خلخال، شهرستان، شهر و ولایت و شهری تاریخی در استان اردبیل.1) شهرستان خلخال. در جنوب استان اردبیل واقع است و از شمال به شهرستان کوثر (نام سابق آن بخش سَنْجَبِد)، از شمالشرقی و مشرق به شهرستانهای طوالش، رضوانشهر، ماسال و فومن در استان گیلان، از جنوب به شهرستانهای طارم ]علیا[ و زنجان در استان زنجان، و از مغرب به شهرستان میانه در استان آذربایجان شرقی محدود میشود و مشتمل است بر بخشهای مرکزی، خُورِش رُستم و شاهرود و هشت دهستان (خانندبیلشرقی، خانندبیلغربی، سنجبد شرقی، خورش رستم جنوبی، خورش رستم شمالی، پَلَنْگا، شال و شاهرود). علاوه بر شهر خلخال (رجوع کنید به ادامه مقاله)، هَشْتْجین، مرکز بخش خورش رستم، و کُلُور، مرکز بخش شاهرود، از شهرهای قدیمی آن هستند (رجوع کنید به ایران. وزارت کشور. معاونت سیاسی، 1385ش، ذیل «استان اردبیل»). نواحی شاهرود، شال، خانندبیل و سنجبد و برخی آبادیهای آن مانند گیلوان و خمس و درود قدیمیاند (رجوع کنید بهحمداللّه مستوفی، ص 81ـ82؛ نیز رجوع کنید به ادامه مقاله). برخی از مهمترین کوههای آن عبارتاند از: آقْداغ (بلندترین قله ح 303 ،3متر)؛ داشْبلاغ (بلندترین قله ح 195 ،3متر)؛ عَجَمداغ (بلندترین قله ح 010 ،3متر)؛ شیراگلیداغ (بلندترین قله ح 870 ،2متر) و دِلْمادِهداغ (بلندترین قله ح 785 ،2متر) که مرز طبیعی استانهای گیلان و اردبیلاند؛ پَلَنْگا (بلندترین قله ح 640 ،2متر)؛ سفید (بلندترین قله ح 300 ،2متر)، که راه ماسوله به کلور از دامنه شرقی و شمالی آن میگذرد؛ و آزْنو/ ازنو (بلندترین قله ح 135 ،2متر) که راه کیوی ـ خلخال از جنوب آن میگذرد (رجوع کنید بهجعفری، ج 1، ص 46، 49، 137، 243، 255، 319، 369، 378).برخی ریزابههای قزلاوزن (رجوع کنید به سفیدرود*) از جمله رود دائمی شاهرود به همراه ریزابه دائمیاش گیلوان، رود فصلی آرپاچای با ریزابههایش، مانند هِروآباد و رود دائمی زال و رود فصلی کَنْدَرچُو در شهرستان خلخال جریان دارند (رجوع کنید به همان، ج 2، ص 93ـ94، 246ـ247، 290، 404، 426، 435، 477).خلخال از مرطوبترین و پربارانترین مناطق ایران، پس از سواحل دریای خزر و وسعت جنگلهای آن 000 ،105هکتار است (رجوع کنید به آسایش، ص 81؛ خاماچی، ص 323).گندم، جو، بنشن، پنبه و نباتات علوفهای از محصولات زراعی آنجاست (فرهنگ جغرافیائی آبادیها، ج 15، ص210). کشت پنبه از زمانهای دور در آنجا رواج داشته است (خاماچی، ص 326)، اما باغداری از جمله پرورش درختان سیب، گلابی، انار، بادام، گردو، انجیر، هلو، آلو، گیلاس و زردآلو از مشاغل عمده اهای شهرستان است (فرهنگ جغرافیائی آبادیها، همانجا). وجود چراگاههای غنی، دامداری خلخال را نیز رونق بخشیده است و سالیانه پشم، پوست، روغن و لبنیات فراوان از خلخال به شهرهای مختلف از جمله تهران صادر میگردد (رجوع کنید به حاجعلی رزمآرا، ص 106؛ خاماچی، ص 325ـ326). ایل شاهسون* (ایلسون)، از ایلات قدیمی خلخال (طهماسبی، ص60؛ نیز رجوع کنید به ادامه مقاله)، امروزه در دهستان خورش رستم جنوبی ییلاق و قشلاق و در دهستانهای خانندبیل شرقی و خانندبیل غربی و شال قشلاق دارند. طایفه مستقل شاطرانلو،از طوایف ایل شقاقی، در دهستانهای خانندبیل شرقی و خانندبیل غربی و سنجبدشرقی ییلاق و قشلاق دارند (رجوع کنید به مرکز آمار ایران، 1378ش، ص 32ـ33؛ نیز رجوع کنید به حاج علی رزمآرا، ص 110ـ111).از صنایعدستی آن بافت شال، گلیم و جاجیم است که صادر میشود. صنایع چوبی و منبتکاری نیز در خلخال رواج دارد (خاماچی، ص 326ـ327؛ فرهنگ جغرافیائی آبادیها، همانجا). حسین آسایش (ص 310) به ورنیبافی (نوعی گلیم ریزباف فرشنما) در آنجا اشاره کرده است. آب و هوای خنک در تابستانها و وجود آبهای گرم معدنی (گرمخانه، خوشنامه و کیوی) سالیانه افراد بسیاری را از نواحی اطراف بهویژه گیلان، بهخود جلب میکند (رجوع کنید به حاجعلی رزمآرا، ص 107؛ آسایش، ص 332؛ نیز رجوع کنید به جنیدی، ج 1، ص 268ـ271؛ خاماچی، ص 327).جمعیت شهرستان خلخال در سرشماری 1385ش، 315 ،92تن بوده که از این تعداد حدود 5ر45% شهرنشین و بقیه روستایی یا غیرساکناند (رجوع کنید به مرکز آمار ایران، 1385ش، ذیل «استان اردبیل»). بیشتر مردم خلخال به ترکی و ساکنان برخی آبادیهای آن مانند شال و گیلوان به تاتی سخن میگویند (رجوع کنید به خاماچی، ص 325).در 1316ش، بخش خلخال، با نام هروآباد، جزو شهرستان اردبیل از استان سوم بود (رجوع کنید به ایران. قوانین و احکام، ص 85). خلخال در مرداد 1322 شهرستان شد (رجوع کنید به ایران. وزارت کشور. معاونت سیاسی، 1382ش، ذیل «استان اردبیل»). در تقسیمات کشوری 1355ش شهرستان خلخال با پنج بخش (حومه، شاهرود، کاغذکنان، سنجبد و خورش رستم) و پنج دهستان و دو شهر (خلخال و کیوی) ضبط شده است (رجوع کنید به ایران. وزارت کشور، ذیل «استان آذربایجان شرقی»). با تشکیل استان اردبیل در 1372ش، شهرستان خلخال تابع این استان و بخش کاغذکنان از آن جدا شد (رجوع کنید به ایران. وزارت کشور. معاونت سیاسی و اجتماعی، ذیل «استان آذربایجان شرقی» و «استان اردبیل»). شهرهای هشتجین و کلور نیز در مهر همان سال در شهرستان خلخال تشکیل شدند (رجوع کنید به ایران. وزارت کشور. معاونت سیاسی، 1382ش، همانجا).آثار تاریخی شهرستان خلخال عبارتاند از: قبرستانی از دوره اشکانی و زیارتگاه شیخشفیالدین، در آبادی کاوان؛ قبری معروف به «کلان سنگی» که قدمت آن به دوره اشکانی میرسد، در مسیر راه خلخال به اردبیل؛ قبور قدیمی و دو بقعه امامزاده عبداللّه و امامزاده هاشم، در آبادی اَسْکِسْتان؛ قبور قدیمی و دو امامزاده به نامهای پیرزمان و سیدابراهیم و دو مسجد قدیمی در آبادی خَمِس؛ مقبره سیددانیال، مدفن یکی از مشایخ دوره صفویه، در آبادی خانقاهِ سادات (رجوع کنید به ترابی طباطبائی، ج 2، ص 505ـ507، 518ـ519؛ فرهنگ جغرافیائی آبادیها، ج 15، ص 196، 417)؛ پل قدیمی پردلیس/ پردلس بر روی قزلاوزن که از تاریخ بنا و بانی آن اطلاعی در دست نیست (حاجعلی رزمآرا، ص 104).2) شهر خلخال، مرکز شهرستان خلخال. در ارتفاع 1750 متری، در 73 کیلومتری جنوبشرقی شهر اردبیل و در مسیر راه اردبیل به اسالم (در استان گیلان) قرار دارد. شهر در دامنه غربی کوههای تالش گسترده شده است (جعفری، ج 3، ص 473). کوهستان آقداغ (با قله معروف پلنگان که از روی آن کل ناحیه خلخال دیده میشود) در جنوب؛ کوههای عجمداغی/ عجمداغ، کرداغی و بَغروداغ در شمالشرقی؛ و ازنو در جنوبشرقی شهر خلخال امتداد یافتهاند (رجوع کنید به خاماچی، ص 321؛ فرهنگ جغرافیائی آبادیها، ج 15، ص 209). رود هِرو/ هِروآباد/ خلخال در سه کیلومتری شمالغربی این شهر جریان دارد (جعفری، ج 2، ص 477).آب و هوای خلخال معتدل مایل به سرد، گرمترین دمای آن ْ6ر34 در مرداد، سردترین آن ْ5ر31- در بهمن، و میانگین بارش سالانه آن 8ر313 میلیمتر است (رجوع کنید به سازمان هواشناسی کشور، ص 187).جمعیت آن در سرشماری 1385ش،521 ،38تن بوده است (رجوع کنید به مرکز آمار ایران، 1385ش، همانجا). خلخال در 1326ش شهر شد (رجوع کنید به ایران. وزارت کشور. معاونت سیاسی، 1382ش، همانجا).راههای ارتباطی خلخال و ناحیه آن، بهسبب وجود کوههای حصاریشکل بسیار صعبالعبور است. مهمترین گردنه خلخال، گردنه ناو، در مسیر جاده خلخال به هشتپر و اسالم واقع شده و از داخل جنگلهای تالش به جاده رشت ـ آستارا متصل میشود (خاماچی، همانجا؛ نیز رجوع کنید به نقشه کامل ایران امروز).اگرچه در شهر خلخال آثار مفرغی متعلق به هزاره اول قبل از میلاد یافت شده است (رجوع کنید به ترابی طباطبائی، ج 2، ص 504)، خود شهر قدمت چندانی ندارد. نام آن در منابع به صورتهای هرو، هرآباد، هروآباد، هرآب و قصبه هم دیده شده است (رجوع کنید به ناصر دفتر روائی، ص 31؛ طهماسبی، ص 89؛ حاجعلی رزمآرا، ص 108؛ آسایش، ص 342).ژوبر در اوایل قرن دوازدهم/ هجدهم در وصف شهر خلخال به جادهای بسیار کهن که با فاصله کمی از شهر قرار داشته، اشاره کرده است (ص 154). در 1236/1821 فریزر (ج 2، ص 502) خلخال را ستوده و آن را بیشتر از سنخ شهر دانسته است تا روستا. در 1326 اولین مدرسه آن به نام ناصری احداث شد که در زمان اقامت میرزاکوچکخان در خلخال (1335)، به مدرسه اتحاد اسلام تغییر نام داد (ناصر دفتر روائی، ص 21ـ22، 42).شهر خلخال به سبب برخی حوادث تاریخی در معرض ویرانی قرار گرفت، از جمله ورود قوای عثمانی در 1336، به بهانه متحد ساختن ایلات و عشایر خلخال با افراد میرزاکوچکخان برای بیرون کردن انگلیسیها از منطقه، و حمله هوایی روسیه به خلخال در 3 شهریور 1320 (همان، ص 41ـ42، 77ـ80، 91؛ حسنوف، ص هشت، 60ـ64؛ ایران در اشغال متفقین، ص 11؛ نیز رجوع کنید بهطهماسبی، ص 65). نزدیک به دو دهه پس از این وقایع قسمت مهم شهر کماکان ویران بود (رجوع کنید به ناصر دفتر روائی، ص 109؛ حسینعلی رزمآرا، ج 4، ص 194).3) ولایت و شهر تاریخی خلخال، ولایت خلخال بهطور عمده جزو آذربایجان و گاهی گیلان بود (رجوع کنید بهادامه مقاله). واژه خلخال به معنای حلقهای زینتی است که زنان در پا میاندازند (رجوع کنید بهیاقوت حموی؛ برهان، ذیل «خلخال»).نام ولایت خلخال از سده هفتم به بعد در منابع دیده شده است؛ اما ضبط «خلخال» قدیمی است و به شهری مهم در ناحیه اوتی، بر ساحل راست رود کر/کورا، در جمهوری آذربایجان اطلاق میشد، که در سدههای دوم و سوم میلادی پایتخت زمستانی پادشاه ارمنستان بود (رجوع کنید بهمارکوارت، ص 118).یاقوت حموی (همانجا) ولایت خلخال را کوره و شهری در آذربایجان، متصل به گیلان، در میان کوهها معرفی کرده و نوشته است که بیشتر آبادیها و مزارع آن بر کوههای بلند قرار دارد. در این زمان اسالم گیلان جزو ولایت خلخال بود (رجوع کنید به کاشانی، ص60). یاقوت حموی (همانجا) به قلعههای مستحکم این ولایت نیز اشاره کرده، از جمله قلعه فیروزآباد در یک فرسخی از شهر خلخال (رجوع کنید به همان، ذیل «فیروزاباذ») که حاکمنشین کوره خلخال بوده است (رجوع کنید به حمداللّه مستوفی، ص81). امروزه شهر فیروزآباد در 54 کیلومتری خلخال قرار دارد (رجوع کنید به اطلس راههای ایران، ص 16ـ17). حمداللّه مستوفی (ص 81ـ82) مکان فیروزآباد را بر سرِ گریوه (گردنه) بردلیز دانسته که حکامش را اقاجریان میگفتند و پس از ویرانی (که علت آن معلوم نیست)، شهر خلخال حاکمنشین ناحیه خلخال شد. خلخال شهری متوسط بود (حمداللّه مستوفی، ص 81) و تا اردبیل دو روز و تا قزوین هفت روز فاصله داشت (یاقوت حموی، ذیل «خلخال»)؛ لسترنج (ص170) مکان آن را در حدود 58 کیلومتری جنوب شهر اردبیل ذکر کرده است. خلخال در قرن هشتم یکی از دو شهر تومانِ اردبیل بهشمار میرفت، اما به اندازه دیهْ و ویران بود. علت ویران شدن آن معلوم نیست (رجوع کنید به حمداللّه مستوفی، ص 81ـ82). شالرود/ شاهرود از دیگر نواحی تابعه خلخال، یکی از قلاع خلخال بود و رکنالدین خورشاه، داعی اسماعیلیه الموت (متوفی 654)، در اولین روزهای حکومتش آن را تسخیر کرد (رجوع کنید بهجوینی، ج 3، ص 259ـ260). مؤلف ناشناخته حدودالعالم (ص150) شال، شهر قدیمی شاهرود، را جزو ناحیه گیلان ضبط کرده است. در سده هشتم، حمداللّه مستوفی (ص 82) شاهرود را ولایتی مستقل از خلخال با دیههایی مانند شال، کلور، حمص (ظاهرآ خمس)، درود و کیلوان/ گیلوان، که همگی امروزه جزو بخش شاهرودِ خلخال هستند، آورده است. مستوفی (ص 81) همچنین در وصف شهر خلخال به وجود صد موضع (آبادی) و چهار ناحیه خامدهبیل (ظاهرآ خانندبیلکنونی)، سجسرود (ظاهرآ سنجبد کنونی)، انجیلاباد/ زنجلاباد/ زرنجلاباد (؟) و میسجین (ظاهرآ هشتجین) اشاره کرده است.در 706 خلخال یکی از چهار معبر حمله نافرجام مغولها به گیلان بود (رجوع کنید به کاشانی، ص 67ـ68؛ رابینو، ص 395). حمداللّه مستوفی (رجوع کنید به ص 82)، اوضاع طبیعی ناحیه خلخال، از جمله چشمههای آب بسیار سرد و آب گرم و شکارگاههای فراوان آن، را به تفصیل شرح داده است. در سده نهم مرعشی (ص 335) درباره النگهای (علفزار، چراگاه) خوب و آبهای روان و راههای صعبالعبور آن، مطالبی آورده است.در دوره صفوی از خلخال به عنوان ولایت یاد شده و به سبب قرار داشتن در مسیر تبریز و اردبیل، دارالسلطنه قزوین نامیده شده و غالبآ در کنار نام طارم* آمده است (رجوع کنید به اسکندرمنشی، ج 1، ص 74، 227، 333، 335، 353ـ354، ج 2، ص 826، 933؛ فومنی، ص 237). خلخالیها در این دوره به شاهان صفوی، بهویژه شاهاسماعیل اول صفوی (حک : 905ـ930)، در نبردهایشان در گیلان یاری میرساندند (رجوع کنید به لاهیجی، ص 187؛ فومنی، ص 41).شاهعباس اول در حدود 1002 ناحیه خلخال را که تا آن زمان جزو آذربایجان بود، از توابع ولایت کسکر، در گیلان قرار داد (رجوع کنید بهاسکندرمنشی، ج 1، ص 451). از وقایع مهم این دوره کاهش زیاد جمعیت آن به سبب شیوع بیماریهای وبا و طاعون بود (رجوع کنید به همان، ج 3، ص 1021). در 1140، زینلْ نامی، که بعدها خود را اسماعیلمیرزا، فرزند سلطانحسین، نامید، ناحیه خلخال را اشغال کرد (استرآبادی، ص 24ـ25).در 1145 پس از حمله تیمورپاشا، حاکم وان، به تبریز، لطفعلیبیگ، نایب تبریز، با سپاهیانش به خلخال رفت؛ خلخال در این دوره حکم انبار غله را در منطقه داشت بهطوری که در 1154 (به همراه اردبیل و تبریز) سیورسات لشکریان را برای جنگ با فرقه لکزیه برعهده گرفت (همان، ص 369ـ370). فریزر در 1236/1821 منطقه وسیع خلخال را بسیار مرتفع و کوهستانی، دارای مزارع وسیع دیم و دامداری ذکر کرده و از تولید فراوان کره و پشم آنجا سخن گفته است (رجوع کنید به ج 2، ص 503، 505).در زلزله 1314/1896 بیشتر آبادیهای خلخال ویران شد (رجوع کنید به امبرسز و ملویل، ص 67).در سالهای 1324ـ1330/ 1902ـ1906 بسیاری از اهالی خلخال برای کار به گیلان میرفتند. در این زمانها از آبادی پونل، از توابع شهرستان طوالش گیلان، دو راه به سوی خلخال میرفت، یکی راه تابستانی آردِه و دیگری راه زمستانی سینْدِه (رجوع کنید به رابینو، ص 28ـ29، 32، 108).در جریان نهضت جنگل* خلخالیها از جمله ایلات و عشایر شاهسون و فولادلوها از متحدان میرزاکوچکخان بودند (رجوع کنید به ناصر دفتر روائی، ص 24ـ25، 33ـ40؛ طهماسبی، ص 64). پس از هجوم بولشویکها*ی روسیه به رشت و انزلی و درگیری با قزاقان ایرانی، میرزاکوچک که تحت تعقیب قوای دولتی بود، به خلخال رفت و در گیلوانِ خلخال به شهادت رسید (ناصر دفتر روائی، ص 138).برخی از بزرگان خلخال عبارتاند از: حسینبن حسن خلخالی*، عالم کلام و تفسیر سده یازدهم؛ ادهم خلخالی، با تخلص عزلتی، واعظ قرشی، شاعر سده یازدهم (نورانی، ص 79)؛ ملامحمدصالح خلخالی*، شارح قصیده میرفندرسکی در قرن دوازدهم؛ محمدباقر خلخالی، شاعر و عارف و فاضل دوره ناصری، صاحب مثنوی ثعلبیه*؛ سیدعبدالرحیم خلخالی*، روزنامهنگار و سیاستمدار صدرمشروطه سده چهاردهم.منابع :حسین آسایش، آذربایجان دیروز و امروز: بررسی پیشرفتهای اقتصادی و اجتماعی آذربایجان شرقی در عصر پهلوی، تبریز 1355ش؛ محمدمهدیبن محمدنصیر استرآبادی، جهانگشای نادری، چاپ عبداللّه انوار، تهران 1341ش؛ اسکندرمنشی؛ اطلس راههای ایران، تهران: گیتاشناسی، 1385ش؛ ایران در اشغال متفقین: مجموعه اسناد و مدارک 24ـ 1318، به کوشش صفاءالدین تبرّائیان، تهران: رسا، 1371ش؛ ایران. قوانین و احکام، مجموعه قوانین سال 1316، تهران: روزنامه رسمی کشور شاهنشاهی ایران، ?]1316ش[؛ ایران. وزارت کشور، تقسیمات کشور شاهنشاهی ایران، تهران 1355ش؛ ایران. وزارت کشور. معاونت سیاسی. دفتر تقسیمات کشوری، عناصر و واحدهای تقسیمات کشوری: آذر 1385، ]تهران 1385ش[؛ همو، نشریه تاریخ تأسیس عناصر تقسیماتی به همراه شماره مصوبات آن، تهران 1382ش؛ ایران. وزارت کشور. معاونت سیاسی و اجتماعی. دفتر تقسیمات کشوری، سازمان تقسیمات کشوری جمهوری اسلامی ایران، تهران 1374ش؛ محمدحسینبن خلف برهان، برهان قاطع، چاپ محمدمعین، تهران 1361ش؛ جمال ترابی طباطبائی، آثار وابنیه تاریخی شهرستانهای اردبیل، ارسباران، خلخال، سراب، مشکینشهر، مغان، در آثار باستانی آذربایجان، ج 2، تهران: انجمن آثار ملی، 1355ش؛ عباس جعفری، گیتاشناسی ایران، تهران 1368ـ1379ش؛ محمدجواد جوینی، چشمههای معدنی ایران، ج 1، تبریز 1348ش؛ جوینی؛ حدودالعالم؛ جمیل حسنوف، فراز و فرود فرقه دموکرات آذربایجان به روایت اسناد محرمانه آرشیوهای اتحاد جماهیر شوروی، ترجمه منصور همامی، تهران 1383ش؛ حمداللّه مستوفی، نزهةالقلوب؛ بهروز خاماچی، فرهنگ جغرافیای آذربایجان شرقی، تهران 1370ش؛ حاجعلی رزمآرا، جغرافیای نظامی ایران: آذربایجان خاوری، تهران 1320ش؛ حسینعلی رزمآرا؛ پیر ژوبر، مسافرت در ارمنستان و ایران، ترجمه علیقلی اعتماد مقدم، تهران 1347ش؛ سازمان هواشناسی کشور، سالنامه آماری هواشناسی: 76ـ 1375، تهران 1378ش؛ عبداللّه طهماسبی، یادداشتهایی از آشوبهای عشایری و سیاسی آذربایجان، ]تهران[ 1386ش؛ فرهنگ جغرافیائی آبادیهای کشور جمهوری اسلامی ایران، ج :15 بندرانزلی، تهران: سازمان جغرافیائی نیروهای مسلح، 1377ش؛ عبدالفتاح فومنی، تاریخ گیلان: در وقایع سالهای 923ـ1038 هجری قمری، چاپ منوچهر ستوده، تهران 1349ش؛ عبداللّهبن محمد کاشانی، تاریخ اولجایتو، چاپ مهین همبلی، تهران 1348ش؛ علیبن شمسالدین لاهیجی، تاریخ خانی: شامل حوادث چهل ساله گیلان از 880ـ920 قمری، چاپ منوچهر ستوده، تهران 1352ش؛ ظهیرالدینبن نصیرالدین مرعشی، تاریخ گیلان و دیلمستان، چاپ منوچهر ستوده، تهران 1347ش؛ مرکز آمار ایران، سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچنده :1377 جمعیت عشایری دهستانها، کل کشور، تهران 1378ش؛ همو، سرشماری عموی نفوس و مسکن 1385؛ نتایج تفصیلی کل کشور، 1385ش.Retrieved Feb.21, 2010, from http://www.sci.org.ir/ portal/faces/public/census85/census85.natayej/census85.rawdata;ابراهیم ناصر دفتر روائی، خاطرات و اسناد ناصر دفتر روائی: انقلاب مشروطیت، نهضت جنگل، دوره ناامنی خلخال، به کوشش ایرج افشار و بهزاد رزاقی، تهران 1363ش؛ نقشه کامل ایران امروز، مقیاس 000،060،1:1، تهران: گیتاشناسی، 1386ش؛ عبداللّهنورانی، «مشرقالتوحید ادهم خلخالی»، تحقیقات اسلامی، سال 9، ش 1 و 2 (1373ش)؛ یاقوت حموی؛Nicholas Nicholas Ambraseys and Charles Peter Melville, A history of Persian earthquakes, Cambridge 1982; James Baillie Fraser, A winter's journey (Tatar):from Constantinople to Tehran,London 1838, repr.NewYork 1973; Guy Le Strange, The lands of the Eastern Caliphate, Cambridge 1930; Joseph Marquart, ,Eransahr nach der Geographie des Ps. Moses Xorenac`i,Berlin 1901; Hyacinth Louis Rabino, Les provinces caspiennes de la Perse: Le Guilan, Paris 1917.