خلیلپاشا آرناؤد (ارنؤد)، صدراعظم عثمانی قرن دوازدهم. وی در حدود 1065 در ایلبصان، در ولایت مناستر (رجوع کنید به سامی، ذیل «ایلبصان»)، در خانوادهای آلبانیاییتبار به دنیا آمد. وقتی سنانآغا، برادر بزرگش، بُستانجیباشی (درباره این سِمَت رجوع کنید به بستانجی*) بود، خلیل وارد اوجاق بستانجی شد (دلاورزاده، ص 24) و پس از درگذشت برادرش در 1105، به خدمت قلایْلیقوز احمدپاشا، والی بغداد، درآمد (اوزون چارشیلی ، ج 4، بخش 2، ص 306). وی پس از مدتی بهاستانبول برگشت و دوباره به اوجاق بستانجی پیوست. وی به مرور ارتقا یافت و «اوطهباشی»، از افسران اوجاق ینیچری (رجوع کنید به پاکالین ، ذیل "Odaba((")، و «خَصَکی/ خاصگیآغا»، از مقامات درباری (رجوع کنید به همان، ذیل "Haseki ag(alar")، گردید تا آنکه در مأموریتی مورد توجه سلطان قرار گرفت (دلاورآغازاده، همانجا) و در 1123 بستانجیباشی شد (ثریا، ج 2، ص 292). او در محرّم 1128 با رتبه میرمیرانی (بیگلربیگی) به حکومت ایالت ارزروم منصوب گردید (سامی، ذیل «خلیلپاشا»). در این زمان که جنگ با اتریش قریبالوقوع به نظر میرسید، خلیلپاشا پیش از رفتن به ارزروم، مأمور تعمیر قلعه نیش، در صربستان (رجوع کنید به د.ا.د.ترک، ذیل (" "Ni)، شد و سپس به محافظت از بلگراد مأمور گردید (اوزونچارشیلی، همانجا). در همین دوره، سلاحدارْ دامادعلیپاشا، وزیراعظم، در جنگ عثمانی و اتریش، در اواسط شعبان 1128، بهقتل رسید (رجوع کنید به دانشمند ، ج 4، ص 9ـ10؛ اوزون چارشیلی، ج 4، بخش 1، ص 118ـ 121). در این گیرودار که ارتش شکستخورده عثمانی به بلگراد عقبنشینی کرده بود، براثر پادرمیانی موقوفاتی ابراهیم افندی (بعدآ داماد ابراهیمپاشا نوشهرلی*، صدراعظم معروف و از مقربان سلطان احمد سوم؛ رجوع کنید به د.ا.د.ترک، ذیل "Damad I(bra(him Pa(a Nev(ehirli")، در رمضان همان سال خلیلپاشا به صدارت انتخاب شد (دلاورزاده، ص 25؛ هامر ـ پورگشتال ، ج 7، ص210؛ دانشمند، ج 4، ص10؛ اوزون چارشیلی، ج 4، بخش 1، ص 125ـ126).به دنبال سقوط شهر مستحکم تِمِشوار*، آخرین سنگر عثمانی در مجارستان (هامر ـ پورگشتال، ج 7، ص 212)، در اوایل صدارت خلیلپاشا (ذیقعده 1128)، او سپاه تحت فرمان خود را به ادرنه انتقال داد (دانشمند، همانجا) و چند ماه بعد، پس از تأمین تدارکات لازم، به منظور بازپس گرفتن تمشوار که موقعیت راهبردی خاصی داشت، بدانسو حرکت کرد. وی در بلگراد که در محاصره نیروهای اتریش درآمده بود، با دشمن مواجه شد، اما بهویژه به علت تردید و تعلل او در حمله به دشمن و رویگردانی و کنارهگیری از جنگ و در نتیجه فقدان هماهنگی و اتحاد لازم در سپاه، بالاخره بلگراد هم در نیمه اول رمضان 1129 سقوط کرد (دلاورزاده، ص 26؛ هامر ـ پورگشتال، ج 7، ص220ـ223؛ دانشمند، ج 4، ص 11؛ اوزون چارشیلی، ج 4، بخش 1، ص 134ـ136). در جریان این جنگ، گذشته از شمار بسیار تلفات و اسرای عثمانی، توپخانه و تجهیزات و تدارکات و حتی بایگانی سپاه عثمانی نیز به دست دشمن افتاد (د.اسلام، چاپ دوم، ذیل "Khal((a Hshl Pa(a(djdj(( Arnawud"). سران سپاه عثمانی مسئولیت شکست بلگراد را به گردن خلیلپاشا انداختند و به همین علت به فرمان سلطان در اواخر رمضان 1129 وی از صدارت خلع شد (د.ا.د.ترک، "Halil Pa(a,Arnavut"). متعاقب آن، خلیلپاشا به حکومت سلانیک فرستاده شد، اما اندکی پس از رسیدن به محل مأموریتش، حکم بازداشت وی در قلعه سلطانیه و مصادره آلات و مهمات و نقودی که در تصرفش بود صادر شد. شخصی هم بهنام اسماعیلآغا مأمور قتلش شده بود ولی خلیلپاشا از قلعه فرار کرد و در خانه یکی از خاصکیهای بستانجی مخفی شد. اختفای او نزدیک به سه سال طول کشید. پس از آنکه محل اختفایش کشف گردید، به شفاعت بعضی از ارکان دولت از خونش گذشتند و او را به جزیره مدللی یا لمنی تبعید کردند.در اواسط شوال 1132، خلیلپاشا به محافظت قلعه سدالبحر (بوغاز حصاری یا تنگه داردانل) گمارده شد (اوزون چارشیلی، ج 4، بخش 2، ص 307)، لیکن به علت چشمپوشی از مظالم کدخدای انتخابی خود، عبدی خاصکی، بر مردم از وزارت خلع شد و در اوایل 1133 دوباره به جزیره مدللی تبعید گردید (دلاورزاده؛ اوزون چارشیلی، همانجاها). او حدود هفت سال در تبعید بود تا سرانجام در ربیعالآخر 1140 عفو شد و به محافظت از قلعه اغریبوز به انضمام حکومت سنجق قارلی گمارده شد (دلاورزاده؛ همانجا؛ ثریا، ج 2، ص 292). در محرّم 1141 هم بیگلربیگی قندیه گردید (دلاورزاده، همانجا؛ ثریا، ج 2، ص 292ـ293؛ اوزون چارشیلی، ج 4، بخش 2، ص 308). در اواخر عمرش هم دوبار به حکومت خانیه رسید و یک بار دیگر بیگلربیگی قندیه شد (دلاورزاده؛ سامی؛ اوزون چارشیلی، همانجاها). وی در 1146 درگذشت (ثریا، ج 2، ص 293).خلیلپاشا در منابع، شخصی متدین، متقی، نرمخو و درویشمسلک وصف شده است (رجوع کنید به دلاورزاده؛ ثریا، همانجاها)، لیکن او اقتدار لازم را برای حل و فصل امور و مسائل صدارت نداشت و از اداره سپاه، بهویژه به هنگام جنگ، ناتوان بود (اوزون چارشیلی؛ د.ا.د.ترک، همانجاها).منابع : محمد ثریا، سجل عثمانی، استانبول 1308ـ1315/ 1890ـ 1897، چاپ افست انگلستان 1971؛ عمرافندی دلاورزاده، حدیقةالوزراء ذیلی، در احمد تائب عثمانزاده، حدیقةالوزراء، استانبول 1271، چاپ افست فرایبورگ 1969؛ شمسالدینبن خالد سامی، قاموسالاعلام، چاپ مهران، استانبول 1306ـ1316/ 1889ـ1898؛Dani(mend, I(zahli Osmanli tarihi kronolojisi, Hami I(smail I(stanbul 1971-1972; EI2alKh, s.v. "((a Hshl Pa(djdja(( Arnawud" (by J. H. Kramers [A. H. de Groot]); Joseph von Hammer