خنجر، جنگافزار سبک انفرادی فلزی و کوچک، شبیه چاقو، با تیغهای تیز و نوکدار. در دوره اسلامی خنجرها از نظر جنس، ساخت، تزیینات و کاربرد، بسیار متنوع بودهاند. گاه اجزای یک خنجر، چون دسته و تیغه و غلاف، در شهرها و مناطق گوناگون ساخته میشده و ازاینرو، بیان ویژگیهای کلی درباره ساخت، جنس و تزیینات خنجرهای یک منطقه یا سرزمین، مشکل و گاه غیرممکن است (نورث ، ص 37).هر خنجر متشکل از دو جزء دسته یا قبضه و تیغه، و نیز غلافی برای محافظت از آن است. تیغه جزء اصلی خنجر است و معمولا از فولاد سخت ساخته میشود. تیغه یک یا دو لبه تیز دارد (سامرائی، ص 13) و معمولا در وسط آن شیاری تعبیه میشود. یکی از وجوه ممیزه خنجرهای مناطق گوناگون، انحنا یا صافی تیغه آنهاست. خنجرهای ایرانی عمومآ تیغههای صاف دارند و معمولا در آنها هیچگونه ناوی دیده نمیشود (دوبنچا، ص 98؛ نیز رجوع کنید به ایوانوف ، ص 65ـ73). اما خنجرهای ترکی و عربی، اغلب انحنای شدیدی دارند (دوبنچا، ص 99). هرچند به نظر میرسد تیغههای منحنی و صاف کموبیش در میان همه ملتها و اقوام رایج بوده است (رجوع کنید به نورث، ص 37ـ39). برای اینکه تیغههای منحنی استحکام بیشتری داشته باشند، آنها را ضخیمتر میساختند. نوک تیغه اغلب خنجرها برجستگی کوچکی بهشکل سرنیزه دارد که برای پاره کردن حلقههای زره و فرورفتن در بدن بوده است (دوبنچا، ص 98ـ99).دسته خنجر، بسته به کاربری آن، از جنسهای مختلف چون استخوان، چوب، عاج، شاخ حیوانات، سنگ و طلا ساخته میشد (رجوع کنید به مسعودی، ج 3، ص 9؛ دوبنچا، ص 99؛ د.ا.د.ترک، ذیل "Han(er"). دسته خنجر را معمولا بیش از دیگر اجزای آن، تزیین میکردند (برای نمونههایی از این تزیینات رجوع کنید به الاسلحة الاسلامیة، ص 52ـ63).غلاف خنجر را معمولا از چرم و مخمل یا چوب، نقره، برنج و فلزات دیگر، که گاه با چرم پوشانده میشد، میساختند (دوبنچا، ص100؛ پولاک ، ص 109؛ د.ا.د.ترک، همانجا). در انتهای برخی غلافهای چرمی یک تکه فلز یا استخوان تعبیه میکردند تا مانع پاره شدن آن با نوک خنجر شود. برای اینکه خنجر به راحتی از غلاف بیرون کشیده شود، در بالای دسته آن حلقه کوچکی نصب میکردند و ابریشمی از آن میگذراندند (دوبنچا، همانجا).خنجرها را اغلب با کمربند مخصوص به کمربند میبستند. به گفته واقدی (ج 2، ص 274)، مُغیرةبن شُعبه کمربندی میبست که دو خنجر، یکی از چپ و دیگری از راست، بدان حمایل میشد. کمربند و غلاف را گاه از یک جنس و با تزیینات مشابه میساختند که بر زیبایی آن میافزود (برای نمونه رجوع کنید به الاسلحةالاسلامیة، ص29، 60ـ61). اندازه بیشتر خنجرها بین سی تا چهل سانتیمتر بوده است؛ هرچند خنجرهای بلندتر یا کوتاهتر نیز در مجموعهها دیده میشود (رجوع کنید به نورث، ص 38ـ39؛ الکساندر ، ص142ـ148، 186ـ190). ظاهرآ خنجرهای بلندتراز 45 سانتیمتر، شمشیر به شمار میرفتهاند (د.