خوافیزین الدین ابوبکر

معرف

عارف سلسله سهروردیه* در قرن هشتم و نهم
متن
خوافی،زین‌الدین ابوبکر، عارف سلسله سهروردیه* در قرن هشتم و نهم. او در 757 در هرات متولد شد و به ماوراءالنهر، خراسان، آذربایجان، عراق، حلب و بیت‌المقدس سفر کرد و ظاهراً به سبب اقامت موقتش در خواف* از توابع خراسان، خوافی نامیده شد (← ابن‌عربشاه، ص70 و پانویس 4؛ سخاوی، ج 9، ص260؛ مناوی، ج 4، ص 625؛ زرکلی، ج 7، ص 46). بنابراین اطلاق نام حافی به او (← رفعت احمد، ذیل «زین‌الدین حافی») درست به نظر نمی‌رسد.خوافی در طریقت پیرو عبدالرحمان مصری یا نظری است و سند خرقه او با پنج واسطه به شهاب‌الدین سهروردی* می‌رسد (← هدایت، ص 122ـ123؛ آقابزرگ طهرانی، ج 9، قسم 2، ص 409). وی پس از طی مدارج معنوی، از مصری اجازه ارشاد گرفت (جامی، ص 493). از دیگر استادان وی فضل‌اللّه تبریزی، ابوطاهر احمد خجندی، ابن‌جَزَری (متوفی 932)، صدر ابوالبرکات احمدبن نصراللّه قزوینی، میرسیدشریف جرجانی، شهاب‌الدین بسطامی و شریف اسکندری بوده‌اند (سخاوی، ج 9، ص260ـ261). همچنین وی در حرمین شریفین از محضر مشایخ آنجا به‌ویژه زین‌الدین عراقی و جلال‌الدین خجندی بهره برد (دشتکی، حصه 1، ص 88). خوافی حنفی‌مذهب بود و او را فقیه نیز یاد کرده و به سبب تبحرش در فقه و عرفان او را جامع علوم ظاهری و باطنی دانسته‌اند (← جامی؛ زرکلی، همانجاها).از شاگردان و خلفای او باید از شمس‌الدین تبادکانی* (متوفی 891 یا 864)، صدرالدین رواسی (متوفی 871)، شمس‌الدین محمد کوسوی، الیاس أماسی، عبداللطیف قدسی و احمد سمرقندی نام برد (جامی، ص494؛ خواندمیر، ج4، ص60، 103؛ مناوی، همانجا). خوافی معاصر کمال خجندی شاعر بود و این دو ظاهراً یکدیگر را در تبریز ملاقات کرده‌اند (← معصوم‌علیشاه، ج 2، ص 687). خواجه‌محمد پارسا* از مشایخ نقشبندیه نیز در هرات به دیدار خوافی رفت. وی خوافی را دارای «علم نافع و عمل رافع، پناه همگان، برگزیده دانشمندان و عارفان، برپادارنده اعلام سنّت و درهم کوبنده گمراهی و بدعت» وصف کرده است (جامی، ص 493؛ صدیقی علوی، ص 234).خوافی اهل جذبه بود. وی در اواخر عمر در هرات زاویه‌ای ساخت و آن را درویش‌آباد نام نهاد و در آنجا چله‌نشینیهای فراوان به‌جا آورد و به ارشاد طالبان پرداخت (جامی، ص 494). طریقة عبادت و ریاضتها و چله‌نشینیها و نیز اوراد فجریه و عصریه او مورد توجه سالکان و متأخران واقع شده است. خوافی به امر به معروف و نهی از منکر مقید بود و کج‌رویهای اهل طریقت را به آنان گوشزد می‌کرد و در برکندن ریشة طریقتهای نادرست کوشا بود (دشتکی، همانجا).او در 838 در پی شیوع بیماری وبا در هرات درگذشت. نقل است که مردم برای رفع وبا از وی تقاضای دعا کردند، او نیز دعا کرد ولی خود به همین بیماری درگذشت. غیاث‌الدین پیر احمد خوافی، از اعیان شهر، بر فراز مزار او عمارت مجللی بنا کرد که زیارتگاه مردم شد (← جامی، ص495؛ سخاوی، ج9، ص262؛ خواندمیر، ج 4، ص 12ـ13). تعالیم خوافی موجب انشعابی در سلسله سهروردیه به نام زینیه شد. این شاخه در قرن نهم در سرزمین عثمانی توسعه یافت (← تصوف*، بخش 8 :تصوف در آسیای صغیر و بالکان؛ قس رفعت احمد، همانجا، که زینیه را شاخه‌ای از خلوتیه دانسته است).خوافی معاصر تیموریان و بنابه نقل خواندمیر (ج 4، ص 12) مورد توجه و ارادت شاهرخ‌میرزا و امرا و ارکان دولت وی بود. اما آنچه ابن‌عربشاه (ص70) در وصف ملاقات خوافی با تیمور بیان کرده است، دور از واقع به نظر می‌رسد؛ زیرا خوافی در آن زمان نوجوانی بیش نبود و ملاقات تیمور با وی، به عنوان عالمی جلیل‌القدر، ممکن نیست؛ ظاهراً تیمور با زین‌الدین ابوبکر تایبادی (متوفی 791) ملاقات کرده و ابن‌عربشاه به واسطة یکی بودن کنیة هر دو، آنها را باهم اشتباه کرده است (← براون ، ص 431، پانویس 2).آثار خوافی در زمان خود او معروف بود، به‌گونه‌ای که بعضی از خانقاهیان از این آثار با عنوان «کواکب دراری» یاد کرده‌اند (عبدالرزاق کرمانی، ص 64؛ نیز ← این برگ‌های پیر، مقدمة مایل‌هروی، ص چهل‌وچهار). در مجلس درس او بیشتر عوارف‌المعارف خوانده می‌شد و او آن را شرح می‌کرد. شرحی از وی بر عوارف نیز موجود است (← این برگ‌های پیر، همانجا). برخی از آثار مهم خوافی عبارت است از: منهج‌الرشاد یا نهج‌الرشاد، به فارسی در مطابقت شریعت و طریقت که مهم‌ترین اثر اوست و در مجموعة این برگ‌های پیر (تهران 1381ش) چاپ شده و نسخه‌ای از آن به خط خوافی در کتابخانة دانشگاه استانبول موجود است (← سبحانی و آق‌سو، مدخل 1074)؛ وصیة‌العارفین (بغدادی، ج 2، ستون 711)؛ الوصایاالقدسیة، که آن را در بیت‌المقدس نوشته (حاجی‌خلیفه، ج 2، ستون 2012ـ2013) و احتمالاً همان وصیة‌العارفین است؛ شرحی عربی نیز بر منازل‌السائرین خواجه‌عبداللّه به خوافی نسبت داده شده و نسخه‌ای از آن در گنجینة کتب جاراللّه در کتابخانة سلیمانیة استانبول به شمارة 1054 موجود است (← انصاری، مقدمة بورکوی، ص 21 و پانویس 1؛ سراجی، ص 12). مولی نجیب مایل هروی (این برگ‌های پیر، مقدمه، ص چهل‌وپنج) معتقد است که این شرح از تبادکانی است و به اشتباه آن را به خوافی نسبت داده‌اند. علاوه بر این، آقابزرگ طهرانی (ج 9، قسم 2، ص410) وی را صاحب دیوان شعری دانسته که در آن «فانی» تخلص کرده است.منابع: آقابزرگ طهرانی؛ ابن‌عربشاه، عجائب‌المقدور فی نوائب تیمور، چاپ احمد فایز حمصی، بیروت 1407/1986؛عبداللّه‌بن محمد انصاری، کتاب منازل‌السائرین، حققه و ترجمه و قدم‌له سرژ دولوژیه دو بورکوی، قاهره1962؛ این برگ‌های پیر: مجموعه بیست اثر چاپ‌ناشده فارسی از قلمرو تصوف، چاپ نجیب مایل‌هروی، تهران :نشر نی، 1381ش؛ ادوارد گرانویل براون، تاریخ ادبی ایران، ج 3، ترجمه و حواشی علی‌اصغر حکمت، تهران 1357ش؛ اسماعیل بغدادی، ایضاح المکنون، ج 2، در حاجی‌خلیفه، ج 4؛ عبدالرحمان‌بن احمد جامی، نفحات‌الانس، چاپ محمود عابدی، تهران 1386ش؛ حاجی‌خلیفه؛ عبداللّه‌بن عبدالرحمان دشتکی، مقصدالاقبال‌سلطانیه، در رساله مزارات هرات، به تصحیح و حواشی فکری سلجوقی، حصه 1، کابل: مؤسسه نشر، 1967؛ رفعت احمد، لغات تاریخیه و جغرافیه، استانبول 1299ـ1300؛ خیرالدین زرکلی، الاعلام، بیروت 1999؛ توفیق ﻫ . سبحانی و حسام‌الدین آق‌سو، فهرست نسخه‌های خطی فارسی کتابخانة دانشگاه استانبول، تهران 1374ش؛ محمدبن عبدالرحمان سخاوی، الضوء اللامع لاهل القرن التاسع، قاهره: دارالکتاب الاسلامی، ]بی‌تا.[؛ علیرضا سراجی، «شرحی مهم از انیس‌العارفین»، آینه پژوهش، سال 7، ش 6 (بهمن و اسفند 1375)؛ محمدعالم صدیقی‌علوی، لمحات من نفحات‌القدس، لاهور 1365ش؛ عبدالرزاق کرمانی، تذکره در مناقب حضرت شاه‌نعمة‌اللّه‌ولی، در مجموعه در ترجمه احوال شاه‌نعمت‌اللّه ولی کرمانی، چاپ ژان اوبن، تهران: انجمن ایرانشناسی فرانسه در تهران، 1361ش؛ محمدمعصوم‌بن‌زین‌العابدین معصوم‌علیشاه، طرئق الحقائق، چاپ محمدجعفر محجوب، تهران 1339ـ1345ش؛ محمد عبدالرووف‌بن تاج‌العارفین مُناوی، طبقات‌الصوفیة، چاپ محمد ادیب‌جادر، بیروت 1999؛ رضاقلی‌بن محمدهادی هدایت، تذکره ریاض‌العارفین، چاپ مهرعلی گرکانی، تهران ]1344ش[.
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 16
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده