خُمارَوَیه بن احمدبن طولون، کنیهاش ابوالجیش، دومین امیر طولونیان در مصر و شام. او در 15 محرّم 250 در سامرا از کنیزی به نام مَیّاس، که خلیفه عباسی مستعین (حک : 248ـ252) به پدرش بخشیده بود، متولد شد (بَلَوی، ص 39؛ صفدی، ج 13، ص 416) و پدرش وی را، که دومین پسرش بود، خُمار/ خَمار نامید (ابنعساکر، ج 17، ص 45؛ مَقریزی، 1411، ج 3، ص 812).خمارویه در آغاز 257 از سامرا به فسطاط رفت و تحت حمایت پدرش قرارگرفت (کندی، ص 215؛ مقریزی، همانجا). احمدبن مُدبّر، از درباریان عباسی، به قصد سازش با احمدبن طولون، دخترش فَحلَه را در 258 به عقد خمارویه درآورد (بلوی، ص60؛ ابنسعید مغربی، ص 84).احمدبن طولون چند روز پیش از وفات (10 ذیقعده 270)، خمارویه را به جانشینی خود تعیین کرد (ابنسعید مغربی، ص 131) و پس از مرگش، بزرگان دربار و سرداران سپاه طولونی خمارویه را به فرمانروایی مصر رساندند (کندی، ص 233؛ ابنخلّکان، ج 2، ص 249؛ ابنتغری بردی، ج 3، ص 49). او در نخستین اقدام دستور داد برادرش، عباس، را که از بیعت با وی خودداری کرده بود، در زندان کشتند (کندی، همانجا؛ ابنسعید مغربی، ص 131، 134؛ قس ابنخلدون، ج 4، ص 396؛ ابنتغری بردی، همانجا).خمارویه در 6 ذیحجه 270، سپاهی به فرماندهی احمدبن محمد واسطی و پس از چند ماه، سپاه دیگری به سرکردگی سعد/ سعیدالأعسر/ الأیسر روانه شام کرد. واسطی که خمارویه را به کشتن برادرش عباس تحریک کرده بود، از ترس وی، نامهای برای ابوالعباس احمد معتضد (برادرزاده خلیفه معتمد و فرزند موفق عباسی) نوشت و در آن معتضد را به رفتن به شام تحریک کرد (کندی، ص 233ـ234؛ ابنتغری بردی، ج 3، ص 49ـ50). معتضد در رأس سپاهی راهی شام شد و لشکریان اسحاقبن کُنداج/ کُنداجیق، والی جزیره و موصل، و نیز لشکریان محمدبن دیوداد ابوالساج، والی انبار، به وی پیوستند. آنان به شهرهای شام یورش بردند و از جمله دمشق را، که جزو قلمرو طولونیان بود، تصرف کردند (کندی، ص 235؛ ابناثیر، ج 7، ص 409ـ410؛ ابنعدیم، ج 1، ص80).خمارویه برای سرکوبی سپاهیان عباسی و بازپسگیری شام، در رأس سپاه عظیمی بالغ بر هفتادهزار جنگجو به سوی شام حرکت کرد. دو لشکر در 16 شوال 271، در جایی به نام طَواحین (آسیابها) در رَمْله، واقع در جنوب فلسطین و در کنار نهر ابوفُطْرُس، با یکدیگر جنگیدند. در ابتدا، خمارویه شکست خورد و به سوی مصر گریخت، اما با مقاومت سردار طولونی سعدالاعسر، معتضد فرار کرد، عراقیان مغلوب شدند و دمشق به تصرف طولونیان درآمد (طبری، ج10، ص 8؛ مسعودی، ج 5، ص 118؛ ابنعدیم، ج 1، ص 82؛ قس کندی، همانجا، که ماه نبرد را صفر ذکر کردهاست). خمارویه از 273 تا 276 با پشتکار بسیار و با تکیه بر ثروت فراوانی که از پدرش به ارث برده بود (برای اطلاع از میزان ثروت بهجا مانده از ابنطولون رجوع کنید به بلوی، ص 340، 349؛ ابنسعید مغربی، ج 1، ص 132؛ ابنتغری بردی، ج 3، ص 21) و پس از نبردهای متعدد و حوادث گوناگون، قلمرو خویش را تا موصل و جزیره توسعه داد و با شکوهی وصفناپذیر بر تخت نشست (رجوع کنید به ازدی، ج 2، ص 123ـ 124؛ ابنعساکر، ج 17، ص 48؛ ابناثیر، ج 7، ص 422ـ 423، 429ـ431). براساس منابع، در رجب 273، خمارویه نامه و اموالی برای موفق فرستاد و خواستار صلح شد. معتمد، موفق و معتضد نیز درخواست وی را پذیرفتند و حکومت رسمی مصر و شام را برای سی سال به خمارویه و فرزندانش واگذار کردند (رجوع کنید به کندی، ص 237ـ238؛ مقریزی، 1270، ج 1، ص 321؛ ابنتغری بردی، ج 3، ص 51). این پیمان، پیروزی سیاسی بزرگی برای خمارویه بود، چرا که نهتنها جانشینیاش، بلکه جایگاه خانوادهاش به عنوان حاکمان موروثی مصر و شام به تأیید دستگاه خلافت رسید (د. اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه).در 276، خمارویه حلب را به طُغْجبن جُف، پدر اخشید (از فرمانروایان بعدی مصر)، سپرد (ابنعدیم، ج 1، ص 84). در همین سال، اسحاقبن کنداج دیار ربیعه و مُضَر را تصرف کرد و به نام خمارویه خطبه خواند (ابنخلدون، ج 4، ص 398). از سوی دیگر، محمدبن دیوداد ابوالساج از ارمنستان با سپاه انبوهی راهی مصر شد، که خمارویه در اطراف دمشق او را مغلوب کرد و قلمرو طولونیان را از فرات تا نوبه توسعه داد (ابنخلّکان، همانجا؛ صفدی، ج 13، ص 418؛ ابنخلدون، ج 3، ص 416).در جمادیالآخره 277، یازَمان خادم در طرسوس و ثغور به نام خمارویه خطبه خواند و خمارویه نیز سیهزار دینار برایش فرستاد (کندی، ص 239؛ ابناثیر، ج 7، ص 439، 449؛ ابنخلدون، ج 4، ص 399).در جمادیالاولی 279، پس از درگیری میان یاران خمارویه و خلیفه عباسی، خمارویه بر طرسوس تسلط یافت (طبری، ج 10، ص 28ـ29). در این سال، پس از به خلافت رسیدن معتضد، مناسبات خمارویه و خلافت عباسی وارد مرحله جدیدی شد. خمارویه، ابنجَصّاص حسینبن عبداللّهبن منصور جوهری (برای اطلاع درباره وی رجوع کنید به مقریزی، 1411، ج 3، ص 520ـ523) را با هدایای بسیار به نزد خلیفه جدید روانه ساخت (ابنزبیر، ص 41؛ ابنخلّکان، همانجا). با اظهار اطاعت خمارویه، پیمان جدیدی در سال 280 میان آن دو بسته شد که براساس آن سرزمینهای بین فرات و بَرقَه به مدت سی سال به خمارویه و فرزندانش واگذار شدند. در مقابل، خمارویه موظف شد به عنوان خراجگذار خلیفه دویست هزار دینار برای سالهای گذشته و سیصدهزار دینار برای هر سال به بغداد بفرستد (کندی، همانجا؛ مقریزی، 1411، ج 3، ص 821؛ ابنتغری بردی، ج 3، ص 53؛ قس ابنخلّکان، ج 2، ص250). در این پیمان، علاوه بر امارتِ صلاة و خراج، برای نخستینبار در تاریخ مصر اسلامی حق تعیین قاضی نیز به خمارویه واگذار شد (رجوع کنید به کندی؛ مقریزی، 1411، همانجاها).در رجب 280، سپاهیان خمارویه به برخی جزایر دریای متوسط (مدیترانه) و در جمادیالآخره 281، به طرابوزان یورش بردند (طبری، ج10، ص 34، 36؛ ابناثیر، ج 7، ص 464، 467). خمارویه برای تقویت مناسباتش با خلافت عباسی، پیشنهاد کرد دخترش قَطْرالنَدَی، که به زیبایی و تیزهوشی و ادب شهره بود، با پسر خلیفه ازدواج کند، اما خلیفه وی را برای خویش برگزید (طبری، ج 10، ص 36؛ ابنخلّکان، ج 2، ص 249؛ صفدی، ج 13، ص 416). ظاهرآ انگیزه خمارویه از برقراری این پیوند کسب اعتبار بود (رجوع کنید به مسعودی، ج 5، ص 139). این ازدواج اگرچه از لحاظ سیاسی باعث تحکیم پیوند خاندان طولونی با خلافت عباسی و نیز افزایش نفوذ خمارویه گردید، ولی از لحاظ اقتصادی، ضربه سختی به خزانه دولت طولونی وارد کرد، تا حدی که شایع شد قصد معتضد از پذیرش این پیشنهاد، به فقر نشاندن طولونیان بوده است (رجوع کنید به تنوخی، ج 2، ص 315؛ ابنخلّکان، ج 2، ص250؛ ذهبی، ج 13، ص 448).در اواخر ذیقعده یا اوایل ذیحجه 282، ابوالجیش خمارویه در کاخش در دیر مُرّان، واقع بر دامنه کوه قاسیون در حومه دمشق، بهدست یک یا چند تن از غلامانش که از ظلم وی به ستوه آمده بودند، کشته شد (طبری، ج10، ص 42؛ ازدی، ج 2، ص 143؛ مسعودی، ج 5، ص 151ـ152). جیشبن خمارویه که جانشین پدرش شد، جنازه وی را به مصر برد و در کنار احمدبن طولون دفن کرد (ازدی، همانجا؛ ابنعساکر، ج 17، ص 49).در دوره حکومت خمارویه، برای نخستینبار در مصر برخی تشکیلات حکومتی شکل گرفت و اختیارات امیران افزایش یافت. برای مثال، خمارویه، علیبن احمد ماذرائی را به وزارت خویش برگزید (رجوع کنید به مقریزی، 1411، ج 6، ص 234) و به روایت مَقریزی (1411، همانجا)، او از سوی خمارویه بر امور مصر نظارت و تسلط داشت. در زمان خمارویه، مصر برای هفت سال قاضی نداشت و در همه مرافعات به ناظر مظالم رجوع میشد (رجوع کنید به کندی، ص 479). در 277، خمارویه بدون کسب اجازه از خلیفه عباسی، شخصآ محمدبن عَبْدةبن حرب را به قضای مصر منصوب کرد (همانجا). خمارویه گروهی از عربهای ناحیه حوف را که تعدادشان بالغ بر هزار نفر بود، وارد سپاه خویش کرد. اینان که به منزله محافظان شخصی خمارویه بودند، مختاره نامیده میشدند (مقریزی، 1270، ج 1، ص 94، 318؛ همو، 1411، ج 3، ص 819؛ ابنتغری بردی، ج 3، ص 59). خمارویه به سپاه خویش که مراسم رژه باشکوهی برگزار میکردند، توجه بسیار داشت و مقرری آنان را به نهصدهزار دینار در سال رساند (مقریزی، 1270، ج 1، ص 318؛ ابنتغری بردی، همانجا).خمارویه فرمانروایی شجاع و بخشنده تا حد اسراف بود و در خوشنویسی مهارت داشت (ابنعساکر، ج 17، ص 45، 47؛ ابنخلّکان، همانجا؛ ابنسعید مغربی، ص 133). او به ساخت بناهای تجملی و تفریحی بسیار علاقهمند بود و باغی احداث کرد که احتمالا به سبک باغهای ایرانی بوده است (واتسون ،ص 118؛ متز، ج 2، ص 425). اتمام بنای قلعه یافا (بلوی، ص 184) و ساخت حوض زَیْبَق (آبگیر جیوه)، دارالسباع (باغوحش) و بیتالذهب از آثار دیگر اوست (مقریزی، 1270، ج 1، ص 317؛ همو، 1411، ج 3، ص 818؛ ابنتغری بردی، ج 3، ص 54ـ56). خمارویه در عشرتطلبی و شرابخواری و شکار افراط میکرد (ابنعساکر، ج 17، ص 47؛ صفدی، ج 13، ص 417؛ مقریزی، 1270، ج 1، ص 316). ابوالقاسم سعید معروف به قاضیالبقر، و قاسمبن یحییبن معاویه مریمی از شاعران دربار خمارویه بودند (ابنسعید مغربی، ص 136، 184، 271).منابع : ابناثیر؛ ابنتغری بردی، النجومالزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، قاهره ?] 1383[ـ1392/ ?] 1963[ـ1972؛ ابنخلدون؛ ابنخلّکان؛ ابنزبیر، کتابالذخائر و التحف، چاپ محمد حمیداللّه، کویت 1959؛ ابنسعید مغربی، المُغرب فی حُلیَالمَغرب، ج1، چاپ زکی محمدحسن، شوقی ضیف، و سیده کاشف، قاهره 1953؛ ابنعدیم، زبدةالحلب من تاریخ حلب، چاپ سامی دهان، دمشق 1951ـ1968؛ ابنعساکر، تاریخ مدینة دمشق، چاپ علی شیری، بیروت 1415ـ1421/ 1995ـ2001؛ یزیدبن محمد ازدی، تاریخالموصل، چاپ احمد عبداللّه محمود، بیروت 1427/2006؛ عبداللّهبن محمد بَلَوی، سیرة احمدبن طولون، چاپ محمد کردعلی، قاهره ]بیتا.[؛ محسنبن علی تنوخی، نشوارالمحاضرة و اخبارالمذاکرة، چاپ عبود شالجی، بیروت 1391ـ1393/ 1972ـ1973؛ ذهبی؛ صفدی؛ طبری، تاریخ (بیروت)؛ محمدبن یوسف کندی، کتابالولاة و کتابالقضاة، چاپ رفن گست، بیروت 1908، چاپ افست بغداد ]بیتا.[؛ آدام متز، تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، یا، رنسانس اسلامی، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران 1364ش؛ مسعودی، مروج (بیروت)؛ احمدبن علی مَقریزی، کتابالمقفّیالکبیر، چاپ محمد یعلاوی، بیروت 1411/1991؛ همو، کتابالمواعظ و الاعتبار بذکرالخطط و الآثار، المعروف بالخطط المقریزیة، بولاق 1270، چاپ افست قاهره ]بیتا.[؛EI2 umaKh, s.v. "(rawayh" (by U.Haarmann); Andrew M. Watson, Agricultural innovation in the early Islamic world, Cambridge 1983.