ا.د.ترک، همانجا). خنجرها، با توجه به محل ساخت یا جنس، اسامی متعدد داشتهاند (برای نمونه رجوع کنید به پانت ، ص 98ـ100؛ الاسلحة الاسلامیة، ص 52ـ63، 85ـ86). برخی از این خنجرها، به دلیل مرغوبیت، مشهورتر بودهاند، مانند خنجرهای سغدی و هندی در قرون سوم و چهارم و خنجرهای چرکسی در دوره عثمانی و صفوی و قاجار (رجوع کنید به ابنفقیه، ص50؛ مسعودی، ج 2، ص 149؛ پولاک، همانجا؛ آلمانی ، ج 2، ص 336؛ د.ا.د.ترک، همانجا).بُرندگی، نازکی و سبکی خنجرها اهمیت بسیار داشته است، بهگونهای که خنجرهای مرغوب در برخی منابع به پرعقاب (خافیةالنَّسر) تشبیه شدهاند (رجوع کنید به ابنسعد، ج 2، ص 90؛ طبری، ج 2، ص 543).مهمترین کاربرد خنجر در میدان نبرد بوده است. در واقع، خنجر سلاح ثابت و همیشگی همه سربازان در رستههای گوناگون سپاه بوده است. ابنمَنْکُلی (1983، ص 356)، بر اینکه سربازان باید خنجر به همراه داشته باشند، تأکید کرده و افزوده این سلاح یاوری نیکو برای رزمنده است و سربازی که هنگام نبرد، خنجر یا چاقو به همراه نداشته باشد، رزمنده و نیروی جنگی به شمار نمیآید. او (1983، ص 335، 338) با تقسیم خنجرها به بلند و کوتاه، به بیان چگونگی استفاده از آنها پرداخته و توصیه کرده است (1409، ص250) که رزمنده در میدان جنگ، باید سه خنجر همراه خویش داشته باشد؛ یکی را در سپرش جاسازی کند، دومی را به ساعد خویش ببندد و سومی را در چکمه خود پنهان کند. او (1983، ص 341) توضیح داده است که خنجرِ جاسازی شده در سپر، دو فایده عمده برای جنگجو دارد: اولا ممکن است شمشیر سرباز از دست او بیفتد، در این صورت میتواند با خنجر به نبرد ادامه دهد؛ ثانیآ دشمن که نمیداند وی در سپرش، خنجری پنهان کرده، بیمحابا به او نزدیک میشود و وی میتواند با خنجر، دشمن را از پای درآورد.خنجر در میدان جنگ، معمولا سلاح اصلی رزمندگان نبوده است، بلکه همه رستههای نظامی (از سوارهنظام و پیادهنظام و تیراندازان و غیره)، افزون بر شمشیر و تیر و کمان و گرز و سلاحهای مرسوم دیگر، خنجرهایی نیز حمل میکردند تا در مواقع اضطراری و نبردهای تن به تن از آن استفاده کنند (رجوع کنید به ابناعثم کوفی، ج 2، ص 129؛ ابناثیر، ج 3، ص 118؛ ابنمنکلی، 2000، ص 313؛ سامرائی، ص 13). با این حال، در مناطق جنگلی و کوهستانی، که حمل شمشیر و سلاحهای بلند و سنگین دشوار بود، خنجر به مثابه سلاح اصلی، اهمیتی فوقالعاده داشت.سهولت حمل و امکان پنهان کردن خنجر در زیر جامه، موجب شد که این سلاح معمولترین وسیله برای قتل شود. گزارشهای بسیاری ثبت شده است که نشان میدهد رایجترین وسیله قتل و فتک در جوامع اسلامی در همه دورهها، خنجر بوده است. مثلا خلیفه دوم با خنجری دو سر (ذاتالطرفین)، که دسته آن در وسطش قرار داشت، به قتل رسید (طبری، ج 4، ص 191). سوءقصد به جان معاویه نیز با خنجر صورت گرفت (دینوری، ص 215؛ برای گزارشهای دیگر رجوع کنید به طبری، ج 8، ص 165؛ ذهبی، حوادث و وفیات 501ـ510 ه .، 511ـ 520ه .، ص 28؛ ابنکثیر، ج 9، ص 34ـ35، ج 12، ص 106). اوج استفاده از خنجر برای کشتن مخالفان، در دوره فعالیت فدائیان اسماعیلی در مشرق و مغرب جهان اسلام بود (رجوع کنید به ذهبی، حوادث و وفیات 521ـ530 ه .، 531ـ540ه .، ص 16؛ ابنخلدون، ج 5، ص 14، 44). گاه برای تقویت اثر زخم خنجر در کشتن افراد، تیغه آن را زهرآلود میکردند (رجوع کنید به ابنسعد، ج 6، ص 381؛ یعقوبی، ج 2، ص 159؛ ابنکثیر، ج 7، ص 329). از سوی دیگر، خنجر هنگام کمین کردن و یورش بردن بر دشمن (رجوع کنید به بلاذری، ج 4، ص 329) یا برای آدمربایی و شبیخون زدن به اردوگاه دشمن (ابنشداد، ص 192ـ193) یا برای دفاع شخصی و مقابله با حملات ناگهانی، سلاحی معمول بود و حتی زنان، در میدان جنگ یا در شهرها، معمولا با خود خنجری حمل میکردند (رجوع کنید به ابنهشام، قسم 2، ص 446؛ طبری، ج 11، ص 616). درباره مرداویج زیاری گفته شده است که همیشه، حتی در حمام، خنجری به همراه داشت (ابناثیر، ج 8، ص300ـ301). در بسیاری موارد، وقتی در جنگ کار برای کسی سخت میشد، خنجر سهلالوصولترین وسیله برای خودکشی بود (رجوع کنید به ابنکثیر، ج 12، ص130؛ ابنخلدون، ج 4، ص 481، ج 5، ص10). در برخی اقوام و ملتها، همه مردم خنجر حمل میکردهاند و این، امری رایج و معمول بوده است؛ حتی امروزه نیز در میان برخی عربها ــاز جمله در شهرهای یمن ــ رایج است و در واقع، خنجر زینت مردان و نشانه جلال و شکوه آنان است (الاسلحة الاسلامیة، ص 29). گردیزی در قرن پنجم (ص 386) درباره اقوام غز گفته است که همه مردمان ایشان به کمربند خود کارد و خنجری میآویختند. در ایران از دوره صفویه به بعد، گزارشهای بسیاری نشان میدهد که اغلب مردم طبقات گوناگون جامعه، خنجر میبستهاند. جملی کارری(ص 135) خنجر را سلاح کمری ایرانیان خواندهاست. دروویل(ج 2، ص 13، پانویس) نیز نوشته است که ایرانیان همیشه خنجری به همراه دارند. با این حال، اذعان کرده است که آنان به هنگام مرافعه از خنجر استفاده نمیکنند و اینکه همه با خود خنجر دارند بدانمعنا نیست که میزان قتل و جرح در ایران زیاد است (همانجا؛ قس برجس ، ص 93، که گفته درگیری با خنجر در تبریز رایج بوده است). به گفته آلمانی (ج 2، ص 336)، ارابهرانها و کالسکهرانها علاوه بر سلاحهای گرم و سرد دیگر، همواره خنجری چرکسی بر پهلوی چپ خود میبستند. خنجر به کمر بستن شاه، شاهزادگان، رجال درباری و سپاهیان، از دوره صفوی به بعد در ایران و نیز در دوره مغولان هند و عثمانیها، از لوازم تشریفات رسمی بوده است. به گفته تاورنیه (ج 2، ص 269)، رجال دربار و سپاهیان، از کوچک و بزرگ، خنجر به کمر داشتند که تزیینات و قیمت آن بسته به استطاعت و شأن صاحب آن بود. شاهزادهها، از زن و مرد، حق داشتند دو خنجر به کمر خویش ببندند، یکی از چپ و دیگری از راست. شاردن(ج 4، ص 18)، ضمن اشاره به خنجر بستن درباریان، اظهار داشته است که روحانیان، علما، اهل ادب و قلم، قضات و بازرگانان و صاحبان برخی مشاغل هرگز شمشیر و خنجر به همراه نداشتند. به نوشته او (ج 4، ص 24) خنجر را با رشتهای به شال خود میبندند و در محل گره، علامت گرد و گوهر نشانی، که «گُل خنجر» نامیده میشود، تعبیه میکنند. از نظر پولاک (ص 109)، خنجر چرکسیِ مرصّع، جزئی از لباس معمول پادشاه قاجار بوده است. خنجر یکی از نشانهای ویژه سلطنت بود که در مراسم جلوس و تاجگذاری شاه، به همراه اشیای دیگر، اغلب شیخالاسلام آن را به کمر شاه میبست (رجوع کنید به جلوس*). اهمیت خنجر در این دوره به اندازهای بود که منصبی به نام خنجر قورچیسی (یا قورچی خنجر یا خنجردار)، برای نگهداری و محافظت از خنجرها ایجاد شد. صاحب این منصب دارای عنوان «مقربالحضره» بود و در مجالس رسمی، درمیان دیگر صاحبمنصبان، در رتبه پنجم در کنار شاه قرار میگرفت (رجوع کنید به میرزارفیعا، ص 257؛ میرزاسمیعا ، تعلیقات مینورسکی، ص 117).ساخت خنجر از فلزات گرانبها و تزیینات زیبا و نفیس بر روی دسته و تیغه و غلاف آن، موجب شد که این سلاح بهعنوان کالایی تجملی جزو خزاین دولتمندان باشد و نماد قدرت و ثروت شناخته شود (رجوع کنید به ابنزبیر، ص 177). در میان هدایایی که سلاطین و بزرگان به هم میدادند، اغلب خنجرهایی نیز بودهاست. شاردن هنگامی که برای تبریک عید نوروز بهخانه یکی از مقامات عالی دولت صفوی رفت، یک قبضه خنجر عالی با دسته عاج زرنگار و غلاف مرصّع به وی تقدیم کرد (شاردن، ج 2، ص 272). بنتان نیز (ص 83) از فتحعلیشاه، خنجری خلعت گرفت که غلاف آن مطلا و میناکاری شده بود.از جمله هدایایی که سلطانمحمود عثمانی در 1159 برای نادرشاه افشار فرستاد، خنجری نفیس بود که با قطعات زمرد تزیین شده و غلاف و قبضه آن از طلا و الماس نشان بود (اصفهانیان، ص 21).تزیینات روی دسته و تیغه و غلاف خنجرها، بسته به نوع کاربری و نیز شأن و مقام صاحب آن، متفاوت بود. خنجرهای سربازان در میدان جنگ، چندان مزیّن نبود؛ اما در خنجرهای شاهان و شاهزادگان و ثروتمندان تزیینات بسیار بهکار میرفت (رجوع کنید به جملی کارری، همانجا؛ دوبنچا، ص 99ـ100). به همین دلیل گاه قیمت این خنجرها بسیار زیاد بود. به گزارش تاورنیه (همانجا) در خنجری که برای شاهعباس دوم صفوی ساخته شده بود، بیش از شصت قیراط الماس نشانده بودند. وی (همانجا) قیمت خنجر شاهعباس دوم را دوازده ـ سیزده هزار تومان تخمین زده است (برای قیمت برخی خنجرها و مقایسه آن با قیمت کارد و قمه در اصفهان دوره قاجار رجوع کنید به آلن و گیلمور ، ص 150).