خَلَفبن احمد، آخرین حکمران سلسله صفاری. او در اواسط محرّم 326 بهدنیا آمد (رجوع کنید به سمعانی، ج 3، ص 224؛ ذهبی، 1401ـ1409، ج 17، ص 116). پدرش، ابوجعفر احمد، نواده دختری عمرولیث* صفاری بود و عیاران سیستان در آشوبهای سیاسی اوایل قرن چهارم سیستان، او را بهعنوان وارث قانونی سلطنت صفاری در محرّم 311 بر تخت نشاندند. ابوجعفر احمد اطاعتِ امیران سامانی را پذیرفت و در طول چهل سال حکومت، آرامش سیستان را حفظ کرد (رجوع کنید به تاریخ سیستان، ص 310ـ 316، 324ـ326؛ مقدسی، ص260، 337). او اهل علم بود و از ادیبان و دانشمندان حمایت میکرد و فرزند خود، خلف، را در سنین جوانی برای کسب علم به شهرهای خراسان و عراق فرستاد (رجوع کنید به ابوسلیمان سجستانی، ص 315ـ320؛ تاریخ سیستان، ص 324؛ ابودُلف خزرجی، گ 183پ؛ سمعانی، همانجا).در ربیعالاول 352، غلامان ابوجعفر وی را بهقتل رساندند. در آن هنگام، خلف در قصر نبود و بههمین سبب از مرگ نجات یافت و به دربارِ مَکْجول، غلام ترکی که از طرف امیر سامانی بر بُست حکومت میکرد، پناه برد. حدود دو ماه بعد، خلف به همراه گروهی از غلامان وفادار پدرش و سپاهی که مکجول در اختیارش نهاده بود، به سیستان تاخت و در جمادیالاولی 352 به امارت رسید. در ذیقعده همان سال، طاهربن حسین تَمیمی، نواده علیبن لیث و حاکم فَراه، نزد خلف رفت. خلف او را گرامی داشت و در سلطنتِ خود شریک ساخت، چنانکه در خطبه نام هر دو را میخواندند (رجوع کنید به تاریخ سیستان، ص 326ـ 327، 333؛ قس حمداللّه مستوفی، ص 382، که طاهربن حسین را داماد خلف دانسته است).در جمادیالاولی 353، خلف عازم حج شد و امارت را به طاهربن حسین واگذار کرد. طاهربن حسین به پیروی از ابوجعفر احمد، عدالت و نیکسیرتی پیش گرفت. او همچنین برای توسعه قلمرو صفاریان، به بُست حمله کرد و آن منطقه را از غلامانِ امیر سامانی گرفت (تاریخ سیستان، ص 328، 333). خلف پس از بازگشت از مکه، در اوایل 354 وارد بغداد شد و به حضور خلیفه عباسی، مطیعللّه (حک : 334ـ363)، رسید. با وساطت امیرمعزالدوله دیلمی*، خلیفه حکومت سیستان را به خلف واگذار کرد و او را ولیالدوله لقب داد (مسکویه، ج 6، ص 248؛ ابوریحان بیرونی، 1923، ص 332؛ همدانی، ج 1، ص190). خلف هنگام بازگشت به سیستان، با شورش طاهربن حسین روبهرو شد. ازاینرو، ناگزیر به بخارا رفت و مدتی در دربار امیرمنصوربن نوح بهسر برد. سرانجام در اوایل 358، خلف با گروگان سپردن فرزندش عمرو، در دربار امیر سامانی، با فرمان امارت سیستان و سپاهی برای رویارویی با طاهربن حسین روانه سیستان شد. طاهربن حسین که تاب مقاومت نداشت، به اَسْفَزار گریخت و در رجب 358، خلف به تختِ امارتِ سیستان نشست، اما به محض بازگشتِ سپاهِ سامانی، طاهربن حسین به سیستان حمله کرد و خلف به بُست و سپس به بخارا گریخت (رجوع کنید به تاریخ سیستان، ص 333ـ334، 344؛ حمداللّه مستوفی، همانجا؛ میرخواند، ج 4، ص 22؛ قس عتبی، 1357ش، ص 41ـ:42 366 و زمان وفات امیرمنصور سامانی). در همان سال (358)، طاهربن حسین ظاهرآ در واکنش به حمایت امیرمنصور سامانی از خلف، به نام عضدالدوله دیلمی* خطبه خواند (رجوع کنید به همدانی، ج 1، ص 201).طاهربن حسین در ذیقعده 359 درگذشت و فرزندش حسین جانشین او شد. خلف بیدرنگ به سیستان تاخت و در جمادیالاولی 360 بر تخت امارت نشست، اما در شعبان 361 حسینبن طاهر به سیستان حمله کرد و امارت را از خلف گرفت. اندکی بعد، خلف به سیستان بازگشت و حسینبن طاهر را محاصره کرد و او به ناچار از امیرمنصور سامانی یاری خواست. سرانجام، با دستور امیر سامانی، خلف از محاصره دست برداشت و حسینبن طاهر به بخارا رفت (رجوع کنید به تاریخ سیستان، ص 334ـ336).پس از روی کار آمدن امیرنوحبن منصور* (حک : 366ـ 387)، خلف بهرغم گروگان بودن فرزندش عمرو در بخارا، از انجامدادن تعهدات خود در قبال حکومت سامانی سر باز زد. ازاینرو، امیر نوحبن منصور فرمان حکومت سیستان را به حسینبن طاهر داد و در 369 او را با سپاهی به جنگ خلف فرستاد. خلف در برابر حملات مکرر حسینبن طاهر و سپاهیان سامانی سه سال مقاومت کرد. نوحبن منصور ناگزیر ابوالحسن سیمجور، سپهسالار خود، را به سیستان فرستاد و خلف با وساطت وی شهر را به حسینبن طاهر واگذار کرد، اما به محض مراجعتِ ابوالحسن سیمجور، بر حسینبن طاهر تاخت و او را محاصره کرد (رجوع کنید به تاریخ سیستان، ص 337ـ338؛ ابناثیر، ج 8، ص 563ـ564؛ قس عتبی، 1424، ص 45ـ46، که مدت منازعه خلف با سپاه سامانی را هفت سال نوشته است). حسینبن طاهر از سبکتگین، حکمران غزنی/ غزنه، یاری خواست اما مناسبات دوستانه خلف با سبکتگین این تدبیر را بینتیجه گذاشت و حسینبن طاهر که از محاصره طولانی درمانده شده بود، درخواست صلح کرد و خلف پذیرفت. اندکی بعد، حسینبن طاهر درگذشت و خلف حاکم بلامنازع سیستان گردید. در این هنگام، خلف با قرارداد صلح با عضدالدوله مبنی بر عدم تعرض به قلمرو یکدیگر، عملا به استقلال رسید (رجوع کنید به تاریخ سیستان، ص 337ـ341؛ ابوشجاع روذراوری، ص 189). در اواخر 377، امیر نوحبن منصور که با خلف مناسبات دوستانه داشت، عمروبن خلف را آزاد و روانه سیستان کرد (تاریخ سیستان، ص 344ـ345).با آشفتگی سیاسیِ حکومت بویهی بعد از مرگ شرفالدوله در 379، خلف به فکر تصرف کرمان افتاد، اما لشکرکشیها و تدابیر وی نافرجام ماند و سپاهیان او از دیلمیان شکست خوردند (رجوع کنید به ابوشجاع روذراوری، ص190ـ198؛ میرخواند، ج 4، ص 24ـ25).در 383، عمروبن خلف بر پدرش شورید و خلف سپاهی به فرماندهی فرزند دیگرش، ابونصر، به مقابله او فرستاد. عمرو دستگیر شد و در محرّم 384 در زندان درگذشت (رجوع کنید به تاریخ سیستان، ص 345؛ قس ابوشجاع روذراوری، ص :192 عمرو بهسبب شکست در کرمان، در 382 در حضور خلف کشته شد و خلف بر جنازه وی نماز خواند). دو فرزند دیگر خلف، ابونصر و ابوالفضل، نیز اندکی بعد درگذشتند. فرزند دیگر وی، طاهربن خلف، در تحکیم قدرت و دوام حکومت خلف نقش بسیار داشت (رجوع کنید به تاریخ سیستان، ص 345ـ346؛ قس عتبی، 1424، ص 212ـ213؛ ذهبی، 1401ـ1409، ج 17، ص :118 خلف فرزند دیگری به نام ابوحفص داشت).در همین دوران، مناسبات نوحبن منصور سامانی با سپهسالارش، ابوعلی سیمجور، تیره شد. خلف نیز در 385 سپاهی به یاری امیرنوح فرستاد تا با ابوعلی سیمجور مبارزه کنند (رجوع کنید به گردیزی، ص 372ـ373؛ محمدبن حسین بیهقی، ص 261). اندکی بعد، مناسبات خلف با سبکتگین تیره شد و به بُست حمله کرد و طاهربن خلف نیز قهستان و پوشنگ را تصرف کرد. سلطان محمود غزنوی که پس از پدرش، سبکتگین، به حکومت رسید، عمویش بُغْراجُق را به جنگ طاهر فرستاد اما بغراجق شکست خورد و کشته شد (رجوع کنید به عتبی، 1424، ص 201ـ205؛ میرخواند، ج 4، ص 25ـ26؛ قس نُوَیری، ج 26، ص 36؛ ابنخلدون، ج 4، ص :434 در سال 390). سلطان محمود در 390 به سیستان تاخت و در جمادیالآخره این سال، خلف را در حصار اسپهبد محاصره کرد. در آن هنگام، سپاهیان سیستان که همراه طاهربن خلف در زرنج بودند، برای رهایی خلف اقدامی نکردند و او بهناچار با پرداخت صدهزار دینار و پذیرشِ آوردن نام سلطان محمود در خطبه و سکه، تسلیم شد و سلطان محمود وی را ابقا کرد (تاریخ سیستان، ص 346ـ347؛ گردیزی، ص380ـ381؛ قس شبانکارهای، ج 2، ص :48 پرداخت صدهزار دینار به صورت سالیانه). کوتاهی طاهربن خلف در یاری دادن به پدرش باعث تیرگی مناسبات آنها شد و با بازگشت سلطان محمود به غزنی، خلف به زرنج رفت. طاهر با بخشی از سپاه به کرمان گریخت و آن منطقه را زیر فرمان گرفت. خلف نیز پس از سلطه بر زرنج با مردم بدرفتاری آغاز کرد. چندی بعد، طاهر به سیستان بازگشت و با ارسال سفیر از خلف پوزش خواست ولی او نپذیرفت و کار به جدال کشید. اهالی سیستان عمومآ به طاهربن خلف پیوستند و خلف در قلعه طاق محاصره شد. خلف با تظاهر به کنارهگیری از سلطنت درخواست صلح کرد و طاهر بهرغم مخالفت اطرافیانش نزد پدر رفت. خلف او را دستگیر کرد و سرانجام وی در جمادیالاولی 392 در زندان درگذشت (تاریخ سیستان، ص 347ـ350؛ صابی، ص 375ـ380، 384ـ386؛ ابنخلدون، ج 4، ص 434ـ435). پس از آن، عیاران سیستان که همراه طاهر بودند، از بیم انتقامجویی خلف، به نام سلطانمحمود خطبه خواندند. مقاومت خلف در برابر آنان سلطان محمود را به سیستان کشاند. او خلف را در قلعه طاق محاصره نمود و خزانه غنی سلطنتی را تصاحب و وی را در صفر 393 دستگیر کرد. با اسارت خلف، حکومت صفاریان در سیستان به پایان رسید و آن منطقه ضمیمه قلمرو سلطان محمود شد (رجوع کنید به تاریخ سیستان، ص 351ـ352؛ ابوریحان بیرونی، 1374ش، ص 341). سلطان محمود خلف را در قلعه گوزکانان (جوزجان) محبوس کرد و در رجب 399، او را به قلعه گردیز منتقل کرد و به قتل رساند (عتبی، 1424، ص 214ـ217؛ ابناثیر، ج 9، ص 172ـ173؛ قس حمداللّه مستوفی، ص 392، که محبس او را به خطا قلعه جرجان ثبت کرده و ذهبی، 1984، ج 3، ص 72، که به خطا او را حکمران بخارا خوانده است).امیرخلف بهرغم قساوت قلب، فرمانروایی بخشنده و نیکسیرت بود و از شیوه عادلانه پدرش ابوجعفر احمد پیروی میکرد (رجوع کنید به تاریخ سیستان، ص 328، 341ـ342؛ ابوشجاع روذراوری، ص 192). او در فضل و علم سرآمد فرمانروایان معاصر خود بود و بهویژه در علم حدیث تبحر داشت. خلف از برخی محدّثان بزرگ چون محمدبن علی مالینی، احمدبن محمد نسفی و ابوبکر شافعی حدیث شنیده بود و عالمانی چون ابویعلیبن صابونی از او نقل حدیث کردهاند. حاکم نیشابوری، محدّث و مورخ، نیز در هنگام اقامت در بخارا (354) از او حدیث شنید (رجوع کنید به یاقوت حموی، ج 3، ص 1258؛ ذهبی، 1401ـ1409، ج 17، ص 116ـ118). خلفبن احمد در آغاز پیرو مذهب حنفی و متعصب بود و شافعیان را آزار و تعقیب میکرد، اما سپس به مذهب شافعی گروید و حنفیها را مورد آزار قرار داد (یاقوت حموی، همانجا).از اشعار و ابیات فراوانی که شعرای آن دوره در مدح خلف سرودهاند، برمیآید که او در تربیت شاعران و تشویق ادیبان کوشا و دربار او کانونی برای این دسته از عالمان بوده است. پس از اسارت وی به دست محمود، این کانون فرهنگی از هم پاشید و مداحان وی آواره شدند (رجوع کنید به تاریخ سیستان، ص 342ـ344؛ ثعالبی، ج 4، ص390؛ علیبن زید بیهقی، ص 49ـ51؛ ذهبی، 1409، حوادث و وفیات 381ـ400 ه .، ص 371). همچنین بهگفته عتبی (1424، ص 217ـ 218)، به دستور خلف، فقیهان و علمای دربارش تفسیر بزرگی از قرآن تهیه کردند که مشتمل بر بیش از یکصد مجلد و تا سیصد سال بعد در میان کتابهای آلخجند در اصفهان موجود بود (نیز رجوع کنید به شاهحسینبن غیاثالدین محمد، ص 66ـ67). بهگفته یاقوت حموی (رجوع کنید به همانجا)، ظاهرآ خلف کتابی بهنام تحفةالملوک در تعبیر رؤیا داشته که بهجای نمانده است.منابع : ابناثیر؛ ابنخلدون؛ ابودُلف خزرجی، الرسالة الاولی، نسخه خطی کتابخانه آستان قدسرضوی، ش 5229؛ ابوریحان بیرونی، الآثار الباقیة عن القرون الخالیة، چاپ ادوارد زاخاو، لایپزیگ 1923؛ همو، الجماهر فیالجواهر، چاپ یوسف الهادی، تهران 1374ش؛ ابوسلیمان سجستانی، صوانالحکمة و ثلاث رسائل، چاپ عبدالرحمان بدوی، تهران 1974؛ ابوشجاع روذراوری، ذیل کتاب تجاربالامم، چاپ آمدروز، مصر 1334/ 1916، چاپ افست بغداد ]بیتا.[؛ علیبن زید بیهقی، تاریخ حکماءالاسلام، چاپ محمد کردعلی، دمشق 1365/1946؛ محمدبن حسین بیهقی، تاریخ سیستان، چاپ محمدتقی بهار، تهران: زوار، ?]1314ش[؛ عبدالملکبن محمد ثعالبی، یتیمةالدهر، چاپ مفید محمد قمیحه، بیروت 1403/1983؛ حمداللّه مستوفی، تاریخ گزیده؛ محمدبن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، حوادث و وفیات 381ـ400 ه .، بیروت 1409/1988؛ همو، سیر اعلامالنبلاء، چاپ شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت 1401ـ1409/ 1981ـ1988؛ همو، العبر فی خبر من غبر، ج 3، چاپ فؤاد سید، کویت 1984؛ سمعانی؛ شاهحسینبن غیاثالدین محمد، احیاء الملوک، چاپ منوچهر ستوده، تهران 1344ش؛ محمدبن علی شبانکارهای، مجمعالانساب، چاپ میرهاشم محدث، تهران 1363ـ1381ش؛ هلالبن مُحَسِّن صابی، الجزء الثامن من تاریخ ابیالحسین هلالبن المُحَسِّنبن ابراهیم الصابی الکاتب، در ابوشجاع روذراوی، همان؛ محمدبن عبدالجبار عتبی، ترجمه تاریخ یمینی، از ناصحبن ظفر جرفادقانی، چاپ جعفر شعار، تهران 1357ش؛ همو، الیمینی فی شرح اخبار السلطان یمینالدولة و امینالملة محمود الغزنوی، چاپ احسان ذنون ثامری، بیروت 1424/ 2004؛ عبدالحیبن ضحاک گردیزی، تاریخ گردیزی، چاپ عبدالحی حبیبی، تهران 1363ش؛ مسکویه؛ مقدسی؛ میرخواند؛ احمدبن عبدالوهاب نُوَیری، نهایةالارب فی فنونالادب، ج 26، قاهره 1428/2007؛ محمدبن عبدالملک همدانی، تکملة تاریخالطبری، ج 1، چاپ البرت یوسف کنعان، بیروت 1961؛ یاقوت حموی، معجمالادباء، چاپ احسان عباس، بیروت 1993.