خلیج فارس، خلیجی در جنوب ایران که از طریق تنگه هرمز به آبهای آزاد راه دارد. این خلیج تقریبآ میان ۲۴ تا ۳۰ عرض جغرافیایی شمالی و ۴۸ تا ۳۰ ۵۶ طول جغرافیایی شرقی، در امتداد دریای عمان واقع شده است ( رجوع کنید به اطلس جامع جهان تایمز< ، نقشه ۳۴).
جغرافیای طبیعی. خلیج فارس که در طول تاریخ، از مهم ترین دریاهای جهان به شمار می آمده، به شکل مستطیلی خمیده است و فلات ایران را از شبه جزیره عربستان جدا می کند.طول خلیج فارس، از تنگه هرمز تا دهانه اروندرود، ۹۶۵ کیلومتر است که در عین حال، طول مرزهای دریایی ایران با کشورهای عربی منطقه شمرده می شود. پهنای خلیج فارس، به تفاوت، میان ۴۷ کیلومتر تا ۳۷۰ کیلومتر برآورد شده است (مجتهدزاده، ۱۳۷۹ش، ص ۲۷؛ نیز رجوع کنید به اطلس جامع جهان تایمز<، همانجا).مساحت خلیج فارس ۸۰۰،۲۲۳ کیلومترمربع (نود هزار مایل مربع) برآورد شده است. کف دریا شیبی ملایم در جهت جنوب به شمال دارد، به گونه ای که ژرفای آب در جنوب اندک است و در جهت شمال افزایش می یابد. در صورتی که در تنگه هرمز شیب کف دریا از شمال به جنوب است. خلیج فارس دریایی کم عمق است و ژرفای متوسط آب آن میان چهل تا پنجاه متر برآورد شده است. ژرف ترین نقطه این دریا در نزدیکی تنگه هرمز است که تا ۹۱ متر می رسد. خلیج فارس دارای دو فصل مشخص تابستان وزمستان است و به جز سه ماه، در دیگر ماههای سال گرم است. آب گرم و صاف خلیج فارس محیط مناسبی برای پرورش مرجان و تشکیل جزایر مرجانی است. مجاری ورود آب به خلیج فارس کم، و به اروندرود و چند رود کوچک از خاک ایران محدود است (مجتهدزاده، ۱۳۷۹ش، ص ۲۷، ۳۰).منطقه خلیج فارس هشت کشور مستقل را دربرمی گیرد. سرزمینهای کرانه ای این دریا متعلق به کشورهای ایران، عربستان سعودی، عراق، عمان، کویت، قطر، بحرین و امارات متحده عربی است. در این میان، چهار کشور به دریاهای دیگر نیز دسترسی دارند. ایران به دریای خزر در شمال، دریای عمان در جنوب و از طریق دریای عمان به اقیانوس هند راه دارد. عربستان سعودی به دریای سرخ، و عمان و امارات متحده عربی به دریای عمان و دریای عرب دسترسی دارند (رجوع کنید به اطلس جامع جهان تایمز<، همانجا).از هشت کشور یادشده، سرزمینهای هفت کشور، کرانه ای (قاره ای) است و فقط بحرین کشوری جزیره ای، متشکل از مجمع الجزایری در بخش جنوبی آبهای خلیج فارس است. ایران با بیش از هزار کیلومتر خط کرانه ای، سراسر شمال غربی، شمال و شمال شرقی خلیج فارس و شمال تنگه هرمز را دربرمی گیرد. امتداد کرانه ای ایران در دوهزار کیلومتر به سمت دریای عمان و گوشه شمال غربی اقیانوس هند، موجب شده است که این کشور طولانی ترین خط کرانه ای منطقه را داشته باشد. از سوی دیگر، باتوجه به اینکه ایران بیشترین شمار همسایگان محاصره در خشکی و طولانی ترین خط کرانه ای دسترسی به دریا در منطقه را داراست، می تواند از این جغرافیای ممتاز، از نظر دسترسی قانونی همسایگان محاصره در خشکی خود به خلیج فارس (در چهارچوب قوانین خود)، بهره برداری کند و موقعیت ژئوپُلیتیک و ژئواستراتژیک بی همتایی را از آن خود سازد. پس از ایران، امارات متحده عربی با خط کرانه ای ۶۴۰ کیلومتر، طولانی ترین کرانه را در میان کشورهای عربی خلیج فارس دارد (مجتهدزاده، ۱۳۷۹ش، ص ۲۹).در میان هشت کشور خلیج فارس، یکی از پهناورترین کشورهای جهان (عربستان سعودی) و یکی از کوچک ترین آنها (بحرین) وجود دارد. همچنین، یکی از کهن ترین کشورهای جهان (ایران) و یکی از جدیدترین آنها (امارات متحده عربی) بر گِرد این دریا قرار دارند. از دیدگاه مذهبی، اگرچه همه کشورهای منطقه خلیج فارس مسلمان اند، ولی نمونه منحصربه فرد تفاوتهای مذهبی دنیای اسلام در این منطقه دیده می شود؛ مثلا ایران تا پیش از استقلال جمهوری آذربایجان از شوروی پیشین، تنها کشور شیعی مذهب جهان بود، در عربستان سعودی حکومت مبتنی بر آرای خاص محمدبن عبدالوهاب است و مردم عمان به طور عمده پیرو مذهب اِباضی اند.عمق کم دریا سبب پدیدارشدن صدها جزیره، آبخست و تپه های شنی و صخره های سر از آب برآورده در سراسر خلیج فارس شده است، به ویژه در بخش جنوبی که بیش از سیصد جزیره را شامل می شود. همه کشورهای خلیج فارس مالک جزایری در این دریا هستند، غیر از عراق که جزیره ای فلزی به نام میناالبکر برای صدور نفت خود احداث کرده است.مهم ترین جزیره های خلیج فارس عبارت اند از :۱) جزایر ایران، شامل هرمز، لارک، قشم، هنگام، کیش، تنب بزرگ و کوچک، فارور، لاوان، نخیلو، جابرین، سری، فارسی، خارک و ابوموسی. ابوموسی مورد ادعای شارجه (امارات متحده عربی) نیز هست. امارات متحده عربی این ادعا را در ۱۳۷۱ش/ ۱۹۹۲ با ادعای جنجال برانگیز در مورد تنب بزرگ و تنب کوچک توأم ساخت. اسناد دولتی انگلیس حاکی از آن است که این سه جزیره را انگلستان در ۱۳۲۱/ ۱۹۰۳ از ایران گرفته و به امارت شارجه که تحت الحمایه اش بوده، واگذار کرده است. دولت ایران به این اقدام انگلیس اعتراض نمود و تا ۱۳۵۰ش آن را پیگیری کرد. پس از اعلام تصمیم انگلیس برای خارج شدن از خلیج فارس در ۱۳۴۶ش، ایران اقداماتی جدّی به عمل آورد تا جزایر خود را پیش از خروج رسمی انگلیس از منطقه بازپس گیرد. طی مذاکرات میان دو طرف مقرر شد که دو جزیره تنب بزرگ و تنب کوچک به ایران بازگردانده شوند. تفاهم نامه ای که در آذر ۱۳۵۰ میان ایران و شارجه زیر نظر وزارت امور خارجه انگلیس امضا شد، حق مالکیت ایران بر سراسر جزیره ابوموسی را حفظ می کند. موقعیت جغرافیایی تنب بزرگ و تنب کوچک که در بخش ایرانی خلیج فارس و بالای خط منصّف این دریاست، اهمیت بسیاری در اثبات و تأیید ایرانی بودن این دو جزیره دارد. اگرچه جزیره ابوموسی تقریبآ روی خط منصّف خلیج فارس واقع است، مالکیت بر آن تابع تفاهم نامه ۱۳۵۰ش ایران و شارجه است (رجوع کنید به ممتاز، ص ۲۴۸ـ۲۵۲؛ مجتهدزاده، ۱۳۷۵ش، ص ۳۷ به بعد؛ نیز رجوع کنید به تنب*، جزایر).۲) جزایر کویت، شامل وَرْبَه، بُوبیان، فَیْلَکه، کُبَّر، جزیره قارُوه و اُم المَرادِم، که مورد ادعای عربستان سعودی نیز هستند. چون عراق نیز مدعی دو جزیره وربه و بوبیان بود، دولت کویت با ساختن پلهایی طولانی و پرهزینه، این دو جزیره را به خاک خود وصل کرد (دیکسون ، ص۳۰).۳) جزایر عربستان سعودی، شامل ابوعلی، عربی و شماری از صخره ها و پاره خاکهای بزرگ و کوچک سر از آب برآورده در نزدیکی کرانه های احساء و قطیف (رجوع کنید به اطلس جامع جهان تایمز<، همانجا).۴) جزایر بحرین، شامل مَنامه، مُحَرَّق که از راه پل مانند دریایی به جزیره اصلی (منامه) وصل شده است، امّنعسانو سی جزیره دیگر. بحرین همچنین بخشهایی از دو پایاب دیبال و جراده را خاک ریزی کرده و از سطح دریا بالاتر آورده است و با ساختن تأسیساتی در این دو پایاب، آنها را «جزیره» می داند. قطر نیز ادعای مالکیت بر این دو پایاب را دارد و همین اقدام بحرین یکی از موارد اختلاف میان دو کشور است. دادگاه بین المللی لاهه حاکمیت بحرین برجراده و حاکمیت قطر بر دیبال را تأکید کرده است (مجتهدزاده، ۱۹۹۹، ص ۱۴۸ـ۱۵۱؛ رزم آرا، ص۲۱۶؛ میررضوی و احمدی لفورکی، ص۳۳۰ـ۳۳۲).