حک کردن آیات، اشعار و عباراتی بر روی خنجرها یا استفاده از طرحهای هندسی، گیاهی و آرابسک از دیگر تزیینات بود (رجوع کنید به الاسلحة الاسلامیة، ص 52ـ54، 56ـ64؛ د. ا. د. ترک، همانجا). معمولا آیاتی که دلالت بر فتح و پیروزی داشت، چون «نصرٌ مِنَ اللّه و فتحٌ قریبٌ» یا آیات سوره نصر، بر روی تیغه خنجرها حک میشد (آلن و گیلمور، ص 151ـ152). ایوانوف (ص 65ـ75) به نمونههایی از شمشیرهای ایرانی اشاره کرده که بر روی تیغه آنها، اشعار فارسی حک شده است. در همه این اشعار کلمه «خنجر» تکرار شده و اغلب مضمون آنها تیزی و بُرندگی و زیبایی خنجر است. در هند در دوره جهانگیر (حک : 977ـ1037)، پادشاه خنجری به نام «خنجر خاصه پادشاهی» داشت که شعرا در سرودن رباعیاتی برای حک شدن بر روی آن، باهم رقابت میکردند (رجوع کنید به عبدالستار لاهوری، ص60، 62). روی برخی خنجرها، نام سازنده یا سفارشدهنده و مکان ساخت و گاه اسامی اصحاب کهف و نقوش مختلف، چون مهر سلیمان و چرخ و فلک، حک میشد (د.ا.د.ترک، همانجا).در دوره قاجار برخی آداب و باورها درباره خنجر در میان مردم رایج بوده است. مثلا بر آن بودند که گذاشتن خنجر در اتاق زائو، از وی و نوزادش رفع خطر میکند (مونسالدوله، ص 8).منابع : هانری رنه د آلمانی، از خراسان تا بختیاری، ترجمه غلامرضا سمیعی، تهران 1378ش؛ ابناثیر؛ ابناعثم کوفی، کتاب الفتوح، ج 2، حیدرآباد، دکن 1389/1969؛ ابنخلدون؛ ابنزبیر، کتاب الذخائر و التحف، چاپ محمد حمیداللّه، کویت 1959؛ ابنسعد (قاهره)؛ ابنشداد، النوادر السلطانیة و المحاسن الیوسفیة، او، سیرة صلاحالدین، چاپ جمالالدین شیال، ]مصر[ 1964؛ ابنفقیه؛ ابنکثیر، البدایة و النهایة فی التاریخ، ]قاهره[ 1351ـ1358؛ ابنمنکلی، الادلة الرسمیة فی التعابی الحربیة، چاپ محمود شیت خطّاب، ]بغداد[ 1409/1988؛ همو، الحیل فی الحروب و فتحالمدائن و حفظ الدروب، چاپ نبیل محمد عبدالعزیز احمد، قاهره 2000؛ همو، کتاب التدبیرات السلطانیة فی سیاسة الصناعة الحربیة، چاپ صادق محمود جمیلی، در المورد، ج 12، ش 4 (شتاء 1983)؛ ابنهشام، السیرةالنبویة، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شلبی، ]بیروت[: دارابنکثیر، ]بیتا.[؛ الاسلحة الاسلامیة: السیوف و الدروع، ریاض: مرکز الملک فیصل للبحوث و الدراسات الاسلامیة، 1411؛ داود اصفهانیان، «تخت اهدائی نادرشاه افشار به سلطانمحمود عثمانی»، هنر و مردم، ش 156 (مهر 1354)؛ چارلز هنری برجس و ادوارد برجس، نامههایی از ایران : 1828ـ 1855، گردآوری و ویراسته بنجامین شوارتز، ترجمه حسین اصغرنژاد و معصومه جمشیدی، تهران 1384ش؛ احمدبن یحیی بلاذری، کتاب جُمَل من انساب الاشراف، چاپ سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت 1417/1996؛ شارل اگوست بنتان، سفرنامه اگوست بنتان، ترجمه منصوره اتحادیه (نظام مافی)، تهران 1354ش؛ یاکوب ادوارد پولاک، سفرنامه پولاک، ترجمه کیکاوس جهانداری، تهران 1361ش؛ جووانی فرانچسکو جملی کارری، سفرنامه کارری، ترجمه عباس نخجوانی و عبدالعلی کارنگ، ]تبریز[ 1348ش؛ رومانوسکی دوبنچا، «تاریخچه اسلحههای سرد در ایران»، مجله بررسیهای تاریخی، سال 2، ش 5 (دی 1346)؛ احمدبن داوود دینوری، الاخبار الطِّوال، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره 1960، چاپ افست قم 1368ش؛ محمدبن احمد ذهبی، تاریخالاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، حوادث و وفیات 501ـ510 ه .، 511ـ520ه .، 1415/1994، 521ـ530ه .، 531ـ540ه .، 1417/1997؛ عبدالجبار سامرائی، «تقنیة السلاح عندالعرب»، المورد، ج 14، ش 4 (شتاء 1406)؛ طبری، تاریخ (بیروت)؛ عبدالستار لاهوری، مجالس جهانگیری : مجلسهای شبانه دربار نورالدین جهانگیر از 24 رجب 1017 تا 19 رمضان 1020 ه .ق.، چاپ عارف نوشاهی و معین نظامی، تهران 1385ش؛ عبدالحیبن ضحاک گردیزی، زینالاخبار، چاپ رحیم رضازاده ملک، تهران 1384ش؛ مسعودی، مروج (پاریس)؛ مونسالدوله، خاطرات مونسالدوله: ندیمه حرمسرای ناصرالدینشاه، چاپ سیروس سعدوندیان، تهران 1380ش؛ میرزارفیعا، دستورالملوک میرزارفیعا، بهکوشش و تصحیح محمداسماعیل مار چینکوفسکی، ترجمه علی کردآبادی، تهران 1385ش؛ محمدبن عمر واقدی، فتوحالشام، بیروت: دارالجیل، ]بیتا.[؛ یعقوبی، تاریخ؛David Alexander, The arts of war: arms and armour of the 7th to 19th centuries, in The Nasser D. Khalili Collection of Islamic Art, vol.21, ed. Julian Raby, London: The Nour Foundation, 1992; James Allan and Brian Gilmour, Persian steel: the Tanavoli Collection, Oxford 2000; Jean Chardin, Voyages du Chevalier Chardin en Perse et autres lieux de l'Orient, new ed. by L. Langl(s, Paris 1811; Gaspard Drouville, Voyage en Perse, pendant les ann(es 1812 et 1813, St. Petersbourg 1819, repr. Tehran 1976; A. Ivanov, "A group of Iranian daggers of the period from the fifteenth century to the beginning of the seventeenth with Persian inscriptions", Islamic arms and armour, ed. Robert Elgood, London: Scolar Press, 1979; M((rza( Sam((`a(,kirat al Muludh Ta(k: a manual of Safavid administration (circa 1137/1725), translated and explained by V. Minorsky, Cambridge 1980; Anthony North, An introduction to Islamic arms, London 1985; Gayatri Nath Pant, Catalogue of edged arms and armour in the Salarjung Museum Hyderabad, Hyderabad 1989; Mikhail Borisovich Piotrovsky, Earthly : art of Islam, ed. John Vrieze, beauty, heavenly art Amsterdam 2000; Akhtar Riazuddin, History of handicrafts: Pakistan-India, Islamabad 1408/1988; Jean- Baptiste Tavernier, Les six voyages de Turquie et de Perse, introduction et notes de St