدایت می‌نمودند. یکی از مهم‌ترین شاخه‌های سادات، سادات کَدی والا بود که جدشان سیدفاضل‌شاه از اخلاف رحمت‌اللّه، فرزند حسن کبیرالدین، است و در پی شکاف نزاریان و امام‌شاهیان از شهر کدی واقع در کوچ به سند مهاجرت کردند. کبیرشاه، نورشاه و فتحعلی‌شاه از نخستین شخصیتهای این خاندان هستند. هیچ گنانی به کبیرشاه و نورشاه منسوب نیست، اما چند گنان از فتحعلی‌شاه باقی است که در یکی از آنها فتحعلی‌شاه از امام وقت، ابوحسن علی‌شاه (متوفی 1206)، سخن به‌میان می‌آورد. پس از فتحعلی‌شاه، سیدغلامعلی‌شاه است که در گنان منسوب به او، به‌نام منهر ، اطلاعاتی از او به دست می‌آید. جانشین او سیدمحمدشاه بود که چند گنان نیز به او منسوب است. بابی امام بیگم، آخرین مصنف گنان و تنها زنی است که در سنّت نزاری هند از طریق تصنیف و اجرای گنانها به تبلیغ پرداخت. او که از خاندان سادات کدی والا بود، در اوایل قرن چهاردهم از دنیا رفت و در کراچی به خاک سپرده شد. این خاندان هنوز هم در سند فعالیت دارند (همان، ص 89ـ91، 94؛ دفتری، ص 483).مومناها نیز گروهی هستند که به امامان نزاری وفادار ماندند. این نام همچنین برای بعضی پیروان امام‌شاه به‌کار می‌رود. بنابراین به‌نظر می‌رسد همان‌طور که افرادی که پیرصدرالدین به کیش نزاری درآورده بود، خوجه نامیده شدند، افرادی که تابع امام‌شاه بودند مومنا خوانده شدند. گروهی از مومناها پس از جدایی از جریان اصلی نزاری، با سیدفاضل‌شاه بیعت کردند. سیدفاضل‌شاه، در کدی اقامت گزید و تحویل عشریات به امامان نزاری را برعهده گرفت. پس از او فرزندش، حسن پیر، جانشین وی شد. مومناهای وفادار به امامان نزاری به‌رغم تفرقه و نیز تعقیب و آزار اورنگ‌زیب (حک : 1068ـ1118) با پرداخت عشریات از طریق وکیلها به مناسبات خود با امامان نزاری ادامه دادند. هنگامی که حسن پیر در کدی بود، برادر خود پیر مشایخ دوم، را برای سرپرستی جماعت شمال گجرات انتخاب کرد. در روایات مومناهای نزاری آمده است که پیر مشایخ دچار وسوسه شد، با عشریات گریخت و درنتیجه از جماعت طرد شد. او به مذهب اهل سنّت درآمد و از اورنگ‌زیب برای تغییر کیش مومناهای نزاری به مذهب اهل سنّت یاری خواست. از طرف دیگر آثار برجای مانده از او بیشتر صبغه اثناعشری دارد. بنابراین براساس حضور او در دکن و نیز شیعی بودن آثارش چنین احتمال می‌رود که با اعقاب شاه طاهر دکنی، نماینده سلسله محمدشاهی از امامان نزاری که در دکن سکونت داشتند، تماس برقرار کرده باشد و مناسباتش با اورنگ‌زیب ممکن است از سر تقیه و خروجش به سبب گرایش به سلسله محمدشاهی بوده باشد. پیروان پیر مشایخ اکنون نیز نمی‌توانند سنّی یا شیعه بودن او را تعیین کنند (نانجی، ص 92ـ93).