خلق جدید، اصطلاحی قرآنی و عرفانی. عبارت «خلق جدید» در برخی از آیات قرآن به معنای تجدید آفرینش انسانها در قیامت (برای نمونه رجوع کنید به اسراء: 49، 98؛ ق: :15 اَفَعَیینا بالْخَلقِ الاوّل بل هُم فی لَبسٍ مِن خلقٍ جدیدٍ، آیا از آفرینش نخستین عاجز شده بودیم؟ نه، آنها از آفرینش تازه در حجاباند) و در برخی دیگر از آیات به معنای از میان برداشتن نسل انسان و آفرینش انسانهایی دیگر است (رجوع کنید به ابراهیم: 19؛ فاطر: 16). اما در اصطلاح عرفا و خصوصآ در مکتب ابنعربی تعبیر «خلق جدید»، به ویژه آنچه در آیه 15 سوره ق آمده، به معنای تجدید و نو شدن آفرینش در هر لحظه است. به این معنا که هر آنچه جز حق است، یعنی همه مخلوقاتِ روحانی و جسمانی، هیچ بقایی ندارند و لحظه به لحظه در حال فنا هستند، لذا دوام و بقای وجودشان مقتضی آن است که وجودشان در هر لحظه تجدید شود (رجوع کنید به عبدالرزاق کاشی، 1379ش، ص 264؛ حکیم، ص 430). تعبیرات قریبالمعنی با «خلق جدید» عبارتاند از : «تجدد امثال» (رجوع کنید به قیصری، ص 960)، «عدم تکرار در تجلی» (ابنعربی، الفتوحاتالمکیة، ج 1، ص 184)، «اتساعالهی» (همانجا)، «خلق دائم» (همان، ج 2، ص 172)، «تعاقب امثال» (همان، ج 2، ص 133) و فنا و بقا (همو، فصوصالحکم، ج 1، ص 126).مقصود عرفا از خلق جدید آن است که فیض وجود لحظه به لحظه به همه موجوداتِ امکانی افاضه شده به طوری که آن ماهیتهای امکانی، دم به دم در حال تغییرند و لباس جدیدی از وجود به تن میکنند، اما به علت سرعت و استمرار این افاضه و نیز به سبب شباهت وجود جدید به وجود سابق، بیننده هر دو را به صورت یک موجود میبیند. در متون عرفانی، این پدیده به عکسی تشبیه شده که در جوی آبِ روان میبینیم که آب، در حال حرکت اما تصویر روی آب، ثابت است؛ یا شعله چراغ که ثابت دیده میشود در حالی که دائم در حال نو شدن است (رجوع کنید به خوارزمی، ص 143ـ144 و پانویس 2).در مکتب ابنعربی، دلایلی عرفانی بر اندیشه خلق جدید مطرح شده، از جمله اینکه ذات الهی از حیث اسما و صفات دائمآ در حال تجلی بر اشیا است. همانگونه که برخی از اسما مقتضی وجود اشیا است، برخی مقتضی عدم آنهاست، مانند «معید» و «ممیت» و «رافع» و «قابض». لذا حق یک بار در اشیا اینگونه تجلی میکند که آنها را میآفریند و به کمالاتشان میرساند و یک بار اینگونه که آنها را معدوم میسازد. حال چون حق هر روز و هر آن در کاری است، دائمآ و در زمان واحد در حال ایجاد و اِعدام اشیا است (قیصری، ص 930ـ931، برای بیان شاعرانه و ادبی اندیشه خلق جدید رجوع کنید به شبستری، ص 94ـ95).ابنعربی (الفتوحاتالمکیة، ج 1، ص 184، 226، ج 2، ص 46) همچنین قاعده «عدم تکرار در تجلی» را با اندیشه خلق جدید پیوند داده است. خدا بر دو شخص به نحو واحد و بر شخص واحد نیز در دو لحظه به یک نحو تجلی نمیکند. به همین سان هر موجودی در هر نفَسی خلقت جدیدی دارد اما به سبب حجاب حس، تمایز گذاشتن میان مشابهتها جز بر اهل کشف دشوار است.ملاصدرا (1391، ص 334) که معتقد است اصحاب کشف و شهود بر خلق جدید اتفاقنظر دارند، نظریه حرکت جوهری خود را به خلق جدید پیوند زده است. ایزوتسو (رجوع کنید به ص 29) نیز نظریه حرکت جوهری ملاصدرا را تعبیر فلسفی اندیشه خلق جدید دانسته است. ملاصدرا در بیان پیشینه «حرکت جوهری»، تعبیرات گوناگون عرفا درباره خلق جدید را نقل کرده است (رجوع کنید به 1363ش، ص 419؛ 1981، سفر1، ج 3، ص 112ـ113؛ 1352ش، ج 1، ص 103ـ104). سبزواری نیز (ج 4، ص 300) تجدد امثال را دلیلی بر تجدد در جواهر و حرکت جوهری دانسته است.در مکتب حکمتِ متعالیه* علاوه بر استناد به آیات قرآن و نیز برخی روایات (رجوع کنید به صدرالدین شیرازی، 1391، ص 359)، چند دلیل فلسفی برای خلق جدید مطرح شده است؛ از جمله اینکه اگر عالم را مرکّب از جواهر و اَعراض، و عرض را شأنی از شئون جوهر و تابع آن بدانیم، با توجه به اینکه عرض دوام و بقا ندارد، جوهر نیز باید در هر لحظه متجدد شود زیرا تغییر در تابع نشانه تغییر در متبوع است. دلیل دیگر مبتنی بر مسئله حرکت* است. حرکتْ امری است متجدد، و علت حرکتْ طبیعت است که فاعلِ قریب و بیواسطه است. علت امر متحرک باید متحرک باشد، لذا طبیعت باید دائمآ در حال تجدد باشد (رجوع کنید به همو، 1981، سفر1، ج 3، ص 61ـ64، 103ـ105؛ طباطبائی، ص 207ـ208). همچنین در آرای فیلسوفان قدیم مانند هراکلیتوس اشاراتی به این اندیشه یافت میشود (رجوع کنید به شرف خراسانی، ص 250ـ251).در اندیشه عرفانی، از مفهوم خلق جدید برای پاسخ دادن به یکی از مشکلات مفهوم خلقت استفاده شده است. سؤال این است که آیا خداوند، صرفآ محرک نخستین بوده و دیگر نقشی در خلقت جهان ندارد؛ به عبارت دیگر، آیا جهان فقط در پیدایش محتاج به خدا بوده و نه در بقا؟ از دیدگاه عرفا رابطه خدا با خَلق به خالقیت و ایجاد و احداث بازمیگردد و البته این خلقت، مستمر و دائمی بوده و خداوند هر روز در کار خلقت است (رجوع کنید به الرحمن: 29)، لذا جهان لحظه به لحظه حادث میگردد و هر لحظه محتاج خداست (رجوع کنید به آملی، ص 78). بر همین اساس، تبیین مسئله حدوث زمانی و آن به آنِ جهان در عین قدمت آن، اثبات میشود و جمع میان موضوع حدوث جهان که به ویژه مورد تأکید شرع است، و مسئله قدیم بودن آن که مورد قبول فیلسوفان است، میسر میگردد (رجوع کنید به خوارزمی، ص 143، 153ـ154). افزون بر این، فقر و امکان ذاتی اشیا در عین وجوب بالغیرشان روشن میشود زیرا زمانی که گفته میشود عالم دائمآ در حال نابودی است، فقر ذاتیِ آن لحاظ میشود و زمانی که گفته میشود عالم دائمآ در حال خلق شدن است، به وجوب غیریِ آن (وجوب وجود یافتن از ناحیه امری غیر از خود، یعنی از ناحیه خدا) اشاره میشود (رجوع کنید به ابنعربی، الفتوحاتالمکیة، ج 2، ص 208؛ عبدالرزاق کاشی، 1981، ص 161). کیفیت ربط حادث به قدیم و متغیر به ثابت نیز براساس اندیشه خلق جدید، توضیحپذیر است.منابع : علاوه بر قرآن؛ حیدربن علی آملی، اسرارالشریعة و اطوار الطریقة و انوار الحقیقة، چاپ محمد خواجوی، تهران 1362ش؛ ابنعربی، الفتوحاتالمکیة، بیروت: دارصادر، ]بیتا.[؛ همو، فصوصالحکم، و التعلیقات علیه بقلم ابوالعلاء، عفیفی، تهران 1366ش؛ توشیهیکو ایزوتسو، خلق مدام: در عرفان اسلامی و آیین بودایی ذن، ترجمه شیوا (منصوره) کاویانی، تهران 1374ش؛ سعاد حکیم، المعجمالصوفی، بیروت 1401/1981؛ تاجالدین حسینبن حسن خوارزمی، شرح فصوصالحکم، چاپ حسن حسنزاده آملی، قم 1377ش؛ هادیبن مهدی سبزواری، شرحالمنظومة، چاپ حسن حسنزاده آملی، تهران 1416ـ1422؛ محمودبن عبدالکریم شبستری، مجموعه آثار شیخ محمود شبستری، چاپ صمد موحد، تهران 1365ش؛ شرفالدین شرف خراسانی، نخستین فیلسوفان یونان، تهران 1357ش؛ محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی (ملاصدرا)، التفسیرالکبیر، ج 1، چاپ عبداللّه فاطمی، ]تهران ?1352ش[؛ همو، الحکمةالمتعالیة فی الاسفارالعقلیة الاربعة، بیروت 1981؛ همو، شرح اصولالکافی، چاپ سنگی تهران 1391؛ همو، مفاتیحالغیب، با تعلیقات علی نوری، چاپ محمد خواجوی، تهران 1363ش؛ محمدحسین طباطبائی، نهایةالحکمة، قم 1362ش؛ عبدالرزاق کاشی، اصطلاحات الصوفیة، چاپ محمد کمال ابراهیم جعفر، ]قاهره[ 1981؛ همو، لطائفالاعلام فی اشارات اهلالالهام، چاپ مجید هادیزاده، تهران 1379ش؛ داوودبن محمود قیصری، شرح فصوصالحکم، چاپ جلالالدین آشتیانی، تهران 1375ش.