خوانساری، محمدباقر، فقیه، اصولی، ادیب و تراجمنویس شیعی در قرن سیزدهم و اوایل قرن چهاردهم. او به سبب تألیف روضاتالجنّات فی احوالالعلماء والسادات، به «صاحب روضات» ملقب و معروف است و خاندانش به روضاتی و روضاتیان شهرت یافتهاند (آقابزرگ طهرانی، 1404، قسم 2، ص 591؛ اسنادی از خاندان روضاتیان، مقدمه جعفریان، ص پانزده). این خاندان، که نَسَبشان به امام کاظم علیهالسلام میرسد (← روضاتی، ص 63) از گستردهترین خاندانهای روحانی شیعه امامی است که از زمان جدّ اعلایشان، میرابوالقاسم کبیر (متوفی 1158)، تا عصر حاضر همواره چهرههای برجستهای از آنان در شمار عالمان دین بودهاند (اسنادی از خاندان روضاتیان، همانجا؛ برای فهرستی از آنان ← حبیبآبادی، ج 3، ص 820، 989ـ 992، ج 5، 1496ـ 1498، و جاهای دیگر؛ محمدعلی روضاتی، ص 75ـ 78، 79ـ 81، و جاهای دیگر). جدّ اعلای این خاندان به هنگام فتنه افغان، در حدود 1135 به ناچار از اصفهان به خوانسار کوچ کرد و در آنجا اقامت گزید. به همین سبب، فرزندان وی که تا مدتی در خوانسار میزیستند، در دورهای به خوانساری شهرت یافتند، تا اینکه میرزا زینالعابدین (متوفی 1275)، پدر سیدمحمدباقر، به همراه وی به اصفهان بازگشت و در محله چهارسوی شیرازیها سکونت گزید. از همین رو، اعقاب وی به چهارسوقی (یا چهارسویی) شهرت یافتند (خوانساری، 1341ش، ج 1، مقدمه روضاتی، ص 8ـ9؛ حبیبآبادی، ج 3، ص 798ـ 799؛ اسنادی از خاندان روضاتیان، همان مقدمه، ص شانزده ـ هفده).سیدمحمدباقر خوانساری در زندگینامه خودنوشتِ خویش (1390ـ1392، ج 2، ص 105) آورده است که در 1226 در خوانسار زاده شد. به نظر میرسد، تحصیلات ابتدایی را پیش از مهاجرت به اصفهان، در زادگاه خویش و از محضر جدّش، سیدابوالقاسم جعفر (متوفی 1240) فراگرفته باشد، چرا که او از یک سو جدّش را از استادان خویش برشمرده (حبیبآبادی، ج 3، ص 803) و از دیگر سو، نیای وی تا چهارده سالگیِ او در قید حیات بوده است. سیدمحمدباقر پس از وفات جدّش، همراه پدر و برادرانش به اصفهان کوچ کرد (خوانساری، 1390ـ1392، ج 2، ص 106) و در محضر شیخ محمدتقی ایوانکیفیِ طهرانی معروفبه اصفهانی)، محمدباقر شفتی معروف به حجتالاسلام، محمدابراهیم کرباسی، سیدمحمدبن عبدالصمد شهشهانی و برخی دیگر، به فراگیری دانشهای مرسوم حوزه پرداخت (همان، 1390ـ1392، ج2، ص105ـ 107؛ حبیبآبادی، ج 3، ص800؛ مهدوی، ص 176).او در 1253 برای زیارت عتبات عالیات به عراق سفر کرد و در کربلا، از محضر سیدابراهیم موسوی قزوینی*، صاحب کتاب ضوابطالاصول، استفاده کرد (خوانساری، 1390ـ1392، ج 10، ص 39). سیدمحمدباقر با این استادش موافقت و مؤانستی شایسته داشت، به طوری که حتی پس از مراجعت به اصفهان، میان آنها نامهنگاری برقرار بود (← همان، ج 10، ص 40ـ 42). او از پدر خود و برخی بزرگان و استادانش اجازه روایت و اجتهاد گرفت (همان، ج 2، ص 106ـ 108؛ گزی برخواری، ص 56؛ مدرّس تبریزی، ج 3، ص 366؛ حبیبآبادی، ج 3، ص 802ـ804) و ریاست علمی و مذهبی در اصفهان به او منتهی میشد و حوزه درسش محل استفاده اهل فضل بود (حبیبآبادی، همانجا). در میان مهمترین شاگردان وی، میتوان از شریعت اصفهانی*، ابوتراب خوانساری* و سیدمحمدکاظم یزدی* یاد کرد (مدرّس تبریزی، همانجا؛ حبیبآبادی، ج 3، ص 804ـ806؛ مهدوی، همانجا).خوانساری در 1313 در اصفهان وفات یافت (مدرّس تبریزی، ج 3، ص 367؛ حبیبآبادی، ج 3، ص 815؛ کحّاله، ج 9، ص 87؛ مهدوی، ص 177) و در گورستان تخت فولاد به خاک سپرده شد (همانجاها). مقبرهاش از زیارتگاههای معروف آن ناحیه است (جابری انصاری، ص 489؛ مهدوی، همانجا). در سوگ وی، اشعار و مراثی بسیار سرودهاند (برای نمونهای از آنها ← حبیبآبادی، ج 3، ص 816ـ 819، برای آگاهی از متن وصیتنامه وی خطاببه فرزندش، محمدمهدی، ← محمدعلی روضاتی، ص 84ـ88).به نوشته اعتمادالسلطنه (ص 217)، در نامه دانشوران ناصری هرجا عنوان میرِمعاصر آمده، مقصود صاحب روضات است. مهمترین اثر سیدمحمدباقر خوانساری، روضاتالجنّات فی احوالالعلماء والسادات است (← روضاتالجنات*). دیگر آثار مهم وی بدین قرارند: اَحْسَنُالْعَطِیَّة، که شرحی است بر ألْفِیَّة شهید اول در فقه، و به مناسبت، حاوی برخی تحقیقات اصولی است (خوانساری، 1390ـ1392، ج 2، ص 109؛ آقابزرگ طهرانی، 1403، ج 1، ص 287)؛ قُرَّةالْعَیْن وَ سُرورُ النَّشْاَتَیْن یا سرورالقلب فیالدّارَیْن، منظومهای به فارسی در اصول عقاید، مشتمل بر بیش از سههزار بیت (خوانساری، 1390ـ1392، ج 2، ص 109ـ 110؛ آقابزرگ طهرانی، 1403، ج 17، ص 73) که در 1320 در اصفهان چاپ سنگی شد (مشار، ج 2، ستون 2531)؛ تسلیةالاَحزان عند فَقْد الاَحِبّة والإخوان، به فارسی، که همانند مُسَکِّنُالفُؤاد شهید ثانی در موضوع تسلیخاطر مصیبتزدگان تألیف شده (خوانساری، 1390ـ 1392، ج 2، ص 110؛ گزی برخواری، ص 57) و دو بار در 1330 (آقابزرگ طهرانی، 1403، ج 4، ص 177) و 1339 (مشار، ج 1، ستون 896) چاپ سنگی شده است؛ تَلْویحُ النّورِیّاتِ مِنَالْکَلامَ، که رسالهای است در بیان تفصیلیِ ضرورت دین و مذهب (حبیبآبادی، ج 3، ص 801)؛ طُرَفُ (طَوْفُ) الْأخْبار لِتُحْفَة (لِتُحَف) الْأخْیَار (آقابزرگ طهرانی، 1403، ج 15، ص 161؛ حبیبآبادی، ج 3، ص 802؛ مهدوی، همانجا)؛ ارجوزهای در اصول فقه؛ حاشیه بر شرح لمعه شهید ثانی؛ و حاشیه بر قوانینالاصول میرزای قمی (خوانساری، 1390ـ 1392، همانجا؛ مدرس تبریزی، ج 3، ص 366؛ آقابزرگ طهرانی، 1403، ج 6، ص 91، 175؛ برای فهرستی از دیگر آثار وی ← گزی برخواری، همانجا؛ حبیبآبادی، ج 3، ص 800ـ 802؛ مهدوی، همانجا؛ جعفر روضاتی، ص 62).او قصیدههای فراوانی به عربی و فارسی در موضوعات متنوع، بهویژه در مدح و مرثیه اهل بیت علیهمالسلام سروده است (خوانساری، 1390ـ1392، همانجا؛ حبیبآبادی، ج 3، ص 801). نثر خوانساری عمومآ مسجّع و منشیانه است (حبیبآبادی، ج 3، ص 800) که نمونه آن علاوه بر خطبه بلیغ و بینقطه او (همان، ج3، ص 801)، نامههایی است که به برخی از بزرگان و دانشمندان همعصر خویش نگاشته است (خوانساری، 1390ـ1392، همانجا؛ حبیبآبادی، ج 3، ص 802).سیدمحمدباقر خوانساری، هشت فرزند پسر داشت که فرزند هفتم در کودکی درگذشت و هفت تن دیگر همگی از علما و بزرگان اصفهان در روزگار خود بودند (موسوی خوانساری، مقدمه، ص دویستوچهل و چهار و دویستونودویک؛ نیز ← حبیبآبادی، ج 3، ص 820؛ اسنادی از خاندان روضاتیان، همان مقدمه، ص هجده؛ جعفر روضاتی، ص 62ـ 63)، و میرزامحمد مسیح (متوفی 1325) و میرزا احمد (متوفی 1341) از بقیه برجستهتر و به فضل و دانش مشهورتر بودهاند (درباره شرححال آنان ← حبیبآبادی، ج 5، ص 1704ـ 1706؛ محمدعلی روضاتی، ص 79ـ 81).منابع: آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیفالشیعة، چاپ علینقی منزوی و احمد منزوی، بیروت 1403/1983؛ همو، طبقاتاعلام الشیعة : الکرامالبررة، قسم 1ـ2، مشهد 1404؛ اسنادی از خاندان روضاتیان، به کوشش رسول جعفریان، قم: انصاریان، 1382ش؛ محمدحسنبن علی اعتمادالسلطنه، المآثر والآثار، در چهل سال تاریخ ایران، چاپ ایرج افشار، ج 1، تهران: اساطیر، 1363ش؛ محمدحسن جابریانصاری، علمای اصفهان، با حواشی معلم حبیبآبادی، چاپ ناصر باقری بیدهندی، در میراث اسلامی ایران، دفتر2، به کوشش رسول جعفریان، قم: کتابخانه آیتاللّه مرعشی نجفی، 1374ش؛ محمدعلی حبیبآبادی، مکارمالآثار، اصفهان، ج 3، 1351ش، ج 5، 1355ش، ج 6، 1364ش، ج 7، 1374ش؛ محمدباقربن زینالعابدین خوانساری، روضاتالجنات فی احوالالعلماءوالسادات، چاپ اسداللّه اسماعیلیان، قم1390ـ1392؛ همان، ج 1، چاپ محمدعلی روضاتی، تهران 1341ش؛ جعفر روضاتی، «صاحب روضاتالجنات»، مسجد، سال 1، ش 6 (آبان ـ آذر1371)؛ محمدعلی روضاتی، زندگانی حضرت آیةاللّه چهارسوقی، حاوی شرححال بیش از یکصد نفر رجال قرون اخیره، اصفهان ?]1332ش[؛ عمررضا کحّاله، معجمالمؤلفین، دمشق 1957ـ1961، چاپ افست بیروت ]بیتا.[؛ عبدالکریمبن مهدی گزی برخواری، تذکرةالقبور، چاپ ناصر باقری بیدهندی، قم 1371ش؛ محمدعلی مدرس تبریزی، ریحانةالادب، تهران 1369ش؛ خانبابا مشار، فهرست کتابهای چاپی فارسی، تهران 1350ـ1355ش؛ مصلحالدین مهدوی، تذکرةالقبور، یا، دانشمندان و بزرگان اصفهان، اصفهان 1348ش.