خلیلی خلیل الله

معرف

سیاستمدار، شاعر و نویسنده افغانی قرن چهاردهم
متن
خلیلی، خلیل‌اللّه، سیاستمدار، شاعر و نویسنده افغانی قرن چهاردهم. در شوال 1325/ 1286ش (قس مشایخ فریدنی، ص 33؛ ایرج افشار، ص :343 1283ش ] 1322[) در باغ شهرآرای کابل متولد شد (خلیلی، 1378ش الف، مقدمه خراسانی، ص بیست‌وپنج؛ همو، 1341ش، مقدمه سرور گویا، ص 5). پدرش محمدحسین، معروف به مستوفی‌الممالک، از عشیره صافی از روستای سیدخیلِ پروان، در شمال کابل، بود و در دوران حکومت حبیب‌اللّه‌خان* (1319ـ1337) چندین سال مستوفی‌الممالک و نایب سالار نظامی و از مهم‌ترین رجال حکومتی بود. مادرش دختر عبدالقادر خان صافی (از خانهای بنام کوهستان پروان) و خواهر عبدالرحیم‌خان (نایب سالار سابق هرات و وزیر فواید عامه و معاون صدراعظم) بود (همو، 1341ش، همانجا؛ حنیف بلخی، ص 318). خلیل‌اللّه تا سال پنجم دبستان در کابل تحصیل کرد (خلیلی، 1372ش، مقدمه مداینی، ص10). در یازده سالگی، پدرش به دستور امان‌اللّه خان (حک : 1337ـ1347 (1297ـ1307ش)) به قتل رسید و تمام اموالش مصادره شد (همو، 1378ش ب، مقدمه صفی‌اللّه ثبات، ص 15؛ همو، 1341ش، همانجا). در دوازده سالگی، به قلعه صدق‌آباد که متعلق به دایی‌اش عبدالرحیم خان بود، تبعید شد و دو سال در تبعید به سر برد (ایرج افشار، همانجا؛ دانشنامه ادب فارسی، ذیل مادّه).خلیلی تحصیلات و مطالعاتش را به صورت غیر رسمی ادامه داد و به کسب علم از علما و دانشمندان همعصر خود پرداخت. او زبان عربی و فقه، تفسیر، ادبیات، منطق و حدیث را به صورت پراکنده نزد استادان همعصر خود آموخت. علوم معقول و منقول را در کابل نزد مدرّسان افغانی فراگرفت و شعر و ادب دری را از ملک‌الشعرای بی‌تاب آموخت (حنیف بلخی، ص 319؛ مولائی، 1350ش، ص 74؛ مشایخ فریدنی؛ دانشنامه ادب فارسی، همانجاها).پس از آن، برای امرار معاش چند سالی در مکتب‌خانه میر بچه کوتِ کابل تدریس کرد. سپس به سیاست روی آورد و در دوره امان‌اللّه خان، محاسب وزارت مالیه شد و با سِمت منشی مخصوص آن وزارت شروع به کار کرد (خلیلی، 1372ش، همان مقدمه، ص 11؛ همو، 1378ش ب، همان مقدمه، ص 16؛ مولائی، 1350ش؛ مشایخ فریدنی، همانجاها).خلیلی مدتی مستوفی ولایت مزارشریف شد و در 1307ش، بعد از کناره‌گیری امان‌اللّه خان از قدرت، در دوران حکومت کوتاه بچه سقا*، همچنان مستوفی و نیز والی ولایت مزارشریف بود (مشایخ فریدنی، همانجا). در دوران حکومت نادرشاه (1308ـ1312ش)، خلیلی دوباره به شغل معلمی روی آورد و چند بار زندانی شد. در زمان سلطنت محمدظاهر شاه (1312ـ1352ش) مورد توجه قرار گرفت و از او قدردانی کردند (خلیلی، 1372ش؛ دانشنامه ادب فارسی، همانجاها).در 1311، مدیر شعبه اول تحریرات شد (خلیلی، 1378ش ب، همانجا) و سیزده سال در دفتر صدراعظم، محمدهاشم‌خان، خدمت کرد (دانشنامه ادب فارسی؛ خلیلی، 1372ش، همانجاها)، اما مخالفت با شاهزاده کِنِر و اعتراض به وی در 1324ش، موجب شد که از کار برکنار و یک سال و نیم در کابل بازداشت شود. سپس، به قندهار تبعید شد و یک سال و نیم در کارخانه قند آنجا به‌کار پرداخت (ایرج افشار، همانجا).پس از مدتی، در دوره صدراعظمی شاه‌محمودخان (1325ـ1332ش)، خلیلی به کابل احضار و به نیابت دانشگاه کابل منصوب شد. در این دوره، چندین سمت دیگر نیز احراز کرد، از جمله سردبیری در کابینه صدراعظم (فروردین 1328) و با حفظ سمت، وزیر مطبوعات در کابینه (1331ـ1332ش؛ خلیلی، 1389ش، مقدمه کاظمی، ص 39). او مدتی هم منشی دارالانشای مجلس عالی وزرا بود. سپس در 1332ش، به عنوان مشاور مطبوعاتی شاه، با رتبه وزیر در دربار منصوب شد و چون در عهد کودکیِ محمدظاهرشاه به او ادبیات فارسی درس می‌داد، در سراسر دوران پادشاهی وی از دوستان نزدیک شاه محسوب می‌شد (ایرج افشار؛ مولائی، 1350ش، همانجاها).در دوره صدارت محمدیوسف (1342ـ1344ش)، خلیلی نماینده مجلس گردید (خلیلی، 1378ش ب، همانجا) و در اواخر 1342ش، عضو کمیسیون مشورتی درباره متن قانون اساسی جدید (مرکّب از نمایندگان گروهها و قشرهای مختلف جامعه) شد. در جلسه لویَه جِرگه* (بزرگ‌ترین شورای سران قبایل افغانستان) در 18 شهریور 1343، میان خلیلی و سید قاسم رشتیا (وزیر مالیه) برخورد شدیدی رخ‌داد و تیرگی مناسبات این دو که در تهیه قانون اساسی همکاری داشتند، بر حوادث سالهای بعد تأثیر منفی گذاشت (فرهنگ، ج 2، ص 719، 725).بعد از تنفیذ قانون اساسی در 1343ش و اعلام دموکراسی، گروههای سیاسی ملی و ضد کمونیستی به شکل سازمان‌یافته و اصولی در افغانستان تشکیل شدند که بزرگ‌ترین آنها جبهه ملی به رهبری خلیلی بود. این جبهه با توجه به داشتن ماهیت مردمی و اسلامی و وطن‌دوستی به سرعت در میان اقشار جامعه نفوذ کرد. اکثر اعضای آن را استادان دانشگاه و علما و دانشمندان و جوانان تحصیل‌کرده کشور تشکیل می‌دادند. هدف اصلی جبهه ملی این بود که با مبارزات علمی و آگاهانه، مردم را در مقابله با کمونیسم و خطری که کشور را تهدید می‌کرد، بسیج کند و از پیشرفت و نفوذ کمونیسم جلوگیری نماید (حق‌شناس، ص 322).در این هنگام، خلیلی حزبی به نام وحدت ملی، معروف به زرنگار، تشکیل داد (افغانستان در سه دهه اخیر، ج 1، ص 219). این حزب مرامی محافظه‌کارانه با گرایش اسلامی داشت و بخشی از جبهه ملی به‌شمار می‌رفت. نشریه وحدت ارگان انتشاراتی این حزب بود که با مدیریت مولوی خسته اداره می‌شد و با لحن ملایم از دولت سلطنتی مشروطه طرفداری می‌کرد (فرهنگ، ج 2، ص 735ـ736، 750؛ دولت آبادی، ص 34). این حزب در انتخابات دوره دوازدهم مجلس (1344ش) به موفقیت بزرگی نایل شد و خلیلی و تعدادی از اعضای آن به مجلس شورای ملی (وُلِسی جرگه) راه یافتند. با وجود این، از پیروزی نامزدهای انتخاباتی جبهه ملی در کابل جلوگیری شد و افراد موردنظرِ مقامات عالی حکومتی به صورت غیرقانونی انتخاب و راهی مجلس شدند. پیروزی حزب وحدت ملی هم دیری نپایید و بعد از خروج خلیلی از مجلس (رجوع کنید به ادامه مقاله)، اعضای حزبش متفرق شدند (فرهنگ، ج 2، ص 736؛ افغانستان در سه دهه اخیر، ج 1، ص220؛ حق‌شناس، همانجا).پیروزی چشمگیر خلیلی در انتخابات و نزدیکی وی به شاه، موجب شد محمدیوسف صدراعظم و سیدقاسم رشتیا که مخالف خلیلی بودند، وی و حزبش را خطری برای نظام پادشاهی افغانستان وانمود کنند. این تحرکات پشت پرده، شاه و به‌ویژه کمونیستها را بر آن داشت تا با وی به مبارزه برخیزند و به انواع دسایس و حیله‌ها حزبش را منحل کنند. علاوه بر این، مخالفت وی با صدراعظمی محمدیوسف در ولسی‌جرگه و سپس محمدهاشم مَیوَندوال (1344ـ 1346ش)، که مشکلاتش را در مجلس نتیجه مخالفت عده‌ای از نمایندگان از جمله خلیلی می‌دانست، موجب شد که وی را از صحنه دور کنند. لذا در سال اول نمایندگی، خلیلی را به سفارت جدّه فرستادند. پس از خروج خلیلی از افغانستان، حزب وی نیز از هم پاشید و متعاقبآ انتشار نشریه وحدت نیز متوقف شد (فرهنگ، ج 2، ص 749ـ 750؛ حق‌شناس، ص 322ـ323).خلیلی در سالهای آخر پادشاهی محمدظاهرشاه، سفیر افغانستان در عربستان سعودی و سپس در عراق بود (ایرج افشار، ص 343) در عین حال، به عنوان سفیر آکردیته در سوریه، اردن، کویت، قطر، ابوظبی و بحرین خدمت می‌کرد (مولائی، 1368ش، ص 371؛ خلیلی، 1378ش ب، همانجا). بعد از کودتای محمد داوودخان (1352ش) و برچیده‌شدن نظام سلطنتی در افغانستان، خلیلی در دوره داوود خان (1352ـ1357ش) نیز در مقام خود باقی‌ماند (ایرج افشار، همانجا).پس از کودتای کمونیستی 7 ثور (اردیبهشت) 1357 و سپس اشغال رسمی افغانستان به‌دست اتحاد جماهیر شوروی در 6 دی 1358، خلیلی نیز مانند گروه کثیری از هموطنانش آواره شد و سرانجام مدتی در نیوجرسی امریکا اقامت گزید (مولائی، 1368ش، ص 371ـ372؛ دانشنامه ادب فارسی، همانجا). او در اواخر عمرش به پیشاور و اسلام‌آباد در پاکستان رفت. در آنجا به مجاهدان افغان پیوست و برای آزادی وطنش به فعالیت پرداخت (مولائی، 1368ش، ص 372؛ یوسفی، ص 624). خلیلی در 14 اردیبهشت 1366 در اسلام‌آباد درگذشت و جسدش را در گورستان مهاجران افغانی مقیم پیشاور به خاک سپردند (مشایخ فریدنی، ص 33؛ خلیلی، 1372ش، همان مقدمه، ص 12).خلیلی در عرصه سیاست از چهره‌های برجسته ضدکمونیستی و در عرصه ادب و فرهنگ از مفاخر ملی افغانستان بود (افغانستان در سه دهه اخیر، همانجا). او متدین و آزادی‌خواه بود و به پیشروان نهضتهای دینی و آزادی‌خواه شرق از قبیل سیدجمال‌الدین اسدآبادی* و محمد اقبال لاهوری* ارادت می‌ورزید و در اشعار خود تلاشهای آنان در بیداری مسلمانان را می‌ستود (خلیلی، 1372ش، همان مقدمه، ص 13؛ همو، 1389ش، همان مقدمه، ص 58).