خُنْج، شهرستان و شهری در استان فارس.1) شهرستان خنج، در جنوب استان و مغرب شهرستان لارستان واقع و دارای دو بخش مرکزی و مَحْمِلِه (به مرکزیت آبادی محمله) و چهار دهستان سیفآباد، تنگ نارک، باغبان و محمله است. شهر خنج مرکز این شهرستان است (رجوع کنید به ایران. وزارت کشور. معاونت سیاسی، 1385ش، ذیل «استان فارس»؛ نقشه کامل ایران امروز). خنج جزو منطقه گرمسیر فارس و ارتفاعات آن جزو رشتهکوه زاگرس جنوبی است. در دشتهای میان این ارتفاعات محصولاتی چون خرما، غلات و پنبه تولید میشود (مقدم، ص 181). مراتع، دشتها و چراگاههای دامنهای آن از گذشته تاکنون، محل قشلاق عشایر بوده است (همانجا؛ نیز رجوع کنید به فسائی، ج 2، ص 1581).خنج در 1323ش، دهستانی تابع شهرستان لار بود که 43 آبادی تابعه داشت (رجوع کنید به ایران. وزارت کشور. اداره کل آمار و ثبتاحوال، ج 2، ص 333ـ334). در 1355ش، جزو بخش اِوَز همین شهرستان شد (رجوع کنید به ایران. وزارت کشور، ذیل «استان فارس»). در مرداد 1368 به بخش و در اسفند 1383 به شهرستانی مستقل تبدیل شد (ایران. وزارت کشور. معاونت سیاسی، 1382ش؛ همو، 1385ش، ذیل «استان فارس»). در سرشماری 1385ش، جمعیت شهرستان 978،37 تن بوده است (مرکز آمار ایران، ذیل «استان فارس»). اهالی شهرستان شافعیمذهباند (وثوقی، ص 11؛ فرهنگ جغرافیائی آبادیها، ج120، ص30) و به لهجه خنجی از گویش لارستانی (رجوع کنید به لارستان*) سخن میگویند (لطفعلی خنجی، ص 19).2) شهر خنج، در دشتی نسبتآ وسیع (تقریبآ به طول شصت و عرض سی کیلومتر)، در 265 کیلومتری جنوب شیراز و در ارتفاع حدود 1044 متری قرار دارد. کوههای لِیتَه در شمال، مَهْنَه در جنوب، سیاهکوه و سرخکوه در مغرب و کوهستان وَرا در مشرق آن قرار گرفته است (وثوقی، همانجا). موقعیت خنج میان این کوهها و دشت، آن را در معرض سیلابهای فصلی قرار داده است، چنانکه در سالهای 1365ش و 1371ش خساراتی ناشی از سیلاب به شهر وارد شد. در سالهای اخیر برای رفع خطر سیلاب اقداماتی برای شهرکسازی در دامنهها صورت گرفته است (رجوع کنید به مقدّم، ص 183ـ184). خنج دارای دوره گرمای طولانی و زمستانی کوتاه و متوسط دمای سالانه ْ20 است (همان، ص 181).این شهر از گذشته دارای اهمیت ارتباطی بوده است (رجوع کنید به ادامه مقاله). راههای خنج ـ فیروزآباد ـ شیراز، خنج ـ اِوَز ـ لار (در مشرق به طول حدود 120 کیلومتر) و خنج ـ محمله ـ لامرد (در جنوب به طول حدود 120 کیلومتر) از مهمترین راههای آن است (رجوع کنید به نقشه کامل ایران امروز). خنج از 1345ش شهر شد (رجوع کنید به ایران. وزارت کشور، 1382ش، همانجا) و بیشتر مردم آن در تجارت (از جمله با کشورهای حوزه خلیجفارس) فعالاند (وثوقی، همانجا). بر اساس سرشماری 1385ش، جمعیت شهر 347،19 تن ذکر شده است (مرکز آمار ایران، همانجا).آثار تاریخی شهر عبارتاند از: تپههای باستانی (رجوع کنید به مصطفوی، ص 97)؛ قلعه شهریاری در اطراف شهر (رجوع کنید به فسائی، ج 2، ص 29؛ فرصت شیرازی، ج 2، ص 688)؛ مناره و مقبره شیخ دانیال؛ امامزاده شاه فخرالدین؛ مسجد و بقعه محمدابونجم و بقعه شیخحاجی محمد خنجی (رجوع کنید به اسلامی، ص 78ـ83؛ وثوقی، ص 52، 59ـ60).پیشینه. نام خنج به معانی گوشه، زاویه و خانقاه به کار رفته است (وثوقی، ص 12). به گفته فسائی (ج 2، ص 1303)، در اصل خُنْکْ بهمعنای گوشه بیغوله بوده (نیز رجوع کنید به برهان، ذیل «خنک») که ظاهرآ بیارتباط با وجود خانقاه و زاویههای متعدد در آن نبوده است (وثوقی، همانجا). محمودبن عثمان در کتاب فردوس المرشدیة فی اسرار الصمدیّة (تألیف 728؛ ص 426ـ427) آن را به صورت هنگ و هنک آورده است. ابنبطوطه که در 731 از شهر دیدن کرده، آن را به صورت خنجبال (رجوع کنید به ج 1، ص 283) شبانکارهای در 733 به صورت خنجوفال (ص 218)، و حمداللّه مستوفی (نزهةالقلوب، ص 186) به صورت خنج ذکر کرده است. به نظر پاول شوارتس (ج 3، ص 132) خنجبال یا هنجبال همان شهر خنج است.گرچه از وضع خنج در پیش از اسلام مستندات اندکی در دست است و نام خنج بیشتر از سده هشتم به بعد در منابع دیده شده، اما بنابر شواهد باستانشناسی و مطالعه راههای باستانی، این شهر در مسیر یکی از راههای اصلی جنوب قرار داشته است (همان، ص 15، 24ـ25). به گفته فسائی (ج 1، ص 176)، خنج را عثمانبن ابیالعاص (متوفی 51) و یارانش، که در پی فتح جهرم بودند، تصرف کردند (نیز رجوع کنید به بلاذری، ص 546ـ547). از اوایل اسلام تا سده پنجم، این شهر از شهرهای مهم منطقه مانند سیراف تأثیر میپذیرفت و از سده ششم بهسبب توسعه شهرهای ساحلی خلیجفارس (مانند سیراف، کیش و سپس هرمز) و قرارداشتن خنج در مسیر ارتباطی این شهرها، رونق یافت (رجوع کنید به وثوقی، ص 26، 64). پس از آن شماری از شیوخ، علما و بزرگان، از جمله شیخدانیال خنجی، به خنج مهاجرت کردند، تا جاییکه خنج در سدههای هفتم و هشتم مقرّ و خانقاه درویشان شد (رجوع کنید به وثوقی، ص 45ـ46؛ نیز رجوع کنید به د.اسلام، چاپ دوم، ج 5، ص 671؛ برای اطلاع از احوال شیخ دانیال رجوع کنید به حمداللّه مستوفی، تاریخ گزیده، ص 675؛ محمودبن عثمان، ص 711ـ 713؛ اقتداری، ص 173ـ175).در سده هفتم، خنج تابع ملوک شبانکاره بود و از طریق راهی با خلیجفارس ارتباط مییافت (رجوع کنید به شبانکارهای، همانجا؛ حمداللّه مستوفی، نزهةالقلوب، ص 185ـ186؛ نیز رجوع کنید به ابنبطوطه، ج 1، ص 286). در 731 طریقت شیخ دانیال در خنج و لار و نواحی اطراف محترم شمرده میشد و این شهر که مردمی شافعیمذهب و چند خانقاه داشت، مقرّ شیوخ متعدد بود. سلطان قطبالدین تَهمتن، فرزند تورانشاه و حاکم جزیره هرمز، نیز بر قبر شیخ دانیال گنبدی بنا کرده بود (رجوع کنید به ابنبطوطه، ج 1، ص 285).از اواسط سده دهم به سبب انتقال مسیر منتهی به بندرهای خلیجفارس از خنج به جهرم و اختلافات فرقهای، خنج جایگاه گذشته را از دست داد (وثوقی، ص 64ـ65). در دوره کوتاه استقرار افغانها در ایران در نیمه نخست سده دوازدهم، تلاشهایی برای برقراری مناسبات افغانها با سنّیهای نواحی گرمسیری فارس از جمله خنج صورت گرفت که این مناسبات به همراهی خنجیها با افغانها در حمله به شیراز در 1136 انجامید (رجوع کنید به کلانتر، ص 3). با روی کار آمدن نادرشاه، این گروهها سرکوب شدند و به شهر خنج، قلعه و عمارات آن آسیب رسید و افراد بسیاری در شهر کشته شدند (رجوع کنید به استرآبادی، ص230؛ فسائی، ج 1، ص 529). در اواسط سده سیزدهم، حسینعلیمیرزا، حاکم فارس، خنج را از دست خاندان نوری جنوب فارس خارج و خود بر آن حکومت کرد (رجوع کنید به فسائی، ج 2، ص 976). در اواخر سده سیزدهم، خنج در اختیار خانهای قشقایی بوده است (همان، ج 2، ص 1303). به گفته فسائی (ج 2، ص 1302ـ 1303) در همین زمان، شهر آبادانی، باغها و نخلستانهای گذشته را از دست داده و تعداد خانههای آن از شش هزار به کمتر از سیصد رسیده بود و از عمارات قدیم تنها آثار مساجد، بازار، کاروانسرا، مدرسه و حمام در آن باقی بود (برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به خورموجی، ص90). در دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی، بر جمعیت خنج افزوده شد. در دوره پهلوی، طوایف عمله و ایکدر (از ایل قشقایی) مهمترین عشایر دهستان خنج بودند. خنج 26 آبادی تابع، و ده هزار تن جمعیت داشت که بالغ بر حدود سه هزار تن از آنان در قصبه، مرکز دهستان، به سر میبردند (کیهان، ج 2، ص 231؛ رزمآرا، ج 7، ص90).برخی از بزرگان و مشایخ خنج علاوه بر فضلاللّهبن روزبهان خنجی* عبارتاند از: افضلالدین محمدبن ناماربن عبدالملکخنجی (سده ششم) که شرحی بر کتاب قانون بوعلی نگاشته است؛ قاضیزینالدین علیبن روزبهانبن محمد خنجی (متوفی 707) مؤلف کتاب النهایة فی شرحالغایة؛ مجدالدین اسماعیلبن علی خنجی (متوفی 744) دارای کتابهای متعدد از جمله المقتصر فی شرحالمختصر، شیخاویسبن عبداللّه خنجی (متوفی 790) از عابدانی که ریاضت او مشهور بود؛ شیخ فخرالدین ابوبکر که پس از محمد ابونجم سرپرست طریقت او در خنج شده بود؛ و تاجالدینبن جعفر محمود خنجی متخلص به مظلوم از شعرای سده سیزدهم (جنید شیرازی، ص 212ـ 215، 272؛ فسائی، ج 2، ص 1303؛ وثوقی، ص 59ـ 60، 157؛ برای اطلاع بیشتر از بزرگان خنج رجوع کنید به محمدامین خنجی، ص23ـ110).منابع : ابنبطوطه، رحلة ابنبطوطة، چاپ محمد عبدالمنعم عریان، بیروت 1407/1987؛ محمدمهدیبن محمدنصیر استرآبادی، جهانگشای نادری، چاپ عبداللّه انوار، تهران 1341ش؛ اللّهقلی اسلامی، «خنج»، هنر و مردم، ش 128 (خرداد 1352)؛ احمد اقتداری، لارستان کهن و فرهنگ لارستانی، تهران 1371ش؛ ایران. وزارت کشور، تقسیمات کشور شاهنشاهی ایران، تهران 1355ش؛ ایران. وزارت کشور. اداره کل آمار و ثبتاحوال، کتاب جغرافیا و اسامی دهات کشور، ج 2، تهران 1329ش؛ ایران. وزارت کشور. معاونت سیاسی. دفتر تقسیمات کشوری، عناصر و واحدهای تقسیمات کشوری: آذر 1385، ]تهران 1385ش[؛ همو، نشریه تاریخ تأسیس عناصر تقسیماتی به همراه شماره مصوبات آن، تهران 1382ش؛ محمدحسینبن خلف برهان، برهان قاطع، چاپ محمد معین، تهران 1361ش؛ بلاذری (بیروت)؛ جنیدبن محمود جنید شیرازی، شدّالازار فی حطّ الاوزار عن زوّار المزار، چاپ محمد قزوینی و عباس اقبال آشتیانی، تهران 1366ش؛ حمداللّه مستوفی، تاریخ گزیده؛ همو، نزهةالقلوب؛ لطفعلی خنجی، دستور زبان لارستانی بر مبنای گویش خنجی، شیراز 1378ش؛ محمدامین خنجی، مشاهیر نامی خنج، تهران 1386ش؛ محمدجعفربن محمدعلی خورموجی، نزهتالاخبار: تاریخ و جغرافیای فارس، چاپ علی آلداود، تهران 1380ش؛ رزمآرا؛ محمدبن علی شبانکارهای، مجمعالانساب، چاپ میرهاشم محدث، تهران 1363ـ1381ش؛ محمدنصیر بن جعفر فرصت شیرازی، آثار عجم، چاپ منصور رستگار فسائی، تهران 1377ش؛ فرهنگ جغرافیائی آبادیهای کشور جمهوری اسلامی ایران، ج :120 بیرم، تهران: سازمان جغرافیائی نیروهای مسلح، 1368ش؛ حسنبن حسن فسائی، فارسنامه ناصری، چاپ منصور رستگار فسائی، تهران 1367ش؛ محمدبن ابوالقاسم کلانتر، روزنامه میرزامحمد کلانتر فارس: شامل وقایع قسمتهای جنوبی ایران از سال 1142 تا 1199 هجری قمری، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران 1362ش؛ مسعود کیهان، جغرافیای مفصل ایران، تهران 1310ـ1311ش؛ محمودبن عثمان، فردوسالمرشدیة فی اسرار الصمدیة، به انضمام روایت ملخص آن موسوم به انوارالمرشدیة فی اسرار الصمدیة، چاپ ایرج افشار، تهران 1358ش؛ مرکز آمار ایران، سرشماری عمومی نفوس و مسکن :1385 نتایج تفصیلی کل کشور، 1385.Retrieved Jun 20, 2010, fromhttp://www.sci.org.ir/ portal/ faces/ public/census85/census85.natayej/census85. rawdata;محمدتقی مصطفوی، اقلیم پارس، تهران 1343ش؛ حبیباللّه مقدم، «خنج : حال و آینده، نگاهی به اقدامات شهرداری خنج»، در محمدباقر وثوقی، خنج : گذرگاه باستانی لارستان، قم 1374ش؛ نقشه کامل ایران امروز، مقیاس 000، 600،1:1، تهران: گیتاشناسی، 1386ش؛ محمدباقر وثوقی، خنج: گذرگاه باستانی لارستان، قم 1374ش؛EI2, s.v. "La(r, La(ristan" (by Jean Calmard); Paul Schwarz, Iran im Mittelalter nach den arabischen Geographen, Hildesheim 1969-1970.