۵) جزایر قطر، شامل حالول و چند جزیره کوچک. قطر همچنین مدعی مجمع الجزایر حَوار (متشکل از هفده جزیره و صخره و آبخست) است که از موارد اختلاف قطر با بحرین در بخشهای دریایی و سرزمینیِ میان دو کشور به شمار می آید. انگلیس در نیمه نخست قرن چهاردهم/ بیستم، این مجمع الجزایر و دو پایاب دیبال و جراده را از آنِ بحرین دانست و این وضع زمینه اصلی اختلافات سرزمینی و دریایی قطر و بحرین را به وجود آورد. دادگاه لاهه حاکمیت بحرین بر جزایر حوار را به رسمیت شناخته است (رجوع کنید به میررضوی و احمدی لفورکی، ص ۴۴، ۳۳۰ـ۳۳۲).۶) جزایر امارات متحده عربی، از جمله داس، زرکوه، قرنین، سعدیات و صدها جزیره و آبخست دیگر. جزیرهابوظبی که پایتخت امارات متحده عربی در آن ساخته شده است، به هنگام جزر دریا به خشکی می پیوندد و به شکل شبه جزیره درمی آید. (رجوع کنید به اطلس جامع جهان تایمز<، همانجا).۷) جزایر عمان، از جمله قوئین، الحَلانیات، و چند آبخست و صخره سر از آب برآورده دیگر در تنگه هرمز. مهم ترین جزیره عمان مَصیره نام دارد که در دریای عمان واقع است (رجوع کنید به همان، نقشه ۳۳).مهم ترین بندرهای خلیج فارس عبارت اند از :۱) در ایران، بندرعباس، کیش، بوشهر و خارک، و آبادان و خرمشهر در اروندرود.۲) در عراق، بصره و امّالقصر در اروندرود.۳) در کویت، بندر کویت، السالمیه و بندر عبداللّه.۴) در عربستان سعودی، بندرهای دمام و جبیل.۵) در بحرین، بندر سلمان.۶) در قطر، بندر دوحه.۷) در امارات متحده عربی، بندر دوبی.کشور عمان در خلیج فارس و تنگه هرمز بندری ندارد. خلیج فارس دارای ذخایر بزرگ نفت و گاز طبیعی است که ۶۳% از کل ذخایر نفت شناخته شده در جهان را تشکیل می دهد. تولید نفت منطقه از ۹ر۲۱% تولید کل جهان تجاوز نمی کند. به رغم آنکه کشورهای مصرف کننده نفت حدود ۴۱% از نفت خود را از خلیج فارس تأمین می کنند، این وضع در حال تحول است و چنان که وزارت انرژی امریکا اعلام کرده، در آینده جهان برای تأمین ۶۵% نیازهای نفتی خود به خلیج فارس وابسته خواهد شد. افزون بر آن، خلیج فارس حدود ۳۰% از ذخایر گاز طبیعی جهان را داراست که از این نظر پس از روسیه، دومین منطقه در جهان محسوب می شود (پانیگوان ، ص ۲۵ـ۲۷؛ بیرول ،ص ۵۱ـ ۵۲؛ نیز رجوع کنید به نفت*).
جغرافیای تاریخی. پیش از سلطه آریاییها بر فلات ایران، آسوریان خلیج فارس را نارمرتو (Narmarratu به معنایرود تلخ) می نامیدند، که قدیم ترین نام آن است (مشکور، ص ۱۱).ایرانیان دوران هخامنشی دریای جداکننده فلات ایران از شبه جزیره عربستان را پارسا درایا
در دوران اسلامی. خلیج فارس در زمان خلیفه دوم (۱۳ـ ۲۳) فتح شد و اسلام در سراسر این منطقه گسترش یافت (بلاذری، ص ۳۸۶). به این ترتیب، فاتحان عرب حاکمیت ایرانیان را در خلیج فارس برافکندند، اما پیوندهای سیاسی میان عمان و سواحل خلیج فارس با ایرانیان همچنان طی قرون متمادی ادامه پیدا کرد. افزون بر آن، پیوندهای فرهنگی نیز پایدار ماند، به طوری که نشانه هایی از نفوذ فرهنگی ایرانیان تا دوران متأخر وجود داشته است. نمونه روشن آن نامه ای از سعیدبن مبارک احمد، امام عمان و زنگبار، به فارسی است که در اوایل دوره قاجار به ژنرال گاردان ، رئیس هیئت نظامی فرانسه در ایران، نوشته شده است (رجوع کنید به سعیدبن مبارک احمد، ص ۹۷۱ـ۹۷۵).خلیج فارس در دوره اسلامی به صورت مرکزی برای جنبشهای سیاسی درآمد. نخستین آنها جنبش خوارج* (قرن اول) بود که در بحرینِ کرانه ای و دریایی رخ داد و سراسر خلیج فارس را درنوردید. این جنبش را خازم بن خزیمه* مرورودی، از والیان عباسی در خراسان، فرونشاند (رجوع کنید به طبری، سلسله ۳، ص ۷۸ـ۷۹). پس از آن، زنگیان خلیج فارس به رهبری صاحب الزنج* (متوفی ۲۷۰) قیام کردند و در پی آن، قرمطیان بر خلیج فارس سلطه یافتند و حکومت خود را تا حجاز گستراندند (اوایل قرن چهارم)؛ تا آنکه عضدالدوله دیلمی حکومتشان را در خلیج فارس سرنگون کرد (رجوع کنید به ابن اثیر، ج ۷، ص ۲۰۶؛ قزوینی، ص ۱۲۱).در دوران اسلامی نیز مانند دوران باستان، کرانه های جنوبی خلیج فارس به دو بخش عمان (ماسون پیشین) و بحرین (هگر پیشین) تقسیم می شد. هر دو نام بحر فارس و خلیج فارس در آثار جغرافیایی ـ تاریخی دوران اسلامی رایج است (رجوع کنید به بحر فارس*). جغرافیانویسان دوره اسلامی دریای میان فلات ایران و شبه جزیره عرب را گاه، به پیروی از ایرانیان پیش از اسلام، بحر فارس و گاه، به پیروی از یونانیان باستان، خلیج فارس می خواندند. درباره فرضیه جغرافیایی ایرانیِ باستانی (دوگانه بودن دریاهای درونی گیتی) در آثار جغرافیایی اسلامی به طور گسترده بحث شده و به روشنی از دوگانه بودن دریاهای درونی گیتی سخن گفته شده است و این دو را دریای فارس و دریای روم (مدیترانه) خوانده اند. در برخی از نوشته های این دوره، اصالتی الهی برای این فرضیه انگاشته اند، چنان که ابن فقیه (ص ۹) منظور از دو دریایی را که در قرآن (الرحمن: ۱۹) آمده دریای فارس و دریای روم دانسته است. بعدها جغرافیانویسان دیگر نیز مانند شهاب الدین نویری (ج ۱، ص ۲۳۱) بر دریاهای دوگانه روم و پارس تأکید کردند.براساس چنین برداشتی از دریاهای درونی دنیا، جرجی زیدان (ج ۲، ص ۴۳) گفته است که جغرافیانویسان سده های نخستین اسلامی بیشتر دریاهای شرق دنیا را دریای فارس می خواندند؛ اما ابوریحان بیرونی حدود جغرافیایی دریای فارس را تغییر داد و این حدود را به دریای عمان و خلیج فارس کنونی محدود کرد. او این محدوده را به هر دو نام دریای فارس و خلیج فارس خواند (ص ۱۶۷).در قرن چهارم، برخی نقاط واقع در کرانه های شمالی خلیج فارس شهرت و رونق فراوانی داشتند؛ ابرکافان یا لافت (قشم کنونی)، ابرون (هندروابی کنونی)، ابوشهر (بوشهر کنونی)، میانرودان یا عبادان (آبادان کنونی)، دورق یا دورقستان (شادگان کنونی)، جنابه (گناوه کنونی)، هرمز (میناب کنونی)، سیراف یا شیراب (در نزدیکی بندر طاهری کنونی) از جمله این مناطق بودند. در این دوره، ناوسازی و ناوْرانی ایرانیان در دریاهای جنوب رونق دوباره گرفت، چنان که ابن حوقل (ص ۲۷۶) تمام کشتیهایی که در دریای فارس حرکت می کردند و «با شکوه و مصونیت» بازمی گشتند، از پارس دانسته است.حاکمیت ایران بر سرزمینهای جنوبی خلیج فارس، در قرون اسلامی، دستخوش دگرگونیهایی شد و گروههای محلی چندی بر آنها حکومت کردند. در سالهای نخستین قرن دهم، نیروهای پرتغالی جزیره هرمز را تصرف و حاکم خودمختار آنجا را دست نشانده خود کردند، اما صفویان در زمان شاه عباس اول، پرتغالیها را پس از صد سال حکومت از خلیج فارس بیرون راندند و سراسر سرزمینهای جنوبی خلیج فارس را به قلمرو ایران بازگرداندند (رجوع کنید به اسکندرمنشی، ج ۳، ص ۹۷۹ـ۹۸۲).پس از سقوط صفویه، اوضاع تجاری، سیاسی و اجتماعی خلیج فارس دگرگون شد و با سلطه خوارج بر بحرین و مسقط، از نفوذ ایرانیان در خلیج فارس کاسته شد، اما با به قدرت رسیدن نادرشاه، ایرانیها بار دیگر حاکمیت خویش را بر خلیج فارس اعاده کردند. نادرشاه با تشکیل نیروی دریایی در بوشهر، افزون بر رونق بخشیدن به اوضاع تجاری خلیج فارس، بر این منطقه تسلط یافت (رجوع کنید به استرآبادی، ص ۵۷۸ـ۵۸۶؛ لاکهارت ، ص ۷۸ـ۷۹، ۹۲؛ قدوسی، ص ۲۰۴ـ۲۰۷، ۲۵۵).خلیج فارس به سبب موقعیت راهبردی اش همواره در کانون توجه قدرتهای اروپایی بود، چنان که پس از خروج پرتغالیها، این منطقه محل رقابت دو قدرت اروپایی یعنی انگلیس و هلند شد. هلندیها تا دوره کریم خان زند در خلیج فارس حضور داشتند و مرکز عملیات خود را جزیره خارک قرار داده بودند، اما در ۱۱۸۰ میرمُهَنّا، شیخِ بندر ریگ، آنها را برای همیشه از خلیج فارس بیرون راند (رجوع کنید به نامی اصفهانی، ص ۱۶۱ـ۱۶۴). با این حال، انگلیسیها از کریم خان زند امتیازات ویژه گرفتند و مراکز تجاری خود را در بوشهر و سایر مناطق خلیج فارس دایر کردند (رجوع کنید به محمود، ج ۱، ص ۴ـ۶).حکومت عثمانی نیز در خلیج فارس در پی حفظ منافع خود بود. نفوذ آنها در خلیج فارس به ۹۵۳ بازمی گردد که در نبرد با پرتغالیها موفق شدند قطیف و بحرین و مسقط را تصرف کنند، اما دیری نپایید که پرتغالیها آنها را از منطقه راندند. علت اصلی شکست عثمانیها دوری مرکز فرماندهی نیروی دریایی آنها از خلیج فارس بود، چون کشتیهای عثمانی از آبراهه سوئز راهی خلیج فارس می شدند و این امر از توان نظامی آنها می کاست. همچنین، اختلافات میان عثمانی و ایران مانع دستیابی آسان عثمانیها به خلیج فارس می شد.این اختلافات سدّی در برابر وحدت دو قدرت بزرگ اسلامی بر ضد اشغالگران پرتغالی بود (جمال زکریا قاسم، ج ۲، ص ۲۰۵ـ۲۰۶).پس از عقب نشینی پرتغالیها از خلیج فارس، عثمانیها درصدد مقابله با سلطه و نفوذ انگلیس در منطقه برآمدند، زیرا مدعی خلافت اسلامی و سلطه بر اماکن مقدس حاشیه خلیج فارس بودند. در ۱۲۸۸، عثمانیها با تصرف اَحساء، بر سواحل نجد و برخی سواحل قطر سلطه یافتند. انگلیس برای جلوگیری از سلطه و نفوذ آنها مناسباتش را با امیرنشینهای خلیج فارس تحکیم کرد، اما حکومت عثمانی به سبب جنگ با روسیه و مشکلاتی که در شبه جزیره بالکان داشت، از توجه به خلیج فارس بازماند (همان، ج ۲، ص ۲۴۳ـ۲۴۶؛ لاریمر ، ج ۱، ص ۳۰۸). پس از به قدرت رسیدن جمعیت اتحاد و ترقی در ۱۳۲۶، خلیج فارس بار دیگر در کانون توجه حکومت عثمانی قرار گرفت و اختلاف میان عثمانیو انگلیس بر سر منطقه خلیج فارس از نو آغاز شد. سرانجامدر ۲۴ شعبان ۱۳۳۱/ ۲۹ ژوئیه ۱۹۱۳، آنها توافق نامه ای امضا کردند که براساس آن، عثمانی متعهد شد منافع انگلیس در خلیج فارس را در نظر بگیرد. همچنین، کمتیه ای براساس این توافق نامه به وجود آمد که مرزها را در خلیج فارس مشخص کند، اما شروع جنگ جهانی اول در ۱۳۳۲/ ۱۹۱۴، مانع از فعالیت این کمیته شد (جمال زکریا قاسم، ج ۲، ص ۳۰۱، ۳۴۷ـ ۳۴۸، ۴۰۲ـ۴۰۸).به رغم روشن بودن حاکمیت ایران بر سرزمینهای جنوبی خلیج فارس در دوران پیش از اسلام، قلمرو ایران در اینمناطق در سده های اسلامی، به ویژه میان سده های نهم تا چهاردهم، مبهم و نامشخص بود. در حالی که قبیله های خودمختار این سرزمینها مناسبات سیاسی مبهم خود رابا حکومت عمان یا مسقط حفظ می کردند، این حکومتها طی پیمانهایی با حاکمان قاجار بخشهایی از سرزمینهای کرانه های شمالی خلیج فارس را به اجاره می گرفتند و بر همان اساس، از سوی دولت ایران به بحرین و دیگر سرزمینهای همسایه در جنوب خلیج فارس می تاختند و آنها را تصرف می کردند (سدیدالسلطنه، ص ۵۱، ۱۰۸ـ۱۰۹). همین درهم آمیختگی حاکمیتهای ایرانی ـ عمانی در منطقه، اوضاع را آماده بهره برداری گسترده قبایل خودمختار از یک سو، و هند بریتانیا از سوی دیگر کرد. به سبب همین پیشینه ابهام آمیز سازمان سرزمینی و حاکمیتهاست که امروزه گاه ادعاهای سرزمینی علیه ایران در منطقه مطرح می شود (مجتهدزاده، ۱۳۷۹ش، ص ۵۶).مهم ترین دستاورد درهم آمیختگی حاکمیتهای ایرانی ـ عمانی در سرزمینهای مُسَنْدَم و امارات کنونی، پیدایش مفهوم «جامعه خلیج فارس» و گسترش آن به سراسر منطقه بوده است. گسترش اسلام به عنوان یگانه دین منطقه، ادامه حاکمیت سیاسی ایرانیان بر سراسر منطقه و مهاجرت عربها به این منطقه، مهم ترین عوامل درهم آمیختگی فرهنگی در خلیج فارس است. عبور مهم ترین راههای بازرگانی شرق و غرب از نزدیکی خلیج فارس و قرارگرفتن این دریا در کانون توجه قدرتهای استعماری و نیز سیاستهای استعماری یکسان آنان با همه ساکنان منطقه، از قرن دهم، از عوامل دیگر گسترش جامعه خلیج فارس بوده است. همچنین زندگی اقتصادی ساکنان منطقه، که قبلا بر پایه صید و صدور مروارید بود، در نیمه نخست قرن چهاردهم با تولید و بازرگانی نفت تأمین گردید و جامعه خلیج فارس را جاافتاده تر کرد (همانجا).با گسترش نفوذ سیاسی و اقتدار انگلیس در خلیج فارس در قرن سیزدهم، مرزهای حاکمیت ایران در منطقه به میانه دریا پس رانده شد. این امر حقوق مالکیت و موضع سیاسی ایران را تضعیف کرد. سیاست انگلیسیها قطع مناسبات سنّتی در منطقه و متضمن مهار نفوذ ایران از طریق جداکردن جزایر و بخشهای ساحلی آن تا حد امکان بود. آنها به همین منظور، به بهانه مبارزه با دریازنی، نیروهای خود را وارد خلیج فارس کردند و طی معاهده ای با شیخ نشینهای خلیج فارس در ۱۲۳۵/ ۱۸۲۰، پایگاه دائمی در آنجا تأسیس کردند. انگلیس همچنین در ۱۲۷۰/ ۱۸۵۳ طی معاهده ای دیگر، هفت شیخ نشین خلیج فارس را تحت الحمایه خود قرار داد (رجوع کنید به سدیدالسلطنه، پیوست ۱، ص ۳۳۸). بندهای این معاهدات حاکی از به رسمیت شناختن موجودیت سیاسی و مستقل واحدهای قبیله ای در خلیج فارس است.انگلیس در ۱۳۵۰ش/ ۱۹۷۱ نیروهای خود را از منطقه خلیج فارس خارج کرد. برخلاف دولتهای کوچک، دولتهای بزرگ منطقه یعنی ایران، عراق و عربستان سعودی از این تصمیم استقبال کردند. در پی آن، ایران با اعمال نظارت بیشتر بر نقاط سوق الجیشی خلیج فارس این خلأ قدرت را پر کرد. به ویژه، برای حفاظت از تنگه هرمز در مقابل تهدیدهای خارجی، خود را بیش از هر کشور دیگری در منطقه در موقعیت مناسبی می دانست. این موقعیت به سبب داشتن نیروی نظامی قوی در منطقه از یک سو و موقعیت سوق الجیشی بندرهای طول آبراه و جزایر ایرانی مشرف به تنگه هرمز از سوی دیگر بود. خروج انگلیس ضمن آنکه موجب تشکیل چهار کشور مستقل جدید (بحرین، قطر، امارات متحده عربی و عمان) شد، به جنگ قدرت میان سه کشور ایران، عراق و عربستان سعودی برای سلطه بر خلیج فارس انجامید. افزون بر آن، خلیج فارس به مرکز رقابت دو قدرت بزرگ وقت، یعنی امریکا و شوروی، تبدیل شد (محمدسعید ادریس، ص ۴۹، ۳۸۷، ۳۹۲ـ۳۹۳).
پیشینه کاربرد نام خلیج فارس. تا پیش از قرن ششم، جغرافی دانان مسلمان، عنوان بحر فارس را در آثار خود به کار می بردند، از جمله ابن خرداذبه در قرن سوم (ص ۲۳۳) و اصطخری در اوایل قرن چهارم (ص ۲۸) این اصطلاح را به کار برده اند؛ اما از قرن ششم از عنوان خلیج فارس به طور گسترده استفاده شد. در این دوران، عنوان بحر فارس نه تنها از میان نرفت، بلکه تا قرن چهاردهم/ بیستم در برخی آثار استفاده شده و گاه هر دو نام باهم به کار رفته است. از جمله این آثار جهان نمای حاجی خلیفه است که در آن ذکر شده که چون فارس در خاور این دریا واقع است، به آن سینوس پرسینوس به معنای خلیج فارس می گویند و آن را ماره پرسیقوم (دریای فارس) نیز می نامند (حاجی خلیفه، ص ۷۸).تا قرن ششم، بیشتر تاریخ و جغرافیانویسان مسلمان آبهای دنیای شرق را دریای فارس می خواندند. از این قرن، هم زمان با محدودشدن دایره شمول جغرافیایی نامِ دریای فارس، حدود جغرافیایی نام دریای هند گسترش پیدا کرد تا آنکه دریای فارس شعبه ای از اقیانوس هند قلمداد شد. ادریسی، جغرافی دان مسلمان ساکن سیسیل (ج ۱، ص ۹)، دریای فارس را خلیج سبز نامیده و شعبه ای از دریای چین قلمداد کرده است. همچنین، ابوالفداء در اوایل قرن هشتم (ص ۲۲) و قلقشندی در اواخر همان قرن (ج ۳، ص ۲۴۲)، دریای فارس را یکی از انشعابات دریای هند ذکر کرده اند. تا پیش از قرن چهاردهم، در آثار تاریخی و جغرافیایی اسلامی همواره نام بحر فارس به تنهایی یا در کنار نام خلیج فارس به کار رفته است، مثلا قزوینی در آثارالبلاد و اخبارالعباد (ص ۱۵۵) از بحر فارس نام برده است. در نقشه ای در همان کتاب، دریای جنوب ایران خلیج فارس نامیده شده است (رجوع کنید به ص ۸). شمس الدین دمشقی (ص ۲۲۳) و حمداللّه مستوفی (ص ۱۳۶) نیز از بحر فارس سخن گفته اند.از اوایل قرن چهاردهم، در آثار جغرافیایی و تاریخی اسلامی نام خلیج فارس نیز رایج گردید و عنوان بحر فارس رفته رفته به فراموشی سپرده شد. به همین سبب، این تصور اشتباه پیش آمد که دریای فارس نامی کهن و خلیج فارس نامی جدید است که جانشین آن شده است. از سوی دیگر، از ۱۳۴۱ش، تلاشهایی برای دگرگون کردن نام خلیج فارس در دنیای عرب صورت گرفت. این تلاشها به دوران استعمار انگلیس در منطقه بازمی گردد. در میانه دهه ۱۳۱۰ش/ ۱۹۳۰، سرچارلز بلگریو ، نماینده انگلیس در خلیج فارس و مشاورحاکم بحرین، پرونده ای برای دگرگون کردن نام خلیج فارس به خلیج عربی درست کرد و به وزارت خارجه انگلیس پیشنهاد داد. پیش از آنکه وزارت خارجه انگلیس تصمیمی در این باره بگیرد، بلگریو برخی سازمانهای اداری محلی، مانند اداره پست بحرین، را تشویق کرد تا از نام ساختگی خلیج عربی استفاده کنند، ولی دولت انگلیس که درگیر اختلافات گسترده ای با دولت ایران بود، پیشنهاد بلگریو را نادیده گرفت تا از فزونی اختلافاتش با ایران در منطقه جلوگیری کند (مجتهدزاده، ۱۳۷۹ش، ص ۶۱؛ نیز رجوع کنید به لاخ ، ص ۲۹).در ۱۳۳۷ش، عبدالکریم قاسم در عراق کودتا کرد. او دارای تمایلات ملی گرایی عربی بود و تلاش می کرد رهبری جهان عرب را به دست بیاورد. در آن زمان، جمال عبدالناصر رهبر جهان عرب محسوب می شد. به همین سبب، عبدالکریم قاسم تلاش کرد تا با دگرگون کردن نام خلیج فارس، و عربستان خواندن خوزستان، توجه عربها را از قاهره به رهبری خود جلب کند، اما اقداماتش نتیجه ای نداشت، به گونه ای که در قرارداد استقلال کویت با انگلیس در ۱۳۴۰ش/ ۱۹۶۱، عنوان «الخلیج الفارسی» به کار رفته و دهها سند و نقشه در همان زمان یعنی از ۱۳۳۷ش در عراق به چاپ رسیده که خلیج فارس درآنها به همین نام خوانده شده است (مجتهدزاده، ۱۳۷۹ش، ص ۶۲؛ عبداللطیف شواف، ص ۳۳ـ۳۶). در ۱۳۴۱ش، جمال عبدالناصر نام ساختگی خلیج عربی را به کار گرفت، تا مانع از انحراف افکار عمومی مردم عرب به سوی عبدالکریم شود، حال آنکه عبدالناصر پیش از آن در سرآغاز اندیشه های پان عربیستی خود، گستره جهان عرب را «مِن شاطیء الخلیج الفارسی إلی شاطیِء الأطلسی» تعریف کرده بود (جمال عبدالناصر، ص۶۰ـ۶۱).پس از روی کار آمدن حزب بعث* در عراق و سوریه، این دو کشور تلاش خود را برای دگرگون کردن نام خلیج فارسادامه دادند، به ویژه حزب بعث عراق که صدها میلیون دلار در این راه هزینه کرد. با این حال، سازمان ملل متحد دست کم در سه نوبت و در حضور نمایندگان کشورهای عربی، نام دریای پارس را رسمآ خلیج فارس ذکر کرد. نخست در یادداشت شماره AD۳۱۱/۱GEN در اسفند ۱۳۴۹/ مارس ۱۹۷۱، بار دوم در یاداشت شماره (C) UNLA۴۵.۸.۲ در ۱۹ مرداد ۱۳۶۳/ ۱۰ اوت ۱۹۸۴، و بار سوم در دی ۱۳۶۸/ ژانویه ۱۹۹۰. سازمان ملل متحد نیز در یادداشت شماره ST/CS/SER. A/۲۹ فارسی بودن خلیج فارس را به جهان گوشزد کرد (مجتهدزاده، ۱۳۷۹ش، ص ۶۳، ۶۵؛ عجمی، ص ۴۶ـ۴۷). ضمن آنکه در ۱۳۷۱ش/ ۱۹۹۲ (پس از جنگ عراق با کویت) کویت اطلسی را با عنوان الکویت فی خرائط العالم (که شامل نقشه های جغرافیایی کشورهای عربی نیز می شد) به چاپ رساند که در آن نام بحر فارس و خلیج فارس خودنمایی می کند.جغرافیای سیاسی. ژرفای کمتر از دویست متر خلیج فارس، سراسر این دریا را به یک سکوی قاره (فلات قاره) یکپارچه تبدیل کرده است. این وضع سبب شده تا مرزهای دریایی (فلات قاره ای) کشورهای کرانه های خلیج فارس روی خط منصِّف (محاسبه شده از کرانه ای به کرانه مقابل) این دریا قرار گیرد. گذشته از آبهای سرزمینیِ دوازده مایلی که همه کشورهای خلیج فارس اعلام کرده اند، گستره اندک این دریا سبب می شود که مرزهای منطقه اقتصادیِ انحصاری اعلام شده از سوی کشورهای کرانه ای نیز با خط منصِّف و مرزهای دریایی خلیج فارس تطبیق پیدا کند.نخستین تلاش برای تقسیم سکوی قاره و تعیین مرزهای دریایی در خلیج فارس در ۱۳۴۰ش میان ایران و کویت صورت گرفت ولی به نتیجه رسمی نرسید. تلاش دیگری در ۱۳۴۵ش/ ۱۹۶۶ از سوی ایران و انگلیس به نمایندگی از اماراتِ تحت الحمایه اش در خلیج فارس صورت گرفت، ولی وجود اختلافات سرزمینی گسترده و پیچیده میان دو طرف، به ویژه مسئله ادعای ایران در مورد بحرین، مانع از موفقیت کاملِ گفتگوهای دو طرف شد. با این حال، مذاکرات یادشده سنّت «خط منصِّف» یا خط میانه خلیج فارس را به عنوان اصلِ پذیرفته شده تعیین مرزهای دریایی در خلیج فارس رسمیت داد (مجتهدزاده، ۱۹۹۹، ص ۷۴؛ همو، ۱۳۷۹ش، ص ۱۷۴).هشت کشور کرانه ای خلیج فارس می توانند شانزده قطعه مرز دریایی با هم داشته باشند (البته با یکپارچه شمردن امارات متحده عربی). از این شانزده قطعه، شش قطعه مرز دریایی تعیین و ترسیم شده و رسمیت یافته، سه قطعه تعیین شده ولی رسمیت نیافته و هفت قطعه تعیین نشده باقی مانده است (همو، ۱۹۹۹، ص ۷۷ـ ۷۸؛ همو، ۱۳۷۹ش، ص ۱۷۳ـ۱۷۴).۱) مرزهای دریایی ترسیم شده و رسمیت یافته. شش قطعه مذکور به ترتیب تاریخ تعیین عبارت اند از :الف) مرز دریایی میان عربستان سعودی و بحرین، که در ۱۳۳۶ش تعیین و ترسیم شده و به امضای دو طرف رسیده است. این مرز دریاییِ دارای یک نقطه آغاز و چهارده نقطه گردش است (همو، ۱۹۹۹، ص ۷۸ـ۷۹).ب) مرز دریایی ایران و عربستان سعودی، که در ۱۳۴۷ش ترسیم شد و به تصویب دو کشور رسید. این مرز دریاییِ ۲۲۲ کیلومتری (۷ر۱۳۸ مایلی) براساس به رسمیت شناختن جزیره خارک به عنوان کرانه اصلی ایران ترسیم شد. دراین مرزبندی، دو جزیره فارسی و العربیة به ترتیب از ایران و عربستان سعودی شناخته شده اند. نخستین قطعه از مرز دریایی در خلیج فارس میان عربستان سعودی و بحرین تعیین شد، اما چون تعیین این مرز جنبه سیاسی داشت و ناشی از نیاز جغرافیایی یا اقتصادی نبود و بیشتر برای مقابله باادعای مالکیت ایران بر بحرین بود، مرز میان ایران و عربستان را باید نخستین مرز دریایی واقعی در خلیج فارس دانست.این مرز از به هم پیوستن یک نقطه آغاز، یک نقطه پایان و چهارده نقطه گردش شکل می گیرد. دو طرف، کمتر از نیم کیلومتر (۱۶۴۰ پا) را منطقه عدم اکتشاف و استخراج نفت در دو سوی این خط مرزی، در نظر گرفتند تا از حفر چاههای نفتی افقی و تجاوز به حقوق طرف دیگر جلوگیری شود. با تعیین این مرز دریایی مشکلات یکی از پیچیده ترین مرزهای دریایی جهان حل شد. این مورد به عنوان بهترین نمونه تعیین و ترسیم مرز دریایی در جهان، در مراکز علمی و تخصصی تدریس می شود (رجوع کنید به گزیده اسناد خلیج فارس، ج ۴، ص۳۳۰ـ۳۳۶؛ مجتهدزاده، ۱۳۷۹ش، ص ۱۷۶ـ۱۸۱).ج) مرز دریایی ایران و قطر، که در ۱۳۴۸ش رسمیت پیدا کرد، ۲۱۰ کیلومتر درازا دارد و از به هم پیوستن پنج نقطه گردش و یک نقطه پایانی تشکیل می شود. اختلافات سرزمینی و دریایی قطر و بحرین مانع از تعیین نقطه دقیق و قطعیِ آغاز این مرز است. مرز دریایی ایران و قطر براساس مذاکرات ۱۳۴۴ش/ ۱۹۶۶ ایران و انگلیس ترسیم گردید و یک منطقه عدم اکتشاف و استخراج نفت به طول ۱۲۵ متر (۴۱۰ پا) در دو طرف آن در نظر گرفته شد. با این حال، بزرگ ترین منبع گاز طبیعی جهان در منطقه مرزی ایران و قطر کشف شده و دو کشور را بر آن داشته است تا در زمینه بهره برداری از این منبع همکاری کنند (مجتهدزاده، ۱۹۹۹، ص ۸۴ـ۸۸).د) مرزهای دریایی قطر و امارات متحده عربی (ابوظبی)، که در ۱۳۴۸ش رسمیت پیدا کرد. این مرز ۱۸۴ کیلومتر ( ۱۱۵ مایل) درازا دارد و از به هم پیوستن چهار نقطه پدید می آید. این خط مرزی در میان دو نقطه گردش، نیم دایره ای به شعاع ۵ر ۹ کیلومتر (شش مایل) به مرکزیت جزیره دَیّانه است و آن جزیره واقع در سر خط مرزی را در قلمرو ابوظبی قرار می دهد. قرارداد مرزی یادشده حاکمیت قطر بر دو جزیره عَشّه و شرائیوه را به رسمیت می شناسد. نقطه آغاز این مرز با نقطه آغاز مرزهای دریایی ایران و قطر برابر است و نقطه پایانی آن در خورالعدید با نقطه آغاز خط مرزی خشکی قطر و ابوظبی و عربستان سعودی برابری دارد (همان، ص ۹۲ـ۹۴).ه ) مرز دریایی ایران و بحرین، که قرارداد آن در ۱۳۵۰ش به امضای دو کشور رسید و از ۱۳۵۱ش رسمیت پیدا کرد.نقطه آغازین این خط مرزی، به سبب اختلافات سرزمینی و دریایی بحرین و قطر، تعیین نشده و نقطه پایانی آن با نقطه آغاز خط مرزی ایران و عربستان سعودی برابر است.این خط مرزی دارای سه نقطه گردش است و با ۲ر۴۵ کیلومتر (۲۸ر۲۸ مایل) روی خط منصّف دریا براساس محاسبه کرانه های جزایر ایرانی جابرین و نخیلو و جزیره بحرینی محرّق محاسبه و ترسیم شده است. در مورد این مرز نیز یک محدوده عدم اکتشاف و استخراج نفت ۱۲۵ متری در نظر گرفته شده است تا از حفر چاههای نفتی افقی جلوگیری شود (همان، ص ۸۸ـ۹۲).و) مرز دریایی ایران و عمان در تنگه هرمز به درازای دویست کیلومتر (۸ر۱۲۴ مایل) که در ۱۳۵۳ش تعیین و ترسیم شد و در ۱۳۵۴ش رسمیت پیدا کرد. این مرز از به هم پیوستن یک نقطه آغاز در خلیج فارس، یک نقطه پایان در دریای عمان و ۲۱ نقطه گردش به وجود آمده است. مرزهای دریایی ایران و عمان روی خط منصّف تنگه هرمز (براساس محاسبه خط کرانه ای جزایر ایرانی هرمز، لارک، قشم و هنگام و خط کرانه ای جزیره السلامه یا قوئین بزرگ در عمان) محاسبه و ترسیم شده و یک منطقه ممنوعه اکتشاف و استخراج نفتی ۱۲۵ متری، در دو سوی این خط مرزی در نظر گرفته شده است (همان، ص ۹۴ـ۹۶).۲) مرزهای تعیین شده و رسمیت نیافته. سه قطعه مذکور عبارت اند از: الف) مرز دریایی ایران و کویت که در ۱۳۴۱ش براساس محاسبه کرانه های دو کشور روی خط منصّف دریا ترسیم و تعیین شد، ولی ادامه اختلافات مرزی و سرزمینی هر دو کشور با عراق در منطقه دریایی مانع از قطعیت و رسمیت یافتن این خط مرزی شد. ب) مرز دریایی ایران و امارات متحده عربی که در ۱۳۵۳ش تعیین و ترسیم شد و ایران آن را در اسفند همان سال به تصویب رساند، ولی امارات متحده عربی، به دلیل بلاتکلیفی مرزی خود با عربستان سعودی در منطقه خورالعدید، قادر نبود این مرز را به رسمیت بشناسد. ج) مرز دریایی ایران و ابوظبی که در ۱۳۵۴ش درباره آن توافق شد ولی به تصویب نرسید و رسمیت پیدا نکرد (همان، ص ۹۷ـ۹۹؛ همو، ۱۳۷۹ش، ص ۳۶۶، ۴۳۶).۳) مرزهای تعیین نشده. این قطعات مرزی عبارت اند از :مرز دریایی ایران و عراق که به سبب ابهام در مسائل مرزی رودخانه ایِ دو کشور در شط العرب، بلاتکلیف مانده است.مرز دریایی عراق و کویت که به سبب اختلافات سرزمینی و دریایی دو کشور تعیین نشده است. مرز دریایی کویت و عربستان سعودی که به سبب ادعای مالکیت عربستان سعودی بر جزایر کبّر، قاروه و امّالمرادم در پیش کرانه های کویت، تحقق نیافته است. مرزهای دریایی عربستان سعودی و قطر در دو مورد خلیج سلوا و خورالعدید، در دو طرف پایین شبه جزیره قطر که به دلیل ادامه اختلافات مرزی دو کشور و وجود قرارداد مرزهای ابهام آمیز ۱۳۵۳ش میان عربستان سعودی و ابوظبی، بلاتکلیف مانده است.مرز دریایی عمان و امارات متحده عربی در هر دو سوی شبه جزیره مسندم (در خلیج فارس و دریای عمان) که به سبب اختلافات سرزمینی دو کشور در بخش خشکی، همچنان بلاتکلیف مانده است. مرز دریایی بحرین و قطر (همو، ۱۹۹۹، ص ۷۴ـ۷۸).
امنیت خلیج فارس. این امر همواره یکی از دغدغه های اصلی تولیدکنندگان منطقه و کشورهای مصرف کننده در سراسر جهان بوده است. طرح پیمان امنیتی منطقه ای پیشنهاد جدیدی نیست. ایران پس از خروج نیروهای انگلیسی از منطقه در ۱۳۵۰ش/ ۱۹۷۱، خواستار ترتیبات امنیتی برای امنیت در خلیج فارس شد. دغدغه اصلی ایران این بود که هر نظام امنیتی که یکی از کشورهای منطقه را به عنوان عضو به همراه نداشته باشد، نه تنها ناقص است بلکه چیزی بیش از یک منبع تحریک بر ضد کشورهای کنار گذاشته از این نظام نخواهد بود. این تلقی از امنیت خلیج فارس در دوران پس از انقلاب اسلامی نیز ادامه یافت. جمهوری اسلامی از همان آغاز، تحقق امنیت خلیج فارس را در گرو همکاری کشورهای منطقه و به دور از مداخله بیگانگان می دانست و همواره اعتقاد داشت حضور نیروهایخارجی ناقض امنیت منطقه و تنش افزاست. از همین روی سیاست تنش زدایی، ترویج روح همکاری و تفاهم در منطقه از اولویتهای سیاست خارجی جمهوری اسلامی بوده است (رجوع کنید به ولایتی، ص۱۰ـ۱۱؛ خرازی، ص ۴ـ۵).به علاوه، سیاست ایران در پی جنگ عراق با ایران و ناامنیهای ناشی از آن در منطقه خلیج فارس، جلوگیری از بحران و حفظ امنیت در منطقه بود و به همین سبب نیز قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفت. اما حضور نیروهای امریکایی در خلیج فارس و سقوط هواپیمای مسافربری به وسیله ناو امریکایی واکنش تند ایران را به دنبال داشت. به گونه ای که امام خمینی (ج ۱۱، ص ۵۴۵) به نیروهای امریکایی هشدار داد حضور و اقدام آنان در خلیج فارس موجب ناامنی شده است و باید منطقه را ترک کنند.پس از حمله عراق به کویت، امریکا طرح ایجاد یک نظام امنیتی در خلیج فارس را مطرح کرد، هرچند رهبران امریکا، منابع ناامنی در منطقه را شناسایی نکرده بودند. در عین حال، آنان با تشویق مصر و سوریه به مشارکت در یک نظام امنیتی با کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس، که ایران و عراق را شامل نمی شد، عملا دو کشور اخیر را منابع ناامنی معرفی کردند. اما این دیدگاه که ایران یا عراق ریشه هر ناامنی در خلیج فارس اند، به ویژه درباره ایران، واقع گرایانه نبوده است. ایران از زمان حل مسئله بحرین و جزایر سه گانه (تنب بزرگ و تنب کوچک و ابوموسی) هیچ گونه ادعای سرزمینی بر ضد هیچ کشوری در منطقه مطرح نکرده است. درواقع، طرح امریکا برخاسته از نیازهای راهبردی منطقه نیست، بلکه بیشتر ناظر به مناسبات اعراب و اسرائیل است (رجوع کنید به آبه ، ص ۵۵ـ۵۹، ۷۲ـ ۷۳؛ عجمی، ص ۵۷ـ ۵۸؛خلیل علی مراد، ص ۲۳۴ـ۲۳۵). ازاین رو، باتوجه به برتری ایران در منطقه به لحاظ جغرافیایی، جمعیتی و منابع انرژی، بدون در نظر گرفتن جایگاه ایران در ترتیبات امنیتی منطقه، این طرح امری معقول و راهبردی برای ایجاد امنیت در منطقه محسوب نمی شود.به طور کلی، امنیت در خلیج فارس از نظر امریکا، صرفآ امنیت جریان نفت از این منطقه به امریکا و کشورهای غربی است. به همین سبب، امریکا پس از خروج انگلیس از خلیج فارس در ۱۳۵۰ش/ ۱۹۷۱، به بهانه حفظ امنیت به طور مستقیم و غیرمستقیم در منطقه حضور نظامی داشته است. امریکا در آغاز با تقویت هم پیمانان خود در خلیج فارس منافع خود را تأمین کرد. به همین منظور با حمایت از محمدرضاشاه پهلوی، ایران را از لحاظ تسلیحاتی تقویت نمود تا به عنوان ژاندارم منطقه برخی از وظایف امریکا در خلیج فارس را به عهده بگیرد. درواقع، امریکا امیدوار بود ایران از شیخ نشینهای خلیج فارس مطابق میل امریکا محافظت کند و امنیت مورد نظر وی را در خلیج فارس تأمین نماید. ضمن آنکه هزینه هایتدافعی امریکا در خلیج فارس نیز به ایران محول می شد (بیل ، ص ۲۰۳؛ هویدا، ص ۷۳؛ نیز رجوع کنید به علم، ج ۲، ص ۲۸۷)،اما پس از انقلاب اسلامی ایران و سقوط رژیم پهلوی درنقش حافظ منافع امریکا و نیز اشغال افغانستان به دست شوروی، امریکا سیاست جدیدش را که حضور مستقیم در خلیج فارس بود، اجرا کرد. از همین رو، امریکا به طور رسمی در ۱۱ اسفند ۱۳۵۸/ اول مارس ۱۹۸۰، نیروی ویژه ای را در ارتش خود برای حفظ منافعش در خلیج فارس تشکیل داد.به این ترتیب، امریکا به بهانه مقابله با تهدیداتی مانند شوروی، جمهوری اسلامی ایران و عراق، حضور نظامی خود را در خلیج فارس توجیه کرد (رجوع کنید به عجمی، ص ۵۶ـ۵۷؛ سیک ،ص ۲۹۵ـ۳۰۲؛ کونیهلم ، ص ۲۲، ۲۹ـ ۳۱). اما از دیدگاه شوروی، امنیتِ خلیج فارس عبارت بود از جلوگیری از نفوذ امریکا و قدرتهای غربی در این منطقه. به همین منظور، روسها در اوایل دهه ۱۳۵۰ش/ ۱۹۷۰ درصدد برآمدند پیمان امنیتی را بین ایران، عراق، هند، پاکستان و افغانستان منعقدکنند ولی این امر تحقق نیافت. روسها در پی این ناکامی، بر ضرورت توازن راهبردی در منطقه و حضور برابر خود با نیروهای غربی تأکید کردند و با افزایش حضور نظامی خود در اقیانوس هند این سیاست را پی گرفتند (رجوع کنید به خلیل علی مراد، ص ۲۴۵؛ عجمی، ص ۴۰۷ـ۴۰۹).پس از حمله عراق به کویت در ۱۳۶۹ش/ ۱۹۹۰ و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در ۱۳۷۰ش/ ۱۹۹۱، نظمی تازه در جهان شکل گرفت که براساس آن نظام دوقطبی در مناسبات بین الملل جای خود را به نظامی تک قطبی به رهبری امریکا و متحدان غربی آن داد. لذا پس از آن، امریکا با شعارهایی مانند حقوق بشر و مبارزه با تروریسم در منطقه خلیج فارس دخالت می کرد. دولت کلینتون در ۱۳۷۲ش/ ۱۹۹۳ سیاست مهار دوجانبه را در منطقه خلیج فارس اعمال کرد که شامل مهار دوجانبه عراق و ایران و اولویت دادن به راه حل نظامی بود. هدف از این سیاست، جلوگیری از ظهور قدرت منطقه ای در خلیج فارس بود. به همین منظور، امریکا به اعمال فشار و تحریم علیه ایران و عراق روی آورد؛ هرچند این سیاست نیز اهدافش را تأمین نکرد (رجوع کنید به بستکی، ص ۱۳۶ـ۱۳۹؛ عجمی، ص ۵۹۷ـ ۶۰۱؛ ریاض نجیب رَیِّس، ۲۰۰۲الف، ص ۴۴۱ـ۴۴۵).در هر صورت، مهم ترین اهداف حضور امریکا در منطقه عبارت اند از: دسترسی به منابع نفتی، جلوگیری از به قدرت رسیدن رهبران مخالف امریکا در کشورها، حمایت از ثبات و استقلال کشورهای هم پیمان خود، مواجهه با تهدید جریانهای اسلام گرا و تأمین امنیت اسرائیل (رجوع کنید به سیک، ص ۲۹۵؛ ریاض نجیب ریّس، ۲۰۰۲ب، ص ۲۳۲ـ۲۳۳).از سوی دیگر، ایران همواره در حفظ امنیت خلیج فارس کوشیده است. در دوره پهلوی دوم این امر با برنامه های بلندپروازانه محمدرضاشاه توأم شد. او با تجهیز نیروی دریایی و خرید پیشرفته ترین رزمناوهای امریکایی درصدد بود ضمن حفظ امنیت سواحل جنوبی ایران، به قدرتی دریایی در منطقه تبدیل شود (سالیوان ، ص ۵۵). در دوره جمهوری اسلامی،به ویژه در پی جنگ عراق با ایران، نیز مسئله امنیت خلیج فارس در اولویت سیاستهای ایران قرار داشت. لذا برای رسیدن به چهارچوب امنیتی، پس از پایان جنگ، اتحاد از طریق انعقاد پیمان میان ایران و کشورهای عرب خلیج فارس در ۱۳۶۸ش مطرح شد که ابتکاری سازنده برای پیمان امنیتی به حساب می آمد. حمله عراق به کویت در ۱۱ مرداد ۱۳۶۹/ ۲ اوت ۱۹۹۰ و دفاع ایران از تمامیت ارضی کویت و پافشاری بر تخلیه این کشور از قوای اشغالگر، به ویژه تلاش برای برقراری مناسبات عادی و دوستانه با کشورهای شورای همکاری خلیج فارس، حاکی از اراده جمهوری اسلامی ایران در تشنج زدایی و استقرار صلح در منطقه بوده است (امامی، ص۷۰).مطابق تعریف جمهوری اسلامی ایران از امنیت در خلیج فارس، دخالت خارجی یا حضور غربیها در منطقه، تهدید عمده ای برای امنیت آن به حساب می آید. جمهوری اسلامی اعتقاد دارد که امنیت باید برعهده کشورهای منطقه باشد. به همین سبب، این کشورها را به برقراری همکاریهای اقتصادی، مانند اتحادیه اروپا، تشویق می کند. ایران توافق نامه ها و ترتیبات امنیتی را که کشورهای منطقه با دولتهای بیگانه منعقد می کنند، مردود می شمارد و امنیت خلیج فارس را وابسته به امنیت منطقه آسیای میانه می داند، زیرا خود را توازن دهنده و رابط میان امنیت خلیج فارس و امنیت آسیای میانه می داند (عجمی، ص ۵۷ـ ۵۸).در برقراری و حفظ امنیت منطقه یکی از اقدامات جمهوری اسلامی گسترش مناسبات با عربستان سعودی به عنوان قدرتی تأثیرگذار در منطقه خلیج فارس بوده است (میلانی، ص۱۳۰؛ صالح مانع، ص ۲۳۹ـ۲۴۰). بنا بر نظر جمهوری اسلامی، ایران خواهان «ژاندارمی خلیج فارس» نیست، ضمن آنکه اجازه نمی دهد کس دیگری این نقش را در منطقه ایفا کند (رجوع کنید به در مکتب جمعه، ج ۴، ص ۳۱۱، خطبه آیت اللّه خامنه ای).جمهوری اسلامی ایران همواره طرح امنیت دسته جمعی را بهترین و مناسب ترین طرح برای امنیت منطقه خلیج فارس قلمداد کرده و در همه عرصه های رسمی و تبلیغاتی بر آن تأکید کرده است. هدف جمهوری اسلامی از عرضه این طرح تثبیت و تقویت اقتدار و استقلال کشورهای منطقه و ایجاد زمینه برای خالی شدن منطقه از نیروهای خارجی است. برای تحقق چنین طرحی، ضرورت دارد ساختار سیاسی، مؤلفه های تعریف شده برای امنیت ملی هر کشور، برنامه ها و سیاستهای کلان اقتصادی، معیار و ارزشهای فرهنگی و دینی در بین همه کشورهای منطقه خلیج فارس مشابه یا نزدیک به هم باشند، اما چنین وضعی در حال حاضر در منطقه وجود ندارد (صادقی، ص ۱۴۶ـ۱۴۷).
منابع : ابن اثیر؛ ابن حوقل؛ ابن خرداذبه؛ ابن فقیه؛ اسماعیل بن علی ابوالفداء، کتاب تقویم البلدان، چاپ رنو و سلان، پاریس ۱۸۴۰؛ ابوریحان بیرونی، کتاب التفهیم لاوائل صناعة التنجیم، چاپ جلال الدین همائی، تهران ۱۳۶۲ش؛ محمدبن محمد ادریسی، کتاب نزهة المشتاق فی اختراق الآفاق، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹؛ محمدمهدی بن محمدنصیر استرآبادی، درّه نادره: تاریخ عصر نادرشاه، چاپ جعفر شهیدی، تهران ۱۳۴۱ش؛ اسکندرمنشی؛ اصطخری؛ امام خمینی، صحیفه نور، ج ۱۱، تهران ۱۳۷۸ش؛ محمدعلی امامی، «جمهوری اسلامی ایران و مسئله تأمین امنیت در خلیج فارس»، در مجموعه مقالات پنجمین سمینار خلیج فارس، ۲۹ـ۲۸ آذرماه ۱۳۷۳، ]تدوین[ مرکز مطالعات خلیج فارس، تهران : وزارت امورخارجه، ۱۳۷۴ش؛ نصرة عبداللّه بستکی، امن الخلیج من غزو الکویت الی غزو العراق: دراسة للاداء الامنی لمجلس التعاون الخلیجی (۱۹۸۱ـ ۲۰۰۲)، بیروت ۲۰۰۳؛ کلاودیوس بطلمیوس، الجغرافیا، ترجمه عربی، چاپ فؤاد سزگین، فرانکفورت ۱۴۰۷/۱۹۸۷؛ عبداللّه بن عبدالعزیز بکری، معجم مااستعجم من اسماءالبلاد و المواضع، چاپ مصطفی سقّا، قاهره ۱۳۶۴ـ۱۳۷۱/ ۱۹۴۵ـ۱۹۵۱؛ بلاذری(لیدن)؛ جرجی زیدان، تاریخ التمدن الاسلامی، چاپ حسین مؤنس، قاهره ]بی تا.[؛ جمال زکریا قاسم، تاریخ الخلیج العربی الحدیث و المعاصر، قاهره ۱۴۲۲/۲۰۰۱؛ جمال عبدالناصر، «العرب امة واحدة»، در عبدالحکیم محمد جمال الدین و عبدالرحمان محمد سید، المغنی فی النصوص و الادب و النقد و بلاغة، قاهره ۱۹۶۳؛ مصطفی بن عبداللّه حاجی خلیفه، جهان نما، چاپ ابراهیم متفرقه، استانبول ۱۱۴۵/۱۷۳۲؛ حسین مؤنس، اطلس تاریخ اسلام، ترجمه آذرتاش آذرنوش، تهران ۱۳۷۵ش؛ حمداللّه مستوفی، نزهة القلوب؛ کمال خرازی، «متن سخنرانی جناب آقای دکتر کمال خرازی وزیر امورخارجه»، در مجموعه مقالات هشتمین همایش بین المللی خلیج فارس، ۶ـ۵ اسفند ۱۳۷۶، ]تدوین[ مرکز مطالعات خلیج فارس، به کوشش ابراهیم خاتمی خسروشاهی، تهران: وزارت امورخارجه، ۱۳۷۷ش؛ خلیل علی مراد، «امن الخلیج العربی»، در تاریخ الخلیج العربی الحدیث و المعاصر، بصره : جامعة البصرة، ۱۹۸۴؛ در مکتب جمعه: مجموعه خطبه های نماز جمعه تهران، تهران : وزارت ارشاد اسلامی، ۱۳۶۴ـ۱۳۶۹ش؛ محمدبن ابی طالب دمشقی، کتاب نخبة الدهر فی عجائب البَرّ و البحر، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸؛ حسینعلی رزم آرا، «جزایر خلیج فارس»، در مجموعه مقالات خلیج فارس، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، مرکز مطالعات خلیج فارس، ۱۳۶۹ش؛ ریاض نجیب رَیِّس، ریاح السموم: السعودیة و دول الجزیرة بعد حرب الخلیج، ۱۹۹۱ـ ۱۹۹۴، بیروت ۲۰۰۲الف؛ همو، ریاح الشرق: الخلیج و العالم العربی عند نهایة القرن العشرین، بیروت ۲۰۰۲ب؛ ژان ـ فرانسوا سال، «هخامنشیان در خلیج فارس»، در تاریخ هخامنشی، ج ۴، ویراستاران : هلن سانسیسی وردنبورخ و آملی کورت، ترجمه مرتضی ثاقب فر، تهران : توس، ۱۳۸۸ش؛ ویلیام هیلی سالیوان، مأموریت در ایران، ترجمه محمد مشرقی، ]تهران [۱۳۶۱ش؛ محمدعلی سدیدالسلطنه، تاریخ مسقط وعمان، بحرین و قطر و روابط آنها با ایران، چاپ احمد اقتداری، تهران ۱۳۷۰ش؛ سعیدبن مبارک احمد، «نامه ای فارسی از امام عُمان و زنگبار»، چاپ جهانگیر قائم مقامی، در مجموعه مقالات خلیج فارس، همان؛ رالف نورمن شارپ، فرمانهای شاهنشاهان هخامنشی، شیراز ?]۱۳۴۶ش[؛ حسین صادقی، «کدام طرح برای امنیت خلیج فارس، پس از حمله آمریکا به عراق»، در مجموعه مقالات چهاردهمین همایش بین المللی خلیج فارس، تهران: بهمن ماه ۱۳۸۲، ]تدوین[ مرکز مطالعات خلیج فارس و خاورمیانه، به کوشش مجتبی فردوسی پور، تهران : وزارت امورخارجه، ۱۳۸۳ش؛ صالح مانع، «البعد الایدیولوجی فی العلاقات السعودیة ـ الایرانیة»، در ایران و الخلیج: البحث عن الاستقرار، اعداد جمال سند سویدی، ابوظبی: مرکز الامارات للدراسات و البحوث الاستراتیجیة، ۱۹۹۶؛ طبری، تاریخ (لیدن)؛ عبداللطیف شواف، عبدالکریم قاسم و عراقیون آخرون: ذکریات وانطباعات، لندن ۲۰۰۴؛ ظافر محمد عجمی، امن الخلیج العربی: تطوره و اشکالیاته من منظور العلاقات الاقلیمیة و الدولیة، بیروت ۲۰۰۶؛ امیراسداللّه علم، یادداشت های علم، تهران ۱۳۸۰ش؛ محمدحسین قدوسی، نادرنامه، مشهد ۱۳۳۹ش؛ زکریابن محمد قزوینی، کتاب آثار البلاد و اخبارالعباد، چاپ فردیناند ووستنفلد، گوتینگن ۱۸۴۸، چاپافست ویسبادن ۱۹۶۷؛ قلقشندی؛ الکویت فی خرائط العالم: حقائق و وثائق، کویت: مؤسسة الکویت للتقدم العلمی، ۱۹۹۲؛ گزیده اسناد خلیج فارس، ج :۴ ۱۳۴۱ه . ش تا ۱۳۵۷ه .ش (۱۹۷۸ـ ۱۹۶۲)، تهران: وزارت امورخارجه، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، ۱۳۷۴ش؛ فرانسیس ارسکین لاخ، ساحل دزدان دریائی ]یا[ سفرنامه دریائی لاخ به خلیج فارس، تألیف چارلز بلگریو، ترجمه حسین ذوالقدر، تهران ۱۳۶۹ش؛ پیروز مجتهدزاده، جزایر تنب و ابوموسی: رهنمونی در کاوش برای صلح و همکاری در خلیج فارس، ترجمه حمیدرضا ملک محمدی نوری، تهران ۱۳۷۵ش؛ همو، خلیج فارس: کشورها و مرزها، تهران ۱۳۷۹ش؛ محمدسعید ادریس، النظام الاقلیمی للخلیج العربی، بیروت ۲۰۰۰؛ محمود محمود، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نوزدهم میلادی، ج ۱، تهران ۱۳۳۶ش؛ محمدجواد مشکور، «نام خلیج فارس»، در مجموعه مقالات خلیج فارس، همان؛ مقدسی؛ جمشید ممتاز، ایران و حقوق بین الملل، با همکاری امیرحسین رنجبریان، تهران ۱۳۷۶ش؛ فیروزه میررضوی و بهزاد احمدی لفورکی، راهنمای منطقه و کشورهای حوزه خلیج فارس، تهران ۱۳۸۳ش؛ محسن میلانی، «سیاسة ایران فی الخلیج: من المثالیة و المواجهة الی البراجماتیة و الاعتدال»، در ایران و الخلیج، همان؛ محمدصادق نامی اصفهانی، تاریخ گیتی گشا، با مقدمه سعید نفیسی، تهران ۱۳۶۳ش؛ صادق نشأت، تاریخ سیاسی خلیج فارس، تهران ?]۱۳۴۴ش[؛ احمدبن عبدالوهاب نویری، نهایة الارب فی فنون الادب، ج ۱،قاهره ۱۴۲۷/ ۲۰۰۷؛ وصف خلیج فارس در نقشه های تاریخی، پدیدآورندگان: محمدحسن گنجی و دیگران، تهران: بنیاد ایران شناسی، ۱۳۸۶ش؛ علی اکبر ولایتی، «متن سخنرانی آقای دکتر علی اکبر ولایتی وزیر امورخارجه»، در مجموعه مقالات ششمین سمینار خلیج فارس، آذر ۱۳۷۴، ]تدوین[ مرکز مطالعات خلیج فارس، به کوشش عباس خادم حقیقت، تهران: وزارت امورخارجه، ۱۳۷۵ش؛ فریدون هویدا، سقوط شاه، ترجمه ح.ا. مهران، تهران ۱۳۶۵ش؛ یاقوت حموی؛Hiroyuki Abe, Regional integration in the Gulf: the background to the formation of the Gulf Cooperation Council, Japan ۱۹۸۷; Flavius Arrianus, Anabasis Alexandri, with an English translation by E. Iliff Robson, vol.۲, Cambridge, Mass. ۱۹۶۶; Atlas historique du golfe Persique (XVIe-XVIIIe si(cles) =,اطلس تاریخی خلیج فارس (قرن شانزدهم ـ قرن هجدهم)ed. Dejanirah Couto, Jean-Louis Bacqu(-Grammont, & Mahmoud Taleghani, Turnhout, Bel.: Brepols, ۲۰۰۶; James A. Bill, The eagle and the lion: the tragedy of American - Iranian relations, New Haven ۱۹۸۸; Fatih Birol, "Gulf oil investment outlook: trends and issues", in Gulf oil in the aftermath of the Iraq war strategies and policies, Abu Dhabi: The Emirates Center for Strategic Studies and Research, ۲۰۰۵; Harold Richard Patrick , , ed. Clifford Witting her neighbours and Kuwait Dickson,London ۱۹۵۶; George Fadlo Hourani, Arab seafaring in the Indian Ocean in ancient and early medieval times, Princeton, N. J. ۱۹۵۱; Roland Grubb Kent, Old Persian: grammar, texts, lexicon, New Haven ۱۹۵۳; Bruce Robellet Kuniholm, The Persian Gulf and United States policy, Claremont, Calif. ۱۹۸۴; Laurence Lockhart, Nadir Shah: a critical study based mainly upon contemporary sources, London ۱۹۳۸; John Gordon Lorimer, Gazetteer of the and central Arabia, Buckinghamshire &#۳۹;Oma(n, Gulf Persian ۱۹۸۶; Pirouz Mojtahedzadeh, Security and territoriality in the Persian Gulf, Richmond, Surrey ۱۹۹۹; Richard Paniguian, "The vital role of energy in the new global geopolitical framework", in Gulf oil in the aftermath of the Iraq war strategies and policies, ibid; Persian Gulf: atlas of old and historical maps (۳۰۰۰ B. C.-۲۰۰۰ A. D.), compiled and edited by the editorial board: Mohammad- Reza Sahab etal., Tehran: [Ministry of Foreign Affairs], Center for Documents and Diplomatic History, ۲۰۰۵; , Natural history, with an Plinius/ Pliny [the Elder] English translation, vol. ۲, tr. H. Rackham, Cambridge, Mass. ۱۹۴۷; Gary Sick, "The United States and the Persian Gulf in the twentieth century", in The Persian Gulf in history, ed. Lawrence G. Potter, New York: Palgrave Macmillan, ۲۰۰۹; Strabo, The geography of Strabo, with an English translation by Horace Leonard Jones, vol.۷, London ۱۹۶۶; The Times atlas of the world, London: Times Books, ۱۹۹۲; The Times comprehensive atlas of the world, London: Times Books, ۲۰۰۵.
/پیروز مجتهد زاده/