او که شاعری قوی‌دست در شعر فارسی بود، در قلمرو زبان دری در پنجاه سال اخیر، از شاعران طراز اول شعر سنّتی محسوب می‌شود. به همین سبب، ادبای ایران وی را شاعر ملی و ملک‌الشعرای افغانستان نامیده‌اند. او دوستدار تجدد در زندگی مردم و حکومت افغانستان بود (ایرج افشار، همانجا؛ خلیلی، 1389ش، همان مقدمه، ص 39، 45). از نمونه اشعار وی ترکیب‌بند به بارگاه سعدی است که آن را به مناسبت هشتصدمین سال تولد سعدی سرود (یوسفی، ص 626). همچنین خلیلی را پیشاهنگ شعر مقاومت افغانستان در برابر سلطه شوروی دانسته‌اند (رجوع کنید به خلیلی، 1372ش، همانجا؛ همو، 1389ش، همان مقدمه، ص 46). او در اشعارش به مسائل سیاسی، ملی، بین‌المللی و اسلامی به‌ویژه مسئله فلسطین توجه خاصی داشت و همانند اقبال لاهوری دلیل ضعف مسلمانان را خودباختگی و متحد نبودنشان می‌دانست و به ترغیب آنان به مبارزه می‌پرداخت (مشایخ فریدنی، ص 34؛ خلیلی، 1372ش، همان مقدمه، ص 13ـ14). اشعار وی در ایران، پاکستان، هند، تاجیکستان، مصر، ایتالیا و فرانسه ترجمه و چاپ شده است (خلیلی، 1341ش، همان مقدمه، ص 9، 14). مجموعه‌ای از رباعیاتش را سیداحمد حسین مرونی، سفیر یمن، به عربی و علاءالدین حمودی جبّوری به انگلیسی ترجمه کرده‌اند (همو، 1354ش، ص 467).خلیلی ایران را دوست داشت و با مشاهیر علم و ادب ایرانی همعصر خود، از جمله علی‌اصغر حکمت*، محمدتقی بهار*، بدیع‌الزمان فروزانفر*، حبیب یغمایی* و رهی معیری*، مکاتبه و مشاعره داشت. او دوبار به ایران سفر کرد و اشعاری در وصف ایران و شهرهایش سرود (رجوع کنید به مشایخ فریدنی، همانجا؛ مولائی، 1368ش، ص 366ـ367؛ خلیلی، 1389ش، همان مقدمه، ص 54؛ محمود افشار، ج 1، ص 236ـ241، ج 3، ص 14ـ15).خلیلی در افغانستان نشان درجه اول معارف را دریافت کرد و از فرهنگستان فرانسه (از طرف ژنرال دوگل) نیز نشان گرفت و عضو نویسندگان بین‌المللی آسیایی و افریقایی و عضو افتخاری در فرهنگستان تاریخ افغانستان بود (خلیلی، 1378ش ب، همان مقدمه، ص 16). او به شهرهای مشهور جهان از جمله مکه، مدینه، دمشق، قاهره، آنکارا، قونیه و لنین‌گراد سفرهای بسیاری کرد که غالب آنها در چهارچوب دعوت نهادهای فرهنگی و ادبی کشورها و برای شرکت در همایشهای بین‌المللی مربوط به زبان و ادب فارسی صورت می‌گرفت (رجوع کنید به مشایخ فریدنی، همانجا؛ حنیف بلخی، ص 320؛ خلیلی، 1341ش، همان مقدمه، ص 9؛ همو، 1389ش، همان مقدمه، ص 62).خلیلی در تدوین دایرة‌المعارف آریانا* همکاری داشت و مدخلهایی چون «ابوالحسن علی هُجویری»، «ابوالحسن هاشمی» و «بوسهل» را برای آن تألیف کرد.اولین مجموعه شعر خلیلی پیش از 1334ش منتشر شد (مولائی، 1350ش، ص 75). وی ظاهرآ هیچ‌گاه گرایش و اقبالی به شعر نو از خود نشان نداد و همواره به شیوه‌های سنّتی شعر گفت (رجوع کنید به خلیلی، 1389ش، همان مقدمه، ص 51). از وی بیش از 57 اثر در موضوعات عرفان، ادب و تاریخ به صورت نظم و نثر و به زبانهای فارسی و عربی به جای مانده است. مهم‌ترین آثار وی عبارت‌اند از: آثار هرات سه جلدی (هرات 1309ش)؛ احوال و آثار حکیم سنائی غزنوی (کابل 1315ش)؛ سلطنت غزنویان (کابل 1337ش)؛ فیض قدس (کابل 1334ش)؛ برگهای خزانی؛ نی‌نامه (چهار رساله درباره مولانا؛ کابل 1352ش)؛ داستان زمرد خونین (کابل 1355ش)؛ زرین عقاب (1974)؛ الفقهاءالمُغانیون (بغداد)؛ ابن‌بطوطه فی افغانستان (بغداد)؛ عیاری از خراسان: امیر حبیب‌اللّه خادمِ دین رسول‌اللّه (داستان گونه‌ای از زندگی، مبارزات، و قدرت گرفتن حبیب‌اللّه‌خان؛ 1359ش). بسیاری از مقالات ادبی، تاریخی، سیاسی و انتقادی او نیز به صورت پراکنده در نشریات افغانستان، ایران، پاکستان، ترکیه، عراق، عربستان، کویت، سوریه و مصر به چاپ رسیده‌اند (برای آشنایی بیشتر با آثار خلیلی رجوع کنید به همان، مقدمه کاظمی، ص 61ـ62؛ همو، 1372ش، همان مقدمه، ص 15؛ همو، 1378ش الف، همان مقدمه، ص سی‌وهفت ـ چهل).منابع : ایرج افشار، «خلیل‌اللّه خلیلی افغانی : 1283ـ1366»، آینده، سال 13، ش 4 و 5 (تیر و مرداد 1366)؛ محمود افشار، افغان‌نامه، تهران 1359ـ1361ش؛ افغانستان در سه دهه اخیر، ج 1، قم: ثقلین، 1381ش؛ ش.ن. حق‌شناس، دسایس و جنایات روس در افغانستان : از امیردوست محمدخان تا ببرک، تهران 1363ش؛ محمد حنیف حنیف بلخی، پر طاووس، یا، شعر فارسی در آریانا، کابل 1364ش؛ خلیل‌اللّه خلیلی، دیوان، گردآوری محمدهاشم امیدوار هراتی، تهران 1341ش؛ همان، به‌کوشش محمد کاظم کاظمی، تهران 1389ش؛ همو، «رباعیات خلیلی»، سخن، دوره 24، ش 5 (اردیبهشت ـ خرداد 1354)؛ همو، کلیات اشعار استاد خلیل‌اللّه خلیلی، به کوشش عبدالحی خراسانی، تهران 1378ش الف؛ همو، مثنوی هزاره اول، یا، غمنامه وطن، همراه با آثاری دیگر، به‌کوشش محمود طاووسی، شیراز 1378ش ب؛ همو، مجموعه اشعار خلیل‌اللّه خلیلی، به کوشش مهدی مداینی، تهران 1372ش؛ دانشنامه ادب فارسی، به‌سرپرستی حسن انوشه، ج :3 ادب فارسی در افغانستان، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1378ش، ذیل «خلیلی، خلیل‌اللّه»؛ بصیر احمد دولت‌آبادی، شناسنامه احزاب و جریانات سیاسی افغانستان، قم 1371ش؛ ظاهر طنین، افغانستان در قرن بیستم: 1966ـ 1900، چاپ 2، تهران 1384ش؛ میرمحمدصدیق فرهنگ، افغانستان در پنج قرن اخیر، قم 1374ش؛ محمدحسین مشایخ فریدنی، «یادی از استاد خلیل‌اللّه خلیلی»، کیهان فرهنگی، سال 4، ش 2 (اردیبهشت 1366)؛ محمدسرور مولائی، برگزیده شعر معاصر افغانستان، تهران 1350ش؛ همو، «به‌یاد خلیل‌اللّه خلیلی»، آینده، ج15، ش3ـ5 (خرداد ـ مرداد 1368)؛ غلامحسین یوسفی، چشمه روشن: دیداری با شاعران، تهران 1369ش.
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 16
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده