خلیلاللّه کرمانی، ملقب به سیدبرهانالدین و معروف به شاه خلیلاللّه، عارف و صوفی ایرانی در جنوب هند،سده نهم.شاه خلیلاللّه، تنها فرزند شاه نعمتاللّه ولی*، در 775 در کوهبنان/ کوبنان کرمان متولد شد (عبدالرزاق کرمانی، ص 46 ـ 47؛ واعظی، ص 286ـ287؛برای اطلاع از اصل و نسب خانوادگی خلیلاللّه رجوع کنید به عبدالرزاق کرمانی، ص 23؛ واعظی، ص 275ـ 276). وی تحصیلات خود را نزد پدر گذراند و حقایق و رموز عرفانی را از وی آموخت. شاه نعمتاللّه به او علاقه خاصی داشت تا آنجا که رسالهای تحت عنوان نصیحتنامه به نظم و نثر برای خلیلاللّه نگاشت و در اشعارش او را مورد خطاب و توجه قرار داد (رجوع کنید به نعمتاللّه ولی، جاهای متعدد؛ عبدالرزاق کرمانی، ص 69ـ70، 116؛ نیز رجوع کنید به معصوم علیشاه، ج 3، ص 84ـ 92؛ آقابزرگ طهرانی، ج 24، ص 184). وی پس از مدتی به همراه شاه نعمتاللّه به کرمان رفت و در آنجا به مطالعه متن سواطعالبرهان من مطالع العرفان، معروف به مطالع،در تفسیر قرآن از شیخ برهانالدین کوبنانی پرداخت (عبدالرزاق کرمانی، ص 46،52). خلیلاللّه در 59 سالگی، پس از درگذشت شاه نعمتاللّه و بنابر وصیت وی، خلیفه و جانشین پدر و مسندنشین تصوف و عرفان در ماهان شد. شاه خلیلاللّه دومین قطب سلسله نعمتاللهی است (واعظی، ص 307؛ مستوفی بافقی، ص 192). وی به خلیلاللّه بتشکن نیز معروف است و این شاید به دو دلیل باشد؛ یکی اینکه، شاه نعمتاللّه در برخی از ابیات دیوانش (ص 490،584) صفت بتشکن را برای فرزندش به کار برده و دیگر آنکه، گفته شده حضور شاه خلیلاللّه در هندوستان و در جنگ مسلمانان با هندوان، به پیروزی مسلمانان انجامید و به همین سبب وی را خلیلاللّه بتشکن نامیدند (مستوفی بافقی، ص 202ـ203؛ معصوم علیشاه، ج 3، ص 93؛ د. اسلام، چاپ دوم، ذیل alKh"((l Alla(ikan"Shh But-).گفته شده وی با شاه قاسم انوار مصاحبت داشته است (هدایت، ص 56). خلیلاللّه که مورد توجه برخی از پادشاهان تیموری از جمله شاهرخ میرزا (حک : 807ـ850) و فرزندش، بایسنغرمیرزا بود، به دعوت و اصرار شاهرخ از ماهان به هرات رفت و در مدت اقامتش در آنجا به شدت، محسود درباریان از جمله امیر فیروزشاه قرار گرفت، پس به کرمان بازگشت (مستوفی بافقی، ص199، 202؛ معصوم علیشاه، ج 3، ص61). وی پس از مدتی اقامت در کرمان، یکی از فرزندان خود به نام شمسالدینمحمد را برای ارشاد مریدان در ماهان گماشت و خود به همراه دو فرزند دیگرش، شاه حبیباللّه و شاه محباللّه، به قصد دیدار با فرزند اولش، سیدنوراللّه، به دکن رفت (فرشته، ج 1، ص 329؛ حسنی لکهنوی، ج 3، ص 51؛ و برای اطلاع بیشتر درباره فرزندان شاه خلیلاللّه رجوع کنید به واعظی، ص 319).شاه خلیلاللّه در 860 در دوران سلطنت علاءالدین شاه بهمنی در بیدر دکن درگذشت (فرشته، ج 1، ص 329، 338؛ حسنی لکهنوی، همانجا) و در خلیلیه شهر دکن به خاک سپرده شد (مستوفی بافقی، ص 204). آرامگاه و بقعهای در شهر بیدر دکن به نام خلیلاللّه بتشکن وجود دارد که گفته شده علاءالدین شاه بهمنی آن را بنا کرده است (معصوم علیشاه، ج 3، ص 513ـ 514؛ هیگ ، ص 77). آثار مکتوبی از شاه خلیلاللّه بهجا نمانده است، جز چند بیت شعر که تذکرهنویسان از او نقل کرده و تخلص او را «برهان»، نوشتهاند (رجوع کنید به هدایت، همانجا؛ معصوم علیشاه،ج 3، ص 93؛ آقابزرگ طهرانی، ج 9، قسم 1، ص 134).منابع: آقابزرگ طهرانی؛ عبدالحی حسنی لکهنوی، نزهة الخواطر و بهجة المسامع والنواظر، ج 3، حیدرآباد، دکن 1408/1988؛ عبدالرزاق کرمانی، تذکره در مناقب حضرت شاه نعمةاللّه ولی، در مجموعه درترجمه احوال شاه نعمتاللّه ولی کرمانی، چاپ ژان اوبن، تهران : انجمن ایرانشناسی فرانسه در تهران، 1361ش؛ محمدقاسمبن غلامعلی فرشته، تاریخ فرشته، یا، گلشن ابراهیمی، چاپ سنگی لکهنو 1281؛ محمدمفیدبن محمود مستوفی بافقی، «فصلی از جامع مفیدی»، در مجموعه در ترجمه احوال شاه نعمتاللّه ولی کرمانی، همان؛ محمدمعصومبن زینالعابدین معصوم علیشاه، طرائق الحقائق، چاپ محمدجعفر محجوب، تهران 1339ـ1345ش؛ نعمتاللّه ولی، کلیات اشعار شاه نعمتاللّه ولی، چاپ جواد نوربخش، تهران 1369ش؛ عبدالعزیزبن شیرملک واعظی، رساله در سیر حضرت شاه نعمةاللّه ولی، در مجموعه در ترجمه احوال شاه نعمتاللّه ولی کرمانی، همان؛ رضاقلیبن محمدهادی هدایت، تذکره ریاضالعارفین، چاپ مهرعلی گرکانی، تهران ]1344ش[؛EI2alKh, s.v. "((l Alla(ikan" (by Abdus Subhan);Shh But- Wolseley Haig, "The religion of Ahmad Shah Bahmani", JRAS (1924).