با انتقال مقرّ امامت نزاری از ایران به هند در 1261، آقاخان اول، حسن علی‌شاه، بر جماعت نزاری شبه‌قاره اقتدار و نفوذ بیشتری پیدا کرد. این اقتدار را مخالفان آقاخان چند مرتبه به چالش کشیدند. این مخالفان که به باربایی ، یعنی دوازده نفر،معروف بودند، به رهبری حبیب ابراهیم، در 1245، هنگامی که آقاخان هنوز در ایران بود، از پرداخت عشریه سر باز زدند و درنتیجه از جامعه خوجه‌ها طرد شدند. بعدها بارباییان که به مذهب اهل سنّت گرایش داشتند، برای خود جماعت‌خانه‌های مستقلی تأسیس کردند. اختلاف میان بارباییان و آقاخان زمانی به اوج خود رسید که مخالفان دعوایی برضد آقاخان در دادگاه عالی بمبئی اقامه کردند مبنی بر اینکه خوجه‌ها از همان آغاز سنّی بودند و فعالیتهای آقاخان باید محدود گردد و اموال خوجه‌ها باید صرف امور خیریه خاص خود آنها شود. رأی نهایی این دادگاه به نفع آقاخان بود و بدین نحو اقتدار آقاخان تثبیت شد (دفتری، ص 514ـ516). دادگاه عالی بمبئی همچنین در 1323، در رأی نهایی خود به دادخواستی که علیه آقاخان سوم، سلطان‌محمدشاه، تنظیم شده بود، به نفع آقاخان حکم داد. در آن حکم تأکید شده بود که خوجه‌های نزاری از شیعیان مکتب اثناعشری متمایزند (همان، ص520).بعضی از خوجه‌ها، از قرن یازدهم، میان هند و شرق افریقا فعالیت بازرگانی می‌کردند و در دهه‌های نخستین قرن سیزدهم به‌تدریج در مناطق شرقی افریقا به صورت دائمی ساکن شدند. با رونق گرفتن فعالیتهای اقتصادی در شرق افریقا، پیوسته برشمار خوجه‌های آن منطقه افزوده شد. این مهاجرت با بروز خشکسالی و قحطی در گجرات در اواخر قرن سیزدهم به اوج خود رسید. آقاخان سوم در 1317، برای نخستین بار پیروان خود در شرق افریقا را دید. در آن زمان میان نزاریان شرق افریقا جدایی افتاده بود و برخی از خوجه‌ها در باب امتیازات آقاخان تشکیکهایی کرده بودند. این گروه در اواخر قرن سیزدهم از خوجه‌های نزاری جدا شدند و به جماعت خوجه‌های اثناعشری آن دیار پیوستند (همان، ص 523ـ524).از اوایل قرن چهاردهم در جامعه خوجه‌های نزاری شبه‌قاره، مخالفتهایی در برخی از جنبه‌های عقیدتی و مالی پیش آمده است. به دلیل این اختلافات، بیشتر مخالفان به مذهب اثناعشری درآمده‌اند؛ عده قلیلی هم در داخل جامعه نزاری، انجمنهای اصلاح‌طلبان خوجه را تشکیل داده‌اند که مرکز آنها در کراچی است (همان، ص530).پیران نزاری برای آنکه تعالیم اسماعیلی در نظر هندوها قابل درک و پذیرش باشد از عناصر و اسطوره‌های آنان در آیین هندو استفاده می‌کردند. بنابر عقیده هندوان، ویشنو خدای هندو در طی قرون و اعصار مختلف برای تحقق مقاصد خود به صورتهای مختلف ظاهر می‌شود که اَوَتارَه نام دارد. به عقیده پیران نزاری علی‌بن ابی‌طالب همان اوتاره دهم ویشنو است، که هندوان در انتظار ظهور او هستند تا با نیروهای اهریمنی عهد کالی یعنی عهد تاریکِ حاضر، نبرد کند. آنان همچنین بر آنبودند که همه امامان مورد اعتقاد نزاریان با امام علی در مقام برابرند، پس همگی همان مظهر یا اوتاره دهم هستند. بنابر گنانها شناخت راه حقیقی (ستپنت) و امام، خوجه‌ها را برای همیشه از گردونه تولدها و مرگها رهایی می‌بخشد و قرآن نیز آخرین ودا است که فقط پیران نزاری به معنای حقیقی آن عالِم‌اند (همان، ص 484ـ485).اعمال و فرایض دینی خوجه‌ها تا پیش از نیمه نخست قرن سیزدهم کاملا اسماعیلی نبود. پیر دادو در اواسط قرن دهم کتابهایی را از رهبران دینی اسماعیلی در ایران گرفته بود و خوجه‌ها در عبادات خود از آنها استفاده می‌کردند. در دوره‌های بعد آگاهی از تشیع اثناعشری از طریق آثار فارسی در میان خوجه‌ها و به‌ویژه به‌سبب حضور رهبری آقاخانها در هند گسترش یافت. رهبران نزاری مراسم دینی اثناعشری را بیشتر برای مقابله با تأثیر تعالیم اهل سنّت به جماعت‌خانه‌ها وارد کرده بودند. در پی نفوذ فراوان تعالیم اثناعشری در میان خوجه‌ها، آقاخان سوم با اِعمال محدودیتهایی در مراسم مذهبی اثناعشری بر هویت مستقل نزاری تأکید کرد که به شکل‌گیری جماعت خوجه‌های امامی انجامید ()دایرة‌المعارف جهان‌اسلام آکسفورد(، همانجا؛ بخش :2 خوجه‌های امامی). امروزه خوجه‌های نزاری از خوجه بودن خود که متضمن عناصر هندویی است، به نفع طریقه شیعه اسماعیلی دست برداشته و خوجه‌های اثناعشری نیز پیشینه هندویی خود را کنار نهاده‌اند (همانجا).منابع :Farhad Daftary, The Isma(`(l(s: their history and doctrines, Cambridge 1990; EI2oKh, s.v. "(a" (by W.dj Madelung); Azim Nanji, The Niza(r( Isma(`(l( tradition in the Indo-Pakistan subcontinent, Delmar, N.Y. 1999; The Oxford encyclopedia of the modern Islamic world, ed. John L. Esposito, New York 1995, s.v. "Khojas" (by Abdulaziz Sachedina).2) خوجه‌های امامی. پس از مهاجرت آقاخان محلاتی* به هند در 1255/1839، خوجه‌ها به اعتقادات اسماعیلیه نزدیک شدند. تا این زمان، خوجه‌ها در سراسر کوچ و گجرات پراکنده بودند. برخی نیز به بمبئی و مسقط نقل مکان کرده بودند. آنها وجوهات خود را به جماعت‌خانه اسماعیلیه می‌پرداختند و با سازگاری در جامعه زندگی می‌کردند. با ورود آقاخان حسن‌علی‌شاه به هند، مناقشه‌های پیشین بین خوجه‌ها درباره حقوق امام بالا گرفت. احتمالا پیدایش این افتراق به 1245 بازمی‌گردد؛ یعنی، زمانی که بازرگانی ثروتمند به نام حبیب ابراهیم از پرداخت خراجِ مذهبی داسند (دهک) به رهبراناسماعیلی سرباز زد (← عرب‌احمدی، ص 17ـ18). در 1283 گروهی از خوجه‌ها که ناامید شده بودند، دادخواستی برضد آقاخان درخصوص بهره‌گیری از منابع مالی جماعت خوجه‌ها تسلیم دادگاه کردند. با رأی سرِ جوزف آرنولد در دادگاه، حقوق و اختیارات آقاخان به طور کامل ابقا گردید که باعث شد مخالفان از اسماعیلیه جدا شوند و به خوجه‌های سنّی معروف شدند (← )دایرة‌المعارف جهان اسلام آکسفورد( ، ذیل "Khojas").مخالفان دیگری که در 1294 و 1319 منشعب شدند، جماعت خوجه اثناعشری را در بمبئی و شرق افریقا تشکیل دادند.پیش از این ماجرا، در 1290 گروهی از اسماعیلیان خوجه به همراه دوجی جمال (متوفی 1322) برای زیارت عتبات، به عراق سفر کردند. طی گفتگوهایی با شیخ زین‌العابدین مازندرانی* (متوفی 1309)، از مراجع تقلید شیعه و از شاگردان برجسته شیخ مرتضی انصاری که به رسیدگی امور شیعیان هند اهتمام فراوانی داشت (← آقابزرگ طهرانی، قسم 2، ص 805)، آنها به تشیع دوازده امامی تمایل یافتند و از مازندرانی خواستند شخصی را برای تعلیم آموزه‌های تشیع نزد آنها بفرستد و او عالمی هندی به نام ملا قادر حسین مَدراسی (متوفی 1320) را به آنجا فرستاد. سیدحسن امین (ج 7، ص 211)، بدون اشاره به جزئیات، از سفر این عالم در 1290 به هند برای ارشاد مردم آن دیار سخن گفته است. ملا قادر حسین مدراسی در طول 27 سال اقامت در هند، احکام مذهب دوازده امامی را به برخی از خانواده‌های خوجه‌ها تعلیم داد و نقش مهمی در تثبیت تشیع امامی میان خوجه‌ها داشت (← روغنی، ص 1، 131ـ135؛ عرب احمدی، ص 18ـ19، 340ـ341)؛ از جمله مدرسه‌ای برای تعلیم آموزه‌های دینی تأسیس کرد که برخی از طلاب آن مدرسه بعدها از شخصیتهای مهم در تثبیت جامعه خوجه‌های اثناعشری بوده‌اند (← روغنی، ص 66). همچنین، مازندرانی عالم دیگری به نام شیخ ابوالقاسم‌بن عبدالکریم نجفی (متوفی 1350) را به درخواست شیعیان هند به بمبئی فرستاد و او 41 سال در بمبئی به امور خوجه‌ها رسیدگی می‌کرد. سیدحسن امین (ج 5، ص 68) در شرح‌حال وی آورده که نجفی پس از تصمیم به بازگشت به عراق، فرزندش، شیخ محمدحسین، را به جای خود مسئول اداره مسجد خوجه‌های اثناعشری کرد (نیز ← عرب‌احمدی، ص 20ـ21). روغنی (ص 66ـ67) درباره فعالیتهای نجفی گزارشهایی آورده، اما نام او را به خطا عبدالقاسم ذکر کرده است. از دیگر شخصیتهای مهاجر از عراق برای ارشاد خوجه‌های امامی، سیدعبدالحسین مرعشی (متوفی 1323) است که در تبلیغ تشیع دوازده امامی میان شیعیان خوجه زنگبار نقش مهمی داشته است (← آقابزرگ طهرانی، قسم 3، ص 1060؛ روغنی، ص 61).جماعتهای خوجه مناسبات خود را با مرجعیت شیعه در نجف و قم، پس از مهاجرت به کشورهای مختلف افریقا همچنان حفظ کرده‌اند (در این باره ← روغنی، ص 1ـ3، 54ـ55، 60ـ64؛ عرب‌احمدی، ص 102ـ109). امروزه شمار جماعت خوجه‌های اثناعشری به بیش از 000،125 تن در سراسر جهان رسیده است (عرب‌احمدی، ص 9؛ برای گزارشی از جماعتهای خوجه و پراکندگی آنها ← روغنی، ص 68ـ74، 76ـ99، 103ـ129؛ عرب‌احمدی، ص 271ـ336) و رهبران خوجه امامی با تأسیس مراکز علمی ـ دانشگاهی و کتابخانه، برای حفظ جامعه و تثبیت وضع خود می‌کوشند (← عرب‌احمدی، ص 67ـ82، 171ـ196). همچنین آنها برای حفظ یکپارچگی، در مناطقی که جماعتهای خوجه اقامت دارند، نهادهای دینی همچون حوزه علمیه، مسجد و حسینیه ساخته‌اند (← همان، ص 109ـ122) و به برگزاری برخی شعائر دینی همچون مراسم سوگواری دهه محرّم اهتمام فراوان دارند (← روغنی، ص 56ـ58؛ عرب‌احمدی، ص 122ـ142). همچنین برای بهبود وضع اقتصادی جامعه خوجه فعالیتهای گسترده‌ای در دست اقدام است (برای گزارشی از این فعالیتها و نهادهای رفاهی جماعتهای خوجه ← عرب‌احمدی، ص 85ـ 96، 155ـ171، 197ـ203). در حوزه چاپ و انتشار مجلات و نیز ارتباطات جمعی، جماعتهای خوجه فعالیتهای فراوانی انجام داده‌اند (← همان، ص 207ـ240).یکی از چهره‌های مهم در اشاعه آموزه‌های دوازده امامی، حاجی‌غلامعلی حاجی‌اسماعیل (متوفی 1362)، معروف به حاجی‌ناجی، است. اعتبار وی به سبب ترجمه متون دینی عربی و فارسی به گجراتی است که زبان غالب شیعیان خوجه در آن زمان بوده است. بسیاری از این متون، بیان واضح و گویایی از عقاید و احکام شیعه است. مشهور است که ترجمه او از معراج‌السعاده ملااحمد نراقی (متوفی 1244) موجب تحول زندگی بسیاری از شیعیان خوجه در افریقا شده است (← روغنی، ص 9، 135ـ139؛ عرب‌احمدی، ص 391ـ397).بسیاری از خوجه‌های ساکن هند در دهه 1840 (1256ـ1266) به شرق افریقا مهاجرت کردند. آنها به سبب خشکسالی و فقر و با آرزوی دستیابی به فرصتهای مالی بهتر در افریقا، هند را ترک کردند. در سرشماری جماعت خوجه در اواخر دهه 1330ش/1950 و سپس در دهه 1340ش/1960، جمعیت شیعیان خوجه در شرق افریقا، سومالی، کنگو، موریتانی، جزیره رئونیون و ماداگاسکار حدود بیست هزار تن بود. بین 1351ش/1972 تا 1352ش/1973 بر اثر جهت‌گیری سیاستهای کشورهای شرق افریقا در زمینه‌های اجتماعی، اقتصادی و آموزشی به نفع افریقاییها، بیشتر شیعیان خوجه به غرب مهاجرت کردند. این سیاست شامل ملی کردن شرکتها و ساختمانهای تحت مالکیت آسیاییها و همچنین تحصیلات بهتر برای افریقاییها، غالبآ به هزینه گروههای هندی، بود. انقلاب زنگبار در 1343ش/1964 و اخراج اوگانداییهای آسیایی‌تبار به دستور عیدی امین در 1351ش/1972، نیز به آهنگ مهاجرت خوجه‌ها شتاب داد. شیعیان خوجه در تانزانیا و کنیا نیز در پی اوضاع خصمانه در این کشورها از آنجا مهاجرت کردند.نظم و سازمان‌یافتگی شیعیان خوجه معروف است. آنها با رهبری ملا اصغر علی‌جعفر (متوفی 1379ش) در 1355ش/1976، اتحادیه جهانی جماعت شیعیان خوجه اثناعشری را در انگلستان سازماندهی کرده‌اند (برای ساختارتشکیلاتی این نهاد و گزارشی از فعالیتهای مختلف آن ← روغنی، ص 23ـ49، 65ـ67، 159ـ168؛ عرب‌احمدی، ص 243ـ267). همچنین به کمک این اتحادیه مراکز دینی متعددی در سراسر جهان ساخته‌اند. هدف اتحادیه این است که به مثابه سازمانی حمایتی، نیازهای خوجه‌ها را در سراسر جهان برآورده سازد (درباره جایگاه مهم و تأثیرگذار ملااصغر در تشکل بخشیدن به جماعت خوجه‌ها ← روغنی، ص 151ـ153؛ عرب احمدی، ص 407ـ412). بزرگ‌ترین مجمع خوجه‌ها در شهر نیویورک امریکا و مراکز دیگری نیز در شهرهایی چون لوس‌آنجلس، اورلاندو، مینیاپولیس و آلِن‌تاون قرار دارد.جماعت خوجه در 1359ش/1980 در تلاش برای متحد کردن گروههای گوناگون قومی شیعه در امریکای شمالی، جماعتهای مسلمان شیعه اثناعشری امریکای شمالی را در شهر تورنتو تأسیس کرده است (برای دیگر نهادهای شیعیان خود ← روغنی، ص 10ـ16، 22ـ23). اکنون 24 جماعت شیعی امریکایی، متشکل از حدود بیست هزار تن، عضو این سازمان هستند. این سازمانِ حمایتی به هماهنگی فعالیتهای دینی و اجتماعی شیعیان در امریکای شمالی کمک می‌کند. هرچند بیشتر اعضای این سازمان اصالتآ از شرق افریقا هستند، ورود به آن برای تمام سازمانهای شیعی فارغ از زمینه قومی یا فرهنگیشان آزاد است.هدف این سازمان تبلیغ اسلام براساس تعالیم شیعه دوازده امامی (یا مکتب جعفری) است. از این‌رو کمک به تأسیس مدارس مذهبی برای اعضای جماعت، حمایت از انتشار کتابها و مجلات، و آموزش غیرمسلمانان با توجه به عقاید و آموزه‌ها و احکام اسلام، در برنامه این سازمان قرار دارد. این سازمان مسئول ارائه راهنماییهای مذهبی از طریق ارتباط منظم با مراکز آموزشی شیعی در ایران و عراق و همچنین حمایت مالی از طرحهای عظیم هر یک از گروههای عضو است. این سازمانِ حمایتی تلاش کرده است تا اتحاد را تقویت نماید و گروههای عضو را از لحاظ مذهبی، اجتماعی و اقتصادی ارتقا دهد. همچنین از تأسیس مراکز جدید در امریکای شمالی حمایت مالی کرده است.شیعیان خوجه نظام آموزش مذهبی کارآمدی برای تعطیلات آخر هفته تدوین کرده‌اند. فعال‌ترین بخش این سازمان هیئت آموزش اسلامی است. این هیئت در دهه 1370ش/ 1990 میزبان سخنرانیهایی بود که هر شش ماه یکبار برگزار می‌شد و نیز برنامه درسی مدارس را روزآمد کرد. این هیئت فعالیتهای آموزشی را بین مدارس مذهبی آخر هفته در امریکایشمالی هماهنگ کرده و کارگاههای آموزشی منظمی برگزار کرده و خبرنامه‌هایی برای معلمان مدارس منتشر ساخته است. همچنین، فنون تدریس و دوره‌های آموزشی جدیدتری، مانند مباحث تطبیقی مطالعات مذاهب و اسلام در عصر جدید، ارائه داده است. از عالمان پاکستانی که در چند دهه اخیر نقش مهمی در انسجام‌بخشی به جمعیتهای خوجه اثناعشری داشته و آثار علمی فراوانی نگاشته، سیدسعیداختر رضوی (متوفی 1381ش) است که به زبانهای انگلیسی و سواحلی کاملا تسلط داشت و آثار فراوانی در معرفی تشیع نگاشته که نزد شیعیان خوجه بسیار مورد توجه بوده است (← روغنی، ص 3، 17ـ18، 153ـ158؛ عرب‌احمدی، ص 413ـ 421). خود او نیز در شرحِ حالِ خودنگاشتش به مناسبات گسترده‌اش با جماعت خوجه‌های دوازده امامی تصریح کرده است (← رضوی، ص 541). محمدعلی جناح (متوفی 1327ش/ 1948)، بنیان‌گذار پاکستان، از شخصیتهای مشهور خوجه اثناعشری است که پدرش از خوجه‌های اسماعیلیِ گرویده به تشیع بود (← روغنی، ص 141ـ142؛ عرب‌احمدی، ص 356ـ361).منابع : محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، طبقات اعلام الشیعة: نقباء البشر فی‌القرن الرابع عشر، مشهد، قسم 1ـ4، 1404؛ حسن امین، مستدرکات اعیان الشیعة، بیروت 1408ـ1416/ 1987ـ1996؛ سعیداختر رضوی، تکملة الذریعة، به کوشش محمدرضا حسینی جلالی، در نسخه‌پژوهی، دفتر2، به کوشش ابوالفضل حافظیان بابلی، تهران: کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، 1384ش؛ زهرا روغنی، شیعیان خوجه در آئینه تاریخ، تهران 1387ش؛ امیربهرام عرب‌احمدی، شیعیان خوجه اثناعشری در گستره جهان، قم 1389ش؛The Oxford encyclopedia of the modern Islamic world, ed. John L. Esposito, New York 1995, s.v. "Khojas" (by Abdulaziz Sachedina).
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 16
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده