خوانساری، میرزامحمدهاشم، فقیه امامی قرن سیزدهم و چهاردهم. او در ۱۲۳۵ در شهر خوانسار به دنیا آمد. درسهای مقدماتی را در زادگاهش از کسانی چون پدرش، زین العابدین (← خوانساری*، خاندان) و برادرش محمدباقر (← خوانساری*، محمدباقر) فراگرفت. بعد از درگذشت پدربزرگش، ابوالقاسم جعفربن حسین خوانساری* مشهور به میرصغیر (متوفی ۱۲۴۰)، همراه پدر و خانواده اش به اصفهان مهاجرت کرد (← بخشی، ص ۱۹۱؛ روضاتی، ص ۱۱۳؛ ابن الرضا، ج ۲، ص ۵۸۱ـ۵۸۳).براساس آنچه میرزاهاشم خوانساری در زندگینامه خود آورده است، وی تحصیل فقه و اصول و دیگر علوم عقلی و نقلی را در اصفهان آغاز کرد و عمده تحصیلات خود را نزد صدرالدین عاملی* (متوفی ۱۲۶۴)، که وی را پدر معنوی خویش خوانده و بعدها داماد او هم شد، گذراند (← المقالات اللطیفة، ص ۳۱۲ـ۳۱۳) . به گفته او (← همان رساله، ص ۳۱۳) صدرالدین عاملی در اوایل جوانیِ محمدهاشم، به اجتهاد وی تصریح کرد و اولین فردی بود که به او اجازه اجتهاد داد. خوانساری همچنین ده سال در درس فقه و اصول سیدحسن بن علی مدرس اصفهانی (متوفی ۱۲۷۳) شرکت کرد و در ۱۲۶۱ از او نیز اجازه روایت و اجتهاد گرفت (همانجا). این اجازه در آخر کتاب حَلُّ الْعَسیر فی حِلّ الْعَصیر خوانساری (← ص ۷۸) چاپ شده است.خوانساری پس از سالها تحصیل در اصفهان به نجف رفت و ضمن تدریس فقه و اصول، در درس شیخ مرتضی انصاری* (متوفی ۱۲۸۱) حاضر شد. شیخ انصاری توجه ویژه ای به او داشت و حتی به طور خصوصی با وی مذاکره علمی می کرد و به او اجازه اجتهاد داد (روضاتی، ص ۱۱۴؛ حسینی یزدی و همکاران، ص ۴۹۶ـ۴۹۷). برخی دیگر از استادان و مشایخ روایی وی، در اصفهان و نجف، ابراهیم بن محمدحسن کلباسی* (متوفی ۱۲۶۱)، اسداللّه بیدآبادی ومهدی بن علی کاشف الغطاء (متوفی ۱۲۸۹) بودند (حرزالدین، ج ۳، ص ۲۷۶؛ روضاتی، همانجا؛ مهدوی، ص ۵۳۵ـ۵۳۶).خوانساری سپس به اصفهان بازگشت و به تدریس پرداخت و شاگردان بسیاری تربیت کرد، از جمله شاگردان مهم او در نجف و اصفهان عبارت اند از: سیدمحمدکاظم طباطبائی یزدی* (متوفی ۱۳۳۷)؛ ملافتح اللّه شریعت اصفهانی* (شیخ الشریعه؛ متوفی ۱۳۳۹)؛ شیخ محمدهادی تهرانی* (متوفی ۱۳۲۱)؛ حاج آقارضا همدانی* (متوفی ۱۳۲۳)؛ ابوتراب خوانساری* (متوفی ۱۳۴۶)؛ برادرزاده هایش محمدمهدی بن محمدباقر و محمدابراهیم بن محمدصادق؛ و دو فرزند اسداللّه شوشتری به نامهای محمدامین و محمدتقی (تبریزی خیابانی، ص ۶۸ـ۶۹؛ حسینی یزدی و همکاران، ص ۵۰۱ـ۵۰۲). برخی چون میرزاحسین نوری* (متوفی ۱۳۲۰، صاحب المستدرک)، سیدحسن صدر* (متوفی ۱۳۵۴) و محمدمرتضی کشمیری (متوفی ۱۳۲۳) از او روایت نقل کرده اند (روضاتی، ص ۱۱۶ـ ۱۱۷؛ برای آگاهی از سایر شاگردان و راویان از او ← همانجا؛ ابن الرضا، ج ۲، ص ۵۸۶ـ۵۸۷؛ حسینی یزدی و همکاران، ص ۵۰۱ـ ۵۰۳). وی در جوانی موضوعات فراوانی را به صورت منظوم به عربی و فارسی درآورده است (خوانساری، مبانی الاصول، ص ۲۵۷).خوانساری را فقیهی عارف، زاهد، محقق و نویسنده ای کوشا دانسته اند (← امینی، ج ۲، ص ۵۴۸؛ انصاری، ص ۳۷۲). او حدود سی سال در بخش مهمی از ایران مرجع شیعیان بود (حسینی یزدی و همکاران، ص ۴۹۴). ناصرالدین شاه (حک : ۱۲۶۴ـ۱۳۱۳) نیز به وی توجه داشت و در بازگشت او از سفر مشهد به دستور شاه، مردم تهران از او استقبال کردند (موسوی اصفهانی، ج ۱، ص ۱۴۲). محمدحسن خان اعتمادالسلطنه (صنیع الدوله) که در دوره ناصرالدین شاه وزارت انطباعات و مناصبی دیگر را برعهده داشت، از کسانی است که میرزامحمدهاشم را در تهران ملاقات کرده و او را ستوده است (← اعتمادالسلطنه، ص ۱۹۶؛ موسوی اصفهانی، همانجا). خوانساری در ۱۳۱۸، هنگام رفتن به حج در شهر نجف درگذشت و پس از تشییعی باشکوه در وادی السلام به خاک سپرده شد. در رثای او قصیده هایی سروده اند (← بخشی، ص ۱۸۷ـ۱۸۹؛ روضاتی، ص ۱۱۷ـ۱۱۸).خوانساری آثار بسیاری در فقه، اصول، حدیث، رجال، کلام و فلسفه دارد. یکی از آثار او رساله الذَّبیحیّة درباره حکم ذبایح اهل کتاب است که آن را به توصیه استادش، صدرالدین عاملی، تألیف کرد و این نخستین اثر فقهی اوست (خوانساری، المقالات اللطیفة، ص ۳۱۳؛ نیز ← آقابزرگ طهرانی، ج۱۰، ص ۴). اثر دیگر، احکام ایمان، رساله عملیه اوست، به فارسی و درباره عبادات (تا آخر مبحث روزه) که به درخواست ناصرالدین شاه نوشت (چاپ ۱۳۱۶؛ ← آقابزرگ طهرانی، ج ۱، ص ۲۹۶)؛ رساله عملیه دیگری نیز دارد که شامل عبادات و معاملات است. این اثر در ۱۳۱۰ و ۱۳۱۷ (ضمن مجموعه ای با عنوان شش رساله) چاپ شد (همان، ج ۱۱، ص ۲۱۹). در این مجموعه، اثر کلامی مختصری به فارسی با نام اصول الدین (همان، ج ۲، ص ۱۹۶) و رساله های فقهیِ فارسیِ صیغ العقود، صوم و مناسک الحج نیز چاپ شده است (همان، ج ۱۵، ص۱۰۰ـ۱۰۱، ۱۱۰، ج ۲۲، ص ۲۷۵). او بر برخی منابع فقهی از جمله ریاض المسائل حاشیه زده و شرحی بر الدُّرةُ النجفیّة محمدمهدی بحرالعلوم (متوفی ۱۲۱۲) نگاشته است (خوانساری، مبانی الاصول، ص ۵؛ نیز ← آقابزرگ طهرانی، ج ۶، ص ۱۰۲).خوانساری در جوانی، برخی از ابواب اصول فقه مانند اصل برائت، استصحاب، اجماع منقول و شهرت را به نظم درآورده که با نام منظومة لطیفة فی تحقیق المطالب الاصولیة منتشر شده است (آقابزرگ طهرانی، ج ۱، ص ۴۶۲، ج ۲۳، ص ۸۵). او کتابی نیز با نام الاستصحاب نگاشته (همان، ج ۲، ص ۲۶) و بر کتابهای معالم الاصول حسن بن زین الدین و زُبَدةُالاصول شیخ بهائی حاشیه یا شرح نوشته است (گزی برخواری، ص ۴۷؛ بخشی، ص ۱۹۰). مهم ترین کتاب اصولی او، مبانی الاصول است. به نظر او (مبانی الاصول، ص ۳ـ۵) بسیاری از مباحث اصول در منابع اصولی، طولانی و بی فایده بود، از این رو در صدد برآمد اثری فشرده و جامع درباره اصول اجتهادی و اصول عملی بنگارد. اثر دیگر او در این زمینه اصول آل الرسول است که وی در آن مجموعه ای از احادیث امامان علیهم السلام را درباره قواعد فقهی و اصول فقه گرد آورده و به ترتیب مباحث اصولی تنظیم کرده است. شیخ انصاری اتمام این کتاب را به خوانساری توصیه کرد (همان، ص ۴ـ۵؛ آقابزرگ طهرانی، ج ۲، ص ۱۷۷؛ موسوی اصفهانی، ج ۱، ص ۱۴۴؛ حسینی یزدی و همکاران، ص ۴۹۷).از آثار مهم خوانساری در باب حدیث و رجال، رساله ای درباره اعتبار کتاب مشهور فقه الرضا منسوب به امام رضا علیه السلام است (← آقابزرگ طهرانی، ج ۱۱، ص ۱۳۹). میرزاهاشم در این رساله (← ص ۳ـ۴) ابتدا سه قول را درباره مؤلف فقه الرضا مطرح کرده و پس از طرح دلایل موافقان و مخالفانِ انتساب کتاب به امام، صحت انتساب را نپذیرفته است (← ص ۹، ]۲۸ـ۲۹ اصلاح شده (با توجه به اشتباه در شماره گذاری صفحات)[). به نظر او بسیاری از روایات این اثر با احکام و قواعد فقهی ضروریِ شیعه ناسازگار است (← ص۲۰ـ۲۴) و ضعف سند آن با شهرت جبران نمی شود (← ص ] ۳۷[). اثر رجالی دیگر خوانساری درباره اعتبار و وثاقت ابوبصیر مرادی است. او ابتدا احادیث دالّ بر عدم وثاقت ابوبصیر را نقل کرده و سپس به پاسخگویی و دفاع از وثاقت وی پرداخته است (← رسالة معمولة فی حال ابی بصیر).تعدادی از آثار خوانساری از جمله کتاب مبانی الاصول و برخی رساله های یاد شده از جمله رساله اصولیِ منظومة لطیفة و رساله های حدیثی و رجالیِ فقه الرضا و حال ابی بصیر در مجموعه ای با نام مَجمعُالفوائد و مَخزنُالفَرائد در تهران، ۱۳۱۷ چاپ سنگی شده است. رساله ای فقهی با عنوان حَلّالعَسیر فی حِلّالعصیر نیز در این مجموعه آمده است. به علاوه، مجموعه مقالاتی با نام المقالاتُ اللَّطیفة فی المطالب المُنیفة به مجمع الفوائد ضمیمه شده که حاوی مقالاتی درباره مسائل متفرقه اصولی، فقهی، کلامی، حدیثی و رجالی است.الاربعون حدیثآ، دیگر اثر حدیثی خوانساری است که آن را تألیف و شرح کرده است و نسخه ای خطی از آن در کتابخانه آیت اللّه گلپایگانی (قم) وجود دارد (← آقابزرگ طهرانی، ج ۱، ص ۴۳۱؛ حسینی اشکوری، ج ۱، ص ۲۶۲). دیگر آثار حدیثی و رجالی وی عبارت اند از: شرح مشیخة الفقیه؛ اجازاتی برای برخی از علما از جمله میرزاابوالهدی کلباسی؛ دو اثر رجالیِ الفوائد الرجالیة و الفلاحة که دومی خلاصه دو کتاب نَفائسُ الفُنون و اَزهارُالجَنان است (← آقابزرگ طهرانی، ج ۱، ص ۲۶۱، ج۱۰، ص ۱۵۸ـ۱۵۹، ج ۱۴، ص ۶۸، ج ۱۶، ص ۳۰۲، ۳۳۹). خوانساری در ۱۲۹۹ میزان الانساب را در شرح حال امامزاده های معتبرِ مدفون در اصفهان نگاشت (همان، ج ۲۳، ص ۳۰۷) که در ۱۳۳۲ش، در قم با مقدمه و حواشی احمد روضاتی به چاپ رسید. او همچنین بر الاسفار الاربعة صدرالدین شیرازی حاشیه زده است که با نام تنبیه الحکماء الابرار شناخته می شود (مدرس تبریزی، ج ۲، ص ۱۹۲؛ آقابزرگ طهرانی، ج ۴، ص ۴۴۲). خوانساری علاوه بر سرودن منظومه های یاد شده، قصاید و منظومه هایی دیگر به فارسی و عربی سروده که برخی از آنها در دیوان الاکابر آمده است. تخلص او «موسوی» بود (آقابزرگ طهرانی، ج ۹، قسم ۳، ص ۱۱۱۹، ج ۱۶، ص ۳۳۹؛ روضاتی، ص ۱۲۱؛ برای اطلاع از فهرست کامل آثار او ← موسوی اصفهانی، ج ۱، ص ۱۴۴ـ۱۴۶؛ ابن الرضا، ج ۲، ص ۶۲۱ـ۶۲۴). خوانساری آثار موجود در کتابخانه شخصی خود را نیز فهرست کرده است (آقابزرگ طهرانی، ج ۱۶، ص۳۹۰).یکی از فرزندان او، جمال الدین، از شاگردان او به شمار می رفت و از خوانساری اجازه اجتهاد گرفت. جمال الدین چند رساله درباره فقه و اصول تألیف کرد. او در ۱۳۳۹ از دنیا رفت و نخست در تخت فولاد اصفهان کنار عمویش محمدباقر به خاک سپرده شد و سپس در ۱۳۴۸ به نزدیک قبر پدرش در نجف منتقل شد (روضاتی، ص ۱۱۹ـ۱۲۰؛ نیز ← حسینی یزدی و همکاران، ص ۳۳۷، ۵۰۵ـ۵۰۶).
منابع : آقابزرگ طهرانی؛ مهدی ابن الرضا، ضیاءالابصار فی ترجمة علماء خوانسار، قم ۱۳۸۲ش؛ محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه، المآثر و الآثار، در چهل سال تاریخ ایران، چاپ ایرج افشار، ج ۱، تهران: اساطیر، ۱۳۶۳ش؛ محمدهادی امینی، معجم رجال الفکر و الادب فی النجف خلال الف عام، ]نجف [۱۴۱۳/۱۹۹۲؛ مرتضی انصاری، زندگانی و شخصیت شیخ انصاری قدس سره، قم ۱۳۷۳ش؛ یوسف بخشی، تذکره شعرای خوانسار، تهران ۱۳۳۶ش؛ علی تبریزی خیابانی، کتاب علماء معاصرین، چاپ سنگی تهران ۱۳۶۶؛ محمد حرزالدین، معارف الرجال فی تراجم العلماء و الادباء، قم ۱۴۰۵؛ احمد حسینی اشکوری، فهرست نسخه های خطی کتابخانه عمومی حضرت آیة اللّه العظمی گلپایگانی، ج ۱، قم ۱۳۵۷ش؛ محمدعلی حسینی یزدی، رسول علوی، و علی اکبر زمانی نژاد، دانشمندان خوانسار، قم ۱۳۷۸ش؛ محمدهاشم بن زین العابدین خوانساری، مجمع الفوائد و مخزن الفرائد، چاپ سنگی ]تهران[ ۱۳۱۷؛ محمدعلی روضاتی، زندگانی حضرت آیة اللّه چهارسوقی، حاوی شرح حال بیش از یکصد نفر رجال قرون اخیره، اصفهان ?]۱۳۳۲ش[؛ عبدالکریم بن مهدی گزی برخواری، تذکرة القبور، چاپ ناصر باقری بیدهندی، قم ۱۳۷۱ش؛ محمدعلی مدرس تبریزی، ریحانة الادب، تهران ۱۳۶۹ش؛ محمدمهدی موسوی اصفهانی، احسن الودیعة فی تراجم اشهر مشاهیر مجتهدی الشیعة، او، تتمیم روضات الجنات، بغداد ?] ۱۳۴۸[؛ مصلح الدین مهدوی، تذکرة القبور، یا، دانشمندان و بزرگان اصفهان، اصفهان ۱۳۴۸ش.