خلیلبن احمد، نحوی، لغوی و بنیانگذار علم عروض در سده دوم هجری. نام کامل وی در منابع خلیلبن احمدبنعمروبن تمیم فراهیدی یا فرهودی آمده است. کنیه وی را ابوعبدالرحمان گفتهاند (رجوع کنید به ابوالطیب لغوی، ص 45؛ سیرافی، ص 38؛ زَبیدی، ص 47). به گفته برخی، پدر خلیل اولین کسی است که پس از پیامبر صلیاللّهعلیهوآلهوسلم احمد نامیده شده است (رجوع کنید به زَبیدی، همانجا؛ ابنندیم، ص 48؛ مرزبانی، ص 56). منابع متقدم نام و نسب او را فقط خلیلبن احمد ذکر کردهاند (برای نمونه رجوع کنید به سیبویه، ج 1، مقدمه، ص 6، به نقل از ابواسحاق زجاج؛ جاحظ، ج 1، ص 361؛ بخاری، ج 2، قسم 1، ص 200؛ وکیع، ج 1، ص 334؛ نیز رجوع کنید به ادامه مقاله). مرزبانی که بیشترین مطالب را در بین قدما درباره خلیل آورده است، به صراحت گفته که درباره نَسَب او بیشتر از نام پدرش چیزی نیافته است (همانجا). زبیدی (متوفی 379؛ همانجا) بدون ذکر مأخذ، ابنعمروبن تمیم را به نام پدر خلیل افزوده است و برخی از تذکرهنویسان بعدی هم این را تکرار کردهاند (رجوع کنید به ابنخلّکان، ج 2، ص 244؛ یاقوت حموی، ج 3، ص 1260).در اغلب منابع متقدم نام وی خلیلبن احمد فراهیدی/ فراهیدی أزدی/ فُرهودی آمده و فراهید بطن و تیرهای از قبیله اَزْد ذکر شده است (رجوع کنید به ابنسلام جُمَحی، ص 20؛ جاحظ؛ بخاری؛ ابوالطیب لغوی، همانجاها؛ برای اطلاع بیشتر درباره نسبت فراهیدی و کنیههای دیگر او رجوع کنید به تالمون ، ص 3ـ14).سمعانی (ج 10، ص 167) نیز باهلی را به نسب خلیل افزوده و وی را خلیلبن أزدی باهلی فراهیدی معرفی کرده است. درباره ریشه کلمه فراهیدی و فرهودی اختلافنظر بسیار است (رجوع کنید به تالمون، ص 3ـ5، 8ـ14).خلیل در عمان به دنیا آمد و در جوانی به بصره رفت (مرزبانی؛ یاقوت حموی، همانجاها). با اینکه محل تولدش مشخص است، یاقوت حموی (همانجا) وی را ایرانیالاصل دانسته و معتقد است اگر خلیل عرب بود، علمای انساب یا شاگردانش نسب او را بهطور کامل ذکر میکردند، نه اینکه او را فقط خلیلبن احمد بنامند (رجوع کنید به سطور پیشین). او (ج 3، ص 1260ـ1261) سپس از حمزه اصفهانی نقل کرده است که خلیل از اخلاف ایرانیانی است که به دستور انوشیروان (حک : 531ـ579 میلادی) یمن را فتح کردند و جدّ خلیل در یمن مانده و با قبیله أزد وصلت کرده است؛ او در ادامه میافزاید که خلیل به دلیل هموطن بودن و قرابت، سیبویه را پرورش داد. این داستان در منابع متقدم دیده نمیشود، اما در منابع متأخر آمده است (برای نمونه رجوع کنید به شوشتری، ص 550؛ خوانساری، ج 3، ص 289).از زندگی خلیل در کودکی اطلاعی در دست نیست. او در جوانی به بصره رفت و با ایوب سَخْتیانی (محدّث و فقیه اهل تسنن، متوفی 131) آشنا شد و از او علم آموخت و نحو را از عَمروبن علاء و عیسیبن عُمر ثقفی (متوفی 149) فراگرفت. (مرزبانی، همانجا؛ ابنانباری، ص 46). خلیل زندگی بسیار ساده و زاهدانهای داشت و با درآمد کشاورزی از زمینی که از پدرش به ارث برده بود، زندگی میکرد، در حالیکه شاگردانش از علمی که از او آموخته بودند، ثروتمند شدند (رجوع کنید به مرزبانی، همانجا؛ ذهبی، ج 7، ص 430؛ فیروزآبادی، ص 76). او در تمام منابع زاهد و با عزت نفس و باهوشترین فرد روزگار خود معرفی شده که از دیدار پادشاهان و حاکمان پرهیز میکرده است (برای نمونه رجوع کنید به ابنمعتز، ص 97، 99؛ ابنخلّکان، ج 2، ص 245ـ246؛ سیوطی، ج 1، ص 64).در اکثر منابع حکایت دیدار خلیل با ابنمقفع* (متوفی 142) آمده (برای نمونه رجوع کنید به مرزبانی، ص 57؛ قفطی، ج 1، ص 345؛ یافعی، ج 1، ص 365) که هدف آن نشان دادن برتری خلیل بر ابنمقفع است. سخنان و حکایات حکمتآمیزی از خلیل نقل شده که نشانه درایت، تیزهوشی و فصاحت اوست. قطعهای منثور از وی که مردم را در دانایی و نادانی به چهار دسته تقسیم میکند (رجوع کنید به ابنعبدربّه، ج 2، ص 293ـ294؛ مرزبانی، ص 61)، در زبان فارسی به شکل منظوم مَثَل سائر شده است (رجوع کنید به خوانساری، ج 3، ص 297؛ دهخدا، ج 1، ص60، 62). علاوه بر سخنانش، تقدم و شهرتش در علم سبب شده است که نام خلیل نزد شاعران و اهل علم نمادی از علم و آگاهی شود (رجوع کنید به ابوالطیب لغوی، ص 52ـ53؛ مرزبانی، ص 57). خلیل شاگردان بسیاری داشت که ممتازترین آنها عبارتاند از: سیبویه* (متوفی 180)، کسایی* (متوفی 189)، اَصمعی* (متوفی 216) و لیثبن مظفر* (متوفی 180؛ رجوع کنید به یاقوت حموی، ج 3، ص 1262؛ نیز رجوع کنید به عبدالوهاب ملا، ص 13ـ14).درباره مذهب وی در منابع متقدم اظهارنظر واضحی نشده است. مرزبانی (ص 56) از خود خلیل نقل کرده که وقتی از عمان به بصره آمده به صُفریه*، از شعب خوارج اباضی، گرایش داشته است تا اینکه نزد ایوب سختیانی میرود و به راهنمایی او مذهب اهل سنّت را برمیگزیند (نیز رجوع کنید به ابنعبدربّه، ج 2، ص 217؛ مخزومی، ص 47ـ48؛ د. اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه). همچنین مرزبانی (ص 65) حکایتی را نقل کرده که نشانه مخالفت خلیل با نظریات قدریه* (معتزله) و همداستانی وی با نظریه کسب اشعری است (درباره این بحث رجوع کنید به کسب*؛ جبر و اختیار*). مرزبانی نخستین کسی از متقدمان است که گفتگوی یونس و خلیل را درباره امام علی علیهالسلام نقل کرده است. خلیل در این گفتگو علی را از تمام صحابه برتر دانسته است و به علاوه نشانههایی از تشیع خلیل در این سخنان مشاهده میشود. مهمتر اینکه خلیل به یونس گفته است که «تا وقتی من زندهام این سخن را پنهان نگهدار» (رجوع کنید به ص 57؛ نیز رجوع کنید به شوشتری، ص 554) که با آموزه تقیه در نزد شیعیان کاملا همخوانی دارد. مخزومی که تحقیقات بسیاری درباره خلیل انجام داده، معتقد است که آثار خلیل از تشیع او حکایت دارد و آرای کلامی خلیل برگرفته از تعالیم امام جعفرصادق است (رجوع کنید به ص 48ـ49). در کتب متأخر نیز خلیل شیعه و از اصحاب امام جعفرصادق علیهالسلام دانسته شده است (برای نمونه رجوع کنید به افندی اصفهانی، ج 2، ص 249؛ نیز رجوع کنید به آقابزرگ طهرانی، ج 2، ص 325؛ قس مدرس تبریزی، ج 7، ص 185، که پدر خلیل را از اصحاب امام جعفر صادق دانسته است).خلیل در بصره درگذشت. تاریخ وفات وی را مرزبانی (ص 72) 160، ابنندیم (ص 47) 170 و یاقوت حموی (ج 3، ص1260) 175 ذکر کردهاند. در این بین تاریخ 130 یا 131 نیز دیده میشود (رجوع کنید به یافعی، ج 1، ص 362؛ ابنتغری بردی، ج 1، ص 311ـ312) که بیتردید اشتباه است.خلیل یکی از بزرگترین دانشمندان جهان اسلام محسوب میشود. خدمات علمی وی در چند زمینه درخور تعمق و بررسی است: 1) خلیل واضع علم عروض است (رجوع کنید به عروض*) که ابداع آن همسنگ اختراع علم منطق توسط ارسطو دانسته شده است (یاقوت حموی، ج 3، ص 1261). 2) نخستین فرهنگ لغت عرب به نام العین*، به شیوهای کاملا نو و ابتکاری، منسوب به اوست. 3) با وجود دانشمندان ممتاز در علم نحو پیش از وی، خلیل را به حق واضع علم نحو دانستهاند (شوقیضیف، ص 56).قدرت ادراک و استنباط کمنظیر خلیل سبب شده بود که در هر علمی که وارد میشد قوانین دقایق و ظرایف آن را به شکلی علمی طبقهبندی میکرد که در نحو هم چنین کرد. او در پایهگذاری و تثبیت قواعد نحوی بر سماع، تعلیل و قیاس تکیه داشت. سماع نزد وی عبارت بود از شنیدن شعر و نثر و لغت از عربِ فصیحی که به فصاحتش اعتماد داشت. ازاینرو، در جزیرةالعرب به نزد قبایل میرفت و از آنان میشنید و چون کسایی از او پرسید این همه علم را از کجا آوردهای پاسخ داد: «از بیابانهای حجاز و نجد و تهامه» (رجوع کنید به همان، ص 33، 46). با اینکه پیش از خلیل، قیاس در نحو نزد کسانی مانند عبداللّهبن ابیاسحاق حضرمی* رواج داشت، اما خلیل شیوهای علمی به آن بخشید که از امتیازات مکتب بصره شد (مخزومی، ص 73). از جمله، ابتکار نظریه عوامل نحوی و اصول و فروع آن از ابداعات اوست و به گفته شوقی ضیف (ص 38) با مطالعه کتاب سیبویه درمییابیم که واضع نظریه عوامل خلیل است.خلیل در مکتبهای دیگر نحوی زبان عربی نیز تأثیر گذاشت. زیرا اصول مهم مکتب بصره (سماع، قیاس و تعلیل) در مکتب کوفه نیز پذیرفته شد و آنان به سماع و قیاس تکیه کردند؛ همچنانکه کسایی نحو را از خلیل آموخت و یحییبن زیاد فَرّاء* (متوفی 207) نیز الکتاب سیبویه را همدم خود قرار داده بود (رجوع کنید به سیّدی، ص 178). خلیل در پیدایی نخستین اثر روشمند در نحو عربی، یعنی الکتاب سیبویه، نقش اساسی داشت و اغلب منابعِ متقدم بسیاری از مطالب این کتاب را از آنِ خلیل دانستهاند (برای نمونه رجوع کنید به سیبویه، ج 1، همان مقدمه، ص 6؛ سیرافی، ص40؛ مرزبانی، ص 58). علیبن نصر جهضمی (متوفی 187)، شاگرد خلیل، نقل کرده که سیبویه به او گفته است: «بیا تا با یاری هم علم خلیل را زنده کنیم» (رجوع کنید به سیبویه، ج 1، مقدمه، ص 8، به نقل از ابواسحاق زجاج)؛ این سخن نشان میدهد که سیبویه نه تنها مطالب بلکه روش را نیز از خلیل اخذ کرده بوده است. سیبویه در کتابش بیش از 350 بار از خلیل نقل قول کرده است (سیّدی، ص 121). سیرافی (همانجا) و ابنانباری (ص 46) نقل کردهاند که هرگاه سیبویه میگوید از او سؤال کردم منظورش از او، خلیلبن احمد است. اغلب پاسخهای خلیل حاوی تحلیلهایی هوشمندانه و کمنظیر و نشانه این است که او در نظریه زبان به مقدماتی دست یافته بوده است (رجوع کنید به د. اسلام، همانجا). حمودی (خلیلبن احمد، مقدمه، ص 30ـ71) حتی معتقد است که سیبویه فقط دروس و یادداشتهای خلیل را جمعآوری کرده و الکتاب در واقع اثر خلیل است.علاوه بر کتاب العین کتابهای دیگری هم به خلیل نسبت دادهاند که عبارتاند از: کتاب النغم، کتاب العروض، کتاب الشواهد، کتابالجمل، کتاب النَقْط و الشکل، کتاب فائتالعین و کتاب الایقاع (رجوع کنید به ابنندیم، ص 49؛ یاقوت حموی، ج 3، ص 1271). قفطی (ج 1، ص 346) به این فهرست کتاب العوامل را نیز افزوده است. رمضان عبدالتواب در 1348ش/1969 در قاهره رسالهای از خلیل را با نام الحروف یا رسالة فی معنی الحروف منتشر کرد. او سپس در 1361ش/1982 دو رساله دیگر از ابنسکّیت و رازی را همراه با این رساله در قاهره با عنوانِ ثلاثة کتب فی الحروف منتشر کرد. در منابع متقدم از رساله حروف ذکری به میان نیامده است (برای آگاهی از رساله دیگر منسوب به خلیل رجوع کنید به تالمون، ص 38ـ43).خلیل شاعری کمگو (مُقلّ) بود. به نظر ابنمعتزّ (ص 99) اشتغال وی به علم باعث شده که از سرودن شعر چشم بپوشد. با این حال، ابنندیم (ص 184) مقدار اشعار او را بیست برگه ذکر کرده است. از بین متقدمان، مرزبانی بیش از دیگران اشعار وی را نقل کرده است (رجوع کنید به ص 58ـ72). تالمون فهرستی از اشعار خلیل را از منابع مختلف جمعآوری کرده است که مجموعآ شامل 57 بیت میشود (رجوع کنید به ص 82ـ85).منابع : آقابزرگ طهرانی؛ ابنانباری، نزهةالالباء فی طبقات الادباء، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ?]1386/ 1967[؛ ابنتغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، قاهره ?] 1383[ـ1392/ ?] 1963[ـ1972؛ ابنخلّکان؛ ابنسلام جُمَحی، طبقات فحول الشعراء، چاپ محمود محمد شاکر، ]قاهره 1952[؛ ابنعبدربّه، کتاب العقدالفرید، چاپ احمد امین، احمد زین، و ابراهیم ابیاری، ج 2، قاهره 1389/1969؛ ابنعماد؛ ابنمعتز، طبقاتالشعراء، چاپ عبدالستار احمد فراج، ]قاهره 1375/ 1956[؛ ابنندیم (تهران)؛ ابوالطیبلغوی، مراتبالنحویین، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، صیدا 1423/2002؛ عبداللّهبن عیسی افندی اصفهانی، ریاضالعلماء و حیاضالفضلاء، چاپ احمد حسینی، قم 1401ـ؛ محمدبن اسماعیل بخاری، کتاب التاریخ الکبیر، ]بیروت ?1407/ 1986[؛ عمروبن بحر جاحظ، البیان و التبیین، چاپ عبدالسلام محمد هارون، بیروت ?]1367/ 1948[؛ خلیلبن احمد، کتابالحروف و الادوات، چاپ هادی حسن حمودی، ]مسقط 1428/ 2007[؛ خوانساری؛ علیاکبر دهخدا، امثال و حکم، تهران 1363ش؛ ذهبی؛ محمدبن حسن زَبیدی، طبقات النحویین و اللغویین، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ] 1984[؛ سمعانی؛ عمربن عثمان سیبویه، کتاب سیبویه، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره ?]1385/ 1966[، چاپ افست بیروت 1411/1991؛ حسین سیّدی، رویکرد زبانشناختی به نحو عربی، مشهد 1387ش؛ حسنبن عبداللّه سیرافی، کتاب اخبار النحویین البصریین، چاپ فریتس کرنکو، بیروت 1936؛ عبدالرحمانبن ابیبکر سیوطی، المزهر فی علوماللغة و انواعها، چاپ محمد احمد جاد المولی، علیمحمد بجاوی، و محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ]بیتا.[؛ نوراللّهبن شریفالدین شوشتری، مجالس المؤمنین، تهران 1354ش؛ شوقی ضیف، المدارس النحویة، قاهره ?] 1968[؛ عبدالوهاب ملا، معجم الخلیلبن احمد الفراهیدی: دراسة لإزالةالشک فی نسبة العین للخلیل، بیروت 1422/2001؛ محمدبن یعقوب فیروزآبادی، کتاب البلغة فی تاریخ ائمةاللغة، چاپ برکات یوسف هبّود، صیدا 1422/2001؛ علیبن یوسف قفطی، اِنباهالرواة علی اَنباهالنحاة، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، ج 1، قاهره 1369/1950؛ مهدی مخزومی، الخلیلبن احمد الفراهیدی: اعماله و منهجه، بیروت 1406/1986؛ محمدعلی مدرس تبریزی، ریحانةالادب، تهران 1369ش؛ محمدبن عمران مرزبانی، کتاب نورالقبس المختصر من المقتبس، اختصار یوسفبن احمد یغموری، چاپ رودلف زلهایم، ویسبادن 1384/1964؛ محمدبن خلف وکیع، اخبارالقضاة، بیروت: عالمالکتب، ]بیتا.[؛ عبداللّهبن اسعد یافعی، مرآةالجنان و عبرةالیقظان فی معرفة ما یعتبر من حوادث الزمان، حیدرآباد، دکن 1337ـ1339، چاپ افست بیروت 1390/1970؛ یاقوت حموی، معجمالادباء، چاپ احسان عباس، بیروت 1993؛Ah(mad" (by R. Sellheim); Rafael EI2alKh, s.v. "Al-((l b. Talmon, Arabic grammar in its formative age: Kita(b al- `Ayn and its attribution to H(al(l b. Ah(mad, Leiden 1997.خلیلبن اسحاق، فقیه مالکی مصری قرن هشتم، مشهور به جُندی یا ابنالجُندی. لقبش ضیاءالدین و کنیهاش ابوالمَوَدَّة بود. نام او را محمد نیز ضبط کردهاند (ابنحجر عسقلانی، ج 2، ص 86).خلیل در قاهره متولد شد اما تاریخ ولادتش معلوم نیست. در دایرةالمعارف اسلام (چاپ دوم، ذیل مادّه) تاریخ وفات او به اشتباه به جای تاریخ ولادتش ذکر شده است. برخی منابع چنین نقل کردهاند که پدرش اسحاقبن موسی، حنفیمذهب بود و با محمدبن محمد عَبْدَری مشهور به ابنحاج (فقیه مالکی، متوفی 737) معاشرت داشت (رجوع کنید به ابنحجر عسقلانی، همانجا؛ تنبکتی، ص 169). این امر بعدها باعث گرایش خلیل به مذهب مالکی شد. بنشنب تغییر مذهب خلیل را تحتتأثیر استادش،عبداللّهبن سلیمان مَنوفی (فقیه مالکی، متوفی 749) دانسته است (رجوع کنید به د.اسلام، همانجا). وی حدیث را از شمسالدین ابوعبداللّه ابنعَبْدالهادی، ادبیات و اصول فقه را از برهان رشیدی و فقه مالکی را نزد منوفی آموخت (ابنفرحون، ص 186؛ ابنحجر عسقلانی، همانجا؛ سیوطی، ج 1، ص460؛ حَطّاب، ج 1، ص 9).خلیل مدتی در مدرسه شَیخونیه در قاهره (قس د.اسلام، همانجا) به تحصیل و تدریس پرداخت. پس از مرگ استادش منوفی، کرسی تدریس و اِفتا در حوزه فقه مالکی به او واگذار شد و به سبب فضل و دیانتش در صدر علمای قاهره قرار گرفت (ابنفرحون؛ ابنحجر عسقلانی، همانجاها). ابراهیمبن عَطیه قرشی مَکّی، بهرامبن عبداللّه دَمیری معروف به ابنعِوَض مصری، عبدالحقبن حسن و عبداللّهبن مقداد اَقْفَهسی از شاگردان وی هستند (سخاوی، ج 1، ص 79؛ حطّاب، ج 1، ص 5ـ6).اجداد خلیل از طبقه نظامیان بودند، خود او نیز از این راه امرار معاش میکرد و حتی تا پایان عمر لباس نظامی بر تن داشت و سبب شهرت وی به جندی نیز همین امر است. از جمله فعالیتهای نظامی وی، شرکت در باز پسگیری اسکندریه از مسیحیان در 767 است (ابنفرحون، همانجا؛ نیز رجوع کنید به تنبکتی، ص 169ـ170). خلیل به داشتن تفکر عمیق، نقل صحیح احادیث، عفت، زهد، علم و عمل، سختکوشی، خلوص نیت و انجام امر به معروف و نهی از منکر توصیف و ستوده شده است (رجوع کنید به ابنفرحون؛ سیوطی، همانجاها؛ تنبکتی، ص 169ـ 171؛ دسوقی، ج 1، ص 9).بیشتر شرححالنگاران سال وفات وی را 767 (برای نمونه رجوع کنید به ابنحجر عسقلانی، همانجا؛ ابنتغری بردی، ج 11، ص 92؛سیوطی، همانجا؛ حاجیخلیفه، ج 2، ستون 1628، 1831، 1842، 1855) و معدودی 769 و برخی دیگر 776 دانستهاند (رجوع کنید به تنبکتی، ص 172). تُنْبُکْتی (مورخ، متوفی 1036) قرائنی را در ترجیح نظر اخیر ذکر کرده است (رجوع کنید به همانجا).مشهورترین اثر خلیلبناسحاق، المختصر در فقه مالکی است که آن را با الهام از کتاب الحاویِ علیبن محمدبن حبیب ماوَردی (متوفی 450) تألیف کرده است. خلیل در این کتاب با ذکر آرای علمای مالکی در شمال افریقا (مراکش و تونس کنونی) و مصر، و با صرفنظر کردن از ذکر اختلافات به نقل نظر مشهور پرداخته و به ایجاز، فروع بسیاری را بیان کرده است (ابنفرحون، همانجا؛ تنبکتی، ص 169؛ بروکلمان ، )ذیل(، ج 2،ص 96). پارهای منابع این کتاب را متأثر از فقه شافعی دانستهاند (رجوع کنید به بروکلمان؛ د.اسلام، همانجاها). نگارش المختصر 25 سال به طول انجامیده است. برخی معتقدند که پس از مرگ خلیل، شاگردانش مبحث نکاح به بعد را با استفاده از یادداشتهای به جا مانده از او، به کتاب افزودهاند (رجوع کنید به تنبکتی، ص 172؛ دسوقی، همانجا).المختصر در مجامع فقه مالکی افریقا شهرت ویژهای دارد، چنانکه از خلیل با نام «سیدی خلیل» و از کتاب المختصر با عنوان «الکتاب» یاد میشود. اثر او قرنها مشهورترین کتاب مرجع در این کشورها در حوزه فقه مالکی به شمار میرفت و تا حدودی جای المُوَطَّأ* مالکبن أَنَس (متوفی 179) و المُدَوَّنَة* سحنون (متوفی 240) را گرفت (د. اسلام، همانجا)، آن چنان که بنابه نقل تنبکتی (ص 171) در زمان خود خلیل در دروس فقهی مورد استناد عالمان مالکی بوده است.بهسبب ایجاز و فشردگی کتاب المختصر و ابهام پارهای از عبارات آن و نیز اهمیت کتاب، فقهای بسیاری به شرح آن پرداختهاند. به گزارش تنبکتی تا قرن دهم بیش از شصت شرح و حاشیه بر آن نگاشته شده است (همانجا). شماری از شاگردان خلیل، از جمله بهرام دَمیری و عبدالحقبن حسن و اَقْفَهْسی از شارحان المختصر هستند (حطّاب، ج 1، ص 5ـ6).شارحان المختصر در قرن نهم عبارتاند از: یوسفبن خالد بُساطی؛ شمسالدین محمدبن احمد بُساطی، که شرحی ناتمام با نام شفاءالغلیل فی شرح مختصر الشیخ خلیل نوشته ابوالقاسم محمدبن محمد نُوَیری آن را کامل کرده است؛ محمدبن احمد تِلِمْسانی مشهور به ابنمَرْزوق که اثری با عنوان المُنزِعُ النَّبیل فی شرح مختصر خلیل نوشته است؛ محمدبن علی غَرْناطی، معروف به ابناَزْرق، و محمدبن یوسف عَبدَری غَرناطی مشهور به مَواق که شرحی مبسوط با نام التّاجُ و الإِکْلیل لمختصر خلیل نوشته و بعدآ آن را خلاصه کرده است (رجوع کنید به همان، ج 1، ص 6؛ حاجیخلیفه، ج 2، ستون 1628؛ بغدادی، هدیه، ج 2، ستون 192ـ193، 217؛ یوسف الیان سرکیس، ج 1، ستون780، ج 2، ستون 1814؛ بروکلمان، همانجا).از شروح المختصر در قرن دهم، شرح کمالالدین محمد معروف به ابنناسِخ طِرابلُسی با نام الدُّرَر فی توضیح المختصر و نیز شرح ابوعبداللّه محمد ابنغازی با نام شِفاء الغَلیل فی حَلّ مُقْفَل مختصر الشیخ خلیل است. در این میان، مهمترین شرح المختصر را حَطّاب رَعینی با نام مَواهِبُ الجَلیل فی شرح مختصر الخلیل با تکیه بر شروح دَمیری، عبدالحق، اَقْفَهسی، ابنمَرزوق و ابنغازی نگاشته است (رجوع کنید به حطّاب، ج 1، ص 6ـ8؛ بغدادی، هدیه، ج 2، ستون 226).بَدرالدین محمدبن یحیی قَرافی (متوفی 1008)، سالمبن محمد سَنْهوری (متوفی 1015)، علیبن عبدالواحد انصاری مغربی (متوفی 1057) با اثر کِفایةُالطّالبِ النَبیل فی حَلِّ اَلفاظ مختصر الشیخ خلیل و عبدالباقی زُرْقانی (متوفی 1099) از شارحان المختصر در سده بعد هستند. همچنین ابوالرشاد علیبن محمد اُجْهُوری (متوفی 1066) سه شرح با عنوان مَواهِبُ الجلیل فی تحریر ما حَواهُ مختصر خلیل به ترتیب در ده، پنج و دو جلد تألیف کرده است (حاجیخلیفه، ج 2، ستون 1628ـ1629؛ بغدادی، ایضاح، ج 2، ستون 372، 449). همچنین شرح محمد خَرْشی، در 1299 همراه با حاشیه علی عَدَوی، در هشت جلد در بولاق چاپ شد (واندایک ، ص150).دو شرح مهم دیگر المختصر ــکه هر دو را احمد دَرْدیر* (متوفی 1201) نگاشته ــ عبارتاند از: مَنْجُ التَّقدیر (الشرح الکبیر) و اَقربُ المَسالِک اِلی مَذهب مالک (الشرحُ الصغیر) که اولی در 1303 و 1310 به همراه حاشیه محمد عُرفَه دَسوقی (متوفی 1230) در قاهره چاپ شد و دومی در 1299 با حاشیه احمد صاوی (متوفی 1241) به نام بُلغةُالسّالِک لِأَقرب المَسالک در قاهره به چاپ رسید (همانجا). محمدمهدیبن عبدالسلام مُتَجْنوش (متوفی 1344) و محمد مَدَنیبن محمد غازی (متوفی 1378) از شارحان متأخر المختصرند (زرکلی، ج 7، ص 94، 114ـ115). همچنین طاهربن محمد بَکری تَمَنَرْتی اَفْرانی (متوفی 1374) بخشهایی از المختصر را به نظم درآورد (همان، ج 3، ص 223؛ برای شروح دیگر رجوع کنید به حاجیخلیفه، ج 2، ستون 1628ـ1629؛ بغدادی، ایضاح، ج 2، ستون 449ـ450).المختصر در 1307 و 1326 در الجزایر، و در 1293، 1304 و 1309 در بولاق، و در 1301، 1318 و 1322 در فاس بهچاپ رسید (یوسف الیان سرکیس، ج1، ستون 836؛ بروکلمان، )ذیل(، ج 2،ص 97). ترجمه انگلیسی المختصر در 1334/ 1916 در لندن چاپ شد (بروکلمان، همانجا). ترجمه آن به زبان فرانسه نیز در سالهای 1264 تا1270/1848ـ 1854 همراه با شرح در شش جلد انتشار یافت و سپس چند بار با ویرایش جدید به چاپ رسید. ترجمههای دیگری از المختصر به زبان فرانسه در 1295/1878، 1300/1883، و 1337/ 1919 و ترجمهای نیز در 1335ش/1956 و 1341ش/1962 براساس شرح جَواهِرُ الإِکلیل اثر صالح عبدالسمیع آبی اَزْهَری (فقیه قرن چهاردهم) در الجزایر و پاریس منتشر شد. همچنین ترجمه المختصر به ایتالیایی در 1337/1919 در میلان به چاپ رسید (رجوع کنید به یوسف الیان سرکیس؛ د.اسلام؛ بروکلمان، همانجاها). مباحث احکام شخصیه و ارث آن نیز در 1290ـ1291/ 1873ـ1874 و 1329/ 1911 در پاریس و در 1295/1878 در قسنطینه، و بخشهای جهاد، ازدواج و طلاق هم در 1326/1908 و 1327/1909 در الجزایر، و بخش ارتداد در 1302ش/1923 در تونس ترجمه و چاپ شدند (رجوع کنید به د.اسلام؛ بروکلمان، همانجاها).دیگر آثار مهم خلیلبن اسحاق عبارتاند از: شرح مختصر ابنحاجب در اصول فقه مالکی با عنوان التّوضیح که براساس شرح جامِعُالاُمَّهات محمدبن عبدالسَّلام (متوفی 749) در شش جلد تألیف شده است، مناسک الحج، شرحی ناتمام (تا مبحث حج) بر المُدَوَّنه سحنون، شرحی بر الفیه ابنمالک (رجوع کنید به ابنفرحون، ص 186؛ تنبکتی، ص 169ـ171؛ دسوقی، ج 1، ص 9؛ بغدادی، هدیه، ج 1، ستون 352) و مناقب الشیخ عبداللّه المَنوفی، درباره سجایای اخلاقی استادش منوفی (ابنحجر عسقلانی، ج 2، ص 86؛ حاجیخلیفه، ج 2، ستون 1842؛ قس بروکلمان، )ذیل(، ج 2، ص 99، که اثر اخیر را به خلیل مغربی مصری (متوفی 1177) نسبت داده است).منابع : ابنتغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، قاهره ?] 1383[ـ1392/?] 1963[ـ1972؛ ابنحجر عسقلانی، الدرر الکامنة فی اعیان المائة الثامنة، بیروت 1414/1993؛ ابنفرحون، الدیباج المُذهَب فی معرفة اعیان علماء المذهب، چاپ مأمونبن محییالدین جنان، بیروت 1417/1996؛ اسماعیل بغدادی، ایضاحالمکنون، ج 2، در حاجیخلیفه، ج 4؛ همو، هدیةالعارفین، ج 1ـ2، در همان، ج 5ـ6؛ احمد بابابن احمد تنبکتی، نیلالابتهاج بتطریز الدّیباج، چاپ عبدالحمید عبداللّه هرامه، طرابلس 1398/1989؛ حاجی خلیفه؛ محمدبن محمد حَطّاب، مواهبالجلیل لشرح مختصر خلیل، چاپ زکریا عمیرات، بیروت 1416/1995؛ محمدبن احمد دسوقی، حاشیة الدسوقی علیالشرحالکبیر، ]بیروت[: دار احیاء الکتبالعربیة، ]بیتا.[؛ خیرالدین زرکلی، الاعلام، بیروت 1980؛ محمدبن عبدالرحمان سخاوی، التحفة اللطیفة فی تاریخالمدینةالشریفة، بیروت 1414/1993؛ عبدالرحمانبن ابیبکر سیوطی، حسنالمحاضرة فی تاریخ مصر و القاهرة، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، ]قاهره[ 1387؛ ادوارد وان دایک، کتاباکتفاءالقنوع بماهو مطبوع، چاپ محمدعلی ببلاوی، مصر 1313/1896، چاپ افست قم 1409؛ یوسف الیان سرکیس، معجمالمطبوعات العربیة و المعربة، قاهره 1346/1928، چاپ افست قم 1410؛Carl Brockelmann, Geschichte der arabischen Litteratur, Leiden 1943-1949, Supplementband, 1937-1942; EI2, s.v. alKh"((l b. Ish(a(k" (by M. Ben Cheneb).