خفاجی، احمدبن محمد، ملقب به شهابالدین، ادیب، قاضی و فقیه مصری در قرن دهم و یازدهم. در برخی منابع نام وی محمود آمدهاست (رجوع کنید به خفاجی، 1273، ص 1؛ صدیقحسنخان، ص 204). محبی (ج 1، ص 343) از معنای نسبت خفاجی اظهار بیاطلاعی کرده و بر این باور است که این نسبت برگرفته از نام پدر وی است، اما به گفته برخی نسب وی به قبیله خفاجة* میرسد (رجوع کنید به زرکلی، ج 1، ص 238؛ وان دایک، ص 351؛ عبدالوهاب حموده، ص 292) که در اطراف کوفه میزیستند (رجوع کنید به سمعانی، ج 2، ص 386). واندایک (ص 106) نیز او را اندلسی خواندهاست. محمد عبدالمنعم خفاجی (خفاجی، 2003ب، مقدمه، ص 3) پدر وی را از عالمان و بزرگان روزگار خویش معرفی کرده که در روستای سَریاقوس از روستاهای منطقه خانقاه در اطراف قاهره سکونت داشته است (محبی، همانجا؛ واندیک، ص 351؛ عبدالوهاب حموده، همانجا). به گفته جرجیزیدان (ج 3، ص 286) خفاجی نیز در این روستا به دنیا آمد. سال تولد خفاجی را 979 (رجوع کنید به کحاله، ج 2، ص 138؛ د.اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه) یا 977 (خفاجی، 1967، ج 1، مقدمه عبدالفتاح محمد حلو، ص 4؛ همو، 1421، ج 1، مقدمه محمد عبدالقادر عطا، ص 10؛ زرکلی، همانجا) دانستهاند. مدرس تبریزی (ج 2، ص 152) او را از عالمان حنفیمذهب معرفی کرده است. سیدعلیخان مدنی از عالمان سده یازدهم، در کتاب سلافةالعصر فی محاسنالشعراء بکل مصر (ص 412ـ419) شرححال او را در زمره ادیبان و شاعران بزرگ زمان خویش آورده و او را به نیکی ستوده است. محمد عبدالمنعم خفاجی (خفاجی، 2003ب، مقدمه، ص 9ـ10) نیز وسعت دانش خفاجی را به ویژه در حوزه ادبیات و بلاغت ستوده است. واندایک (ص 366) نیز خفاجی را در زمره مشهورترین نویسندگان قرن یازدهم در حوزه تاریخ دانسته است.خفاجی شرح حال و نام بیشتر استادان خود را در کتاب خود، ریحانةالألِبّاء و زَهْرةالحیاةالدنیا (1273، ص 361ـ367، درباره این کتاب رجوع کنید به ادامه مقاله)، آورده است. او ادبیات عرب را نزد داییاش، ابوبکر شنوانی (متوفی 1019) که او را سیبویه زمان میخواندند، فراگرفت و سپس با جدیت بسیار دانشهای ادبی روزگار و فقه حنفی و شافعی را در محضر استادان و مشایخ آن دوره آموخت و از علیبن غانم مقدسی و شیخالاسلام شمس رَمْلی اجازه روایت گرفت (همانجا). مهمترین اجازهنامه حدیثی خفاجی، از استادش، ابراهیم علقمی است که با دو واسطه به جلالالدین سیوطی (متوفی 911) میرسد (رجوع کنید به همو، 1421، ج 1، ص 12ـ13).نکته قابل توجه در زندگی خفاجی، سفرهای متعدد وی است. در نخستین سفر خود همراه پدرش به حج رفت و در حرمین شریفین در درس دانشمندان آن دیار از جمله علیبن جاراللّه عصام حاضر شد (همو، 1273، ص 363؛ محبی؛ د.اسلام، همانجاها). خفاجی پس از بازگشت از این سفر به قسطنطنیه رفت و در درس عالمان آن دیار شرکت جست و حتی به فراگیری ریاضیات و کتابهای اقلیدس پرداخت (همانجاها). در آنجا وی عهدهدار منصب قضای منطقه روم ایلی شد و پس از مدتی به بالاترین درجه قضا نایل گردید. در زمان حکومت سلطان مراد عثمانی، فضل خفاجی زبانزد شد و به منصب قضای منطقه سِلانیک رسید و پس از آن قاضی عسکر مصر شد (خفاجی، 1273، ص 363؛ محبی، ج 1، ص 333). وی در این مقام چندان دوام نیاورد و بر اثر دسیسههای نیرنگبازان، از این مقام عزل شد (د. اسلام، همانجا). خفاجی دوباره آهنگ قسطنطنیه کرد و در مسیر، مدتی در دمشق درنگ کرد و مورد توجه و لطف عالمان و دانشمندان آن دیار قرار گرفت، تا آنجا که در مدح وی قصاید متعددی سرودند (رجوع کنید به محبی، همانجا).انتظارات و آرزوهای خفاجی از سفر دوباره به قسطنطنیه برآورده نگشت (د. اسلام، همانجا) و حاکم شرع آن دیار، مولا یحییبن زکریا، از او رویگردان شد و به تبعید او به مصر فرمان داد (محبی، ج 1، ص 334). محبی (همانجا) این امر را بهسبب انتقاداتی میداند که در ایام قضاوت خفاجی در سلانیک و مصر بر او وارد شده بود، ولی خود خفاجی (1273، همانجا) دلیلش را انتقاد او از وضع آشفته علمی ـ اجتماعی قسطنطنیه نزد حاکم شرع و غلبه جاهلان دانسته است. خفاجی (1273، همانجا) معتقد بود پس از استادش، سعدالدینبن حسن و سه جانشین وی که بسیار زود از دنیا رفتند، قسطنطنیه از علم و دانش تهی و دین بازیچه دست سخرهگران شد و دولتمداران حرمت عالمان را پای نمینهادند. پس از آن، وی مقامهای بسیار تند خطاب به سران قسطنطنیه نوشت و مفاسد دولت عثمانی را در آن برشمرد (برای اطلاع از این نامه رجوع کنید به همان، ص 363ـ367). افزون بر این، خشم بیش از اندازه خفاجی از حاکمان دولت عثمانی در مقامه مفصّل المقامةالرومیة آشکار است (برای آگاهی از متن این مقامه مفصّل رجوع کنید به همان، ص 367ـ375). عبدالفتاح محمد حلو (همو، 1967، ج 1، مقدمه، ص 12) ضمن تأیید مفاسد حاکمان عثمانی، احتمال میدهد این واکنش، نخستین اعتراض شدید به مفاسد حاکم بر دستگاه عثمانی باشد.بهرغم تبعید خفاجی به مصر، به سبب اعتراف دولتیان به مقام علمی وی و نیز برای گذران زندگی، به عنوان یک قاضی معمولی در قاهره مشغول به کار شد (محبی؛ د. اسلام، همانجاها). به گفته محبی (همانجا) خفاجی پس از آن، باقیمانده عمر خویش را به تدریس و تألیف گذراند. احمدبن یحیی حموی، معروف به عسکری (متوفی 1094)، عبدالقادربن عمر بغدادی، صاحب خزانةالأدب (متوفی 1093)، و فضلاللّهبن محباللّه محبی (متوفی 1092) از مهمترین شاگردان وی محسوب میشوند (خفاجی، 1967، ج 1، همان مقدمه، ص 8). خفاجی در 1069 وفات یافت (محبی، ج 1، ص 343؛ واندایک، ص 351).خفاجی بسیار تحت تأثیر حریری بود تا آنجا که بعضی مقامات را به شیوه او انشا کرده و نمونهای از آنها در ریحانة الألبّاء آمده است، همچون المقامة الرومیة (رجوع کنید به خفاجی، 1273، ص 367)، مقامةالغربة (همان، ص 382)، المقامة الساسانیة (همان، ص 389) و المقامة المغربیة (همان، ص 398).در منابع گوناگون، در مجموع به بیش از سی اثر وی، اعم از خطی و چاپی، اشاره شده است. ادنهوی (ص 416) آثار وی را مشهور دانسته است. از جمله آثار مهم خفاجی ریحانةالألِبّاء و زَهْرةالحیاة الدنیا، تهذیب و مرتب شده اثر ترجمهنگاری وی، خَبایاالزوایا فیما مِن الرجالِ من البقایا، است (محبی، ج 1، ص 334؛ خفاجی، 1967، ج 1، همان مقدمه، ص 13؛ نیز رجوع کنید به د.اسلام، همانجا؛ جرجی زیدان، ج 3، ص 287؛ قس مدرس تبریزی، ج 2، ص 152 که به نام دیگر کتاب، یعنی ریحانةالألِبّاء و نُزْهةِالحیاةالدنیا، نیز اشاره دارد). واندایک (ص 351، 393) علاوه بر نام مشهور کتاب در یکجا (ص 106) از آن با نام ریحانةالألبّاء فی طبقات الأدباء نیز یاد کرده است. شاید کتاب دیوان الأدب فی ذکر شعراء العرب که محبی (ج 1، ص 333) در زمره آثار خفاجی یاد میکند، همین کتاب ریحانةالألبّاء باشد؛ زیرا دیگران در میان آثار خفاجی به کتاب دیوانالعرب اشارهای نکردهاند. مؤلفْ شرححال ادیبان و عالمان را براساس منطقه سکونتشان در شش بخش گنجانده است (واندایک، ص 351؛ خفاجی، 2003ب، همان مقدمه، ص 13؛ قس جرجی زیدان، همانجا که از تقسیم کتاب به سه بخش سخن گفته است). او در این اثر افزون بر شرح حال افراد، به شرح و نقد عبارات ایشان و توضیح مناطق و شهرهای محل سکونت آنان نیز پرداخته است (د. اسلام، همانجا؛ عبدالوهاب حموده، ص 293). سیدعلیخان مدنی (ص 8) از این کتاب به نیکی یاد کرده است. محمدامینبن فضلاللّه محبی (متوفی 1111) ذیلی بر این اثر با نام نفحةالریحانة وَرشْحة طِلاء الحانة تألیف کرده است.مفصّلترین اثر خفاجی حاشیهای بر تفسیر بیضاوی با عنوان عنایةالقاضی و کفایةالراضی است (خفاجی، 1273، ص 367؛ محبی، همانجا). عبدالوهاب حموده (همانجا) این کتاب را بهترین تألیف خفاجی دانسته است که آشکارا نشانه فضل اوست. بهسبب همین اثر، ادنهوی (ص 415ـ416) خفاجی را در زمره مفسران آورده و زمان اتمام تألیف کتاب را 1025 ثبت کرده است.خفاجی شرحی بر الشفاء قاضی عیاض با عنوان نسیم الریاض فی شرح شِفاءالقاضی عیاض نگاشته (خفاجی، 1273، همانجا؛ واندایک، ص 130) که در استانبول و بیروت چاپ شده است. واندایک (همانجا) این شرح را جامعتر و دقیقتر از شرح ملاعلی قاری (متوفی 1014) دانسته است.اثر دیگر خفاجی که خود (1273، همانجا) بدان اشاره دارد طِراز المجالس مشتمل بر پنجاه مجلس است که به گفته واندایک (ص 352) دارای فواید متعدد علمی، ادبی و فکاهی و در نوع خود از بهترین آثار در حوزه ادبیات است. ارزش این کتاب به سبب نقلهای خفاجی از کتابها و آثار نادری چون التعاقب ابنجنّی، الأمالی ابنحاجب و استطالةالفهم جاحظ است که پارهای از آنها اکنون از میان رفتهاند (عبدالوهاب حموده، ص 294؛ د.اسلام، همانجا). عبدالوهاب حموده (ص 295) معتقد است که از بهترین مطالب این کتاب، باید به مجلس دوم درباره تضمین* و مجلس پنجاهم که در آن دیدگاه ابنحزم به نقد کشیده شده است اشاره کرد. مطالب خفاجی در مجلس بیست و یکم نیز بر شخصیت والای علمی او دلالت دارد.کتاب دیگر خفاجی درباره واژگان دخیل و معرب در زبان عربی با عنوان شفاءالغلیل فیما فی کلامالعرب من الدخیل است (محبی، ج 1، ص 333؛ واندایک، ص 324؛ قس زرکلی، ج 1، ص 238 که نام کتاب را شفاءالعلیل آورده است). او مقدمه این کتاب (ص 23ـ34) را به بحث تعریب و شروط آن اختصاص داده و نزدیک به 1200 واژه از واژگان معرّب را به ترتیب الفبا ذکر کرده و اصل ریشه زبانی آنها را مشخص ساخته است، هرچند که به گفته عبدالوهاب حموده (ص 293)، به دلیل عدم آشنایی با اصل ریشه زبانی واژگان در تشخیص وجه اصیل آنها اشتباه کرده است. خفاجی در این کتاب فقط به ذکر واژگان دخیل و تفسیر آن بسنده نکرده، بلکه نمونههایی از خطاهای رایج در کلام فصیح عرب را نیز آورده است (د. اسلام، همانجا). او همین روش را در شرح بر درّةالغوّاص فی أوهامالخواص حریری به کار گرفته است (همانجا). به گفته عبدالوهاب حموده (ص 293)؛ این شرح نقد شدیدی بر مطالب حریری در این کتاب است و ذکر ادله و شواهد متعدد از وسعت آگاهی خفاجی نشان دارد (نیز رجوع کنید به جرجی زیدان، ج 3، ص 286). واندایک (همانجا) این کتاب را تتمهای بر المعرّب من الکلام الأعجمی جوالیقی دانسته است. محمد عبدالمنعم خفاجی (خفاجی، 2003ب، مقدمه، ص 17) این کتاب را از مهمترین آثار درباره واژگان دخیل در زبان عربی برشمرده است. به گفته واندایک (ص 473) محمد آلوسیزاده (متوفی 1270) در کشفالطرّة عنالغرّة در موارد متعددی از این اثر خفاجی نقل قول کرده و با او در نقد حریری همداستان است.به گفته خود خفاجی (1273، همانجا)، وی دیوانی نیز داشته که در ریحانةالألباء ابیات فراوانی از آن آمده است. سیدعلیخان مدنی (ص 415ـ419) برخی از اشعار خفاجی را در شرححال او آورده است. به گفته برخی، نسخههایی از دیوان اشعار خفاجی به خط خود او در کتابخانه تیموریه و کپنهاگ موجود است (رجوع کنید به جرجیزیدان، ج 3، ص 287؛ عبدالوهاب حموده، همانجا).افزون بر این آثار، کتابی از خفاجی با عنوان تفسیر آیةالمودّة به تحقیق محمدباقر محمودی در قم به چاپ رسیده که به نوشته محققِ رساله شامل مباحث نقلی در اثبات وجوب محبت به اهل بیت علیهمالسلام است (خفاجی، 1412، مقدمه محمودی، ص 5). البته عنوان کتاب از خفاجی نیست و احتمال دارد عنوان اصلی آن دُرّةفاخرة فی مناقب العترةالطاهرة باشد (همان، پیشگفتار ناشر، ص 3).عبدالفتاح سلیم رسالة فی قوله تعالی (اَرَأیْتَکُمْ) را به شهابالدین خفاجی نسبت داده (خفاجی، 2000الف، مقدمه، ص 131) و متن تحقیق شده آن را در کتاب أربع رسائل فیالنحو (ص 136ـ152) به چاپ رسانده است. هر چند، خفاجی در فهرست آثار خویش هیچ اشارهای به این اثر ندارد، اما عبدالفتاح سلیم (خفاجی، 2000الف، مقدمه، ص 133) براساس جملهای در ابتدای نسخه خطی این اثر، که نام خفاجی به عنوان مؤلف ذکر شده، آن را در زمره آثار وی دانسته است. او (همانجا) در توجیه اشاره نکردن خفاجی به این اثر در شرححال خود در ریحانةالألباء، بر این باور است که او در آنجا فقط آثار مفصّل و حجیم خود را نام برده است (نیز رجوع کنید به د. اسلام، همانجا). خفاجی در این رساله به نقل آرای دو مفسر بزرگ، یحییبن زیاد معروف به فرّاء (متوفی 207) و سمین حلبی* (متوفی 756)، اهتمام خاصی داشته و آرای بسیاری دیگر همچون ابوعلی فارسی، زجّاج و ابنانباری را آورده است (رجوع کنید به خفاجی، 2003الف، همان مقدمه، ص 134؛ برای آگاهی از دیگر آثار وی رجوع کنید به همو، 1967، ج 1، همان مقدمه، ص 12ـ30؛ همو، 2003ب، همان مقدمه، ص 13ـ17؛ همو، 2003الف، همان مقدمه، ص 132).منابع : احمدبن محمد ادنهوی، طبقات المفسرین، چاپ سلیمانبن صالح خزی، مدینه 1417/1997؛ جرجیزیدان، کتاب تاریخ آداب اللغة العربیة، مصر 1911ـ1914؛ احمدبن محمد خفاجی، تفسیر آیةالمودّة، چاپ محمدباقر محمودی، قم 1412؛ همو، رسالة فی قوله تعالی (أرَأَیْتَکُمْ)، در اربع رسائل فیالنحو، چاپ عبدالفتاح سلیم، قاهره: مکتبة الآداب، ] 2003الف[؛ همو، ریحانةالالباء و زهرةالحیاة الدنیا، چاپ سنگی بولاق 1273؛ همان، ج 1، چاپ عبدالفتاح محمد حلو، قاهره 1967؛ همو، شفاءالغلیل فیما فی کلامالعرب منالدخیل، چاپ محمد عبدالمنعم خفاجی، ]قاهره 2003ب[؛ همو، نسیمالریاض فی شرح شفاءالقاضی عیاض، چاپ محمد عبدالقادر عطا، بیروت 1421/2001؛ خیرالدین زرکلی، الاعلام، بیروت 1980؛ سمعانی؛ صدیق حسنخان، التّاجالمُکَلَّل من جواهر مآثر الطراز الآخر والاوّل، چاپ ابراهیم شمسالدین، بیروت 1424/2003؛ عبدالوهاب حموده، «نشأة کتب الامالی و خصائصها: امالیالشهاب الخفاجی»، مجلةالازهر، ج 25، ش 3 (غره ربیعالاول 1373)؛ عمررضا کحاله، معجمالمؤلفین، دمشق 1957ـ1961، چاپ افست بیروت ]بیتا.[؛ محمدامینبن فضلاللّه محبی، خلاصة الاثر فی اعیان القرنالحادی عشر، بیروت: دارصادر، ]بیتا.[؛ محمدعلی مدرس تبریزی، ریحانة الادب، تهران 1369ش؛ علیخانبن احمد مدنی، سلافةالعصر فی محاسن الشعراء بکل مصر، مصر 1324، چاپ افست تهران ]بیتا.[؛ ادوارد واندایک، کتاب اکتفاء القنوع بما هو مطبوع، چاپ محمدعلی ببلاوی، مصر 1313/1896، چاپ افست قم 1409؛EI2, s.v. "Al-Khafadji" (by F. Krenkow).